چکیده

متن

از پـدیـده هایى که در تاریخ معاصر کشورمان ایران مطرح بوده ، مسئله ((قومیت گرایى آذرى )) اسـت کـه اغـلب به این پدیده به عنوان جریانى سیاسى با عنوان پان ترکیسم اشـاره مـى شـود. ایـن مـوضـوع در مـبـاحـث مـربـوط بـه آسیب شناسى امنیت ملى و به عنوان تـهدیدى بالقوه تلقى شده و در جامعه شناسى سیاسى در چارچوب موضوع شکاف هاى اجـتـمـاعى 362 مورد بحث قرار مى گیرد. گفته مى شود، زندگى سیاسى در هر کشورى بـه شـیـوه هـاى گـونـاگـون ، تـحـت تـاثـیـر گسست هاى اجتماعى خاص آن کشور و نحوه صـورتـبـنـدى آن شـکـافـهـا قـرار مـى گـیـرد. تـنـوع جـامـعـه شناسى سیاسى کشورهاى گوناگون ، ناشى از نوع و تعداد این گسست ها و نحوه آرایش و یا ترکیب آنهاست .363

پدیده قومیت گرایى خطرى است که اگر هوشمندانه با آن برخورد نشود مى تواند امنیت ملى ، تمامیت ارضى و یکپارچگى ملتى را در معرض تهدید و تجزیه قرار دهد؛ بنابراین ، نـاسـیـونـالیـسـم قـومـى 364 در کـارکـرد تـجـزیـه کـنـنـده اش عـامـل تـهدیدى براى کشورها محسوب مى گردد. بویژه زمانى که به عنوان اهرم فشار و حـربـه اى در دسـت بـازیگران بین المللى ، علیه واحدهاى سیاسى با تنوعات زبانى ، مذهبى و نژادى به کار رود، این مسئله جدیت بیشترى پیدا مى کند. ناسیونالیسم در تاریخ معاصر کشورهاى غربى نظیر ایتالیا، آلمان (البته تحت رهبرى نخبگانى همچون مازینى و بـیـسـمـارک ) مـوجـب وحـدت شـد، امـا در مـنـطقه خاورمیانه از دهه نخست قرن بیستم میلادى کـارکـرد تـجزیه کننده از خود نشان داد که فروپاشى امپراتورى عثمانى و تفوق دولت هـاى انـگـلیس و فرانسه به کشورهایى که از بقایاى تجزیه این امپراتورى بوجود آمده از ایـن نـمـونـه بـود.365 ایـن در حـالى اسـت کـه مـلت هاى اروپایى نظیر فرانسویان ، آلمانها، انگلیسى ها و... با کنار نهادن اختلافات فرقه اى (پروتستانها و کاتولیک ها) و با پشت سر گذاشتن تنوعات زبانى ، اروپاى واحد را به وجود آوردند و به عنوان یک بازیگر تاثیرگذار در عرصه روابط بین المللى وارد صحنه شدند.

ایـران در زمـره 10 کـشـور بـا کثرت زبان و لهجه در دنیاست . زبانهاى عمده اى که به آنـهـا تکلم مى شود فارسى ، آذرى ، عربى ، کردى ، بلوچى و ترکمنى است . برخى از اصـحـاب قلم بدون توجه به ظرایف و دقایق علمى مربوط به دانشواژه ها، از کسانى که به این زبانها تکلم دارند، تحت عنوان ((اقوام )) یاد مى کنند و بدین لحاظ جامعه ایران را یـک جـامـعـه مـوزائیـکـى مـى دانـنـد کـه داراى شش قومیت یاد شده است . سازماندهى و بسیج اجـتـمـاعـى در درون هـر یـک از ایـن بـه اصـطـلاح قـومـیـت هـا بـه مـفـهـوم فـعـال سـازى شـکـافـهـاى اجـتـمـاعـى از سـده گـذشـتـه از عـوامـل آسـیـب زایـى درونـى جـامـعـه ایران به شمار رفته و در جامعه شناسى ایران مورد تـوجـه از سـالهـاى 1320 تاکنون با نوساناتى بر فضاى سیاسى کشور بسته به مـوقـعیت هاى زمانى مختلف با شدت و ضعف تاثیرگذار بوده است . بویژه در مقاطعى که دولت مـرکـزى در مـوقـعـیـت ضـعـف قـرار گـرفـتـه ، گـرایـش هـاى قـومـى فعال شده است .

از لحـاظ تـاریـخـى ، رویـکـرد مـطـالعاتى دانشمندان به مساله قومیت ، به دهه هفتاد قرن بـیـسـتم برمى گردد. ازاواسط دهه 1970 میلادى موضوع قومیت در شاخه هاى مختلف علوم اجـتـمـاعى مورد توجه فزاینده اى قرار گرفت و این مقوله ازحد یک موضوع به سطح یک رشـتـه خـاص رسـیـد. مـطـالعـات مـربـوط بـه قـومـیـت کـه در اوایـل قـرن بـیـستم به انسان شناسى و جامعه شناسى محدود بود، از اواخر این قرن ، در سایر شاخه هاى علوم اجتماعى ازجمله علوم سیاسى و شعب آن نظیر جامعه شناسى سیاسى و روابـط بـیـن المـلل مـطـرح شـد. از لحـاظ جغرافیایى نیز مطالعات مربوط به قومیت ، مـنحصر به آمریکاى شمالى و اروپا بود، بعدها پژوهشگران رشته هاى جامعه شناسى ، انـسـان شـنـاسـى و علوم سیاسى در جوامع جهان سوم نیز به این مطالعات دست زدند. این نـوشـتار به معرفى ، بازشناسى و نقد جریان موسوم به قومیت گرایى آذرى در جامعه ایران مى پردازد.
1. مفهوم قومیت

در تعریف واژه قومیت ، عده اى کوشیده اند تا آن را بر اساس وحدت نژاد و فرهنگ تعریف کـنـنـد. در حـالیـکـه مـفـهـوم نـژاد و گـروهـبـنـدى انـسـانـهـا و تـمـایـز قائل شدن میان آنها بر اساس عنصر نژاد، فاقد پایگاه علمى مى باشد. در تعریفى که در ((هـویـت و هـمـبـسـتـگـى جـمـعى متکى بر عوامل انتسابى چون جد مشترک ، زبان ، رسوم ، سیستم عقاید و اعمال (مذهب ) و در برخى از موارد نژاد یا رنگ .))366

در فرهنگ جدید جامعه شناسى ، از گروه قومى این گونه تعریف شده است :

((...گروهى با سنت فرهنگى مشترک و احساس هویتى که آن را به عنوان یک گروه فرعى از یـک جـامـعـه بـزرگـتـر مـشـخـص مـى کـنـد. اعـضاى هر گروه قومى از لحاظ ویژگیهاى فرهنگى از سایر اعضاى جامعه خود متمایز هستند.))367

عـلم جامعه شناسى مفهوم قومیت را در قالب دانشواژه قوم مرکزى مورد بحث و مطالعه قرار مى دهد. قوم مرکزى از دیدگاه جامعه شناسى ، نوعى رفتار اجتماعى و طرز تلقى عاطفى اسـت کـه بـه رجحان بخشیدن و ارزش نهادن مفرط به آن گروه اجتماعى ، محلى یا ملى که بـه آن تـعـلق داریـم مى انجامد. در طرز تفکر مبتنى بر ((قوم مرکزى )) گرایش ‍ به کم ارزش خواندن فرهنگها و تمدنهاى متفاوت ، مستهجن تلقى کردن آنان با توجه به آداب و رسـوم و عـادات گـروه خویشتن ، که بهنجار قلمداد مى شود و معیار داورى قرار مى گیرد، وجـود دارد. قـوم مـرکـزى ، سـرانـجـام به پیدایى عقاید قالبى ، تصاویر ذهنى از پیش سـاخـتـه ، خـرافـات درباره مردم یا نژادها ى دیگر و بیگانه هراسى مى انجامد و یکى از عـوامـل عـدم تـفـاهـم و کـشـمکشهاى بین جوامع است . در یک جامعه فراگیر و گسترده از نوع جـدیـد کـه در آن بـایـد گـروهـهـاى مـتـعـدد و مـتـفـاوت و گـاه نـژادهـا و مـلل گـوناگون با یکدیگر زندگى کنند، اکثر پدیده هاى مرتبط با قوم مرکزى تجلى مـى نـمـایـد و تـفـاوتـهـاى اقـتـصـادى و نـوع زنـدگـى بـیـن ایـن در داخـل یـک تـمـدن خاص و گسترده ، خرافات طبقاتى ، حرفه اى ، نژادى و مذهبى پدید مى آید و با طرز تلقى هاى تنگ نظرانه و بالنسبه مشابه با قوم مرکزى به منصه ظهور مى رسند.368
2. جامعه ایران و مسئله قومیت

هـمـان گـونـه کـه در ابتداى این نوشتار اشاره رفت ، جامعه ایران داراى تنوعات و تکثر زبانها و لهجه هاست .. به لحاظ تاریخى و سیاسى کوشش هایى البته با منشاء خارجى صـورت گـرفـتـه تـا از عنصر زبان و مذهب به عنوان یکى از شکاف هاى اجتماعى براى بر پا داشتن جنبش اجتماعى ـ سیاسى بهره گرفته شود.

اشاره به آذرى ها، ترکمن ها، کردها، عربها و بلوچها با واژه اقوام ، فاقد پشتوانه علمى اسـت ؛ زیـرا وجـه تـمـایـز عـمـده مـیـان ایـن اقـشـار اجـتـمـاعـى ، عـامـل زبان است و بر اساس ملاک فرهنگ نژاد، عنصر بیولوژیک و رنگ پوست نمى توان ایـنـهـا را گـروهـهـاى قومى نامید. از منظر جامعه شناسان ، اینها جوامع زبانى هستند و با جـوامع قومى تفاوتهاى اساسى دارند. در آثار علمى مربوط پدیده قومیت در ایران ، واژه قـومـیـت تـعـریـف نـشـده اسـت . تـنـها زمانى که تفاوت هاى زبانى و حتى مذهبى به عنوان ابـزارى در خـدمـت غـرض ورزیـهـاى سـیاسى قرار بگیرد، به صورت قومیت و یا پدیده نـاسیونالیسم قومى ظاهر مى شود که در جامعه شناسى سیاسى از آن به عنوان ((بسیج قومى )) یاد مى شود.

ایـرانـیـان در طـول تـاریـخ کـهـن تـمـدن ایـرانـى ، هـزاران سـال در فـلات ایـران بـا هـویـت واحـد پـارسـى مـى زیـسـته اند. سیاسى در این سرزمین پـهناور، اساساً در قرن بیستم میلادى پدید آمد. ساختار سیاسى ـ اجتماعى ایران از لحاظ جـامـعـه شـناسى مبتنى بر سیستم ایلى بوده است ، نه قومى . گروه هاى زبانى و مذهبى نـظـیـر آذرى هـا، بـلوچ هـا و بـرخـى از فـارس هـا، عـربـها و ترکمن ها بیشتر بر اساس تـعـلقـات مـذهـبـى یـا ایـلى سـازمـانـدهـى و قـشـربـنـدى مـى شـدنـد. مـفـهـوم ایل از پشتوانه طبیعى و تاریخى در ایران برخوردار است در حالیکه قومیت از مقولات نو پـدیـد در قـرن گـذشـتـه مـى بـاشـد کـه جـنـبه سیاسى داشته و از جوامع غربى نشأ ت گرفته است .
3. عوامل موثر بر شکل گیرى حرکت قوم گرا

در پاسخ به این سوال که قومیت گرایى آذرى (به عنوان یک پدیده تازه ) تحت تاثیر کدامین عامل به ظهور پیوست ، مى توان با نگرشى تحلیلى به تحولات تاریخ معاصر بـه پـى جـویـى مـتـغـیـرهـا پـرداخـت . بـه نـظـر مـى رسـد، چـهـار عامل در سیاسى شدن علایق محلى و ظهور تمایلات قوم گرایانه نقش ایفا کرده است . این عـوامـل شـامـل عـمـلکـرد و سـیـاسـت هـاى دولت شـبـه مـدرن ، جـنـبـش هـا و تحولات سیاسى ، روشـنـفـکران و تحریکات و مداخلات نیروهاى بیگانه مى باشد که در اینجا به مرور هر یک از آنها مى پردازیم .
1 ـ 3. دولت شبه مدرن و نقش آن در سیاسى شدن علایق قومى

از اوایـل قـرن بـیـسـتـم بـا انـقـراض حـکـومـت قـاجـار و انـتـقـال قدرت به رضاخان ، جامعه ایران شاهد فروپاشى یک سیستم حکومتى سنتى غیر مـتـمـرکـز و ظـهور یک دولت شبه مدرن سکولاریستى در دستور کار خود قرار داده بود. در فـاصـله سـالهـاى 1300 تـا 1312 شمسى تلاش رضاخان براى خلع سلاح گروه هاى ایـلى ، دسـتـگـیـرى ، تـبعید و اعدام روساى ایلات به سیاسى شدن تفاوت هاى زبانى ، مـذهـبى و انعقاد نطفه گرایشهاى سیاسى محلى گرا موثر واقع شد. البته این پدیده در مناطق کردنشین و بلوچ نشین تاثیر منفى سیاسى بیشترى بر جاى نهاد.369

2 ـ 3. جنبشها و تحولات سیاسى معاصر

از لحـاظ تـاریـخـى ، قـیام ها و خیزشهاى اجتماعى ـ سیاسى معاصر در تحرکات سیاسى نـخـبـگـان آذرى و انـگـیزه یابى آنها براى فعالیت هاى سیاسى موثر بوده است . حوادث مهمى که ایرانیان آذرى زبان به طور مستقیم در آنها درگیر بوده اند، عبارتند از انقلاب 1905 روسیه ، جنبش مشروطه ایران ، انقلاب 1908 ترکهاى جوان در امپراتورى عثمانى ، اشـغـال آذربـایـجـان ایـران تـوسـط روسـیه و امپراتورى عثمانى از 1909 تا 1918، انـقـلاب اکـتـبـر 1917 روسـیـه ، سـقـوط امـپـرراتـورى عـثـمـانـى و تـشـکـیـل تـرکـیـه نـویـن در 1918 و در نـهـایـت ، ظـهـور و سـقـوط جـمـهـورى مـسـتـقـل آذربـایـجـان در قـفقاز در 1919 و 1920. این رویدادها در ظهور علایق قومگرایى موثر واقع شد.370
3 ـ 3. نقش نخبگان و روشنفکران در شکل دهى به حرکتهاى قوم گرایانه

در تجزیه و تحلیل پدیده قوم گرایى و تلاش براى توضیح چرایى ظهور گرایشات محلى و خودمختارى طلبى در آذربایجان پاسخ بسیارى از سوالات را مى توان در تاریخ تـحـولات مـعـاصـر آذربایجان پیدا کرد. بنابر روایت تاریخ پدیده سیاسى (به همراه سـایر عوامل )، تحت تاثیر کارکرد برخى روشنفکران است . در آذربایجان ایران ، زبان آذرى ، بـه عـنـوان ابـزارى در تـحـریکات سیاسى توسط روشنفکران قوم گرا به کار گرفته شده است .

روشنفکران قومى براى رسیدن به هدفهاى سیاسى خود کوشیده اند با استفاده از تفاوت زبـانـى و مذهبى ، به خلق هویت قومى بپردازند. آنان از این عناصر به عنوان ابزارهاى سیاسى بهره گرفتند. در ایران تلاش جهت خلق و آفرینش هویت قومى و شورانیدن مردم یـک مـنطقه علیه دولت مرکزى به منظور امتیاز گیریهاى اقتصادى (نظیر نفت ) و سیاسى (کـسـب مـنـاصـب و مقامات سیاسى ) فقط حاصل تحرکات سیاستمداران بومى نبوده ، بلکه بسیارى از نیروهاى غیر بومى نیز در فراخوانى و تبلیغات سیاسى علیه دولت مرکزى نـقش بازى کره اند. جریان هاى چپگرا مانند چریکهاى فدائى خلق ، سازمان پیکار و حزب تـوده در طـرح و تشدید حرکت هاى قومیت گرا نقش فعالى داشته اند. براى روشن شدن ، ابـتـدا بـه بـررسـى نـقـش اشـخـاص غـیـر آذرى مى پردازیم و سپس تاثیر برخى آذرى زبانان را در ظهور و تشدید علایق قومى مرور مى کنیم .
الف . نقش روشنفکران غیر آذرى :

در تـاریخ آذربایجان ، سابقه حرکت هاى قومى از قدمت چندانى برخوردار نیست . پیشینه قـومـیـت گـرایـى آذرى در تاریخ این خطه از سرزمین اسلامى حد اکثر به سالهاى پس از جـنـبـش مـشـروطـه مـى رسـد. بـه عـبـارت دیـگـر در تـاریـخ آذربـایـجـان قبل از جنبش ‍ مشروطیت اثرى از تمایلات و گرایشات قومى مشاهده نشده است . این امر نشان دهـنـده نـو تاثیر وتاثر، تعاملات ایدئولوژیکى ، سیاسى و التهابات قرن بیستم مى باشد.

سیاسى شدن مسئله زبان و عمده کردن آن براى جداسازى بخشى از جمعیت ایران از پیکره مـلتـى یـکپارچه و با هویت واحد ایرانى - اسلامى ، ناشى از تحرکات و فعالیت هاى عده اى از روشـنـفـکـران غـیـر آذرى اسـت . تـاریـخ آذربـایـجـان و پـیشینه ناسیونالیسم آذرى گـویـاى دو نـکـتـه مـهم و اساسى در خصوص پدیده قومیت گرایى آذرى مى باشد. نکته نـخست اینکه این مسئله همان گونه که پیشتر نیز اشاره شد به لحاظ تاریخى از سابقه چـنـدانـى بـرخوردار نیست . نکته دوم این که قومیت گرایى آذرى منشاء داخلى نداشته و یک پدیده غیر بومى است .

هـمـان گـونـه کـه گـرایـشـات مـارکـیـسـتـى در نـیـمـه اول قـرن گـذشـتـه از روسـیـه بـویـژه از مـنـطـقـه قـفـقـاز راه نـفـوذ خـود را بـه داخل ایران باز کرد، علایق نژادپرستانه و قومیت گرایانه نیز در تعاملات ایرانیان مقیم مـنـطـقـه قـفـقـاز، آذربـایـجـان شـوروى و تـرکـیه وارد مناطق آذرى نشین کشور شد. یعنى ؛ نـیـروهـاى غیر ایرانى و غیر آذرى در تحولات آذربایجان ایران سهم بیشترى داشته اند. بنابر این ، منشاء قومیت گرایى را باید در آن سوى مرزهاى آذربایجان جستجو کرد.

شـهـر بـاکـو در سـواحل غربى دریاى خزر، مرکز فعالیت هاى سیاسى روشنفکران قومى قفقازى و عده اى از آذرى هاى ایرانى بوده است . گروهى از ایرانیان آذرى در فعالیت هاى سـیـاسـى در روسـیـه و ایـران شـرکـت کـرده و هـسـتـه هـاى اولیـه تـشـکـل هـایـى را بـوجـود آوردنـد کـه بـعـدها حرکت خود مختارى طلبانه و جدایى خواهانه سـالهـاى 25 ـ 1324 را در رفـت وآمـدهـاى ایـرانـیـان آذرى بـه مـنـطـقـه فـقـقـاز، در تـاءثـیـرپـذیـرى ایـرانـیـان از گـرایـشـات قـومـى مـوثـر بـوده است . این مسئله یکى از عـلل مـطـرح شـدن و شـکـل گـیـرى گـرایشات ناسیونالیستى افراطى در آذربایجان مى بـاشـد. مـطـابـق آمـار در بـرخـى از مـنـابـع مـوجـود، در سـالهـاى دهـه اول قـرن بـیـسـتـم ، پـنـجـاه درصـد کـل کـارگـران مـسـلمـان در بـاکـو را ایـرانـیـان تـشکیل مى دادند. علاوه بر کارگران ، تعدادى از فعالان سیاسى که در اثر فشار حکومت قاجار ناچار به ترک ایران و مهاجرت به باکو شدند، در بدنه جریان قومگرایى جذب و ادغـام شـدنـد. ایـنان در انتشار نشریات سیاسى ، رونق گرفتن فعالیت احزابى همچون ((حزب همت ))، ((حزب مساوات ))، ((حزب عدالت )) و ((حزب اجتماعیون عامیون )) موثر بوده اند. به این افراد عده قلیلى دیگر را نیز باید افزود که به انحاء مختلف از ایران طرد شـده و پـس از مـهـاجرت به ترکیه با تئورسین هاى پان ترکیسم ارتباط برقرار کرده وبـعـدهـا عـلایـق نـژاد گـرایـانـه را وارد ایـران کـرده انـد. بـه هـر حال این قشر به هنگام بازگشت به داخل ایران ، سهم عمده اى در ظهور گرایش هاى قومى در آذربـایـجـان ایـفـا کـردنـد. فـتـحـعـلى آخـونـد زاده ، رسول زاده و پیشه ورى از جمله این افراد بودند.371

طـرح انـدیـشـه خـودمختارى سیاسى آذربایجان ایران ، به ویژه در سالهاى 25 ـ 1324 عـمـدتـاً نـتیجه فعالیت فعّالان غیرآذرى بوده است . در این زمینه مى توان به جریان هاى چـپـگـرا نـظـیـر حـزب تـوده اشـاره کـرد کـه از انـدیـشـه خـودمختارى آذربایجان از طریق تشکیل شوراهاى منطقه اى حمایت مى کرد. البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که این فـعـّالان و جـریـان هـاى سـیـاسـى بـه طـور مـسـتـقـل عـمـل نـمى کردند، بلکه فعالیت هاى قبال ایران هماهنگ بود.

نـقـش اشـخـاص غیر آذرى در التهابات منطقه آذربایجان زمانى آشکارتر مى شود که با دقـت در رخـدادهـاى تـاریـخ مـعـاصـر هـویـت بـازیـگـران فـعـال در بـحـران آذربـایجان در سال 1325 مورد بازشناسى قرار دهیم . بنابر روایت تـاریـخ ،اکـثـر افسران مسئول آموزش ارتش ‍ جمهورى (فدائیان )، غیر آذربایجانى بوده انـد. بـخـش عـمـده اى از این گروه ، از افسران خراسان بودند که در شهریور 1324 در مـشـهـد دسـت بـه شورش زدند و پس از شکست به شوروى گریختند. آنها پس از مدتى از طـریـق تـرکـمـنـسـتـان بـه جـمـهـورى آذربـایـجـان شـوروى رفـتـنـد و پـس از تشکیل فرقه دموکرات به ریاست سید جعفر پیشه ورى ، از باکو عازم تبریز شدند تا هـسـتـه هـاى ارتـش جمهورى دموکراتیک آذربایجان را سازماندهى کنند. حدود هفتاد افسر که بـیـشـتـرشـان فـارس زبـان بـودنـد، سـتـون فـقـرات ارتـش آذربـایـجـان را تـشـکـیـل مـى دادنـد. سـرهـنگ آذر که ریاست ستاد ارتش آذربایجان را بر عهده گرفت ، از افـسـران خـراسان بود. در دوران اخیر نیز سازمان چریکهاى فدائى خلق ایران و سازمان پیکار در راه آزادى طبقه کارگر که در تحریکات قومگرایانه نقش داشتند عمدتاً غیر آذرى بودند که ، به دلیل علایق مذهبى مردم آذربایجان ، ناکام ماندند.

در یک جمع بندى مى توان گفت ، نقش غیر آذرى ها اعم از ایرانیان غیر آذرى ، قوم گرایان جـمـهـورى آذربـایجان و ترکیه در طرح تمایز نژادى آذرى ها با غیر آذرى ها و استفاده از زبـان بـه عـنـوان تـکـیـه گـاه عمده در خلق هویت قومى بیش از آذرى هاى ایران است ؛ به طـورى کـه در آثـار شـعـراى کـلاسـیـک آذربـایـجـان و حـتـى شـعـراى اصیل و نام آور اثرى از اشعار به زبان ترکى وجود ندارد.372

تـشـدیـد تعارضات فکرى در ناسیونالیسم آذرى و طرح تمایزات نژادى میان آذرى ها و غـیر آذرى ها ریشه در آذربایجان ، باکو و استانبول دارد. به عنوان نمونه مى توان به دایـرة المعارف آذربایجان که در باکو منتشر شده اشاره کرد که در آن بابک خرمدین به عنوان یکى از رهبران قیام هاى سیاسى ترک ـ آذرى معرفى شده که مبارزه خلق آذربایجان علیه اسلام ، عرب ، بردگى و استیلاى فئودالیسم را رهبرى کرد. همچنین دایرة المعارف رسـمـى آذربـایـجـان شـوروى بـا نـگـاه پان ترکیستى به برخى از جنبشهاى سیاسى ـ اجـتـمـاعى ایران کوشیده است با ارائه تفسیرى غلط از ماهیت این جنبشها، آنها را در راستاى عـلایـق نـاسـیـونـالیـسـتـى و نـژاد پـرسـتـانـه مـعـرفـى کـنـد. بـه عـنـوان مـثـال در ایـن دایـرة المـعـارف ، حـرکـت هـاى سـتـارخـان و شـیـخ مـحـمـد خیابانى حرکت خلق آذربـایـجـان عـلیـه سلطه فارسها معرفى و تعبیر شده است . در حالیکه در برنامه هاى خیابانى و ستارخان هیچگونه اثرى از جدایى خواهى آذربایجان وجود ندارد.373
ب . نقش روشنفکران آذرى :

عامل دیگرى که در ظهور پدیده قومگرایى آذرى نقش ایفا کرده ، روشنفکران آذرى است . این افـراد هـم بـه طـبـقـات حـاکـم ایـلات سـابـق تـعـلق داشـتـه انـد و هـم بـه طـبـقـه مـتوسط تحصیل کرده جدید که خود محصول فرآیند دولت سازى بود. روشنفکران طبقه متوسط در حـال ظـهـور بـه دلیـل سـوابـق ذهـنـى ، بـیـشـتـر تـحت تاثیر لیبرالیسم و مارکسیسم در اوایـل قـرن 20 و انـدیـشـه هـاى مـشـوق حـرکـت هـاى قـومـى و انـقـلابـى قرار داشتند. ماهیت نـاسیونالیسم آذرى یا پان ترکیسم را از طریق مرور اندیشه و مبانى فکرى ناشران آن مـى تـوان بـاز یـک . فـتـحـعـلى آخـونـدزاده : وى جـزو کـسانى بود که براى نخستین بار درتاریخ معاصر به زبان آذرى مطلب نوشت . وى از والدین ایرانى در باکو متولد شد و از نـخـسـتـیـن تـجـددگـرایانى بود که به ضدیت با نهادها و نخبگان مذهبى پرداخت . وى ایرانیان و مسلمانان روسیه را تشویق مى کرد که با فرهنگ روسى و اروپاى غربى آشنا شـونـد و پـیشنهاد جایگزینى الفباى غربى را مطرح کرد. وى در سرتاسر نوشته هاى خـود از جـمـله در روزنـامـه اکنچى (دهقان ) به ضدیت با دین پرداخت . آخوندزاده از رهبران پان ترکیست بود که نخستین اقدامات را براى محو ادبیات فارسى در قفقاز آغاز کرد. وى را نـخـسـتـیـن نـاسـیـونـالیـسـت ایـرانـى مـى دانـنـد کـه بـا سـتـایـش ایـران قـبـل از اسـلام ، بـاسـتـانـگـرایـى را مـطـرح کـرد. بـه هـر حـال بـه لحـاظ نـقش آخوندزاده در حرکت قومگرایانه آذرى به عنوان چهره شاخص در جنبش قومى آذرى ها مطرح است .

دو. مـحـمـد امین رسول زاده : این شخص یکى دیگر از سران ناسیونالیسم آذرى محسوب مى شـود. وى سـالهـاى مـهـمـى از زنـدگـى سـیـاسـى خـود را در ایـران سـپـرى کـرد. بـه دلیـل اسـتـبـداد قـاجـار بـه قـفـقـاز رفـت و بعدها طرفدار پان ترکیسم شد. وى از بنیان گـذاران حـزب هـمـت در بـاکو بود. رسول زاده در زمره نخستین مبلغان ناسیونالیسم ایران قـرار دارد. وى در ابـتـدا از انـدیـشـه پـان اسـلامـیـسـم تـحـت تـاثـیـر سـیـد جـمال الدین اسد آبادى حمایت مى کرد اما فعالیت هاى سیاسى او در سالهاى آغازین پس از پیروزى جنبش مشروطیت موجب شد از ایران اخراج شود و در جریان پان ترکیسم جذب شود. وى بـه قـسـطـنـطـنـیـه (اسـتـانبول فعلى ) مهاجرت کرد و در آنجا به جنبش پان ترکیسم پـیـوسـت و بـا ترک هاى جوان که در نخبگان سیاسى دانسته اند که انگیزه کسب قدرت و مـوقـعیت اجتماعى بر جهت گیرى هاى سیاسى اش اثر گذاشت . وقتى از آینده سیاسى خود در ایـران عـصـر قـاجـار نا امید شد، اندیشه پان اسلامى و پان ایرانى را کنار گذاشت و پـس از اخـراج از ایـران بـه یـک پـان تـرکـیـسـت دو آتـشـه تبدیل شد .

سـه . سـید جعفر پیشه ورى : او در خلخال متولد شد. در ده سالگى به همراه خانواده اش ‍ بـه قـفـقـاز مـهاجرت کرد. وى در حرکت هاى انقلابى در روسیه فعالیت داشت . پیشه ورى یـکـى از بنیانگذاران حزب کمونیست ایران بود که پس از انقلاب 1917 اکتبر روسیه در باکو تشکیل شد. پیشه ورى ابتدا نام جواد زاده داشت و سپس به پیشه ورى تغییر نام داد. وى از طـرف حـزب کـمونیست شوروى شاخه باکوبه استان گیلان در ایران اعزام شد تا بـه کـمـونـیست هاى ایرانى کمک کند. وى در سالهاى نخست دهه 1300 به تهران رفت تا هـسـته هاى جنبش کمونیستى را در ایران سازماندهى کند. پیشه ورى به هنگام قلع و قمع و سـرکـوب شـدن تـشـکـیـلات کـمـونـیـسـتـى تـوسـط رضـاخـان بـه بـاکـو رفـت و در سـال 1306 مـجـددا بـه تـهـران مـراجـعـت کـرد تـا هـسـتـه هـاى کـمـونـیـسـتـى را تـشـکـیـل دهـد. پـیـشـه ورى بـا حمایت شوروى به راه اندازى غائله آذریایجان در سالهاى اشـغـال ایـران تـوسـط ارتـش سـرخ نـقـش مـهـمـى ایـفـا کـرد. و در سـال 1327 پـس از شـکـسـت فـرقـه دمـوکـرات آذربـایـجـان ، در یـک تـصـادف سـاختگى اتومبیل کشته شد.374

زنـدانـى شـدن پـیشه ورى در زمان رضاخان و رد اعتبار نامه او در مجلس چهاردهم تاءثیر عـمـیـقـى بـر مـوضع سیاسى وى کشور مشارکت کند، از 1324 به بعد توجه خود را به آذربـایـجـان بـه عنوان پایگاه مهم براى کسب حمایت و رسیدن به خواست هاى درونى خود مـعـطـوف کرد. شوروى براى دستیابى به هدفهاى اقتصادى و استراتژیک خود در ایران از پـیـشـه ورى اسـتـفـاده کـرد. وى در آذربـایجان فرقه دموکرات را تاسیس کرد و سپس ‍ حکومت ملى آذربایجان ایران را اعلام کرد. پیشه ورى براى بسیج مردم آذربایجان از مسئله زبـان بـه عـنـوان مـهـم ترین عامل براى اعلام موجودیت فرقه دموکرات استفاده کرد. مسئله دسـتـیـابـى بـه قـدرت ایجاب مى کرد که وى اندیشه هاى قومى را تبلیغ و از عناصر و علایق کهن نظیر زبان سیاسى ، استفاده شود.
4. نقش کشورهاى بیگانه در طرح قومیت گرایى

نیروهاى خارجى یعنى روسیه تزارى ، امپراتورى عثمانى و اتحاد شوروى از اواسط قرن 19 تـا پـیـروزى انـقـلاب اسـلامـى ، کـوشـیـده انـد. مـسـئله قـومـیـت را در آذربـایـجـان شـکـل بـدهـنـد. ایـن دولتـهـا در تـلاش بـراى سـیـاسـى کـردن مـسـئله زبـان و شـکـل دهـى حـرکـت هـاى سـیـاسـى ، طرفدارى از خود مختارى و تجزیه طلبى نقش موثرى داشته اند.
1 ـ 4. روسیه

روسـیـه اولیـن کشورى بود که در مسئله آذربایجان ایران مداخله کرد، این مداخله از زمانى آغـاز شـد کـه روسـیـه پـس از فـتـح قـفقاز در جنگ هاى ایران و روس به مقابله با نفوذ و گـسـتـرش فـرهـنـگ ایـرانـى در قفقاز پرداخت . نفوذ فرهنگ ایرانى در استان هاى جنوبى روسـیـه در مـیـان مـردم تـرک زبـان آسـیاى مرکزى و ماوراء قفقاز بسیار زیاد بود. بدین مـنـظـور روسها کسانى مانند آخوند زاده را تشویق کردند تا به جاى ساکنان قفقاز را به آشـنـایـى بـا فرهنگ و زبان روسى و اروپاى غربى و جایگزین کردن حروف روسى یا لاتین به جاى الفباى عربى تشویق مى کرد. نشریاتى مانند اکنچى و ملا نصرالدین با لحن ضد ایرانى و ضد شیعى و با حمایت روسها منتشر مى شد.
2 ـ 4. امپراتورى عثمانى

پان ترکیسم در اواخر قرن 19 و اوایل قرن بیستم در امپراتورى عثمانى جان گرفت . در امـپـراتـورى عثمانى ، ضیاء گوک آلپ ناسیونالیست افراطى که مشوق وحدت همه ترک زبـانـان بود سه سطح از جامعه ترک را مطرح کرد : الف ) ترک هاى ترکیه ب ) ترک هـاى اغـوز یـا سـاکـنـان جـمـهـورى آذربـایـجـان ایـران و خـوارزم کـه اوغـوزسـتـان را تـشـکـیل مى دهند ج ) ترک زبانان دور دست مانند ازبک ها، یاکوت ها، قرقیزها، قبچاق ها و تاتارها که داراى وحدت سنتى زبانى و قومى هستند.

این سه سطح ، ترکستان بزرگ یا توران بزرگ را به وجود مى آورند. گوک آلپ مى گفت ، سطح اول یعنى ترکیسم تحقق یافته است . دومین سطح ، یعنى اوغوزیسم ممکن است در آیـنـده تـحـقـق یـابـد و سومین سطح یعنى تورانیسم با صد میلیون جمعیت در آینده دور تحقق خواهد یافت .

اوضـاع آشـفـتـه ایـران پـس از جـنـبـش مـشـروطـه و شـرایـط نـاشـى از پـایان جنگ جهانى اول ، مـداخـله نـظـامـى و فـرهـنـگـى تـرک هـاى جـوان عـثـمـانـى را در آذربـایـجـان ایـران تـسـهـیـل کـرد. نـیـروهـاى مسلح عثمانى وارد آذربایجان ایران شدند. یکى از هدفهاى عمده عـثـمـانـى از ایـن تـجـاوز بـه خـاک ایـران ، کـمـک بـه پـان ترکیست هاى قفقاز براى کسب اسـتـقـلال و زمـان اشـغـال ایـران بـراى اولیـن بـار نـشریه اى به زبان ترکى به نام ((آذربـایجان )) در تبریز منتشر کردند. در این نشریه ترکى بودن آذربایجان و ریشه هاى دیرین میراث فرهنگى ترکى آن مورد تاکید قرار گرفت .

عـثـمـانـى هـا بـا ایجاد شعبه هاى ((حزب اتحاد اسلام )) در آذربایجان کوشیدند آذرى هاى ایـران را بـه خـود جـلب کـنـنـد. امـا رهـبـران آذرى بـه خـاطـر ایـن اعـمـال بـه عـثـمـانـى هـا اعـتراض ‍ کردند. على رغم تلاشهاى عثمانى و تحریکات آنها در آذربایجان هیچ جنبش قومى به وجود نیامد و فقط تعداد کمى از آذربایجانى ها به حمایت از پـان تـورانـیـسم پرداختند. حتى رهبران قدرتمند و مردمى آذربایجان ایران علیه طرح هاى ترکیه مبارزه کردند.375
3 ـ 4. شوروى سابق

زمـانـى کـه نـیـروهـاى ارتش سرخ شوروى در جریان جنگ جهانى دوم آذربایجان ایران را اشـغال کردند، یک حرکت سیاسى قومگرایانه ظهور کرد. شوروى براى تامین منافع خود بـه مـسـائل قـومـى دامـن زد و فـرقـه ((دمـوکـرات آذربـایـجان )) با حمایت مستقیم نظامى و سـیـاسـى دولت اسـتـالیـن ، فـعـالیـت خود را آغاز کرد. برنامه فرقه دموکرات بوسیله شـورویـهـا تـدویـن و هـدایـت شـد. دلایل و شواهد نشان مى دهد مقامات شوروى از همان آغاز، حرکت قومى در آذربایجان را شکل دادند تا به این طریق دولت ایران را تحت فشار قرار داده ، وادار بـه پـذیـرش تـقاضاى روسها در مورد واگذارى امتیاز نفت کنند. پس از سقوط فـرقـه دمـوکـرات آذربـایجان ، مرکزیتِ طرح ، تبلیغ و سازماندهى حرکت هاى قومى به باکو منتقل شد و از باکو تحریکات قومگرایانه را در مورد آذربایجان ایران آغاز کردند. آنان با طرح عناوینى از قبیل مسئله جنوب ، توهمات ، به تبلیغات سیاسى در مورد ایران پرداختند.

آکـادمـى عـلوم اتـحـاد شـوروى سـابـق با ایجاد موسسه تاریخ آذربایجان در آکادمى علوم بـاکـو در صـدد بـرآمـد قـومـگـرایى را در آذربایجان تشدید کند. مطالعه در مورد مبارزه رهایى بخش ملى در آذربایجان ایران از جمله پروژه هاى این آکادمى است .

پس از سقوط اتحاد شوروى و استقلال جمهورى آذربایجان ، رقابت منطقه اى میان ایران و تـرکـیـه بـرسـر نـفـوذ در آذربـایجان شروع شد. در حالى که ایران به وابستگى ها و نـزدیـکـى هـاى مـذهـبـى و فـرهـنگى با آذربایجان تاکید مى کرد، ترکیه به مسئله زبان تـاءکـیـد داشـت و بـه مـنـظـور تـقـویـت ناسیونالیسم غیر مذهبى غربى ، مشوق اصلاحات سـیـاسـى و فـرهـنـگـى در آذربایجان شد. در این رقابت ، غرب از ترکیه حمایت مى کرد. مـحـافـل پـان تـرک در تـرکـیـه و بـاکـو در تلاش بوده اند تا اندیشه طرح هویت قومى ترکى براى آذربایجان ایران را احیا کنند. بروز جنگ میان ارمنستان و جمهورى آذربایجان کـمـابـیش به این تلاش ها سایه افکند و از اهمیت مسئله کاست .باید گفت که طرح بیدارى قـومـى و ظـهـور حـرکـت هـاى قـومى در آذربایجان ایران بیش از هر چیز نتیجه سیاست هاى گـسـتـرش طلبانه و استراتژیک شوروى در قبال ایران بوده است . طرفداران و مشوقان نـظـریـه پان ترکى در امپراتورى عثمانى ، روسیه تزارى و شوروى تلاش کردند تا مـفـاهـیـمـى چون آذربایجان واحد را به عنوان یک واقعیت تاریخى مطرح کنند. اما واقعیت این است که چنین موجودیتى هرگز در گذشته وجود نداشته است .
5 . ریشه هاى فکرى قومیت گرایى آذرى و ماهیت آن

پـدیـده قـومـیـت گـرایـى آذرى کـه در بـرخـى مـنابع از آن با عنوان پان مى باشد. پان آذریسم و پان ترکیسم را دو دیدگاه متفاوت از هم دانسته و آذرى بودن و ترک بودن را دو مـقـوله متمایز و متفاوت از هم تلقى کرده اند و حتى میان سران پان آذریسم وپان ترکیسم مناقشاتى وجود داشته است . این مسئله دربرخى از مجامع جمهورى آذربایجان تا حد توطئه قـتـل حـیـدر عـلى اف رئیـس جـمـهور سابق آذربایجان توسط طرفداران پان ترکیسم به رهـبـرى مـقـامـات وقت ترکیه ، بر سر زبان ها افتاده بود. مسئله جدا بودن قومیت گرائى آذرى و پـان تـرکـیـسـم تـا حـدى جـدیـت پـیـدا کـرد کـه در سال 1955 پارلمان جمهورى آذربایجان به متفاوت بودن ترکى از آذرى تاکید کرد.

از لحـاظ تـاریـخـى سـابـقـه تـفـکـر پان ترکیسم را به دوران حیات امپراتورى عثمانى مـربـوط دانـسـته اند در حالیکه پان آذریسم از اواخر قرن بیستم پیداشده است . از سوى دیگر پان آذریسم را حرکتى براى اتحاد دو آذربایجان (جمهورى آذربایجان و مناطق آذرى نـشـیـن جمهورى اسلامى ایران ) تعریف کرده اند؛ اما پان ترکیسم در پى ایجاد ترکستان بزرگ است .

بـا وجـود ایـن از لحـاظ انـدیـشـه ، تاثیرپذیرى فعّالان طرفدار قومیت گرائى آذرى از تـئورسـیـن هـا و مـبـلغـیـن انـدیـشـه نـاسـیـونـالیـسـم تـرک مـسـئله واضـح و روشنى است . نـاسـیـونـالیـسـت هـاى آذرى مایه هاى فکرى خود را از منابع و مبانى پان ترکیسم عاریت گرفته اند و تحت تاثیر این ایدئولوژى قرار داشته اند. به این ترتیب ، پان آذریسم و پان ترکیسم از لحاظ مبانى ، از مبناى واحدى برخوردار مى باشند و از مشترکات آن دو، نـژاد گـرائى (اعـتـقـاد بـه ضـدیـت بـا ایـرانـیـان ، تـفکر ضد شیعى ، الحاق گرایى و تجزیه طلبى مى باشد.

قـومـیـت گـرایـى با الهام گیرى و تاءثیرپذیرى شدید از ایدئولوژى پان ترکیسم ، ریشه در اندیشه اى دارد که بانیان اولیه واصلى آن افراد غیر آذرى و غیر ترک بودند. اگـر چـه نـام کسانى همچون ضیاء گوک آلپ ، احمد آقایف و یوسف آکچورا در زمره بنیان گـذاران انـدیـشـه پـان تـرکیسم به چشم مى خورد، اما تفکر پان ترکیسم براى نخستین بار توسط کسانى مطرح شدکه هیچ گونه تعلقى به جامعه آذرى ها و ترک ها نداشته انـد و اسـاسـا ایـن تـفـکر خاستگاه بومى و درون منطقه اى در حوزه مناطق آذرى نشین ندارد، بـلکـه از منشاء اروپایى برخوردار است . به روایت برنارد لوئیس ((خاورشناس معروف )) اندیشه مبتنى بر ناسیونالیسم ترک ، براى نخستین بار توسط چند نفر از یهودیان اروپائى مطرح گردید.

1. نخستین کسى که تلاش کرد احساسات ملى گرائى ترک را شعله ور سازد آرتور لملى دیـویـد (1311 ـ 1332 مـیـلادى ) مى باشد. او که یک یهودى انگلیسى بود، به ترکیه مـسـافـرت کـرد و کتابى به نام )بررسى هاى مقدماتى ( نوشت که طى آن کوشید ثابت کـنـد تـرکـان ، نـژاد مـسـتـقـل و بـرجـسـتـه انـد و بـر اعـراب و سـایـر مـلل شـرقـى بـرتـرى دارنـد. انـتـشـار ایـن گـونـه آثـار، کـم کـم روشنفکران وابسته و سیاستمدارانى چون رهبران ((نهضت ترکان جوان )) را علاقه مند به ((قومیت )) و معتقد به برترى نژاد ترک ساخت .

2. دیوید لئون کوهن ، نویسنده فرانسوى یهودى تبار شخص دیگرى بود که در ایجاد و گسترش ملى گرایى منتشر کرد که در آن از برترى ترکان و برجستگى نژاد آنان سخن رانـد. عـلاوه بـر ایـن کـتاب ، وى چندین داستان حماسه آور درباره گذشته ترکان انتشار داد. هـدف اصـلى او درواقـع بـر انـگـیـخـتن تعصبات قومى و نژادى و سست نمودن احساس ‍ همبستگى ترک ها با سایر ملل مسلمان بود. کوهن تنها به نوشتارها بسنده نکرد، بلکه در پـاریـس جـمـعـیـت هـایـى از تـرکـان و مـصـریـان تـبـعـیـدى تـشـکیل داد. وبه طور فعال و علمى کوشید نهضت ناسیونالیستى را در این کشورها پایه ریزى کند.

3. شـخـص دیگرى که بیش از هر کس در ایجاد ناسیونالیسم ترک و عرب نقش داشت خاور شناس معروف ارمینوس وامبرى بود.

وامبرى فرزند یکى از روحانیون یهودى مجارستانى بود. او درباره لزوم احیاى ملیت ترک ، آثـار زیـادى مـنـتـشـر کـرد و دربـاره زبان و ادبیات ترک ها نیز کار کرد. آثار او مورد اسـتـقـبال محافل رو شنفکران غرب گراى ترک قرار مى گرفت و آنان را در قوم گرایى دلگـرم مـى کـرد. وامـبـرى بـا دولتـمـردان و سـیـاسـت مـداران طـراز اول تـرکـیـه نـیـز آشـنـایـى داشت . وى درواقع یکى از اولین کسانى بود که در ترویج انـدیـشه پان تورانیسم سعى و کوشش فراوان کرد و کلیه فعالیت هاى او در خدمت اهداف اسـتـعـمـارى انـگـلسـتـان در آسـیـا بـود. وامـبـرى یـکـى از بـخـشـهـاى کـتاب خود را که در سـال 1868 در انـگـلسـتـان مـنـتـشـر شـده بـود، بـه تـورانـیـان اخـتـصـاص داده و اسـتـدلال مـى کـرد کـه هـمـه گروه هاى ترک به یک نژاد تعلق دارند و طى سفرى که در آسـیاى میانه کرد یک نقشه امپراتورى پان ترکیسم را در خانات آسیاى میانه به گردش پرداخت و اسم کتاب خود را ((سفر درویش دروغین در خانات آسیاى میانه )) نام نهاد.376

4. یـکـى دیـگر از حامیان پان ترکیست ها، لئون کاهون ، شرق شناس فرانسوى بود که در خدمت دولت استعمارى انگلستان قرار داشت . یکى از طرفداران لئون کاهون ، کاشن زاده بـود کـه دولت تـورانـى و خـیـالى او آسـیـاى صـغـیـر، عـراق ، شـمـال ایـران ، قـفـقـاز، کـریـمـه و اسـتپ هاى میان ولگا، مغولستان ، چین و قزاقستان تا سـواحـل اقـیـانـوس آرام را دربـر مـى گـرفـت و شعار از دریا به دریا نیز از تزهاى وى بود.377
6 . ماهیت فکرى پان ترکیسم

پـان ترکیسم یک ایدئولوژى سیاسى غیر مذهبى است و یکى از جنبه هاى آن ، حذف مذهب از صـحـنـه زنـدگـى انـسـان و تسرى فرهنگ ترکى به همه زمینه هاى زندگى اجتماعى مى باشد. از دید برخى از پژوهشگران ، یکى از عناصر و مولفه هاى اندیشه پان ترکیسم ، حـرکـت مـبـتـنـى بـر ((ایـرانـى زدایـى )) بـود کـه از قـسـطـنـطـنـیـه (اسـتـانـبـول ) آغـاز شـد. در منطقه قفقاز نیز با حمایت روسها، مبارزه علیه فرهنگ و زبان فـارسـى آغـاز شـد. انـتـقـاد از سـنـتـهاى مذهبى شیعیان و حمله به میراث فرهنگى ایران و جلوگیرى از نفوذ آن ، بخشى از ایده پان ترکیسم مى باشد. به عنوان نمونه مى توان بـه مـحـتـواى روزنـامـه اکنچى اشاره کرد که به جریان ، ناسیونالیست هاى آذرى تعلق داشت . این جریده به طور آشکار مطالب ضد ایرانى و ضد فارسى منتشر و گرایش پان تـرکـیسم را ترویج و تبلیغ مى کرد. نشریه دیگر با عنوان ملانصر الدین مطالب ضد ایـرانـى و ضـد تـشـیـع مـنـتشر مى کرد. فعّالان سیاسى پان پدیده هایى متمایز از هویت ایـرانـى مـطرح کنند. آنان تلاش مى کردند با تفسیر تاریخ آذربایجان هویت ایرانى را از آذربـایجان انکار کنند. در سال هاى اخیر توده اى ها و چریکهاى فدائى خلق در دامن زدن به این مسایل دست داشتند.

نـاسـیـونالیسم افراطى پس از از پیروزى انقلاب اسلامى در غائله حزب خلق مسلمان به رهـبـرى شـریـعـتـمـدارى مـورد دسـت آویـز قـرار گـرفـت . پـس از فـروپاشى شوروى و اسـتقلال جمهورى آذربایجان ، این کشور به پایگاه اصلى تحرکات ناسیونالیسم آذرى تـبـدیل شد. از دهه هفتاد شمسى قومیت گرائى آذرى با اعلام موجودیت و تحرکات سیاسى گـروهـى بـه نـام گـامـوح 378 در خـدمـت اهـداف نـظـام سـلطـه جـهـانى و صهیونیسم بین المـلل قـرار گـرفـت . ریـاسـت ایـن گـروه را عـنصرى بنام چهره گانى برعهده دارد. این شـخـص پـس از افـشـاى فـسـاد مـالى و عـقـایـد الحـادى از جامعه متدین آذرى طرد شده و در حـال حـاضـر در کـشـورهـاى مـخـتـلف سـرگـردان اسـت . اصـول اسـاسـى و ایـدئولوژى گـامـوح بـه سـه اصل استوار است :

الف . ناسیونالیسم ترک .

ب . معاصر گرایى (نوگرایى ، نواندیشى ، دموکراسى ).

ج . آزادى اندیشه و سکولاریسم (جدایى دین از سیاست ).

گـامـوح مـحـدوده آذربـایـجـان مـورد نـظـر خـود را بـا عـنـوان آذربـایـجـان جـنـوبـى شـامـل اسـتـانـهـاى آذربـایـجـان شـرقـى ، غـربـى ، اردبیل با احتساب انزلى و آستارا، شهرستان هشتپر، استان زنجان ، استان همدان ، قزوین و شـهـرستان ساوه معرفى مى کند. پرچم این گروه تلفیقى از پرچم ترکیه و جمهورى آذربـایـجان مى باشد و در آن هم اثرى از پرچم سه با استفاده از فرستنده رادیوئى در مـحـدوده آذربـایـجـان ایـران ، تـرکـمـنـسـتـان و مـنـاطقى از ترکیه به تبلیغ مرام خود مى پرداختند که پس از مدتى تعطیل شد.

یـکـى دیـگـر از جـهـتـگیرى هاى سیاسى گاموح تجزیه طلبى است . سران این گروه با آمریکائیها و صهیونیستها ارتباط نزدیک برقرار کرده و با برخوردارى از کمک هاى مالى آمریکا و سفارت رژیم صهیونیستى در جمهورى آذربایجان ، همچون ابزارى در خدمت اهداف براندازانه دشمنان نظام اسلامى قرار گرفته اند. تحریکات قومى و دامن زدن به آن و آشـوب طـلبـى از اقداماتى است که در کارنامه این گروه در سالهاى اخیر ثبت شده است . افـشـا شـدن ارتـباطات سران این گروه با سازمان جاسوسى سیا، مؤ سسه آمریکن اینتر پرایز آمریکا که به طراحى و تعقیب برنامه هاى براندازانه علیه نظام اسلامى معروف اسـت ، و نـیـز بـرقـرارى ارتـبـاطـات نزدیک با صهیونیست ها، افشا شدن فساد مالى این عـنـاصـر، بـه انـزواى آنـان و مـنـفـور شـدن آنـهـا انـجـامـیـده وبـدیـن سـبـب مـردم مـحـب اهـل بیت عصمت و طهارت و متدیّنین آذربایجان همواره از این گروه وابسته به اجنبى تبرى جسته اند.
7. آذربایجان سنگر مستحکم انقلاب اسلامى

بـخـش قـابـل تـوجـهـى از ایـران را جـمـعـیـت آذرى زبـان تـشـکـیـل مـى دهـنـد. آنـان در اسـتـان هـاى آذربـایـجـان غـربـى ، آذربـایـجـان شـرقـى ، اردبـیـل و زنـجـان سـاکـن هستند و علاوه بر آن آذرى زبانان بسیارى در سایر نقاط ایران درکـنـار سـایـر هـمـوطنان زندگى مى کنند. آذربایجان یکى از مهمترین مراکز کشاورزى و صـنـعـتـى ایـران اسـت . آذربـایـجـان در بـسـیـارى از مـحـصـولات کـشـاورزى مـقـام اول را در ایران دارد.

مـهـمـى ایفا مى کند. این شهر در تاریخ معاصر نقش موثرى در جنبش مشروطه ایفا کرد. در تـاریـخ ایـران ، تـبـریـز از مـهم ترین مراکز اقتصادى و تجارى ایران بوده است . وجه تـمـایـز آذرى هـا از سـایـر ایـرانیان ، زبان است و در سایر موارد، از جمله اعتقاد به مذهب شـیـعـه و بـرخـوردارى از یـک مـیـراث فرهنگى مشترک و داشتن تعلق خاطر به ایران به عـنوان سرزمین اسلامى همانندى کامل دارند. آذربایجان در تاریخ معاصر در حیات سیاسى و فرهنگى ایران نقش موثرى داشته و در مقاطع حساس وتعیین کننده تاریخ جایگاه خود را نشان داده است .

آذربـایـجـان مـهم ترین مرکز اقتصادى و تجارى ایران و پایگاه مهم نظامى ایران در جنگ با امپراتورى هاى عثمانى و روسیه تزارى محسوب مى شد. نقش آذرى هاى ایران تنها به امـور کـشـاورزى و صـنـعـتـى مـحـدود نمى شود. سهم آذرى ها در گسترش و ارتقاى فرهنگ ایـرانى و بویژه ادبیات فارسى بسیار چشمگیر است . بسیارى از آثار ادبى کلاسیک و مدرن فارسى در زمینه شعر متعلق به ایرانیان آذرى زبان است .

آذربـایـجـان یـکـى از خـاسـتـگـاه هـاى مـهـم شـعراى ایران نظیر نظامى گنجوى ، خاقانى شروانى ، قطران تبریزى و صائب تبریزى است . صائب ، در واقع به عنوان بنیانگذار سـبـک هندى (اصفهانى ) در شعر فارسى شناخته مى شود. ایرج میرزاى تبریزى از چهره هـاى درخـشـان شـعـر فـارسـى ، نـه تـنـهـا در عـصـر مشروطه بلکه در قرن بیستم است . مـحـمـدحـسین شهریار در مقام اول غزل به ایرانیان آذرى زبان و غیر آذرى یادآورى مى کرد که فراموش نکنند، آذربایجان نه تنها بخش جدایى ناپذیر ایران ، بلکه همواره قلب آن بـوده آذربـایـجان بوده است . آذربایجانى ها هرگز خود را یک گروه متمایز از سایر هم وطـنـان خـود نـمـى دانـنـد، بـلکـه هـویـت خـود را در تـشـیـع و عـشـق ورزیـدن بـه اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و تعلق داشتن به ایران تعریف مى کنند.

حـرکـت سـیاسى مرکز گریز در آذربایجان در تاریخ معاصر با انگشت نهادن بر عنصر زبان و بزرگ نمائى آن البته با منشاء خارجى ، بهانه اى براى تجزیه تمامیت ملى و ارضى ایران بوده است . این پدیده را نمى توان یک حرکت خود جوش داخلى دانست . حمایت عـنـاصـر بـیگانه بویژه دشمنان انقلاب اسلامى از تحرکات عناصر قوم گرا گواه این مدعا است .

سید جلال الدین مدنى در تاریخ سیاسى معاصر ایران مى نویسد:

((آذریـایجان در جریان مشروطیت سنگر آزادى بود در سقوط محمدعلى شاه و استبداد صغیر نـقـش اول را داشـت . ایـرانـیـان شـجـاع و دلیـر آذربـایـجـان ، هـمـیـشـه از استقلال ایران سرسختانه دفاع کردند... حزب توده در این خطه فعالیت زیادى داشت ... در اوضـاع نـابـسامان آن روز، فرقه دموکرات آذربایجان پس از ملاقات سید جعفر پیشه ورى با رئیس جمهور آذربایجان شوروى در باکو و صلاحدید دولت استالین و حمایت هاى مـادى و مـعـنـوى آن ، تـشکیل شد. فرقه دموکرات اساس کار و تبلیغات خود را اختلاف بین فـارس و تـرک گـذاشـت . آزادى خـواهـان ایـران کـه واقـعـیـت را درک مـى کـردند جدایى را نپسندیدند. همه ایرانى اند و اسلام پیوند دهنده واقعى آنها بوده و استحکام این علقه ها و رشته هاى پیوند دهنده به قدرى قوى بوده که بگسلد)).379

در سـالهـایـى کـه نـهـضـت اسـلامى به رهبرى حضرت امام خمینى (ره ) علیه رژیم فاسد پـهـلوى بـر پـا شـد، بـه دنـبال برافروخته شدن شعله هاى انقلاب اسلامى مردم دیندار تبریز در حمایت از نهضت اسلامى امام (ره ) و مبارزه با رژیم طاغوت قیام کردند. الگوى قیام مردم دیندار تبریز الهام بخش سایر استان هاى کشور در دومینوى سقوط دژ استبداد و دیکتاتورى پهلوى بود. در تاریخ نهضت اسلامى ایران ، قیام مردم مسلمان آذربایجان که در چـهـلم شـهـداى قـم بـه پـا، ثـبـت گـردیـده اسـت . آذربـایـجـان در 29 بـهـمـن سـال 1356 بـه نشانه همبستگى با دیگر هموطنان مسلمان خود علیه رژیم فاسد پهلوى بـرخـاسـت و شـهـداى بـسـیـارى تـقـدیـم انـقـلاب اسـلامـى کـرد. لشـکـر عـاشـورا در طـول سـال هـاى دفـاع مـقدس خط شکن بود دهها تیپ و گردان در خطوط نبرد غرب و جنوب کـشـور بـه دفـاع از انـقـلاب پـرداخـت و حـمـاسـه هـاس شـور انـگـیـزى آفـریـد. طـبق آمار سـال 1380، مـردم آذرى زبـان (آذربـایـجـان غـربـى و شـرقـى ، اردبیل و زنجان ) 32010 نفر شهید تقدیم آرمان هاى انقلاب اسلامى کرده اند. گرچه در روزهـاى اولیـه پـس از پـیـروزى انـقلاب اسلامى ، عده اى ، حزب خلق مسلمان را به وجود آوردنـد، اما در سال 1359 این حزب منحل شد و مردم آذربایجان به محض ‍ شناخت و اگاهى از ماهیت این حزب ، از حمایت و طرفدارى از آن خوددارى کردند.
8 . اسلام و قومیت گرایى

قـومـیـت گـرایـى بـه مـعـنـاى گـروهـبـنـدى افـراد جـامـعـه و تـمـایـز قـائل و غـیـره مـورد تـایـیـد اسـلام نـمى باشد. بویژه اگر این رویکرد با هدف تجزیه طـلبـى و جدایى خواهى که موجب تفرقه و چند دستگى میان یک ملت شود، از دیدگاه اسلام مـردود شـنـاخـتـه شـده اسـت . سـیـره نـبى مکرم اسلام (ص ) و ائمه ، طاهرین علیهم السلام گویاى این است که اختلاف در زبان ، رنگ پوست و... نمى تواند مایه تفاخر و برترى طلبى عده اى نسبت به عده اى دیگر شود. از دید قرآن نیز همه مسلمانان باهم برابرند و بـراى هـیـچ کدام از آنان نسبت به بقیه برترى وجود ندارد مگر به تقوا. آیه 13 سوره حجرات به طور صریح بر تفکر قومیت گرایى و نژاد پرستى خط بطلان مى کشد:

یـَا اءَیُّهـَا النَّاسُ إِنَّا خـَلَقـْنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ اءَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ اءَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ. (حجرات : 13)

از نظر قرآن ، مردم ، همه با هم برابرند و هیچ اختلافى و فضیلتى در بین آنان نیست ، کـسـى بـر کـسـى بـرتـرى نـدارد. بـه ایـن تـرتـیـب ، زبـان و نـسـبـت نـمـى تـوانـد عـامـل بـرتـرى و تـفـاخـر باشد به همین دلیل امتیاز طلبى هاى موهوم ، استیلا و برترى طلبى هاى نژادى از دیدگاه اسلام مردود اعلام شده است .380
9. دیدگاه حضرت امام خمینى (ره ) درمورد قومیت گرایى

حـضـرت امـام خـمینى از همان ابتدا که گام در میدان پیکار با سلطه طاغوت و مبارزه براى اسـتـقـرار حـاکـمـیت اسلام نهاد، در رویکرد به جامعه مسلمین چه در مقیاس ملى و چه در مقیاس جـهـان اسـلام همواره منادى و حدت مسلمانان بوده است . آفرینش پدیده عظیم انقلاب اسلامى بـا تـمسک به پذیر نبود مگر با ایجاد وحدت و همبستگى و انسجام در میان مردم ایران که بـرآیـنـد آن پـیروزى ملت بر نیروى اهریمنى رژیم پهلوى و پشتیبانان خارجى آن بود. تز وحدت که امام راحل مطرح کردند هم در بر پایى انقلاب اسلامى نقش کلیدى داشت و هم در تـداوم آن . مـدیریت و خنثى شدن بحرانهایى که هر کدام از آنها براى فروپاشى یک نـظـام سـیـاسـى کـفـایـت مـى کـرد در سـایـه وحـدت اسـلامـى و هـدفـمـنـد مـلت ایـران در طول نزدیک به سه دهه تاریخ پر التهاب انقلاب اسلامى صورت گرفت .

اگـر در دوران مـبـارزه عـلیـه رژیـم سـتـمـگـر طاغوت به جاى تمسک به اسلام به عقاید خـرافـى و جـاهلى قومیت گرایى پرداخته مى شد، ملت نمى توانست حتى یک گام به سمت پـیـروزى بـردارد. مـردم ایـران نـزدیـک بـه سـه هـزار روز جنگ را اداره کردند و آن را با سـربـلنـدى بـه آخـر رسـانـدنـد. رهـبـر فـرزانـه انقلاب اسلامى در سایه وحدت ، نظام اسـلامـى را بـه سـمـت قـله شـوکـت و اقـتـدار هـدایت کرد. اساسا وحدت در اندیشه سیاسى بـنـیـانـگـذار کبیر انقلاب اسلامى از اهمیت و جایگاه کلیدى برخوردار است . گویى بدون تحقق و نهادمند شدن وحدت ملى و انسجام اسلامى تداوم انقلاب اسلامى و تحقق آرمان انقلاب مـى تـوانـد بـا چالش هاى جدى مواجه شود. از نکات مهمى که در اندیشه سیاسى حضرت امام رحمة الله علیه جلب توجه مى کند، این است که وحدت تنها به عنوان یک امر تاکتیکى مورد توجه ایشان نبوده ، بلکه از الزامات دینى است . در این مورد امام (ره ) مى فرمایند:

پـیـغـمـبر اکرم (ص ) سفارش فرموده است و ائمه مسلمین سفارش اند به اینکه مسلمین را در تحت لواى اسلام به و حدت و یگانگى دعوت کنند.381

امام خمینى (ره ) ملى گرایى را مغایر با اسلام دانسته و در این مورد چنین هشدار داده اند:

((از مـسـایـلى کـه طـراحـان بـراى ایـجـاد اخـتـلاف بـیـن مـسـلمـیـن طـرح و عـمـال اسـتـعمارگران در تبلیغ آن به پا خاسته اند، قومیّت و ملیّت است . در ایران نیز دسـتـجـات مـحدودى دانسته یا ندانسته از آن ترویج و تاءیید مى کنند و در سایر نقاط از تـرک و کـرد و دیـگـر طـوایـف هـم هـمـان راه را پـیـش گـرفـتـه انـد و مـسـلمـانـان را در مـقـابـل هـم قـرار داده انـد و حـتـى بـه دشـمـنـى کـشـیـده انـد، غـافل از آنکه حب وطن ، حب اهل وطن و حفظ حدود کشور مسئله اى است که در آن حرفى نیست ؛ و مـلى گـرایـى در مـقـابـل مـلت هاى مسلمان دیگر، مسئله دیگر است که اسلام و قرآن کریم و دسـتـور نبى اکرم (ص ) بر خلاف آن است ؛ و آن ملى گرایى که به دشمنى بین مسلمین و شـکاف در صفوف مومنین منجر مى شود، بر خلاف اسلام و مصلحت مسلمین و از حیله هاى اجانب است که از اسلام و گسترش آن رنج مى برند.))382
جمع بندى

قـومـیت گرایى از موضوعات جامعه شناسى سیاسى است که در چارچوب بحث گسست هاى اجـتـمـاعـى مـورد مـطـالعـه قـرار مـى گـیـرد. زنـدگـى سـیاسى در هر جامعه اى متاءثر از شکافهاى اجتماعى موجود در آن جامعه مى باشد. قومیت گرایى چنانچه به صورت بسیج سـیـاسـى ـ اجـتـمـاعى درآید، تحت شرایطى مى تواند امنیت یک واحد سیاسى را در معرض ‍ مـخـاطـره جدى قرار داده و به تجزیه جمعیت و سرزمین یک واحد سیاسى قومیت گرایى که در هـیـبـت یـک ایـدئولوژى و جـریان سیاسى رخ مى نماید، خاستگاه غربى داشته و براى نـخستین بار در قرن گذشته به جغرافیاى جهان اسلام تسرى پیدا کرد که در ظهور این پدیده ،اغراض سیاسى و تلاش غربى ها نقش اساسى داشته است . قومیت گرایى که از آن به ناسیونالیسم نیز تعبیر مى شود در غرب دستکم در سده گذشته موجب همگرایى و انـسـجـام مـلت هـاى اروپـایى گردیده اما در طول قرن بیستم این نیرو موجب فروپاشى و تجزیه جوامع اسلامى گردیده و تاءثیر منفى بر جاى نهاده است .

قومیت گرایى به عنوان پدیده اى که احساسات خویشاوندگرایى ، تعلقات نژادى ، کم ارزش خـوانـدن هـویـت و فـرهـنگ دیگران را در فرد تقویت و نوعى تمایزطلبى و جدایى خـواهـى را تـشـدیـد مى کند، هنگامى که با اغراض ساسى همراه شود، کارکردى مغایر با اصول و تعالیم سیاسى ـ اجتماعى اسلام پیدا مى کند؛ زیرا سیره نبوى و سنت پیشوایان دیـنـى در اسلام همواره به وحدت و همبستگى و همگرایى مسلمانان و نادیده گرفتن تفاوت هـاى زبـانـى و بـیـولوژیـکـى نظیر نژاد و رنگ پوست و حتى تنوعات در آداب و رسوم ، تاکید دارد.

جـامـعـه شـنـاسـى ایران ، پدیده اى را که از آن تحت عنوان قومیت یاد مى شود با واقیعات جـامـعـه ایـران مـنـطـبـق نـدانـسـتـه ، بـه جـاى آن ، پـدیـده ایـلات و ایـل را مـورد مـطـالعـه قـرار داده اسـت . ایلات یک پدیده طبیعى ـ تاریخى است در حالیکه قـومیت داراى جوهره و ماهیت سیاسى مى باشد و با واقعیات جامعه ایران تطابق ندارد. به ایـن تـرتیب علایق قوم گرایى از قرن بیستم راه خود را به جامعه ایران به طور خزنده بـاز کـرد. شـبه مدرن بویژه در فاصله سالهاى 1300 تا 1312 و روى کار آمدن رضا خـان ، و قـوع جنبشهاى سیاسى در روسیه ، ایران ، عثمانى و انقلاب هاى قرن گذشته در ظـهـور آن نـقش داشته است . به این عوامل باید، نقش ‍ روشنفکران اعم از آذرى و غیر آذرى و حـتـى روشـنـفـکـران غـیـر ایـرانى را افزود که براى رسیدن به اهداف سیاسى خود، به گرایشات قومى دامن زدند. علاوه بر اینها، بازیگران منطقه اى نظیر روسیه ، امپراتورى عـثـمـانى و شوروى سابق در اقدامات مداخله گرانه ، حتى با استفاده از ابزار نظامى به تـحریک ، تقویت و پشتیبانى از عناصر قومگرا پرداختند، برخى از افراد داخلى نیز که در این مسیر وارد بازى شدند، متاثر از جریان هاى سیاسى وغرض ‍ آلود آن سوى مرزهاى کشور ایران بوده اند.

قـومـگـرایى آذرى از کشورهاى مجاور ایران یعنى امپراتورى عثمانى (پان ترکیسم ) و از جـمـهـورى آذربـایجان (پان آذریسم ) نشات یافته و امروزه توسط این کشورها بدان دامن زده مى شود. این مسئله در نهایت به مثابه حربه اى از جانب نظام سلطه جهانى براى تحت فشار قرار دادن جمهورى اسلامى ایران به کار مى رود.

از لحـاظ مـاهـیـت ، قـومـگـرایى ترک و آذرى به عنوان یک ایدئولوژى سیاسى با اسلام و تـشـیـع مـانـعـة الجـمـع مى باشد که در تدوین ، تئوریزه کردن و اشاعه آن در کشورهاى مـسـلمـان ، تـعـدادى مستشرق یهودى نقش داشتند. مغایرت قومگرایى با سیره پیامبر اسلام (ص ) و سـیـره ائمـه طـاهـریـن عـلیـهـم السـلام کـه هـمـواره اعـتـصـام بـه حـبـل الله متین و پرهیز از تفرقه را در کلام طیبه و سیره خود به امت مسلمان توصیه کرده انـد، امـرى آشـکـار اسـت . ضدیت تفکر قومگرایى با خطرناک دشمنان ایران اسلامى دارد. آذربـایجان و آذرى زبانان ایران همواره در تاریخ ، به دیندارى ، تدین و غیرت شهرت داشته اند. آنان به ایران اسلامى تعلق خاطر داشته و در مقاطع پر خطر و حساس از نثار جان خود دریغ نکرده اند. آذربایجان همپاى ملت ایران در سالهاى نهضت اسلامى به رهبرى حـضـرت امـام خـمـیـنـى (ره ) پاى به میدان مبارزه نهاده و حضور مردم آذربایجان در کسوت بـسیجى و رزمنده در خطوط نبرد در سالهاى دفاع مقدس سندى زنده بر تعلق ناگسستنى ایـن مـردم بـا ایـران اسـلامـى اسـت . امـروز نیز آذربایجان پشت سر رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت الله العظمى خامنه اى در سال اتحاد ملى و انسجام اسلامى با همه وجود خود از انقلاب و دست آوردهاى شهیدان انقلاب اسلامى پاسدارى مى کنند.
پى نوشتها:

309. حـسـن عـمید، فرهنگ فارسى عمید، ج 2، تهران ، امیرکبیر 1371، ص 1073. 310. حمید پارسانیا، ((جستارى در معنى شناختى در باب روشنفکرى ))، اندیشه حوزه ، ش 23، ص 12.

311. مـحـمـدبـاقـر خـرمـشـاد، ((سـیـر روشـنـفـکـر در ایـران )) نـشـریـه عـلوم سـیـاسـى ، سال هشتم ، ش 21، بهار 1386، ص 331.

312. همان ، ص 331.

313. لوید اسپنرواندرژ کروز، روشنگرى ، ترجمه مهدى شکیبانیا، ص 3.

314. لوسین گلدمن ، فلسفه روشنگرى ، ترجمه شیوا کاویانى ، ص 16.

315. محمدضمیران ، قرن روشنفکران ، تهران ، نشر هرمس ، ص 215.

316. ژان پل سارتر، در دفاع روشنفکران ، ص 43.

317. محمدحسین پژوهنده ، ((سنت و روشنفکرى )) اندیشه حوزه ، ش 23، ص 21.

318. رضا حق پناه ، ((روشنفکرى و عملکرد روشنفکراان در کلام رهبرى ))، اندیشه حوزه ، ش 25، ص 31.

319. صحیفه نور، ج 10، ص 105.

320. همان ، ج 5، ص 100.

321. اندیشه حوزه ، سال ششم ، ش سوم ، آذر و دى 1379، ص 29.

322. استاد مطهرى و روشنفکران ، تهران ، صدرا، 1372، ص 93.

323. عـبـدالحـسـیـن خـسـروپناه ، ((روشنفکرى و دکتر شریعتى )) کتاب نقد، ش 27 و 26، بهار و تابستان 1382، ص 31.

324. ر.ک : مجید ظهیرى ، ((رفتارشناسى امام خمینى (ره ) در برابر جریان روشنفکرى )) اندیشه حوزه سال ششم ، ش 3، آذر و دى 1379، ص 5.

325. روزنامه آفرینش 11/2/1380.

326. عـبـدالکـریم سروش ، رازدانى و روشنفکرى و دیندارى ، تهران ، موسسه فرهنگى صراط، 1371، ص 91.

327. مـانـنـد: دکـتـر مـحسن کدیور. ر. ک : روزنامه رسالت 11 و 12 و 17 / 3 / 84 مقاله روشنفکرى دینى .

328. ر.ک : درآمدى بر مبانى فکرى انقلاب اسلامى ، محمد شفیعى فر، ص 178.

329. بحارالانوار، ج 1، ص 94، روایت 18، باب 1 (غیر معصوم ).

330. محمد فنایى اشکورى ، تعهد به حقیقت ، قم ، مؤ سسه امام خمینى [بى تا]، ص 97.

331. رازدانى و روشنفکرى و دیندارى ، ص 308.

332. رضا حق پناه ، ((روشنفکرى و عملکرد روشنفکران در کلام رهبرى ))، اندیشه حوزه ، ش 25، سال ششم ، آذر و دى ماه 1379، ص 55 ـ 56.

333. مـرتـضـى مـطهرى ، نهضت هاى اسلامى در صد ساله اخیر، تهران ، صدرا، 1371، ص 91 ـ 92.

334. همان ، ص 55.

335. ر.ک : مـرتـضـى مـطـهـرى ، پـیـرامون انقلاب اسلامى ، تهران ، صدرا، 1371، ص 162 ـ 165.

336. همان ، ص 163.

337. روزنامه قدس ، 10/10/84

338. مرتضى مطهرى ، خدمات متقابل اسلام و ایران ، ص 28.

339. مـحـمدعلى تقوى ، اصلاح فکر دینى در اندیشه متفکران معاصر ایران ، ص 280 و 216.

340. روزنامه قدس 10/10/84

341. محمد شفیعى فر، درآمدى برمبانى فکرى انقلاب اسلامى ، ص 179.

342. روزنامه قدس 10/10/84

343. مرتضى مطهرى ، اصول فلسفه و روش رئالیسم ، ج 5، مقدمه ، ص 27.

344. بـراى مـطـالعه بیشتر در مورد نقد کتاب راه طى شده . ر.ک : به همان ، صص 35 ـ 37.

345. على شریعتى ، شیعه یک حزب تمام ، ج 1، ص 77 و نیز مجموعه آثار، ج 20، ص 293.

346. ر.ک : على شریعتى ، شیعه یک حزب تمام و نیز تشیع علوى و تشیع صفوى .

347. على شریعتى ، حسین وارث آدم ، مجموعه آثار، ج 19، صص 15 ـ 11.

348. همان ، درسهاى ارشاد، صص 56 ـ 51 و نیز بازگشت مجموعه آثار، ج 4، ص 378 ـ 376.

349. مرتضى مطهرى ، مجموعه آثار، ج 2، ص 440 ـ 439.

350. همان ، ص 462 ـ 450.

351. همان ، ص 463.

352. همان ، ص 464.

353. همان ، ص 465.

354. سیدحمید جاویدموسوى ، سیماى استاد در آئینه نگاه یاران ، تهران ، صدرا، 1371، صص 226 ـ 225.

355. على شریعتى ، اسلام شناسى ارشاد، ج 1، صص 52 و 56 و 57 و 61.

356. مرتضى مطهرى ، تکامل اجتماعى انسان به ضمیمه هدف زندگى ، تهران ، صدرا، 1363، ص 56.

357. مـرتـضـى مـطـهـرى ، حـماسه حسینى ، ج 3، چاپ دهم ، تهران ، صدرا، 1369، ص 307.

358. مـهـدى جـمـشـیـدى ، ((درخـت دیـن و قـیـچـى مـدرنـیـتـه )) نـقدى بر بحث آسیب شناسى روشنفکرى دینى ، روزنامه کیهان ، 17/8/1386، ص 14.

359. مـرتـضـى مـطـهرى ، پیرامون انقلاب اسلامى ، تهران ، صدرا، [بى تا]، ص 89 ـ 90.

360. روزنامه کیهان ، 17/8/1386، ص 14.

361. روزنامه کیهان ، 17 / 8 / 1386، ص 14.

362.Social cleavages .

.363 ((انـقـلاب اسلامى و گسست هاى اجتماعى ))، اصغر افتخارى ، فصلنامه نقد، زمستان 78، شـماره 13، ص 85. همچنین در این زمینه بنگرید به : جامعه شناسى سیاسى ، حسین بشریه ، تهران : نشر نى ، چاپ ششم ، 1379، ص 106 -99.

.364 مفهوم ناسیونالیسم قومى در این مقاله مترادف با قومیت گرایى به کار رفته است .

.365 تـحـولات روابـط بـین الملل از کنگره وین تا امروز، احمد نقیب زاده ، (تهران : نشر قومس ، چاپ اول ، 1369)، ص 63 ـ 46. .366 همان ص 47.

.367 همان ، ص 31.

.368 فرهنگ علوم اجتماعى (انگلیسى - فرانسه - عربى ) آلن بیرو، ترجمه باقر سارو خانى ، (تهران : سازمان انتشارات کیهان ، چاپ دوم ، 1370)، ص 120 ـ 130.

.369 قومیت و قومگرایى ، ص 141.

.370 همان ، ص 54.

.371 همان ، ص 279 - 280.

.372 همان ،ص 279.

.373 همان .

.374 تـاریـخ سیاسى معاصر ایران ، جلال الدین مدنى ، (قم : دفتر انتشارات اسلامى ، چاپ ششم ، 1375)، ص 292 ـ 293.

.375 قومیت و قومگرایى ، همان ، ص 279.

.376 این کتاب در تهران توسط ((بنگاه ترجمه و نشر کتاب )) ترجمه و چاپ شده است .

.377 همان ، ص 279.

.378 گاموح مخفف (گوئنى آذربایجانین میلى اویانیش حرکاتى ) مى باشد.

.379 تاریخ سیاسى معاصر، ص 292 ـ 293.

.380 تـفـسـیـر المـیـزان ، سید محمد حسین طباطبایى ، (تهران : نشر بنیاد علمى ـ فکرى ، چاپ چهارم ، بى تا)، جلد 18، ص ‍ 516 - 518 .

.381 صحیفه نور، ج 13، ص 338.

.382 همان ، ص 210.

تبلیغات