آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

این مقاله توسط مرکز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبلیغات اسلامى تهیه شده است‏
نظم و امنیت اجتماعى و اعتماد و اطمینان عامه‏اى مردم، نسبت به حفظ ارزش‏هاى ملى و مذهبى، از اساسى‏ترین و حساس‏ترین بخش‏ها و حوزه‏هاى امنیت، و از جمله‏ى نیازهاى اولیه‏ى جوامع بشرى به حساب مى‏آید، ضرورت حیاتى آن، هنگامى درک مى‏شود که انسان پیامدهاى ایجابى و سلبى آن را شناسائى نماید.
حفظ جان، مال، ناموس و حیثیت انسان، متوقف به وجود امنیت و ثبات اجتماعى مى‏باشد. اگر امنیت از جامعه‏اى‏رخت بر بندد، و به جاى آن هرج و مرج و ناامنى گسترش پیدا کند، به گونه‏اى که جان، مال و آبروى افراد، در معرض خطر قرار گیرد، قطعاً ادامه‏ى حیات، زندگى و پیشرفت در چنین محیط ناامنى، امکان‏پذیر نخواهد بود.
افزون بر این سرمایه‏گذارى، پیشرفت، تلاش و فعالیت در جهت رشد و ترقى جامعه و مردم، نیازمند بستر مناسبى است که نخستین شرط آن در حوزه‏هاى مختلف سیاسى، اقتصادى و فرهنگى، استقرار نظم و امنیت است. وقتى شرائط اجتماعى ناامن باشد، تجّار و ثروتمندان در حوزه‏ى اقتصاد، از سرمایه‏گذارى خوددارى خواهند کرد و در مسائل علمى و فرهنگى اهل قلم و اندیشه، فعالیت لازم را انجام نخواهند داد و در اظهارنظر و عقیده مردم راه کتمان و تقیه را در پیش خواهند گرفت و تضارب افکار، آرا و اندیشه‏ها، دیگر معنایى نخواهد داشت. در یک چنین فضاى آلوده و مسموم، انسان‏هاى بى‏شخصیت و متملق، صحنه‏گردان جامعه شده و با نفاق و دورویى ارزش‏هاى مادى و معنوى جامعه و مردم را بازیچه‏ى امیال و خواسته‏هاى خود قرار خواهند داد.
حضرت على(ع) یکى از ویژگى‏هاى عصر جاهلیت را، عدم امنیت، مخصوصاً براى اندیشمندان و آگاهان جامعه شمرده و مى‏گوید: «جامعه‏ى جاهلیت، جامعه‏اى بود که اندیشمندان و آگاهان جامعه، دهانشان بسته و نادانان و انسان‏هاى بى‏هویت، مورد احترام بودند...»(1)
بعلاوه استفاده از امکانات و نعمت‏هاى مادى و معنوى که خداوند در اختیار انسان‏ها قرار داده است در سایه‏ى امنیت و آرامش اجتماعى، امکان‏پذیر خواهد بود. لذا اگر امنیت و آرامش در زندگى انسان، وجود داشته باشد، استفاده از مواهب و نعمت‏هاى الهى و تلاش و فعالیت براى رفع نیازها و مایحتاج زندگى، فراهم خواهد شد، ولى اگر شب و روز انسان، در فضاى آلوده به ترس، ناامنى و اضطراب سپرى شود، استفاده از نعمت‏ها و لذائذ زندگى، شیرینى و حلاوتش را از دست خواهد داد ولو انسان در محیطى باشد که از نظر آب و هوا مساعد و از نظر رفاه و آسایش هم در وضع مطلوب به سر برد، ولى هیولاى ترس، اضطراب و ناامنى شرنگ تلخ و ناگوارش را به کام همه خواهد پاشید. به همین خاطر، در جامعه و محیطى که ناامنى حاکم شود، افراد آن، از همه‏ى امکانات مادى و رفاهى خویش دست بر مى‏دارند و در مکان امن، با حداقل امکانات مادى و رفاهى زندگى مى‏کنند.
لذا امام صادق(ع) مى‏فرماید: «پنج خصلت و ویژگى اگر در زندگى انسان نباشد، لذت و شیرینى زندگى از بین خواهد رفت، و عقل و خرد از کار افتاده و دل را به خود مشغول مى‏دارد که اولى آن، صحت و سلامتى و دومى آن، نعمت امنیت و آرامش است...»(2)
خلاصه آنکه نخستین شرط زندگى سالم اجتماعى استقرار نظم و امنیت اجتماعى است، نظم و امنیتى که در سایه‏ى آن، آحاد جامعه در انجام فعالیت‏هاى مشروع و قانونى خود، آزادى کامل داشته و از امکانات جامعه به طور یکسان برخوردار باشند و همه‏ى افراد بدون توجه به رنگ، نژاد، ملیت و منزلت اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و خانوادگى در برابر قانون مساوى باشند.
حال سخن را با این سؤال پى مى‏گیریم که: دین اسلام براى ایجاد نظم و امنیت در جامعه، چه راهکارهایى را در نظر گرفته است؟
نظم و امنیت اجتماعى، جایگاه خاص و ویژه‏اى را در متن فرهنگ غنى اسلام، به خود اختصاص داده است. دین مقدس اسلام براى ایجاد وضعیت مطلوبى که در پرتوى آن، عامه‏ى مردم در تمام زوایاى زندگى فردى و اجتماعى، مادى و معنوى از آرامش و امنیت کامل برخوردار شوند. اصول و قوانینى را مطرح، و پیشکش جوامع بشرى نموده است تا از یک سو از درون، انسان‏ها را متحول ساخته و زمنیه اکتساب فضایل اخلاقى را فراهم سازد، و از طرف دیگر، علیه اراذل و اوباش و قانون‏شکنان که با اعمال و رفتار غیرانسانى و غیر اخلاقى خویش، امنیت و آرامش مردم را بر هم زده و نظم عمومى را مختل مى‏سازد، مبارزه‏ى جدى، مداوم و قاطعانه‏اى را سازماندهى نماید. دین اسلام در کنار اصل خودآگاهى، اصول و راهکارهایى را «به منظور پاک‏سازى جامعه از فساد و تبهکارى و مبارزه و پیکار با ریشه‏هاى ناامنى و ناهنجارى‏هاى اجتماعى» قویاً مورد توصیه و تأکید قرار داده است که به برخى از آن‏ها به صورت فهرست‏وار اشاره مى‏شود:
1. اعلام مقررات از قبیل: اعتقاد قلبى، احکام عبادى و دستورات اخلاقى، رعایت تقوا، عدالت و تعاون و همکارى، منع از فساد، تجاوز و ستمگرى... و گنجاندن این امور، زیرِ پوشش فرامین و قوانین الهى که سرپیچى و تخلف از آن، خشم و غضب الهى و عذاب و آتش اخروى را به دنبال خواهد داشت.
ناگفته پیداست که تهدید انسان‏هاى مجرم و تبهکار و قانون‏شکن به عذاب الهى، در واقع تعبیه‏ى یک دستگاه پلیسى نیرومند و کنترل کننده در درون جان انسان‏هاست. نیروى قدرتمندى که در خلوت و جلوت و در حضور و غیاب، مراقب رفتار و گفتار انسان‏ها مى‏باشد.
2. طرح و برنامه‏هاى تربیتى که از دامان مادر و محیط خانواده شروع و محیط اجتماع و مراحل مختلف زندگى انسان را در بر مى‏گیرد. اصول و ارزش‏هاى تربیتى که اگر درست پیاده شود قطعاً جامعه‏ى بشرى را به سوى ارزش‏هاى انسانى و اخلاقى و کمالات معنوى، رهنمون مى‏گردد.
3. ایجاد مسؤولیت مشترک در قالب اصل امر به معروف و نهى از منکر و اینکه آحاد جامعه در قبال حوادث و اتفاقات که در گوشه و کنار جامعه به وقوع مى‏پیوندد، مسؤول هستند و تا جایى که برایشان مقدور و ممکن باشد باید از لغزش‏ها و انحرافات یکدیگر جلوگیرى کنند و همدیگر را به اعمال نیک و انسانى دعوت نموده و از اعمال زشت و ناپسند و مجرمانه‏اى که قهر و غضب الهى، فساد، هرج و مرج و ناامنى اجتماعى را به دنبال دارد نهى نموده و آنها را به وظایف دینى، اجتماعى و ملى‏شان وادار نمایند و آگاه سازند.
4. وضع قوانین جزایى و کیفرى که حاکم و حکومت اسلامى براى ایجاد نظم و امنیت و جلوگیرى از هرج و مرج و ناامنى بدون هیچ گونه تبعیض و تفاوتى دقیقاً باید اجراء نماید، مى‏توان گفت آخرین راهکار که دین مقدس اسلام، براى استقرار نظم و امنیت و توسعه و گسترش آن و مبارزه با چالشهاى اجتماعى و خشکاندن ریشه‏هاى ناامنى، بزهکارى و تبهکارى... در نظر گرفته است احکام جزایى و قوانین کیفرى، مثل قصاص، حدود و تعزیرات... مى‏باشد و ما نیز در این بخش قدرى درنگ و تأمل نموده و نکاتى را یادآور مى‏شویم:
قصاص و امنیت‏
قصاص به معناى مقابله‏ى به مثل در جنایات عمومى و عمدى است. قصاص را از آن جهت، قصاص گویند که در تعقیب و به دنبال جنایت اولیه مى‏باشد.
عزیزترین سرمایه‏ى انسان در زندگى دنیوى، حیات او است. در قوانین اسلامى، ارزش حیات انسان، با هیچ چیز دیگرى، قابل مقایسه نیست، تا جایى که جرم قتل و آدم‏کشى، در ردیف گناهانى چون شرک به خدا، و کشتن یک انسان به منزله‏ى کشتن تمام انسان‏ها و هدایت و نجات یک انسان به منزله‏ى هدایت و نجات تمام انسان‏ها تلقى شده است. به جرأت مى‏توان گفت: مقام، منزلت و ارزشى که دین مقدس اسلام براى انسان‏ها و حیات او قائل شده است در هیچ مکتب دیگرى دیده نمى‏شود. دین مقدس اسلام براى اینکه حیات و زندگى انسان را در مجراى طبیعى، پویا و پرتحرک آن به جریان در آورد در کنار سایر اصول تربیتى و ضوابط دیگرى قانون قصاص را در نظر گرفته است و با تشریع و اجراى آن، حیات را براى جامعه‏ى انسانى به ارمغان آورده و عرصه‏ى زندگى را براى تاخت و تاز افراد مجرم، تبهکار و متخلف از قوانین و مقررات، که مانع آسایش و آرامش زندگى مردم مى‏شوند، تنگ نموده است لذا در یک جمله‏ى کوتاه اما بسیار رسا و بلیغ و پر معنا، فلسفه‏ى قانون قصاص را بیان داشته است که: «وَ لَکُمْ فِى الْقِصَاصِ حَیَوةٌ یَااولى الألْباب لَعَلَّکُمْ تَتَّقُون» (3).
درک و فهم قانون قصاص در آیه‏ى شریفه به صاحبان خرد و اندیشه واگذار شده است ولى امام سجاد(ع) در یک بیان بسیار زیبا، آیه‏ى مبارکه را تفسیر و درک و فهم آن را سهل و آسان کرده است لذا مى‏فرماید: «اگر فردى تصمیم بگیرد دیگرى را به قتل رسانده و از بین ببرد و از قانون قصاص و الزامى بودن آن، اطلاع داشته و بداند که در صورت ارتکاب قتل، خود او نیز به دست قانون، افتاده و به کیفر عمل ننگین خود، خواهد رسید، قطعاً دست از قتل و آدم‏کشى بر مى‏دارد و نتیجه‏اش این مى‏شود که: کسى را که مى‏خواسته است به قتل برساند، زنده بماند، و نیز خود فرد جانى که تصمیم ارتکاب قتل را داشته است زنده مانده و قصاص نخواهد شد، چون جرمى مرتکب نشده است تا کیفرش را ببیند و نیز حیات بقیه‏ى افراد جامعه بیمه و تضمین مى‏شود: زیرا انسان‏هاى جانى و تبهکار، هرگاه متوجه قانون قصاص و ضرورت اجراى آن شوند، ترس و لرزه بر اندام و قامت‏شان مستولى شده دست از قتل و آدم‏کشى بر مى‏دارند»(4)
از حضرت على(ع) نیز نقل شده است که: «خداوند قصاص را واجب نموده است تا جان مردم در امان بوده و خون آن‏ها به ناحق بر زمین ریخته نشود.»(5) باز از آن حضرت نقل شده است که: «سنگ را از همان جاى که دشمن پرت کرده است بازگردانید که شرّ را جز شرّ پاسخى نیست.»(6)
آنچه از مجموع آیات و روایات استفاده مى‏شود این است که: قانون قصاص و اجراى آن، براى استقرار نظم و امنیت، بر طرف ساختن هرج و مرج از جامعه، جلوگیرى از توسعه و گسترش فساد و جنایت... و عبرت‏گیرى آحاد مردم... وضع شده است، نه براى انتقام و انتقام‏گیرى، اجراى قصاص، نسبت به افراد جانى و تبهکار براى جلوگیرى از جنایات و قتل‏هاى بعدى، مؤثرترین راه و منطقى‏ترین روش است، وجود افراد جانى و تبهکار در اجتماعات انسانى بسان عضو فاسد شده و غده‏ى چرکین بدن است که اگر به موقع علاج نشود امکان سرایت میکروب به بقیه‏ى اعضاء نیز وجود دارد، لذا اگر طبیب و جراح حاذق از طریق دارو و درمان بتواند راه علاجى پیدا کند، اقدام خواهد کرد ولى اگر راه دیگرى وجود نداشته باشد. جز جراحى و قطع عضو، یک لحظه هم درنگ نخواهد کرد.
حق قصاص و از بین بردن افراد شرور و تبهکار و پاک‏سازى جامعه از وجود ننگین آن‏ها، درست مانند جراحى غده‏ى چرکین است که فاسد شده و قابل اصلاح و درمان نیست.
ولى با تمامى آثارى که در اجراى قانون قصاص، وجود دارد، در قوانین اسلامى، حق قصاص که براى اولیاى مقتول در نظر گرفته شده است حتمى و لازم‏الاجراء نیست بلکه حقى است قابل تغییر و اسقاط، دین اسلام براى افرادى که بخواهند به مراتب عالى انسانى سیر و صعود کنند، مسیر را مشخص و راه را باز گذاشته است، در کنار حق قصاص، جنبه‏ى عفو و گذشت را بیشتر رنگ و رونق داده است، لذا در آیه شریفه مى‏خوانیم که: «اى افرادى که ایمان آورده‏اید! حکم قصاص در مورد کشتگان بر شما نوشته شده است، آزاد در برابر آزاد، و برده در برابر برده، زن در برابر زن، پس اگر کسى از سوى برادر «دینى» خود چیزى به او بخشیده شود «حکم قصاص او به دیه تبدیل گردد» باید از راه پسندیده پیروى کند «و صاحب خون، حال پرداخت‏کننده‏ى دیه را در نظر گیرد» و او «قاتل» نیز به نیکى دیه را پرداخت کند، این تخفیف و رحمتى است از جانب پروردگار شما»(7)
در سوره‏ى شورى‏ مى‏خوانیم که «جزاى بدى، بدى است، با وجود این هر کس عفو و اصلاح کند پاداش او با خداست»(8) پیامبرگرامى اسلام هم فرموده‏اند: «هر کس از خون بگذرد ثوابى براى او نیست جز بهشت»(9) و نیز ابابصیر از امام‏صادق(ع) درباره «فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَّه»(10) سؤال مى‏کند. حضرت در جواب مى‏فرماید: یعنى اگر صدقه بدهد و از قاتل کمتر بگیرد به همان مقدار که عفو کرده از گناهانش مى‏ریزد»(11)
از مجموع مطالب یاد شده جواب اشکالاتى همچون:
«عمل قصاص، تکرار جنایت قبلى است.» یا «قصاص، ناشى از غریزه‏ى انتقام‏جوئى است.» یا «قانون قصاص، یادگار دوران سبعیت و توحّش است...» به خوبى روشن مى‏شود، زیرا قصاص تکرار همان جنایت قبلى نیست، بلکه در مبدأ و غایت، با جنایت اولى فرق دارد قصاص، انتقام نیست بلکه براى ایجاد امنیت اجتماعى و حیات جمعى، نعمت ارزشمندى است، لذا مخاطب قرآن هم جمع و جامعه است نه وارث «ولکم فى القصاص حیاة»(12)
قدمت یک اصل و قانون، دلیلى بر یادگار بودن دوران سبعیت و توحش نیست، بلکه هدف و انگیزه است که ارزش و جایگاه یک اصل و قانون را روشن و مشخص مى‏کند، در اجرا و تشریع قانون قصاص اگر غرض، برپائى عدالت اجتماعى و استقرار نظم و امنیت عمومى باشد، قانون است ممدوح و پسندیده و تمدن‏ساز، ولو به دوران گذشته ارتباط داشته باشد، درست است که گفته‏اند: «الرحمة فوق العدل» ولى نباید فراموش کرد که فضل و رحمت هرگز نمى‏تواند به اندازه‏ى اجراى عدالت، در جهت تثبیت امنیت و حفظ و پاسدارى از مصالح و منافع عمومى، مؤثر واقع شود.
حدود و امنیت‏
تعریف حدّ
در لغت، هر چیزى که بین دو چیز، واسطه شده و از اختلاط آنها، جلوگیرى کند، حدّ گفته مى‏شود، که جمع آن حدود است و در اصطلاح فقه و شرع، به کیفر و مجازات بدنى، که براى بعضى از اعمال و جرائم، معین شده است؛ اطلاق مى‏گردد، فرق حدود با تعزیرات، این است که در حدّ، مقدار کیفر و مجازات، تعیین شده است؛ ولى تعزیر؛ مجازات سبکتر است و اندازه آن، منوط به رأى و نظر حاکم شرع است، به گفته راغب: علت تسمیه و نامگذارى «حد» زنا و «خمر» آن است که: اجراى حدّ، مرتکبین را از، ارتکاب مجدد بازداشته و دیگران نیز، به خود آمده و براى این که مشمول قانون اجراى حدود الهى نشوند، دست و بالشان را جمع خواهند کرد و دنبال اعمال خلاف و غیر قانونى و جرم و جنایت، نخواهند رفت.
حدود در قرآن‏
اعمال و جرائمى که حد آنها در قرآن کریم ذکر شده است عبارت است از: زنا، سرقت، قذف و محاربه‏
حدّ محارب‏
در سوره «مائده» راجع به حدّ محارب مى‏خوانیم که: «کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمى خیزند و اقدام به فساد در روى زمین مى‏کنند (و با تهدید اسلحه، به جان، مال و ناموس مردم حمله مى‏برند) این است که اعدام شوند، یا به دار آویخته گردند یا (چهار انگشت از) دست (راست) و پاى (چپ) آنها بعکس یکدیگر، بریده شود و یا از سرزمین خود، تبعید گردند؛ این رسوایى آنها در دنیاست و در آخرت مجازات عظیمى دارند.»(13)
در آیه شریفه خدا و رسول خدا(ص)، با هم ذکر شده است، لذا مراد از دشمنى و محاربه، دشمنى خاصى است که علاوه بر خداوند؛ حضرت رسول اکرم نیز در آن دخالت دارد؛ لذا مراد از محاربه با خدا و رسول او، اعمال و رفتارى است که برگشت مى‏کند به ابطال اثرِ چیزى که رسول خدا بر آن ولایت دارد؛ لذا مراد از محاربه و افساد در زمین، از طریق جنگ، دزدى و راهزنى... مصداق پیدا کرده و امنیت و آرامش عمومى را خدشه دار مى‏سازد. محاربه و افساد در زمین هنگامى باعث ایجاد خوف و ناامنى عمومى مى‏شود، که مردم را با اسلحه، تهدید به قتل و سرقت اموال و تجاوز به عرض و ناموس آنها بنمایند.(14)
از حضرت رضا(ع) در تفسیر آیه نقل شده است: «آنکه با خدا و رسولش محاربه کند و در گسترش فساد در زمین بکوشد و مثلاً کسى را به قتل برساند، به همان جرم کشته مى‏شود و اگر هم «بکشد» و هم مالى را بدزدد هم کشته مى‏شود و هم به دار آویخته مى‏شود و اگر مال را بدزدد ولى کسى را نکشد، تنها دست و پایش، به طور خلاف، قطع مى‏گردد و اگر شمشیر بکشد و به محاربه خدا، و رسول خدا برخیزد و فساد هم در زمین بگستراند، ولى نه کسى رابکشد و نه مالى را بدزدد، از آن شهر، تبعید مى‏شود.»(15)
حدّ سارق‏
«دست مرد دزد و زن دزد را، به کیفر عملى که انجام داده‏اند، بعنوان یک مجازات الهى قطع کنید؛ و خداوند توانا و حکیم است»(16) «نکال» در متن آیه، به معناى عقوبتى است که به مجرم مى‏دهند تا از جرائم خود، دست بردارد و دیگران هم با دیدن آن، عبرت بگیرند. از امام صادق(ع) نقل شده است که «وقتى دزد دستگیر شد و وسط کف دستش، قطع گردید، اگر دوباره دزدى کند، پایش نیز از وسط قدم قطع مى‏شود و اگر بار سوم، باز دزدى کرد، به حبس ابد، محکوم مى‏گردد، در صورتى که در آن زندان نیز مرتکب دزدى شود کشته خواهد شد».(17)
«حدّ زِنا»
از جمله شهوات که در طبیعت انسان، قرار داده شده و اکثراً باعث جرم و جنایت و ناامنى و احیاناً نزاع و خونریزى مى‏شود، شهوت جنسى است. شهوت جنسى آتش زیر خاکسترى را مى‏ماند، که اگر درست، جهت داده نشود و کنترل نگردد، هر لحظه امکان دارد فردى، خانواده‏اى و یا جامعه‏اى را طعمه خویش ساخته و نابود کند.
در بعضى آیات قرآن، عمل شنیع زنا، در کنار گناهانى چون: شرک به خدا و قتل نفس آمده است، که این خود شدت جرم زنا را مى‏رساند؛ لذا در سوره فرقان مى‏خوانیم که: «و (بندگان خاص خداوند) کسانى هستند که معبودى دیگرى با خداوند نمى‏خوانند، و انسانى که خداوند خونش را حرام شمرده، جز بحق نمى‏کشند، و زنا نمى‏کنند، هر کس چنین کند مجازات سختى خواهد شد».(18)
در سوره اسراء، ابتدا منعى از کشتن فرزند، به خاطر ترس از گرسنگى شده است، یک آیه بعدش منعى از کشتن انسانهاى بى گناه بیان شده و در وسط این دو آیه، آیه منعى از عمل ننگین زنا آمده که: «و نزدیک زنا نشوید» که کار بسیار زشت و بد راهى است».(19)
اجراى حد زنا و امنیت اجتماعى‏
دین مقدس اسلام، راههاى مشروع و قانونى را براى ارضاء و کنترل غرائز جنسى،: در نظر گرفته است، تا بتواند آرامش و آسایش فردى و اجتماعى را تأمین؛ و دغدغه و نگرانى روحى و روانى غیرتمندان عفیف و پاکدامن را مرتفع سازد، آخرین راهکار دین مقدس اسلام، در این حوزه؛ اجراى حدّ زنا، مى‏باشد. حدّ زناى که بهترین وسیله و مؤثرترین روش بازدارنده از جرم و جنایات است. حدّى که نیکان را عزیز و محترم، و مجرمین و جنایتکاران را رسوا و تأدیب نموده و امنیت و آرامش را در جامعه ایجاد مى‏نماید، دستهاى آلوده و کثیف را، از حریم عفاف مردم، قطع و کوتاه مى‏سازد؛ لذا در سوره مبارکه نور مى‏خوانیم: «هر یک از زن و مرد زنا کار را صد تازیانه بزنید، و نباید رأفت (محبت کاذب) نسبت به آن دو، شما را از اجراى حکم الهى؛ مانع شود، اگر به خدا و روز جزاء ایمان دارید؛ و باید گروهى از مؤمنان مجازاتشان را مشاهده کنند».(20)
اینکه قرآن کریم مى‏گوید: باید عده‏اى از مؤمنین، هنگام اجراى حدّ، حضور داشته و از نزدیک، جریان را مشاهده کنند، براى این است که از یک طرف، شخص مجرم، چهره کثیفش؛ روشن شده و عرصه زندگى در اجتماع، برایش تنگ شود، تا از ارتکاب مجدّد، خوددارى کند، از طرفى دیگر، دیگران نیز دست و پاى خود را جمع کرده و هوس فحشاء و منکرات نکنند و اِلاّ به چنگ قانون افتاده و رسواى خاص و عام خواهند شد.
اجراى حدود؛ که در متون اسلامى، فراوان مورد تأکید قرار گرفته است از یک جهت مؤثرترین وسیله‏اى است براى ایجاد امنیت و آرامش اجتماعى، اگر دست جانى بزهکار، قطع شود، بقیه دستها؛ هوس دزدى نخواهند کرد، ولى اگر دست سارق قطع نشود، هر روز بر تعداد آنها افزوده و زندگى اجتماعى به جهنمى غیر قابل تحمّل، تبدیل خواهد شد. اگر افراد زانى، قاذف، شارب الخمر و محتکر... حدود و تعزیرات اسلامى را در تعقیب خود، احساس کنند، دست از اعمال ننگین خود، برداشته و یا به حداقل اکتفا خواهند کرد، ولى در صورتى که حدود و تعزیرات اسلامى، تعطیل شود، افراد تبهکار و جانى، بدون ترس و وحشت، زندگى را به کام مردم، تلخ خواهند کرد.
اجراى حدود و حیات واقعى‏
هنگامى که از امام کاظم (ع) راجع به تفسیر آیه «یُحْیىِ الارضَ بَعد مَوتِها» سؤال مى‏شود و اینکه مراد از احیاى زمین چیست؟ و با چه چیزى، احیاء مى‏شود؟ امام در جواب مى‏فرماید: «زنده شدن زمین به این نیست که باران ببارد و آب در نهرها جارى شود و دشتها سبز و خرّم گردد و درختها شکوفه بدهد، بلکه حیات واقعى در روى زمین، آن وقت، تحقق پیدا مى‏کند، که خداوند براى هدایت مردم، مردانى را مبعوث، و آنها، عدالت را در جامعه حاکم نمایند، و با حاکمیت عدالت و ارزشهاى الهى، روى زمین آباد مى‏گردد و انسانها؛ روى سعادت و خوشبختى را خواهند دید. آگاه باشید که پیاده شدن و اجراى حدود الهى در روى زمین، از چهل روز بارش باران، بیشتر به حال مردم، سودمند است».(21)
به امید روزى که با اجراى قوانین، احکام و دستورات اسلام راستین در پهندشت هستى، ظلم ،تجاوز، سرقت، اختلاس و ناامنى‏ها و ناهنجاریها، از کل جهان، رخت بر بندد، و خورشید عدالت و برابرى، امنیت و آزادى و سعادت و خوشبختى، از وراى جبال، و حجابهاى خفقان، استثمار و استعمار و بى عدالتى و نامردى، سر برآورده و بر صفحه زندگى تاریک و آشفته انسان، بتابد، و چشمه ساران فضیلت، انسانیت و نیکبختى، از هر سو، به جوش آمده و بر پهنه کویر زندگى، جارى شود، گلهاى اخلاق و آزادى از هر سو جوانه زده و گلبوته‏هاى امید، صلح، آرامش و امنیت زینت بخش آغوش گرم انسانها و اجتماعات بشرى شود.
پى‏نوشت‏ها:
1) نهج البلاغه، خطبه 2: بَارضٍ عالِمُها مُلْجَمٌ و جاهِلُها مُکرَّمٌ.
2) الخصال، ج 1، ص 19؛ بحارالانوار، ج 81، ص 171: خمسُ خصالٍ مَن فقد منهن واحدة لم یزل ناقص العیش زایل العقل مشغول القلب فأولها صحة البدن و الثانیة الامن... .
3) سوره بقره، آیه 179.
4) التفسیر المعین، ص 115، ذیل آیه 45 سوره مائده: «...لاَنّ من هم بالقتل یعرف اَنّه یقتَصّ منه فکفّ لذلک عن القتل کان حیاة للذى کان هَمَّ بقتله و حیاة لهذا الجانى الذى اراد ان یقتل و حیاة لغیرهما من الناس اذا علموا ان القصاص واجب لایجسرون على القتل مخافة القصاص»
5) نهج البلاغة، حکمت 252، فرض اللَّه القِصاص حُقناً لِلدّماء.
6) همان، حکمت: 314 «ردُّو الحجر من حیث جاء فان الشرّ لا یدفعُه ألاّ الشر.»
7) بقره / 178: «یَا ایُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِى الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الْأُنثَى‏ بِالْأُنثَى‏ فَمَنْ عُفِىَ لَهُ مِنْ أَخِیه...».
8) شورى/ 40: «وَ جَزَ ؤُاْ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِّثْلُهَافَمَنْ عَفَا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّه».
9) التفسیر المعین، ذیل آیه 45 مائده: من عَفا عن دم لم یکن له ثواب الّا الجنّه.
10) مائده/ 45.
11) التفسیر المعین، ذیل آیه 45 مائده: عن ابى‏بصیر قال: سألت اباعبداللَّه(ع) فَمَن تصدق به فهو کفارة له قال: یکفر عنه من ذنوبه بقدرما عَفا من جراح او غیره.
12) بقره/ 179.
13) قرآن کریم مائده 33. اِنّما جَزاؤ الّذینَ یُحارِبُونَ اللَّه وَ رَسُولَهُ و یَسْعَوْنَ فى الارض فَساداً اَنْ یُقَتَّلُوا اَوْ یُصَلَّبُوا او تُقَطَّعَ اَیْدیهِمْ وَ اَرْجُلُهُمْ مِن خِلاف اَوْ یُنْفُوا مِنَ الاَرْضِ ذلکَ لَهُم خِزْىٌ فى الدُّنیا و لَهُم فى الاخِرَةِ عذابٌ عظیمٌ.
14) المیزان جلد 6 ذیل آیه 33 مائده.
15) همان صفحه 338:... فقال: اذا حارب اللَّه و رسوله و سعى فى الارض فساداً فَقَتل، قُتِل به و ان قتل و اخذ المال قُتل و صُلب و ان اخذ المال و لم یقتل قطعت یده و رجله من خلاف و ان شهر السیف فحارب رسوله وسعى فى الارض فساداً فقتل قتل به....
16) قرآن کریم، سوره مائده آیه /38: و السارق و السارقةُ فاقَطعُوا ایدیهُما جَزاءً بما کسَبَا نکالاً مِن اللَّه و اللَّه عزیزٌ حکیم.
17) تفسیر عیاشى: 1 صفحه 318 ح 105.
18) قرآن کریم فرقان 68: و الَّذینَ لا یَدْعُونَ مع اللَّه اِلهاً ءَاخَرَ و لا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتى حَرَّمَ اللَّهُ اِلا بالحَقِّ و لا یَزْنُونَ و مَن یَفْعَل‏ذلک یَلْقَ أثاماً.
19) قرآن کریم اسراء 33: و لا تَقَربُوا الزِّنى‏ اِنَّهُ کانَ فاحشةً و سآءَ سبیلاً.
20) قرآن کریم سوره نور/2: الزانیة و الزّانى فاجلِدُوا کُلَّ واحدٍ مِنهُما مائَةَ جَلْدَة و لا تَأخُذْکُم بهما رَأفة فى دِینِ اللَّه اِنْ کُنْتُمْ تُؤمِنُونَ باللَّه و الیوم الآخرِ و لیَشْهَدْ عَذابَهُما طائِفَة مِنَ المؤمنینَ.
21) وسائل الشیعه ، ابواب مقدمات حدود ج 28/12 حدیث 3: قال لیس یحییها بالقطر ولکن یبعث الله رجلاً فیحیون العدل، فتحیى الارض لاحیاء العدل و لاقامة الحدّ فیه انفع فى الارض من القطر اربعین صباحاً.

تبلیغات