هنر و زیبایى در سیره پیشوایان
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
معنى هنر
هنر به معنى زیبایىشناسى و زیبایى آفرینى است، که شامل هر نوع فن و پیشه زیبا و جالب در عرصههاى گوناگون مىشود. هنرمند کسى است که با شناختن زیبایىها، در پرتو علم و عقل بتواند از آنها بهره گیرد، و عامل خلّاقیّت و سازندگى و رشد و تعالى خود و دیگران گردد. به عنوان مثال اگر بانویى با شناخت زیبایىها و عوامل پیدایش آنها در مورد تربیت کودک از آغاز انعقاد نطفه - بلکه قبل از آن - تا هنگام تولد و بعد از آن، و سپس رعایت دقیق آنها، همت کند، مىتواند از نظر صورت و سیرت فرزندى زیبا پدید آورد، و همین هنر مهم اجتماعى است که مىتواند سرچشمه آثار و نتایج درخشان گردد، و محتواى شعر فردوسى را تحقّق بخشد که گفت:
زنان را همین بس بود یک هنر
نشینند و زایند شیران نر
و مانند حضرت زینب (سلام اللّه علیها) در حضور ابن زیاد، ماجراى شهادت و سختىهاى کربلا را، جمیل و زیبا خواند و فرمود: «ما رأیت الّا جمیلاً؛ جز زیبایى ندیدم» (1) و شاید حضرت امام خمینى (قدس سرّه) این سخن معروف خود را از این گفتار زینب (سلام اللّه علیها) اقتباس کرده که گفت: «شهادت هنر مردان خدا است» یعنى شهادت یک نوع زیور و زیبایى براى انسانها است. و به طور کلّى پدیدههاى خلقت، زیبایى و زیبایى آفرینى است، و نشان دهنده هنرهاى خیره کننده و گوناگون است که ذات پاک خدا در جهان هستى پدیدار ساخته است، به عنوان مثال در میان حشرات، زنبور عسل را در نظر بگیرید که با زیبایىشناسى و زیبایى آفرینى غریزى و حرکات ظریف خود، شکوفهها و گلهاى خوشبو را مىشناسد، و از آنها مىخورد، و با تلاشهاى آگاهانه و هوشیارانه و خستگى ناپذیرش، دهها و صدها و گاهى هزارها کیلومتر ره مىپیماید، و در نتیجه عسل تهیه مىکند که در میان غذاها شیرینترین و پرمحتواترین غذاها است که قرآن از این هنر الهى چنین یاد مىکند:
«وَ اَوحى ربّک اِلى النَّحلِ اَن اتَّخِذِى مِنَ الجِبال بُیُوتاً...یَخرُجُ مِن بطُونها شَرابٌ مُختَلِفٌ اَلوانُهُ فِیهِ شِفاءٌ لِلنّاس؛ و پروردگار تو به زنبور عسل وحى (و الهام غریزى) نمود که از کوهها و درختان و داربستها که مردم مىسازند، خانههایى برگزین، سپس از تمام ثمرات (و شیره گلها) بخور، و راههایى را که پروردگارت براى تو تعیین کرده است، به راحتى بپیما، و از درون شکم آنها نوشیدنى با رنگهاى مختلف خارج مىشود که در آن شفا براى مردم است.»(2)
این یک نمونه از هنر جهان طبیعت از میلیاردها نمونههاى دیگر است، باید با دقت و تفکّر در مورد آن، بر هنر خود افزود، هنرها را شناخت، و هنرآفرینى کرد، چنان که رسول اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) در این راستا مىفرماید:«المؤمن کالنّحلة تأکل طیّباً و تضع طیّباً؛ مؤمن مانند زنبور عسل است که چیز پاک (شیره گل) مىخورد، و چیز پاک (عسل) تحویل مىدهد.»(3)
توضیح بیشتر این که: روان شناسان مىگویند: روح و روان انسان از چهار بُعد تشکیل شده که عبارتند از: حسّ مذهبى، حسّ نیکى، حسّ دانایى و حسّ زیبایى. آنها معتقدند که تمام زیبایىهاى ادبى، شعرى، صنایع ظریف، و هنر به معنى واقعى از حس زیبایى نشأت گرفته، و از آثار این حس است، و سراسر جهان را زیبایىها فرا گرفته، و همه آنها نشانه هنر دوستى خدا، و هنر آفرینى او است. پس ما که جزیى از جهان آفرینش هستیم، نمىتوانیم از هنر فاصله بگیریم. بنابراین هنر دوستى و زیبایىطلبى از امور فطرى، و برخاسته از سرشت انسان است، که باید آن را شکوفا و بارور نمود، و بهوسیله هنر به آفرینش زیبایىها در ابعاد گوناگون پرداخت. هنر متعهد و سازنده، و هنر صورى ویرانگر
در اینجا آنچه که مهم است این است که هنر در خدمت انسان باشد، و چنین هنرى همان هنر متعهد و هنر مورد امضاى اسلام ناب است، ولى با کمال تأسّف امروز در جهان به نام هنر، به جاى سازندگى، در راه ویرانگرى استفاده مىشود، و با تحریف و به انحراف کشاندن زیبایىها، بزرگترین ضربهها بر انسانیت وارد مىگردد، به عنوان مثال از زیبایىهاى زنان تحت عنوان هنر پیشه، به فساد و انحراف دامن مىزنند، و موجب بىمحتوایى و پوچى زندگى جوانان شده، و آنها را از هنر حقیقى و سازنده باز مىدارند، اینجا است که باید مرزها را شناخت، و هنر صورى را از هنر واقعى جدا نمود، و پس از شناخت هنر خلّاق، آن را وسیله و نردبان رشد و ترقى قرار داد. تا نکبت در جاى نعمت، و زشتى در مکان زیبایى قرار نگیرد. به عبارت روشنتر هنر مانند زبان است، که اگر به حق حرکت کند سازنده است، وگرنه مخرّب و فتنهانگیز خواهد شد، و از سخن گفتن زبان به خوبى مىتوان به عیب و هنر صاحب زبان، پىبرد.
اگر حضرت على (علیه السلام) مىفرماید: «کونوا فى النّاس کالنّحلة؛ همانند زنبور عسل باشید.»(4)
یعنى از هنر اینگونه بهره بگیرید، و با تلاشهاى خستگىناپذیر و آگاهانه، هنر را در خدمت جامعه و مردم در عرصههاى گوناگون قرار دهید. هنر و زیبایى از دیدگاه قرآن
قرآن در آیات متعدد، ما را به استفاده سالم و بهینه از هنرها و زیبایىها فراخوانده در یک جا مىفرماید: «قُل مَن حَرَّم زِینَةَ اللّهِ الَّتِى اَخرَجَ لِعبادِهِ وَ الطَیِّباتِ مِنَ الرِّزقِ...؛ بگو چه کسى زینتهاى الهى را که براى بندگان خود آفریده، و روزىهاى پاکیزه را حرام کرده است؟ بگو اینها در زندگى دنیا براى کسانى است که ایمان آوردهاند.»(5)
این زینت همان جلوههاى مختلف هنر و زیبایى در لباس و غذا و سایر شؤون زندگى است که مؤمنان از آن بهره صحیح مىبرند، ولى کافران و منحرفان آن را در راه تباهىها به کار مىاندازند.
و در آیه دیگر مىفرماید: «اِنّا جَعَلنا ما عَلَى الاَرض زِینَةً لَها لِنَبلُوَهُم اَیُّهُم اَحسَنُ عَمَلاً؛ ما آنچه را روى زمین است زینت آن قرار دادیم، تا انسانها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل مىکنند؟»(6) نتیجه این که هنرها و زیبایىها نعمت بزرگ الهى براى امتحان بشر در اختیار او قرار داده شده، تا آن که زیباتر از آنها بهره مىبرد، شناخته شود، و هنر مقدمه و مرکب راهوار براى وصول به مقصود و اهداف شود.
و به طور کلى نه تنها استفاده از نعمتهاى الهى جایز و رواست، بلکه واجب و لازم است، و باید آن را آشکار ساخت. چنان که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) فرمود: «هنگامى که خداوند نعمتى را به بندهاى مىبخشد، دوست دارد آثار آن نعمت را از او آشکارا بنگرد.»(7)
نیز فرمود: «هر کس خیرى به او رسد، ولى آثارش از او دیده نشود، دشمن خدا و مخالف نعمتهاى او و منکر آن نعمتها به شمار مىآید.»(8)
و حضرت على (علیه السلام) فرمود: «خداوند زیبایىها را دوست دارد، و نیز دوست دارد که آثار و نشانههاى زیبایىها رااز بندهاش آشکارا بنگرد.»(9)
پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) و امامان (علیهم السلام) از قرآن این گونه استفاده مىکردند، مثلاً امام مجتبى (علیه السلام) زیباترین لباسهاى خود را هنگام رفتن به مسجد مىپوشید، و از برترین عطرهاى خوشبو استفاده مىکرد، و با آراستگى چشمگیر در میان مردم مىآمد، روزى یکى از زاهدنماها از او پرسید: «اى پسر رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) چرا زیباترین لباس خود را در نماز مىپوشید؟» آن حضرت در پاسخ فرمود: «اِنَّ اللّهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الجَمال، فَاَتَجَمَّلُ لِرَبِّى، وَ یَقُولُ خُذُوا زِینَتَکُم عِندَ کُلِّ مَسجِدٍ؛ خداوند زیبا است و زیبایى را دوست دارد، و به همین جهت من براى راز و نیاز با خدا لباس زیبا مىپوشم، چرا که خداوند (در قرآن آیه 31 اعراف) مىفرماید: زینت خود را هنگام رفتن به مسجد برگیرید.»(10)
قرآن در مورد دیگر مىفرماید: «وَثِیا بَکَ فَطَهِّر؛ و لباست را پاکیزه کن.»(11)، در تفسیر این آیه روایت شده: در عصر جاهلیت بین مردم معمول بود که دامن لباسهایشان را بسیار بلند مىکردند، به طورى که بر روى زمین کشیده مىشد و آلوده مىشد، آیه فوق که در حقیقت خطاب به مردم است در این راستا نازل شد، و تبیین کرد که بلندى دامن لباس نشانه شخصیت نیست، بلکه موجب ناپاکى و نازیبایى مىشود، بلکه پاکیزى و زیبایى لباس نشانه تربیت و فرهنگ بالنده انسان از نظر اسلام است.
نیز قرآن در ضمن شمردن هدفهاى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) مى فرماید: «وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّم عَلَیهِمُ الخَبائث؛ او پاکیزهها را براى مردم حلال مىشمرد، و ناپاکىها را براى مردم حرام مىنماید.»(12) بنابراین پاکى و آراستگى، و استفاده بهینه از زیبایىها از برنامههاى اصلى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) در زندگى شخصى خود، و در آموزههاى مکتبىاش بود، و آنان به هر اندازه از آراستگى و زیبایى دورى کنند، به همان اندازه از مکتب انسان ساز اسلام و قرآن دورى کردهاند. چند نمونه از روش پیشوایان
در گفتار و رفتار پیشوایان به آنچه که موجب پاکیزگى و آراستگى است دستور داده شده و از آنچه که باعث زشتى و ناپاکى مىشود نهى شده است، به عنوان مثال؛ به مسواک، و زدودن موهاى زائد بدن، و استفاده از عطریات، و گرفتن ناخن، و کوتاه کردن موى شارب و... دستور داده شده است. از سخنان رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) است: «بئس العبد القاذورة؛ بنده کثیف، بنده بد و زشتى است.»(13) و نیز فرمود: «دوستم جبرئیل به من گفت: یک روز در میان، خود را با عطر خوشبوکن، و در روز جمعه حتماً از عطر بهره بگیر، و آن را ترک نکن.»(14) حضرت على (علیه السلام) فرمود: «مسواک دندانها موجب پاکیزگى دهان، و خوشنودى پروردگار است.»(15) پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) فرمود: «انّ من السّنّة ان تأخذ من الشّارب حتّى یبلغ الاطار؛ از سنّت اسلام است که سبیل خود را کوتاه کنى به طورى که به لب بالا برسد و لب بالا آشکار گردد.»(16) در اینجا نظر شما را به چند نمونه از رفتار پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) و امامان (علیهم السلام) جلب مىکنیم:
1- امام صادق (علیه السلام) فرمود: «رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) آنچه را که براى مصرف عطر و بوهاى خوش خرج مىکرد، بیشتر از آن بود که براى غذا مصرف مىنمود.»(17)
2- روزى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) دندان چند نفر از مسلمانان را دید که زرد شده بود، به آنها فرمود: «مالى اراکم قلحاً مالکم لاتستاکون؟؛ چرا دندانهاى شما را زرد و کثیف مىنگرم؟ چرا مسواک نمىزنید؟»(18)
3- یک روز پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) دو عدد لباس نزد همسرش عایشه آورد و فرمود: «این دو جامه را بشوى، آیا نمىدانى که لباس تسبیح خدا مىگوید، و هرگاه چرکین شد تسبیح آن قطع مىگردد.»(19)
4- مردى به محضر پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) آمد، آن حضرت مقدارى موى سفید در ریش او دید، فرمود: این نورى است که نشان مىدهد جوانى خود را در راه اسلام پیر نموده است. آن مرد رفت و موى صورتش را حنا کرد و نزد پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) آمد و پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم وقتى که او را آراسته دید،فرمود: این رنگ نشانه نور و اسلام است. او رفت و این بار محاسنش را با رنگ مشکى سیاه کرد و نزد پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) آمد، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) به او فرمود: «نورٌ و اسلامٌ و ایمانٌ و محبّةٌ الى نسائکم، و رهبةٌ فى قلوب عدوّکم؛ این رنگ، نشانه نور و اسلام و ایمان بوده و مایه جلب محبت زنانتان و القاى ترس در دلهاى دشمنانتان مىباشد.»(20)
5 - از روشهاى پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) این که به فرموده امام باقر (علیه السلام) «آن حضرت به همه بانوان اعم از شوهردار و بىشوهر دستور مىدهد که موهاى سرخود را خضاب کنند، زنان شوهردار از این رو که در نزد شوهرانشان آراسته گردند، و زنان بىشوهر براى این که دستشان همچون دستهاى مردان نباشد.»(21)
جالب این که آن حضرت به على (علیهالسلام) فرمود: مصرف یک درهم براى رنگ کردن موى سر و صورت، بهتر از مصرف هزار درهم در امور دیگر در راه خدا است، خضاب چهارده فایده دارد: 1- باد را از گوش بر طرف مىکند. 2- به چشم درخشندگى مىدهد. 3- بینى را نرم مىنماید. 4- دهان را خوشبو مىسازد. 5 - لثه را محکم مىکند. 6- بیمارى و کسالت را رفع مىنماید. 7 - وسوسه شیطان را کم مىکند. 8 - فرشتگان را شاد مىکند. 9- مؤمن را شادمان مىسازد. 10 - کافر را خشمگین مىکند. 11- مایه آراستگى است. 12- موجب خوش سیمایى است. 13- دو فرشته نکیر و منکر را (در عذاب کردن او) شرمنده مىسازد. 14- موجب نجات از عذاب قبر مىشود.(22)
6- امام صادق (علیه السلام) فرمود: «روزى یکى از مسلمانان به محضر رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله سلّم) آمد، در حالى که ریشش را با رنگ زرد خضاب کرده بود، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) فرمود: این چقدر زیبا است. او رفت و پس از چند روز نزد پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) آمد در حالى که محاسنش را با حنا رنگ نموده بود، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) لبخندى نمود و فرمود: این رنگ بهتر از آن رنگ قبل است. او رفت و بعد از مدّتى آمد در حالى که محاسنش رابا رنگ مشکى، سیاه نموده بود، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) خندید و فرمود: این رنگ، از رنگ قبل، و رنگ پیش از آن زیباتر است.»(23)
7- ابو ایّوب انصارى میزبان پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) در مدینه مىگوید: شبى براى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) غذایى آمیخته به سیر و پیاز بردم، آن حضرت از آن غذا نخورد، به آن حضرت عرض کردم: چرا از غذا نخوردى، تا از نیم خورده شما تبرّک بجوییم؟ در پاسخ فرمود: «غذاى امروز سیر داشت، و چون من در اجتماع شرکت مىکنم، و مردم از نزدیک با من تماس مىگیرند، از خوردن آن خوددارى کردم.» از آن پس چنین غذایى را براى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) آماده نکردیم.(24)
8 - حضرت زهرا(سلام اللّه علیها) به قدرى به عطر و خوشبویى و پاکیزگى اهمّیت مىداد که در لحظات سخت آخر عمر، به اسماء بنت عمیس فرمود: «عطر و لباس پاکیزه و مخصوص نماز مرا بیاور، مىخواهم نماز بخوانم. من آنها را آوردم، آن حضرت از آن عطر بهرهجست و با آن لباس پاکیزه نماز خواند.»(25)
9- روزى سفیان ثورى (که زاهدنماى عصر امام صادق (علیه السلام) بود) در کنار کعبه امام صادق (علیه السلام) را دید که بسیار آراسته و داراى لباس زیبا و نسبتاً ارزشمند است، به عنوان اعتراض به آن حضرت گفت: پدران و اجدادت و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) و على (علیه السلام) چنین لباسى نمىپوشیدند، شما چرا پوشیدهاى؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) در عصرى مىزیست که نوع مردم فقیر بودند(و بر او لازم بود که همسانى با آحاد مردم را رعایت کند) ولى امروز اوضاع اقتصادى مردم خوب شده است، و افراد شایسته به پوشیدن لباسهاى آراسته و زیبا سزاوارتر هستند، آنگاه این آیه را خواند: « قل من حرّم زینة اللّه...» (که قبلاً ذکر شد) سپس آن حضرت لباس زیرین خود را به سفیان نشان داد و فرمود: این لباس زیرین را که موئین و خشن است. براى رام کردن نفس خود مىپوشم، و این لباس روئین زیبا را براى مردم و جامعه. آنگاه امام لباس سفیان را گرفت، و فرمود: ولى لباس زیرین تو نرم است، و لباس روئین تو زیر و خشن است، لباس روئین را براى خودنمایى در برابر مردم مىپوشى، ولى براى آرامش تن خود لباس نرم را در زیر مىپوشى این است فرق بین من و تو. سفیان از این پاسخ درمانده شد و چیزى نگفت.(26)
10- امام صادق (علیه السلام) به قدرى از عطریات بهره مىجست که هرگاه کسى وارد مسجد مىشد و او را نمىدید، از محلّى که بوى عطر از آن به مشام مىرسید مىفهمید که آن حضرت در همان محل نشسته بوده است، زیرا محل سجده او همواره خوشبو بود.(27)
11- حسن بن على بن مهران مىگوید: به محضر امام کاظم (علیه السلام) رفتم دیدم انگشتر فیروزه در دست دارد، با دقّت به آن نگاه مىکردم فرمود: «چرا اینگونه به انگشتر چشم دوختهاى؟» عرض کردم: به من خبر رسیده که على (علیه السلام) چنین انگشترى داشت فرمود: آرى، این انگشتر همان است...(28)
12- حسن بن جهم مىگوید به حضور امام کاظم (علیه السلام) رفتم دیدم محاسنش را با رنگ مشکى رنگین و آراسته نموده، از علت آن پرسیدم. فرمود: خضاب و آراستگى موجب افزایش حفظ عفّت همسران مىگردد، زنانى بودند و هستند که کارشان بر اثر ژولیدگى شوهرانشان، به فساد و بىعفتى کشیده شد.(29)
نتیجه این که پیشوایان الهى اکثر استفاده را از زیبایىها نموده، و با کمال آراستگى به میان مردم مىآمدند، و پاکیزگى و زیبایى را جزء دین و برنامه اصلى زندگى مىدانستند و به آن عمل مىکردند. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. مثیر الاحزان، ص 90. 2. سوره نحل، آیه 68. 3. علّامه مجلسى، بحار، ج 64، ص 238. 4. همان، ص 239. 5. سوره اعراف، آیه 32. 6. سوره کهف، آیه 7. 7. نهج الفصاحه، حدیث 683. 8. تفسیر قرطبى، ج 10، ص 7192؛ فروغ کافى، ج 6، ص 438. 9. فروع کافى، ج 6، ص 438. 10. تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 19. 11. سوره مدثر، آیه 4. 12. سوره اعراف، آیه 17. 13. فروع کافى، ج6، ص 439. 14. همان، ص 511. 15. همان، ص 495. 16. فروع کافى، ج 6، ص 487. 17. همان، ص 512. 18. همان، ص 496. 19. میزان الحکمه، ج 10، ص 94. 20. بحار، ج 76، ص 100. 21. همان، ص 102. 22. همان، ص 99. 23. همان. 24. سیره ابن هشام، ج 2، ص 144. 25. بحار، ج 43، ص 185. 26. فروع کافى، ج 6، ص 442. 27. همان، ص 511. 28. همان، ص 472. 29. بحار، ج 76، ص 100.
هنر به معنى زیبایىشناسى و زیبایى آفرینى است، که شامل هر نوع فن و پیشه زیبا و جالب در عرصههاى گوناگون مىشود. هنرمند کسى است که با شناختن زیبایىها، در پرتو علم و عقل بتواند از آنها بهره گیرد، و عامل خلّاقیّت و سازندگى و رشد و تعالى خود و دیگران گردد. به عنوان مثال اگر بانویى با شناخت زیبایىها و عوامل پیدایش آنها در مورد تربیت کودک از آغاز انعقاد نطفه - بلکه قبل از آن - تا هنگام تولد و بعد از آن، و سپس رعایت دقیق آنها، همت کند، مىتواند از نظر صورت و سیرت فرزندى زیبا پدید آورد، و همین هنر مهم اجتماعى است که مىتواند سرچشمه آثار و نتایج درخشان گردد، و محتواى شعر فردوسى را تحقّق بخشد که گفت:
زنان را همین بس بود یک هنر
نشینند و زایند شیران نر
و مانند حضرت زینب (سلام اللّه علیها) در حضور ابن زیاد، ماجراى شهادت و سختىهاى کربلا را، جمیل و زیبا خواند و فرمود: «ما رأیت الّا جمیلاً؛ جز زیبایى ندیدم» (1) و شاید حضرت امام خمینى (قدس سرّه) این سخن معروف خود را از این گفتار زینب (سلام اللّه علیها) اقتباس کرده که گفت: «شهادت هنر مردان خدا است» یعنى شهادت یک نوع زیور و زیبایى براى انسانها است. و به طور کلّى پدیدههاى خلقت، زیبایى و زیبایى آفرینى است، و نشان دهنده هنرهاى خیره کننده و گوناگون است که ذات پاک خدا در جهان هستى پدیدار ساخته است، به عنوان مثال در میان حشرات، زنبور عسل را در نظر بگیرید که با زیبایىشناسى و زیبایى آفرینى غریزى و حرکات ظریف خود، شکوفهها و گلهاى خوشبو را مىشناسد، و از آنها مىخورد، و با تلاشهاى آگاهانه و هوشیارانه و خستگى ناپذیرش، دهها و صدها و گاهى هزارها کیلومتر ره مىپیماید، و در نتیجه عسل تهیه مىکند که در میان غذاها شیرینترین و پرمحتواترین غذاها است که قرآن از این هنر الهى چنین یاد مىکند:
«وَ اَوحى ربّک اِلى النَّحلِ اَن اتَّخِذِى مِنَ الجِبال بُیُوتاً...یَخرُجُ مِن بطُونها شَرابٌ مُختَلِفٌ اَلوانُهُ فِیهِ شِفاءٌ لِلنّاس؛ و پروردگار تو به زنبور عسل وحى (و الهام غریزى) نمود که از کوهها و درختان و داربستها که مردم مىسازند، خانههایى برگزین، سپس از تمام ثمرات (و شیره گلها) بخور، و راههایى را که پروردگارت براى تو تعیین کرده است، به راحتى بپیما، و از درون شکم آنها نوشیدنى با رنگهاى مختلف خارج مىشود که در آن شفا براى مردم است.»(2)
این یک نمونه از هنر جهان طبیعت از میلیاردها نمونههاى دیگر است، باید با دقت و تفکّر در مورد آن، بر هنر خود افزود، هنرها را شناخت، و هنرآفرینى کرد، چنان که رسول اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) در این راستا مىفرماید:«المؤمن کالنّحلة تأکل طیّباً و تضع طیّباً؛ مؤمن مانند زنبور عسل است که چیز پاک (شیره گل) مىخورد، و چیز پاک (عسل) تحویل مىدهد.»(3)
توضیح بیشتر این که: روان شناسان مىگویند: روح و روان انسان از چهار بُعد تشکیل شده که عبارتند از: حسّ مذهبى، حسّ نیکى، حسّ دانایى و حسّ زیبایى. آنها معتقدند که تمام زیبایىهاى ادبى، شعرى، صنایع ظریف، و هنر به معنى واقعى از حس زیبایى نشأت گرفته، و از آثار این حس است، و سراسر جهان را زیبایىها فرا گرفته، و همه آنها نشانه هنر دوستى خدا، و هنر آفرینى او است. پس ما که جزیى از جهان آفرینش هستیم، نمىتوانیم از هنر فاصله بگیریم. بنابراین هنر دوستى و زیبایىطلبى از امور فطرى، و برخاسته از سرشت انسان است، که باید آن را شکوفا و بارور نمود، و بهوسیله هنر به آفرینش زیبایىها در ابعاد گوناگون پرداخت. هنر متعهد و سازنده، و هنر صورى ویرانگر
در اینجا آنچه که مهم است این است که هنر در خدمت انسان باشد، و چنین هنرى همان هنر متعهد و هنر مورد امضاى اسلام ناب است، ولى با کمال تأسّف امروز در جهان به نام هنر، به جاى سازندگى، در راه ویرانگرى استفاده مىشود، و با تحریف و به انحراف کشاندن زیبایىها، بزرگترین ضربهها بر انسانیت وارد مىگردد، به عنوان مثال از زیبایىهاى زنان تحت عنوان هنر پیشه، به فساد و انحراف دامن مىزنند، و موجب بىمحتوایى و پوچى زندگى جوانان شده، و آنها را از هنر حقیقى و سازنده باز مىدارند، اینجا است که باید مرزها را شناخت، و هنر صورى را از هنر واقعى جدا نمود، و پس از شناخت هنر خلّاق، آن را وسیله و نردبان رشد و ترقى قرار داد. تا نکبت در جاى نعمت، و زشتى در مکان زیبایى قرار نگیرد. به عبارت روشنتر هنر مانند زبان است، که اگر به حق حرکت کند سازنده است، وگرنه مخرّب و فتنهانگیز خواهد شد، و از سخن گفتن زبان به خوبى مىتوان به عیب و هنر صاحب زبان، پىبرد.
اگر حضرت على (علیه السلام) مىفرماید: «کونوا فى النّاس کالنّحلة؛ همانند زنبور عسل باشید.»(4)
یعنى از هنر اینگونه بهره بگیرید، و با تلاشهاى خستگىناپذیر و آگاهانه، هنر را در خدمت جامعه و مردم در عرصههاى گوناگون قرار دهید. هنر و زیبایى از دیدگاه قرآن
قرآن در آیات متعدد، ما را به استفاده سالم و بهینه از هنرها و زیبایىها فراخوانده در یک جا مىفرماید: «قُل مَن حَرَّم زِینَةَ اللّهِ الَّتِى اَخرَجَ لِعبادِهِ وَ الطَیِّباتِ مِنَ الرِّزقِ...؛ بگو چه کسى زینتهاى الهى را که براى بندگان خود آفریده، و روزىهاى پاکیزه را حرام کرده است؟ بگو اینها در زندگى دنیا براى کسانى است که ایمان آوردهاند.»(5)
این زینت همان جلوههاى مختلف هنر و زیبایى در لباس و غذا و سایر شؤون زندگى است که مؤمنان از آن بهره صحیح مىبرند، ولى کافران و منحرفان آن را در راه تباهىها به کار مىاندازند.
و در آیه دیگر مىفرماید: «اِنّا جَعَلنا ما عَلَى الاَرض زِینَةً لَها لِنَبلُوَهُم اَیُّهُم اَحسَنُ عَمَلاً؛ ما آنچه را روى زمین است زینت آن قرار دادیم، تا انسانها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل مىکنند؟»(6) نتیجه این که هنرها و زیبایىها نعمت بزرگ الهى براى امتحان بشر در اختیار او قرار داده شده، تا آن که زیباتر از آنها بهره مىبرد، شناخته شود، و هنر مقدمه و مرکب راهوار براى وصول به مقصود و اهداف شود.
و به طور کلى نه تنها استفاده از نعمتهاى الهى جایز و رواست، بلکه واجب و لازم است، و باید آن را آشکار ساخت. چنان که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) فرمود: «هنگامى که خداوند نعمتى را به بندهاى مىبخشد، دوست دارد آثار آن نعمت را از او آشکارا بنگرد.»(7)
نیز فرمود: «هر کس خیرى به او رسد، ولى آثارش از او دیده نشود، دشمن خدا و مخالف نعمتهاى او و منکر آن نعمتها به شمار مىآید.»(8)
و حضرت على (علیه السلام) فرمود: «خداوند زیبایىها را دوست دارد، و نیز دوست دارد که آثار و نشانههاى زیبایىها رااز بندهاش آشکارا بنگرد.»(9)
پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) و امامان (علیهم السلام) از قرآن این گونه استفاده مىکردند، مثلاً امام مجتبى (علیه السلام) زیباترین لباسهاى خود را هنگام رفتن به مسجد مىپوشید، و از برترین عطرهاى خوشبو استفاده مىکرد، و با آراستگى چشمگیر در میان مردم مىآمد، روزى یکى از زاهدنماها از او پرسید: «اى پسر رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) چرا زیباترین لباس خود را در نماز مىپوشید؟» آن حضرت در پاسخ فرمود: «اِنَّ اللّهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الجَمال، فَاَتَجَمَّلُ لِرَبِّى، وَ یَقُولُ خُذُوا زِینَتَکُم عِندَ کُلِّ مَسجِدٍ؛ خداوند زیبا است و زیبایى را دوست دارد، و به همین جهت من براى راز و نیاز با خدا لباس زیبا مىپوشم، چرا که خداوند (در قرآن آیه 31 اعراف) مىفرماید: زینت خود را هنگام رفتن به مسجد برگیرید.»(10)
قرآن در مورد دیگر مىفرماید: «وَثِیا بَکَ فَطَهِّر؛ و لباست را پاکیزه کن.»(11)، در تفسیر این آیه روایت شده: در عصر جاهلیت بین مردم معمول بود که دامن لباسهایشان را بسیار بلند مىکردند، به طورى که بر روى زمین کشیده مىشد و آلوده مىشد، آیه فوق که در حقیقت خطاب به مردم است در این راستا نازل شد، و تبیین کرد که بلندى دامن لباس نشانه شخصیت نیست، بلکه موجب ناپاکى و نازیبایى مىشود، بلکه پاکیزى و زیبایى لباس نشانه تربیت و فرهنگ بالنده انسان از نظر اسلام است.
نیز قرآن در ضمن شمردن هدفهاى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) مى فرماید: «وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّم عَلَیهِمُ الخَبائث؛ او پاکیزهها را براى مردم حلال مىشمرد، و ناپاکىها را براى مردم حرام مىنماید.»(12) بنابراین پاکى و آراستگى، و استفاده بهینه از زیبایىها از برنامههاى اصلى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) در زندگى شخصى خود، و در آموزههاى مکتبىاش بود، و آنان به هر اندازه از آراستگى و زیبایى دورى کنند، به همان اندازه از مکتب انسان ساز اسلام و قرآن دورى کردهاند. چند نمونه از روش پیشوایان
در گفتار و رفتار پیشوایان به آنچه که موجب پاکیزگى و آراستگى است دستور داده شده و از آنچه که باعث زشتى و ناپاکى مىشود نهى شده است، به عنوان مثال؛ به مسواک، و زدودن موهاى زائد بدن، و استفاده از عطریات، و گرفتن ناخن، و کوتاه کردن موى شارب و... دستور داده شده است. از سخنان رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) است: «بئس العبد القاذورة؛ بنده کثیف، بنده بد و زشتى است.»(13) و نیز فرمود: «دوستم جبرئیل به من گفت: یک روز در میان، خود را با عطر خوشبوکن، و در روز جمعه حتماً از عطر بهره بگیر، و آن را ترک نکن.»(14) حضرت على (علیه السلام) فرمود: «مسواک دندانها موجب پاکیزگى دهان، و خوشنودى پروردگار است.»(15) پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) فرمود: «انّ من السّنّة ان تأخذ من الشّارب حتّى یبلغ الاطار؛ از سنّت اسلام است که سبیل خود را کوتاه کنى به طورى که به لب بالا برسد و لب بالا آشکار گردد.»(16) در اینجا نظر شما را به چند نمونه از رفتار پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) و امامان (علیهم السلام) جلب مىکنیم:
1- امام صادق (علیه السلام) فرمود: «رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) آنچه را که براى مصرف عطر و بوهاى خوش خرج مىکرد، بیشتر از آن بود که براى غذا مصرف مىنمود.»(17)
2- روزى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) دندان چند نفر از مسلمانان را دید که زرد شده بود، به آنها فرمود: «مالى اراکم قلحاً مالکم لاتستاکون؟؛ چرا دندانهاى شما را زرد و کثیف مىنگرم؟ چرا مسواک نمىزنید؟»(18)
3- یک روز پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) دو عدد لباس نزد همسرش عایشه آورد و فرمود: «این دو جامه را بشوى، آیا نمىدانى که لباس تسبیح خدا مىگوید، و هرگاه چرکین شد تسبیح آن قطع مىگردد.»(19)
4- مردى به محضر پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) آمد، آن حضرت مقدارى موى سفید در ریش او دید، فرمود: این نورى است که نشان مىدهد جوانى خود را در راه اسلام پیر نموده است. آن مرد رفت و موى صورتش را حنا کرد و نزد پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) آمد و پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم وقتى که او را آراسته دید،فرمود: این رنگ نشانه نور و اسلام است. او رفت و این بار محاسنش را با رنگ مشکى سیاه کرد و نزد پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) آمد، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) به او فرمود: «نورٌ و اسلامٌ و ایمانٌ و محبّةٌ الى نسائکم، و رهبةٌ فى قلوب عدوّکم؛ این رنگ، نشانه نور و اسلام و ایمان بوده و مایه جلب محبت زنانتان و القاى ترس در دلهاى دشمنانتان مىباشد.»(20)
5 - از روشهاى پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) این که به فرموده امام باقر (علیه السلام) «آن حضرت به همه بانوان اعم از شوهردار و بىشوهر دستور مىدهد که موهاى سرخود را خضاب کنند، زنان شوهردار از این رو که در نزد شوهرانشان آراسته گردند، و زنان بىشوهر براى این که دستشان همچون دستهاى مردان نباشد.»(21)
جالب این که آن حضرت به على (علیهالسلام) فرمود: مصرف یک درهم براى رنگ کردن موى سر و صورت، بهتر از مصرف هزار درهم در امور دیگر در راه خدا است، خضاب چهارده فایده دارد: 1- باد را از گوش بر طرف مىکند. 2- به چشم درخشندگى مىدهد. 3- بینى را نرم مىنماید. 4- دهان را خوشبو مىسازد. 5 - لثه را محکم مىکند. 6- بیمارى و کسالت را رفع مىنماید. 7 - وسوسه شیطان را کم مىکند. 8 - فرشتگان را شاد مىکند. 9- مؤمن را شادمان مىسازد. 10 - کافر را خشمگین مىکند. 11- مایه آراستگى است. 12- موجب خوش سیمایى است. 13- دو فرشته نکیر و منکر را (در عذاب کردن او) شرمنده مىسازد. 14- موجب نجات از عذاب قبر مىشود.(22)
6- امام صادق (علیه السلام) فرمود: «روزى یکى از مسلمانان به محضر رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله سلّم) آمد، در حالى که ریشش را با رنگ زرد خضاب کرده بود، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) فرمود: این چقدر زیبا است. او رفت و پس از چند روز نزد پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) آمد در حالى که محاسنش را با حنا رنگ نموده بود، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) لبخندى نمود و فرمود: این رنگ بهتر از آن رنگ قبل است. او رفت و بعد از مدّتى آمد در حالى که محاسنش رابا رنگ مشکى، سیاه نموده بود، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) خندید و فرمود: این رنگ، از رنگ قبل، و رنگ پیش از آن زیباتر است.»(23)
7- ابو ایّوب انصارى میزبان پیامبر(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) در مدینه مىگوید: شبى براى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) غذایى آمیخته به سیر و پیاز بردم، آن حضرت از آن غذا نخورد، به آن حضرت عرض کردم: چرا از غذا نخوردى، تا از نیم خورده شما تبرّک بجوییم؟ در پاسخ فرمود: «غذاى امروز سیر داشت، و چون من در اجتماع شرکت مىکنم، و مردم از نزدیک با من تماس مىگیرند، از خوردن آن خوددارى کردم.» از آن پس چنین غذایى را براى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) آماده نکردیم.(24)
8 - حضرت زهرا(سلام اللّه علیها) به قدرى به عطر و خوشبویى و پاکیزگى اهمّیت مىداد که در لحظات سخت آخر عمر، به اسماء بنت عمیس فرمود: «عطر و لباس پاکیزه و مخصوص نماز مرا بیاور، مىخواهم نماز بخوانم. من آنها را آوردم، آن حضرت از آن عطر بهرهجست و با آن لباس پاکیزه نماز خواند.»(25)
9- روزى سفیان ثورى (که زاهدنماى عصر امام صادق (علیه السلام) بود) در کنار کعبه امام صادق (علیه السلام) را دید که بسیار آراسته و داراى لباس زیبا و نسبتاً ارزشمند است، به عنوان اعتراض به آن حضرت گفت: پدران و اجدادت و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) و على (علیه السلام) چنین لباسى نمىپوشیدند، شما چرا پوشیدهاى؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) در عصرى مىزیست که نوع مردم فقیر بودند(و بر او لازم بود که همسانى با آحاد مردم را رعایت کند) ولى امروز اوضاع اقتصادى مردم خوب شده است، و افراد شایسته به پوشیدن لباسهاى آراسته و زیبا سزاوارتر هستند، آنگاه این آیه را خواند: « قل من حرّم زینة اللّه...» (که قبلاً ذکر شد) سپس آن حضرت لباس زیرین خود را به سفیان نشان داد و فرمود: این لباس زیرین را که موئین و خشن است. براى رام کردن نفس خود مىپوشم، و این لباس روئین زیبا را براى مردم و جامعه. آنگاه امام لباس سفیان را گرفت، و فرمود: ولى لباس زیرین تو نرم است، و لباس روئین تو زیر و خشن است، لباس روئین را براى خودنمایى در برابر مردم مىپوشى، ولى براى آرامش تن خود لباس نرم را در زیر مىپوشى این است فرق بین من و تو. سفیان از این پاسخ درمانده شد و چیزى نگفت.(26)
10- امام صادق (علیه السلام) به قدرى از عطریات بهره مىجست که هرگاه کسى وارد مسجد مىشد و او را نمىدید، از محلّى که بوى عطر از آن به مشام مىرسید مىفهمید که آن حضرت در همان محل نشسته بوده است، زیرا محل سجده او همواره خوشبو بود.(27)
11- حسن بن على بن مهران مىگوید: به محضر امام کاظم (علیه السلام) رفتم دیدم انگشتر فیروزه در دست دارد، با دقّت به آن نگاه مىکردم فرمود: «چرا اینگونه به انگشتر چشم دوختهاى؟» عرض کردم: به من خبر رسیده که على (علیه السلام) چنین انگشترى داشت فرمود: آرى، این انگشتر همان است...(28)
12- حسن بن جهم مىگوید به حضور امام کاظم (علیه السلام) رفتم دیدم محاسنش را با رنگ مشکى رنگین و آراسته نموده، از علت آن پرسیدم. فرمود: خضاب و آراستگى موجب افزایش حفظ عفّت همسران مىگردد، زنانى بودند و هستند که کارشان بر اثر ژولیدگى شوهرانشان، به فساد و بىعفتى کشیده شد.(29)
نتیجه این که پیشوایان الهى اکثر استفاده را از زیبایىها نموده، و با کمال آراستگى به میان مردم مىآمدند، و پاکیزگى و زیبایى را جزء دین و برنامه اصلى زندگى مىدانستند و به آن عمل مىکردند. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. مثیر الاحزان، ص 90. 2. سوره نحل، آیه 68. 3. علّامه مجلسى، بحار، ج 64، ص 238. 4. همان، ص 239. 5. سوره اعراف، آیه 32. 6. سوره کهف، آیه 7. 7. نهج الفصاحه، حدیث 683. 8. تفسیر قرطبى، ج 10، ص 7192؛ فروغ کافى، ج 6، ص 438. 9. فروع کافى، ج 6، ص 438. 10. تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 19. 11. سوره مدثر، آیه 4. 12. سوره اعراف، آیه 17. 13. فروع کافى، ج6، ص 439. 14. همان، ص 511. 15. همان، ص 495. 16. فروع کافى، ج 6، ص 487. 17. همان، ص 512. 18. همان، ص 496. 19. میزان الحکمه، ج 10، ص 94. 20. بحار، ج 76، ص 100. 21. همان، ص 102. 22. همان، ص 99. 23. همان. 24. سیره ابن هشام، ج 2، ص 144. 25. بحار، ج 43، ص 185. 26. فروع کافى، ج 6، ص 442. 27. همان، ص 511. 28. همان، ص 472. 29. بحار، ج 76، ص 100.