از تزکیه درون تا تصفیه برون
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
به صلابت کوه به لطافت باران
امام در عرفان حماسى خود با معنویت قیام کرد و رابطه تنگاتنگ این دو را بیان داشت و تبلور اجتماع عرفان و حماسه در تمامى ابعاد شخصیت ایشان مشاهده گردید. امام در حالى که حشمت، وقار و ابهت خیره کننده و کم مانند داشت حالتى از معنویت در سیمایش درخشندگى داشت که از این جهت با درک منحصرش آدمى به آرامش و امنیت خاطر مىرسید. در حالى که تحمل نگاه نافذ و شکافندهاش آسان نبود گرمى، مهر و عطوفتى که در چشمانش موج مىزد چنان انسان را مجذوب مىساخت که چه بسا فراموش مىکرد در مقابل مردى خارقالعاده با قدرتى شگفتانگیز قرار دارد. آن شخصیت بزرگ با تمامى اقتدار و عظمتى که قدرتهاى جهان از شنیدن نامش به هراس مىافتادند. آن قدر رئوف بود که وقتى با کودکان مواجه مىگردید به آنان سلام مىنمود و حتى سهم این نوباوگان را در پیشبرد نهضت اسلامى فراموش ننموده و از آنان تشکر نمودهاند.(1) اگر هم مىخواستند به اطفال تذکرى دهند شخصیت آنان را تکریم مىنمودند و اجازه نمىدادند عزت نفس بچهها مورد خدشه و نقصان قرار گیرد.
گمان نمىرود در همدردى و تشخیص زبان واقعى مردم و بیان عمق اندیشههاى آنان کسى چون امام پیدا شود که چون پدرى مهربان و با چهرهاى سرشار از محبت و صفا به خواستههاى آحاد مردم توجه کند و براى غمخوارى آنان و گرهگشایى از مشکلاتشان تلاش نماید. امام در حالى که در مقابل ابرقدرتها و دشمنان گوناگون داخلى و خارجى دلى به استقامت کوههاى پولادین و بلکه با صلابتتر از آنها دارد، در برابر مردمان رنج دیده و ستم کشیده و مسلمان چنان خاضع و نرم مىگردد که با دیدن مناظر غمآلوده و صحنههاى مصیبت بار از زندگى محرومان اشک تأثر به صورت پرصلابتش جارى مىگردد و وسعت این قلب به اندازهاى مىشود که در ملاقات با مردم و گوش دادن به خواستههاى آنان و نیز در خدمت بىشائبه به طبقات جامعه هرگز احساس خستگى نمىکند و کوشش ایشان همواره بر این واقعیت استوار بوده که بین او و مردم هیچ مانعى و حاجبى نباشد و یا چیزى از امّت مسلمان مکتوم نماند.(2)
امام در ابراز محبت به دیگران هیچ ملاکى جز رضایت حق نداشتند. اشتیاق ایشان صبغهاى الهى داشت و خدمت به مردم نیز از منظر امام نوعى عبادت و تقریب به حق تلقى مىگردید. او که در برابر مردم این قدر فروتنى از خویشتن بروز مىداد بر این باور بود که آدمى داراى آن چنان منزلتى است که اگر بخواهد در مقابل همچون خودش سر تسلیم و ذلت فرود آورد و از غیر خدا هراس داشته باشد دون از شأن اوست. خود را خوار و بى مقدار نموده است از این رو با جرأت و علم به قدرت نظامى سیاسى آمریکا فرمود: «امریکا هیچ غلطى نمىتواند بکند». در مقام تربیت و ارشاد فرزندان، شاگردان و مریدان خویش امام آنان را به نماز شب که از بهترین راههاى تزکیه است توصیه مىنمودند و هم آنان را به کوشش و مبارزه و قرار گرفتن در جبهههاى حق براى محو باطل فرا مىخواندند و بدین گونه ثابت نمودند جمع بین زهد و تقوا خدمت و مسؤولیت اجتماعى امکان دارد و خود هم به نحو اکمل این گونه بودند.
حماسه آفرینى قهرمانان، جامعه را به سوى کمال مطلوب سوق مىدهد و روح دلاورى را در افراد جامعه تقویت مىکند و ساحت و غایت آن بهبودى جنبه معنوى انسان است، عرفان نیز این گونه است و عرفاى راستین تلاش مىنمایند تا جامعه را از تعلقات فناپذیر و امور ناپایدار و هواهاى نفسانى برهانند و افراد را به ساحل سلامت، هدایت و سعادت برسانند. بنابراین، این دو اگر چه عرصههاى مختلفى دارند ولى اشتراکاتى هم در آنان قابل مشاهده است، عرفان فضیلت است و شجاعت نیز این حالت را دارد و بنابراین مىتوانند با هم جمع شوند زیرا هیچ فضیلتى، فضیلت دیگر را نفى نمىکند، امکان ندارد عارف واقعى اهل ترس و هراس باشد و ممکن نیست یک انسان شجاعى که بر علیه باطل بپاخاسته است از معنویت و حالات عرفانى بىبهره باشد و اگر مشاهده مىشود عارفى سلطه را مىپذیرد و تسلیم ستم مىشود و طغیان طاغوت را تأیید مىکند باید دانست که ادعاى او کاذب است و اگر مشاهده مىگردد شخص شجاعى از معنویت بهرهاى ندارد و در جهت تزکیه درون و تصفیه باطن تلاشى نکرده است شجاعت او نوعى تهور است که ناپایدارى و زوال در آن دیده مىشود.
امام خمینى در بخشهاى مهمى از وصیت نامه خود، مردم را به روى آوردن به دعاى عرفه، مناجات شعبانیه و صحیفه فاطمیه فرا خواندهاند و در فرازهایى از این نوشتار با ارزش مردم را به قیام علیه ستمگران و استکبار جهانى دعوت کردهاند زیرا عرفان آدمى را به کنارهگیرى از دنیا توصیه مىنماید نه جدایى گزینى از افراد جامعه. شجاع کسى است که توانمندى خود را در راه احیاى اهداف مقدس و معنوى صرف کند ابوعلى سینا در معرّفى عارف نوشته است: او انسانى شجاع است زیرا از مرگ هراسى ندارد.(3)
امیرمؤمنان حضرت على (ع) از یک سو دنیا را چنان از خود طرد مىکند که به حرم امن علوى هیچ راهى ندارد: «یا دنیا غُرّى غیرى لا حاجة لى فیک قَد طَلَّقتِک ثلاثاً لا رَجعَةَ فیها؛(4) اى دنیا غیر مرا بفریب که مرا در تو هیچ حاجتى و نیازى نیست تو را سه طلاقه کردهام تا بازگشتى در آن نباشد». امّا آن فروغ امامت از طرف دیگر براى رسیدن به مقام زمامدارى و قرارگرفتن در مسند رهبرى مردم و مدیریت سیاسى اجتماعى کوششهاى زیادى مىنماید و خطبه شقشقیه از همین مقوله است. احتجاجات و مناظراتش نیز حول این محور دور مىزند و خطاب به دیگران مىفرماید: رهبرى از آن من است و من قطب آسیاى سیاستم وقتى هم با حضور مردم صحنه بیعت و سیاست حجت بر او تمام گردید خود را مسؤول مىبیند. در فرهنگ اهل بیت(ع) امکان ندارد انسانى عارف و اهل معنا در قبال جامعه احساس وظیفه نکند زیرا به فرمایش حضرت على (ع) خداوند از عالمان راستین تعهد گرفته است در برابر فقر محرومان و تکاثرطلبى زراندوزان ساکت ننشینند اگر چه همه افراد جامعه در این داستان مسؤولیت دارند ولى علما وظیفهاى سنگینتر و رسالتى مهمتر بر دوش دارند و رهبران اجتماع مسؤولیتى مضاعف دارند.
حضرت امام حسین (ع) از سویى با خداى خویش در صحراى عرفات مناجاتى عارفانه دارد که به دعاى عرفه موسوم است، او در آن بیابان غرق در حالات ملکوتى و معنوى است و تمامى لحظات زندگى امام از چنین ویژگى برخوردار است ولى از سوى دیگر فریاد مىزند: من قیام کردهام تا راه جدّ و پدرم را بروم اگر چه زمامداران قبلى روشى جداى از سنت نبوى پیش گرفته و مردم به روش آنان خو گرفتهاند. خود دعاى عرفه نیز حاوى نکات حماسى است اگر چه عالىترین مضامین عرفانى را داراست. عارف از خدا مىخواهد که او را بپذیرد و از او بگیرد و به سود جامعه انسانى مصرف شود. در واقع عارف مىکوشد در همه حال غبار دنیاطلبى به دامنش ننشیند اما در متن مردم باشد و بکوشد بار جامعه را بر دوش گیرد و گره کارشان را بگشاید اگر کسى توفیق این را به دست آورد که مردم را از بردگى هواى نفس به بندگى خدا برساند کار عرفانى کرده است و البته چه بسا این اهتمام، به مبارزه، مقاومت و دفاع هم نیاز دارد که همان حماسه است.
انبیاء و فرستادگان الهى ضمن بندگى خداوند و توجه خالصانه به ساحت قدس الهى براى اصلاح جامعه و خلع قدرت از ستمگران به عرصههاى سیاسى و اجتماعى آمدند و در این راه مرارتها کشیدند و حتى کشته شدند. امام خمینى در تأسى از سیره انبیاء و اولیاء نیز مناجاتهاى خود را با حماسههاى نستوهانه خویش جمع کرد، او از سویى در پیشگاه پروردگار از ذلتهاى خود سخن مىگوید و از طرف دیگر از اقتدار و صلابت خود در برابر ابرقدرتها و اجانب خبر مىدهد و پیروانش را بدین سو فرا مىخواند، بین نرم خویى و انعطاف ناپذیرى در ظاهر اختلاف و انفکاک دیده مىشود اما وقتى این دو خصلت از یک سرچشمه منشأ گیرند نه تنها ناموزون نبوده بلکه هماهنگ هستند. قرآن کریم بین عفو و ملایمت و نبرد با مهاجم یا قساوت مقدس چنین تقریبى ایجاد کرده است: «تعاونوا على البرّ والتقوى و لا تعاونوا على الاثم و العدوان»(5)
و در حالى که مردم را به مودّت و رحمت، برادرى و اصلاح بین یکدیگر دعوت مىکند، تأکید مىنماید اگر کسى از راه موعظه و نصیحت هدایت نشد و به مفاسد روى آورد و به عفت عمومى آسیب رسانید نه تنها در مورد او رأفتى نشان ندهید بلکه حکم الهى را در موردش جارى کنید و اجراى عدالت را بر عفو و اغماض ترجیح دهید. در خصوص ارتباط با خداوند در آیات نورانى قرآن و نیز احادیث شریف به حالتى بین خوف و رجاء تأکید شده است یعنى در ضمن این که باید به رحمت و عطوفت الهى امیدوار بود در مسیر زندگى باید از پروردگار خوف داشت. در مورد کوتاهى وظایف و دچار شدن به آلودگى و معاصى، حضرت على(ع) فرمودهاند: مردان با تقوا به خدا امیدوارند و هیچ نقطه امیدى غیر از حضرت حق ندارند در عین حال از خدا هم خوف دارند و هیچ عاملى غیر از حضرت بارى تعالى آنان را به هراس وانمى دارد.(6)
امام خمینى حماسه و عرفان را با هم جمع کرده بود یعنى هم روحى لطیف داشت و هم با دشمنان و معاندان سازشناپذیر بود. آن روح قدسى به مصداق والّذین آمنوا اشدّ حبّا للّه (7) نسبت به خداوند شدیدترین اشتیاقها را داشت و بر اثر تطهیر دل از بصیرت ویژهاى محظوظ گشت او با این کوله بار معنوى و بینش ملکوتى و توجه کامل به معبود و عشق آتشین به وصال حق هماره با کژىها به ستیز پرداخت و در ضمن رهبرى جبهه حق را عهده دار گشت. سر چشمه سلحشورى و سیماى حماسى امام در پیکار با پلیدى و سرسختى در توسعه ارزشها، در قرآن نهفته است زیرا کلام وحى خداوند را قهّار، عزیز(شکستناپذیر) خشم گیرنده بر جویندگان باطل و... معرفى کرده است. معصومین نیز در نیایشهاى خود خدا را به صفاتى چون کوبنده ستمگران، غلبه کننده و نجات دهنده صالحان ستودهاند. انسانى که آیینه حق نماست جامع صفات حماسى هم خواهد بود این شیوه استمرار و احیاء کننده سیره رسول اکرم (ص) است که صاحب ذوالفقار(حضرت على (ع)) درباره آن وجود مبارک و والا فرموده است: ما هرگاه کارزار برایمان دشوار مىشد خود را با رسول خدا نگاه مىداشتیم چنانکه از ما هیچ کس جز او به دشمن نزدیکتر نبود.(8)آنگاه که سپاه معاویه در نبرد صفین آب را بر روى سپاه امام على (ع) بست گدازههاى حماسه از آتشفشان نخستین پیشواى شیعیان فوران کرد و به نیروهاى خود فرمود: از شما خواستهاند تا دست به نبرد گشائید پس یا به خوارى تن در دهید و از مقامى که دارید فرود آیید یا شمشیرهاى خود را از خون دشمن سیراب سازید و از آب گوارا بیاشامید.
حماسه امام خمینى که پرتوى از قهر و غضب الهى است در شخصیت او شکوه خاصى را به نمایش گذاشت و همانگونه که امام حسین (ع) فریاد زد: «هیهات مناالذّله» از امام خمینى نیز فریاد برائت از مستکبران جهان در مراسم حج و غرش او علیه قرار داد اسارت بار کاپیتولاسیون را مىشنویم. امّا باید دانست که مسلک عرفانى امام بر مبناى قرآن و سنت است و با محور بودن ثقلین، تعمق و تفکر، ملازم با اجتماع، عشق آتشین به حضرت حق گره خورده است و به همین دلیل مسلک از سایر مسالک عرفانى جدا مىشود.
انقطاعى عارفانه استقامتى دلیرانه
کسى که هیچ گونه ستمى را امضاء نمىکند روح ستبر دارد. و چنین حالتى راز و نیاز، نجوا و ذلت در برابر خداى خویش را به همراه مىآورد. مرد الهى وقتى در برابر حق خود را تسلیم دید و هیچ قدرت و غرورى را در خود احساس نکرد در این وقت مشمول عنایت پروردگار گردیده و آنگاه عزیز مىشود در این حال است که او کمالات معنوى را درک مىنماید و با بصیرتى ملکوتى حقایقى را مشاهده مىکند.
به نسبت همین نگرش مسؤولیتى که عارف بر عهده دارد خیلى بیش از وظایف حکیم مىباشد. دل عارف به یاد حق آرام مىگیرد و در پرتو این اطمینان، آرامش و امنیت روحى، قادر است علیه طغیان و تباهى قیام کند و این همان خصلت حماسى عارفى شوریده حال است که هیچ عاملى او را نمىترساند و تحت هیچ شرایطى خوف و هراس به دل راه نمىدهد. اگر او را به زنجیر هم ببندید چون در بیشه شیران پرورش یافته و با دعا و راز و نیاز درون را صیقل داده از این وضع پروایى ندارد. دستگیرى، حبسها و فشارها تنها مىتواند پیکر او را مورد تهاجم قرار دهد امّا روح عارف از حماسه آفرینى دست برنمى دارد و در این حال هم فریاد مىکند و اعتراض مىنماید. استاد شهید مرتضى مطهرى مىگوید: عارف تکیهاش به نیروى عشق است که نیروى انقلابى است نه به نیروى عقل که نیروى محافظه کارانه است.(9)
انسان عارف با یقین و توکّلى فوق العاده براى نشر توحید و خدمت به خداپرستان از هیچ کوششى دریغ نمىنماید، هرگز آرام نمىگیرد مگر آن که به محبوب خود برسد و هیچ گاه به وصال حق نمىرسد مگر آن که تمام آنچه را که در اختیارش بوده، در راه حضرت دوست نثار کند. حماسه عارف این است که در راه دین آن چنان فداکارى نماید تا «کلمة اللّه» اعتلا یابد یا با آنان که اهل شرک و نفاقند و طغیان کرده و ادعاى سلطهطلبى دارند مبارزه مىکند تافتنه ریشه کن شود و موانع حق جویى و حق خواهى بر طرف گردد چنانچه قرآن کریم فرموده است: «وَ قاتِلُوهُم حَتّى لاتَکونَ فتنة و یکون الدین کُلّه للّه(10)؛ با آنان نبرد نمائید تا دیگر فتنهاى نباشد و دین همه دین خدا گردد».
چون عارف به فکر تحصیل رحمت مختص الهى است هرگز از مبارزه در راه دین مضایقه و اعراض نمىنماید زیرا مقاومت، دفاع و جهاد در راه خدا موجب جلب رحمت حق مىگردد اگر چه راز آن براى همگان مشهود نمىباشد. امام خمینى آیینهاى از عرفان ناب را با ایجاد شور و حماسه در جامعه به نمایش گذاشت و جنبههاى معنوى او نیروى محرّکه نهضت اسلامى گردید و گرنه کدام سیاستمدارى تجویز مىکرد که بدون ابزار قدرت به شرق بتازد و بدون آن که از شرق استمداد طلبد به غرب یورش ببرد. آن روح وارسته با جلوههاى عارفانه که در پرتو تزکیه، تهذیب و بندگى خداوند بدست آورد از سرزمینى که سالهاى متمادى بر آن بذر شرک، نفاق و فساد افکنده بودند، خرمن توحید، اشتیاق و محبت درو کرد و نسل در گهواره آرمیده قیام پانزده خرداد سال 1342 ه. ش را به میادین نبرد فرستاد تا آرامش استکبار و آسایش شیطان بزرگ را بر هم بزند. شورى که آن عارف کامل در سراسر گیتى افکند انسانهاى ناامید را در آن سوى جهان حرکت داد و گوهرهاى نهفته و گنجهاى دفن شده درونى را یاد آور شد که تمامى اینها به یمن وجود ملکوتى و انفاس قدسى او بود. اگر این تحول فکرى و روحى و اسلامى که امام در جهان پدید آورد مىخواست از مسیر طبیعى و مجارى متداول عبور کند باید چندین سال در بستر تاریخ در حال کوچ باشد اما چون این حماسهها با بصیرت معنوى و عرفانى توأم بود تاریخ را طى الارض کرد و آنگاه عروج، صعود و وصال را به ارمغان آورد. در واقع امام قبل از اقدام به قیام، توجه درونى خود را به سوى حق معطوف ساخت و موانع این معرفت باطنى را بر طرف ساخت. عبادتش ریاضت تمام نیروهاى درونى بود که از قلمرو طبیعت رها شده و به سوى آسمان پرکشیده و به روح عروج اولیاء واصل شده تا هنگام تجلى حق چیزى در حرم آمن دلش رهزنى نکند و غبار آلود نسازد و با ایجاد این ملکه ثابت هر وقت خواهان شهود شروق حق بود، بدون مزاحمت انجام مىشد زیرا تمامى وجودش در سلک قدس و رشته قداست در آمده بود.(11) پیروزى حیرت آور و معجزه آساى مردى بى سلاح و بدون حمایت و هماهنگى حتى یک کشور خارجى و تنها به اتکاى خالصانه به معشوق ازلى را باید جلوهاى از دم عیسوى و کلام موسایى امام خمینى دانست:
آب کوثر نخورم منّت رضوان نبرم
پرتو روى تو اى دوست جهانگیرم کرد(12)
حماسه عرفانى امام خمینى در نخستین سالهاى مبارزه این گونه جلوه نموده است:
«به خداى متعال من این زندگى را نمىخواهم انّى لا ارى الموت الا السعادة و لا الحیوة مع الظالمین الّا برما. اى کاش مأموران بیایند و مرا بگیرند تا تکلیف نداشته باشم»، در جاى دیگر فرمودهاند: «خمینى را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد»(13)
و در پیامى خاطر نشان ساختهاند: «امروز خمینى آغوش و سینه خویش را براى تیرهاى بلا و حوادث سخت در برابر توپها و موشکهاى دشمن باز کرده است و همچون همه عاشقان شهادت براى درک شهادت روز شمارى مىکند.»(14)
امام خمینى از همان آغاز مبارزه سیاسى رأس حکومت و اساس سلطنت استبدادى را هدف قرار داد و در هیچ شرایطى از مواضع اصولى خود دست بر نداشت و فریاد زد: «هیهات که خمینى در برابر تجاوز دیوسیرتان و مشرکان و کافران به حریم قرآن کریم و عترت رسول خدا(ص) و امت محمد و پیروان ابراهیم حنیف ساکت و آرام بماند و یا نظارهگر صحنههاى ذلت و حقارت مسلمانان باشد. من خون و جان ناقابل خویش را براى اداى واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده نمودهام و در انتظار فوز عظیم شهادتم قدرتها و ابر قدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینى یکّه و تنها بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم شرک و بت پرستى است ادامه مىدهد...»(15)
امام در اعلامیهاى که به مناسبت فرا رسیدن چهلمین روز فاجعه خونین فیضیّه صادر نمود، فرمود: «من مصمّم هستم که از پاى ننشینم تا دستگاه فاسد را به جاى خود بنشانم و در پیشگاه مقدّس حق تعالى با عذر وفود کنم. شما هم اى علماى اسلام مصمّم باشید و بدانید پیروزى با شماست.»(16)
در شب پانزدهم خرداد 1342 ه.ش که مأمورین نظامى رژیم پهلوى امام را دستگیر کردند تا به تهران ببرند در چهره دژخیمانى که ایشان را به تهران مىبردند وحشت هویدا بود و با هراس به اطراف نگاه مىکردند امام در مقام دلدارى به آنان اظهار داشت: این قدر وحشت زده نباشید در این بیابان کسى نیست که به شما تعرض وارد نماید و طى خاطرهاى بیان فرمودند: از اوّل که با آنها رفتم هیچ نترسیدم و اصولاً هرچه فشار و تهدید، زندان و تبعید در مورد ایشان اعمال مىگردید امام براى مبارزه با طاغوت و استکبار مصمّمتر مىگردید.
امام این شجاعت و شهامت برخاسته از معنویت درونى را در عرصههاى دیگر نیز بروز داد و از موضع عارفى وارسته موفق گردید با متحجران و افراد مقدّس مآب به ستیز برخیزد و آنان را رسوا و منزوى سازد. آن روح قدسى در نامهاى سراسر افتخار که محتوایى عرفانى داشت و براى رأس هرم کمونیسم نگاشت، از شکسته شدن استخوان هاى کمونیزم خبر داد و با این بصیرت معنوى، کرامتى جاویدان را در تاریخ ثبت کرد.
پىنوشتها: -
1- نک: صحیفه نور، ج 5، ص 265.
2- نک: فرازهاى فروزان، ص 297 - 291.
3- اشارات، ابوعلى سینا،ج سوم، نمط نهم، فصل 24، ص 391.
4- نهج البلاغه، فرازى از خطبه سوم (شقشقیه).
5- سوره مائده، آیه 2.
6- نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت 432.
7- بقره، آیه 165.
8- نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت 9.
9- عرفان حافظ ،شهید آیة الله مطهرى، ص 104.
10- سوره انفال، آیه 39.
11- نک: عرفان و حماسه، ص 36.
12- دیوان امام، ص 83.
13- فرازهاى فروزان، ص 322.
14- یا ساغر از هزار، ص 59.
15- صحیفه نور، ج 20، ص 113.
16- صحیفه نور، ج 1، ص81.
امام در عرفان حماسى خود با معنویت قیام کرد و رابطه تنگاتنگ این دو را بیان داشت و تبلور اجتماع عرفان و حماسه در تمامى ابعاد شخصیت ایشان مشاهده گردید. امام در حالى که حشمت، وقار و ابهت خیره کننده و کم مانند داشت حالتى از معنویت در سیمایش درخشندگى داشت که از این جهت با درک منحصرش آدمى به آرامش و امنیت خاطر مىرسید. در حالى که تحمل نگاه نافذ و شکافندهاش آسان نبود گرمى، مهر و عطوفتى که در چشمانش موج مىزد چنان انسان را مجذوب مىساخت که چه بسا فراموش مىکرد در مقابل مردى خارقالعاده با قدرتى شگفتانگیز قرار دارد. آن شخصیت بزرگ با تمامى اقتدار و عظمتى که قدرتهاى جهان از شنیدن نامش به هراس مىافتادند. آن قدر رئوف بود که وقتى با کودکان مواجه مىگردید به آنان سلام مىنمود و حتى سهم این نوباوگان را در پیشبرد نهضت اسلامى فراموش ننموده و از آنان تشکر نمودهاند.(1) اگر هم مىخواستند به اطفال تذکرى دهند شخصیت آنان را تکریم مىنمودند و اجازه نمىدادند عزت نفس بچهها مورد خدشه و نقصان قرار گیرد.
گمان نمىرود در همدردى و تشخیص زبان واقعى مردم و بیان عمق اندیشههاى آنان کسى چون امام پیدا شود که چون پدرى مهربان و با چهرهاى سرشار از محبت و صفا به خواستههاى آحاد مردم توجه کند و براى غمخوارى آنان و گرهگشایى از مشکلاتشان تلاش نماید. امام در حالى که در مقابل ابرقدرتها و دشمنان گوناگون داخلى و خارجى دلى به استقامت کوههاى پولادین و بلکه با صلابتتر از آنها دارد، در برابر مردمان رنج دیده و ستم کشیده و مسلمان چنان خاضع و نرم مىگردد که با دیدن مناظر غمآلوده و صحنههاى مصیبت بار از زندگى محرومان اشک تأثر به صورت پرصلابتش جارى مىگردد و وسعت این قلب به اندازهاى مىشود که در ملاقات با مردم و گوش دادن به خواستههاى آنان و نیز در خدمت بىشائبه به طبقات جامعه هرگز احساس خستگى نمىکند و کوشش ایشان همواره بر این واقعیت استوار بوده که بین او و مردم هیچ مانعى و حاجبى نباشد و یا چیزى از امّت مسلمان مکتوم نماند.(2)
امام در ابراز محبت به دیگران هیچ ملاکى جز رضایت حق نداشتند. اشتیاق ایشان صبغهاى الهى داشت و خدمت به مردم نیز از منظر امام نوعى عبادت و تقریب به حق تلقى مىگردید. او که در برابر مردم این قدر فروتنى از خویشتن بروز مىداد بر این باور بود که آدمى داراى آن چنان منزلتى است که اگر بخواهد در مقابل همچون خودش سر تسلیم و ذلت فرود آورد و از غیر خدا هراس داشته باشد دون از شأن اوست. خود را خوار و بى مقدار نموده است از این رو با جرأت و علم به قدرت نظامى سیاسى آمریکا فرمود: «امریکا هیچ غلطى نمىتواند بکند». در مقام تربیت و ارشاد فرزندان، شاگردان و مریدان خویش امام آنان را به نماز شب که از بهترین راههاى تزکیه است توصیه مىنمودند و هم آنان را به کوشش و مبارزه و قرار گرفتن در جبهههاى حق براى محو باطل فرا مىخواندند و بدین گونه ثابت نمودند جمع بین زهد و تقوا خدمت و مسؤولیت اجتماعى امکان دارد و خود هم به نحو اکمل این گونه بودند.
حماسه آفرینى قهرمانان، جامعه را به سوى کمال مطلوب سوق مىدهد و روح دلاورى را در افراد جامعه تقویت مىکند و ساحت و غایت آن بهبودى جنبه معنوى انسان است، عرفان نیز این گونه است و عرفاى راستین تلاش مىنمایند تا جامعه را از تعلقات فناپذیر و امور ناپایدار و هواهاى نفسانى برهانند و افراد را به ساحل سلامت، هدایت و سعادت برسانند. بنابراین، این دو اگر چه عرصههاى مختلفى دارند ولى اشتراکاتى هم در آنان قابل مشاهده است، عرفان فضیلت است و شجاعت نیز این حالت را دارد و بنابراین مىتوانند با هم جمع شوند زیرا هیچ فضیلتى، فضیلت دیگر را نفى نمىکند، امکان ندارد عارف واقعى اهل ترس و هراس باشد و ممکن نیست یک انسان شجاعى که بر علیه باطل بپاخاسته است از معنویت و حالات عرفانى بىبهره باشد و اگر مشاهده مىشود عارفى سلطه را مىپذیرد و تسلیم ستم مىشود و طغیان طاغوت را تأیید مىکند باید دانست که ادعاى او کاذب است و اگر مشاهده مىگردد شخص شجاعى از معنویت بهرهاى ندارد و در جهت تزکیه درون و تصفیه باطن تلاشى نکرده است شجاعت او نوعى تهور است که ناپایدارى و زوال در آن دیده مىشود.
امام خمینى در بخشهاى مهمى از وصیت نامه خود، مردم را به روى آوردن به دعاى عرفه، مناجات شعبانیه و صحیفه فاطمیه فرا خواندهاند و در فرازهایى از این نوشتار با ارزش مردم را به قیام علیه ستمگران و استکبار جهانى دعوت کردهاند زیرا عرفان آدمى را به کنارهگیرى از دنیا توصیه مىنماید نه جدایى گزینى از افراد جامعه. شجاع کسى است که توانمندى خود را در راه احیاى اهداف مقدس و معنوى صرف کند ابوعلى سینا در معرّفى عارف نوشته است: او انسانى شجاع است زیرا از مرگ هراسى ندارد.(3)
امیرمؤمنان حضرت على (ع) از یک سو دنیا را چنان از خود طرد مىکند که به حرم امن علوى هیچ راهى ندارد: «یا دنیا غُرّى غیرى لا حاجة لى فیک قَد طَلَّقتِک ثلاثاً لا رَجعَةَ فیها؛(4) اى دنیا غیر مرا بفریب که مرا در تو هیچ حاجتى و نیازى نیست تو را سه طلاقه کردهام تا بازگشتى در آن نباشد». امّا آن فروغ امامت از طرف دیگر براى رسیدن به مقام زمامدارى و قرارگرفتن در مسند رهبرى مردم و مدیریت سیاسى اجتماعى کوششهاى زیادى مىنماید و خطبه شقشقیه از همین مقوله است. احتجاجات و مناظراتش نیز حول این محور دور مىزند و خطاب به دیگران مىفرماید: رهبرى از آن من است و من قطب آسیاى سیاستم وقتى هم با حضور مردم صحنه بیعت و سیاست حجت بر او تمام گردید خود را مسؤول مىبیند. در فرهنگ اهل بیت(ع) امکان ندارد انسانى عارف و اهل معنا در قبال جامعه احساس وظیفه نکند زیرا به فرمایش حضرت على (ع) خداوند از عالمان راستین تعهد گرفته است در برابر فقر محرومان و تکاثرطلبى زراندوزان ساکت ننشینند اگر چه همه افراد جامعه در این داستان مسؤولیت دارند ولى علما وظیفهاى سنگینتر و رسالتى مهمتر بر دوش دارند و رهبران اجتماع مسؤولیتى مضاعف دارند.
حضرت امام حسین (ع) از سویى با خداى خویش در صحراى عرفات مناجاتى عارفانه دارد که به دعاى عرفه موسوم است، او در آن بیابان غرق در حالات ملکوتى و معنوى است و تمامى لحظات زندگى امام از چنین ویژگى برخوردار است ولى از سوى دیگر فریاد مىزند: من قیام کردهام تا راه جدّ و پدرم را بروم اگر چه زمامداران قبلى روشى جداى از سنت نبوى پیش گرفته و مردم به روش آنان خو گرفتهاند. خود دعاى عرفه نیز حاوى نکات حماسى است اگر چه عالىترین مضامین عرفانى را داراست. عارف از خدا مىخواهد که او را بپذیرد و از او بگیرد و به سود جامعه انسانى مصرف شود. در واقع عارف مىکوشد در همه حال غبار دنیاطلبى به دامنش ننشیند اما در متن مردم باشد و بکوشد بار جامعه را بر دوش گیرد و گره کارشان را بگشاید اگر کسى توفیق این را به دست آورد که مردم را از بردگى هواى نفس به بندگى خدا برساند کار عرفانى کرده است و البته چه بسا این اهتمام، به مبارزه، مقاومت و دفاع هم نیاز دارد که همان حماسه است.
انبیاء و فرستادگان الهى ضمن بندگى خداوند و توجه خالصانه به ساحت قدس الهى براى اصلاح جامعه و خلع قدرت از ستمگران به عرصههاى سیاسى و اجتماعى آمدند و در این راه مرارتها کشیدند و حتى کشته شدند. امام خمینى در تأسى از سیره انبیاء و اولیاء نیز مناجاتهاى خود را با حماسههاى نستوهانه خویش جمع کرد، او از سویى در پیشگاه پروردگار از ذلتهاى خود سخن مىگوید و از طرف دیگر از اقتدار و صلابت خود در برابر ابرقدرتها و اجانب خبر مىدهد و پیروانش را بدین سو فرا مىخواند، بین نرم خویى و انعطاف ناپذیرى در ظاهر اختلاف و انفکاک دیده مىشود اما وقتى این دو خصلت از یک سرچشمه منشأ گیرند نه تنها ناموزون نبوده بلکه هماهنگ هستند. قرآن کریم بین عفو و ملایمت و نبرد با مهاجم یا قساوت مقدس چنین تقریبى ایجاد کرده است: «تعاونوا على البرّ والتقوى و لا تعاونوا على الاثم و العدوان»(5)
و در حالى که مردم را به مودّت و رحمت، برادرى و اصلاح بین یکدیگر دعوت مىکند، تأکید مىنماید اگر کسى از راه موعظه و نصیحت هدایت نشد و به مفاسد روى آورد و به عفت عمومى آسیب رسانید نه تنها در مورد او رأفتى نشان ندهید بلکه حکم الهى را در موردش جارى کنید و اجراى عدالت را بر عفو و اغماض ترجیح دهید. در خصوص ارتباط با خداوند در آیات نورانى قرآن و نیز احادیث شریف به حالتى بین خوف و رجاء تأکید شده است یعنى در ضمن این که باید به رحمت و عطوفت الهى امیدوار بود در مسیر زندگى باید از پروردگار خوف داشت. در مورد کوتاهى وظایف و دچار شدن به آلودگى و معاصى، حضرت على(ع) فرمودهاند: مردان با تقوا به خدا امیدوارند و هیچ نقطه امیدى غیر از حضرت حق ندارند در عین حال از خدا هم خوف دارند و هیچ عاملى غیر از حضرت بارى تعالى آنان را به هراس وانمى دارد.(6)
امام خمینى حماسه و عرفان را با هم جمع کرده بود یعنى هم روحى لطیف داشت و هم با دشمنان و معاندان سازشناپذیر بود. آن روح قدسى به مصداق والّذین آمنوا اشدّ حبّا للّه (7) نسبت به خداوند شدیدترین اشتیاقها را داشت و بر اثر تطهیر دل از بصیرت ویژهاى محظوظ گشت او با این کوله بار معنوى و بینش ملکوتى و توجه کامل به معبود و عشق آتشین به وصال حق هماره با کژىها به ستیز پرداخت و در ضمن رهبرى جبهه حق را عهده دار گشت. سر چشمه سلحشورى و سیماى حماسى امام در پیکار با پلیدى و سرسختى در توسعه ارزشها، در قرآن نهفته است زیرا کلام وحى خداوند را قهّار، عزیز(شکستناپذیر) خشم گیرنده بر جویندگان باطل و... معرفى کرده است. معصومین نیز در نیایشهاى خود خدا را به صفاتى چون کوبنده ستمگران، غلبه کننده و نجات دهنده صالحان ستودهاند. انسانى که آیینه حق نماست جامع صفات حماسى هم خواهد بود این شیوه استمرار و احیاء کننده سیره رسول اکرم (ص) است که صاحب ذوالفقار(حضرت على (ع)) درباره آن وجود مبارک و والا فرموده است: ما هرگاه کارزار برایمان دشوار مىشد خود را با رسول خدا نگاه مىداشتیم چنانکه از ما هیچ کس جز او به دشمن نزدیکتر نبود.(8)آنگاه که سپاه معاویه در نبرد صفین آب را بر روى سپاه امام على (ع) بست گدازههاى حماسه از آتشفشان نخستین پیشواى شیعیان فوران کرد و به نیروهاى خود فرمود: از شما خواستهاند تا دست به نبرد گشائید پس یا به خوارى تن در دهید و از مقامى که دارید فرود آیید یا شمشیرهاى خود را از خون دشمن سیراب سازید و از آب گوارا بیاشامید.
حماسه امام خمینى که پرتوى از قهر و غضب الهى است در شخصیت او شکوه خاصى را به نمایش گذاشت و همانگونه که امام حسین (ع) فریاد زد: «هیهات مناالذّله» از امام خمینى نیز فریاد برائت از مستکبران جهان در مراسم حج و غرش او علیه قرار داد اسارت بار کاپیتولاسیون را مىشنویم. امّا باید دانست که مسلک عرفانى امام بر مبناى قرآن و سنت است و با محور بودن ثقلین، تعمق و تفکر، ملازم با اجتماع، عشق آتشین به حضرت حق گره خورده است و به همین دلیل مسلک از سایر مسالک عرفانى جدا مىشود.
انقطاعى عارفانه استقامتى دلیرانه
کسى که هیچ گونه ستمى را امضاء نمىکند روح ستبر دارد. و چنین حالتى راز و نیاز، نجوا و ذلت در برابر خداى خویش را به همراه مىآورد. مرد الهى وقتى در برابر حق خود را تسلیم دید و هیچ قدرت و غرورى را در خود احساس نکرد در این وقت مشمول عنایت پروردگار گردیده و آنگاه عزیز مىشود در این حال است که او کمالات معنوى را درک مىنماید و با بصیرتى ملکوتى حقایقى را مشاهده مىکند.
به نسبت همین نگرش مسؤولیتى که عارف بر عهده دارد خیلى بیش از وظایف حکیم مىباشد. دل عارف به یاد حق آرام مىگیرد و در پرتو این اطمینان، آرامش و امنیت روحى، قادر است علیه طغیان و تباهى قیام کند و این همان خصلت حماسى عارفى شوریده حال است که هیچ عاملى او را نمىترساند و تحت هیچ شرایطى خوف و هراس به دل راه نمىدهد. اگر او را به زنجیر هم ببندید چون در بیشه شیران پرورش یافته و با دعا و راز و نیاز درون را صیقل داده از این وضع پروایى ندارد. دستگیرى، حبسها و فشارها تنها مىتواند پیکر او را مورد تهاجم قرار دهد امّا روح عارف از حماسه آفرینى دست برنمى دارد و در این حال هم فریاد مىکند و اعتراض مىنماید. استاد شهید مرتضى مطهرى مىگوید: عارف تکیهاش به نیروى عشق است که نیروى انقلابى است نه به نیروى عقل که نیروى محافظه کارانه است.(9)
انسان عارف با یقین و توکّلى فوق العاده براى نشر توحید و خدمت به خداپرستان از هیچ کوششى دریغ نمىنماید، هرگز آرام نمىگیرد مگر آن که به محبوب خود برسد و هیچ گاه به وصال حق نمىرسد مگر آن که تمام آنچه را که در اختیارش بوده، در راه حضرت دوست نثار کند. حماسه عارف این است که در راه دین آن چنان فداکارى نماید تا «کلمة اللّه» اعتلا یابد یا با آنان که اهل شرک و نفاقند و طغیان کرده و ادعاى سلطهطلبى دارند مبارزه مىکند تافتنه ریشه کن شود و موانع حق جویى و حق خواهى بر طرف گردد چنانچه قرآن کریم فرموده است: «وَ قاتِلُوهُم حَتّى لاتَکونَ فتنة و یکون الدین کُلّه للّه(10)؛ با آنان نبرد نمائید تا دیگر فتنهاى نباشد و دین همه دین خدا گردد».
چون عارف به فکر تحصیل رحمت مختص الهى است هرگز از مبارزه در راه دین مضایقه و اعراض نمىنماید زیرا مقاومت، دفاع و جهاد در راه خدا موجب جلب رحمت حق مىگردد اگر چه راز آن براى همگان مشهود نمىباشد. امام خمینى آیینهاى از عرفان ناب را با ایجاد شور و حماسه در جامعه به نمایش گذاشت و جنبههاى معنوى او نیروى محرّکه نهضت اسلامى گردید و گرنه کدام سیاستمدارى تجویز مىکرد که بدون ابزار قدرت به شرق بتازد و بدون آن که از شرق استمداد طلبد به غرب یورش ببرد. آن روح وارسته با جلوههاى عارفانه که در پرتو تزکیه، تهذیب و بندگى خداوند بدست آورد از سرزمینى که سالهاى متمادى بر آن بذر شرک، نفاق و فساد افکنده بودند، خرمن توحید، اشتیاق و محبت درو کرد و نسل در گهواره آرمیده قیام پانزده خرداد سال 1342 ه. ش را به میادین نبرد فرستاد تا آرامش استکبار و آسایش شیطان بزرگ را بر هم بزند. شورى که آن عارف کامل در سراسر گیتى افکند انسانهاى ناامید را در آن سوى جهان حرکت داد و گوهرهاى نهفته و گنجهاى دفن شده درونى را یاد آور شد که تمامى اینها به یمن وجود ملکوتى و انفاس قدسى او بود. اگر این تحول فکرى و روحى و اسلامى که امام در جهان پدید آورد مىخواست از مسیر طبیعى و مجارى متداول عبور کند باید چندین سال در بستر تاریخ در حال کوچ باشد اما چون این حماسهها با بصیرت معنوى و عرفانى توأم بود تاریخ را طى الارض کرد و آنگاه عروج، صعود و وصال را به ارمغان آورد. در واقع امام قبل از اقدام به قیام، توجه درونى خود را به سوى حق معطوف ساخت و موانع این معرفت باطنى را بر طرف ساخت. عبادتش ریاضت تمام نیروهاى درونى بود که از قلمرو طبیعت رها شده و به سوى آسمان پرکشیده و به روح عروج اولیاء واصل شده تا هنگام تجلى حق چیزى در حرم آمن دلش رهزنى نکند و غبار آلود نسازد و با ایجاد این ملکه ثابت هر وقت خواهان شهود شروق حق بود، بدون مزاحمت انجام مىشد زیرا تمامى وجودش در سلک قدس و رشته قداست در آمده بود.(11) پیروزى حیرت آور و معجزه آساى مردى بى سلاح و بدون حمایت و هماهنگى حتى یک کشور خارجى و تنها به اتکاى خالصانه به معشوق ازلى را باید جلوهاى از دم عیسوى و کلام موسایى امام خمینى دانست:
آب کوثر نخورم منّت رضوان نبرم
پرتو روى تو اى دوست جهانگیرم کرد(12)
حماسه عرفانى امام خمینى در نخستین سالهاى مبارزه این گونه جلوه نموده است:
«به خداى متعال من این زندگى را نمىخواهم انّى لا ارى الموت الا السعادة و لا الحیوة مع الظالمین الّا برما. اى کاش مأموران بیایند و مرا بگیرند تا تکلیف نداشته باشم»، در جاى دیگر فرمودهاند: «خمینى را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد»(13)
و در پیامى خاطر نشان ساختهاند: «امروز خمینى آغوش و سینه خویش را براى تیرهاى بلا و حوادث سخت در برابر توپها و موشکهاى دشمن باز کرده است و همچون همه عاشقان شهادت براى درک شهادت روز شمارى مىکند.»(14)
امام خمینى از همان آغاز مبارزه سیاسى رأس حکومت و اساس سلطنت استبدادى را هدف قرار داد و در هیچ شرایطى از مواضع اصولى خود دست بر نداشت و فریاد زد: «هیهات که خمینى در برابر تجاوز دیوسیرتان و مشرکان و کافران به حریم قرآن کریم و عترت رسول خدا(ص) و امت محمد و پیروان ابراهیم حنیف ساکت و آرام بماند و یا نظارهگر صحنههاى ذلت و حقارت مسلمانان باشد. من خون و جان ناقابل خویش را براى اداى واجب حق و فریضه دفاع از مسلمانان آماده نمودهام و در انتظار فوز عظیم شهادتم قدرتها و ابر قدرتها و نوکران آنان مطمئن باشند که اگر خمینى یکّه و تنها بماند به راه خود که راه مبارزه با کفر و ظلم شرک و بت پرستى است ادامه مىدهد...»(15)
امام در اعلامیهاى که به مناسبت فرا رسیدن چهلمین روز فاجعه خونین فیضیّه صادر نمود، فرمود: «من مصمّم هستم که از پاى ننشینم تا دستگاه فاسد را به جاى خود بنشانم و در پیشگاه مقدّس حق تعالى با عذر وفود کنم. شما هم اى علماى اسلام مصمّم باشید و بدانید پیروزى با شماست.»(16)
در شب پانزدهم خرداد 1342 ه.ش که مأمورین نظامى رژیم پهلوى امام را دستگیر کردند تا به تهران ببرند در چهره دژخیمانى که ایشان را به تهران مىبردند وحشت هویدا بود و با هراس به اطراف نگاه مىکردند امام در مقام دلدارى به آنان اظهار داشت: این قدر وحشت زده نباشید در این بیابان کسى نیست که به شما تعرض وارد نماید و طى خاطرهاى بیان فرمودند: از اوّل که با آنها رفتم هیچ نترسیدم و اصولاً هرچه فشار و تهدید، زندان و تبعید در مورد ایشان اعمال مىگردید امام براى مبارزه با طاغوت و استکبار مصمّمتر مىگردید.
امام این شجاعت و شهامت برخاسته از معنویت درونى را در عرصههاى دیگر نیز بروز داد و از موضع عارفى وارسته موفق گردید با متحجران و افراد مقدّس مآب به ستیز برخیزد و آنان را رسوا و منزوى سازد. آن روح قدسى در نامهاى سراسر افتخار که محتوایى عرفانى داشت و براى رأس هرم کمونیسم نگاشت، از شکسته شدن استخوان هاى کمونیزم خبر داد و با این بصیرت معنوى، کرامتى جاویدان را در تاریخ ثبت کرد.
پىنوشتها: -
1- نک: صحیفه نور، ج 5، ص 265.
2- نک: فرازهاى فروزان، ص 297 - 291.
3- اشارات، ابوعلى سینا،ج سوم، نمط نهم، فصل 24، ص 391.
4- نهج البلاغه، فرازى از خطبه سوم (شقشقیه).
5- سوره مائده، آیه 2.
6- نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت 432.
7- بقره، آیه 165.
8- نهج البلاغه، کلمات قصار، حکمت 9.
9- عرفان حافظ ،شهید آیة الله مطهرى، ص 104.
10- سوره انفال، آیه 39.
11- نک: عرفان و حماسه، ص 36.
12- دیوان امام، ص 83.
13- فرازهاى فروزان، ص 322.
14- یا ساغر از هزار، ص 59.
15- صحیفه نور، ج 20، ص 113.
16- صحیفه نور، ج 1، ص81.