چکیده

ایـجـاد هـمـبـسـتـگـى و همدلى میان مسلمانان و اتحاد ملّى که امروزه از دغدغه هاى اندیشمندان مـسـلمـان بـه ویژه رهبر معظم انقلاب اسلامى است ، در آموزه هاى اسلامى و دستورهاى قرآن کـریم ریشه دارد. مقاله اى که پیش روى خوانندگان گرامى قرار دارد، ترجمه و تلخیص کتاب ((التنوع و التعایش ))2 نوشته آقاى ((حسن صفار)) از اندیشمندان شیعى برجسته و امام جمعه شیعیان منطقه القطیف کشور عربستان مى باشد. در ایـن مـقـاله بـا بررسى و طرح وجود تنوع و اختلاف در طبیعت و به ویژه میان انسانها، هـدف قـرآنى از تنوع بشرى مطرح و پس از آن با اشاره به تجربه تاریخى مسلمانان صـدر اسـلام ، ضـرورت بـازگـشـت بـه آمـوزه هـاى اصیل دین اسلام در ایجاد همبستگى و یکپارچگى تبیین گردیده است .

متن

در قرآن کریم آیات بسیارى وجود دارد که از تنوع و گوناگونى حیات بشرى سخن مى گـویـد؛ اگـر چـه هـمـه انـسـان ها در انسان بودن مساوى هستند و از ویژگى هاى مشترکى بـرخـوردارنـد، امـا تـفـاوت هـایـى نـیز با یکدیگر دارند. ویژگى هاى فردى هر کدام از انـسـان هـا از جمله این تفاوت هاست . مثلا هر فردى چهره و صداى مخصوص خود را دارد که باعث شناخته شدن او از دیگران مى گردد.

هـم چنین افراد بشر داراى هوش و ذکاوت متفاوتى اند و هر کدام نیز در زمینه خاصى از علم ، استعداد و علاقه دارند، اگر چه شرایط محیطى نیز در ایجاد فرصت هاى کسب علم و دانش مـوثـر اسـت . قـرآن کـریـم دربـاره اخـتـلاف سـطح علم و دانش مردمان مى گوید: ((درجات کـسـانـى را کـه بـخـواهـیـم بـالا مـى بـریـم و فـوق هـر صـاحب دانشى دانشورى است ))3 بـرخـوردارى از سـطـح اقـتـصـادى و معیشت زندگى انسان ها نیز با یکدیگر متفاوت است : بـعـضـى فـقـیـرنـد و بـعـضـى دیـگر ثروتمند. خداوند مى فرماید: ((ما معاش آنان را در زندگى قرار داده ایم تا بعضى از آنها بعضى (دیگر) را در خدمت گیرند.))4 البته با وجـود ایـن تـفـاوت هـا امـکـان ایـجاد همزیستى ، وحدت و همدلى میان انسان ها وجود دارد. به ویـژه ایـنـکـه آمـوزه هـاى دین مبین اسلام بر این مساله تاکید فراوان دارند. در این نوشتار ابـتـدا بـه بـیـان تـفـاوت ها و تنوع ها میان انسان ها مى پردازیم و پس از آن لزوم ایجاد وحـدت و همدلى میان مسلمانان را براساس رهنمودهاى قرآن کریم و تجربه تاریخ اسلام مورد بررسى قرار مى دهیم .
1. تنوع نژادى و قومى

بـه فـرمـوده قـرآن کریم نیاى همه افراد بشر، یک مرد و یک زن یعنى همان آدم و حواست : ((اى مردم ، از پروردگارتان که شما را از نفس واحدى آفرید و جفتش را نیز از او آفرید، و از آن دو مردان و زنان بسیارى را پراکند، بترسید.))5

امـا بـا ایـن وجـود بـا گـذشـت زمـان و ادامـه نـسـل بـشـر و گـسـتـرش مـحـل زنـدگى آنان متناسب با شرایط محیط زندگى و اختلاف آب و هوایى ، ظاهر انسان ها بـه شـکـل هـاى گـوناگون و متفاوت از یکدیگر پدیدار گشت و نژادهاى مختلف بشرى در روى زمین شکل گرفت .
2. تنوع زبانى

وجود انواع گوناگون زبان هاى مختلف ، از بارزترین تفاوت هاى به وجود آمده در حیات بـشـر به شمار مى رود. دانشمندان در دنیاى امروز نزدیک به 3000 زبان اصلى (بدون در نـظـر گـرفـتـن لهجه هاى محلى ) را شناسایى و احصا کرده اند. تعداد بسیارى از این زبـان هـا فقط در مجموعه هاى کوچک بشرىِ چند صد یا چند هزار نفرى کاربرد دارد. حدود 100 زبان نیز رواج بیشترى دارد و بیش از یک میلیون نفر از جمعیت جهان به این زبانها سخن مى گویند. سرانجام اینکه در میان این همه ، 19 زبان بیش از همه گسترش داشته ، تـا 50 مـیلیون نفر را پوشش مى دهد.6 زبان چینى ، بیش از همه زبان ها متکلّم دارد، زیرا بـیـش از یـک مـیـلیـارد نـفر از جمعیت کره زمین آن را به کار مى برند، در کشور پهناور هند نزدیک به 850 زبان و لهجه دارد، با زبان و سخن گفتن بیان و اظهار نماید: ((انسان را آفـریـد و او را بیان آموخت ))7 قرآن کریم همانگونه که آفرینش آسمان ها و زمین را یکى از نـشـانـه هاى خداوند معرفى مى کند، تعدد و تنوع زبان هاى مردم دنیا را نیز از نشانه هاى خالق جهان برمى شمارد: ((و از نشانه هاى او آفرینش آسمان ها و زمین و اختلاف زبان هاى شما و رنگ هاى شما است .))8
3. تنوع ادیان

دیـن پدیده اى عمیق و ریشه دار در زندگى انسان به شمار مى رود؛ در واقع دین بیانگر و تبلور ویژگى تفکر و درک بشرى است که انسان را از دیگر مخلوقات متمایز مى سازد. ویـژگـى تـفـکـر در انـسـان سـبـب مـى شـود تـا او بـه دنبال مبداء پیدایش ، هدف از خلقت ، سرنوشت انسان ، نیز قدرت آفریننده و ارتباط انسان با این قدرت بگردد و آنچه که پاسخ این سؤ الات آدمى را مى دهد، دین و عقیده اوست .

از آنـجـا کـه انسان موجودى است برخوردار از اندیشه و فهم ، از همان آغاز حیات بشرى ، دین همراه و همزاد او بوده ؛ به همین دلیل بعضى از دانشمندان تاریخ ادیان معتقدند که دین بـا آغـاز تـاریـخ حـیـات بـشـرى روى زمـیـن ، یـعـنـى حـدود دو مـیـلیـون سال پیش ‍ آغاز گشته است .9

از ایـن رو شـمـار بـسـیـارى از مـورخـان بـاور دارنـد کـه در طـول تـاریخ ، ملل و جوامع زیادى بوده اند که از هیچ علم ، دانش ، هنر، فلسفه و تمدنى برخوردار نبوده اند، اما هیچ جامعه انسانى را بدون دین نمى توان یافت .

هـمـان گـونـه که تنوع و تفاوت در ابعاد مختلف زندگى بشر پدیدار گشته ، در زمینه دین نیز این تنوع مشاهده مى شود. اما خداوند سبحان ، انسان را سرگردان رها نکرده تا در بـرابـر امواج سؤ الات بى پناه بماند، بلکه براى یافتن پاسخ صحیح ، پیامبران را فرستاد تا بشر را به دین استوار و صراط مستقیم رهنمون سازند.

یادآورى این نکته ضرورى است که نقش پیامبران تبلیغ رسالت و دین خداوند مى باشد، ایـشـان مـردم را بـه پـذیـرش دیـن الهـى مـجـبـور نـمـى کـنـنـد؛ بـه هـمـیـن دلیـل هـم مـردم به دو گروه اصلى تقسیم مى شوند: گروهى که دعوت پیامبران را اجابت کرده و ایمان مى آورند غوطه ورند؛ ((آیا جز ابلاغ آشکار بر پیامبران (وظیفه اى ) است ؟ و در حـقـیـقـت در مـیـان هـر امتى فرستاده اى برانگیختیم (تا بگوید): خدا را بپرستید و از طـاغـوت بـپـرهـیزید. پس گروهى از ایشان هدایت یافتند و گروهى نیز سزاوار گمراهى شدند.))10

بـا توجه به آیات قرآن کریم درباره ادیان ، در مى یابیم که آیات بسیارى به ادیان مختلف بشرى اشاره دارد. در این باره بیان چند نکته مهم به نظر مى رسد:

اول : وجـود تـنـوع و تـعـدد دیـنى را نمى توان نادیده انگاشت : ((در دین هیچ اجبارى نیست .))11

((دین شما براى خودتان و دین من براى خودم )).12

دوم : مـؤ مـن در دعـوت دیـگـران بـه دیـن خـود بـایـد شـیـوه مـناسب را در پیش گرفته ، از جدل و جنجال بپرهیزد: ((با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن .))13

سـوم : انـسـان در دیـنـدارى و انتخاب عقیده باید رسیدن به حقیقت را هدف خویش قرار دهد، پس براى جستجوى حقیقت و یافتن راه راست نسبت به ادیان و آراى دیگر نیز باید تحقیق و بـررسـى نـمـود ((آنـان کـه بـه سـخـن گـوش فـرا مـى دهـنـد و بهترین آن را پیروى مى کنند.))14

گـفـتـگـوى مـیـان ادیـان نـیـز بـایـد در فـضـایـى کـامـلا آرام و بـراسـاس احـتـرام مـتـقـابـل انـجـام گـیـرد تـا نـتـیـجـه بـخـش بـاشـد: ((و بـا اهل کتاب جز به (شیوه اى ) که بهتر است مجادله مکنید.))15

چـهـارم : اخـتـلاف ادیـان در مـیـان بـشـر نـبـایـد بـه درگـیـرى و نـزاع مـنـجـر شود؛ زیرا اصـل و اسـاس در مـیـان مـردم جـهـان ، هـمـزیـسـتـى مـسالمت آمیز و یکپارچگى و داشتن روابط بـراسـاس احـترام متقابل مى باشد؛ البته اگر کسى در پى دشمنى با مخالفان برآید، باید با او برخورد کرد: ((خدا شما را از کسانى که در (کار) دین با شما نجنگیده و شما را از دیـارتان بیرون نکرده اند، باز نمى دارد که با آنان نیکى کنید و با ایشان عدالت ورزید.))16

البته اسلام از جریحه دار کردن احساسات پیروان دیگر ادیان نهى کرده ، حتى اگر بت پـرسـت بـاشـند؛ زیرا ناسزاگویى به مقدسات دینى آنان باعث مى گردد که آنان نیز بـه مـقدسات مسلمانان توهین کنند و ناسزا گویند: ((و آنهایى را که جز خدا را مى خوانند دشنام مدهید که آنان از روى دشمنى (و) به نادانى خدا را دشنام خواهند داد.))17
تنوع و اختلاف از دیدگاه اسلام

دیدگاه اسلام درباره تنوع و تمایز میان فرزندان آدمى چیست ؟

مسلمین مى توانیم دیدگاه روشن و شفافى را درباره موضوع به دست آوریم .

قـرآن کـریـم دیـدگـان و عـقـول بشر را به تاءمل و تفکر درباره تنوع خلقت رهنمون مى سـازد، در حـالى کـه ریـشـه تـمـامـى مـخـلوقات جهان به یک چیز برمى گردد؛ این تنوع نـشـانـگـر قـدرت و عـظـمـت پـروردگـار اسـت کـه نیکو جهانى آفریده ؛ تبارک اللّه احسن الخالقین .

در پـشـت پـرده ایـن تنوع ، اسرار و اسبابى نهفته است تا انسان به اندیشه فرو رود و براى درک آن تلاش و کوشش نماید و بدون علم و دانش به آن اسرار دست نخواهد یافت .

قـرآن کریم شمار زیادى از مظاهر تنوع در خلقت و حیات را برشمرده است تا انسان ها را بـه تـاءمـل و تـفـکـر فـراخـوانـد. بـعـضـى از مـهـم تـریـن دلایل این تنوع عبارتند از:
1. تنوع به منظور شناخت

تـنـوع نـتـیـجـه تـمـایـز در فـرهـنـگ هـا، روش هـا و شـرایـط زنـدگـى و یـا عـوامـل دیـگـرى مـى بـاشـد. ایـن تـنوع پدیده آمده در حیات بشر راهى است براى شناخت و ارتـبـاط جـوامع مختلف بشرى ، زیرا هر مجموعه انسانى مى خواهد واقعیات دیگر مجامع را بـشـنـاسـد؛ چـرا کـه انسان ذاتا دانستن را دوست دارد و به علم و دانش گرایش دارد. از همین روى مى خواهد با دیگر ابناى بشر ارتباط برقرار کند و با آنان آشنا گردد.

هـمچنین هر امتى مى خواهد از وضعیت دیگر امت ها آگاه باشد تا از تجربه آنان استفاده کند و اگـر نـقاط ضعفى را در میان آنان مشاهده کرد آنها را از خود دور سازد. از همین روى قرآن کریم به حقیقت تنوع بشرى اشاره مى کند و آن را راهى براى شناخت یکدیگر معرفى مى کـنـد: ((اى مـردم ، مـا شـمـا را از مـرد و زنـى آفـریـدیـم و شـمـا را مـلت ، ملت و قبیله قبیله گـردانـیدیم تا یکدیگر را بشناسید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست .))18
2. رقابت سازنده

کـامـلا طـبـیـعـى بـه نظر مى رسد که هر ملت و مجموعه بشرى مى خواهد در برابر دیگر مردمان موقعیت خود را تحکیم نماید و آن را تثبیت کند. اما راه مناسب تحقق چنین هدفى چیست ؟

به نظر ما براى رسیدن به این مقصود دو روش وجود دارد:

اول : تـلاش بـراى نـابـودى و به ضعف کشانیدن دیگران ؛ اگر این هدف محقق شود و یک مـجـمـوعـه بـتـوانـد جلوى پیشرفت دیگران را بگیرد، در میدان رقابت ، خود قوى مى ماند. زیرا قدرت مزاحمى براى خود باقى نمى گذارد.

دوم : تمرکز بر تقویت خود و رشد توانایى ها به منظور پیشى گرفتن از دیگران . راه اولى روش نـزاع و درگـیـرى اسـت امـا راه دوم یـک رقـابـت سـازنـده قـلمـداد مـى شـود. مـثال ساده آن مسابقه دومیدانى است . در نظر بگیرید دو نفر در یک مسابقه دو شرکت کرده اند. هر کدام از این دو تلاش مى کند تا مسافت بیشترى بدود و جلو بیافتد.

یـادآور مـى شـویـم کـه ایـجـاد درگـیـرى و کشمکش براى جلو افتادن از دیگران ، خسارت زیـادى روى دسـت انـسان گذاشته و شمار زیادى قربانى گرفته است . در موارد زیادى انـسـان هـا به جاى اینکه توان خود را صرف عمران و آبادى کره زمین کنند، انرژى خود را صرف نابودى دست آوردها و منافع دیگران کرده اند.

قـرآن کـریـم نـیـز انـسـانها را به استفاده از واقعیت ((تنوع )) در جهت ایجاد روحیه رقابت سازنده و مثبت فرا مى خواند تا هر گروه از راه ساختن خویش و تلاش در انجام امور خیر و شـایسته و خدمت رسانى بتواند برترى و پیشرفت خود را به اثبات برساند: ((براى هـر یـک از شما (امت ها) شریعت و راه روشنى قرار داده ایم و اگر خدا مى خواست شما را یک امـت قـرار مـى داد ولى (خـواسـت ) تـا شـمـا را در آنـچه به شما داده است بیازماید. پس در کـارهـاى نـیـک بـر یـکـدیـگـر سبقت بگیرید. بازگشت همه شما به سوى خداست . آن گاه درباره آنچه در آن اختلاف مى کردید آگاهتان خواهد کرد.))19

یکى از مفسران در ذیل این آیه چنین مى نویسد: ((در این آیه قرآن کریم به چرایى تفاوت مـوجـود مـیـان کـتـب آسمانى و پیروان ادیان مختلف پاسخ داده است . این پاسخ در چند نکته قابل تبیین مى باشد:

الف . هر امتى با رفتار و حرکات مادى و معنوى خاص خود از دیگر امت ها متمایز مى گردد. اقـتـصـاد هـر امـت ، رفـتـار فـردى اعضاى امت و مسائل اجتماعى آن (و هر آنچه که ((شِرعة )) نامیده مى شود از دیگران متفاوت مى باشند. همچنان که زبان ، فرهنگ و رویکردهاى یک امت (و هـر آنـچـه که ((منهاج )) نامیده مى شود) با زبان ، فرهنگ و رویکرد دیگر امت ها متفاوت است .

بـازخـورد ایـن تـفـاوت در وجود بشر مى باشد. وگرنه خداوند مى توانست انسان را نیز مـانـنـد پـرنـدگـان ، مـاهـى هـا و... یـک امـت واحـد قـرار دهـد بـى آنـکـه اخـتـلاف قابل توجهى میان آنها مشاهده شود.

ج . وجود تفاوت براى زندگى انسان ها سودمند مى باشد، و این امر انسان را به رقابت و شتاب گرفتن در انجام امور خیر فرا مى خواند چون هر طایفه و گروه براى محقق ساختن پـیـشـرفـت و بـرتـرى خـود بـر دیـگـران تـلاش مـى کنند تا نظام هاى زندگى را بهتر بـشـنـاسـنـد. از ایـن رو در تـاریـخ تـمـدن هـاى بـزرگـى را مـى بـیـنـیـم کـه بـه دلیـل رقـابـت و پـیـکـار گـروه هـا و اقـوام بـا یـکـدیـگـر شکل گرفته اند. و رقابت این اقوام موجب فروپاشى و تخریب در درون امت نگردیده است .

د. وجـود ایـن تـفـاوت نـبـاید موجب گردد هر گروه براى از بین بردن این تفاوت خواه با نـابـود سازى و خواه با مشاجره هاى لفظى و کلامى در صدد حذف دیگران برآید. بلکه بـایـد تـمـام اهـتـمـام هـر گـروه دسـتـیابى به دستاوردهاى بزرگتر از دستاوردهاى رقیب باشد، چرا که این هستى آنقدر گسترده است که حیات را براى همگان ممکن ساخته است .

حـکـمـت خـداونـد در ایـجـاد تـفـاوت میان انسان ها، آزمودن آنها براساس میزان توان ذاتى و امـکـانـات طـبـیـعـى اسـت کـه براى هر گروه و امتى فراهم ساخته است تا روشن شود کدام گـروه شـنـاخـت و آگـاهـى از حـیـات و در به تسخیر درآوردن آن و در نتیجه کدام گروه در ایمان و عمل صالح برتر از دیگر اقوام مى باشد.))20

بـنـابراین زندگى دنیوى میدان شکوفایى توان و انرژى انسان و بروز شایستگى ها و پیشرفت مى باشد. رستگارى و پیروزى نیز از آن شایسته ترین خواهد بود.
راه هاى هم زیستى

اگر دو شرط اساسى را رعایت کنیم ، مى توانیم بر اشکالات تنوع بشرى غالب شویم و به یک سطح از هم زیستى مسالمت آمیز دست یابیم :

شرط اول : تضمین حقوق و منافع طرف هاى مختلف

اگـر هـر یـک از مـجـمـوعـه هـاى بـشرى احساس کند که حقوقش از سوى طرف دیگر نادیده گـرفـته شده و به منافعش دست اندازى شده ، شرایط هم زیستى مسالمت آمیز فراهم نمى شـود. مـعـمولا در جوامع بشرى درگیرى و نزاع زمانى رخ مى دهد که گروهى به حقوق و ضـعـیـف هـم باشد، از برقرارى روابط مناسب با دیگر گروه ها خوددارى مى کند و همیشه به دنبال انتقام است .

بـه هـمـیـن دلیـل ، قـرآن کـریـم بـه لزوم رعـایت حقوق دیگران و عدم تعدى به مخالفان تاءکید فراوان مى کند. مؤ منان حق دارند، در صورتى که کافران به آنها حمله کردند، از خود دفاع کنند، اما نباید پا را از مرز دفاع فراتر نهند و دست به تجاوز بزنند: ((و در راه خدا، با کسانى که با شما مى جنگند، بجنگید، ولى از اندازه در نگذرید، زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست نمى دارد.))21
شرط دوم : احترام متقابل

انـسـانـیـت ، جـوهر واحد و مشترک میان تمام بنى آدم است ، پس باید همه انسان ها، على رغم داشـتـن گـرایـش ها و جهت گیرى هاى متفاوت ، به یکدیگر احترام بگذارند، زیرا همگى در جـوهـره انـسـانـى بـا یـکدیگر مساوى اند. امام على (ع ) مى فرماید: ((مردم دو قسم اند، یا برادر دینى تو هستند و یا در خلقت مانند تو مى باشند.))22

قـرآن کـریـم مـسـلمـانـان را بـه داشـتن رابطه حسنه با مخالفان دینى خود و نیز ارتباط براساس احترام متقابل ، احسان ، رعایت حقوق تشویق مى کند؛ البته تا زمانى که آنان با مسلمانان رابطه مسالمت آمیز داشته باشند و علیه ایشان دست به تجاوز نزنند، خداوند مى فـرمـایـد: ((خـدا شما را از کسانى که در (کار) دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بـیـرون نـکرده اند، باز نمى دارد که با آنان نیکى کنید و با ایشان عدالت ورزید، زیرا خدا دادگران را دوست دارد.))23

پـیـمـان هـا و مـعـاهـدات صـلح را کـه پـیـامـبـر(ص ) بـا قبایل یهود، مجامع نصرانى و گروه هاى مشرک عرب ، بسته بودند، نمونه هایى است که بـیـان مـى کند، اسلام به دنبال برقرارى روابط انسانى مثبت با افراد مختلف به منظور یک زندگى مشترک و مسالمت آمیز است .

تاریخ اسلام نشان مى دهد، مسلمانان به دلیل تعالیم و آموزه هاى اسلامى ، به این پیمان هـا و مـعـاهـدات پـاى بـنـد بودند، زیرا قرآن مى فرماید: ((و به پیمان وفا کنید، که از پـیـمـان پـرسـش خـواهـد شـد.))24 و نـیـز ((و آنـان که چون عهد بندند، به عهد خود وفا دارند.))25
1. شهروندى ادیان مختلف

در اولیـن سـال تـاءسـیـس جـامعه اسلامى در مدینه ، پیامبر(ص ) قانون سیاسى ادارى را براى این صحیفه شهروندى غیر مسلمان را در ایجاد جامعه جدید به رسمیت شناخت و وظایف ، حقوق و منزلت آنان را مانند دیگر شهروندان مسلمان قلمداد کرد.

در یـکـى از بـنـدهاى این صحیفه که پیامبر(ص ) نوشتن آن را دستور فرمودند، آمده است : ((یـهـود بنى عوف با مؤ منان یک امت هستند، یهود بر دین خود و مسلمانان هم تابع دین خود بـاشـنـد و در ایـن حکم تفاوتى میان خودشان و بندگانشان نیست مگر آن که کسى ستم یا گـنـاهـى کـند که خود و خانواده اش را به هلاکت مى اندازد. یهود بنى نجار نیز مانند بنى عوف چنین اند... .))26

مرحوم علامه محمدمهدى شمس الدین در تحلیل این موضوع مى گوید:

ایـن مـوارد نـشـان مـى دهـد که اسلام اندیشه تاسیس جامعه سیاسى متنوع را در یک دولت و نـظـام واحـد بـراسـاس دیـن اسـلام پـذیـرفـتـه اسـت کـه هـمـه مـردم از حـق کـامـل شـهـرونـدى بـرخوردار گردند و در ایجاد دولت شرکت جویند. شرط نکرده است که بـراى تـاسـیـس دولت اسـلامـى بـایـد هـمـه جـامـعـه بـه طـور کامل و خالص اسلامى باشند... .27
2. امت واحد و قومیت هاى مختلف

خـداوند متعال حضرت محمد(ص ) را از میان مردم عرب به پیامبرى برگزید تا به عنوان آخـریـن پـیـامـبـر، دین اسلام را به بشر عرضه کند. مشیت الهى این گونه بود که زبان عـربـى ، زبـان ایـن رسـالت بـاشـد: ((روح الامـیـن آن را بـه دلت نـازل کـرد تـا از هـشـدار دهندگان باشى ؛ به زبان عربى روشن .))28 به این ترتیب جـزیـرة العـرب سـرچـشـمـه دیـن اسلام گشت و جامعه عربى منبع انتشار این دین الهى به شـمـار مـى رود. اما این واقعیت به این معنا نیست که اسلام در انحصار عرب ها باشد. بلکه اسـلام دیـن خـداونـد بـراى هـمـه افـراد بشر است و همه بنى آدم را در برمى گیرد. قرآن کـریـم مى فرماید: ((و ما تو را جز بشارت گر و هشداردهنده براى تمام مردم نفرستادیم ))29 و نیز مى فرماید: ((و تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم .))30

ارزش هـا، مـفـاهـیـم و آمـوزه هـاى اسـلام ، داراى افقى جهانى و انسانى است که تمام اقوام ، نژادها و ملت ها را در برمى گیرد. در آغاز اسلام ، کسانى که به این دین الهى گرویدند و در راه اعـتـلاى آن تـلاش و مـجـاهـدت کردند، فقط مردمان عرب نبودند، بلکه از نژادها و اقـوام مـخـتـلفـى در بـنـاى جـامـعه اسلامى شرکت داشتند. در واقع جامعه اسلامى براساس تـنـوع سـلمـان فـارسـى ، صـهـیـب رومـى و بـلال حبشى از جمله کسانى هستند که در بناى ساختمان عظیم جامعه اسلامى ، در کنار مردان قریش و جوانان یثرب به خوبى درخشیدند.

اگر به هویت شخصیت ها و دانشمندان اسلامى نگاهى گذرا بیفکنیم ، مى بینیم ، که افراد مختلفى با ملیت ها و قومیت هاى متفاوت در پى ریزى تمدن رفیع اسلامى سهم داشته اند؛ این موضوع نشان مى دهد که اسلام ، دینى است که همه ملت ها را از عرب ، فارس ، ترک ، کـرد، سیاه و... را در آغوش خود گرفته و همگى در سایه ارزش هاى اسلامى در بناى این تمدن دست به دست هم داده اند.

نـکـتـه مـهـمـى که در اینجا باید به آن اشاره کنم ، موضوع زبان هر ملتى است . همه مى دانـیـم کـه زبـان قـرآن ، زبـان عـربى است و شایسته است که هر مسلمانى با هر قومیتى زبـان عـربـى را بـراى درک و فـهـم بهتر قرآن ، فراگیرد. اما این سخن بدین معنا نمى بـاشـد کـه بـه اجبار همه مسلمانان باید تنها به زبان عربى روى آورند. بلکه همه در حـفظ زبان خویش یا یادگیرى زبان مورد علاقه خود آزادند که این امر از نظر اسلام به طور کامل تاءیید شده است .

همچنان که لازم نیست هر مسلمانى با فردى از ملت و قوم خویش ازدواج کند، بلکه آزاد است تا با هر مسلمانى ، از هر نژاد و رنگ و ملیتى ازدواج کند، مؤ ید این سخن نیز ازدواج هایى است که در زمان پیامبر گرامى اسلام میان افراد مختلف از قومیت هاى متفاوت اتفاق افتاد.
3. اصول ثابت ؛ تنوع در مذاهب

مسلمانان در فهم مسایل عقیدتى و فقهى به دو منبع اساسى کتاب خداوند و سنت پیامبر(ص ) اسـتـنـاد مـى جـویـنـد؛ ایـنـان بـا ابـزار عـقـل و انـدیـشـه بـه بـرداشـت مـسـایـل دیـنـى از ایـن دو مـنـبـع پـرفیض الهام مى جویند و همین امر سبب گشوده شدن باب اجتهاد، گستردگى و تعدد آراء و اختلاف در نتایج و برداشت ها شده است .

تـفـاوت بـرداشـت هـا از نـص شـرعـى ، از هـمان آغاز و در زمان پیامبر(ص ) نیز اتفاق مى افـتـاد، امـا آن حـضـرت مـتـعـرض آن نـمـى شـدنـد، زیرا امرى کاملا طبیعى بود. به عنوان مثال پیامبر گرامى اسلام براى حمله به یهود بنى قریظه فرمان دادند که منادى در میان مـردم ندا سردهد که ((هر کس که فرمان را شنید و فرمانبردار است ، نماز عصر را نگزارد مـگـر در مـحـل بنى برداشت اصحاب از این فرمان (که نماز عصر را نخوانند مگر در بنى قـریـظه ) دو گونه شد. گروهى گفتند منظور پیامبر(ص ) شتاب براى حرکت به طرف بـنـى قـریـظـه اسـت نـه به تاءخیر انداختن نماز عصر؛ این گروه نماز عصر را در راه و قبل از رسیدن به بنى قریظه به جاى آوردند. اما گروه دیگر از صحابه از این فرمان فـهـمـیـدنـد که نماز عصر باید در محل بنى قریظه خوانده شود. حتى اگر پس از غروب آفتاب به آنجا برسند. اتفاقا آنان با تاءخیر و پس از غروب به آن جا رسیدند و موقع عصر نماز به جاى نیاوردند.31

هـر دو گـروه مـعـتـقـد بـودنـد از دسـتـور پـیامبر(ص ) پیروى کرده اند، وقتى خبر به آن حضرت رسید، ایشان به هیچ یک از صحابه عتاب و اعتراض نکردند.

هـم چـنـیـن در میزان حفظ و پذیرش سنت نبوى میان مسلمانان اختلاف به چشم مى خورد. زیرا گـاهـى صـحـابـه یـا فـقـیـهـى بـر حـدیـثـى از پـیـامـبـر(ص ) دسـت مـى یـافـت و به آن عـمـل مى کرد؛ در حالى که دیگر اصحاب از آن اطلاعى نداشتند و همین موضوع سبب اختلاف در بـرداشـت از مـسـایـل مـى شد. هم چنین عوامل دیگرى نیز بودند که زمینه تفاوت برداشت اصحاب از سیره نبوى را فراهم مى کرد.

البـتـه نـبـایـد از نـظـر دور داشـت کـه شـرایـط سـیـاسـى و اجـتـمـاعـى نـیـز در شکل گیرى آرا، نظرات و برداشت ها و نشر و گسترش آنها دخالت داشت .

بـه ایـن تـرتـیـب بـا گـذشـت زمان در تاریخ اسلام مکاتب فکرى متنوعى پدید آمد و سبب تـشـکـیـل مـذاهب فقهى و عقیدتى در میان مسلمانان گشت . البته همیشه تنوع فقهى و فکرى مـسـتـلزم بـروز اخـتـلاف و ایـجـاد تـفـرقـه نـمـى بـاشـد، بـلکـه در مـراحـل اولیـه تـشکیل این مذاهب در دوران طلایى تاریخ امت اسلامى ، نه تنها تعدد آرا سبب تـفرقه نبود بلکه فضایى فراهم کرد براى غنى سازى فقه اسلامى و بهره گیرى از آرا و دیـگـر نـظـرات . بـه ویـژه ائمـه مـذاهـب کـه بـا یـکـدیـگـر ارتـبـاط و تعامل داشتند، حتى اگر دلایل طرف دیگر را منطقى مى دیدند، دست از راى و نظر خویش مى کشیدند.

بـدیـن گـونـه بـا ظـهور مکاتب فکرى و جریان هاى فقهى مختلف ، دستاورد بزرگى در زمینه فقه و اندیشه اسلامى نصیب مسلمانان گشت .

شیخ محمد ابوزهره در این باره مى نویسد:

((ایـن اخـتـلاف اسـتعدادها را شکوفا کرد و بدون هیچ گونه جمودى توانایى دانشمندان را بـه سـوى تـدویـن عـلوم اسلامى سوق داد و میراث عظیم فقهى را براى مسلمانان به ارث ((قـانـون یونان )) مقایسه کنیم مى بینیم که قانون یونان که این همه موجب فخر و غرور اروپایى ها شده با یک دهم میراث فقهى ما برابرى نمى کند.))32

رابـطـه مـیـان امـامـان و عـلمـاى مـذاهـب یـک رابـطـه عـلمـى و هـمـراه بـا احـتـرام مـتـقـابـل بـود. زیـد بـن عـلى بـن حـسـین پیشواى مذهب زیدى ، با علماى زمان خویش رابطه مـسـتـحـکـمـى داشـت . عـلمـاى مـعـاصـر وى نـیـز از ایـن چـهـره بـهـره مـى جـسـتـنـد. واصـل بـن عـطـا بـا او ارتـبـاط داشت و از او کسب فیض مى کرد. هم چنین ابوحنیفه با او در ارتـبـاط بـود و از دانـش او بـهـره مـى گـرفـت و بـه او تمایل زیادى داشت و به شدت از او حمایت مى کرد. وى درباره خروج زید علیه لشکریان اموى مى گوید: ((خروج او، به مانندِ خروج پیامبر(ص ) در روز جنگ بدر است .))33

ابـوحـنـیـفه امام مذهب حنفى با امامان شیعه از فرزندان حضرت على (ع ) ارتباط داشت . وى بـه ایـشـان احـتـرام مـى گذاشت و بدون آنکه تشیع و پیروى از آنان را بپذیرد از ایشان بـهـره مـى جـسـت . از طرفى هم به ایشان خیلى محبت داشت . ابوحنیفه از زید بن على ، امام باقر(ع ) و امام صادق (ع )، عبدالله بن حسن بن حسن علم آموخت بدون اینکه از نظر فکرى تابع آنها باشد.34

از ابـوحـنـیـفـه روایـت اسـت کـه روزى مـنـصـور بـه او گـفـت ، مـردم سـوال هـاى مشکلى را آماده کرده اند تا جعفر بن محمد (امام صادق (ع ) ) را بیازمایند. او مى گوید، من نیز در این جلسه حاضر شدم و دیدم جعفر بن محمد کنار منصور نشسته است به طـورى کـه هـیـبـت و شـکـوه او بـیـش از هـیبت منصور من را گرفت . من نیز پرسش هایى از او پـرسـیـدم . او پـاسـخ گـفـت : نـظـر شـمـا چـنـیـن اسـت ، مـردم اهـل مـدیـنـه در ایـن بـاره نـظـرشـان چـنـین است و نظر ما نیز اینگونه است ... ابوحنیفه مى گوید: همانا دانشمندترین مردمان آگاه ترین ایشان به نظرات مختلف مردم است .35

هـم چـنـیـن مالک بن انس ، امام مذهب مالکى در مجلس امام صادق شرکت مى جست ، او مى گوید: ((به نزد جعفر بن محمد مى رفتم ، او مردى شوخ طبع و خندان بود... مدت زمانى که با او بـودم یـا نـمـاز مـى خـوانـد یـا روزه داشـت و یـا قـرآن مـى خـوانـد.))36 مـالک فضایل زیادى را از امام نقل کرده است . تنوع و تعدد مکاتب فکرى و فقهى و اختلاف آرا و نـظـرات عـلمـا و فـقها نتیجه طبیعى اجتهاد است ، امکان ندارد که باب اجتهاد مفتوح باشد اما همه نظرات یکسان باشند.

اجتهاد فریضه اى اسلامى و همیشگى است ، زیرا اجتهاد وسیله استنباط احکام جزئى شرعى از مـنـبـع وحى الهى و بیان نبوى است . بقا و استمرار شریعت اسلامى نیز به آن بستگى دارد تـا احـکـام شـرعـى را براساس مقتضیات زمان و مکان استخراج نماید و در واقع در هر زمان بر گروهى واجب است تا به مرحله اجتهاد دست یابند.

مـى بـیـنـیـم وقـتـى مـجـتـهـدان متعدد شدند، ناچار اجتهاد آنان نیز متنوع خواهد شد و مکاتب و جـریـانات فکرى متفاوتى متبلور خواهد گشت . اجتهاد چه بخواهیم و یا نخواهیم تعدد آرا را بـه دنـبال دارد. اما یک نکته بسیار مهم به نظر مى رسد و آن اینکه نظر مجتهد براى او و مـقلدانش الزام آور است نه بر دیگر مجتهدان و مقلدان . این موضوع یک قاعده و قانون مهم و دقیق در اندیشه دینى اسلام به شمار مى رود.37

بـا ایـن تـوصیف مى بینیم رفتار امامان و فقهاى صالح امت در برابر تنوع و تعدد آرا و مـذاهـب بـر احـتـرام مـتقابل استوار بود؛ امام صادق (ع ) به شاگردانش امر مى فرماید که موقع پاسخ به پرسش دینى مردم نظر دیگر مذاهب را نیز بازگو نمایند. آن حضرت به یـکـى از شـاگـردان خـاصـش ((ابـان بـن تـغـلب )) که در مسجد شریف نبوى براى افتاء حـاضـر مـى شـد، فرمود: ((آنچه را که از نظرات ایشان (ائمه مذاهب ) مى دانى براى مردم بیان کن .))38

زمـانـى کـه هارون الرشید تصمیم گرفت کتاب ((الموطاء)) مالک بن انس را به عنوان یک قانون عمومى و همگانى بر کعبه بیاویزد و همگان از آن آگاهى یابند، مالک بن انس به دلیل احترام به نظر دیگر مذاهب ، این خواسته هارون را نپذیرفت .39
واقعیتى تلخ

آنـچه که برشمردیم ابعاد تابناک تاریخ اسلام بود. زمانى که مسلمانان به ارزش ها، آمـوزه هـا و آداب اسـلامـى پـایـبـند بودند و با وجود داشتن نژاد و مذهب متفاوت در یک حالت انـسـجـام و یـکـپـارچـگـى ، هـمـکـارى و هم زیستى به سر مى بردند. اما متاءسفانه تاریخ مـسـلمانان ، چهره اى غم انگیز نیز دارد که بیانگر تعصب ، دشمنى و کینه توزى است . در ایـن دوران خـون هـاى زیـادى ریـخـتـه شـد و حـقـوق مـردم پـایمال گشت . زیرا آن روحیه پذیرش تنوع آرا و نظرات از میان مسلمانان رخت بربست . مسلمانان در برهه هایى از تاریخ خود از ظلم و ستم حاکمان اسلامى رنج و عذاب فراوانى مـتحمل شدند. اختلاف راءى و مذهب سبب دشمنى و کینه توزى فراوانى در جامعه اسلامى مى شـد. مـا نـمـى تـوانـیـم ادعـا کنیم که کنار دوران طلایى و تابناک تاریخ اسلامى و وجود انـسـجـام امـت مسلمان شاهد اقدامات دشمنانه میان مسلمانان نیز هستیم که از ساحت مقدس اسلام به دور است .

ویـژگـى هـاى خـصـمانه زمانى بروز کرد که جامعه اسلامى از دستورات الهى دور شد و جهالت و تاریک اندیشى بر جامعه حکم فرما گشت .

اکـنـون مـا وظـیـفـه داریـم ارزش هاى حقیقى اسلام را آشکار کنیم و با درس گرفتن از نقاط ضـعـف و قـوت گـذشته مان به اصلاح جامعه اسلامى بپردازیم تا بتوانیم با خطرات و چـالش هـایـى کـه امـت مـسـلمـان را تـهـدیـد مـى کـنـد، رویـارویـى کـنـیـم . بـسـیـارى از عـوامـل جـنـگـهـا و بـحـران هـاى جـهـان سـوم و رنـج و سـخـتـى هـاى مـلت هـاى در حـال تـوسـعـه به وجود فضاى درگیرى میان جریان هاى مختلف ، عدم پذیرش دیگران و نـبـود روحـیـه هـمـزیـسـتـى و فقدان مشارکت در بناى یک زندگى آزاد و همراه با خوشبختى برمى گردد.
عوامل اختلاف برانگیز

با وجود شفافیت دیدگاه اسلام در قبول دیگران و همزیستى مسالمت آمیز با ایشان حتى با پیروان دیگر ادیان و نیز چالش ها و خطراتى که امروز امت اسلامى را تهدید مى کند و از طـرفـى عـصـر ارتباطات و پیشرفت علمى به شمار مى رود، امت اسلامى دچار یک بیمارى مزمن است که نمى گذارد این امت از جاى خود برخیزد و به یک وحدت ، انسجام و یکپارچگى دست یابد!!

ایـن بـیـمـارى خـطـرنـاک ، چـیـزى نیست جز همان تعصب مذهبى که بر سر امت مسلمان سایه انداخته و در بسیارى از کشورها و مناطق درگیرى هاى مذهبى پدید آورده است . پیامبر اعظم (ص ) مـى فـرمـایـد: ((کـسـى کـه بـه انـدازه یـک دانـه خـردل عـصـبـیـت در قـلبـش بـاشـد، خـداونـد او را در روز قـیامت با اعراب جاهلیت محشور مى گـردانـد))40 و نـیـز مـى فـرماید: ((کسى که به عصبیت فراخواند، از ما نیست ؛ کسى از روى عصبیت بجنگد از ما نیست و کسى که به عصبیت بمیرد از ما نیست .))41

مـسـلمـانـان در بـسـیـارى از مناطق جهان اسلام داراى مذاهب متفاوت مى باشند و با وجود اینکه هـمـگـى فرزندان یک دین ، یک میهن و یک ملیت مى باشند نمى توانند در یک محیط منسجم با هم همکارى داشته و به طور مسالمت آمیز زندگى کنند و شاهد درگیرى و نزاع در میان آنها هـستیم . معمولا نیز گرایش هاى مذهبى و طائفه اى در مى باشد؟! همه مذاهب اسلامى از قرآن و سـنـت شـریـف نـبـوى سـرچـشـمـه مـى گـیـرنـد و هـمـگـى آنـهـا بـر اصـول مـشترکى اتفاق دارند مانند: ایمان به خداوند، نبوت حضرت محمد(ص )، اعتقاد به آخرت ، وجود قبله واحد یعنى همان کعبه ، نماز، روزه ، زکات و بالاخره اینکه اینان تنوع و تعدد مذهبى را از نیاکان خود به ارث برده اند و خود اختراع نکرده اند.

پس علت این همه نزاع میان مسلمانان چیست ؟

به نظر ما علل آن عبارت است از:

1. بى خبرى نسبت به دیدگاه و آموزه هاى اسلام .

2. اخلاق ناپسندى که از خودخواهى ، منفعت طلبى و عصبیت سرچشمه مى گیرد.

3. تلاش دشمنان خارجى و داخلى براى دامن زدن به اختلافات .
همزیستى مسالمت آمیز، راه درمان

وقـتـى کـه شـهـرونـدان مـسـلمـان داراى مـذاهـب مـتـفـاوتـى هـسـتـنـد، بـراى تعامل با یکدیگر سه راه پیش روى دارند:

1. راه اول : تـلاش بـراى تـحـمیل مذهب خود بر دیگران ؛ پیروان هر مذهبى تلاش کنند تا عـقـایـد خـود را بـه دیـگـر مذاهب تحمیل نمایند تا دیگران به اعتقادات ایشان گردن نهند. زیـرا آنان معتقدند که تنها مذهب خودشان محق تر مى باشد و خود را مکلف مى دانند تا مذهب خـویـش را نـشـر و گـسـتـرش دهـنـد. انـتـخـاب ایـن روش اشکال شرعى دارد؛ زیرا پذیرش اعتقاد از روى اجبار و زور نمى باشد. قرآن مى فرماید: ((لا اکـراه فـى الدیـن ))42 بـلکـه باید از روى رغبت و اندیشه باشد. همچنین شرع مقدس اسلام اجازه نمى دهد مسلمانان دیگران را به پذیرش اعتقادات خویش مجبور سازند تا آنان نـیـز بـه خـداونـد ایـمـان بـیـاورنـد. خـداونـد نیز چنین حقى را به پیامبر(ص ) نداده ، مى فـرمـاید: ((پس تذکر بده که تو تنها تذکر دهنده اى ، و بر آن تسلطى ندارى .))43 و نـیـز ((پـس آیـا تـو مـردم را نـاگـزیـر مـى کـنـى کـه ایـمـان بـیـاورنـد؟))44 در عـمـل نـیـز تـجـربـه نـشـان داده اسـت کـه اگـر انـدیـشـه و اعـتـقـادى بـه مـردم تـحـمـیـل گـردد آن را نـمـى پـذیـرنـد بلکه به اعتقادات و مذهب خود پایبندتر مى شوند. نـمـونـه بـارز آن نـبرد ملت هاى مسلمان است که در سلطه کشور کمونیستى شوروى سابق قرار داشتند.

مـانـنـد ایـن وضـعـیـت را مـا خـود نـیـز شـاهـد بـوده ایـم کـه بـعـضـى از جـریـان هـا بـه دلیـل داشـتـن اکـثـریـت و قـدرت تـلاش مـى کـردنـد تـا راى و مـذهـب خـود را تحمیل کنند، اما تاثیر آن محدود و موقتى بود.

2. راه دوم : درگـیـرى و دشـمنى ؛ به گونه اى که پیروان هر مذهب در سنگر مذهب خویش ‍ مـوضـع بـگیرند و براى رویارویى با مذهب دیگر آماده مقابله باشند، در این صورت جو دشمنى و تشنج بین مذاهب حاکم مى شود و گروهى که قوى تر است به نبرد علیه گروه دیـگـر مى پردازد و گروه دیگر نیز در پى انتقام ... . و بدینگونه یک جامعه مسلمان وارد درگـیـرى و جـنـگ داخـلى مى شود. در این وضعیت همه زیان مى بینند و فرصت مناسبى نیز بـراى دشـمنان اسلام و کشور فراهم مى کند تا بتوانند نقشه ها و توطئه هاى خود را به انـجـام برسانند. جنگ داخلى لبنان و درگیرى هاى خونین طایفه اى کنونى در پاکستان از نمونه هاى بارز این دشمنى است .

3. راه سـوم : هـمـزیـسـتـى ؛ بـه ایـن مـعـنـا کـه هـر طـرف بـپـذیـرد کـه طـرف مـقـابـل نـیـز حـق دارد عـقـایـد خـود را داشـتـه بـاشـد و بـه شـعـائر مـذهـبـى خـود عـمـل نـمـایـد و هـمه مردم شهروندانى عادى هستند با حقوق و وظایف یکسان که همگى براى دسـتـیابى به منافع عمومى و دفع خطر مشترک با هم همکارى کنند. دستور اسلام نیز همین اسـت و راه ائمـه اسـلام و عـلمـاى بـرجـسـتـه و آگـاه نـیـز چـنـیـن بـوده اسـت . عقل سلیم و منطق نیز حکم مى کند که مردمان در یک میهن واحد زندگى مسالمت آمیز پیشه کنند. امام باقر(ع ) نیز مى فرماید: ((مصلحت مردم در زندگى مسالمت آمیز است .))45
پینوشتها:

2. تنوع و همزیستى مسالمت آمیز.

3. یوسف : 76. 4. زخرف : 32.

5. نساء: 1.

6. الموسوعة العربیة العالمیة ، ج 1، ص 119، 1996، ریاض .

7. الرحمن : 4 ـ 3.

8. روم : 22.

9. الموسوعة العربیة العالمیة ، ج 10، ص 569.

10. نحل : 36 ـ 35.

11. بقره : 256.

12. کافرون : 6.

13. نحل : 125.

14. زمر: 18.

15. عنکبوت : 46.

16. ممتحنه : 8.

17. انعام : 108.

18. حجرات : 13.

19. مائده : 48.

20. محمدتقى مدرسى ، من هدى القرآن ، ج 2، ص 393، چاپ دوم ، 1407 ه‍ . ق .

21. بقره : 190.

22. نهج البلاغه ، نامه شماره 53.

23. ممتحنه : 8.

24. اسراء:34.

25. بقره :177.

26. ابن هشام ، السیرة النبویة ، ج 2، ص 123 ـ 119.

27. محمدمهدى شمس الدین ، فى الاجتماع السیاسى الاسلامى ، ص 290.

28. شعراء: 195 ـ 193.

29. سباء:28.

30. انبیا:107.

31. محمداحمد باشمیل ، موسوعة الغزوات الکبرى ، ج 4، ص 147، قاهره ، 1986.

32. مـحـمـدابـوزهـره ، تـاریـخ المـذاهب الاسلامیة ، ص 302، دارالفکر العربى ، قاهره ، 1989.

33. همان ، ص 45.

34. همان ، ص 361.

35. همان ، ص 693 با تلخیص .

36. همان ، ص 397.

37. مـحـمـدعـمـاره ، روزنـامـه الحـیات 27/10/1427 ه‍ . ق ، مقاله ((فریضة الاجتهاد تقنین للتعددیة و الاختلاف ))

38. سـیـدابوالقاسم خوئى ، معجم رجال الحدیث ، ج 1، ص 149، چاپ چهارم ، 1410 ه‍ . ق .

39. محمدابوزهره ، همان ، ص 430.

40. اصول کافى ، ج 2، ص 308.

41. سنن ابى داود، ج 2، باب فى العصبیة ، حدیث شماره 5121.

42. بقره : 256.

43. غاشیه : 22.

44. یونس : 99.

45. بحارالانوار، ج 71، ص 167؛ دار احیاء التراث العربى ، 1983، بیروت

تبلیغات