نماز نردبان آسمان
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن احکام فقهی وحقوقی در قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن اخلاق و تربیت در قرآن
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تربیت تربیت دینی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول فقه فقه عبادات فردی نماز
آرشیو
چکیده
متن
((واستعینوا بالصبر والصلوه و انها لکبیره الا على الخاشعین; از صبر و نماز یارى جوئید; (و با استقامت و مهار هوس هاى درونى و توجه به پروردگار, نیرو بگیرید;) و این کار, جز براى خاشعان, گران است)).(1)
بشر در سازندگى نفوس و تحول آن به نفوس الهى و در طریق تکامل در راه حق و قرب به خداى تعالى, به دو نیرو باید استعانت جوید و از آنها یارى طلب کند: یکى نیروى جاذبه و دیگرى نیروى دافعه; یعنى ((صبر)) و ((صلات)). صبر براى مالکیت بر هوا و هوس و نفس اماره است. انسان به وسیله صبر باید تهذیب شود و از شرور و دعوت ها و نداهاى شیطانى ـ چه شیطان داخلى و چه شیطان خارجى ـ تخلیه پیدا کند و در مقابل محرمات الهى و سختى طاعت, صابر باشد. انسان باید در مسیر قرب الهى باصبر و صلات حرکت کند.
معراج مومن
صلات, جاذب نفوس انسانى است. صلات, معراج مومن است و این معراجیت صلات, معراجیت واقعى است. ولى چرا نفوس عروج پیدانمى کنند؟ چرا به سوى الله حرکت نمى کنند؟ چرا به خداى تعالى تقرب پیدا نمى کنند؟ چگونه است که هم نماز مى خواند, هم قلدرى, سفاکى و سبعیت مى کند؟!
این, براى این است که نمازش صادقانه نیست. اگر نماز صادقانه بود, عروج دارد. دروغ بافى, آدم را به جایى نمى رساند.((ایاک نعبد و ایاک نستعین)); یعنى من به حق تعالى, عبودیت محض دارم, تسلیم هواى نفس نیستم, تسلیم شیطان نیستم. منتهاى حرکت انسان این است که به هیچ موجودى وابسته نباشد و فقط به حق تعالى وابستگى داشته باشد. آزادى نفوس وقتى است که تمام وابستگى ها به نفوس و ارباب ها را کنار بگذارد و فقط به خداى تعالى وابسته باشد. آزادى نفوس, عبارت از این است که از خداى تعالى استعانت جوید و از احدى جز خداى تعالى, طلب نصرت نکند. منتهاى کمال بشر این است که این مقام را پیداکند. وقتى این مقام را پیدا مى کند که راستگو باشد. در نماز امام زمان(عج), تکرار ((ایاک نعبد و ایاک نستعین)), براى این است که عروج پیدا کنید; ولى اگر صد تا دروغ گفتید سقوط پیدا مى کنید!
عظمت نماز
((و انها لکبیره الا على الخاشعین)). خداى تعالى مى فرماید: نماز, کار بزرگى است. گمان نکنید کار آسانى است. عظمت نماز به پیکره نماز نیست; به این نیست که اولش تکبیر و آخرش تسلیم و داراى افعال واقوال و اذکار و قیام و قعود است. این را بچه هاى شش ساله هم انجام مى دهند. صلات, کبیر است, چون براى توحید و اخلاص در عبودیت است, وگرنه انسان صد سال هم که نماز بخواند, مشرک است. عروج بشر در مرتبه توحید عملى و توحید اعتقادى به انقطاع از ماسوىالله و وابستگى به خداى تعالى است. بشر در این مرحله, منتهاى عبودیت را طى کرده است و منتهاى تکامل را پیدا کرده است. انبیا که در برابر این جهان پرآشوب, نهضت کردند, به خاطر این بود که این جهت را تکمیل کرده بودند و اتکایشان به خداى تعالى بود و غیر خدا را پرستش نکردند. چون آن مقام قرب الهى را پیدا کرده بودند, احیا و اماته مى کردند. شما هم اگر آن مقام را پیدا کنى, مى توانى احیا و اماته کنى.
این وسیله اى است براى عروج بشر, ولکن ما از آن استفاده نمى کنیم. جهان آفرینش ـ به حسب ماده و آفرینش ـ که انبیا از آن استفاده مى کردند, براى همه یکسان است. یعنى شما هم مى توانى, آن طور که انبیا استفاده کردند, استفاده کنى; ولى همت شما ضعیف است. وقتى در مإکولات و مشروبات بى چاره باشى, در تشریفات بى چاره باشى, همان جا مى مانى. توحید, عبودیت خداى تعالى و انقطاع از ماسوىالله است. اگر بشر به این مرحله برسد ـ که تکامل, رسیدن به این مرحله است ـ از چیزهاى دیگر صرف نظر مى کند. اگر بشر با کلمه توحید آشنا شود تمام اختلافات شرق و غرب تعطیل مى شود, اگر کلمه توحید در بین اجتماع پیاده شود, تمام خیانت ها تعطیل مى شود. نماز, بزرگ است. خیلى مشکل است آدم به آن نمازى که خدا مى خواهد موفق شود و آثار, مال همان نماز است.
عذاب الهى
خداى تعالى اگر تمام نعمت هایش را از عالم بگیرد, همه در یک لحظه سقوط پیدا مى کنند, تمام موجودات نابود مى شوند و زمین مورد عذاب الهى واقع مى شود و این عذاب, ظلم از جانب خدا نیست, چون مى گوید: تا به حال تو را اداره کردیم, هوا, غذا, آفتاب, گندم, همه چیز دادیم, الان نمى خواهیم بدهیم. این, عذاب است, نه این که چماق بر سر انسان بزنند. آنها که از خدا مى ترسند, عذاب الهى را حس مى کنند. عذاب خدا از تمام شکنجه ها و تبعیدها مشکل تر است. با عذاب خدا, آدم یک دقیقه هم حیاتش استمرار پیدا نمى کند. خدا همه را موفق کند که آگاه شوند و از صلات و از مکتب اسلام کمال استفاده را بکنند و به قرب الهى نایل شوند.
بلا, زمینه تکامل
اگر کسى بخواهد از نفوس بشرى به نفوس الهى و از نفوس نارى به نفوس نورى حرکت کند و به آن برسد و به تربیت هاى الهى تربیت شود, باید به صبر و صلات استعانت جوید. باید در برابر بلا و حوادث جهانى صابر باشد, که
حضرت على(ع) مى فرماید:((دار بالبلإ محفوفه))(2); دنیا جهانى است که در محاصره بلاست. هیچ کس از حوادث جهان, مصون نیست و راهى جز صبر و تحمل در برابر بلا ندارد. در روایات شریفه آمده است که: ((انا معشر الانبیإ اسرع شىء البلإ الینا, ثم الامثل فالامثل من الن اس));(3) بلا, اول سراغ دوستان خدا مى رود. بشر اگر صابر باشد, بلا سازنده اوست. رفاه, سازنده نیست. وقتى که راه براى انسان باز باشد و افکار او راحت باشد, ساخته نمى شود. اگر انسان در برابر بلا صابر باشد, این صبر سازنده است, از او انسان درست مى کند. از صبر و تحمل در برابر بلایا, تجربیات علمى براى او پیدا مى شود و بسیارى از مشکلات براى او حل مى شود. باید به صبر و صلات متوسل شد.
نماز و توحید
نماز, کبریایى و عظمتى دارد. خداى تعالى, نماز را به عظمت توصیف مى کند. نماز با عظمت است, ولى نه نماز ما, بلکه نماز معراجى; نمازى که ناهى از فحشاست; نمازى که مقرب انسان هاى باتقواست. الان نمازخوان خیلى زیاد است, ولى نمازى که در آن عبادت خالصانه حق باشد, نمازى که در آن توحید باشد, کم است. آزادى نفوس به این است که موحد باشند. درباره پیغمبر خدا آمده است: ((لایخشون احدا الا الله)). (4) اثر نماز این است که از هیچ موجود و صاحب قدرتى, وحشت ندارد و خشیت آنها منحصر به خشیت الهى است. فقط از خدا مى ترسند. به همین جهت, در برابر این جهان پرآشوب یک تنه قیام کردند. اگر به توفیق الهى موفق شوى, باید از این نماز, توحید خالص پیدا کنى. از غیر خدا استعانت نجویید! از غیر خدا نترسید اگرچه دشمن توپ و تانک داشته باشد. چون تمام توپ و تانک ها از حیطه قدرت خدا خارج نیست.
پرواز انسان
نماز, منتهاى عروج و کمال بشریت است. عروج بشر این است. نه آن که مثل فضانوردان به فضا بروى و آسمان ها را ببینى. اگر در همین جا, به جایى رسیدى که غیر خدا را عبادت نکردى; نه هوا و هوس خود را پرستش کردى و نه هواو هوس دیگران را, اگر از شیطان خود و از شیطان دیگران محفوظ بودى و فقط تکیه گاهت در عبودیت, حق تعالى بود, این صلات کبیر است و شما را به جایى مى برد که از تمام نفوس بشرى بى نیاز مى شوید و فقط به حق تعالى احتیاج دارید. به وسیله این نماز, آگاهى هایى براى انسان پیدا مى شود.
نماز براى این است که شما را پرواز دهند. چه کنیم که مى گویید: ما این جا مى خواهیم مشغول چلوکبابمان باشیم؟! تو بالاتر از این حرف ها هستى که اسیر چلوکباب باشى! تو باید از این پروازى که انبیا و اولیا و اوصیا و صلحا دارند, سهمى داشته باشى; گمان نکن که آن پرواز, اختصاص به آنها دارد! ما هم اگر بنده خالص خدا شویم, دست از تشریفات برداریم, دست از شرکمان برداریم و دست از این بت پرستى برداریم, مى توانیم از این پرواز سهمى داشته باشیم. گمان نکنید فقط اهل مکه بت پرست بودند. ما هم اگر بندگى هوا و هوس را بکنیم, بت پرستیم. منتها بت ما, هوا و هوس ماست.
پیغمبراسلام فرمود: (( قره عینى فى الصلوه))(5); نماز نور چشم من است. آن صلات, صلات معراجى پیغمبر خداست, با آن صلات, در برابر شرق و غرب ایستاد و گفت: اگر ماه را در یک دستم و خورشید را در دست دیگرم قرار دهند, دست از حرف هایم برنمى دارم. براى این که شما جاهلید, یک مشت کودک هستید, نسبت به حقایق اسلام نابالغید. همین که آدم صدساله شد, معلوم نیست بلوغ پیدا کند. بلوغ به این است که به حقایق اسلام آگاهى پیدا کند. حقایق اسلام, تبلیغاتى نیست, بلکه واقعى است. هرکس به این حقایق نایل شد, متوجه مى شود که گوهرى که دنبال آن مى گشته است همین است.
خاشعان
ایمان معنایش این است که مومنان از خدا مى ترسند, از غیر خدا نمى ترسند. آنها متوجه اند. ولى ما از خدا نمى ترسیم, چون خبر نداریم عذاب او چگونه است. عذاب خدا, عذابى است که تمام عذاب هاى دنیا یک نمونه از آن نیست. عذاب خدا در عین این که عذاب است, ظلم نیست. خدا مى گوید من برکاتم را از شما برداشتم, بروید دنبال کارتان. نه خورشیدى, نه ماهى, نه هوایى, نه دریایى, نه عقلى, نه چشمى, نه دستى.. . اگر همه چیز از انسان گرفته شود, چه مى شود؟ اگر یک چشم یا دستت درد بگیرد, همه جا را به هم مى ریزى. معناى عذاب الهى این است که خدا رحمتش را به کلى از انسان بردارد. مگر این قابل تحمل است؟ همان لحظه جهان به هم مى ریزد.
خاشعان کسانى هستند که به معاد معتقدند و مى دانند بعد از این نشئه در نشئه اى دیگر, دار جزاست. آن جادار حساب است. حرکت چشم هم شاید مورد حساب باشد. مگر مى شود بى حساب باشد؟ اگر حساب باشد, آدم خیلى حواسش را جمع مى کند. اگر مى بینید صبح تا به شام برخى افراد, یا دروغ است, یا غیبت و یا تهمت, به خاطر این است که نمى ترسند, نمى فهمند خدایى هست. اگر بفهمد فردا یکایک اعمالش مورد مواخذه است که: چرا غیبت دیگران را کردى؟ چراتهمت زدى؟ چرا آبروى کسى را بردى؟ کنترل مى شود. خوفى که از دستگاه خدا پیدا مى شود, از تمام جهان پیدا نمى شود.(6)
پاورقی ها:پى نوشت ها: 1 ) ((از صبر و نماز یارى جوئید; (و با استقامت و مهار هوس هاى درونى و توجه به پروردگار, نیرو بگیرید;) و این کار, جز براى خاشعان, گران نیست.)) بقره(2) آیه45. 2 ) نهج البلاغه, خطبه 226. 3 ) از میان همه پدیده هاى جهان, آن که بیش از همه به سوى ما شتاب مى گیرد, بلاست. و پس از ما نیز چنین است حال نیکان مردم, به ترتیب درجه و رتبه ایشان.)) پیامبراکرم(ص), بحارالانوار, ج12, ص311. 4 ) ((ازهیچ کس جز خدا بیم نداشتند.)) احزاب آیه39. 5 ) میزان الحکمه, ج5, ص367. 6 ) درس سى و سوم و سى و چهارم از مباحث اخلاقى فقیه و عارف فقید, با تدوین و ویرایش اکبر اسدى که به مناسبت تقارن اربعین آن فرزانه با ویژه نامه نماز, تقدیم شده است.
بشر در سازندگى نفوس و تحول آن به نفوس الهى و در طریق تکامل در راه حق و قرب به خداى تعالى, به دو نیرو باید استعانت جوید و از آنها یارى طلب کند: یکى نیروى جاذبه و دیگرى نیروى دافعه; یعنى ((صبر)) و ((صلات)). صبر براى مالکیت بر هوا و هوس و نفس اماره است. انسان به وسیله صبر باید تهذیب شود و از شرور و دعوت ها و نداهاى شیطانى ـ چه شیطان داخلى و چه شیطان خارجى ـ تخلیه پیدا کند و در مقابل محرمات الهى و سختى طاعت, صابر باشد. انسان باید در مسیر قرب الهى باصبر و صلات حرکت کند.
معراج مومن
صلات, جاذب نفوس انسانى است. صلات, معراج مومن است و این معراجیت صلات, معراجیت واقعى است. ولى چرا نفوس عروج پیدانمى کنند؟ چرا به سوى الله حرکت نمى کنند؟ چرا به خداى تعالى تقرب پیدا نمى کنند؟ چگونه است که هم نماز مى خواند, هم قلدرى, سفاکى و سبعیت مى کند؟!
این, براى این است که نمازش صادقانه نیست. اگر نماز صادقانه بود, عروج دارد. دروغ بافى, آدم را به جایى نمى رساند.((ایاک نعبد و ایاک نستعین)); یعنى من به حق تعالى, عبودیت محض دارم, تسلیم هواى نفس نیستم, تسلیم شیطان نیستم. منتهاى حرکت انسان این است که به هیچ موجودى وابسته نباشد و فقط به حق تعالى وابستگى داشته باشد. آزادى نفوس وقتى است که تمام وابستگى ها به نفوس و ارباب ها را کنار بگذارد و فقط به خداى تعالى وابسته باشد. آزادى نفوس, عبارت از این است که از خداى تعالى استعانت جوید و از احدى جز خداى تعالى, طلب نصرت نکند. منتهاى کمال بشر این است که این مقام را پیداکند. وقتى این مقام را پیدا مى کند که راستگو باشد. در نماز امام زمان(عج), تکرار ((ایاک نعبد و ایاک نستعین)), براى این است که عروج پیدا کنید; ولى اگر صد تا دروغ گفتید سقوط پیدا مى کنید!
عظمت نماز
((و انها لکبیره الا على الخاشعین)). خداى تعالى مى فرماید: نماز, کار بزرگى است. گمان نکنید کار آسانى است. عظمت نماز به پیکره نماز نیست; به این نیست که اولش تکبیر و آخرش تسلیم و داراى افعال واقوال و اذکار و قیام و قعود است. این را بچه هاى شش ساله هم انجام مى دهند. صلات, کبیر است, چون براى توحید و اخلاص در عبودیت است, وگرنه انسان صد سال هم که نماز بخواند, مشرک است. عروج بشر در مرتبه توحید عملى و توحید اعتقادى به انقطاع از ماسوىالله و وابستگى به خداى تعالى است. بشر در این مرحله, منتهاى عبودیت را طى کرده است و منتهاى تکامل را پیدا کرده است. انبیا که در برابر این جهان پرآشوب, نهضت کردند, به خاطر این بود که این جهت را تکمیل کرده بودند و اتکایشان به خداى تعالى بود و غیر خدا را پرستش نکردند. چون آن مقام قرب الهى را پیدا کرده بودند, احیا و اماته مى کردند. شما هم اگر آن مقام را پیدا کنى, مى توانى احیا و اماته کنى.
این وسیله اى است براى عروج بشر, ولکن ما از آن استفاده نمى کنیم. جهان آفرینش ـ به حسب ماده و آفرینش ـ که انبیا از آن استفاده مى کردند, براى همه یکسان است. یعنى شما هم مى توانى, آن طور که انبیا استفاده کردند, استفاده کنى; ولى همت شما ضعیف است. وقتى در مإکولات و مشروبات بى چاره باشى, در تشریفات بى چاره باشى, همان جا مى مانى. توحید, عبودیت خداى تعالى و انقطاع از ماسوىالله است. اگر بشر به این مرحله برسد ـ که تکامل, رسیدن به این مرحله است ـ از چیزهاى دیگر صرف نظر مى کند. اگر بشر با کلمه توحید آشنا شود تمام اختلافات شرق و غرب تعطیل مى شود, اگر کلمه توحید در بین اجتماع پیاده شود, تمام خیانت ها تعطیل مى شود. نماز, بزرگ است. خیلى مشکل است آدم به آن نمازى که خدا مى خواهد موفق شود و آثار, مال همان نماز است.
عذاب الهى
خداى تعالى اگر تمام نعمت هایش را از عالم بگیرد, همه در یک لحظه سقوط پیدا مى کنند, تمام موجودات نابود مى شوند و زمین مورد عذاب الهى واقع مى شود و این عذاب, ظلم از جانب خدا نیست, چون مى گوید: تا به حال تو را اداره کردیم, هوا, غذا, آفتاب, گندم, همه چیز دادیم, الان نمى خواهیم بدهیم. این, عذاب است, نه این که چماق بر سر انسان بزنند. آنها که از خدا مى ترسند, عذاب الهى را حس مى کنند. عذاب خدا از تمام شکنجه ها و تبعیدها مشکل تر است. با عذاب خدا, آدم یک دقیقه هم حیاتش استمرار پیدا نمى کند. خدا همه را موفق کند که آگاه شوند و از صلات و از مکتب اسلام کمال استفاده را بکنند و به قرب الهى نایل شوند.
بلا, زمینه تکامل
اگر کسى بخواهد از نفوس بشرى به نفوس الهى و از نفوس نارى به نفوس نورى حرکت کند و به آن برسد و به تربیت هاى الهى تربیت شود, باید به صبر و صلات استعانت جوید. باید در برابر بلا و حوادث جهانى صابر باشد, که
حضرت على(ع) مى فرماید:((دار بالبلإ محفوفه))(2); دنیا جهانى است که در محاصره بلاست. هیچ کس از حوادث جهان, مصون نیست و راهى جز صبر و تحمل در برابر بلا ندارد. در روایات شریفه آمده است که: ((انا معشر الانبیإ اسرع شىء البلإ الینا, ثم الامثل فالامثل من الن اس));(3) بلا, اول سراغ دوستان خدا مى رود. بشر اگر صابر باشد, بلا سازنده اوست. رفاه, سازنده نیست. وقتى که راه براى انسان باز باشد و افکار او راحت باشد, ساخته نمى شود. اگر انسان در برابر بلا صابر باشد, این صبر سازنده است, از او انسان درست مى کند. از صبر و تحمل در برابر بلایا, تجربیات علمى براى او پیدا مى شود و بسیارى از مشکلات براى او حل مى شود. باید به صبر و صلات متوسل شد.
نماز و توحید
نماز, کبریایى و عظمتى دارد. خداى تعالى, نماز را به عظمت توصیف مى کند. نماز با عظمت است, ولى نه نماز ما, بلکه نماز معراجى; نمازى که ناهى از فحشاست; نمازى که مقرب انسان هاى باتقواست. الان نمازخوان خیلى زیاد است, ولى نمازى که در آن عبادت خالصانه حق باشد, نمازى که در آن توحید باشد, کم است. آزادى نفوس به این است که موحد باشند. درباره پیغمبر خدا آمده است: ((لایخشون احدا الا الله)). (4) اثر نماز این است که از هیچ موجود و صاحب قدرتى, وحشت ندارد و خشیت آنها منحصر به خشیت الهى است. فقط از خدا مى ترسند. به همین جهت, در برابر این جهان پرآشوب یک تنه قیام کردند. اگر به توفیق الهى موفق شوى, باید از این نماز, توحید خالص پیدا کنى. از غیر خدا استعانت نجویید! از غیر خدا نترسید اگرچه دشمن توپ و تانک داشته باشد. چون تمام توپ و تانک ها از حیطه قدرت خدا خارج نیست.
پرواز انسان
نماز, منتهاى عروج و کمال بشریت است. عروج بشر این است. نه آن که مثل فضانوردان به فضا بروى و آسمان ها را ببینى. اگر در همین جا, به جایى رسیدى که غیر خدا را عبادت نکردى; نه هوا و هوس خود را پرستش کردى و نه هواو هوس دیگران را, اگر از شیطان خود و از شیطان دیگران محفوظ بودى و فقط تکیه گاهت در عبودیت, حق تعالى بود, این صلات کبیر است و شما را به جایى مى برد که از تمام نفوس بشرى بى نیاز مى شوید و فقط به حق تعالى احتیاج دارید. به وسیله این نماز, آگاهى هایى براى انسان پیدا مى شود.
نماز براى این است که شما را پرواز دهند. چه کنیم که مى گویید: ما این جا مى خواهیم مشغول چلوکبابمان باشیم؟! تو بالاتر از این حرف ها هستى که اسیر چلوکباب باشى! تو باید از این پروازى که انبیا و اولیا و اوصیا و صلحا دارند, سهمى داشته باشى; گمان نکن که آن پرواز, اختصاص به آنها دارد! ما هم اگر بنده خالص خدا شویم, دست از تشریفات برداریم, دست از شرکمان برداریم و دست از این بت پرستى برداریم, مى توانیم از این پرواز سهمى داشته باشیم. گمان نکنید فقط اهل مکه بت پرست بودند. ما هم اگر بندگى هوا و هوس را بکنیم, بت پرستیم. منتها بت ما, هوا و هوس ماست.
پیغمبراسلام فرمود: (( قره عینى فى الصلوه))(5); نماز نور چشم من است. آن صلات, صلات معراجى پیغمبر خداست, با آن صلات, در برابر شرق و غرب ایستاد و گفت: اگر ماه را در یک دستم و خورشید را در دست دیگرم قرار دهند, دست از حرف هایم برنمى دارم. براى این که شما جاهلید, یک مشت کودک هستید, نسبت به حقایق اسلام نابالغید. همین که آدم صدساله شد, معلوم نیست بلوغ پیدا کند. بلوغ به این است که به حقایق اسلام آگاهى پیدا کند. حقایق اسلام, تبلیغاتى نیست, بلکه واقعى است. هرکس به این حقایق نایل شد, متوجه مى شود که گوهرى که دنبال آن مى گشته است همین است.
خاشعان
ایمان معنایش این است که مومنان از خدا مى ترسند, از غیر خدا نمى ترسند. آنها متوجه اند. ولى ما از خدا نمى ترسیم, چون خبر نداریم عذاب او چگونه است. عذاب خدا, عذابى است که تمام عذاب هاى دنیا یک نمونه از آن نیست. عذاب خدا در عین این که عذاب است, ظلم نیست. خدا مى گوید من برکاتم را از شما برداشتم, بروید دنبال کارتان. نه خورشیدى, نه ماهى, نه هوایى, نه دریایى, نه عقلى, نه چشمى, نه دستى.. . اگر همه چیز از انسان گرفته شود, چه مى شود؟ اگر یک چشم یا دستت درد بگیرد, همه جا را به هم مى ریزى. معناى عذاب الهى این است که خدا رحمتش را به کلى از انسان بردارد. مگر این قابل تحمل است؟ همان لحظه جهان به هم مى ریزد.
خاشعان کسانى هستند که به معاد معتقدند و مى دانند بعد از این نشئه در نشئه اى دیگر, دار جزاست. آن جادار حساب است. حرکت چشم هم شاید مورد حساب باشد. مگر مى شود بى حساب باشد؟ اگر حساب باشد, آدم خیلى حواسش را جمع مى کند. اگر مى بینید صبح تا به شام برخى افراد, یا دروغ است, یا غیبت و یا تهمت, به خاطر این است که نمى ترسند, نمى فهمند خدایى هست. اگر بفهمد فردا یکایک اعمالش مورد مواخذه است که: چرا غیبت دیگران را کردى؟ چراتهمت زدى؟ چرا آبروى کسى را بردى؟ کنترل مى شود. خوفى که از دستگاه خدا پیدا مى شود, از تمام جهان پیدا نمى شود.(6)
پاورقی ها:پى نوشت ها: 1 ) ((از صبر و نماز یارى جوئید; (و با استقامت و مهار هوس هاى درونى و توجه به پروردگار, نیرو بگیرید;) و این کار, جز براى خاشعان, گران نیست.)) بقره(2) آیه45. 2 ) نهج البلاغه, خطبه 226. 3 ) از میان همه پدیده هاى جهان, آن که بیش از همه به سوى ما شتاب مى گیرد, بلاست. و پس از ما نیز چنین است حال نیکان مردم, به ترتیب درجه و رتبه ایشان.)) پیامبراکرم(ص), بحارالانوار, ج12, ص311. 4 ) ((ازهیچ کس جز خدا بیم نداشتند.)) احزاب آیه39. 5 ) میزان الحکمه, ج5, ص367. 6 ) درس سى و سوم و سى و چهارم از مباحث اخلاقى فقیه و عارف فقید, با تدوین و ویرایش اکبر اسدى که به مناسبت تقارن اربعین آن فرزانه با ویژه نامه نماز, تقدیم شده است.