آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۸۱

چکیده

متن

اولین فصل درخشان در سیره امام على(ع) پیشتازى و همگامى حضرت با رسول گرامى اسلام از آغاز بعثت است. قرآن کریم پیشتازان ایمان و جهاد را مى ستاید:
((...لا یستوى منکم من إنفق من قبل الفتح و قاتل اولئک إعظم درجه من الذین انفقوا من بعد و قاتلوا...;(1) برابر نیستند کسانى از شما که قبل از پیروزى انفاق کرده و جنگیدند (با آنان که بعد از پیروزى اهل انفاق و جهاد شدند) اینان مقامشان برتر از آنان است که بعد از پیروزى انفاق کرده و جنگیدند...)).
امام على(ع) اولین مومن به مکتب
این ارزش, ارزش والاى قرآنى است, به شرط آن که این سابقه با لاحقه اى درخشان همراه باشد; همچون امام على(ع). این افتخار براى مولى هست که اولین مومن به مکتب و فداکارترین در این مسیر است. او خود این فصل درخشان زندگى اش را چنین ترسیم مى کند:
((... اللهم انى اول من اناب و سمع و اجاب لم یسبقنى الا رسول الله ـ صلى الله علیه و آله و سلم ـ بالصلاه...;(2) خدایا من نخستین کسى هستم که به سوى تو بازگشته و نداى تو را شنیده و پاسخ گفته ام, هیچ کس جز پیامبر(ص) در نماز بر من سبقت نگرفت)).
((... لن یسرع احد الى دعوه حق و صله رحم و عائده کرم...;(3) ... هیچ کس سریع تر از من به اجابت دعوت حق, صله رحم, احسان و بخشش فراوان نشتافته است...)).
((.... و لم یجمع بیت واحد یومئذ فى الاسلام غیر رسول الله ـ صلى الله علیه و آله ـ و خدیجه و انا ثالثهما ارى نور الوحى و الرساله و إشم ریح النبوه...;(4) ... در آن روز غیر از خانه رسول خدا(ص) خانه اى که اسلام در آن راه یافته باشد وجود نداشت تنها خانه حضرت بود که او و خدیجه و من نفر سوم آنها اسلام را پذیرفته بودیم من نور وحى و رسالت را مى دیدم و نسیم نبوت را استشمام مى کردم... )).
این افتخار بزرگ مولى را تمام شیعه و بزرگان اهل سنت گواهى کرده اند:
ابن عبد البر مالکى, از سلمان و ابوذر و مقداد و خباب و ابوسعید خدرى و زید بن ارقم روایت کرده است که: ((ان على بن ابى طالب اول من اسلم و فضله هولإ على غیره;(5) امام على اولین مسلمان است و در این افتخار از دیگران برتر است)).
ابن ابى الحدید معتزلى گوید: ((و ما اقول فى رجل سبق الناس الى الهدى و آمن بالله و عبده و کل من فى الارض یعبد الحجر و یجحد الخالق لم یسبقه احد الى التوحید الا السابق الى کل خیر محمد رسول الله(ص)...;(6) چه بگویم درباره مردى که پیشگام همه انسان ها در هدایت پذیرى بوده و زمانى به خدا ایمان آورد و او را بندگى کرد که تمام اهل زمین بت پرست و منکر خالق بودند, در توحید جز سبقت گیرنده در هر خیر نبى اکرم(ص) کسى بر امام پیشى نگرفت...)).

امام على و فداکارى
این پیشگامى با فداکارى همراه بود. امام على(ع) گل ایمان را در بوستان عمل به بار نشاند و در تمام عرصه هاى فداکارى حاضر بود. این معناى صداقت در ایمان است: ((انما المومنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا بإموالهم و إنفسهم فى سبیل الله اولئک هم الصادقون;(7) مومنان واقعى کسانى هستند که به خدا و رسولش ایمان آوردند سپس هرگز شک و تردیدى به خود راه نداده و با اموال و جان هاى خود در راه خدا جهاد کرده اند آنها راستگویانند)). و امام على ((صدیق)) بود. این مقام برتر از ((صداقت)) است. او صداقت در گفتار و رفتار را عجین کرد و از آغاز اسلام تا پایان عمر مبارکش همچون یک سرباز پا به رکاب مکتب بود. از این رهگذر است که مى بینیم قرآن کریم ((صدیقین)) را در کنار انبیا نشانده است: ((فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین والصدیقین...;(8) پس اینان با کسانى اند که به آنان نعمت داده شده از پیامبران و صدیقین...)). امام على(ع) خود, خویش را به این وصف مى ستاید که: ((انا الصدیق الاکبر;(9) من صدیق بزرگم)). و به حق چنین است.
مولى حضورش را در همه صحنه هاى ایثار چنین ترسیم مى کند: ((... و ایم الله لقد کنت من ساقتها حتى تولت بحذافیرها و استوسقت فى قیادها ما ضعفت ولاجبنت و لاخنت و لاوهنت...;(10) به خدا سوگند من همانند گردباد و طوفانى بودم که جاهلیت را راندم تا به یکباره پشت کرد و سر به حکم اسلام آورد, نه سست شده ام, نه ترسانم, نه خیانت کرده ام و نه ناتوانم.(11) و تاریخ پرافتخار زندگى مولى گواه بر مطلب فوق است.

امام على و لیله المبیت
((لیله المبیت)) شب پرافتخار فداکارى مولى است که جان خویش را سپر جان رسول الله(ص) ساخت, ایثارى که مایه مباهات خداوند بر فرشتگان شد. و این آیه نشانه افتخار آن شب على(ع) است:
((و من الناس من یشرى نفسه ابتغإ مرضاه الله والله روف بالعباد;(12) و از مردم کسى است که جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى فروشد و خداوند نسبت به بندگان مهربان است)).
ابوجعفر اسکافى گوید: حدیث الفراش قد ثبت بالتواتر فلایجحده الا مجنون إو غیر مخالط لاهل المله و قد روى المفسرون کلهم ان قول الله تعالى و من الناس من یشرى الایه نزلت فى على لیله المبیت على الفراش;(13) حدیث خوابیدن مولى على(ع) در بستر پیامبر به تواتر ثابت شده و غیر از کسانى که مسلمان نیستند و افراد سبک مغز آن را انکار نمى کنند. و همه مفسران گفته اند آیه فوق در منقبت امام على(ع) است.
حدیث ((لیله المبیت)) را بزرگان تاریخ و حدیث همانند: احمد حنبل(14), طبرى(15), ابن سعد واقدى(16), یعقوبى(17), ابن هشام(18), ابن عبد(19) ربه, خطیب(20) بغدادى, ابن اثیر(21), ابن کثیر(22), خوارزمى(23), مقریزى(24), و دیگران روایت کرده اند.(25)
این فضیلت به حدى چشم گیر است که معاویه به خاطر دشمنى با امام على(ع) طبق روایتى, چنان از این منقبت ناراحت بود که ((سمره بن جندب)) را با چهارصد هزار درهم تطمیع کرد که بگوید این آیه درباره ((عبدالرحمن ابن ملجم)) قاتل على نازل شده و آن منافق جنایت پیشه چنین کرد, ولى همان طور که انتظار مى رفت حتى یک نفر این حدیث مجعول را نپذیرفت.(26)

امام على و جنگ هاى پیامبر:
الف ) جنگ بدر
امام على(ع) رزمنده نستوه تمامى نبردهاى نبى اکرم(ص) است. او پرچمدار پیامبر اکرم در جنگ بدر بود. و پیروزى این جنگ که اولین قدرت نمایى اسلام است, مدیون مولى على(ع) است.
35 نفر از مشرکان قریش را تنها امام على(ع) به جهنم واصل کرده و در قتل باقى آنها نیز سهیم بوده است.(27) این ایثار مولى بود که اولین برگ زرین افتخار را براى اسلام نگاشت. همان که سبب شد دشمنانش کینه او را به دل گرفته و ((احقاد بدریه)) بعد از پیامبر نمود و ظهور یافت.

ب ) جنگ احد
امام على(ع) در دومین نبرد بزرگ سرنوشت ساز اسلام, ((جنگ احد)) نقش کلیدى داشت و اگر فداکارىهاى مولى نبود, حوادث بسیار دردناکى براى اسلام پیش مىآمد. او در لحظه تنهایى پیامبر جان خویش را سپر نبى اکرم(ص) کرد و وقتى پیامبر(ص) از او پرسید, چرا تو همانند دیگران جبهه را ترک نمى کنى؟ حضرت فرمود: ((والله لابرحت حتى اقتل او ینجز الله لک ما وعدک من النصره;(28) به خدا قسم میدان را رها نخواهم کرد تا آن که کشته شوم یا شاهد پیروزى موعود حضرت حق باشم)). حضرت در این جنگ 90 جراحت برداشت.(29)
در همین نبرد بود که منادى از آسمان فریاد برآورد:
لا سیف الا ذوالفقار
و لا فتى الا على(30)
شمشیرى جز ذوالفقار على(ع) نیست و جوانمردى هم جز او نیست)).
ابن مسعود مى گوید: در آغاز همه گریختند تنها و تنها على(ع) ماند و سپس با فاصله اندکى عاصم بن ثابت, ابودجانه, سهل بن حنیف و طلحه بن عبیدالله برگشتند. (31)

ج ) جنگ احزاب (خندق)
امام على(ع) در جنگ خندق نیز ((فتح الفتوح)) را آفرید. در نبردى که به تعبیر پیامبراکرم(ص) ((برز الایمان کله الى الشرک کله;(32) تمامى ایمان به جنگ با تمامى کفر آمده بود)). قهرمانى مولى بود که سرنوشت جنگ را به نفع اسلام تغییر داد. آن گاه که پهلوان قریش ((عمرو بن عبدود)) به میدان آمد و متبخترانه قدرت نمایى مى کرد و مبارز مى طلبید و گاه با کلماتى تحقیرآمیز مسلمانان را به جنگ دعوت مى کرد, این تنها امام على(ع) بود که پاسخ دندان شکن به او داد و او را به جهنم فرستاد.
آن گاه که امام فاتحانه از نبرد برمى گشت, در حالى که بر اثر ضربت عمرو بن عبدود, از سر مبارکش خون جارى بود چنین فرمود:
انا على بن عبدالمطلب
الموت خیر للفتى من الهرب(33)
من على نواده عبدالمطلبم مرگ براى جوانمرد بهتر از فرار از جبهه است)). آن گاه شرفیاب حضور رسول الله(ص) شد در حالى که سر ((عمرو بن عبدود)) دست حضرت بود ابوبکر و عمر برخاستند و سر مولى را بوسیدند.(34)
در این جنگ بود که پیامبراکرم(ص) فرمود:
((لضربه على یوم الخندق إفضل من عباده الثقلین;(35) همانا ضربت على(ع) در روز خندق, از عبادت جن و انس تا روز قیامت برتر است)).
و این نیز نشان افتخارى است که مولى على(ع) از پیامبر بزرگ(ص) گرفته است.

د ) جنگ خیبر
در نبرد خیبر نیز ((محبوب خدا و رسول)) امام على(ع) ارمغان فتح را براى مسلمین آورد و مایه سرور قلب نبى اکرم(ص) و مسلمین شد.(36)
دیگران ابتدا به میدان رفتند و ناکام برگشتند و این فقط على(ع) بود که با فتح خیبر کام مسلمین را شیرین ساخت.

امام على و رهروى
اینها گوشه اى از فداکارىهاى مولى على(ع) در نبردهاى پیامبر(ص) بود. ولى سیره حضرت را در این دوره نباید در این شعاع خلاصه کرد. برجستگى فوق العاده مولى این است که آن چنان که در مسند رهبرى, رهبرى نمونه است, در عرصه رهروى نیز رهروى صدیق است و بحق امام على(ع) مرید, پیرو و رهرو فداکار نبى اکرم(ص) بود. و این هنرمردان خداست که در تمامى عرصه ها به تکلیف خویش به خوبى عمل مى کنند. پیامبر مإموریت هاى ویژه را در امور غیرنظامى نیز به امام على(ع) واگذار مى کرد و به تعبیر دقیق پبامبر(ص) او ((هارون)) حضرت بود.
در سال دهم هجرت, پبامبر(ص) امام على(ع) را به یمن فرستاد, پیش از آن خالد بن ولید را براى مسلمان کردن مردم آن سامان بدان جا فرستاده بود, اما نپذیرفته بودند امام على(ع) با نامه رسول خدا(ص) بدان جا رفت و نامه را بر مردم آن سرزمین خواند, قبیله همدان همگى در یک روز اسلام آوردند. امام داستان را براى رسول خدا نوشت و پیغمبر سه بار فرمود ((سلام بر مردم همدان باد)) سپس مردم یمن یکى پس از دیگرى به اسلام رو آوردند و امام على(ع) طى نامه اى گزارش این امر را به پیامبر(ص) داد و رسول الله شکر خداى را به جا آورد.(37)

ولایت مولى على(ع)
و این همه فداکارىها و ایثارها زمینه آن را فراهم ساخت که رسول خدا(ص) در سال آخر عمر مبارکش, امام على(ع) را به طور رسمى به جانشینى خویش منصوب کرد و فرمود: ((من کنت مولاه فعلى مولاه; هر کس من مولاى او هستم على مولاى اوست)). گو این که جانشینى امام على(ع) سال ها پیش انجام گرفته بود, اما آن واقعه در مجمع مکه و جمع خاندان هاشم بود و در غدیر خم آن مطلب به اطلاع عموم مسلمانان رسید.
این فصل از سیره امام على(ع) با رحلت پیامبر(ص) پایان مى پذیرد.
و فصل دیگر سیره حضرت در دوره سکوت تلخ 25 ساله آغاز مى گردد, خلاصه سیره مولى(ع) را در فصل اول سیره در جملات زیر مى توان خلاصه کرد.
امام على(ع) اولین مومن به مکتب, اولین نمازگزار, ایثارگر با تمام وجود خویش و رزمنده تمامى نبردهاى نبى اکرم(ص) بود. بزرگ ترین افتخار مولى در این دوره آن بود که بى چون و چرا تسلیم اوامر نبى اکرم(ص) بود. و هر آنچه او دستور مى داد مولى اجرا مى کرد.(38)
به یارى خداوند در مقاله آینده دومین فصل سیره مولى(ع); یعنى سیره حضرت در دوره سکوت 25 ساله را مورد بحث قرار مى دهیم.

پاورقی ها:پى نوشت ها: 1 ) حدید(57) آیه10. 2 ) نهج البلاغه, خطبه 131. 3 ) نهج البلاغه, خطبه 139. 4 ) نهج البلاغه, خطبه 192 (خطبه قاصعه). 5 ) الاستیعاب (بهامش الاصابه), ج3, ص22. 6 ) شرح نهج البلاغه, ابن ابى الحدید, ج1, ص30. 7 ) حجرات(49) آیه 15. 8 ) نسإ (4), آیه69. 9 ) شرح نهج البلاغه, ج1, ص30. 10 ) نهج البلاغه,خطبه33و 104. 11 ) ابن میثم, مرجع ضمیر ((لفى ساقتها)) را به جاهلیت برگردانده و ما ترجمه را بر این اساس آوردیم. این جمله را به گونه دیگر نیز مى توان ترجمه کرد. 12 ) بقره (2) آیه207. 13 ) شرح نهج البلاغه, ابن ابى الحدید, ج13, ص261, ذیل خطبه 238. 14 ) مسند احمد حنبل, ج1, ص572, ح3241. 15 ) تاریخ الامم و الملوک, ج2, ص372 ـ 374. 16 ) الطبقات الکبرى, ج1, ص228. 17 ) تاریخ الیعقوبى, ج1, ص228. 18 ) السیره النبویه, ج2, ص126. 19 ) العقد الفرید, ج5, ص61. 20 ) تاریخ بغداد, ج13, ص191. 21 ) الکامل فى التاریخ, ج1, ص516. 22 ) البدایه والنهایه, 7, ص347. 23 ) المناقب, ص127, ح141. 24 ) امتاع الاسماع, ص39. 25 ) الغدیر, ج2, ص86 (تحقیق مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه). 26 ) شرح نهج البلاغه, ج4, ص73. 27 ) نام این مقتولین را شیخ مفید در ارشاد, ج1, ص62 و 63 (چاپ انتشارات علمیه اسلامیه) آورده است. 28 ) اعیان الشیعه, ج1, ص388. 29 ) بحارالانوار, ج20, ص54. 30 ) همان. 31 ) کشف الغمه, باب المناقب, ج1, ص259. 32 ) تاریخ الخمیس دیار بکرى, ج1, ص486 و 487 و بحارالانوار, ج20, ص215. 33 ) بحارالانوار, ج20, ص228. 34 ) بحارالانوار, ج20, ص258. 35 ) احقاق الحق, ج6, ص5. 36 ) این منقبت را بسیارى از بزرگان اهل سنت نقل کرده اند; از جمله بخارى در ((صحیح البخارى)) با شرح کرمانى, ج16, ص98, ح;3935 مغازلى در المناقب, ص176, ح;213 ابن عساکر دمشقى, در تاریخ دمشق, ترجمه الامام على بن ابى طالب, ج1, ص166 و. .. 37 ) کامل ابن اثیر, ج2, ص300, طبقات ابن سعد, ج2, ص122. 38 ) در رابطه با این فصل سیره در کتاب الفصول المإئه فى حیاه ابى الائمه, ج اول, به تفصیل بحث شده و در تدوین این مقاله از این کتاب بهره بردم.

تبلیغات