مرزها و گونه هاى آزادى از نگاه امام خمینى
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
یکى از مسائل مطرح و پرمجادله در عرصه مطبوعات و ساحت اندیشه, بحث درباره ((آزادى)) است. از آن جایى که لزوم تبیین گوهر آزادى از دیدگاه اسلام در جامعه اسلامى بر کسى پوشیده نیست. لذا ما در این مقاله برآنیم, با استفاده از آرإ و نظرات امام خمینى (ره) به تبیین این مقوله پرداخته و ضمن بیان منشا و انواع آن, حدود آن را از این منظر بیان کنیم. امیداست, در این سال که از سوى مقام معظم رهبرى ـ مد ظله ـ به نام امام خمینى آراسته شده است در یک تلاش جمعى, جامعه بیشتر با اندیشه هاى آن اندیشمند بزرگ جهان اسلام آشنا گردد و زمینه تحقق کامل آرمان هاى ایشان براى ساخت نظامى کارا و نمونه فراهم آید.
کلیات
آزادى یا حریتliberty) ) واژه اى است که داراى تعریف هاى متعددى است ; به طورى که به عقیده ((منتسکیو)) هیچ کلمه اى تاکنون به اندازه آزادى اذهان را متوجه خود نساخته است.(1) و حدود دویست تعریف از این واژه تاکنون مطرح شده است(2) که وجه اشتراک بسیارى از آنها ((نبودن مانع بر سر انتخاب هاى انسان)) است.
شایسته است به عنوان مقدمه به برخى از این تعریف ها اشاره و پس از بررسى مختصر, نظر امام (ره) را در این خصوص بیان کنیم.
تعریف ((هابز)) از آزادى: ((انسان آزاد کسى است که از انجام کارى که مى خواهد انجام دهد, بازداشته نشود.))(3)
((هلوسیوس)) در باره انسان آزاد مى گوید: ((انسان آزاد انسانى است که در غل و زنجیر و یا زندان و محبوس نبوده و همچنین مرعوب شبه نباشد.))(4)
((جان لاک)) در تعریف آزادى مى گوید: ((آزادى رها بودن از محدودیت و خشونت دیگران است.)) (5)
و ((هرلدلاسکى)) در کتاب ((آزادى در دولت امروز)) آزادى را بدین نحو تعریف کرده است :
((منظور از آزادى نبودن مانع براى اوضاع و شرایط اجتماعى است که وجود آنها در تمدن امروز لازمه خوشبختى فرداست.))
در اعلامیه حقوق بشر فرانسه (مصوب 1789) در تعریف آزادى آمده است: ((توانایى هر کارى که موجب ضرر و زیان دیگران نباشد.))
در این تعاریف به ((عدم المانع ))اشاره شده است ; یعنى هر کس به هر نحوى که بخواهد بتواند زندگى کند, به گونه اى که کسى هم حق تهدید نمودن بر خواسته هاى او را نداشته باشد. در این خصوص ((سرآیزایابرلین)) مى گوید: ((دفاع از آزادى یعنى جلوگیرى از این هدف منفى, یعنى جلوگیرى از مدافعات غیر, تهدید آدمى براى آن که به نوعى زندگانى که به دلخواه خود برنگزیده است تمکین نماید, تمام درها را به روى آن بستن (اگر چه این عمل آینده درخشانى براى او نوید دهد و اگر چه انگیزه کسانى که چنین وضعى را فراهم مى کنند به خیر و مقرون به حسن نیت باشد) گناهى در برابر حقیقت به شمار مى رود که او یک انسان است و حق دارد به نحوى که مى خواهد زندگانى کند, این است معنایى که لیبرال ها در عصر جدید, از زمان اراسموس (بلکه به قول برخى ها از عهد لوکام) تاکنون منظور داشته اند.)) (6)
نقد و بررسى
اساسا این که انسان خود باید راه زندگانى خویش را برگزیند, سخن حقى است ولى پرسش این است که آیا انسان باید در مسیر کمال دست به انتخاب بزند و یا در هر مسیرى که دوست دارد مى تواند گام بردارد؟!
از نظر لیبرال ها اگر انسان به سوى هدف خاصى که مورد نظر اندیشمندان و مصلحان اجتماعى است سوق داده شود به شیئى بى اراده مبدل مى گردد و در حقیقت براى لیبرال فرقى نمى کند که آیا انسان ها کمال را طى مى کنند یا راه دیگرى, چرا که راه خاص براى همه وجود ندارد. و هر فردى خود باید راه خویش را انتخاب کند. (7)
اما در ادیان الهى فقط به واسطه صراط مستقیم است که انسان مى تواند به کمال برسد.(همچنان که ما مسلمانان در هر نماز, راهنمایى به این صراط را از حضرت احدیت تمنا مى نماییم) نکته قابل ذکر این است که از نظر ادیان الهى مخصوصا اسلام, نباید افراد را مجبور به حرکت در صراط مستقیم نمود, چرا که اساسا انتخاب کمال امرى انتخابى است, چنان که خداوند متعال نیز در قرآن مى فرماید: ((لا اکراه فى الدین)) (8) و لیکن زمینه هایى را فراهم نموده که انسان ها خود راه کمال را انتخاب کنند, به طورى که در ادامه همان آیه مى خوانیم: ((قد تبین الرشد من الغى)) یعنى خداوند با فرستادن پیامبران الهى و قراردادن عقل و اندیشه در انسان راه را از بیراهه و هدایت را از گمراهى مشخص نموده و تمام زمینه ها را براى هدایت فراهم کرده و راه مستقیم را به انسان نشان داده است. با این حال مى فرماید که خواه این انسان شاکر بوده و راه راست را انتخاب کند ویا ناسپاس باشد و راه کفران ((انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا)). (9)
امام و مفهوم آزادى
از نظر امام خمینى (ره) آزادى یکى از امور فطرى و بنیادى اسلام است که نیازى به تعریف ندارد, لذا ایشان در پاسخ خبرنگارى که از ایشان تعریفى از آزادى را خواسته بود, فرمودند: ((آزادى مساله اى نیست که تعریف داشته باشد, مردم عقیده شان آزاد است, کسى الزامشان نمى کند که شما حتما این عقیده را باید داشته باشید, کسى الزام نمى کند شما را که حتما از این راه بروید, کسى الزام نمى کند که در کجا مسکن داشته باشید یا در آن جا چه شغلى را انتخاب کنى, آزادى یک چیز واضحى است. )) (10)
آن چه از این کلام نورانى برمى آید این است که امام خمینى (ره) نیز به نوعى معتقد به وجود ((عدم المانع)) در آزادى هستند اما چنان چه خواهد آمد, با توجه به قیود و حدودى که ایشان براى آزادى قائل هستند, چنین مى توان استفاده نمود که آزادى عبارت است از: رها بودن انسان از همه قید و بندهایى که مانع تکامل و تعالى انسانى و آشکارشدن استعدادهاى او, در جهت نیل به سعادت و کمال مى گردد.))
استاد مطهرى ـ شاگرد برجسته امام خمینى ـ هم در تعریف انسان آزاد مى گوید: انسان هاى آزاد, انسان هایى اند که با موانعى که در جلوى رشد و تکاملشان هست مبارزه مى کنند, انسان هایى اند که تن به وجود مانع نمى دهند.)) (11)
منشا آزادى از دیدگاه امام
بر اساس اندیشه امام خمینى (ره) آزادى عطیه اى الهى است و اسلام آن را امرى فطرى مى داند لذا امیرالمومنین على (ع) با عباراتى چون ((لاتکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا))(12) این مطلب را تاکید نموده اند.
امام خمینى (ره) در اوج شکل گیرى نهضت اسلامى ایران بزرگ ترین جرم شاه را سلب آزادىهاى اجتماعى دانسته و چنان شفاف و آزاد اندیشانه از آن سخن مى گویند که به حق شایسته روشنفکرترین و روزآمدترین و آگاه ترین سیاستمدار فرزانه و فرهیخته دینى مى باشد: ((این چه وضعى است که در ایران هست)) این چه آزادى است که اعطا فرموده اند, مگر آزادى عطاشدنى است؟ خود این کلمه جرم است, آزادى مال مردم هست, قانون آزادى داده, خدا آزادى را داده به مردم, اسلام آزادى داده, قانون اساسى آزادى داده به مردم, ((اعطا کردیم)) چه غلطى است؟ به تو چه که اعطا بکنى؟ توچه کاره هستى اصلش؟ ((اعطا کردیم آزادى را به مردم))! آزادى اعطایى این است که مى بینیم ,آزادى اعطایى که آزادى حقیقتا نیست, این است که مى بینید براى این است که مردم را اغفال کنند.))
بنابراین در مى یابیم امام خمینى (ره) آزادى را نعمتى الهى مى دانستند و لذا همیشه بر این نکته تاکید مى نمودند که اکنون شما درمقابل این نعمت در معرض امتحان هستید(13) که با این آزادى چه مى کنید آیا این نعمت را کفران و یا از آن حسن استفاده را خواهید نمود؟
مرزهاى آزادى از دیدگاه امام
متفکران از دیرباز براى این که از تجاوزها و جرایم و به طور کلى بلندپروازىها و خودخواهى هاى بى جاى انسان که از غریزه خودخواهى او سرچشمه مى گیرد جلوگیرى نماید حصارى از قانون را دور این امیال و خواسته هاى سرکش ایجاد نموده اند, تا بدین نحو, تندروىهاى او را تعدیل نموده و مصالح عمومى را در پناه قانون محفوظ نگه دارند.
در حال حاضر هیچ مکتبى قائل به آزادى مطلق نیست, چرا که آزادى مطلق نه مطلوب است و نه دست یافتنى. شهید دکتر محمدجواد باهنر (ره) در خصوص کسى که معتقد به آزادى مطلق است مى گوید: ((مثل چنین کسى بسان شخصى است که تصور مى کند که اگر درختى را از ریشه بیرون آوریم آن را آزاد ساخته ایم, اما این آزادى به معناى سقوط و از بین رفتن آن است, اگر درخت ریشه اش در زمین باشد, اما موانع رشدش برداشته شود, با آفت هایى که ممکن است به آن ضرر برساند, مبارزه شود و به اندازه کافى تغذیه گردد, به او براى این که در مسیر تکاملى خود قرار گیرد, کمک شده است ; یعنى این درخت براى حرکت و رشد تکاملى اش آزاد است. اما اگر سنگى روى شاخه اش انداختیم, یا آن را آب ندادیم, اگر موانع ایجاد کردیم, ما با این کارمان از درخت سلب آزادى نموده ایم.)) (14)
از سوى دیگر اگر بنا باشد هر کس هر چه دلش خواست انجام دهد, این کار باعث به وجود آمدن تلاقى بین آزادىهاى افراد جامعه مى گردد و طبیعت جامعه انسانى اقتضا مى کند که آزادىهاى افراد محدود گردد تا همگى بتوانند از مواهب اجتماعى به طور عادلانه استفاده کنند, چرا که اگر براى آزادى حدى قائل نگردیم عملا زمینه سوء استفاده از آزادى را فراهم نموده ایم و به عبارت دیگر, قائل نشدن حد براى آزادى مساوى است با ایجاد مانع براى آزادى دیگران.
امام خمینى (ره) همیشه بر حفظ حدود آزادى تاکید مى نمودند و حدى که ایشان براى آزادى مد نظر داشتند عبارت بود از, قرار داشتن در مدار قوانین و شریعت اسلام, و لذا تخلف از آن را جایز نمى دانستند و مى فرمودند: ((آزادى در اسلام در حدود اسلام است, در حدود قانون است, تخلف از آن نشود به خیال این که آزادى است.)) (15)
ما در این مقام, حدودى را که ایشان براى آزادى قائل شده اند به دو دسته تقسیم مى نماییم :
الف) نظم بخشى جامعه:
1ـ آزادى باید عقلایى و در چارچوب قانون باشد
امام بر این اعتقاد بودند که آزادى باید منطقى و بر طبق قانون باشد و مى فرمودند: ((گفته مى شود که مردم آزادند, یعنى آزاد است انسان که بزند سر مردم را بشکند؟! آزاد است که قانون شکنى بکند؟! آزاد است که بر خلاف مسیر ملت عمل بکند؟! آزاد است که توطئه بکند بر ضد ملت؟! اینها آزادى نیست, در حدود قوانین در حدود کارهاى عقلائى آزاد است.)) (16)
2ـ آزادى موجب هرج و مرج نشود
نظم و آرامش در هر جامعه اى یکى از مهم ترین و اساسى ترین مسائل در قوام آن جامعه است, از این رو بر تمامى اعضاى جامعه واجب است که از هر چه باعث اختلال در این نظام مى گردد پرهیز کنند. متإسفانه برخى با درک نکردن معناى صحیح آزادى ـ خواسته یا ناخواسته ـ دست به اعمالى مى زنند که باعث به هم خوردن نظامى مى گردد که با خون هزاران شهید و جانباز برپاگشته است. امام خمینى در توصیه اى به چنین اشخاصى مى فرمایند: ((حالا که آزاد شدیم خودمان را به هرج و مرج بکشیم؟ حالا که آزاد هستیم به زیر دستان خودمان ظلم کنیم؟ حالا که آزاد هستیم, برخلاف نظامات اسلامى و برخلاف نظامات ملى عمل کنیم؟ هرج و مرج به پا کنیم؟ چون آزاد هستیم؟ تحت هیچ قاعده نباشیم تحت هیچ یک از قواعد اسلامى و ملى نباشیم؟ اگر این طور باشد آزادى را سلب کرده ایم.)) (17)
3ـ آزادى منجر به توطئه علیه نظام نگردد
با پیروزى انقلاب ; امام (ره) ضمن اعلام حمایت از آزادىهاى مشروع مردم, همیشه بر این نکته تاکید مى کردند که آزادى غیر از توطئه است, لذا هیچ کس حق ندارد به بهانه آزادى به توطئه علیه نظام و جامعه اسلامى بپردازد و خطاب به توطئه گران فرمودند: ((آزادى غیر توطئه است, آزادى بیان است و هرچه مى خواهند بگویند, توطئه نکنند این آدم کشها و توطئه گرها را دفن خواهیم کرد.)) (18) چرا که اساسا هیچ نظامى حق توطئه بر ضد مصالح و امور خویش را به هیچ کس نمى دهد, در نظام اسلامى نیز مساله بدین نحو است و نمونه آن را مى توان در برخورد رسول الله (ص) با یهودیان و مسیحیان مدینه جست و جو کرد که ایشان حقوق و آزادىها و امتیازهاى خاصى را براى آنها قائل شده بودند, اما هنگامى که یهودیان, با سوءاستفاده از آزادىهاى اعطایى رسول اکرم (ص) مشغول توطئه بر ضد کیان اسلام شده و به همکارى کفار قریش پرداخته و مقدمات حمله علیه مسلمانان را فراهم نمودند, در این جا بود که رسول الله (ص) با مطلع شدن این مساله, دستور سرکوب آنها را صادر نمودند, چرا که دیگر این جا مساله آزادى مطرح نبود, بلکه توطئه علیه امت و کیان اسلام بود.
ب ـ پایبندى به دین
امام خمینى همیشه بر آن بودند که جامعه را با تعالیم والاى اسلامى منطبق ساخته و گامى به سوى تشکیل حکومت اسلامى, به معناى واقعى آن بردارند و لذا نگاه ایشان به آزادى از این منظر بود و طبعا از این منظر آزادى نیز داراى حدودى است که ما در ذیل به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
1ـ آزادى بهانه اى جهت اهانت به مقدسات نگردد
از نگاه لیبرالیسم هیچ امر مقدسى وجود ندارد, لذا آنها از هر گونه امر مقدسى تقدس زدایى مى نمایند, و فهم و عقل خود را از هر چیز برتر دانسته, و بر همین اساس نه تنها از اندیشه هاى ارسطو و ارباب کلیسا, بلکه از هر گونه اعتقاد دینى اى تقدس زدایى نموده اند. (19)
اما از دیدگاه اسلام هر آنچه بتواند انسان را به کمال برساند مقدس تلقى شده و دفاع از آن و حفظ حریم آن بر همگان واجب مى باشد, و لذا امام خمینى (ره) مى فرمایند: (( مطبوعات آزادند مطالب بنویسند, اما آزاد هستند که اهانت به مثلا مقدسات مردم بکنند؟!)) (20) چرا که مقدسات مردم ما که همان اصول و احکام نورانى دین مبین اسلام مى باشد, نه تنها مقوم خود دین است, بلکه اساسا یکى از مهم ترین علل پیروزى انقلاب اسلامى مى باشد چرا که مردم با الهام گرفتن از این احکام و تعالیم خویش را از سلطه رژیم منحوس پهلوى رها ساخته و زمینه را براى نیل به آزادى به معناى حقیقى مهیا ساخته اند.
2ـ آزادى نباید منجر به فساد گردد
از آن جا که مهم ترین هدف آزادى از منظر اسلام رشد و تعالى انسان و نیل او به کمال مى باشد, این امر مسلما با ترویج فساد در جامعه در تضاد است, زیرا اساسا فساد باعث رشد و تعالى بعد حیوانى انسان مى گردد و نه بعد انسانى و الهى او, و لذا بر همین اساس بود که امام (ره) فرمودند: ((ما آزادى فساد نمى دهیم)) (21) و خطاب به کسانى که بى بند وبارى را آزادى مى پنداشتند فرمودند: ((شما بى بند وبارى را آزادى مى دانید, شما فساد اخلاق را آزادى مى دانید, شما فحشا راآزادى مى دانید,... البته آزادى که منتهى مى شود به فساد, آزادى که منتهى مى شود به تباهى ملت, به تباهى کشور, آن را نمى توانیم(22) بدهیم.))
پى نوشت ها:
1 ) منتسکیو, روح القوانین, ترجمه على اکبر مهتدى ,ص 292.
2 ) سرآیزابابرلین, چهار مقاله در باره آزادى, ترجمه محمدعلى موحد, ص 236.
3 ) آنتونى کوئینتن, فلسفه سیاسى, ترجمه مرتضى اسعدى ,ص 285.
4 ) همان ,ص 283.
5 ) آیینه پژوهش, ش 58ص 11. به نقل از کتاب ((نظریه آزادى در فلسفه هابزولاک)). محمودى ص 87.
6 ) سرآیزابابرلین, چهار مقاله در باره آزادى, ترجمه محمدعلى موحد,ص 244.
7 ) آزادى در خاک, مرتضى مطهرى, پیرامون انقلاب اسلامى ص 102 و عبدالله نصرى, قبسات ش 5ـ 6 ص 74.
8 ) بقره (2) آیه 256.
9 ) الانسان (76) آیه 3.
10 ) صحیفه نور, ج 9 ,ص 88.
11 ) مرتضى مطهرى, گفتارهاى معنوى, ص 14.
12 ) نهج البلاغه, نامه 31.
13 ) آیین انقلاب اسلامى, گزیده اى از اندیشه و آرإ امام خمینى, ص 329.
14 ) محمد جواد باهنر, انسان وخودسازى ,ص 79.
15 ) کلمات قصار, ص 111ـ 112.
16 ) صحیفه نور, ج 6 ,ص 192.
17 ) همان, ج 7, ص 43ـ 42.
18 ) همان, ج 6, ص 86.
19 ) عبدالله نصرى, آزادى در خاک, مجله قبسات, سال دوم, ش 6ـ 5 ص 80.
20 ) صحیفه نور, ج 7, ص 19.
21 ) همان, ج 6, ص 86.
22 ) همان, ج 8, ص 272.
کلیات
آزادى یا حریتliberty) ) واژه اى است که داراى تعریف هاى متعددى است ; به طورى که به عقیده ((منتسکیو)) هیچ کلمه اى تاکنون به اندازه آزادى اذهان را متوجه خود نساخته است.(1) و حدود دویست تعریف از این واژه تاکنون مطرح شده است(2) که وجه اشتراک بسیارى از آنها ((نبودن مانع بر سر انتخاب هاى انسان)) است.
شایسته است به عنوان مقدمه به برخى از این تعریف ها اشاره و پس از بررسى مختصر, نظر امام (ره) را در این خصوص بیان کنیم.
تعریف ((هابز)) از آزادى: ((انسان آزاد کسى است که از انجام کارى که مى خواهد انجام دهد, بازداشته نشود.))(3)
((هلوسیوس)) در باره انسان آزاد مى گوید: ((انسان آزاد انسانى است که در غل و زنجیر و یا زندان و محبوس نبوده و همچنین مرعوب شبه نباشد.))(4)
((جان لاک)) در تعریف آزادى مى گوید: ((آزادى رها بودن از محدودیت و خشونت دیگران است.)) (5)
و ((هرلدلاسکى)) در کتاب ((آزادى در دولت امروز)) آزادى را بدین نحو تعریف کرده است :
((منظور از آزادى نبودن مانع براى اوضاع و شرایط اجتماعى است که وجود آنها در تمدن امروز لازمه خوشبختى فرداست.))
در اعلامیه حقوق بشر فرانسه (مصوب 1789) در تعریف آزادى آمده است: ((توانایى هر کارى که موجب ضرر و زیان دیگران نباشد.))
در این تعاریف به ((عدم المانع ))اشاره شده است ; یعنى هر کس به هر نحوى که بخواهد بتواند زندگى کند, به گونه اى که کسى هم حق تهدید نمودن بر خواسته هاى او را نداشته باشد. در این خصوص ((سرآیزایابرلین)) مى گوید: ((دفاع از آزادى یعنى جلوگیرى از این هدف منفى, یعنى جلوگیرى از مدافعات غیر, تهدید آدمى براى آن که به نوعى زندگانى که به دلخواه خود برنگزیده است تمکین نماید, تمام درها را به روى آن بستن (اگر چه این عمل آینده درخشانى براى او نوید دهد و اگر چه انگیزه کسانى که چنین وضعى را فراهم مى کنند به خیر و مقرون به حسن نیت باشد) گناهى در برابر حقیقت به شمار مى رود که او یک انسان است و حق دارد به نحوى که مى خواهد زندگانى کند, این است معنایى که لیبرال ها در عصر جدید, از زمان اراسموس (بلکه به قول برخى ها از عهد لوکام) تاکنون منظور داشته اند.)) (6)
نقد و بررسى
اساسا این که انسان خود باید راه زندگانى خویش را برگزیند, سخن حقى است ولى پرسش این است که آیا انسان باید در مسیر کمال دست به انتخاب بزند و یا در هر مسیرى که دوست دارد مى تواند گام بردارد؟!
از نظر لیبرال ها اگر انسان به سوى هدف خاصى که مورد نظر اندیشمندان و مصلحان اجتماعى است سوق داده شود به شیئى بى اراده مبدل مى گردد و در حقیقت براى لیبرال فرقى نمى کند که آیا انسان ها کمال را طى مى کنند یا راه دیگرى, چرا که راه خاص براى همه وجود ندارد. و هر فردى خود باید راه خویش را انتخاب کند. (7)
اما در ادیان الهى فقط به واسطه صراط مستقیم است که انسان مى تواند به کمال برسد.(همچنان که ما مسلمانان در هر نماز, راهنمایى به این صراط را از حضرت احدیت تمنا مى نماییم) نکته قابل ذکر این است که از نظر ادیان الهى مخصوصا اسلام, نباید افراد را مجبور به حرکت در صراط مستقیم نمود, چرا که اساسا انتخاب کمال امرى انتخابى است, چنان که خداوند متعال نیز در قرآن مى فرماید: ((لا اکراه فى الدین)) (8) و لیکن زمینه هایى را فراهم نموده که انسان ها خود راه کمال را انتخاب کنند, به طورى که در ادامه همان آیه مى خوانیم: ((قد تبین الرشد من الغى)) یعنى خداوند با فرستادن پیامبران الهى و قراردادن عقل و اندیشه در انسان راه را از بیراهه و هدایت را از گمراهى مشخص نموده و تمام زمینه ها را براى هدایت فراهم کرده و راه مستقیم را به انسان نشان داده است. با این حال مى فرماید که خواه این انسان شاکر بوده و راه راست را انتخاب کند ویا ناسپاس باشد و راه کفران ((انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا)). (9)
امام و مفهوم آزادى
از نظر امام خمینى (ره) آزادى یکى از امور فطرى و بنیادى اسلام است که نیازى به تعریف ندارد, لذا ایشان در پاسخ خبرنگارى که از ایشان تعریفى از آزادى را خواسته بود, فرمودند: ((آزادى مساله اى نیست که تعریف داشته باشد, مردم عقیده شان آزاد است, کسى الزامشان نمى کند که شما حتما این عقیده را باید داشته باشید, کسى الزام نمى کند شما را که حتما از این راه بروید, کسى الزام نمى کند که در کجا مسکن داشته باشید یا در آن جا چه شغلى را انتخاب کنى, آزادى یک چیز واضحى است. )) (10)
آن چه از این کلام نورانى برمى آید این است که امام خمینى (ره) نیز به نوعى معتقد به وجود ((عدم المانع)) در آزادى هستند اما چنان چه خواهد آمد, با توجه به قیود و حدودى که ایشان براى آزادى قائل هستند, چنین مى توان استفاده نمود که آزادى عبارت است از: رها بودن انسان از همه قید و بندهایى که مانع تکامل و تعالى انسانى و آشکارشدن استعدادهاى او, در جهت نیل به سعادت و کمال مى گردد.))
استاد مطهرى ـ شاگرد برجسته امام خمینى ـ هم در تعریف انسان آزاد مى گوید: انسان هاى آزاد, انسان هایى اند که با موانعى که در جلوى رشد و تکاملشان هست مبارزه مى کنند, انسان هایى اند که تن به وجود مانع نمى دهند.)) (11)
منشا آزادى از دیدگاه امام
بر اساس اندیشه امام خمینى (ره) آزادى عطیه اى الهى است و اسلام آن را امرى فطرى مى داند لذا امیرالمومنین على (ع) با عباراتى چون ((لاتکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا))(12) این مطلب را تاکید نموده اند.
امام خمینى (ره) در اوج شکل گیرى نهضت اسلامى ایران بزرگ ترین جرم شاه را سلب آزادىهاى اجتماعى دانسته و چنان شفاف و آزاد اندیشانه از آن سخن مى گویند که به حق شایسته روشنفکرترین و روزآمدترین و آگاه ترین سیاستمدار فرزانه و فرهیخته دینى مى باشد: ((این چه وضعى است که در ایران هست)) این چه آزادى است که اعطا فرموده اند, مگر آزادى عطاشدنى است؟ خود این کلمه جرم است, آزادى مال مردم هست, قانون آزادى داده, خدا آزادى را داده به مردم, اسلام آزادى داده, قانون اساسى آزادى داده به مردم, ((اعطا کردیم)) چه غلطى است؟ به تو چه که اعطا بکنى؟ توچه کاره هستى اصلش؟ ((اعطا کردیم آزادى را به مردم))! آزادى اعطایى این است که مى بینیم ,آزادى اعطایى که آزادى حقیقتا نیست, این است که مى بینید براى این است که مردم را اغفال کنند.))
بنابراین در مى یابیم امام خمینى (ره) آزادى را نعمتى الهى مى دانستند و لذا همیشه بر این نکته تاکید مى نمودند که اکنون شما درمقابل این نعمت در معرض امتحان هستید(13) که با این آزادى چه مى کنید آیا این نعمت را کفران و یا از آن حسن استفاده را خواهید نمود؟
مرزهاى آزادى از دیدگاه امام
متفکران از دیرباز براى این که از تجاوزها و جرایم و به طور کلى بلندپروازىها و خودخواهى هاى بى جاى انسان که از غریزه خودخواهى او سرچشمه مى گیرد جلوگیرى نماید حصارى از قانون را دور این امیال و خواسته هاى سرکش ایجاد نموده اند, تا بدین نحو, تندروىهاى او را تعدیل نموده و مصالح عمومى را در پناه قانون محفوظ نگه دارند.
در حال حاضر هیچ مکتبى قائل به آزادى مطلق نیست, چرا که آزادى مطلق نه مطلوب است و نه دست یافتنى. شهید دکتر محمدجواد باهنر (ره) در خصوص کسى که معتقد به آزادى مطلق است مى گوید: ((مثل چنین کسى بسان شخصى است که تصور مى کند که اگر درختى را از ریشه بیرون آوریم آن را آزاد ساخته ایم, اما این آزادى به معناى سقوط و از بین رفتن آن است, اگر درخت ریشه اش در زمین باشد, اما موانع رشدش برداشته شود, با آفت هایى که ممکن است به آن ضرر برساند, مبارزه شود و به اندازه کافى تغذیه گردد, به او براى این که در مسیر تکاملى خود قرار گیرد, کمک شده است ; یعنى این درخت براى حرکت و رشد تکاملى اش آزاد است. اما اگر سنگى روى شاخه اش انداختیم, یا آن را آب ندادیم, اگر موانع ایجاد کردیم, ما با این کارمان از درخت سلب آزادى نموده ایم.)) (14)
از سوى دیگر اگر بنا باشد هر کس هر چه دلش خواست انجام دهد, این کار باعث به وجود آمدن تلاقى بین آزادىهاى افراد جامعه مى گردد و طبیعت جامعه انسانى اقتضا مى کند که آزادىهاى افراد محدود گردد تا همگى بتوانند از مواهب اجتماعى به طور عادلانه استفاده کنند, چرا که اگر براى آزادى حدى قائل نگردیم عملا زمینه سوء استفاده از آزادى را فراهم نموده ایم و به عبارت دیگر, قائل نشدن حد براى آزادى مساوى است با ایجاد مانع براى آزادى دیگران.
امام خمینى (ره) همیشه بر حفظ حدود آزادى تاکید مى نمودند و حدى که ایشان براى آزادى مد نظر داشتند عبارت بود از, قرار داشتن در مدار قوانین و شریعت اسلام, و لذا تخلف از آن را جایز نمى دانستند و مى فرمودند: ((آزادى در اسلام در حدود اسلام است, در حدود قانون است, تخلف از آن نشود به خیال این که آزادى است.)) (15)
ما در این مقام, حدودى را که ایشان براى آزادى قائل شده اند به دو دسته تقسیم مى نماییم :
الف) نظم بخشى جامعه:
1ـ آزادى باید عقلایى و در چارچوب قانون باشد
امام بر این اعتقاد بودند که آزادى باید منطقى و بر طبق قانون باشد و مى فرمودند: ((گفته مى شود که مردم آزادند, یعنى آزاد است انسان که بزند سر مردم را بشکند؟! آزاد است که قانون شکنى بکند؟! آزاد است که بر خلاف مسیر ملت عمل بکند؟! آزاد است که توطئه بکند بر ضد ملت؟! اینها آزادى نیست, در حدود قوانین در حدود کارهاى عقلائى آزاد است.)) (16)
2ـ آزادى موجب هرج و مرج نشود
نظم و آرامش در هر جامعه اى یکى از مهم ترین و اساسى ترین مسائل در قوام آن جامعه است, از این رو بر تمامى اعضاى جامعه واجب است که از هر چه باعث اختلال در این نظام مى گردد پرهیز کنند. متإسفانه برخى با درک نکردن معناى صحیح آزادى ـ خواسته یا ناخواسته ـ دست به اعمالى مى زنند که باعث به هم خوردن نظامى مى گردد که با خون هزاران شهید و جانباز برپاگشته است. امام خمینى در توصیه اى به چنین اشخاصى مى فرمایند: ((حالا که آزاد شدیم خودمان را به هرج و مرج بکشیم؟ حالا که آزاد هستیم به زیر دستان خودمان ظلم کنیم؟ حالا که آزاد هستیم, برخلاف نظامات اسلامى و برخلاف نظامات ملى عمل کنیم؟ هرج و مرج به پا کنیم؟ چون آزاد هستیم؟ تحت هیچ قاعده نباشیم تحت هیچ یک از قواعد اسلامى و ملى نباشیم؟ اگر این طور باشد آزادى را سلب کرده ایم.)) (17)
3ـ آزادى منجر به توطئه علیه نظام نگردد
با پیروزى انقلاب ; امام (ره) ضمن اعلام حمایت از آزادىهاى مشروع مردم, همیشه بر این نکته تاکید مى کردند که آزادى غیر از توطئه است, لذا هیچ کس حق ندارد به بهانه آزادى به توطئه علیه نظام و جامعه اسلامى بپردازد و خطاب به توطئه گران فرمودند: ((آزادى غیر توطئه است, آزادى بیان است و هرچه مى خواهند بگویند, توطئه نکنند این آدم کشها و توطئه گرها را دفن خواهیم کرد.)) (18) چرا که اساسا هیچ نظامى حق توطئه بر ضد مصالح و امور خویش را به هیچ کس نمى دهد, در نظام اسلامى نیز مساله بدین نحو است و نمونه آن را مى توان در برخورد رسول الله (ص) با یهودیان و مسیحیان مدینه جست و جو کرد که ایشان حقوق و آزادىها و امتیازهاى خاصى را براى آنها قائل شده بودند, اما هنگامى که یهودیان, با سوءاستفاده از آزادىهاى اعطایى رسول اکرم (ص) مشغول توطئه بر ضد کیان اسلام شده و به همکارى کفار قریش پرداخته و مقدمات حمله علیه مسلمانان را فراهم نمودند, در این جا بود که رسول الله (ص) با مطلع شدن این مساله, دستور سرکوب آنها را صادر نمودند, چرا که دیگر این جا مساله آزادى مطرح نبود, بلکه توطئه علیه امت و کیان اسلام بود.
ب ـ پایبندى به دین
امام خمینى همیشه بر آن بودند که جامعه را با تعالیم والاى اسلامى منطبق ساخته و گامى به سوى تشکیل حکومت اسلامى, به معناى واقعى آن بردارند و لذا نگاه ایشان به آزادى از این منظر بود و طبعا از این منظر آزادى نیز داراى حدودى است که ما در ذیل به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
1ـ آزادى بهانه اى جهت اهانت به مقدسات نگردد
از نگاه لیبرالیسم هیچ امر مقدسى وجود ندارد, لذا آنها از هر گونه امر مقدسى تقدس زدایى مى نمایند, و فهم و عقل خود را از هر چیز برتر دانسته, و بر همین اساس نه تنها از اندیشه هاى ارسطو و ارباب کلیسا, بلکه از هر گونه اعتقاد دینى اى تقدس زدایى نموده اند. (19)
اما از دیدگاه اسلام هر آنچه بتواند انسان را به کمال برساند مقدس تلقى شده و دفاع از آن و حفظ حریم آن بر همگان واجب مى باشد, و لذا امام خمینى (ره) مى فرمایند: (( مطبوعات آزادند مطالب بنویسند, اما آزاد هستند که اهانت به مثلا مقدسات مردم بکنند؟!)) (20) چرا که مقدسات مردم ما که همان اصول و احکام نورانى دین مبین اسلام مى باشد, نه تنها مقوم خود دین است, بلکه اساسا یکى از مهم ترین علل پیروزى انقلاب اسلامى مى باشد چرا که مردم با الهام گرفتن از این احکام و تعالیم خویش را از سلطه رژیم منحوس پهلوى رها ساخته و زمینه را براى نیل به آزادى به معناى حقیقى مهیا ساخته اند.
2ـ آزادى نباید منجر به فساد گردد
از آن جا که مهم ترین هدف آزادى از منظر اسلام رشد و تعالى انسان و نیل او به کمال مى باشد, این امر مسلما با ترویج فساد در جامعه در تضاد است, زیرا اساسا فساد باعث رشد و تعالى بعد حیوانى انسان مى گردد و نه بعد انسانى و الهى او, و لذا بر همین اساس بود که امام (ره) فرمودند: ((ما آزادى فساد نمى دهیم)) (21) و خطاب به کسانى که بى بند وبارى را آزادى مى پنداشتند فرمودند: ((شما بى بند وبارى را آزادى مى دانید, شما فساد اخلاق را آزادى مى دانید, شما فحشا راآزادى مى دانید,... البته آزادى که منتهى مى شود به فساد, آزادى که منتهى مى شود به تباهى ملت, به تباهى کشور, آن را نمى توانیم(22) بدهیم.))
پى نوشت ها:
1 ) منتسکیو, روح القوانین, ترجمه على اکبر مهتدى ,ص 292.
2 ) سرآیزابابرلین, چهار مقاله در باره آزادى, ترجمه محمدعلى موحد, ص 236.
3 ) آنتونى کوئینتن, فلسفه سیاسى, ترجمه مرتضى اسعدى ,ص 285.
4 ) همان ,ص 283.
5 ) آیینه پژوهش, ش 58ص 11. به نقل از کتاب ((نظریه آزادى در فلسفه هابزولاک)). محمودى ص 87.
6 ) سرآیزابابرلین, چهار مقاله در باره آزادى, ترجمه محمدعلى موحد,ص 244.
7 ) آزادى در خاک, مرتضى مطهرى, پیرامون انقلاب اسلامى ص 102 و عبدالله نصرى, قبسات ش 5ـ 6 ص 74.
8 ) بقره (2) آیه 256.
9 ) الانسان (76) آیه 3.
10 ) صحیفه نور, ج 9 ,ص 88.
11 ) مرتضى مطهرى, گفتارهاى معنوى, ص 14.
12 ) نهج البلاغه, نامه 31.
13 ) آیین انقلاب اسلامى, گزیده اى از اندیشه و آرإ امام خمینى, ص 329.
14 ) محمد جواد باهنر, انسان وخودسازى ,ص 79.
15 ) کلمات قصار, ص 111ـ 112.
16 ) صحیفه نور, ج 6 ,ص 192.
17 ) همان, ج 7, ص 43ـ 42.
18 ) همان, ج 6, ص 86.
19 ) عبدالله نصرى, آزادى در خاک, مجله قبسات, سال دوم, ش 6ـ 5 ص 80.
20 ) صحیفه نور, ج 7, ص 19.
21 ) همان, ج 6, ص 86.
22 ) همان, ج 8, ص 272.