آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

از ویژگى هاى اسلام این است که این آئین جاودانه آسمانى, آئین تکروى و تک مسئولیتى نیست. بلکه آئینى است که پیوند اجتماعى و مسئولیت عمومى افراد مسلمان را نیز در تار و پود خود جاى داده است. مسئولیت فردى را از مسئولیت اجتماعى در تعالیم اسلامى نمى توان تفکیک کرد. اگر در مسیحیت رایج, رهبانیت و عزلت و گوشه گیرى از اجتماع به عنوان یک اصل مطرح شده (که البته بدعتى بوده از سوى ارباب کلیسا و در شریعت حضرت عیسى(ع) وجود نداشته است) و تز ((کار خدا را به خدا و کار قیصر را به قیصر واگذارید!)) در عمل الگوى پیروان این آئین مى باشد, اما در اسلام, انزوا و رهبانیت و ترک اجتماع منسوخ است و جایگاهى ندارد. از سخنان گهربار پیامبر گرامى اسلام است که ((لارهبانیه فى الاسلام))(1) در اسلام رهبانیت نیست.
در روایت دیگر, گفتارى است از امام صادق(ع) بدین مضمون: ((خداى تبارک و تعالى, شرایع نوح و ابراهیم و موسى و عیسى علیهم السلام را بر حضرت محمد(ص) فروفرستاد که عبارت است از: ((توحید, اخلاص و نفى شرک)) اسلام آئینى است مبتنى بر فطرت, راهى است میانه (حنیف) و سهل و آسان و بدون تکلف. در این آئین ((رهبانیت و سیاحت)) نیست: ((لا رهبانیه و لا سیاحه)) که ظاهرا مقصود از رهبانیت, اعراض از دنیا و عزلت از زندگى و جامعه گریزى است و منظور از سیاحت, گردشگرى بى حاصل و بى هدف است که براى دین یا دنیاى انسان سودى نداشته باشد در برخى روایات آمده که پیامبر اکرم(ص) فرمود: ((سیاحه امتى الجهاد فى سبیل الله)) سیر و سیاحت امت من جهاد در راه خدا است.
تا آنجا که امام صادق(ع) مى فرماید:
((در این شریعت خوردنى هاى پاک و پاکیزه حلال شده, پلیدىها حرام گشته, و بار گران و تکالیف مشقت بار و غل و زنجیرهایى که بر مردم نهاده بودند برداشته شده, آنگاه نماز, زکات, روزه, حج, امر به معروف و نهى از منکر و حلال و حرام و احکام ارث و حدود و فرائض و جهاد در راه خدا را بر آنها واجب گردانیده است.))(2)
بدین ترتیب, هرچند اسلام با شرایع پیشین در اصول و مبادى اختلافى ندارد و از این بابت میان پیام آوران خدا فرقى نیست و آیه کریمه ((لانفرق بین احد من رسله))(3) ناظر به آن است یعنى همه انبیإ برانگیخته شده از سوى خداوند, داراى یک پیام اند و آن توحید حق و بندگى خالص و نفى شرک است ((ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت))(4), ولى بر حسب اختلاف زمان و مقتضیات هر عصر آداب و احکام فرعى شریعت متغیر و رو به کمال بوده تا اینکه در شرع مقدس اسلام به مرحله نهائى رسیده تا پاسخ گوى نیاز هر عصرى باشد. از این جهت, کاستى در اسلام وجود ندارد.
از جمله مواردى که در این شریعت جاودانه قابل ذکر است و بیش از شرایع دیگر جلب نظر مى کند, دو اصل مترقى, حیاتى و سرنوشت ساز ((امر به معروف و نهى از منکر)) است. نیز ((جهاد)) در راه اعلاى کلمه حق و استخدام سلاح براى ریشه کن ساختن فساد, در راستاى امر به معروف و نهى از منکر است, همانگونه که در روایت ملاحظه نمودیم.
راهبان شب و شیران روز
در شرع انور اسلام اگر از مومنان صالح و شب زنده داران عارف با عنوان ((رهبان باللیل)), پارسایان و خداترسان شب, سخن گفته شده: ((اسد بالنهار)) نیز بر آن افزوده گردیده است; یعنى ((شیران روز)). بدین معنا که مومنان راستین که در شب اهل تضرع, تهجد و عبادت اند در روز با شجاعت و رشادت در برابردشمن, و نفس و شیطان ایستاده و پیکار مى کنند.
در اصول کافى روایتى است از امیرالمومنین(ع) و آن حضرت از قول نبى اکرم(ص), که آن حضرت ضمن اشاره به صفات مومنان راستین بیست مطلب را بیان فرموده است: در این روایت آمده است: ((ان من اخلاق المومنین یا على! الحاضرون فى الصلوه, والسارعون الى الزکاه)) تا آنجا که مى فرماید ((رهبان باللیل اسد بالنهار)) که خلاصه ترجمه چنین است:
((یا على ! از اخلاق مومنان این است که در نماز حاضر شوند, به زکات شتاب گیرند, بینوایان مستمند را اطعام کنند, دست نوازش بر سر یتیمان کشند, جامه هاى خود پاک نگهدارند, کمر براى بندگى خدا ببندند, اگر سخنى گویند دروغ نباشد, چون وعده دهند خلف نکنند, و هرگاه امین شمرده شوند خیانت نورزند, سخن راست بگویند, پارسایان و خداترسان در شب اند و شیران روز, روز را روزه دارند و شب را شب زنده دارى کنند, همسایگان نیازارند, در زمین با تواضع گام بردارند, به خانه زنان بیوه جهت یارى دادن بروند و در تشییع جنازه ها شرکت کنند.
خدا ما و شما را از پرهیزکاران قرار دهد.))(5)
از آنچه به نظر خواننده گرامى رسید چنین نتیجه گیرى مى شود که یک مسلمان نباید نسبت به سرنوشت جامعه و وظیفه اى که در قبال انسان ها دارد بى تفاوت باشد. ((اصل انساندوستى)) در اسلام ایجاب مى کند که مومن نسبت به همنوع خود ـ بویژه مسلمانان ـ احساس همبستگى کند و در انجام مسئولیت اجتماعى و انسانى خود مجدانه بکوشد و حتى رنج تن را براى راحت دیگران به جان خریدار باشد, همانگونه که گفته اند:
مرد را بستگى هاست با نوع خویش
که از رنج نوعم شود رنج بیش
به خود زان پسندیده ام رنج تن
که از رنج راحت بود نوع من

اصل انسان دوستى اسلام در دو چهره متبلور مى گردد: یکى در مساعدت و همیارى جهت رفع نیازهاى مادى و حل مشکلات زندگى مردم و رنج و فقر و بیمارى و مانند آن و دیگرى, تلاش در جهت نجات انسان ها از گمراهى و فساد و انحراف و تغذیه روحى و مشعل دارى جهت هدایت بندگان خدا که در عنوان ((محبت و هدایت)) خلاصه مى شود. هرچند در تعالیم شرع مقدس این دو مطلب مورد اهتمام قرار گرفته و راهکارهاى مناسب براى دستیابى به مقاصد مادى و معنوى ارائه گردیده است, اما ارزش معنوى هدایت و نجات از گمراهى را با مساعدت هاى مادى نتوان قیاس گرفت که یکى قوت تن و دیگرى توشه جان است. یکى تإمین کننده حیات مادى است و دیگرى تإمین کننده حیات معنوى, و به همان نسبت که معنویت بر مادیت ترجیح و برترى دارد, خدمات معنوى و روحى بر خدمات مادى فضیلت و برترى بیشترى دارد. از این رو خداوند در نعمت هاى مادى بر بشر منت ننهاده چرا که این نعمت ها عام است و مومن و کافر را شامل مى گردد, در حالى که در نعمت هاى معنوى که در شریعت تبلور دارد, منت نهاده و از رسالت پیامبر اکرم(ص) به عنوان یک نعمت بزرگ یاد کرده است.
خداوند در این خصوص مى فرماید: ((لقد من الله على المومنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمه و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین))(6)
به تحقیق خداوند بر مومنان منت نهاد که از میان خودشان پیامبرى برانگیخت تا آیات خدا را بر آنان تلاوت کند و نفوسشان را تزکیه کند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد, هرچند از قبل در گمراهى آشکار بودند.
و در آیه دیگر از ((امر و نهى)) پیامبر اکرم(ص) به عنوان یک وظیفه یاد کرده ومى فرماید: ((الذین یتبعون الرسول النبى الامى الذى یجدونه مکتوبا عندهم فى التورات والانجیل یإمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث و یضع عنهم اصرهم والاغلال التى کانت علیهم...))(7) آنانکه پیامبر ((امى)) (یعنى برخاسته از ام القرى, یا درس نخوانده) را پیروى مى کنند, که نام مبارک او را در تورات و انجیل مکتوب مى بینند, او آنها را به معروف و نیکى امر مى کند و از منکر و ناشایست برحذر مى دارد و غذاهاى پاکیزه را براى آنان حلال مى نماید و پلیدىها و ناپاکى ها را حرام مى کند و بار سنگین از دوش آنها و غل و زنجیرهایى که بر آنان نهاده شده بود برمى دارد.
بدین ترتیب, وظیفه مقدس هدایت و امر به نیکى ها و نهى از بدىها, قبل از هر چیز, در شإن رسالتداران خدا و پیامآوران بوده و هر کس در این مسیر گام بردارد قدم جاى قدم انبیإ نهاده است و نباید کار خود را کوچک بپندارد و از مشقت هاى این راه بهراسد و کاسه صبرش لبریز شود; چرا که پیامبران خدا بیشترین رنج و مصیبت را در طریق دعوت, هدایت و ابلاغ امر و نهى الهى پذیرا شدند و خارهاى راه را به جان خریدند و در این راه تا سر حد شهادت و تبعید و شکنجه و تهدید و تحمل تکذیب و تمسخر, به پیش رفتند, و چنین بودند اولیاى خدا و ائمه هدى(ع) پس از پیامبر گرامى اسلام, در هر عصرى که تاریخ رسالت و دعوت با شکنجه و رنج و تهدید و تمسخر و قتل و مصیبت همراه بود. قرآن کریم در بیان این سرگذشت, خطاب به بنى اسرائیل که بیشترین طغیان و سرکشى را در برابر پیامبران خدا داشتند مى فرماید: ((...إفکلما جائکم رسول بما لاتهوى انفسکم استکبرتم ففریقا کذبتم و فریقا تقتلون))(8) چرا هرگاه پیامبرى براى شما آمد و چیزى آورد که بر خلاف هواهاى نفسانى شما بود, استکبار نمودید, گروهى را تکذیب کردید و گروهى را به قتل رساندید؟
و این بود شیوه اسرائیلى ها که کشتن پیامبران برایشان امرى عادى بود, چنانکه در روایتى از حضرت حسین بن على(ع) آمده است: ((یهودیان گاه مى شد هفتاد پیامبر را مى کشتند و با خاطر آسوده در مغازه هایشان مى نشستند و به خرید و فروش سرگرم مى شدند))!!
به هر حال, مقصود از نقل آیات و روایات فوق این است که اولا: امر به معروف و نهى از منکر, راه و روش پیامبران خدا بوده است. چنانکه امام باقر(ع) در حدیث مفصلى مى فرماید: ((ان الامر بالمعروف و النهى عن المنکر سبیل الانبیإ و منهاج الصلحإ)) امر به معروف و نهى از منکر راه و رسم پیامبران و صالحان بوده است.
بنابراین آنان که در راه این دو وظیفه قدم برمى دارند, کارى پیامبرانه مى کنند و باید به ارزش عمل خود ایمان و اطمینان داشته باشند و در آن تساهل و تسامح نکنند که این شیوه سازشکاران است و آنان در شریعت متعالى اسلام محکوم اند و روایات بسیارى در این باره وجود دارد که در جاى خود خواهد آمد.
ثانیا: چراغ دارى در طریق هدایت انسان ها, سوختن و ساختن دارد و چنین بهایى را داعیان الى الله و آمران به معروف و ناهیان از منکر باید بپردازند; چنانکه انبیا و ائمه و اولیاى خدا پرداختند. بدون پرداخت چنین بهایى به منزلت طلایه داران توحید نمى توان رسید و این در طبع قضیه امر به معروف و نهى از منکر نهاده شده است! چرا که مرتکبین معاصى را سخن حق خوشایند نیست و آنجا که امر و نهى در تضاد با هواهاى نفسانى است, آنان را به مخالفت و موضعگیرى مى کشاند, چنانکه در آیه 87 از سوره بقره ملاحظه کردیم.
پى نوشت ها:
1. مجمع البحرین, ماده رهب.
2. اصول کافى, ج2, ص17.
3. سوره بقره, آیه285.
4. سوره نحل, آیه36.
5. اصول کافى, ج2, ص232.
6. آل عمران, آیه164.
7. اعراف, آیه157.
8. سوره بقره, آیه87.

تبلیغات