آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

این ستون براى پاسخگویى به سوالات قرآنى شما تدارک دیده شده است, سوالات و شبهات خود را پیرامون مفاهیم و معارف قرآن کریم براى ما ارسال کنید تا ما نیز به آن ها پاسخ دهیم. در این شماره به چند پرسش که مطرح کرده اید و براى ما ارسال نموده اید, پاسخ مى دهیم:
O پوشاندن بدن زن در حال نماز چرا؟
O پرسش: اگر خداوند ((عالم الغیب والشهاده))(1) داناى نهان و آشکار است)) چرا زنان باید در حال نماز بدن خود را بپوشانند در صورتى که خداوند از آشکار و نهان هر موجودى آگاه است؟
پاسخ: شکى نیست که خداوند از همه چیز و در همه حال با خبر است و پوشیده و پنهان براى او مفهومى ندارد, با بندگان خود نیز نامحرم نیست, ولى انسان در حالت عبادت خود را در حضور خدا مى بیند و با او سخن مى گوید و به راز و نیاز با او برمى خیزد ((اعملوا فسیرى الله عملکم))(2) عمل کنید پس خداوند عملتان را مى بیند)) در چنین حالى باید مناسبترین لباس را در حضور او پوشید و روشن است که مناسب ترین لباس براى زن همان لباس کامل است, یعنى لباسى که نشانه عفت و پاکدامنى اوست و بهترین حالات او را منعکس مى کند, تنها چنین لباسى شایسته حال عبادت مى باشد.
حتى در مورد مردان نه تنها با بدن عریان نماز خواندن باطل و دور از روح خضوع و احترام به ساحت مقدس پروردگار است بلکه بهتر این است که علاوه بر پوشش مقدار واجب با لباسى نماز بخواند که نشانه احترام باشد مثلا تنها با لباس زیر نماز خواندن خوب نیست و شایسته است لباس رو هم بپوشد. O پرسش: براى این که در هنگام نماز تمام حواس آدمى متوجه نماز باشد و به تحکیم رابطه روحانى خود با خالق عالم بپردازد, چه کار باید انجام دهد؟
پاسخ: خداوند در آیه 2 سوره مومنین مى فرماید[ :مومنان] کسانى[ هستند] که در نمازشان خاشعند. بنابراین خشوع در نماز علامت ایمان است نه نماز خواندن. براى تحصیل خشوع و حضور قلب در نماز امور ذیل توصیه شده است: 1. اندیشه در اهمیت و آثار نماز:
اگر گوهر گران بهایى و یا یک انگشتر, به ارزش صد هزار تومان, گم کنیم تا مدتى آشفته خاطر مى گردیم و شبها خوابمان نمى برد, این در حالى است که دو رکعت نمازى را که به همه دنیا و لذت هاى آن مى ارزد, از دست مى دهیم و ناراحت نمى شویم!
پس در مرحله اول باید در اهمیت و آثار ارزشمند نماز بیاندیشیم, تا پى ببریم با این نمازهاى فاقد حال و توجه و حضور قلب, خود را از چه فواید و برکاتى محروم ساخته ایم!! قرآن کریم کسالت در نماز و بى میلى به این فریضه الهى را از اوصاف منافقین بر شمرده است درباره آنان مى فرماید: ((... و چون به نماز مى ایستند با حال بى میلى نماز مى گذارند و براى مردم ریا مى کنند و جز اندکى یاد خدا نمى کنند))(3) 2. کنترل افکار خود قبل از شروع نماز:
از جمله کارهایى که براى تحصیل حضور قلب و توجه باید انجام داد, این است که انسان, پیش از نماز لحظاتى را به تفکر مشغول گردد و توجه خود را به خدا معطوف سازد, براى چند دقیقه در محل نماز, خود را از غیر خدا فارغ کند, دل را از افکار و خیال هاى واهى خالى سازد و با متمرکز ساختن حواس خود, و فراموش کردن گرایش هاى دنیوى, سعى کند حضور قلب پیدا کند. البته با تفکر و پشیمانى در اثر از دست دادن منافع معنوى نماز, و جبران زیان و خسارت هاى گذشته, این مهم بهتر حاصل مى گردد. 3. اندیشه در عظمت خداوند:
وقتى که انسان در برابر هم نوع خود قرار مى گیرد, مواظب رفتارش هست و حواسش را جمع مى کند, وقتى باور کردیم که در حضور خدا هستیم و خداوند از روى لطف به ما اجازه داده در حضور او بایستیم و با او سخن گوییم و به درد دل و مناجات بپردازیم, آیا جا دارد از او غافل شویم؟ به همین جهت است که در روایت آمده است: ((کسى که نماز مى خواند, ولى دل به نماز نمى سپرد, آیا نمى ترسد که او را به صورت چهارپا مسخ کنم)) یعنى, غفلت و بى توجهى در نماز آن قدر زشت است که اگر کسى به آن مبتلا گردد, مستحق این است که به صورت حیوانى مسخ شود.
قرآن درباره نمازگزارانى که از یاد خداوند غافل هستند مى فرماید: ((فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون الذین هم یراوون; پس واى بر نمازگزاران که دل از یاد خدا غافل دارند آنان که ریا مى کنند))(4)
4. در هنگام نماز سعى کنیم, معانى جملاتى را که بر زبان جارى مى کنیم, تصور کنیم و در آنها بیندیشیم و با تإمل نماز بخوانیم. به طورى که اگر قبلا در یک دقیقه, یک رکعت مى خواندیم, اینک یک رکعت را در دو دقیقه بخوانیم و این براى کسى که مى خواهد به حضور خدا برود وقت زیادى نیست.
5. امام سجاد(ع) مى فرماید: ((وقتى نماز مى خوانى فرض کن (در آستانه مرگ هستى) و آخرین نمازت را مى خوانى)). اگر انسان بداند, از عمرش تنها به اندازه خواندن چند رکعت نماز باقى مانده است, حواسش را جمع مى کند و سعى مى کند نمازش را بهتر و شایسته تر بجا آورد و از کاستى هایش توبه مى کند. حال که ما نمى دانیم عمرمان تا کى باقى است, فرض کنیم این آخرین نمازى است که بجا مىآوریم. چنین تصورى باعث مى گردد در برابر شیطان مقاومت کنیم و او را از خود برانیم, از لحظات ودقایقى که در نماز سپرى مى کنیم, بهره شایان ببریم.
6. سعى کنیم دعاهایى را که براى قبل از شروع نماز و نیز بعد از نماز وارد شده, بخوانیم. کسى که به مجرد گفتن: ((السلام علیکم و رحمه الله و برکاته)) از جاى برمى خیزد و به دنبال کارش مى رود, گویا تا حال نزد خدا زندانى بود و انتظار مى کشید هرچه زودتر در زندان و قفس گشوده شود, تا خود را نجات دهد. پس لازم است بعد از نماز, انسان دست به دعا بلند کرده و براى خود و دیگران دعا کند.(5) O پرسش: در آیه سوم نسإ مى خوانیم: ((وان خفتم الا تقسطوا فى الیتامى فانکحوا ما طاب لکم من النسإ مثنى وثلاث ورباع فان خفتم الا تعدلوا فواحده; اگر در اجراى عدالت میان دختران یتیم بیمناکید هرچه از زنان دیگر که شما را پسند افتاد دو دو, سه سه , چهار چهار به زنى گیرید پس اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید به یکى اکتفا نمائید)).
از سوى دیگر در آیه 129 نسإ مى خوانیم: ((ولن تستطیعوا ان تعدلوا بین النسإ ولو حرصتم; و شما هرگز نمى توانید میان زنان عدالت کنید هرچند بر آن حریص باشید)). آیا در آیات سوره نسإ درباره ازدواج تضاد است؟
بعضى با ضمیمه کردن آن آیه با این آیه چنین نتیجه گرفتند که تعدد زوجات مشروط به عدالت است و عدالت هم براساس آیه دوم ممکن نیست بنابراین تعداد زوجات ممنوع است.
پاسخ: از روایات اسلامى چنین برمىآید که نخستین کسى که این ایراد را مطرح کرد, ابن ابى العوجإ از مادیین معاصر امام صادق(ع) بود که این ایراد را با هشام بن حکم دانشمند مجاهد اسلامى و او که جوابى براى آن نیافت به سوى مدینه حرکت و با امام صادق(ع) سوال را در میان گذاشت. امام در پاسخ فرمود: منظور از عدالت در آیه 3 نسإ عدالت در نفقه (و رعایت حقوق همسرى و طرز رفتار و کردار) است اما منظور از عدالت در آیه 129 که امرى محال شمرده شده عدالت در تمایلات قلبى است. هنگامى که هشام از سفر, بازگشت و این پاسخ را در اختیار ابن ابى العوجإ گذاشت او سوگند یاد کرد که این پاسخ از خود تو نیست.(6)
معلوم است که اگر کلمه عدالت را در دو آیه به دو معنى تفسیر کنیم به خاطر قرینه روشنى است که در هر دو آیه وجود دارد زیرا در ادامه آیه129 نسإ صریحا مى فرماید: ((فلا تمیلوا کل المیل فتذروها کالمعلقه; تمام علاقه قلبى خود را متوجه به یک همسر نکنید تا آن زن دیگر را سرگشته و بلاتکلیف رها کنید)) به این تعبیر دو آیه با یکدیگر تضادى ندارد.(7) O پرسش: چگونه مى توان شفاى امراض روحى را از قرآن گرفت؟
پاسخ: امراض روحى یا از ناحیه نقص عقیده است یا اخلاق و یا عمل, قرآن راههایى براى شفاى این بیمارىها ارائه کرده است.
اما در بعد عقاید: قرآن با حجت هاى قاطع و براهین ساطع خود, انواع تردیدها و شبهه هاى عقیدتى را از بین برده است. آیات الهى با موعظه هاى سودمند, داستان هاى آموزنده و عبرت انگیز, مثل هاى دلنشین, وعده و وعید, انذار و تبشیر, احکام و شرایع و غیره با تمامى آفات و امراض دلها مبارزه کرده و همه آنها را ریشه کن مى سازد به این جهت خداوند قرآن را شفاى دل مومنان معرفى کرده مى فرماید: ((وننزل من القرآن ما هو شفإ ورحمه للمومنین))(8) از سوى دیگر شفابخشى قرآن براى کسى است که زمینه بهبود خویش را فراهم کند و ایمان شرط اول آن است, از این رو آیه تإکید فرمود که: ((شفإ ورحمه للمومنین)).
در بعد اخلاقى: نگاه به مصحف شریف, تلاوت قرآن, تفکر و تعمق در معانى و مفاهیم بلند آن و انس با قرآن, روح و روان آدمى را صیقل مى دهد و نور هدایت را در دل ها مى تاباند و نعمت هاى الهى را بر فرد و جامعه نازل مى گرداند. این خود مى رساند که قرآن نسخه اى شفابخش براى بهبود فرد و جامعه از انواع بیمارىهاى اخلاقى است.(9)
هم چنین لجاجت و سرسختى نکردن در برابر حق و پذیرش آن, از عوامل دیگر براى شفابخشى قرآن و زمینه اخلاقیات شمرده شده است.(10)
و اما در بعد عمل (احکام): چون تقوى مربوط به عمل است (همان طور که ایمان به عقیده مربوط است) قرآن کریم فراوان به تقوى سفارش کرده است. قرآن مى فرماید: ((کسانى به هدایت راه خواهند برد که باتقوى باشند ((هدى للمتقین)) و به این ترتیب قرآن با تشویق و ترغیب و اندرز به اعمال نیک, شفابخشى مى کند. قرآن در آیه 57 یونس چهار امر ((موعظه)), ((شفا)), ((هدایت)) و ((بسط رحمت)) را ناشى از خودش بیان کرده است زیرا قرآن واسطه بین خدا و خلق است بدین گونه دل سپردن به آیات کریمه الهى انسان را موجودى پاک و سالم و مبراى از هر گونه آلودگى فکرى, اخلاقى و عملى مى کند و این همان معناى شفابخشى امراض از ناحیه قرآن است(11) در ضمن اگرچه کل قرآن شفاست, اما بعضى سور و آیات براى شفاى امراض بیشتر تإکید شده از جمله براى رفع بیمارىهاى اعتقادى: ((سوره حمد)) و ((آیه الکرسى)) سوره ((توحید)) آیات ابتداى سوره ((حدید)) و انتهاى سوره ((حشر)) سوره ((مائده)) سوره ((محمد(ص))) ((التین)) و... سفارش بیشترى شده است.(12) براى رفع بیمارىهاى قلبى (رذایل نفسانى) تدبر در قرآن به ویژه در سوره هاى انفال, توبه, یونس, ابراهیم, ممتحنه, منافقون و...)) در روایات وارد گردیده است.(13)
براى رفع بیمارىهاى جسمى و اخلاقى سوره ((نحل, یس, فلق و ناس و...)) تإکید گردیده است.(14) O پرسش: آیا ارزش وجودى مرد از زن بیشتر است؟
براساس آیات قرآن زن و مرد از ((نفس واحد)) خلق شدند و از این جهت با یکدیگر یکسانند ((یا ایها الناس اتقوا ربکم الذى خلقکم من نفس واحده))(15) در آیه 178 بقره و 45 مائده نیز سخن از قصاص است, اما چگونه است اگر مرد قاتل زنى باشد او را قصاص نمى کنند تا هنگامى که خانواده زن نصف دیه قاتل مرد را بپردازند آیا این به معنى برترى ارزش وجودى مرد نسبت به زن و تعارضى با آیه نسإ نیست؟
پاسخ: آن چه حقیقت و ارزش وجودى آدمى را شکل مى دهد قلب و روح انسانى است و از نظر قرآن زن و مرد از نفس واحده هستند و هیچ یک از نظر اصلى بر دیگرى ترجیح ندارد بلکه هر دو مکمل یکدیگرند(16) عمده تفاوت هایى که هست تفاوت هاى جسمانى و روانى است که خداوند متعال زن را با عاطفه تر و مرد را عقلانى تر خلق کرده است.
ولى در مسائل ارزشى ملاک برترى تقوى است(17) وجود تفاوت هاى روحى و جسمى بین زن و مرد موجب تفاوت آنها در پاره اى از مسائل حقوقى گشته که این تفاوت ها نیز در عین عدالت و متناسب با آن روحیات است. اسلام در اصل قصاص تفاوتى نگذاشته و هر دو را مستحق قصاص مى داند چون ارزش وجودى آنها یکسان است, اما از جهت آن که مردان غالبا عضو موثر اقتصادى در خانواده هستند اگر دیه بیشترى به آنان تعلق نگیرد تنها آن مرد قربانى نخواهد شد بلکه خانواده او نیز به فشار طاقت فرسایى گرفتار خواهند شد چون نفقه خانواده بر دوش مرد است. در واقع دیه در اسلام بر معیار ارزش معنوى انسان مقتول نیست بلکه دستور خاصى است که به بدن و جسم انسان کشته شده مرتبط است. شاهدش این که وقتى خدا حکم دیه را بیان مى کند بین عالم و جاهل و... فرقى نمى گذارد(18) در امر دیه هم مهم ترین شخصیت ها با ساده ترین افراد یکسانند. (19) O پرسش: من ترانه هاى خارجى را گوش مى دهم و این را هم مى دانم که گناه دارد ولى من با گوش دادن آن نه خوشحال مى شوم و نه خوشم مىآید. حال سوال داشتم که بگویم این طور گوش دادن من گناه دارد یا خیر؟ علت آن را لطفا بگویید.
پاسخ: موسیقى مبتذل و مناسب با مجلس لهو و لعب گناه و حرام است و در حرمت آن ((موجب فساد شدن)) شرط نمى باشد و خلوت و غیر خلوت ندارد. در قرآن کریم آیاتى هست که مسلمانان را از غنإ نهى مى فرماید:
((ومن الناس من یشترى لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله...; یعنى بعضى از مردم سخنان بیهوده را مى خرند تا مردم را از روى نادانى, از راه خدا گمراه سازند و آیات الهى را به استهزإ گیرند, براى آنان عذابى خوارکننده است))(20) یکى از مصادیق لهوالحدیث که حرام است موسیقى وغناست.(21)
و هم چنین آیه 30 سوره حج مى فرماید: ((...فاجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور...; یعنى از بت هاى پلید اجتناب کنید و از سخن باطل بپرهیزید)) این جا هم یکى از موارد قول زور (سخن باطل) که حرام است موسیقى و غناست.(22)
باید توجه داشت که فاسد شدن قلب, امرى اختیارى نیست که بگوییم: ((من کارى مى کنم که فاسد نشوم)) بلکه اگر مقدمات آن حاصل شود قلب خود به خود زنگار گرفته و فاسد مى شود و گوش دادن به نوارهاى مبتذل (ترانه) یکى از آن مقدمات است. حضرت صادق(ع) فرمود: ((الغنإ یورث النفاق; غنإ نفاق را به ارث مى گذارد))(23) و باز فرمود: ((الغنإ یتعقب الفقر; غنإ فقر را به دنبال دارد))(24) البته فقر منحصر به فقر مادى نیست, فقر معنوى شدیدتر و بدتر از فقر مادى است. و نیز حضرت رسول اکرم(ص) در وصیت خودش به على(ع) سه چیز را باعث قساوت قلب مى داند که یکى از آنها گوش دادن به لهو است. O پرسش: هدف خداوند از آفرینش ما انسان ها چه بوده است؟ مثلا بعد از یک عمر زندگى که ما مى کنیم و روز قیامت همه به اعمالشان رسیدگى مى شود, بعضى افراد به جهنم و بعضى هم به بهشت مى روند خوب آخر کار چیست؟ یعنى که خداوند از آفرینش ما انسان ها چه هدفى داشته است؟ ما که این همه زندگى کرده ایم و به اعمالمان رسیدگى شود براى خدا چه نتیجه اى دارد؟
پاسخ: ما همیشه در کارهاى خود هدفى داریم, که این هدف معمولا دفع کمبودها و نیازهاى ماست; حتى وقتى به کسى خدمت مى کنیم یا گرفتارى را نجات مى دهیم و یا حتى ایثار و فداکارى مى کنیم, نیز نوعى کمبود معنوى ما را برطرف ساخته و نیازهاى مقدسى از ما را برآورده مى کنند. اما کار خدا را نمى توانیم با کارهاى خودمان مقایسه کنیم, چون وجود ما محدود است, براى رفع کمبودهایمان تلاش مى کنیم و اعمالمان همه در این مسیر است; ولى درباره یک وجود نامحدود (خدا) این معنا امکان پذیر نیست.
اگرچه عقل حکم مى کند که فاعل هر فعلى باید در کارهاى خود فایده و نتیجه اى را در نظر داشته باشد, و از کمالاتى که در نتیجه انجام آن کار به دست مىآید استفاده کند و به کمالات خود بیفزاید ولى این حکم درباره خداوندى که منبع تمام کمالات و کمال مطلق است, لازم نیست که در کارهایش فایده اى (براى خود) در نظر بگیرد, زیرا او نیازى ندارد تا از نتیجه کارهایش بهره ببرد.
البته این به معناى پوچى و بى هدف بودن کارهاى خداوند نیست, بلکه مقصود این است که خداوند ذى نفع نیست, به عبارتى خداوند ناقص و نیازمند نیست که با این کار نیاز خود را برطرف کند و به کمال برسد, بلکه سود آن هم به مخلوقات و بندگان برمى گردد. قرآن کریم در آیه119 از سوره هود مى فرماید: خداوند انسان ها را خلق کرد تا آنها را مشمول رحمت خویش نماید; بنابراین, آفریدن و... کمالى براى فعل خداست نه براى ذات خدا و آفرینش نوعى احسان و فیض از جانب خدا نسبت به مخلوقات است که چنین آفرینشى حسن ذاتى دارد.(25) O هدف از خلقت انسان ها
قرآن کریم براى خلقت انسان هدف هاى متعددى بیان کرده که برخى از آنها هدف مقدماتى و متوسط و برخى هدف نهایى و عالى خلقت هستند. از جمله: آزمایش و امتحان,(26) علم ومعرفت,(27) رحمت و فیاضیت,(28) عبادت و پرستش,(29) رسیدن به لقإ الله.(30)
انسان ابتدا باید معبود را بشناسد و نسبت به او معرفت پیدا کند, آن گاه او را عبادت کند و در مراحل سخت آزمایش محکم و استوار بماند تا استعدادهاى انسانیش شکوفا گردیده و به سمت تکامل انسانیت (خلیفه الهى) حرکت کند تا به بهشت و رحمت خاصه و مقام قرب الهى برسد و به نعمت ها و لذت هایى که در دنیا در تصور عقل انسان نمى گنجد دست یابد و آنجاست که عقل انسان مى تواند درک کند که: ((ورضوان من الله اکبر ذلک هو الفوز العظیم)).(31)
بنابراین علم و معرفت, امتحان و آزمایش, عبادت و پرستش هر یک از هدف هاى متوسط و مقدماتى خلقت هستند و هدف عالى و نهایى رسیدن به کمال و نهایت قرب الهى است.
((وان الى ربک المنتهى))(32) انتهاى سیر انسان به سوى پروردگار است: ((ان الى ربک الرجعى))(33) برگشت به سوى خداست: ((انا لله وانـا الیه راجعون))(34) ما متعلق به خدا هستیم و به سوى او باز مى گردیم.(35)

[ با تقدیر از مرکز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبلیغات اسلامى که در تهیه پرسش ها و پاسخ هاى قرآنى, مجله را همراهى کردند.
ضمنا خوانندگان گرامى مى توانند براى دریافت پاسخ هاى قرآنى به این آدرس مکاتبه, یا تماس حاصل نمایند:
قم ـ صندوق پستى 3775 ـ 37185 نمابر: 7736270 ـ تلفن: 7742160 ـ ]7742150
پاورقی ها:پى نوشت ها: 1ـ  توبه, 94. 2ـ  توبه, 105. 3ـ  نسإ, 142. 4ـ  ماعون, 6 ـ 4. 5ـ  راهیان کوى دوست, مصباح یزدى, ص77 ـ 88, انتشارات شفق قم, 1375 ش. جهت آگاهى بیشتر در این زمینه رجوع کنید به کتاب حضور قلب در نماز از دیدگاه عالمان ربانى و عارفان الهى, نوشته محمد بدیعى و صلاه الخاشعین آیه الله شهید دستغیب. 6 ـ تفسیر البرهان, ج1, ص420. 7ـ  تفسیر نمونه, ج4, ص155. 8ـ  اسرإ آیه;82 ترجمه المیزان, ج14, ص305 ـ 307. 9ـ  تفسیر نمونه, ج8, ص318 ـ 319. 10ـ  تفسیر نمونه, ج7, ذیل آیه44 سوره فصلت. 11ـ  ترجمه المیزان, ج10, ص128 ـ 132. 12ـ  مجمع البیان, ج1, ص;88 ج3, ص;231 ج9, ص144. 13ـ  بحارالانوار, ج7, ص293. 14ـ  کنزالدقائق, ج7, ص173. 15ـ  نسإ آیه1. 16ـ  روم, آیه21. 17ـ  حجرات آیه23. 18ـ  مائده, آیه45. 19ـ  تفسیر نمونه, ج17, ص;312 آینه جمال و جلال, ص400. 20ـ  لقمان, 6. 21ـ  المیزان, سید محمد حسین طباطبایى, ج16, ص214, منشورات موسسه الاعلمى للمطبوعات, بیروت. 22ـ  تفسیر نمونه, ناصر مکارم شیرازى, با همکارى جمعى از دانشمندان, ج14, ص91 ـ 92, دارالکتب الاسلامیه, و المیزان, ج14, همان, ص372. 23ـ  بحارالانوار, ج57, ص241, باب الغنا, دار احیإ التراث العربى, موسسه الوفإ, بیروت. 24ـ  همان. 25ـ  اقتباس از: المیزان, علامه طباطبایى, ترجمه سید محمد باقر موسوى, ج8, ص54, و ج18, ص579, نشر دفتر انتشارات اسلامى, تفسیر نمونه, ج22, ص391 ـ 392, دارالکتب الاسلامیه, پرسش ها و پاسخ ها, استاد جعفر سبحانى, ص91 0 95, انتشارات سیدالشهدإ. 26ـ  هود, 7. 27ـ  طلاق, 12. 28ـ  هود, 119. 29ـ  ذاریات, 56. 30ـ  نجم, 42. 31ـ  توبه, 72. 32ـ  نجم, 42. 33ـ  علق, 8. 34ـ  بقره, 156. 35ـ  جهت آگاهى بیشتر ر.ک: تفسیر نمونه, ج22, ص389 ـ 398, ذیل آیه56 ذاریات, دارالکتب الاسلامیه, پرسش ها و پاسخ ها, استاد جعفر سبحانى, ص91 ـ 95, انتشارات سیدالشهدإ.

تبلیغات