آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

((یا إیها الرسول بلغ ما إنزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدى القوم الکافرین))(سوره مأده67/)
اى پیام آور خدا آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده, به مردم برسان, پس اگر این کار را انجام ندادى رسالت خدا را ابلاغ نکرده اى و همانا خداوند تو را از (شر و کید) مردم نگه خواهد داشت و بى گمان خداوند کافران را هدایت نخواهد کرد.
یا إیها الرسول: در قرآن سیزده بار خطاب به پیامبر با جمله یا إیها النبى آمده است که این موارد در سوره هاى انفال - توبه - احزاب - ممتحنه و تحریم دیده مى شود و منحصرا تمام موارد, مربوط مى شود به جهاد در راه خدا و یا سفارشهأى در باره همسران رسول الله. وتنها در دو مورد - که هر دو در سوره مأده است - خطاب یا إیها الرسول به پیامبر صلى الله علیه و آله شده است. جالب اینجا است که هر دو مورد نیز در باره ولایت است.
یکى از آن موارد همین آیه مورد بحث است و آیه دوم که بى ارتباط با این نیست این آیه مى باشد: ((یا إیها الرسول لا یحزنک الذین یسارعون فى الکفر من الذین قالوا آمنا بإفواههم و لم تومن قلوبهم)) اى رسول تو را نگران نسازد آنانکه به سرعت کافر مى شوند از آنان که در زبان گفتند ما ایمان آوردیم ولى هرگز قلبهایشان ایمان نیاورد. چه بسیار از همین به ظاهر اصحاب پیامبر بودند که در روز غدیر خم پس از اعلام رسمى نصب جانشین از سوى رسول الله و به فرمان خداوند, تبریک و تهنیت به امیر المومنین گفتند و رسما اعلام داشتند که پس از پیامبر تو ولى و پیشواى هر مرد و زن مسلمان هستى ولى هنوز آب کفن پیامبر خشک نشده بود که سقیفه را تشکیل دادند و از این امر قطعى که خود نیز بر آن صحه گذاشته بودند سرباز زدند و انکار کردند و خلافت را غصب نمودند و چه بسیار آنهأى که در روز غدیر خم شاهد آن واقعه تاریخى بودند ولى پس از رحلت پیامبر بلافاصله از على فاصله گرفتند.
اینها قطعا شامل همین آیه هستند که در ظاهر ایمان آوردند ولى ایمانشان حقیقى نبود بلکه بیشتر به خاطر مصالح خود در زبان ایمان آوردند.
در این زمینه روایتى در تفسیر على بن ابراهیم از جابر بن عبدالله انصارى نقل شده که گفت: شخصى نزد امام باقرعلیه السلام این آیه را خواند: ((و اسبغ علیکم نعمه ظاهره و باطنه)) حضرت فرمود: ((إما النعمه الظاهره فهى النبى صلى الله علیه و آله و سلم و ما جإ به من معرفه الله عزوجل و توحیده و إما النعمه الباطنه ولایتنا إهل البیت و عقد مودتنا فاعتقد و الله قوم هذه النعمه الظاهره و الباطنه و اعتقدها قوم ظاهره و لم یعتقدوها باطنه فإنزل الله:یا إیها الرسول لا یحزنک الذین یسارعون فى الکفر... ففرح رسول الله (ص) عند نزولها اذ لم یقبل الله تبارک و تعالى ایمانهم الا بعقد ولایتنا و محبتنا)) نعمت آشکار و ظاهر وجود رسول خدا است و آنچه از شناخت خداى عزوجل و توحید آورد و اما نعمت پنهانى و باطنى ولایت ما اهل بیت است و پیمان محبت با ما بستن. به خدا سوگند برخى از مردم به هردو نعمت ظاهرى و باطنى معتقد شدند ولى گروهى تنها به نعمت ظاهرى ایمان آوردند و نعمت پنهانى را نپذیرفتند پس خداى متعال این آیه را نازل فرمود:
((یا إیها الرسول لا یحزنک الذین...)) آنگاه رسول خدا با نزول این آیه خوشحال شد زیرا خداوند تبارک و تعالى ایمان آنان را نمى پذیرد جز با پیمان ولایت و محبت ما اهل بیت.
و شاید در این دو آیه واژه یا ایها الرسول آمده است براى اینکه ولایت مکمل رسالت و مهمترین انگیزه هاى آن است پس رسالت تو - اى رسول - کامل نمى شود و انجام نمى پذیرد جز با تبیین ولایت و امامت.
نکته مهمى که در این آیه وجود دارد قسمت آخر آن است که مى فرماید: ((والله لا یهدى القوم الکافرین)) یعنى خداوند گروه کافران را هدایت نمى کند. از این آیه بر مىآید که گویا منکر ولایت همگام با کافران حرکت مى کند. بگذریم که هیچ عملى از منکرین ولایت پذیرفته نیست هرچند شبها را تا به صبح به عبادت و پرستش بگذرانند و روزها را روزه بدارند و هرچند کنار مسجد الحرام به عبادت و شب زنده دارى بپردازند. این امر معلوم و معین است ولى طبق این آیه منکر ولایت در زمره کافران است زیرا ولایت چنانکه بیان شد مکمل رسالت است.
و الله یعصمک من الناس: از این فراز معلوم مى شود پیامبر هراسى داشته است که خداوند او را تسلى مى دهد و مى فرماید که خدا تو را از شر و کید مردمان نگه مى دارد. پر واضح است هراس رسول خدا براى جان خویش نمى باشد زیرا او الگوى شهامت و شجاعت و قهرمان میدان نبرد است. حضرت امیر علیه السلام مى فرماید: ((کنا اذا احمر البإس اتقینا برسول الله صلى الله علیه و آله فلم یکن إحد منا إقرب الى العدو منه))
(بحار, ج19, ص191)

هرگاه آتش جنگ برافروخته مى شد خودمان را در پناه رسول الله قرار مى دادیم زیرا هیچ کس از آن حضرت به صف دشمن نزدیکتر نبود.تازه این موضوع مربوط مى شود به قبل از فتح مکه وگرنه پس از آن آنقدر شوکت و عظمت اسلام گسترده و فراگیر شده بود و حکومت حضرت تمام جهان آن روز را در بر گرفته بود که هیچ جاى هراس نبود ولى هراس پیامبر از این بود که مى دانست منافقان و فرصت طلبان در صدد انتقام از على علیه السلام هستند, کینه هاى بدرى و خیبرى فراموش نشده بود و هنوز خون سران و گردنکشان قریش از شمشیر على مى چکید و چشم دیدن على را نداشتند. پس پیامبر براى جان اسلام هراس داشت نه جان خویشتن. او مى هراسید که اینان با نقشه هاى موذیانه خود, اسلام را نابود نمایند ولى خداوند او را تسلى مى دهد که مطمئن باش خداوند نقشه هایشان را نقش بر آب مى کند. البته پس از رحلت رسول الله (ص) انتقام خود را از او و عموزاده اش گرفتند و مسیر اسلام را به انحراف کشاندند, که امیدواریم دوباره ذو الفقار على در دست فرزند خلفش ابا صالح عجل الله فرجه انتقام ازآنان بگیرد و اسلام را نیرو و قدرت بخشد و یکون الدین کله لله. آمین رب العالمین.

تبلیغات