چکیده

متن

بسم اللّه الرحمن الرحیم

الحمد للّه رب العالمین و السلام و الصلوة على خیر خلقه ابى القاسم محمد(ص )

قـال الحـکـیـم فـى کـتـابـه : و لقد ارسلنا موسى بایاتنا ان اخرج قومک من الظلمات الى النـور و ذکـرهـم بـایـام اللّه ان فـى ذلک لایـات لکل صبار شکور.

خـدا را شـاکـرم کـه تـوفـیـق داد در جـوار مـرقـد امـام هـشـتـم (ع ) در جـمـع و مـحـفـل نـورانـى فـرهـیـختگان و چهره هاى برجسته نیروى دریایى سپاه حضور پیدا کنم و دقـایـقـى را مـزاحـم وقـت عـزیـزان بـاشـم . از فـرمـانـده مـحـتـرم نـیرو، سردار صفارى و مسئول محترم نمایندگى ولى فقیه در نیروى دریایى ، که این توفیق را براى حقیر پیش آوردنـد، صـمـیمانه سپاسگزارم . ایام مسعود و مبارک عید سعید قربان و غدیر را خدمت شما عزیزان تبریک و تهنیت عرض مى کنم .
شاخصه هاى نظام برتر

در تـاریـخ هـر مـلتـى روزهـا و مـنـاسـبـت هاى مهمى قرار دارد که در سرنوشت آن ملت و امت بـسـیـار نقش آفرین و مؤ ثر است . یادآورى آن روزها و ایام را قرآن مجید متذکر مى شود و تـاءکـیـد مـى کـنـد کـه آن ایـام را بـه عـنوان یوم اللّه یادآور شوید. به پیامبر(ص ) مى فرماید که ایام اللّه را براى مردم تبیین کن . یکى از روزهاى بسیار مبارک و مسعود که در سـرنـوشت بشر تاءثیر بسیار فوق العاده اى داشت ، روز بعثت پیامبر اعظم (ص ) بود. در تداوم بعثت ، یکى از روزهایى که بسیار تعیین کننده بود و تاءثیر فوق العاده اى را در سـرنـوشـت بشر و تحکیم انقلاب اسلامى و دین مبین اسلام داشت ، روز مبارک غدیر بود کـه در روایـات بـه عـنـوان افـضـل اعیاد از آن یاد مى شود. در روزگار ما هم ایامى که در سـرنـوشـت مـا تاءثیر گذار بوده است ، روز 15 خرداد آغاز حرکت انقلاب ، روز 22 بهمن روز پـیـروزى انـقـلاب و 14 خـرداد 67 سـالروز غـدیر انقلاب و انتخاب رهبرى در تداوم حـرکت حضرت امام (ره ) و تحکیم انقلاب از روزهایى هستند که مى توانند مشابه ایام اللّه درصـدر اسـلام بـاشـنـد. بـه مـناسبت غدیر من یک بحث را فشرده خدمت شما سروران عزیز مطرح مى کنم تحت عنوان ((شاخصه هاى نظام برتر)).

سـوال ایـن اسـت کـه نظام برتر و حکومت ایده آل چه حکومتى و چه نظامى است ؟ ما در دعاى افتتاح این فراز را مى خوانیم ((اِنَّا نَرغَبُ اِلَیکَ فِى دَولَةٍ کَرِیمَة تُعِزُّ بِهاَ الاِسلامَ وَ اَهلَهَ وَ تـُذِلُّ بـِهـَا النِّفـَاقَ وَ اَهـلَهَ)). ایـن دولت کـریـمـه چـه دولتـى اسـت ؟ حـکـومـت ایـده آل و نـظـام مـطـلوب براى بشر چه حکومت و چه نظامى است ؟ غرض حقیر از این بحث تعیین وجـه تفاوت نظام جمهورى اسلامى با دیگر نظام ها است . امروز ما چهار پنج نوع نظام در دنـیـا داریـم : نـظـام سـلطـنـتـى ، نـظـام جـمـهـورى ، نـظـام امـارتـى و یـک مـدل هـم درصـدر اسلام بوده است به نام نظام خلافتى ، که شبیه نظام امارتى است ، یک مـدلى هـم امـروز ادعـا کـردیـم جـمـهورى اسلامى ایران . با این اسم ، در بعضى کشورهاى دیگر هم مطرح شود؛ جمهورى اسلامى موریتانى ، جمهورى اسلامى پاکستان ، افغانستان و عراق . خوب وجه تفاوت ما با آنها چیست ؟ آنچه جمهورى اسلامى را متمایز مى کند از بقیه نـظـام هـا چـه خـصـیـصه اى است ؟ عشق ما، علاقه ما، ایمان ما، باور ما به این نظام بر چه مبنایى است ؟

در پـاسـخ بـه ایـن سـؤ ال عـرض مـى کـنـم که اگر ما در یک نظام حکومتى ، دو ویژگى شـاخـص را پـیـدا کـنـیـم ، آن نـظـام مـى شود نظام برتر: یکى قانون برتر دوم مدیریت برتر.
ویژگى قانون و مدیریت برتر

به چه قانونى مى گوییم قانون برتر؟

به چه مدیریتى مى گوییم مدیریت برتر؟

اگر قانون و مقرراتى از این دو شاخصه برخوردار بود مى شود قانون برتر:

1. از خـطـا و اشـتـبـاه مـصـوب بـاشـد، یـعـنـى در وضـع قـوانـین و در انشاء قوانین خطا و انحرافى نباشد؛

2. مجموعه حیات انسان را در بر گیرد، یعنى فرا زمانى و فرامکانى باشد.

دلیل فرا زمانى و فرامکانى بودن قانون ، آن است که انسان ابدى است و موقت نیست . از نـظـر قـرآن و روایات انسان موجودى است ابدى . بیش از هشتاد آیه در قرآن وجود دارد که بـه صـراحـت یـا بـه صورت هاى دیگر دلالت دارد بر ابدیت انسان . آدمى هیچ گاه نمى مـیـرد. یـک بـار مـتـولد مـى شود، اما هیچ گاه از بین نمى رود. کلمه خلود را در قرآن براى انـسـان مى بینید؛ هم در مورد کفار و هم در مورد مؤ منین . خلود به معناى ابدیت ؛ موجودى که فناناپذیر است از بین نمى رود، نابود نمى شود، چند عالم را باید بگذراند. از عالم ذر کـه هـمـه انـسانها در یک عالمى بودند و به دعوت ذات باریتعالى لبیک گفتند و بعد در عـالم جـنـیـن قـرار مـى گـیـرنـد و از عـالم جـنـیـن بـه ایـن عـالم منتقل مى شوند.

شـصـت هـفـتـاد سال نیز اینجا زندگى مى کنیم . از اینجا نیز ما به عالم دیگرى مى رویم تحت عنوان برزخ . در عالم برزخ نیز آدمى زندگى مى کند حیات دارد تا با اجدادمان آماده شـویـم و همگى وارد قیامت بشویم . این عوالمى است که انسان عبور مى کند. آدمى هیچ گاه نابود نمى شود. ازلى نیست ، اما ابدى است .

قـانـونـى از بـرتـرى بـرخـوردار اسـت که این دو شاخصه را داشته باشد: یکى این که مـصونیت داشته باشد از خطا و انحراف ، دوم فرازمانى و فرامکانى باشد. یعنى بتواند مـجـمـوعـه حیات انسان را در بر گیرد. اگر آدم بدى باشد در همه این عوالم قوانین در او تـاءثـیـر گـذار اسـت . بـایـد قـوانین ، قبل از انسان و بعد از انسان را پوشش دهد؛ یعنى قـبـل از آمـدن به این دنیا و بعد از آنکه از دنیا مى رود باید در برگیرد و پوشش داشته باشد.

امـا مـدیـریـت برتر چیست ؟ مدیریت برتر نیز باید مصونیت ذاتى از خطا و اشتباه داشته بـاشـد، یـا مـصونیت حداکثرى ، یعنى اگر مدیرى بود که بر مبناى شاخصه هاى دینى و الهـى مـدیـریـت کـرد و از خـطـا و گـنـاه مـصـونـیـت داشـت ، آن مـى شـود مـدیـریـت بـرتـر. حـال اگـر چـنـیـن مـدیـریـت و قـانونى پیدا کردیم مى توانیم بگوییم این مدیر برتر و قانون برتر است .
حـال سـؤ ال بـعـدى ایـن اسـت کـه آیـا قـانـون بـرتـر و مـدیـریـت بـرتـر قابل دستیابى است یا خیر؟

حـال مـقـدارى کـاربـردى تر بحث کنیم . در دعاى افتتاح مى گوییم : ((انا نرغب الیک فى دولة کریمة )). این دولت کریمه یک تقاضاى ایده الیستى است یا رئالیستى ؟ آیا واقعا یک درخواستى ذهنى است یا قابل عملیاتى شدن است ؟ آیا انسانى که این دعا را در محضر ذات بـاریـتـعـالى مـى خـوانـد، ایـن دولت کـریـمـه در هـر زمـانـى قابل دستیابى است ؟ دولت کریمه همان دولتى است که عرض کردم از مدیریت برتر و قانون برتر برخوردار باشد.
حال نقش مدیر مهمتر است یا قانون ؟

ایـن یـک بـحـث طـولانى است که من در یک جمله جواب مى دهم و در جاى دیگرى باید در مورد رابـطـه قانون و مدیریت بحث شود. مرحوم علامه بزرگوار محمد تقى جعفرى یک جمله اى فـرمـودنـد: آن قـدر کـه بـشریت مدیون مدیران خوب است مدیون قانون خوب نیست ؛ یعنى ایـنـکـه نـقـش مدیر احیاى قانون است . قانون خوب مدیر خوب مى خواهد. اگر قانون خوب بـود امـا مـدیـر خـوب نـبود آن قانون زمین مى ماند. قرآن قانون خوب است و مدیر خوب مى خـواهـد اگـر مـدیـر خـوب در کـنار قرآن نباشد، قرآن کارایى خود را از دست مى دهد. مدیر خـوب اسـت کـه قـرآن را بـه مـنـصـه ظـهـور مـى رسـانـد و بـدان جـامـه عـمـل مـى پـوشـانـد. حـال بـرگـردیـم بـه ایـن سـؤ ال که آیا قانون خوب و مدیر خوب قابل دستیابى است ؟
آیا قانون و مدیر خوب قابل دستیابى است ؟

براى پاسخ گویى به این سئوال باید برگردیم به این مسئله که اصولا خداوند منان بـراى تـکـامـل بـشـر چـه فـرمـولى را طـراحى کرده است ؟ دقیقا ذات بارى تعالى براى تـکـامـل بـشـر از همین فرمول دو عنصرى استفاده کرده است : قانون برتر و مدیر برتر. اگـر دو نـفـر انـسـان بر روى زمین باشد، به طور قطع یکى از این دو نفر راهنما و مدیر اسـت و آنـچه را که مى گوید مقررات و قوانین است . آدم ابوالبشر و حوا(ع ) یکى پیامبر الهـى اسـت و الگـو و اسـوه و دیگرى تابع و پیرو اوست . در روایتى از امام صادق (ع ) آمده است . ((لو لم یبق فى الارض الا اثنان لکان احدهما حجة )) اگر روى زمین فقط دو نفر باشند یکى از آن دو حجت است .

فـلسـفـه بـعـثـت انـبـیـا هـمـیـن اسـت . فـلسـفـه انـبـیـا تـحـقـق فـرمـول (تـرکـیبى ) دو عنصرى است . دو عنصر با یکدیگر ترکیب شوند و مایه حیات را تـشـکـیـل مـى دهند، همانند آب که ترکیبى از دو عنصر است . اگر از هم جدا شدند دیگر آب نیست مایه حیات نیست و آن چیزى که بشر را حیات مى بخشد این دو عنصر، قانون برتر و مدیریت برتر است . یعنى قانون الهى و مدیریت منتسب به ذات باریتعالى .

حال آیا آن فرمولى که ذات باریتعالى طراحى کرده است از آن خصیصه ها برخوردار هست یـا نـیـسـت ؟ بله تنها و تنها راه رسیدن به قانون برتر و مدیریت برتر اتکا به ذات بـاریـتـعـالى اسـت . هـیـچ مـرجـعـى و مـنـبـعـى نـمـى تـوانـد ایـن فـرمـول را بـه وجـود بـیـاورد، براى این که بشریت بسیار ناقص است . آن دو عنصر این بـود کـه قـانـونـى بـاشـد کـه مـصـویـنـت داشـتـه بـاشـد از خطا و انحراف ، دوم این که فـرازمانى باشد. مگر بشر مى تواند قانونى بنویسد که مصونیت داشته باشد از خطا و انـحـراف ؟ مـن بـعـیـد مـى دانـم از گـذشـتـه تـا بـه حـال دیـن مـدارتـر از مـجـلس هـفتم بتوانیم (اگر قیاس بکنیم ) پیدا بکنیم همین ها هم وقتى خواسته باشند قانون بنویسند مى گویند براى کاندیداتورى مجلس فوق لیسانس لازم اسـت الا کـسـانـى که نماینده مجلس باشند. این جاست که مى گوییم قانون گذار اساسى نـمـى تواند بشر باشد، چون بشر اول منفعت خودش را در نظر مى گیرد. دایره معلوماتش بـسـیـار مـحدود است . این جاست که اگر خواسته باشیم آدم هاى خوبى را پیدا کنیم براى قـانـون گـذارى ، مـى رسـیم به مجلس ‍ خودمان که خیلى بحمداللّه پیشرفته است اما همین مـقـدار هـم باز مى بینیم دچار یک آسیبى مى شویم . بنابراین فلسفه بعثت انبیا تحقق این فرمول هست .

نکته دوم این است که جز ذات باریتعالى هیچ کس و هیچ ظرفى امکان این که بتواند این دو عـنـصـر را بـا شـاخـصـه هـایش تعبیه بکند، نیست . گفتیم که قانون باید مصونیت داشته بـاشـد و مـدیـر هـم بـایـد مـصونیت داشته باشد یا ذاتى یا حداکثر و این هم فقط از ذات بـاریـتـعـالى برمى آید و بس ، از عهده هیچ کس برنمى آید چون انسان ها را هیچ کس نمى شـنـاسـد جز ذات بارى تعالى که خالق این انسان است . او مى داند این چقدر ظرفیت دارد. لذا (حـتـى ) یـک نـفـر از انـبـیـاء را مـردم انـتـخـاب نـکـردنـد، چـون ایـنـجـا بـحـث تکامل انسان است ، بحث فرمول حیات آفرین است ، بحث سرنوشت انسان مطرح و تحقق یک فـرمـول تـکـامـل آفـریـن اسـت . در انـتـخـاب مدیر و رهبر اطمینان صد درصد باید باشد. ایـنـجـاست که ذات باریتعالى این امر را واگذار نکرده است . ذات باریتعالى شصت ـ هفتاد درصـد امـور را بـه خلق اللّه واگذار کرده ، یک درصد کمى را براى خودش نگه داشته ، آن هـم به خاطر اهمیت موضوع و مسئله رهبرى (پیامبر) و قانون اساسى (کتاب هاى آسمانى ).

یـک انـقلاب عظیم مثل انقلاب موسى بن عمران وقتى پیروز شد، فرمود: از اینجا دیگر به عـهـده شـمـاست . ((یا بنى اسرائیل اذکروا نعمتى الّتى انعمت علیکم )) تحقق این انقلاب از ایـن بـه بعد به عهده شماست . تبعیت از رهبرى در پیشبرد اهداف انقلاب و مقابله با دشمن نـیـازمـنـد به همراهى مردم است . اما متاءسفانه آن مردم کوتاهى کردند و انقلاب به سقوط کشیده شد. خطبه قاصعه امیرالمؤ منین (ع ) تابلوى تمام نماى شکست دو انقلاب درگذشته اسـت : انـقـلاب مـوسـى بـن عـمران و انقلاب صدر اسلام . امیرالمؤ منین (ع ) مى گویند این انـقلاب دوم ، انقلاب بسیار عظیم و بزرگى بود، اما کوتاهى کردید و این انقلاب هم به سـرنـوشـت انـقـلاب مـوسـى گـرفـتـار شـد. بـنـابـرایـن تـحـقـق ایـن فرمول جز در سایه اتکاء به ذات باریتعالى امکان نمى پذیرد. منحصر به این راه است . کـه اگـر بـخـواهـیـم بـه قـانون برتر و مدیر برتر برسیم باید از مسیر الى اللّه دنـبـال کنیم و راه دیگرى اصلا ندارد. این فرمول در دوران نبوت کاملا عملى شد با نبوت پیامبر اعظم (ص ) به عنوان خاتم الانبیاء بزرگ ترین ، عمیق ترین ، گسترده ترین مکتب پـایـه گـذارى شـد، بـا همین دو شاخصه ، مدیر برتر که خود رهبرى مکتب مصونیت ذاتى دارد از خـطـا و گـنـاه ، چـشـم پـیـامـبـر، گـوش پـیـامـبـر، دل پـیـامبر معصوم است ، آن چه را مى گوید سخن ذات باریتعالى است . هیچ گونه خطا و اشتباهى در عملکرد پیامبر، در قانون گذارى و در تدوین قوانین نیست . البته خداوند منان در بـحـث قـانـون گـذارى ، به بشر لطف بسیار و عنایت فراوان کرده ، و قانونگذارى را بـه نـیـابـت هـم واگـذار نـکـرده ، خـودش قـانـون گـذارى کـرده ، ایـن قـرآن حـاصـل وحـى و سـخـن خـداست و قانون اساسى مکتب است که این مقدار بندگانش ‍ را خداوند عـزیـز دانـسـته که روزانه ما حق داریم و اجازه فرمودند چشممان به کلام خدا بیفتد، اصلا ایـن کـه نـگـاه کـردن به قرآن ثواب دارد، به ما اجازه فرموده با وضو دست بزنیم به کـلامى که از او به ما رسیده ، واقعا افتخار بزرگى است که انسان اجازه پیدا کرده وارد این مقوله بشود!

پـیـامـبر این فرمول حیات بخش را در حیات خودشان محقق کردند و انصافا بشریت مرده را زنـده کـردنـد هم جامعه را زنده کردند، هم انسان را زنده کردند، هم دین خدا را زنده کردند. دیـن ، جـامـعـه و انـسـان ، سه بیلان کار پیامبر اعظم بود. حیات دین ، حیات جامعه و حیات انسان . سئوال این است که آیا باید این فرمول تداوم بکند یا نه ؟ این جاست که فلسفه غـدیـر شـکـل مى گیرد. اشتباه اهل سنت کجاست واقعا؟ از کجا انسان انحراف پیدا کرد و به کـجـا خـتـم شـد؟ ایـن فـرمـول بـاید تداوم یابد با همان شاخصه هایى که طراحى شده ، فـرمـول مـدیـریـت بـرتـر و قانون برتر، یعنى این دو عنصر ترکیبى باید در عصر و زمـانـى بـاشـد تـا دولت کـریمه شکل بگیرد والاّ آن دولت ، دولت کریمه نیست ، لذا این جـاسـت کـه خـداونـد مـنـان مـى فـرمـایـد: ((یـا ایـهـا الرسـول بـلغ مـا انـزل الیـک مـن ربـک فان لم تفعل فما بلغت رسالته )) اگر آن قرار را به مردم ابلاغ نـکـنـى ، رسـالت نابود مى شود، رسالت خدا را ابلاغ نکردى اهداف نبوت تداوم نخواهد یـافـت . آن فـرمـول بـایـد پـیـاده شـود تـا ایـن نـظـام تـداوم پـیـدا بـکـنـد. اگـر آن فـرمول که راءس و ریشه و اساس بقاى نظام است ، محقق نشود این نظام باقى نمى ماند. آن جـمـله زیباى پیامبر(ص ) که فرمود ((انى تارک فیکم الثقلین کتاب اللّه و عترتى ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا و انهما لن یفترقا حتى یردا علىَّ الحوض )) مورخین مى گویند ایـن دو انـگـشـت مـبـارک را کـنـار هـم قـرار داد ((کـتـاب اللّه و عـتـرتـى )) ایـن فـرمـول دو عـنـصرى را این طورى بیان فرمودند: من دو گوهر گرانسنگ و ارزشمند را در بـیـن شـمـا بـه امـانـت مـى گـذارم 1. قـانون برتر 2. مدیریت برتر. اگر این دو یعنى قانون شما کتاب خدا نباشد و مدیر شما على نباشد، گمراه مى شوید. و فلسفه گمراهى و انـحـراف جـامعه همین بود که ((لم یمتثل امر رسول اللّه )). در دعاى ندبه مى خوانیم که امـر پـیـامـبـر(ص ) امـتـثـال نـشـد او فـرمـوده بـود ایـن فـرمـول را بـایـد حـفـظ کـنـیـد، وصـیـت نامه سیاسى پیامبر این بود که این فرمان باید عملیاتى شود والاّ زمینه انحراف شما فراهم مى شود.

آن جمله اى که من عرض کردم مدیریت مهم ترست یا قانون ، روایتى است از امام باقر(ع ) و امـام صادق (ع ) نقل شده با یک تفاوت هایى : ((بُنى الاسلام على خمس )) مى فرماید: که بـنـاى اسـلام بـر پـنـج چـیـز اسـت : نـمـاز، زکـات ، روزه ، حـج و ولایـت . زراره سـؤ ال مـى کـنـد کـه کـدام یـک از ایـنـهـا بـرتـر است ؟ مى فرمایند: ((الولایة ، لانها مفتاحهن و الوالى هو الدلیل علیهن ))، یعنى ولایت مهمتر است و زیربنا است ؛ ولایت و رهبرى (مدیریت برتر) دلیل و راهنما و احیا کننده احکام الهى است . و تجربه تاریخى ما هم مبین همین مسئله است ، در روایت مى گویند اگر نماز را با ولایت مقایسه کنید ولایت نقشش زیربنایى است ، در زکـات نقش ولایت زیربنایى است ، احیاکننده است ، در حج نقش ولایت زیربنایى است ، یـعـنـى اگـر خـانـه کعبه از ولایت و مدیریت برتر جدا شد، در اختیار اجانب افتاد، خاصیت خودش را از دست مى دهد. ولید روى پشت بام خانه کعبه قرار مى گیرد و مى گوید این جا براى چه خوبست ؟ مى گویند براى این که دو رکعت نماز بخوانى . مى گوید حرف نزن ! یکى مى گوید قرآن بخوانیم ! مى گوید ساکت باش ! یکى مى گوید سفره بیندازیم بـه خلق اللّه افطار بدهیم . مى گوید تو هم حرف نزن ! مى گویند خلیفه بگوید. مى گوید ((اینجا خوب است حوضى بسازیم پر از شراب و داخلش شنا بکنیم !)) این کعبه ، هست ولى مدیریت برتر همراهش نیست که این کعبه را جهت و هویت بدهد.

از لفـظ قـرآن در روایت ذکرى نیامده . پیامبر مى فرماید این دو کنار هم هستند. در بعضى از روایـات از قـرآن بـعـنـوان ثـقـل اکـبـر یـاد مـى شـود، و عـتـرت ثـقـل اصـغـر. نمى خواهم بگویم مدیریت از قرآن بالاتر است ولى از جهت جایگاه و نقش ، نـقـش مدیریت احیا کننده قرآن است . اگر قرآن تنها بماند یا سینه دیوار مى گذارندش و تیرش مى زنند، یا در زمان شاه به شکل زیبایى چاپش مى کنند و در مساجد در ویترین مى گـذارنـدش . وقتى به قرآن عمل نشود، براى قرآن فرق نمى کند سینه دیوار باشد یا در ویـتـریـن ! مـدیـر بـرتـر اسـت کـه قـرآن را جـامـه عمل مى پوشاند و از آن صیانت مى کند.

ایـن فـرمـول را ذات باریتعالى براى عصر امامت تعبیه کرده است . پیامبر هم فرمودند اما مـردم عـمـل نکردند، خداوند تکلیفش را انجام داده است . مردم حق انتخاب دارند اما هر انتخابى حق نیست ، اگر انتخاب مردم با منتخب ذات باریتعالى مصداقا یکى شد، انتخاب حق است و الا انتخاب درستى نیست . حق دارند انتخاب بکنند ولى هر انتخابى حق نیست . در زمان امامت ا ین فـرمـول مـحـقـق شـد، در زمـان غـیـبـت چـطـور؟ در دوران غـیـبـت آیـا ایـن فـرمـول باید تداوم پیدا بکند یا نه ؟ قطعا دولت کریمه باید تداوم یابد و در دوران غـیـبـت ایـن فـرمـول دقـیقا باید محقق شود، منتها چون با توجه به شرایط دوران غیبت ، در مـدیـریـت مـصـونـیـت ذاتـى بـه صـورت مـوقـت امـکـان پـذیـر نـیـسـت ، تـبدیل مى شود به مصونیت حداکثرى . یعنى در دوران غیبت مدیریت باید مصونیت حداکثرى داشته باشد، یعنى رهبرى باید داراى عدالت واقعى باشد.
قانون برتر چگونه محقق مى شود؟

اجـتـهـاد بـر مـبـنـاى قـرآن و سـنـت و اجـمـاع و عـقـل یـعـنـى تـحـقـق فرمول مذکور در دوران غیبت . ما این دو اصل را نیاز داریم :

1. مدیریت با مصونیت حداکثرى که همان عدالت حاکم است .

2. قـدرت اسـتـنـبـاط احـکـام از قـران و سـنـت و اجـمـاع و عقل که از آن به عنوان اجتهاد و مجتهد یاد مى کنیم .

ولى فقیه یعنى مدیرى که داراى اجتهاد لازم هست ، به علاوه مصونیت حداکثرى یعنى عدالت واقـعـى در کـنـار قـدرت اسـتـنـبـاط احـکـام از قـرآن و اجـمـاع و سـنـت و عقل .

بـحـمـداللّه مـا امروز از این موهبت الهى برخوردار هستیم . با تکیه بر دو نهاد: خبرگانى که آن مصداق را تعیین مى کند و شوراى نگهبانى که قانون را با شرع انطباق مى بخشد و تاءیید مى کند. تفاوت ما با کشورهاى دیگر در همین است . حکومت ما نه خلافتى است ، نه امارتى است ، نه جمهورى مطلق است و نه سلطنتى ، بلکه جمهورى اسلامى است ، یعنى یک حـکـومـتـى کـه تـکیه اش بر مدیریت برتر است . بر مبناى مصونیت حداکثرى و اجتهاد بر مـبـنـاى قـرآن ، سـنـت ، اجـمـاع و عقل . و امروز از عنایات ویژه الهى برخودار هستیم که 27 سال است ولایت الهى و حکومت دینى و دولت کریمه بر ما سایه افکنده . بنابراین این دعا مـسـتـجـاب شـدنـى اسـت . ((انـا نـرغـب الیـک فـى دولت کـریـمـه )) در عـصـر نـوح قابل تحقق بود، اگر به نوح مى پیوستند و از او اطاعت مى کردند دولت کریمه محقق مى شد. در عصر پیامبر مردم به او گرایش پیدا بکنند دولت کریمه است ، در عصر امام هادى (ع ) اگـر مـردم بـر محوریت امام هادى حرکت مى کردند دولت کریمه بود. در عصر غیبت هم اگـر مـردم بـر محور شیخ طوسى حرکت مى کردند دولت کریمه بود. اگر بر محور آیة اللّه بروجردى حرکت مى کردند دولت کریمه بود. منتها نکردند، و هفتاد درصد احکام اللّه تـعـطـیـل بـود. در عـصـر حـضـرت امـام (ره ) بـود کـه مـردم بـر مـحـور ولى فـقـیـه عـادل مـجـتـهـد گـرد آمـدند و مصداق دولت کریمه محقق شد و بعد از امام (ره ) هم همین حرکت تداوم پیدا کرد. بنابراین با اطمینان مى توان گفت که ما غدیر را محقق کردیم و در عصر مـا فلسفه غدیر محقق شده است ؛ ما پیش حضرت زهرا(س ) روسفیدیم . زهرا جانش را فداى دولت کـریـمـه کـرد. جـهـاد کـرد بـراى تـحـقق دولت کریمه که چرا اینها دست از مدیریت برتر برداشتند؟ چرا دنبال مدیرانى مى روند که آن شاخصه ها را ندارند؟!

ولى امـروز مـلت مـا و جـوانـان ما این موهبت الهى را محقق کردند و سپاه پاسداران باید به خودش ببالد در پاسدارى از این شجره طیبه ، و این وظیفه بسیار سنگین است پاسدارى از انقلاب اسلامى و دست آوردهاى آن ، پاسدارى از میراث انبیاءست . پاسدارى از میراث ائمه (ع ) است . پاسدارى از میراث حضرت زهرا(س ) است . با همان مرتبه اى که بیان شد.

نـمى خواهم بگویم تمام آنچه را پیامبر محقق کرده ما محقق کردیم . ما مى گوییم شاکله ما، شاخصه ما، همان چیزى است که آنها به ما گفتند و ما بنا داریم در مسیر آنها حرکت بکنیم و امـروز مـدیـریـت مـا ولایـى اسـت و هـمـه چـیـز دگـرگـون شـده و مـدیـریـت بـا فـقـیـه عادل است . اوضاع کشور ما با گذشته کاملا متفاوت است ، مسیر ما با دنیا کاملا متفاوت است ، نـکـتـه مـهـم ایـن اسـت کـه سـلسـله مـراتـب مدیران همه باید صالح باشند از رهبرى که بـگـذریـم رؤ سـاى قـوا اگـر شـاخـصـه دیـن دارى و دیـن مـدارى داشـتـه بـاشـنـد قـطـعـا تاءثیرشان تاءثیر دیگرى است . به همین نسبت تا بخشدار و دهدار.

در سـپـاه هم همینگونه است ، هر مقدار فرماندهان نیروها، فرماندهان رده ها به این شاخصه هـا نـزدیـکـتـر بـاشـنـد، عـمـلیـاتـى تـر بـاشـنـد، مـیـزان شـکـل گـیـرى ارزشهاى دینى در تشکیلاتشان بیشتر است . اگر ملاک را مى خواهید بفهمید کـه فـرمـانده چقدر به این شاخصه ها نزدیک است ببنید نوع مدیریت او چگونه است ؟ بر زیـر مـجـمـوعـه اش چـگـونـه مـدیـریـت مـى کـنـد؟ بـه مـسـائل اخـلاقـى دیـنـى چـگـونـه تـوجـه مـى کـنـد. ((کـلکـم راع و کـلکـم مـسـئول عـن رعـیـتـه )) ایـن سـربـاز کـه در اخـتـیـار شـمـا اسـت فـردا از شـمـا سـئوال مـى کـنـنـد، از غـذایـش سـئوال مـى کـنـنـد، از لبـاسـش سـئوال مـى کـنـنـد. اما مهمترین چیزى که سئوال مى کنند این که تو مى توانستى در این دو سال فرد سامان دهى نشده را ساماندهى کنى ((من احیاء نفسا فکانما احیاء الناس جمیعا))

مـسـئول نـمـایندگى ما در پادگان آباده نامه نوشته بود که این فرمانده پادگان واقعا بـراى سربازان دل مى سوزاند، اصلا شب و روز ندارد که اینها اصلاح بشوند و پدر و مـادرهـایـشـان نـامه نوشته بودند و با همه وجود تشکر مى کنند که بچه من تغییر کرده ، نـاجـور بـود رفـت و آدم شـده و بـرگـشته است ؛ نماز شب و دعا مى خواند، نماز مى خواند ((قـرآن بـلد شـده )) از ایـن سـرمـایـه در اخـتـیـار مـا، حـداکـثـر اسـتـفـاده بـه عمل آوریم و انسان سازى کنیم .

امـروز ایـن آدمـها هستند که تاءثیر گذارند و اینها امانت الهى در دست ما هستند. الحمدللّه من در نیروى دریایى جلوى صفارى نباید تشکر بکنم ، اما از عمق جانم از او تشکر مى کنم و امـیـدوارم کـه خـداونـد بـه ایـشـان خـیـر بدهد و به همه شما که به این امر دین و دیانت و خانواده هایتان و بچه هایتان ، نیروهایتان حساسیت دارید.

بـسـتـر لازم اگـر بـراى نـمـایـنـدگـى فـراهـم شـود، مـا اهل خدمتگزارى و نوکرى و کار هستیم . اگر شرایط فراهم شود ما هم انگیزه پیدا مى کنیم ، مى کوشیم ، تلاشمان را مضاعف مى کنیم .

امیدوارم که خداوند به همه شما توفیق دهد. شما را به خدا مى سپارم . ((والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته )).

تبلیغات