چکیده

مـفـهـوم لغـوى عـدالت و تـعاریفى که برخى از بزرگان از آن ارائه داده اند بخش نخست مـقـاله را تـشـکـیـل داده اسـت . بـخـش دوم تـحـت عـنـوان ((فـصـل الخـطاب عدالت )) این پرسش را مورد کنکاش قرار داده که مفهوم واقعى عدالت را چـه کـسـى مـى تـواند درک کند تا در مرحله بعد بتواند آن را اجرا نماید؟ پاسخ خلاصه شـده ایـنکه معصوم چون از علم و دانش الهى برخوردار است ، مفهوم گسترده عدالت مطلق را درک مى کند و نیز توانایى اجراى آن را دارد. قـسمت سوم مقاله به برخى راهکارهاى اجراى عدالت در حکومت نهایى تاریخ مى پردازد و آن را در هـفـت عـنـوان حـق مـدارى ، گـزیـنـش مـدیـران عـادل ، تـرسـیـم بـرنـامـه عـدالت مـحـور، قـانـون گرایى ، ستیز بى امان با ستمگران وفـاسـدان ، امنیت و رفاه عمومى و گسترش دانش و فرهنگ پرستش تبیین مى کند. سپس به نتیجه گیرى مى پردازد.

متن

در بـیـان واژه ((عـدالت )) گـفـته اند: ((وَضْعُ الَّشْىِء فى مَوْضِعهٍ)) هر چیزى را در جاى خود نهادن ؛ چنان که ضد آن ـ ظلم ـ نگذاردن هر چیزى در جایگاه خویش است .


پس این گزینه ها در مجموعه عدالت قرار دارد:

حـفـظ جـان انسانهایى که حق حیات دارند، پرداخت دستمزد کارگرى که کار را درست انجام داده است ، دانش آموختن به کسى که بدان نیاز دارد، سپردن هر کارى به کسى که شایسته آن اسـت ، وادار کـردن افـراد بـه کـارهـاى نـیـک و مـفـیـد و بـازداشـتـن آنـهـا از اعمال زشت و زیان آور. این گزینه ها نیز ظلم محسوب مى شود، کاشتن نهالى که نیاز به آب و هـواى مـعـتـدل دارد در مـنـطـقـه گـرمسیر یا سردسیر، مصرف بیش از اندازه آب و غذا، نـپـرداخـتـن حـقوق دیگران ، ایجاد مانع در راه سعادت خود ودیگران ، اعتقاد به چیزى موهوم وخیالى ومانند آن .

چنانکه ملاحظه مى نمایید، عدالت بسان جان در همه رگهاى حیات جارى است و ابعادى بس ‍ وسـیـع و فراگیر دارد و آدمیان از آغاز تا انجام زندگى با آن مواجه اند تا آنجا که امیر مـؤ مـنان (ع ) آن را مساوى با حیات و زندگى دانسته و فرموده است : ((اَلْعَدْلُ حَیاةٌ)).

هـمـیـن اهـتـمـام سـبـب شده که همه انسانها در همیشه تاریخ به عدالت عشق بورزند، خود را بـدان مـتـصف کنند، از دادگران حمایت کنند و ستمگران را نفرین نمایند. چنانکه فرهیختگان وظـیـفـه خـود دانـسته اند که ابعاد عدالت را براى مردم تبیین کنند و فرهنگ دادگرى را در جـامـعه ها رواج دهند. از این رو فقیهان ، سیاستمداران ، علماى اخلاق و دیگران به فراخور حال و به نوعى از عدالت دم زده اند و طبق نظر خویش آنر ا طرح کرده اند و بر اجراى آن پاى فشرده اند.

حال ، سؤ ال این است که عدالت ، کجا، چه وقت ، چگونه و توسط چه شخص یا گروه یا مـذهـبـى قـابـل اجـراسـت ؟ و پـرسـش اسـاسـى تـر ایـنـکـه فـصـل الخـطـاب عـدالت کـیـسـت ؟ و اصـولا آیـا فـرد یـا مـرکزى وجود دارد که همه چیز را بـشـنـاسـد و مـوضـع هـمه را بداند تا آنها را در موضع مناسب خویش قرار دهد؟ بخش هاى آتى مقاله در حد امکان به این پرسشها پاسخ خواهد داد.
فصل الخطاب عدالت

لازمه اجراى صحیح عدالت و قرار دادن هر چیزى در جاى خود، داشتن علم کافى به همه چیز و نـیـز دانـسـتـن ارتـبـاط مـیـان اجـزا بـا کـل هـسـتـى اسـت و گـرنـه عـدالت در جـزء و کـل مـحقق نخواهد شد و نظام آفرینش به کمال مطلوب نخواهد رسید. چنین دانشى جز در نزد آفریننده هستى یافت نمى شود و ((اِنَّهُ بِکُلِّ شَىْءٍ عَلیمٌ)) (حدید: 3)

و چـون آفـریـنـنـده و مـالک هـمـه چیز نیز هست ، حاکم بر آنها هم هست ، به تعبیر عرفانى حضرت امام خمینى (ره )؛

اسـم اعـظـم ((اللّه )) که حکومت مطلقه از آن اوست و حاکم على الاطلاق بر همه اسماء است ، با دو اسم حاکم و عادل تجلى نمود و در میان آنها با عدالت حکم کرد. پس امر الهى عدالت را اجرا نمود و سنت الهى - که تبدیلى در آن نیست ـ جارى گردید... و این همان حکم عدالت بود.

همچنین امام با استفاده از آیه ((اِنَّ رَبّى عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ)) (هود: 56)، نتیجه مى گیرد کـه ربّ ((انـسـان کـامـل )) بـر صـراط مستقیم و حد اعتدال تام بوده ، مربوب او یعنى همان انـسـان کـامـل ـ پـیـغـمـبـر ـ نـیـز بـر صـراط مـسـتـقـیـم و اعـتـدال تـامّ اسـت .

بـدیـن تـرتـیـب خـداونـد، انـسـان هـایـى را بـه نـام پـیـامـبـر، بـه طـور کـامـل و هـمـه جـانبه از نظر عقیده ، عمل و اخلاق تربیت کرده به گونه اى که هیچ گونه انـحـراف از عـدالت مـطـلق در افـکار، کردار و گفتار آنان راه نمى یابد و آنان ماءمور مى شـوند که عدالت را در جامعه انسانى پیاده کنند و مردم را نیز به گونه اى تربیت کنند که خود قیام به قسط و عدالت نمایند؛

((لَقـَد اَرسـَلنـا رُسـُلَنـا بـِالبـَیِّنـــتِ واَنـزَلنـا مـَعـَهـُمُ الکـِتــبَ والمیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ...))

(حدید: 25)

بـه راسـتـى پـیـامـبـران خـود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم ، تا مردم به انصاف برخیزند.

و به خاتم الانبیاء(ص ) نیز چنین مى فرماید:

((فـَلِذلِکَ فـَادْعُ وَاسـْتـَقـِمْ کـَمـَا أُمـِرْتَ وَلاَ تـَتَّبِعْ اءَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ اَّمَنتُ بِمَا اءَنزَلَ اللَّهُ مِن کِتَابٍ وَاءُمِرْتُ لاَِعْدِلَ بَیْنَکُمُ)) (شورى : 15)

بـنـابـرایـن به دعوت پرداز و همان گونه که ماءمورى ایستادگى کن و هوسهاى آنان را پـیـروى مـکن و بگو: ((به هر کتابى که خدا نازل کرده ایمان آوردم و ماءمور شدم که میان شما عدالت کنم .

چنان که ملاحظه مى کنید ((دعوت ، استقامت ، استقلال راءى ، ایمان به کتاب آسمانى )) همه لازمـه و زیـرسـاخـت اجراى عدالت از سوى پیامبر معرفى شده که بدون آن دادگرى امکان پذیر نیست .

بـه ایـن نـکـتـه ظریف تاریخى دقت کنید: در جنگ حنین غنائم فراوانى نصیب مسلمانان شد و رسـول خدا(ع ) پس از بازگشت از طائف در محلى به نام ((جعرانه )) به تقسیم غنیمت میان مـردم پرداخت . در این اثنا پسر ابوخویصره ـ که از سران خوارج شد - به پیامبر گفت : ((عـدالت پـیشه کن !)) رسول خدا از سخن نابجاى آن شخص برآشفت و فرمود: ((وَیْلَکَ وَ مـَنْ یـَعـْدِلُ اِذا لَمْ اَعْدِلْ؟)) واى بر تو! چه کسى عدالت خواهد ورزید آنگاه که من عدالت نورزم ؟!

مـفـهـوم کـلام نـبـوى ایـن اسـت کـه اصـولا کـسـى جـز انـسـان کـامـل تـوانـایـى اجـراى عـدالت بـه مـعـنـاى واقـعـى کـلمـه را نـدارد و شـاخـص حـق و بـاطل و عدالت و ظلم همان معصوم است که خداوند او را به عنوان جانشین خود تعیین فرموده است ؛ او از یک سوى داراى ((علم لدنّى )) است که مى تواند به همه اشیاء - به کمک الهى ـ احـاطـه و اشـراف داشته باشد و هرگز در تعیین موضع براى اشیاء را اشتباه نکند و از سـوى دیگر به سبب ایمان و تقواى بالایى که دارد حق هر کسى را به او عطا کند و او را در بستر سعادت خویش یارى نماید.

جـالب ایـنـکـه مـعـلم ثـانـى نـیـز از زاویـه فـلسفى ـ که به طراحى مدینه فاضله عادله پرداخته ـ به همین نتیجه رسیده است :

فـارابـى فلسفه را عین آراى اهل مدینه فاضله مى دانست و معتقد بود که رئیس مدینه باید فـیلسوفى باشد که علم خود را از مبداء وحى مى گیرد، در واقع ، رئیس فیلسوف مدینه فاضله فارابى ((نبى )) است و دین صحیح به نظر او عین فلسفه است .

بـدیـن تـرتـیـب ، دیـن و خـرد بـر ایـن نـکـتـه اتـفـاق دارنـد کـه فـصـل الخـطـاب و سـخـن آخـر در عدالت ، مجموعه دین آسمانى است و خلیفه معصوم خدا با اخـتـیـار داشـتـن دانـش و مـعـارف سـرشـار آسمانى ، احکام و قوانین حقیقى و عادلانه ، اخلاق صـحیح انسانى و دیگر مؤ لفه هاى مادى و معنوى ، مکلف به ایجاد حکومت براى گسترش عدالت در جهان است . نظر امام خمینى (ره ) چنین است :

احکام شرعى قوانین اسلام هستند و این احکام شاءنى از شئون حکومت مى باشند بلکه احکام ، مطلوب بالعرض و امورى ابزارى هستند براى اجراى حکومت و گسترش عدالت .

بـه هـمـیـن سـبـب ، نـخـسـتـیـن شـرط مـتـولیـان دیـن از صـدر تـا ذیل ، پایبندى به عدالت است ؛

اسـلام ، خـدایـش عـادل اسـت ، پـیـغـمـبـرش هـم عـادل اسـت و مـعـصـوم ، امـامـش هـمـه عـادل مـعـصـوم اسـت ، قـاضـى اش هـم مـعـتـبـر اسـت کـه عـادل بـاشـد، فـقـیـهـش هـم مـعـتـبـر اسـت کـه عـادل بـاشـد، شـاهـد طـلاق هـم مـعتبر است که عادل باشد امام جمعه اش هم باید عادل باشد؛ از ذات مقدس کبریا گرفته تا آخر زمامدار باید عادل باشد، ولات آن هم باید عادل باشند.

و بـا تـوجه به اینکه منظر خداوند اجراى عدالت مطلق در زمین و به تعبیر روایات ((پر شـدن زمـیـن از عـدالت )) اسـت ، و چـنـیـن مـهـمى تاکنون محقق نشده و روزى باید چنین شود، خداوند آخرین معصوم آسمانى را براى تحقق این امر مهم ذخیره کرده است و شاید مهم ترین راز غیبت حضرت بقیة اللّه ارواحنا له الفدا نیز همین باشد:

((قـضـیـه غـیـبـت حضرت صاحب ، قضیه مهمى است که بر ما مسائلى را مى فهماند، من جمله ایـنکه براى یک همچو کار بزرگى ـ که در تمام دنیا عدالت به معناى واقعى اجرا شود ـ در تـمـام بـشـر کـسى نبود الا مهدى موعود(ع )، که خداى تبارک و تعالى او را ذخیره کرده اسـت براى بشر... آن هم نه این عدالتى که مردم عادى مى فهمند ـ که فقط قضیه عدالت در زمـیـن براى رفاه مردم باشد ـ بلکه عدالت در تمام مراتب انسانیت ... الان زمین ـ و بعد از این ، از این هم بدتر شاید بشود ـ پر از جور است ، تمام نفوسى که هستند انحرافات در آنـهـا هـسـت ، حـتـى نـفـوس اشـخاص کامل هم در آن انحرافاتى هست ولو خودش نداند، در اخـلاقـهـا انـحـراف هـسـت ، در عـقـایـد انـحـراف هـسـت ، در اعمال انحراف هست و در کارهایى هم که بشر مى کند انحرافش معلوم است و ایشان ماءمورند بـراى ایـنـکـه تـمـام ایـن کجى ها را مستقیم کنند و تمام این انحرافات را برگردانند به اعـتـدال کـه واقعا صدق بکند ((یَمْلاَُ الاَرْضَ عَدْلاَ بَعْدُ ما مُلِئَتْ جَوْرا)) ... تمام بشر را ایشان هدایت خواهند کرد ان شاء اللّه و ظلم و جور را از تمام روى زمین بر مى دارند به همان معناى مطلقش )).
راهکارهاى اجرایى
1. حق مدارى

مـیان حق و عدالت ، رابطه تنگ و ناگسستنى است و آن دو بر مدار یکدیگر مى چرخند؛ حق ، عدل است و عدل ، حق ، حق هر کسى را باید بر اساس عدالت داد و عدالت را باید بر مدار حق اجرا کرد؛

یـَا دَاوُدُ إِنَّا جـَعـَلْنـَاکَ خـَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ. (ص : 26)

اى داوود مـا تو را در زمین خلیفه [و جانشین ] گردانیدیم ، پس میان مردم به حق داورى کن و زنهار از هوس پیروى مکن که تو را از راه خدا به در کند.

و ((حق )) به معناى وسیع کلمه از جانب خدا تعیین مى شود که بدون تردید در قالب دین و کتاب آسمانى و لزوما در حال حاضر منحصر به شریعت مقدس محمدى (ص ) است :

الْحَقُّ مِن رَبِّکَ فَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ. (بقره : 147)

حق از جانب پروردگار تو است ، پس مباد از تردید کنندگان باشى .

حـکـومـت حـق و حـکـومـت ولى عـصـر ـ عـجـل اللّه تـعـالى فـرجـه الشـریـف ـ کـه حـکـومـت عدل اجتماعى است همان حکومت عقل است ، عقل حاکم است ، هوى حاکم نیست ، اگر هوى غالب شد هـمـیـن بساط است ، اگر عقل بر هوى غالب شد مفاسد از بین میرود. در ظهور دولت حق ولى عـصـر(ع ) تمام این مفاسد برداشته مى شود. هوى هم در فرد است و هم در اجتماع ، هم آتش فـرد را بـایـد خاموش کرد و هم آتش اجتماع را و این فقط یک راه دارد و آن معارف و توحید اسلام است ، معرفت اللّه است ، فقه و عبادت و نماز و روزه اسلام است ، اگر معرفت بارى تعالى براى یک انسانى حاصل شود از تمام گرفتارى ها نجات پیدا مى کند همین معرفت بـه خـدا و تـوحـیـد حـق تـعـالى .))

معرفت صحیح نسبت به آفریننده و آفرینش در افراد سبب گرایش آنها به حق و برپایى عـدل خـواهـد شـد و چنین کار عظیمى توسط حضرت مهدى (ع ) به منصه ظهور خواهد رسید. راز ایـن مهم در دو نکته نهفته است ؛ نخست آنکه شخصیت معصوم (ع ) به گونه اى است که حتى براى یک لحظه از حق و حق طلبى جدا نیست . این مطلب را علاّمه حلّى چنین بیان مى کند:

اَلاِمـامُ نـَفْسِهُ دائِما مُتَوَجِّهَةٌ بِالِکُلَّیِّةِ اِلى طَلَبِ الْحَقِّ وَ الصَّوابِ فى جَمیع الاَشْیاءِ وَ اِلاّ لَمْ یَصْلُحْ لِلِعْدِل فى کُلِّ الاَوقاتِ.

وجـود امـام بـه طور دائم و کلى متوجه حق طلبى و درستى در همه موجودات است ، اگر غیر این باشد صلاحیت عدالت در هر لحظه را ندارد.

دوم آنـکه امام باشد پیرو برنامه ریزى صحیح ، مردم را به چنان رشد عقلى و خردورزى جـمـعـى مـى رسـانـد که خود حق جو و حق طلب مى شوند و به حق قیام مى کنند. این موضوع یکى از اهداف عالى همه پیامبران الهى بوده و در سوره حدید آیه 25 بدان تصریح شده است .

امـام زمـان (عـج ) تـوفـیـق چـنـیـن کـارى را مـى یـابـد و بـا عـنـایـت الهـى عقل و هوش مردم را کامل مى کند. امام باقر(ع ) فرمود:

اِذا قامَ قائِمُنا وَضَعَ اللّهُ یَدَهُ عَلى رُؤُوسِ العِبادِ فَجَمَع بِها عُقُولَهُم وَ کَمُلَتْ بِهِ اَفْلا مَهُم .

وقـتـى قـائم مـا قیام کند، خداوند دست او را بر سر مردم مى کشد و بدین وسیله عقلشان را جمع و خودشان را کامل مى سازد.

حـق مدارى دولت مهدوى تا آنجا حائز اهمیت است که در آغاز ظهور منادى آسمانى نیز مردم را با همین شعار به پیروى از حضرت مهدى (ع ) فرا مى خواند. امام رضا(ع ) فرمود:

هـُوَ الَّذى یـُنـادِى مـُنـادٍ مـِنَ السَّماءِ یَسْمَعُهَ جَمیعُ اَهْلِ الاَرْضِ بِالدَّعاءِ اِلَیْهِ یَقُولَ اَلا اِنَّ حُجَّةَ اللّهِ قَدْ ظَهَرَ عِنْدَ بَیْتِ اللّهِ فَاتِّبعُوهُ فَاِنَّ الحَقَّ مَعَهُ وَ فیهِ.

مهدى همان است که منادى آسمانى ـ به گونه اى که همه ساکنان زمین بشنوند ـ همه را به سـوى او فـرا مـى خـواند و مى گویند: هلا حجّت خدا در مکه ـ خانه خدا ـ ظهور کرده ، از او پیروى کنید که حق با او و در او نهفته است .

حـق دهـى حـکومت مهدوى پا به پاى دادگرى آن ، به طور مطلق و فراگیر است و همه مردم بـا هـر نـژاد و رنـگ و مـنـزلتـى بـدون اسـتـثـناء به حق خود خواهد رسید. امام صادق (ع ) فرمود:

اِذا قـامَ القـائِمُ حـَکـَمَ بـِالْعـَدْلِ وَ ارْتـَفـَعَ الجـَوْرُ فى اَیّامِهِ وَ امَنَتْ بِهِ السُّبُلُ وَ اَخْرَجَتِ الاَْرْضُ بَرَکاتِها وَ رَدَّ کُلَّ حَقِّ اِلى اَهْلِهِ.

وقـتـى حـضـرت قـائم قیام کند، به عدالت داورى کند و عصر او ستم رخت بربندد و راهها ایمن گردد و زمین برکاتش را بیرون آورد و ایشان هر حقى را به صاحبش باز گرداند.

و نه تنها نیکان بلکه بدان نیز از حق خویش محروم نخواهند شد. امام باقر (ع ) فرمود:

اِذا قـام قـائِمـُنـا فـَاِنَّهُ تـَقـْسـیـمُ بـِالسَّوِیَّةِ وَ یـَعـْدِلُ فـى خـَلْقِ الرَّحـمـنِ البـَرِّ مـِنـْهُمْ وَ الْفاجِرِ.

وقـتـى قـائم مـا قـیـام کـنـد، ثـروتـهـا را یکسان پخش کند و در میان آفریدگان خدا ـ خواه نیکوکار و خواه بدکار ـ دادگرى کند.
2. گزینش مدیران عادل

حـکـومـت جـهـانـى حـضـرت مـهـدى (ع ) مـانـند سایر حکومت هاى بشرى توسط دولتمردان و کـارگـزاران اداره مـى شـود کـه پـس از رئیـس حـکـومـت ، بیشترین نقش را بر عهده دارند و انـتـخـاب درسـت آنـهـا کـلیـد مـوفـقـیـت حـکـومـت اسـت و حـاکـمـى کـه از تـیـم عـادل ، هـمـفـکر، همراه ، دلسوز، فهیم و کارآمد برخوردار نباشد در اداره حکومت چندان موفق نخواهد شد.

مـوضـوع مـهم یاران حضرت مهدى در طرح حکومت جهانى پیش بینى شده ، نخست قرآن مجید درباره آنها فرموده است :

یـَا اءَیُّهـَا الَّذِیـنَ اَّمـَنـُوا مـَنْ یـَرْتـَدَّ مـِنـْکـُمْ عـَن دِیـنـِهِ فـَسَوْفَ یَاءْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیـُحـِبُّونـَهُ اءَذِلَّةٍ عـَلَى الْمـُؤْمـِنـِیـنَ اءَعـِزَّةٍ عـَلَى الْکـَافِرینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ. (مائده : 54)

اى کـسـانـى کـه ایـمـان آورده ایـد هـر کـس از شـما از دین خود برگردد، به زودى خداوند گروهى را مى آورد که آنان را دوست مى دارد و آنان نیز او را دوست دارند؛ اینان با مؤ منان فـروتـن و بـر کـافـران سـرفرازند، در راه خدا جهاد مى کنند و از سرزنش هیچ ملامتگرى نمى ترسند این فضل خداست ، آن را به هر که بخواهد مى دهد و خدا گشایشگر داناست .

گـرچـه مـفـسـریـن ، مصداق نخست این آیه را امیر مؤ منان و یاران باوفاى پیامبر در صدر اسـلام دانـسته اند، ولى این نکته را نیز یادآور شده اند که آیه به عصر ظهور نیز نظر دارد و حضرت مهدى و یاران او مشمول این آیه هستند و پـنـج عـنـوان یـاد شـده در آن ، سرفصل ویژگى هاى آنها را بیان کرده است که عبارتند از:

1. عشق راستین به خدا دارند.

2. نسبت به مؤ منان در نهایت خضوع و غمخوارى و همکارى هستند.

3. نـسـبـت بـه کـافـران ، کـمـتـریـن سـازش را نـدارنـد و هـمـواره مستقل و سرفرازند.

4. مـجاهدان پرشور و مخلصى هستند که جز به پیروزى حکومت مهدوى و اجراى فرمان خدا بـه کـار دیگرى نمى پردازند و جهادى همه جانبه را بر ضد جبهه شیطان و کفر و شرک رهبرى مى کنند تا بر آنها فائق آیند.

5 . هرگز در برابر تبلیغات و جنگ روانى دشمن ، سست نمى شوند، چرا که بر درستى راه خـویـش و گـمـراهـى دشـمـنـان واقـف انـد و بـه راسـتـى کـه چـنـیـن روحـیـاتـى ، فضل الهى است که به همه کس ‍ عطا نمى شود.

امیر مؤ منان (ع ) نیز در روایتى موضوع پر شدن زمین از عدالت را کارى جمعى دانسته مى فرماید:

لََتـمـَلاَنّ الاَْرْضُ ظـُلْما وَ جَوْرا حَتّى لا یَقُولَ اَحَدٌ اللّهِ اِلاّ مُسْتُخفیاً ثُمَّ یَاءْتِى اللّهُ بِقَوْمٍ ص الِحینَ تَمْلَؤُنَه اِقسْطا وَ عَدْلا کَما مُلِئَتْ ظُلْما وَ جَوْرا.

زمـیـن تـا آنجا سرشار از ستم و ناحق مى شود که کسى جز پنهانى نام خدا را نبرد، آنگاه خـداونـد گـروهـى شـایـسـتـه را روى کـار آورد تا زمین را ـ چنانکه پر از ظلم و جور شده ـ سرشار از قسط و عدالت کنند.

روایات فراوان دیگرى به ویژگى ، حالات و عملکرد یاران حضرت مهدى (عج ) پرداخته اند که به تعدادى ازآنها اشاره مى کنیم ؛

امام صادق (ع ):

هَمُ النُّجَباءُ وَ القُضاةُ وَ الحُکّامُ وَ الفُقَهاءُ فى الدّینِ یَمْسَحُ اللّهُ بُطُونَهُمْ وَ ظُهُورَهُمْ فَلا یَشْبِهُ عَلَیْهِمِ حُکْمٌ.

آنان ، نجیبان ، قضات ، فرمانروایان و فقیهان در دین هستند که خداوند به آنها عنایت مى کند و هیچ حکمى بر ایشان مشتبه نمى شود.

هـمـچـنـیـن در تـفـسـیـر آیه ((فَاستَبِقُوا الخَیرتِ اَینَ ما تَکُونُوا یَاءتِ بِکُمُ اللّهُ جَمیعـًا )) (بـقـره : 148) ((مـنـظـور 313 نـفـر اصـحـاب مـهـدى هـسـت ، به خدا سوگند آنها شمارش شدگانند که در یک لحظه گرد هم مى آیند.

روایـات گـویـاى آن اسـت کـه 313 نـفـر یـاران آن حضرت ، در حقیقت نمایندگان ایشان و فـرمـانـروایـان مـنـاطـق مـخـتـلف جـهـانـنـد کـه هـر یـک بـراى اداره مـحـل مـاءمـوریـت خـویـش اعـزام مـى شـوند. امام باقر(ع ) فرمود: ((اذا قام القائم بعث فى اقالیم الارض فى کل اقلیم رجلا))

وقتى حضرت قائم قیام مى کند به هر کشورى یک نفر اعزام مى کند.

امـام صـادق (ع ) نـیـز فـرمـود: ((یـُفـَرِّقُ المـَهـْدىُّ اَصْحابَهُ فى جَمیعِ البُلْدانِ وَ یَاءمُرُهُمْ بـِالْعـَدلِ وَ اَلاِْحـْسـانِ عـَلَیـْهـِمُ حـُکـّامـا فـِى الاَ قـالیـمِ وَ یـَاءمُرُهُمْ بِعِمْرانِ المُدُنِ)) حـضـرت مـهدى یارانش را در همه بلاد تقسیم مى کند و به آنها دستور مى دهد که به عدالت و احسان رفتار کنند. آنان فرمانروایان مردم در مناطقند و فرمانشان مى دهد که مناطق را آباد کنند.

امـیـر مـؤ مـنـان (ع ) شرایط و وظایف تیم حکومتى حضرت مهدى (ع ) را این گونه بیان مى کند:

حـضـرت مـهـدى (عـج ) از هـمـکـارانـش تـعـهـد مـى گیرد که دزدى نکنند، بى عفتى ننمایند، بـدگـویـى نـکـنند، انسان محترمى را نکشند حرمت محترمى را هتک نکنند، به خانه اى یورش نـبـرنـد، کـسـى را بـه نـاحـق کـتـک نـزنـنـد، طـلا و نـقـره نیندوزند، ارزاق را احتکار نکنند، مال یتیم را نخورند، به آنچه نمى دانند گواهى ندهند، مسجدى را تخریب نکنند، مست کننده نـنـوشـند، جامه خز و دیبا نپوشند، از زیور طلا استفاده نکنند، راه بر کسى نبندند و آن را ناامن نسازند، هم جنس بازى نکنند، به اندک راضى باشند، پاکى ها را طالب باشند و از پـلیـدى هـا نـاخـوش گردند، امر به معروف و نهى از منکر نمایند لباس درشت بپوشند، سـر بـر خاک نهند و حق جهاد در راه خدا را به جاى آورند. از سوى دیگر خود نیز به آنان تعهد مى دهد که چون آنان رفتار کند و بسان آنان جامه بپوشد، مرکبش مانند آنان باشد و بـر انـدک [امکانات ] خشنود شود و به کمک خدا زمین را ـ چنانکه پر از ناحق شده ـ سرشار از عـدالت کـنـد، خـدا را چـنـانـکـه شـایـسـتـه اسـت بپرستد و نگهبان و دربان نیز به کار نگیرد.

مـصلح نهایى بسان اجدادش ـ محمد و على و حسین (ع ) ـ در زندگى شخصى خویش فراتر از عـدالت یـعـنـى بـه زیـور ایـثـار و احـسـان آراسته است ، او در عین اینکه عموم مردم رااز زلال عـدالت سـیـراب مـى سـازد از ایـثـار و احـسان نیز نسبت به آنان دریغ نمى ورزد، از راحـتـى خـویـش مـى گـذرد تـا مـردم سـخـتـى نـبـیـنـنـد از ایـن رو در طـول نـهضت و حکومت خویش ، هرگز به ثروت اندوزى ، رفاه و آسایش خود و خانواده اش اندیشه نیز نمى کند تا چه رسد به عمل . امام صادق (ع ) در روایتى مى فرماید: حضرت قـائم ، مسجد سهله را منزل خود و عیالش قرار مى دهد.
3. ترسیم برنامه عدالت محور

حـضـرت مـهدى (ع ) با کارگزارانش پیمان نامه عدالت را امضاء مى کنند، این پیمان نامه هـمـان دسـتور العمل هاى اجرایى عدالت در گستره گیتى است . امام شاخص هاى کلى عدالت را بـه صـورت مـدوّن در اختیار هر یک از نمایندگان خود مى گذارد و هنگام اعزام آنان به اقـصـى نـقـاط جـهـان از آنـان پـیـمـان اکـیـد مـى گـیـرد کـه بـدان عـمـل کـنند و هرگز از مسیر عدالت منحرف نشوند. امام باقر(ع ) مى فرماید: حضرت مهدى (ع ) هنگام اعزام نمایندگان خویش به نقاط مختلف جهان به آنان مى فرماید:

((عـَهـْدُکَ فـى کَفِّکَ فَاِذا وَرَدَ عَلَیْکِ اَمْرُ لا تَفْهَمُهُ وَ لا تَعْرِفُ القَض اءَ فیهَ فَانْظُرْ اِلى کَفِّکَ وَ اعْمَلْ بِم ا فیها))

دسـتـور العمل تو در دستت مى باشد؛ اگر امرى برایت پیش آمد که آن را درک نمى کنى و یـا نـمـى دانـى چـگـونـه در آن داورى کـنـى ، بـه کـف دستت نگاه کن و به آنچه در آن است عمل نما.
4. قانون گرایى

امـام چـون مـعـصـوم اسـت هـمـه قـوانـیـن را بـه خـوبـى مـى دانـد و بـدان عـمـل مـى کـنـد و کـارگـزاران خـویـش ‍ را نیز ملزم مى کند که طبق قانون اسلام حرکت کنند. خداوند در شب معراج ، حضرت بقیة اللّه (ع ) را به پیامبر نشان داد و فرمود:

ایـن هـمـان قـائم اسـت که حلالم را حلال و حرامم را حرام مى کند و به وسیله او از دشمنانم انـتـقـام مـى گـیـرم و او راحـت دوسـتـان مـن اسـت و او کـسـى اسـت کـه دل شـیـعـیان تو را [از شرّ] ستمگران و منکران و کافران شفا مى بخشد.

از ایـن رو حـضـرت مـهـدى (ع ) در نـخـستین سخنرانى خود پس از ظهور همگان را به رعایت قوانین الهى فرا مى خواند و مى فرماید:

اى مـردم ، مـن جایگاه شما را در پیشگاه الهى به یادتان مى آورم ؛ همانا خداوند دلایلش را برایتان کامل فرموده و پیامبران را برانگیخته و کتابها را فرو فرستاده و فرمانتان داده کـه هـیچ چیز را شریک او قرار ندهید و بر اطاعتش مراقبت داشته باشید و نیز پیامبرش را تـبعیت کنید، آنچه را قرآن زنده دانسته زنده کنید و آنچه را میرانده بمیرانید و همراهان راه هـدایـت بـاشـیـد چـرا کـه دنـیـا در آسـتـانـه پـایـان است و اجازه خداحافظى یافته است ... بـنـابـرایـن مـن شـما را به سوى خدا و پیامبرش مى خوانم و از شما مى خواهم به کتابش عمل کنید و باطل را از بین ببرید.
5 . ستیز بى امان با ستمگران و فاسدان

حـکـومـت عـادلانه مهدوى ، آخرین امید مستضعفان و حق طلبان تاریخ است که پرچم مبارزه با ستمگران و مفسدان را تا نابودى کامل آنان بر زمین نخواهد نهاد، همه حکومت هاى ستمگر را سـرنـگـون خـواهـد سـاخـت و بـه تعبیر خداى متعال ، زمین را از لوث وجود دشمنان خدا پاک خواهد کرد؛ در حدیث قدسى خطاب به پیامبر اکرم (ص ) چنین آمده است :

بـِهِ اُطـَهِّرُ الاَْرْضَ مـِنْ اَعـْدائى وَ اُورِثـُهـا اَوْلِیـائى وَ بـِهِ اَجـْعـَلُ کـَلِمـَةَ الَّذیـنَ کـَفـَروُا بِىَ السُّفْلى وَ کَلِمَتِى العُلْیا.

بـه وسـیـله مـهـدى ، زمـیـن را از دشـمنانم پاک خواهم ساخت و آن را در اختیار دوستانم قرار خـواهم داد و به وسیله او کلمه کسانى را که به من کفر ورزند پست گردانم و کلمه خویش را برتر کنم .

سـفـیـانـى و دجـّال ، سـمـبلهاى زور و تزویرند که به همراه هواداران خود در برابر قیام عـدالتـخـواهـانـه حـضـرت مـهـدى مـى ایستند ولى در نهایت با دیگر موانع تحقق عدالت و انـسـانیت از میان خواهند رفت و امام ((عدالت مطلق )) را در سراسر گیتى اجرا خواهد نمود و دسـت سـتـمـگران و متجاوزان را در عرصه هاى گوناگون فرهنگى ، اقتصادى ، اجتماعى ، اخلاقى و غیره قطع خواهد کرد.
6 . امنیت و رفاه عمومى

در پرتو حاکمیت عدالت ، همه انسانها بدون استثنا درامنیت و رفاه زندگى خواهند کرد.

اِذا قـامَ القـائِمُ حـَکـَمَ بـِالْعـَدلِ وَ ارْتـَفـَعَ فـى اَیّامِهِ الْجَوْرُ وَ اَمَنَتِ بِهِ السُّبُلُ وَ اَخْرَجَتِ الاَرْضُ بَرَکاتِها.

آن گـاه کـه حضرت قائم قیام کند، به عدالت حکم راند و در عصر او ستم رخت بربندد و راهها امنیت یابد و زمین برکت هاى خویش آشکار سازد.

حـضـرت بـقـیـة اللّه (عـج ) سـیـسـتـم عـادلانـه اى را به اجرا مى گذارد که هیچ کس از هیچ امکاناتى محروم نخواهد ماند. امام باقر(ع ) در روایتى مى فرماید:

آنگاه که قائم ما ظهور کند، ثروتهاى دنیا از زیر و روى زمین در اختیارش قرار مى گیرد و به مردم اعلام مى کند، بیایید این ثروتها را ـ که به خاطرش با خویشان قطع رابطه مـى کردید و خونها مى ریختید و حرمتهاى الهى را پاس نمى داشتید ـ بردارید و ببرید و آنقدر مى بخشد که اصلا سابقه نداشته است .

برنامه هاى اقتصادى چنان شکوفا مى شود که زمین سرشار از نعمت و برکت مى گردد؛

فـَحـیـنـَئِذٍ تُظْهِرُ الاَرْضُ کُنُوزَها وَ تُبْرى بَرَکاتِها وَ لا یَجِدُ الرَّجُلُ مُنْکُمْ یَوْمَئِذٍ مَوْضِعا لِصَدَقَةٍ وَ لا بِرَّةٍ لِشُمُولِ الغِنى جَمیعَ المُؤ منینَ.

در آن زمـان ، زمـیـن گـنـجـیـنه هاى خویش آشکار کند و برکتهاى خود بنماید و کسى از شما نـیـازمـنـدى نـمـى یابد که بدو صدقه دهد و نیکى کند، براى اینکه ثروت و بى نیازى شامل همه مؤ منان شده است .

ابو سعید خدرى نیز از پیامبر چنین نقل مى کند:

مـردى به خدمت ایشان مى رسد و مى گوید: اى مهدى ! به من ببخشید، [به دستور ایشان ] آنقدر که توان حمل داشته باشد [از آنچه بدان نیاز دارد] به او مى دهند.
7. گسترش دانش و فرهنگ پرستش

امـام معصوم ، داراى علم لدنّى است و به همه حقایق عالم آگاه است و ((هر چه را که بخواهد بداند، مى داند)) و بدون تردید حکومت مهدوى ، حکومت دانش و تخصص و تعهد خواهد بود. امام باقر(ع ) فرمود:

آنـگـاه که قائم ما قیام کند دست بر سر مردم مى نهد و خردشان را متمرکز کند و هوش آنها کامل شود.

همچنین در روایتى از امام صادق (ع ) مى خوانیم که فرمود:

هـمـه عـلوم 27 بخش است که دو بخش آن را پیامبران آورده اند و مردم تاکنون بیش از آن را نـمـى دانـنـد. وقـتـى حـضـرت مهدى (ع ) ظهور کند 25 بخش باقى مانده را هم در میان مردم آشکار سازد.

بـنـابـرایـن دانـش و سـطـح فـکـر و فـهـم مـردم در حـکـومـت مـهدوى به اوج خود مى رسد و شـهروندان دولت نهایى ، جملگى فرهیخته و فهمیده خواهند بود که این فرهیختگان خود پـایـه اجراى عدالت مطلق مى گردد و خرافات و اندیشه هاى یاوه نیز نابود خواهند شد. در قرآن مجید مى خوانیم :

((اَلَّذیـنَ اِن مَکَّنّـهُم فِى الاَرضِ اَقامُوا الصَّلوةَ وءاتَوُا الزَّکوةَ واَمَروا بِالمَعروفِ ونَهَوا عَنِ المُنکَرِ ولِلّهِ عـقِبَةُ الاُمور)) (حج : 41)

کـسانى که چون در زمین به آنان توانایى دهیم ، نماز بر پا مى دارند و زکات مى دهند و بـه کـارهـاى پسندیده وا مى دارند و از کارهاى ناپسند باز مى دارند و فرجام کارها از آنِ خداست .

امام باقر(ع ) در تفسیر این آیه مى فرماید:

ایـن آیـه از آن آل مـحمد(ص ) است ؛ مهدى و یارانش ، خداوند مشرق و مغرب زمین را در اختیار آنـان قـرار مـى دهـد، دیـن را آشکار خواهد کرد و خداوند به وسیله آنان ، بدعت و یاوه را از بـین خواهد برد ـ چنانکه سفیهان ، حق را نابود ساخته اند ـ تا اینکه اثرى از ستم باقى نـمانده و آنان امر به خوبى ها کنند و از زشتى ها باز دارند.

تـلاش خـسـتـگـى نـاپذیر فرمانروا و کارگزاران حکومت مهدوى بدانجا مى انجامد که امام کاظم (ع ) مى فرماید:

لا یَبْقى فِى المَش ارِقِ وَ المَغ ارِبِ اِحَدٌ اِلاّ وَحَّدَ اللّهَ.

در شرق و غرب عالم احدى نماند جز آنکه خدا را به یگانگى بشناسد.

آنگاه چنان که پیامبر اعظم (ص ) فرمود: عدات و عبودیت در هم آمیزد و بشریت راه پرستش ‍ آگاهانه و عادلانه را بپیماید.

یَمْلاَُ قُلُوبَ عِبادِهِ عِبادَةً وَ یَسَعَهُمْ عَدْلُهُ.

(مهدى (ع ) ) دلهاى بندگان خدا را سرشار از پرستش کند و عدالتش همگان را فرا گیرد.

بـدیـن تـرتـیـب هـدف نـهایى آفرینش ـ که همانا پرستش واقعى خداست ـ به منصه ظهور رسد چه اینکه خود فرمود:

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلا لِیَعْبُدُونِ. (ذاریات : 56)

و جن و انس را نیافریدیم جز آنکه مرا بپرستند.
8 . تشکیل جامعه آرمانى

آدمـیان از روز نخست زندگى تاکنون و تا ظهور آخرین ذخیره الهى در آرزوى جامعه پاک و بـدون سـتـم و فـسـاد نـفـس کـشـیـده انـد و ایـن آرزو از حـلقوم بزرگانى چون افلاطون و فـارابـى بـه عـنـوان ((مـدیـنـه فـاضـله و آرمـان شـهـر)) فـریـاد شـده ، امـا تشکیل نشده است و آخرین معصوم تاریخ به پشتوانه الهى چنین آرزویى را برآورده خواهد ساخت ، همانطور که امیر مؤ منان (ع )چشم انداز آن را چنین ترسیم کرده است :

حضرت مهدى (ع ) فرمانروایانش را به شرط دادگرى در میان مردم به سایر نقاط اعزام مـى کـنـد، در آن زمان ، گرگ و میش در یک جا مى چرند و کودکان با مارها و عقرب ها بازى مى کنند بدون آنکه گزندى به آنان برسد. شرّ و بدى از جهان رخت بر مى بندد و آنچه بـاقـى مـى مـانـد خـیـر و نـیـکـى اسـت ، کـشـاورزان هـفـتـاد بـرابـر کـشـت خـویـش مـحـصـول به دست آورند، زشتى و پلشتى همچون زنا، ربا و شرابخوارى نابود شود و مـردم بـه پـرستش خدا و دین و نماز جماعت روى آورند. میانگین عمر بالا رود، امانت ها مسترد شـود، درخـتـان پـر مـیـوه شـونـد و برکات افزون گردد و نیز تبهکاران منقرض گشته ، نیکوکاران افزون شوند و دیگر کسى با اهل بیت دشمنى نخواهد کرد.
نتیجه

فطرت آدمى به گونه اى آفریده شده که جز در سایه حق و عدالت آرام نمى یابد و راه سـعـادت را نـمـى پـیـمـایـد، اسـلام دیـنـى اسـت کـه بـا فـطـرت انـسـان سـازگـارى کـامـل دارد وبـه همه خواسته هاى او پاسخ صحیح مى دهد و حکومت اسلامى چنین وظیفه اى را بر عهده گرفته است .

امـروزه سـتمگران و جاهلان ، سراسر کره زمین را از ستم و ناحق آکنده اند و در نتیجه انسان هـا را از رسـیـدن بـه سـر منزل مقصود بازداشته اند، ولى خداوند نوید داده است که مفسر واقـعى عدالت به معناى گسترده و وسیع آن ـ خواهد آمد و جامعه بشرى را به این خواسته برحقش خواهد رساند.

حـکـومـت نـهـایـى مـعصوم آخرین ، با برنامه ریزى صحیح و اصولى ، به انسانها حیات واقـعـى مـى بـخشد و با ارائه راهکارهاى حکیمانه و برچیدن بساط ستم و ستمگر و زدودن جهل و خرافه ، سطح فکرى و علمى آدمیان را به حد مطلوب مى رساند. آنگاه خود به قسط و عـدالت قیام مى کنند و در مسیر تکامل به پیش مى روند که پرستشگر واقعى خدا شوند و امنیت و رفاه و عدالت و حق طلبى به غایت کمال برسد و هدف نهایى آفرینش ـ که همان پـرسـتـش هـمـه جـانـبـه و عـاشـقـانـه و عـارفـانـه الهـى اسـت ـ جـامـه عمل بپوشد.

تبلیغات