آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

پیروزى انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمینى ـ رحمه الله علیه ـ و همت ملت قهرمان ایران, بازتاب هاى فراکشورى و بین المللى از خود به جا گذاشت و در واقع جامعه بین المللى را متإثر داشت. تإثیرات انقلاب اسلامى را باید به روش علمى مطالعه کرد. از این رو چنین نیازى احساس مى شود. به خاطر این که تإثیرات انقلاب اسلامى عمدتا در حد مفروضات و یا ابراز نظرات و یا بر پایه برخى رویدادها و انتساب آن به انقلاب اسلامى و رهبرى آن مورد توجه قرار گرفته است و کمتر در قالب یک تحقیق عمیق علمى مورد مطالعه قرار مى گیرد.

مطالعه علمى تإثیرات مزبور مى تواند به صدور احکام قطعى در تحلیل ها و قضاوت ها در این خصوص انجامد و از گرفتار شدن در دام نسیان یا تعبیرهاى متإثر از گذر زمان و حوادث گوناگون که اثر ارزشمند انقلاب اسلامى را کم رنگ یا محو مى نماید, جلوگیرى به عمل آورد. و این موضوع را باید در قالب اسناد علمى در ادبیات انقلابات جهان و تحولات سیاسى بین المللى ثبت کرد. تا آیندگان را از چگونگى بروز انقلاب اسلامى و تإثیرات آن بر منطقه و جهان و از همه مهم تر عظمت این رویداد بزرگ تاریخى در اواخر قرن بیستم آگاه نمود.
همچنین در این نوشته بنا نیست حوزه هاى تإثیر گذارى انقلاب اسلامى بر نظام بین المللى و رویدادهاى جهانى مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. زیرا این خود مجال بیشترى را طلب مى کند. مضافا به این که چنین اقدامى نیازمند مطالعات و بررسى هاى عمیق تر و دقیق تر علمى پیرامون هر یک از آنها است. از این رو سعى مى گردد در حد طرح مسإله و معرفى حوزه هایى که ضرورت دارد محققین و سازمان هاى مسوول درباره آن ها تحقیق کنند, بسنده گردد و به ذکر کلیات مسإله اکتفا شود.
این حوزه ها عبارتند از:
1ـ فروپاشى پیمان استراتژیک ((سنتو)): این پیمان که در اوایل دوره جنگ سرد و در چارچوب رقابت هاى جهانى آمریکا و شوروى پدید آمده بود در یکى از حساس ترین مناطق رقابت جهانى ابرقدرت ها قرار داشت. یعنى جایى که اولا بر خاورمیانه و منطقه استراتژیکى خلیج فارس تکیه داشت, ثانیا بخش مرکزى کمربند بزرگ ریملند بین دو حوزه بزرگ ژئواستراتژیک (قدرت بحرى و قدرت برى) را تشکیل مى داد. در بازى رقابت دو قدرت, آمریکایى ها توفیق یافتند با محوریت ایران سازمان مزبور را تإسیس و متشکل نموده و در قلمرو نفوذ خود درآورند و الگوى توازن قوا را به نفع خود تغییر دهند و بدین طریق دیواره محکمى را در امتداد قلمرو ((ناتو)) و در جنوب شوروى براى جلوگیرى از گسترش کمونیسم به وجود آورند.
بروز انقلاب اسلامى در ایران به عنوان یکى از اعضإ اصلى و محورى این پیمان, باعث گسیختگى آن در همان روزهاى اول پیروزى گردید و آمریکا و غرب را با چالش بزرگى روبرو نمود که آمریکایى ها ناگزیر شدند براى حل این چالش نهادهاى توازن دهنده دیگرى نظیر پیمان منطقه اى شوراى همکارى خلیج فارس, نیروهاى واکنش سریع و فرماندهى مرکزى آمریکا را به وجود آورند.
2ـ فروپاشى نظام ژئوپلیتیکى دو قطبى حاکم بر جهان: این نظام تجلى ساختار سیاسى دو بخشى دوران جنگ سرد است که جهان را به دو اردوگاه و به رهبرى دو قدرت هم پیمان و پیروز جنگ جهانى دوم تقسیم کرد (آمریکا و شوروى) و بلافاصله از فرداى جنگ جهانى دوم الگوى رقابت همه جانبه بر جهان حاکم شد که قریب به نیم قرن حوادث سیاسى جهان , سرنوشت ملت ها (اعم از توسعه یافته و یا در حال توسعه) را در خود متإثر نمود.
نقطه آغازین فرآیند فروپاشى نظام دو قطبى حاکم بر جهان با ورود عنصر جدید و ناسازگار به سیستم مستقر بر جهان, تقارن زمانى یافت. و به نظر مى رسد تحول در الگوى موازنه قدرت جهانى ناشى از خروج ایران از هم پیمانى با آمریکا و نیز فروپاشى ((سنتو)) و شکل گیرى رویدادهاى سیاسى ـ نظامى پى در پى در چارچوب فضاى رقابتى حاکم به منظور کنترل حوادث و هدایت رویدادها به نفع خود توسط آمریکا و شوروى, سهم زیادى در تشدید فرآیند دگرگون سازى نظام بین المللى به عهده دارد.
موضع انقلاب اسلامى در روابط با ابرقدرت هاى دوره جنگ سرد و نفى سلطه آن ها و پرهیز از فرو رفتن در قالب یکى از اردوگاه هاى کلاسیک, باعث ورود نیروى سومى در صحنه روابط بین المللى گردید. نیرویى که از پتانسیل بالا براى تحول آفرینى برخوردار بود و بر عکس نیروهاى سوم بى خاصیت نظیر جنبش غیرمتعهدها, کنفرانس اسلامى, , اتحادیه هاى منطقه اى و ... نیروى جدید با پتانسیل بالا و موضعى تهاجمى نسبت به نظام موجود وارد عرصه بین المللى گردید. این نیرو على رغم قرار داشتن در شرایط ناتوازنى قدرت نسبت به دو ابرقدرت سنتى یعنى آمریکا و شوروى, توانست روابط بین المللى را تحت الشعاع قرار داده و روابط متقابل و یا یکسویه موجود در اردوگاه هاى دوگانه را دچار تزلزل نماید و دولت هاى متمایل به اتخاذ مواضع مستقل تر را وادار به جدایى از اردوگاه ها کرد و روحیه اعتراض نسبت به نظام سلطه دوقطبى را در آن ها تقویت داشت.
البته مواضع قوى, ناسازگارانه, تهاجمى و مستحکم امام خمینى(ره) و خط مشى روشنگرانه ایشان در خصوص مناسبات استعمارى و سلطه گرى حاکم بر نظام بین المللى, به بیدارى ملتها, تقویت خود آگاهى و اعتماد به نفس دولت هاى استقلال گرا کمک نمود و به تدریج زمینه واگرایى و گسست نظام سلطه دو قطبى را فراهم کرد.
3ـ فروپاشى کمونیسم: کمونیسم تا قبل از پیروزى انقلاب اسلامى و نمایش قدرت و نقش دین در بیدارى توده ها و دمیدن روح انقلابى در آن ها, در جهان بلارقیب مانده بود و انسان هاى ناامید از سیستم سرمایه دارى و نظام سلطه و ستمگرى, و مناسبات ناعادلانه اجتماعى را به سوى ایدئولوژى کمونیسم سوق مى داد و گاهى فطرت هاى آزادخواهى را متإثر مى نمود.
انقلاب اسلامى , ایدئولوژى دینى را وارد سیاست و اجتماع نمود که از پتانسیل و قدرت تحرک و پویایى بالایى برخوردار بود. این نوآورى به کسادى بازار کمونیسم کمک کرد و در درون قلمرو جغرافیایى اردوگاه کمونیسم بویژه بین مسلمانان جذابیت یافت.
ناکامى هاى رژیم هاى کمونیستى در خصوص پاسخگویى به نیازهاى متحول جوامع مربوطه از یک سو و نیز رنگ باختگى آن در برابر ایدئولوژى انقلابى و پویاى اسلامى از سوى دیگر به از کارافتادگى ایدئولوژىهاى مارکسیستى کمک کرد و فروپاشى آن را در کانون اصلى پیدایش آن یعنى شوروى رقم زد. به طورى که در اواخر دهه هشتاد میلادى و با روى کار آمدن ((گورباچف)) ایدئولوژى کمونیسم از عرصه سیاست و اجتماعى جامعه شوروى به کنار نهاده شد و فلسفه اتصال و همبستگى ملیت هاى شوروى سابق نابود گردید و به دنبال آن هویت هاى جغرافیایى زنده گشت و کشور شوروى را متلاشى کرد و نیز جغرافیاى سیاسى جهان را متحول نمود.
در کشاکش مزبور ((امام خمینى)) (ره) طى نامه اى به گورباچف ضمن تإکید بر این که کمونیسم را از این به بعد باید در موزه هاى تاریخ سیاسى جهان جستجو نمود, او را به مطالعه درباره اسلام و ایدئولوژى انقلابى آن فراخوانده و از افتادن به دامان غرب برحذر داشت. حوادث بعدى نشان داد که این پیش بینى امام یقینى بود.
4ـ جهان اسلام: قلمرو جغرافیایى جهان اسلام با حدود یک میلیارد جمعیت از تجانس دینى با جامعه انقلابى ایران برخوردار بود. از سویى سلطه و حضور شدید استعمار غرب در سرزمین هاى اسلامى, مسلمانان را براى قرن ها آزرده خاطر داشت و نسبت به غرب بدبین کرده بود. از سوى دیگر پدیده انقلاب اسلامى و مواضع استقلالى و مستحکم امام خمینى(ره) در برابر قدرتمندان جهان بویژه آمریکا و روسیه, مسلمین را به شادى واداشت. تداوم مقاومت پیروزمندانه حکومت اسلامى ایران در برابر فشار ابرقدرت ها و غرب, مسلمانان و جنبش هاى اسلامى را امیدوار ساخت و موجى از طرفدارى از انقلاب اسلامى را در سراسر جهان اسلام به همراه آورد. به طورى که غرب آفریقا, شمال آفریقا, شرق آفریقا, شرق مدیترانه, ترکیه, آسیاى مرکزى, قفقاز, جنوب آسیا, پاکستان, افغانستان, هند, جنوب شرق آسیا, شبه جزیره عربستان و غیر آن را به شدت متإثر کرد و روحیه استقلال طلبى, خودآگاهى, خود باورى و بازگشت به خویشتن را در مسلمانان زنده داشت. گو این که در سال هاى اخیر متإسفانه (به دلایل مختلف) نقش سرنوشت ساز انقلاب اسلامى کم رنگ جلوه داده شد و بدتر از همه نیروهاى مخالف انقلاب اسلامى و مدعى تشکیل حکومت اسلامى! در برخى از مناطق جهان اسلام (شمال آفریقا, پاکستان, ترکیه, افغانستان و غیره) شکل گرفت. و تضادى را در درون جهان اسلام پدید آورد که به نظر مى رسد در آینده خطر بزرگى به حساب آید, و رقابت ایدئولوژیک بر سر استقرار الگوهاى متفاوت حکومت اسلامى و بر بستر تمایزات مذهبى شیعه و سنى را توسعه دهد. ولى به هر حال انگیزه هاى پرداختن به نهضت اسلامى و تإسیس حکومت اسلامى عمدتا متإثر از انقلاب اسلامى است که با مشاهده تجربه موفق آن, نیروهاى سیاسى جهان اسلام از اراده اى قوىتر و مستحکم تر در این زمینه برخوردار شدند که قبل از پیروزى انقلاب اسلامى به صورتى متزلزل تلاش هاى پراکنده اى صورت مى گرفت.
5ـ باز خیزى نهضت هاى دینى و مذهبى دیگر: تحولات عمومى بعد از رنسانس در غرب و به دنبال آن در کل جهان و نیز شگفتى هاى علمى از سویى و توسعه گسترده اندیشه هاى مارکسیستى حداقل بر نیمى از جهان از سوى دیگر, جایگاه و نقش دین و مذهب را در زندگى بشر تنزل داد و حتى مارکسیست ها دین را افیون جامعه مى دانستند.
انقلاب اسلامى به زنده شدن دین و نقش آفرینى آن در زندگى بشر کمک شایانى کرد. به طورى که نه تنها در قلمرو جهان اسلام و مسلمانان انگیزه هاى دین طلبى توسعه یافت بلکه رهبران و پیروان سایر ادیان (الهى و غیر الهى) نیز به تکاپو افتاده و به نقش سیاسى دین توجه کردند و جنبش هاى دینى جدیدى شکل گرفتند که مدعى به دست گرفتن حکومت و قدرت شدند. چنین اندیشه ها و جنبش هایى را مى توان در جهان مسیحیت, یهود, بودیسم, هندوئیسم و غیر آن مشاهده کرد که تقریبا اکثریت آن ها بعد از پیروزى انقلاب اسلامى و در مناطق جغرافیایى مربوطه پدید آمدند که این خود خطر رقابت هاى شدید فرهنگى را به همراه دارد.
6ـ اقتدار شکنى قدرت ها: امام خمینى (ره) با اتخاذ مواضع شجاعانه اش نوک تیز حمله خود را متوجه ابرقدرت ها نمود وبیش از همه به تحقیر آمریکا پرداخت و ملت ها و دولت ها را علیه نظام سلطه تهییج نمود. قبل از حرکت امام معترضین به آمریکا عمدتا با تکیه بر شوروى موضع گیرى مى کردند ولى امام با مواضعى استقلالى نسبت به همه ابرقدرت ها و نیز مشى تهاجمى علیه سلطه گران, آن ها را تحقیر نمود و اقتدارشان را درهم شکست و روح جرإت و جسارت را در فضاى بین المللى ایجاد و تقویت کرد.

تبلیغات