نگهبان مرزهاى فضیلت
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
سیرى در زندگى, اندیشه, اخلاق و رفتار آیه الله سید محمد حسن الهى طباطبایى(قدس سره)
قسمت اول
حافظ ارزش ها
عارف ربانى و عالم صمدانى آیه الله سید محمد حسن الهى طباطبایى (برادر علامه طباطبایى) در زمره شخصیت هایى است که مشعل هدایت و وارستگى را برافراشت و نور ایمان را بر زوایاى اجتماع عصر خویش تابانید و حقیقت اخلاق را با صفاى معنویت درهم آمیخت و به تشنگان فضیلت آموخت. و از فیض وجود امثال و اقران این حکیم بود که استعدادها شکوفا شد و گرایش هاى عالى انسانى با مظهرى شکوهمند آشکار گشت.
او در مسیر تلاش هاى علمى, آموزش معلومات دینى و تربیت شاگردان, مصالح اسلام را در نظر داشت و بدین منظور دژ استوار فضیلت را مراقب و مواریث دینى و ارزش هاى مذهبى را حافظ و در انتقال معارف قرآن و اهل بیت مصر بود.
مرحوم الهى طباطبایى خردمندى سترگ بود که براى تهذیب نفوس و تزکیه قلوب کوشش هاى ژرف و پى گیرىهاى مداومى از خود بروز داد و مشتاقان معنویت در پرتو تعالیم تربیتى او به لذات روحانى و انبساطمعنوىنایل شدندواحساس بزرگوارى و کرامت نمودند و با عنایت به خواسته هاى متعالى وجود خود, گرایش هاى والا را در خویش شکوفا ساختند, به نحوى که به جاى لذت بردن از تإمین خواسته هاى طبیعى و غریزى, از راستى, صداقت, تقوا, پاکى و سایر مکارم و فضایل اخلاقى احساس سرور و ابتهاج مى نمودند.
این انسان نیکوسرشت از سلاله پاک خاندان عترت و طهارت است و نسبش از سوى پدر به حضرت امام حسن مجتبى (ع) و از سوى مادر به حضرت امام حسین(ع) مى رسد.
یکى از اجداد طاهرینش که در حدود قرن نهم و یا دهم هجرى به تبریز رحل اقامت افکند ((سراج الدین امیر عبدالوهاب)) نام دارد که فرزندان و اعقابش غالبا در سطحى ممتاز از فرهنگ و اندیشه به سر برده و جزو معاریف آذربایجان و حتى ایران و جهان تشیع بوده اند.(1)
دوران طفولیت و نوجوانى
میرزا محمد تقى قاضى طباطبایى (متوفى 1220 یا 1222 هـ.ق) جد سوم محمد حسن الهى است که عارف وارسته آیه الله سید على قاضى (1285 ـ 1365 هـ.ق) در این شخص با نامبرده و برادرش علامه طباطبایى اشتراک نسب دارد.(2)
از برخى کتاب هاى تراجم و آثار رجالى برمىآید که میرزا محمد تقى قاضى از مشاهیر رجال جهان تشیع است و در فقه, کلام, ادبیات عرب و تفسیر صاحب نظر بوده و رساله اى در شرح دعاى صباح حضرت على(ع) نوشته است, هم چنین وى از اعاظم تلامیذ وحید بهبهانى به شمار مى رود و از شیخ محمد مهدى فتونى عاملى اجازه دارد.(3)
مرحوم حاج میرزا محمد آقاى قاضى طباطبایى (پدر محمد حسن الهى) خود فاضلى وارسته و از روحانیان شهر تبریز بوده که با خانواده یحیوى تبریز وصلت کرد و ثمره این پیوند در سال 1321 هـ.ق (مطابق با 1281 هـ.ش) متولد مى گردد که محمد حسین (علامه طباطبایى) نامیده مى شود. پنج سال بعد یعنى در سال1326 هـ.ق دومین فرزند این خانواده دیده به جهان مى گشاید که محمد حسن الهى مورد بحث ماست. در همین سال کودک تازه متولد شده مادر رئوف و عزیز خود را از دست مى دهد, بر این اساس نهال وجود این طفل در نخستین سال طراوت زندگى با ناملایمات مواجه گشت. وقتى این کودک پا به سن چهار سالگى نهاد پدر را از دست داد و به ناچار سرپرستى و نظارت بر اموال و زندگى او و برادرش در منزل پدرى واقع در خیابان مسجد کبود تبریز به یکى از محترمین خانواده پدرى سپرده شد.
هنگامى که این دو نوباوه پدر و مادر خویش را از دست دادند, برخى از افراد از گوشه و کنار به زعم خویش چنین تصور کردند که این بازماندگان وضع آشفته و نگران کننده اى را در پیش خواهند داشت ولى حکمت الهى بر اندیشه هاى موهوم غالب آمد, زیرا وصى مرحوم پدر براى آن که زندگى این دو خردسال متلاشى نگردد, وضعشان را بر همان نهج سابق سامان داد و براى هر کدام یک خادم و خادمه معین کرد و پیوسته در امور ایشان مراقبت و نظارت مى کرد تا این دو کودک به رشد کافى برسند.(4) علامه طباطبایى در زندگى نامه اى که خودش نوشته است به این موضوع, این گونه اشاره مى کند:
((کمى پس از درگذشت پدر به مکتب و پس از چندى به مدرسه فرستاده شدیم و بالاخره به دست معلم خصوصى که به خانه مىآمد سپرده گشتیم و به این ترتیب تقریبا مدت شش سال مشغول فراگیرى فارسى و تعلیمات ابتدایى بودیم...))(5)
این دو برادر همزمان با آموزش مکتب و دروس ادبیات عرب, زیر نظر استاد معروف وقت, آقا میرزا على نقى خطاط, به فن خوش نویسى نیز آشنایى پیدا کرده به مهارت مى رسند.
محمد حسن الهى پس از پایان درس هاى شیخ محمد على سرابى به مدرسه طالبیه تبریز روى آورده, سطوح عالى فقه, اصول, فلسفه و کلام را زیر نظر سایر اساتید به کمال مى رساند.(6) مرحوم علامه به شاگردان خود فرموده بود:
((روزهاى بسیارى به همراه برادر از تبریز بیرون آمده و در دامنه کوه ها و تپه هاى سرسبز اطراف, از صبح تا غروب به تحریر خط مشغول بودیم.))(7)
در تمامى مراحل و طى منازل علمى و عملى, این دو برادر با هم بودند و در مصائب و سختى ها و امور عادى, چنان رفیق و شفیق یکدیگر بودند که گویى یک جان در دو قالبند و اشعارى که ابوالعلإ معرى درباره سید مرتضى و سید رضى در قصیده اى طولانى در مرثیه پدرشان سرود در موردشان صحت دارد که ترجمه ابیاتى از آن چنین است:
((تو در بین ما دو ستاره فروزنده به یادگار نهادى که شعاع پرتو آنها در دو وقت صبح روشن و شب ظلمانى مخفى نمى باشد. این دو برادر مدام در بوستان هاى مکارم و فضایل در گردشند و از مناظر پرجاذبه آن شادمان هستند و چون برق درخشان به بزرگوارى و پاکدامنى اشتهار دارند.
در شرف و مجد به رتبه اى رسیده اند که اهل فصاحت و بلاغت در مقابل بیانات استوار آنان, حقیر جلوه مى کنند مکارم را بین خود تقسیم کرده و عقیده خویش را نیز در استحقاق آنچه برادر خود از آن کمالات به دست آورده پاک نموده و به حق او اعتراف و اذعان نموده اند.))
چشم برزخى
سید محمد حسن به همراه برادر بزرگ ترش ـ علامه طباطبایى ـ به سال 1304 هـ.ش به منظور تکمیل تحصیلات علوم دینى عازم نجف اشرف گردید و در منزلى واقع در محله عماره ـ نزدیک حرم مطهر حضرت امیرالمومنین(ع) ـ اقامت گزید که به دلیل دورى از وطن و گرمى آب و هوا و محیط ناآشنا مدتى را به سختى و با مشقت سپرى ساخت اما به رغم این ناملایمات و ابتلائات و تحمل شدائد, به محضر اساتید وقت حاضر شده و مدت یازده سال از حوزه درسى عارف ربانى آیه الله حاج سید على قاضى (1285 ـ 1365 هـ ق) و سید حسین بادکوبه اى (1293 ـ 1358 هـ.ق) در عرفان, فلسفه و ریاضى و طب بهره مند شده و به طور همزمان فقه و اصول را از محضر آیه الله شیخ محمد حسین غروى کمپانى (1296 ـ 1361 هـ.ق) و آیه الله شیخ محمد حسین نائینى (1276 ـ 1355 هـ.ق) و آیه الله العظمى سید ابوالحسن اصفهانى (1284 ـ 1365 هـ.ق) فرا مى گیرد.
در نجف اشرف این دو برادر هر شب براى اقامه نماز شب برخاسته و پس از وضو گرفتن و خواندن نماز شب نمى خوابیدند و تا فرا رسیدن وقت نماز صبح, با یکدیگر تمرین خطاطى (خط درشت) مى کردند و بعد از انجام فریضه صبح با هم به مباحثه پرداخته و تا موقع حضور به درس استاد, این حالت به طور مستمر ادامه داشت.(8)
به دلیل همین عبادت هاى شبانه و سلوک روحانى و توسلات به پیشگاه ائمه اطهار, خصوصا حضرت على(ع), سید محمد حسن الهى به کمالاتى معنوى دست یافت و برخى حالات غیبى برایش کشف گشت. علامه طباطبایى نقل کرده است: ((وقتى همراه برادر در نجف اشرف تحت تربیت اخلاقى مرحوم حاج میرزا على آقا قاضى ـ قدس سره ـ بودیم سحرگاهى بر بالاى بام بر سجاده عبادت نشسته بودم در این موقع خواب سبکى به من دست داد و مشاهده کردم دو نفر مقابل من نشسته اند: یکى از آنها حضرت ادریس(ع) و دیگرى برادر عزیز و ارجمند خودم آقاى حاج سید محمد حسن الهى طباطبایى بود, حضرت ادریس(ع) با من به مذاکره و سخن مشغول شدند ولى طورى بود که ایشان القإ کلام مى نمودند و تکلم مى کردند ولى سخنان ایشان به واسطه کلام آقاى اخوى استماع مى شد!))(9)
و مرحوم آیه الله قاضى طباطبایى که در پرورش معنوى ایشان نقش به سزایى داشت بر اثر حالات روحانى و عبادت هاى توام با تضرع و زارى در مسجد سهله از بحر مواج لطف الهى و ترشح فیضى بهره مند گشت و در مسیر زندگى اش تحولى شگرف پدید آمد, وى بنا به نقل قول علامه طباطبایى و ارتباط مرحوم سید محمد حسن الهى با روح آن مرحوم ـ از طریق یکى از شاگردانش ـ قدرت طى الارض داشت, علامه مى گوید: مرحوم قاضى همیشه در ایام زیارت از نجف اشرف به مشهد مقدس مشرف مى شد, هیچ گاه کسى ندید که او سوار ماشین شود و از این سر احدى مطلع نشد جز یک نفر از کسبه بازار ساعت (بازار بزرگ) که به مشهد مقدس مشرف شده بود و مرحوم قاضى را در مشهد دیده بود و از ایشان اصلاح امر گذرنامه خود را خواسته بود و ایشان هم اصلاح کرده بودند آن مرد چون به نجف آمد افشا کرد که من آقاى قاضى را در مشهد دیدم, مرحوم قاضى که مى خواست در گمنامى باقى بماند و اسرارش کشف نگردد از شنیدن این ماجرا عصبانى شده و گفتند: همه مى دانند که من در نجف بوده ام و مسافرتى نکرده ام, این ماجرا را نیز حاج سید محمد رضا خلخالى براى علامه سید محمد حسین حسینى تهرانى قریب به مضامین مذکور نقل کرده است. ظاهرا پس از افشاى این حالات جمعى نزد آیه الله قاضى آمده و از او خواستند تا برایشان کلاس اخلاق بگذارد و جرعه هایى از معنویت را به کام آنان بریزد.(10)
سید محمد حسن الهى طباطبایى به موازات پى گیرى تحصیلات در نجف از طریقه تزکیه نفس در عرفان عملى به جایى رسیده بود که چشم برزخى اش باز بود و انسان ها را مطابق ملکات و گرایش هاى باطنى آنان مشاهده مى کرد, علامه حسن زاده آملى مى نویسد: براى بنده بارها پیش آمد و در محضر شریف ایشان شواهدى در این باره دارم و یادداشت ها و خاطراتى از آن دو بزرگوار (محمد حسن الهى و علامه طباطبایى) در دفتر جداگانه نوشته و جمع آورى کرده ام, هر دوى آنها چشم برزخى شان باز بود... و مشاهدات و مکاشفات عجیب داشتند بلى علامه و برادر گرانقدرش متنعم به این نعمت بودند.(11)
وقتى علامه حسن زاده در روز پنج شنبه چهارم ذیحجه سال 1386 هـ.ق (مطابق 25 / 12 / 1345) در مزار شیخان قم دیدارى با سید محمد حسن الهى طباطبایى داشت طى گفت و گویى سخن از اساتید عرفانى و اخلاقى ایشان و برادرش علامه به میان آمد که مرحوم الهى طباطبایى فرموده بود: استاد ما مرحوم قاضى بود و استاد وى حاج سید احمد کربلایى و استاد ایشان مرحوم آخوند ملا حسینقلى همدانى و استاد نامبرده مرحوم حاج سید على شوشترى.(12)
ادامه دارد
پاورقی ها:پى نوشت ها: 1 ) زندگى نامه علامه طباطبایى, سید عبدالباقى طباطبایى (فرزند ارشد علامه طباطبایى), مجله مطالعات مدیریت, شماره اول, دوره اول, بهار 1370. 2 ) علامه سید محمد حسین حسینى تهرانى, مهر تابان, ص21. 3 ) در این مورد نگاه کنید به: علامه میرزا محمد حسن زنوزى, ریاض الجنه, و نیز شیخ آقا بزرگ تهرانى, الکرام البرره فى القرن الثالث بعد العشره, ج2. 4 ) مهر تابان, ص22. 5 ) مجله مطالعات مدیریت, همان مقاله و همان مإخذ, ص6 و 7. 6 ) مصاحبه با نجمه السادات طباطبایى (دختر علامه) مجله زن روز, شماره 892. 7 ) علامه سید محمد حسین حسینى تهرانى, رساله لب اللباب, ص91. 8 ) علامه سید محمد حسین حسینى تهرانى, مهر تابان, ص257 ـ 258. 9 ) علامه طباطبایى در منظر عرفان نظرى و عملى (گفت و گو با حسن زاده آملى) کیهان اندیشه شماره 26, ص6 ـ 7. 10 ) هزار و یک نکته, علامه حسن زاده آملى, ص591 ـ 592. 11 ) کیهان اندیشه, شماره 26, همان مقاله. 12 ) هزار و یک نکته, همان.
قسمت اول
حافظ ارزش ها
عارف ربانى و عالم صمدانى آیه الله سید محمد حسن الهى طباطبایى (برادر علامه طباطبایى) در زمره شخصیت هایى است که مشعل هدایت و وارستگى را برافراشت و نور ایمان را بر زوایاى اجتماع عصر خویش تابانید و حقیقت اخلاق را با صفاى معنویت درهم آمیخت و به تشنگان فضیلت آموخت. و از فیض وجود امثال و اقران این حکیم بود که استعدادها شکوفا شد و گرایش هاى عالى انسانى با مظهرى شکوهمند آشکار گشت.
او در مسیر تلاش هاى علمى, آموزش معلومات دینى و تربیت شاگردان, مصالح اسلام را در نظر داشت و بدین منظور دژ استوار فضیلت را مراقب و مواریث دینى و ارزش هاى مذهبى را حافظ و در انتقال معارف قرآن و اهل بیت مصر بود.
مرحوم الهى طباطبایى خردمندى سترگ بود که براى تهذیب نفوس و تزکیه قلوب کوشش هاى ژرف و پى گیرىهاى مداومى از خود بروز داد و مشتاقان معنویت در پرتو تعالیم تربیتى او به لذات روحانى و انبساطمعنوىنایل شدندواحساس بزرگوارى و کرامت نمودند و با عنایت به خواسته هاى متعالى وجود خود, گرایش هاى والا را در خویش شکوفا ساختند, به نحوى که به جاى لذت بردن از تإمین خواسته هاى طبیعى و غریزى, از راستى, صداقت, تقوا, پاکى و سایر مکارم و فضایل اخلاقى احساس سرور و ابتهاج مى نمودند.
این انسان نیکوسرشت از سلاله پاک خاندان عترت و طهارت است و نسبش از سوى پدر به حضرت امام حسن مجتبى (ع) و از سوى مادر به حضرت امام حسین(ع) مى رسد.
یکى از اجداد طاهرینش که در حدود قرن نهم و یا دهم هجرى به تبریز رحل اقامت افکند ((سراج الدین امیر عبدالوهاب)) نام دارد که فرزندان و اعقابش غالبا در سطحى ممتاز از فرهنگ و اندیشه به سر برده و جزو معاریف آذربایجان و حتى ایران و جهان تشیع بوده اند.(1)
دوران طفولیت و نوجوانى
میرزا محمد تقى قاضى طباطبایى (متوفى 1220 یا 1222 هـ.ق) جد سوم محمد حسن الهى است که عارف وارسته آیه الله سید على قاضى (1285 ـ 1365 هـ.ق) در این شخص با نامبرده و برادرش علامه طباطبایى اشتراک نسب دارد.(2)
از برخى کتاب هاى تراجم و آثار رجالى برمىآید که میرزا محمد تقى قاضى از مشاهیر رجال جهان تشیع است و در فقه, کلام, ادبیات عرب و تفسیر صاحب نظر بوده و رساله اى در شرح دعاى صباح حضرت على(ع) نوشته است, هم چنین وى از اعاظم تلامیذ وحید بهبهانى به شمار مى رود و از شیخ محمد مهدى فتونى عاملى اجازه دارد.(3)
مرحوم حاج میرزا محمد آقاى قاضى طباطبایى (پدر محمد حسن الهى) خود فاضلى وارسته و از روحانیان شهر تبریز بوده که با خانواده یحیوى تبریز وصلت کرد و ثمره این پیوند در سال 1321 هـ.ق (مطابق با 1281 هـ.ش) متولد مى گردد که محمد حسین (علامه طباطبایى) نامیده مى شود. پنج سال بعد یعنى در سال1326 هـ.ق دومین فرزند این خانواده دیده به جهان مى گشاید که محمد حسن الهى مورد بحث ماست. در همین سال کودک تازه متولد شده مادر رئوف و عزیز خود را از دست مى دهد, بر این اساس نهال وجود این طفل در نخستین سال طراوت زندگى با ناملایمات مواجه گشت. وقتى این کودک پا به سن چهار سالگى نهاد پدر را از دست داد و به ناچار سرپرستى و نظارت بر اموال و زندگى او و برادرش در منزل پدرى واقع در خیابان مسجد کبود تبریز به یکى از محترمین خانواده پدرى سپرده شد.
هنگامى که این دو نوباوه پدر و مادر خویش را از دست دادند, برخى از افراد از گوشه و کنار به زعم خویش چنین تصور کردند که این بازماندگان وضع آشفته و نگران کننده اى را در پیش خواهند داشت ولى حکمت الهى بر اندیشه هاى موهوم غالب آمد, زیرا وصى مرحوم پدر براى آن که زندگى این دو خردسال متلاشى نگردد, وضعشان را بر همان نهج سابق سامان داد و براى هر کدام یک خادم و خادمه معین کرد و پیوسته در امور ایشان مراقبت و نظارت مى کرد تا این دو کودک به رشد کافى برسند.(4) علامه طباطبایى در زندگى نامه اى که خودش نوشته است به این موضوع, این گونه اشاره مى کند:
((کمى پس از درگذشت پدر به مکتب و پس از چندى به مدرسه فرستاده شدیم و بالاخره به دست معلم خصوصى که به خانه مىآمد سپرده گشتیم و به این ترتیب تقریبا مدت شش سال مشغول فراگیرى فارسى و تعلیمات ابتدایى بودیم...))(5)
این دو برادر همزمان با آموزش مکتب و دروس ادبیات عرب, زیر نظر استاد معروف وقت, آقا میرزا على نقى خطاط, به فن خوش نویسى نیز آشنایى پیدا کرده به مهارت مى رسند.
محمد حسن الهى پس از پایان درس هاى شیخ محمد على سرابى به مدرسه طالبیه تبریز روى آورده, سطوح عالى فقه, اصول, فلسفه و کلام را زیر نظر سایر اساتید به کمال مى رساند.(6) مرحوم علامه به شاگردان خود فرموده بود:
((روزهاى بسیارى به همراه برادر از تبریز بیرون آمده و در دامنه کوه ها و تپه هاى سرسبز اطراف, از صبح تا غروب به تحریر خط مشغول بودیم.))(7)
در تمامى مراحل و طى منازل علمى و عملى, این دو برادر با هم بودند و در مصائب و سختى ها و امور عادى, چنان رفیق و شفیق یکدیگر بودند که گویى یک جان در دو قالبند و اشعارى که ابوالعلإ معرى درباره سید مرتضى و سید رضى در قصیده اى طولانى در مرثیه پدرشان سرود در موردشان صحت دارد که ترجمه ابیاتى از آن چنین است:
((تو در بین ما دو ستاره فروزنده به یادگار نهادى که شعاع پرتو آنها در دو وقت صبح روشن و شب ظلمانى مخفى نمى باشد. این دو برادر مدام در بوستان هاى مکارم و فضایل در گردشند و از مناظر پرجاذبه آن شادمان هستند و چون برق درخشان به بزرگوارى و پاکدامنى اشتهار دارند.
در شرف و مجد به رتبه اى رسیده اند که اهل فصاحت و بلاغت در مقابل بیانات استوار آنان, حقیر جلوه مى کنند مکارم را بین خود تقسیم کرده و عقیده خویش را نیز در استحقاق آنچه برادر خود از آن کمالات به دست آورده پاک نموده و به حق او اعتراف و اذعان نموده اند.))
چشم برزخى
سید محمد حسن به همراه برادر بزرگ ترش ـ علامه طباطبایى ـ به سال 1304 هـ.ش به منظور تکمیل تحصیلات علوم دینى عازم نجف اشرف گردید و در منزلى واقع در محله عماره ـ نزدیک حرم مطهر حضرت امیرالمومنین(ع) ـ اقامت گزید که به دلیل دورى از وطن و گرمى آب و هوا و محیط ناآشنا مدتى را به سختى و با مشقت سپرى ساخت اما به رغم این ناملایمات و ابتلائات و تحمل شدائد, به محضر اساتید وقت حاضر شده و مدت یازده سال از حوزه درسى عارف ربانى آیه الله حاج سید على قاضى (1285 ـ 1365 هـ ق) و سید حسین بادکوبه اى (1293 ـ 1358 هـ.ق) در عرفان, فلسفه و ریاضى و طب بهره مند شده و به طور همزمان فقه و اصول را از محضر آیه الله شیخ محمد حسین غروى کمپانى (1296 ـ 1361 هـ.ق) و آیه الله شیخ محمد حسین نائینى (1276 ـ 1355 هـ.ق) و آیه الله العظمى سید ابوالحسن اصفهانى (1284 ـ 1365 هـ.ق) فرا مى گیرد.
در نجف اشرف این دو برادر هر شب براى اقامه نماز شب برخاسته و پس از وضو گرفتن و خواندن نماز شب نمى خوابیدند و تا فرا رسیدن وقت نماز صبح, با یکدیگر تمرین خطاطى (خط درشت) مى کردند و بعد از انجام فریضه صبح با هم به مباحثه پرداخته و تا موقع حضور به درس استاد, این حالت به طور مستمر ادامه داشت.(8)
به دلیل همین عبادت هاى شبانه و سلوک روحانى و توسلات به پیشگاه ائمه اطهار, خصوصا حضرت على(ع), سید محمد حسن الهى به کمالاتى معنوى دست یافت و برخى حالات غیبى برایش کشف گشت. علامه طباطبایى نقل کرده است: ((وقتى همراه برادر در نجف اشرف تحت تربیت اخلاقى مرحوم حاج میرزا على آقا قاضى ـ قدس سره ـ بودیم سحرگاهى بر بالاى بام بر سجاده عبادت نشسته بودم در این موقع خواب سبکى به من دست داد و مشاهده کردم دو نفر مقابل من نشسته اند: یکى از آنها حضرت ادریس(ع) و دیگرى برادر عزیز و ارجمند خودم آقاى حاج سید محمد حسن الهى طباطبایى بود, حضرت ادریس(ع) با من به مذاکره و سخن مشغول شدند ولى طورى بود که ایشان القإ کلام مى نمودند و تکلم مى کردند ولى سخنان ایشان به واسطه کلام آقاى اخوى استماع مى شد!))(9)
و مرحوم آیه الله قاضى طباطبایى که در پرورش معنوى ایشان نقش به سزایى داشت بر اثر حالات روحانى و عبادت هاى توام با تضرع و زارى در مسجد سهله از بحر مواج لطف الهى و ترشح فیضى بهره مند گشت و در مسیر زندگى اش تحولى شگرف پدید آمد, وى بنا به نقل قول علامه طباطبایى و ارتباط مرحوم سید محمد حسن الهى با روح آن مرحوم ـ از طریق یکى از شاگردانش ـ قدرت طى الارض داشت, علامه مى گوید: مرحوم قاضى همیشه در ایام زیارت از نجف اشرف به مشهد مقدس مشرف مى شد, هیچ گاه کسى ندید که او سوار ماشین شود و از این سر احدى مطلع نشد جز یک نفر از کسبه بازار ساعت (بازار بزرگ) که به مشهد مقدس مشرف شده بود و مرحوم قاضى را در مشهد دیده بود و از ایشان اصلاح امر گذرنامه خود را خواسته بود و ایشان هم اصلاح کرده بودند آن مرد چون به نجف آمد افشا کرد که من آقاى قاضى را در مشهد دیدم, مرحوم قاضى که مى خواست در گمنامى باقى بماند و اسرارش کشف نگردد از شنیدن این ماجرا عصبانى شده و گفتند: همه مى دانند که من در نجف بوده ام و مسافرتى نکرده ام, این ماجرا را نیز حاج سید محمد رضا خلخالى براى علامه سید محمد حسین حسینى تهرانى قریب به مضامین مذکور نقل کرده است. ظاهرا پس از افشاى این حالات جمعى نزد آیه الله قاضى آمده و از او خواستند تا برایشان کلاس اخلاق بگذارد و جرعه هایى از معنویت را به کام آنان بریزد.(10)
سید محمد حسن الهى طباطبایى به موازات پى گیرى تحصیلات در نجف از طریقه تزکیه نفس در عرفان عملى به جایى رسیده بود که چشم برزخى اش باز بود و انسان ها را مطابق ملکات و گرایش هاى باطنى آنان مشاهده مى کرد, علامه حسن زاده آملى مى نویسد: براى بنده بارها پیش آمد و در محضر شریف ایشان شواهدى در این باره دارم و یادداشت ها و خاطراتى از آن دو بزرگوار (محمد حسن الهى و علامه طباطبایى) در دفتر جداگانه نوشته و جمع آورى کرده ام, هر دوى آنها چشم برزخى شان باز بود... و مشاهدات و مکاشفات عجیب داشتند بلى علامه و برادر گرانقدرش متنعم به این نعمت بودند.(11)
وقتى علامه حسن زاده در روز پنج شنبه چهارم ذیحجه سال 1386 هـ.ق (مطابق 25 / 12 / 1345) در مزار شیخان قم دیدارى با سید محمد حسن الهى طباطبایى داشت طى گفت و گویى سخن از اساتید عرفانى و اخلاقى ایشان و برادرش علامه به میان آمد که مرحوم الهى طباطبایى فرموده بود: استاد ما مرحوم قاضى بود و استاد وى حاج سید احمد کربلایى و استاد ایشان مرحوم آخوند ملا حسینقلى همدانى و استاد نامبرده مرحوم حاج سید على شوشترى.(12)
ادامه دارد
پاورقی ها:پى نوشت ها: 1 ) زندگى نامه علامه طباطبایى, سید عبدالباقى طباطبایى (فرزند ارشد علامه طباطبایى), مجله مطالعات مدیریت, شماره اول, دوره اول, بهار 1370. 2 ) علامه سید محمد حسین حسینى تهرانى, مهر تابان, ص21. 3 ) در این مورد نگاه کنید به: علامه میرزا محمد حسن زنوزى, ریاض الجنه, و نیز شیخ آقا بزرگ تهرانى, الکرام البرره فى القرن الثالث بعد العشره, ج2. 4 ) مهر تابان, ص22. 5 ) مجله مطالعات مدیریت, همان مقاله و همان مإخذ, ص6 و 7. 6 ) مصاحبه با نجمه السادات طباطبایى (دختر علامه) مجله زن روز, شماره 892. 7 ) علامه سید محمد حسین حسینى تهرانى, رساله لب اللباب, ص91. 8 ) علامه سید محمد حسین حسینى تهرانى, مهر تابان, ص257 ـ 258. 9 ) علامه طباطبایى در منظر عرفان نظرى و عملى (گفت و گو با حسن زاده آملى) کیهان اندیشه شماره 26, ص6 ـ 7. 10 ) هزار و یک نکته, علامه حسن زاده آملى, ص591 ـ 592. 11 ) کیهان اندیشه, شماره 26, همان مقاله. 12 ) هزار و یک نکته, همان.