آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

در مقاله گذشته, بینش حکومتى امام على(ع) را مورد بحث قرار دادیم و گفتیم که دیدگاه امام على(ع) در مورد تمام مسئولیت ها, به ویژه حکومت, این است که حکومت ((امانت)) است و حاکم ((امانت دار))! بدیهى است این بینش, اصولى را براى حکومت در پى دارد, در این مقاله به بیان یکى از این اصول مى پردازیم.


حاکمیت ارزش هاى الهى
هر مکتبى براى خود ارزش هایى دارد که محور ارزیابى را بر آن قرار مى دهد. در مکاتب ((سرمایه دارى)) معیار ارزش پول است و سرمایه, در مکاتب به اصطلاح ((لیبرالى)) معیار ارزشى آزادى است و دمکراسى! و... و... مکتب حیات بخش اسلام نیز براى پیروان خویش ارزش هایى را مطرح کرده و قضاوت ها را بر اساس آن قرار مى دهد معیارهایى همانند ایمان, تقوا, جهاد, سابقه در دین, علم جهت دار و رشدآور, لیاقت و... این ها ارزش هاى الهى است که در حقیقت ارمغان پیامبر بزرگ اسلام براى انسانیت بود و تا حضرت زنده بود این معیارها حاکم بود.

حاکمیت ارزش ها
در همه گزینش هاى فردى و اجتماعى حضرت به این ارزش ها مى اندیشید. جعفر بن ابى طالب 25 ساله را چون کانون ایمان و بصیرت است به عنوان سرپرست اولین هیئت اعزامى به خارج از مکه که در حقیقت اولین هیئت دیپلماسى خارجى پیامبراکرم(ص) است, نصب مى کند; مصعب بن ابى عمیر جوانى که بر اساس ((بصیرت)) از خانه و زندگى طاغوتى, و از رفاه مى گذرد و به پیامبر(ص) ایمان مىآورد, به عنوان اولین نماینده پیامبر اکرم(ص) در مدینه (قبل از هجرت پیامبر) به آن دیار منصوب مى شود و... این در مسائل سیاسى.

حاکمیت ارزش ها در مسائل اجتماعى
در مسائل اجتماعى نوشته اند: روزى پیامبراکرم(ص) به ((جویبر)) فرمود: وقت ازدواجت رسیده است نمى خواهى ازدواج کنى؟ او گفت: کسى به همسرى با من تن نمى دهد, نه مال دارم, نه جمال و نه حسب و نه نسب!! کدام زن رغبت مى کند همسر فردى همانند من فقیر, کوتاه قد, سیاه پوست و بدشکل بشود؟!
پیامبر(ص) فرمود: جویبر! خداوند با اسلام ارزش افراد را عوض کرد. بسیارى از اشخاص در زمان جاهلیت پایین بودند اما اسلام آن ها را بالا برد. خداوند به برکت اسلام, نخوت هاى جاهلیت و افتخار به فامیل را منسوخ کرد و اکنون همه مردم از سفید و سیاه و قرشى و غیر قرشى و عرب و عجم, همه همانند و برابرند و ملاک امتیاز تقوا است و بس. اکنون به خانه زیاد بن لبید انصارى از اشراف قریش برو و دخترش ذولفا را خواستگارى کن! و این ازدواج على رغم برخى ناباورىها پاگرفت.(1)

افول ارزش هاى الهى بعد از پیامبر
و از این نمونه ها در سیره پیامبر(ص) فراوان است, متإسفانه بعد از پیامبر بزرگ اسلام کم کم ارزش هاى اسلامى رنگ باخت, ضد ارزش ها, و به عبارت دیگر ارزش هاى طاغوتى جان گرفت, پول و ثروت, پارتى بازى و آشنایى با مقامات بالا, تبعیض نژادى و... دوباره به عنوان ارزش مطرح شد و در پى آن صاحبان ارزش هاى الهى منزوى, و طاغوتیان جان گرفتند. مطرودهاى پیامبر, نامحرم ها در بالاترین سطوح حکومت نفوذ کردند و بى رحمانه بر همه دستاوردهاى نبى اکرم(ص) تاختند. برخى از آنان که پیامبر رحمت با آن همه گستردگى لطفش, به علت جرائم زیاد تبعیدشان کرده بود و حتى ابوبکر و عمر هم حاضر به بازگرداندن آن ها از تبعید نشدند, در زمان عثمان از تبعید برگشته و از مقربان دستگاه عثمان شدند! و به هنگامى که امام على(ع) به حکومت رسید مواجه با چنین شرایط سختى بود. شرایط سختى که خود چنین بیان مى کند: ((لبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا;(2) و اسلام را هم چون پوستینى وارونه مى پوشند. ))

حاکمیت ارزش ها در حکومت مولا على(ع)
در چنین شرایطى است که اولین فریاد مولا فریاد حاکمیت ازرش هاى الهى است فرمود:
((والذى بعثه بالحق لتبلبلن بلبله و لتغربلن غربله و لستاطن سوط القدر حتى یعود اسفلکم اعلاکم و اعلاکم اسفلکم و لیسبقن سابقون کانوا قصروا و لیقصرن سباقون کانوا سبقوا;(3) سوگند به کسى که پیامبر را به حق مبعوث کرد به سختى مورد آزمایش قرار مى گیرند و غربال مى شوید و همانند محتویات دیگ جوشان زیر و رو خواهید شد آن چنان که بالا پایین و پایین بالا قرار خواهد گرفت, آنان به راستى در اسلام سبقت داشتند و کنار گذاشته شدند, بار دیگر سر کار خواهند آمد و کسانى که با حیله و تزویر خود را پیش انداخته بودند, عقب زده خواهند شد.
نیز فرمود: حکومت را به این دلیل پذیرفتم که ارزش هاى الهى را احیا کرده و اسلام را از غربت درآورم:
((اللهم انک تعلم انه لم یکن الذى کان منا منافسه فى سلطان و لا التماس شىء من فضول الحطام ولکن لنرد المعالم من دینک و نظهر الاصلاح فى بلادک فیإمن المظلومون من عبادک و تقام المعطله من حدودک;(4) خدایا! تو مى دانى آن چه ما انجام دادیم, نه براى این بود که ملک و سلطنتى به دست آوریم و نه براى این که از متاع ناچیز دنیا چیزى تهیه کنیم بلکه به دلیل این بود که نشانه هاى از بین رفته دین ات را بازگردانیم و اصلاح را در شهرهایت ظاهر گردانیم تا بندگان ستمدیده ات را ایمنى فراهم آید و حدود ضایع مانده ات اجرا گردد.))
هم چنین فرمود: اگر این احساس مسئولیت نبود که نباید آگاهان جامعه در برابر شکم بارگى ستم گران و گرسنگى مظلومان آرام بگیرند درنگى در رها کردن حکومت نداشتم.
((... لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر و ما اخذالله على العلمإ ان لایقاروا على کظه ظالم و لاسغب مظلوم لالقیت حبلها على غاربها و لقیت آخرها بکإس اولها;(5) اگر نه این بود که این بیعت کنندگان گرداگردم را گرفتند و با حضورشان حجت تمام شد و اگر نبود عهد و مسئولیتى که خداوند از علما و دانشمندان هر جامعه گرفته که در برابر شکم خوارى ستم گران و گرسنگى ستم دیدگان سکوت نکنند من مهار شتر خلافت را رها مى ساختم و از آن صرف نظر مى کردم و پایانش را چون آغازش مى انگاشتم...)).
این سخن بلند گویاى ارزشى بودن این حکومت الهى است و نیز مسئولیت خطیر عالمان, اندیشمندان هر جامعه. این سخن هشدارى است به همه آن ها که وقتى امکان تشکیل حکومت و اجراى عدل و قسط فراهم آمد, سکوتشان مسئولیت آفرین است, باید قیام کنند و براى بسط عدالت و اجراى فرمان خدا مبارزه با ظالمان را شروع نمایند. آن ها که مى پندارند تنها با انجام فرائضى, هم چون نماز و روزه و حج و پاره اى از مستحبات وظیفه خود را انجام داده اند, سخت در اشتباهند, اجراى عدالت و حمایت از مظلوم و مبارزه با ظلم ظالم نیز در متن وظایف اسلامى قرار دارد و مولا به همین دلیل مسئولیت عظیم حکومت را پذیرفت.
براى مولا آن چه مهم است, حاکمیت حق است و بس!
فرمود: ((الذلیل عندى عزیز حتى آخذ الحق له والقوى عندى ضعیف حتى آخذ الحق منه...;(6) ستم دیدگان که در نظرها ذلیل و پستند از نظر من عزیز و محترمند تا حقشان را بگیرم و نیرومندان ستمگر در نظر من حقیر و پستند تا حق دیگران را از آنها بازستانم...))
از ضعیفان گوشه چشم مروت وامگیر
فربه انصافان شکار صید لاغر کرده اند
مولا در سخنى دیگر نیز فرمود:
((إیها الناس اعینونى على انفسکم و ایم الله لانصفن المظلوم من ظالمه و لاقودن الظالم بخزامته حتى اورده منهل الحق و ان کان کارها;(7) اى مردم! به من براى اصلاح خودتان کمک کنید به خدا سوگند که داد ستم دیده را از آن که بر او ستم کرده بستانم و مهار ستم کار را بگیرم و به ناخواه او تا به آبشخور حق کشانم.))
آرى, این هدف بلند و آرمانى مولا على(ع) بود و در این مسیر تا پاى جان پا فشرد. در حکومت مولا فرصت طلبان, دنیامداران, را راهى نبود و هم اینان بیش ترین مشکل براى حکومت مولا آفریدند تا سرانجام در محراب عبادت ((على)) را کشتند و انسانیت را به سوگ نشاندند!
کسانى که مى باید بر اثر همنشینى با نبى اکرم عطر ساده زیستى, زهد, اعراض از دنیا را به خود مى گرفتند, متإسفانه آن چنان اسیر دنیا شدند, و آن چنان دنیاپرست گشتند که حکومت عدل مولا را تحمل نکردند و در برابر مولا شمشیر کشیدند. این که در رهنمودهاى مقام معظم رهبرى ـ مدظله العالى ـ پیوسته بر خطر دنیاپرستى و رفاه زدگى تإکید مى شود با توجه به این تجربه تلخ تاریخى است.آیا به راستى طلحه و زبیر حق را نمى شناختند!! نمى دانستند که على با حق است؟! آرى مى دانستند و دلیل آن حمایت هاى قوى زبیر از امام على(ع) حتى در دوره مظلومیت و غربت آن حضرت است زبیر از معدود چهره هاى مدافع مولا بود. در تنهایى مولا او به همراه سلمان و ابوذر و مقداد به علامت وفادارى و بیعت با مولا سر خود را تراشید. او وقتى دید که مولا را با آن وضع دردناک به مسجد مى برند بر سر بنى هاشم فریاد زد: ایفعل هذا بعلى و انتم احیإ;(8) آیا با مولا على چنین رفتار مى شود و شما زنده اید!!)) و حتى در شوراى شش نفره عمر, باز زبیر به مولا رإى داد! ولى نقطه ضعف همین زبیر با این سابقه درخشان, دنیاپرستى او است و عثمان با استفاده از همین نقطه ضعف و اشباع روحیه دنیاپرستى زبیر و امثال او, آنان را به سکوت واداشت.
نوشته اند: زبیر یازده خانه در مدینه, دو خانه در بصره و یک خانه در کوفه و یک خانه در مصر داشت. او چهار زن داشت. سهم الارث هر یک از آنها بعد از اخراج ثلث یک میلیون و دویست هزار دینار شد.(9)
عثمان پنجاه و نه میلیون و هشتصد هزار درهم از بیت المال به زبیر بخشید!!(10)
درباره طلحه این صحابى قدیمى پیامبر! نوشته اند: او وقتى در جنگ جمل کشته شد سى بار شتر طلا از خود باقى گذاشت, نیز در آن هنگام دو میلیون و دویست هزار درهم در خزانه اش موجود بود. و قیمت دیگر اموال باقیمانده از او سى میلیون درهم بود!(11)
عثمان دویست میلیون دینار (حدس بزنید دیه یک انسان هزار دینار است!!) و دو میلیون و دویست هزار درهم از بیت المال به طلحه بخشید!!(12)
اینها در حکومت عثمان این چنین زندگى کرده اند, ولى حکومت مولا حکومت ارزش ها است. در این حکومت از حاتم بخشى هاى نامشروع از بیت المال خبرى نیست! در این حکومت از معامله گرىهاى سیاسى و خریدن افراد با پول خبرى نیست! بر این اساس است که اولین درگیرىها علیه حکومت مولا از سوى اینان شروع مى شود!
اینان بر آن بودند تا در سایه حکومت عدل علوى به امارتى دست یابند تا راحت تر و بهتر بتوانند به آمال دنیوى خویش برسند, ولى پاسخ رد از مولا شنیدند:
مدعى خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
به هنگامى که آهنگ شورش را آغاز کردند پیامى خدمت مولا فرستادند که درخواست ما این است که یکى از ما حاکم کوفه شویم و دیگرى حاکم بصره!!
مولا به آن ها پیام داد:
((ایها الشیخان احذرا من سطوه الله و نقمته و لاتبغیا للمسلمین غائله و کیدا و قد سمعتما قول الله تعالى تلک الدار الاخره نجعلها للذین لایریدون علوا فى الارض و لا فسادا والعاقبه للمتقین;(13) اى دو پیر مرد از خشم و قهر خداى بپرهیزید و علیه مسلمین توطئه نکنید, در حالى که گفتار خداوند را شنیده اید که فرمود سراى آخرت را براى کسانى برگزیدیم که خواهان فساد در روى زمین و سرکشى نباشند و عاقبت نیک از آن تقوا پیشه گان است.))
در سخن دیگر فرمود: ((واعلما انى لااشرک فى امانتى الا من ارضى بدینه و امانته من اصحابى و من قد عرفت دخیلته;(14) بدانید در این امانتى که خداى به من سپرده جز کسانى که از دینشان راضى ام و از امانت داریشان خرسندم و لیاقت آن ها را احراز کرده باشم فردى را شریک نمى سازم.))
ابن ابى الحدید گوید: ((طلحه و زبیر به هوس ریاست کوفه و بصره با على(ع) بیعت کردند, ولى آن گاه که پایدارى على(ع) را در دین و تصمیم محکم و سازش ناپذیرى وى را دیدند و مشاهده کردند که على(ع) مصمم است تا خط اصلى حکومتى اش را بر مبناى کتاب و سنت پیامبر گرامى اسلام قرار دهد, سر به شورش برداشتند.))(15)
این اولین اصل اساسى در حکومت عدل علوى است, ((حاکمیت ارزش هاى الهى)). به امید آن که این اصل پیوسته به عنوان محور اساسى براى همه کارگزاران نظام مقدس اسلامى مطرح بوده باشد و براى آن ها تنها ((ارزش هاى الهى)) مطرح باشد و بس! نه معیارهاى خطى و جناحى! که مقام معظم رهبرى فرمود: امروز باید مسإله پاىبندى به ارزشها محور تقسیم باشد یعنى آنان که پاىبند به ارزش ها هستند محرم و همراه انقلابند و آنان که پشت به این ارزش ها کنند و محور رفتارشان را ارزش هاى الهى تشکیل ندهد, نامحرمند و بیگانه با انقلاب!
سخن را با این جمله زیبا از مرحوم شهید مظلوم آیه الله دکتر بهشتى به پایان مى برم:
تا انقلاب ارزش ها در جامعه پدید نیاید, هرگز نمى توان گفت انقلابى پدید آمده است.
به یارى خداوند در مقاله آینده دیگر اصول اساسى حکومت مولا على(ع) را مورد بحث قرار مى دهیم ان شإالله.

پاورقی ها:پى نوشت ها: 1 ) فروع کافى, ج5, ص34 و روضه المتقین ج8, ص117 تا ص122. 2 ) نهج البلاغه, خطبه108, در نسخه صبحى صالح, معجم و... پوستین واژگونه کنایه از دگرگون شدن است. 3 ) نهج البلاغه, خطبه 16. 4 ) همان, خطبه 131. 5 ) همان, خطبه3. 6 ) همان, خطبه 37. 7 ) همان, خطبه 136. 8 ) رسالت خواص, سید احمد خاتمى, ص60 و 61. 9 ) الغدیر, ج8, ص282 (به نقل از صحیح بخارى کتاب الجهاد باب برکه الغازى فى ماله, ج5, ص21. 10 ) الغدیر , ج8, ص286. 11 ) همان, ص283. 12 ) همان, ص286. 13 ) شرح نهج البلاغه, ابن ابى الحدید, ج11, ص16. 14 ) همان, ج10, ص231. 15 ) همان, ج11, ص10.

تبلیغات