چکیده

متن

مـطـالعـه و بـررسـى مـسـائل و مـاهـیت روابط بین الملل همواره مورد توجه صاحب نظران و متفکران حوزه علوم سیاسى و سیاست بین الملل بوده و در قرن بیستم ، بویژه بعد از جنگ جـهـانـى دوم از اهـمـیـت فـزایـنـده اى بـرخـوردار شـده اسـت . در حـال حـاضـر بـه دلیل افزایش سطح تعاملات بین المللى ، روند رو به رشد ارتباطات جـهـانـى و بـه هـم وابـسـتـگـى زنـدگـى اجـتـمـاعـى بـیـن المـللى ، هـچـنـیـن افـزایـش مـسـائل و مـشـکـلات کـشـورهـا در سـطـح جـهـانـى ، مـطـالعـه روابـط بـیـن المـلل و سـیـاسـت جـهـانـى به منظور دریافت و فهم نظرى و کاربردى آن ، اهمیت ویژه اى دارد.
بـرخـى از نـظـریـه هـا درمـطـالعـه روابط بین الملل به مهم ترین بازیگر عرصه بین المـللى ، یـعـنـى دولت (State) تـوجـه دارنـد و روابـط بـیـن المـلل را در سـطـح واحـدهـا و مـتغیرهاى کشورى مورد بررسى قرار مى دهند. نظریه واقع گرایان در این ردیف قرار دارد.367 برخى از نظریه ها مانند نظریه ((آرمان گرایان )) بـه نـقش و اهمیت بازیگران غیر دولتى ، مانند سازمانهاى بین المللى نیز توجه دارند و بـر خلاف نظریه ((واقع گرایان )) نسبت به صحنه بین المللى و رفتار دولتها خوش بـیـن انـد.368 از سـوى دیـگـر، نـظـریـه هـاى کـلان و سـیـسـتـمـى ، روابـط بـیـن المـلل را از مـنظر ساختار نظام بین المللى و کلیّت آن مورد مطالعه قرار مى دهند. نظریه سـیـسـتمى کاپلان 369 و ساختارى والتز در این زمینه قرار دارد.370 به نظر مى رسد بـررسـى نـظـریـه هاى روابط بین الملل از نظر روش شناسى ، هستى شناسى و شناخت شـنـاسـى مـى تـوانـد تـا حـد زیـادى ما را به نوع نگاه به حوزه مطالعاتى روابط بین المـلل نـزدیـک سـازد. در ایـن مـیـان نـگـاه خـوش بـیـنـانـه و یـا بدبینانه به روابط بین الملل مى تواند ماحصل شناخت شناسى ، نوع نگاه به انسان و جهان و تاریخ روابط بین الملل باشد.
بـررسـى انـدیـشـه هـا و دیـدگـاه هـاى مـقـام مـعـظـم رهبرى نسبت به سیاست و روابط بین المـلل نـشان مى دهد که این دیدگاهها، ریشه در جهان بینى توحیدى و آموزه هاى اسلامى و نـوع نـگـاه اسـلام بـه انسان ، تعاملات انسانى و غایت زندگى بشرى در سطح فردى ، جـمـعـى و جـهـانـى دارد. لذا آنـچـه در بـحـث سـیـاسـت و روابـط بـیـن المـلل اهـمـیـت مـى یـابـد، تـوجـه بـه کـارگـزارى انـسـان و اراده اوسـت ، بـه هـمـیـن دلیل محور بحث روابط بین المللى و سیاست خارجى با توجه به جایگاه نقش انسان معنى و مـفـهـوم مـى یابد؛ زیرا مطالعه روابط بین المللى در خردترین سطح خود به انسان و ماهیت انسان مى پردازد. اسلام بیش از هر مکتبى به ابعاد وجود انسان توجه کرده و ماهیت دو گانه وى را مورد بحث قرار داده است . در این پژوهش تلاش مى شود تا دیدگاه مقام معظم رهـبـرى نـسبت به روابط بین الملل با توجه به نوع نگاه به انسان ، نظام بین المللى موجود و نظام جهانى مطلوب مورد بررسى قرار گیرد.
ماهیت انسان

در انـدیـشـه الهـى اسلام ، همه هستى آفریده خدا و جلوه گاه علم و قدرت او و پوینده به سـوى اوسـت و انـسـان بـرتـریـن آفـریـده و جانشین اوست . انسان مى تواند با استخراج گـنـجـیـنـه هـاى استعداد که در نهاد اوست ، خود را و جهان را که براى او آفریده شده به زیـبـاتـریـن وجـهـى بـسـازد و بـیـارایـد و با دو بال علم و ایمان به عروج معنوى و مادى نـایـل آیـد و مـى تـواند با تضییع و یا به انحراف کشیدن این استعدادها، جهنمى از ظلم و فـساد در جهان بیافریند. چراغ هدایت بشر، ایمان او به خدا و تسلیم او در برابر امر و نهى الهى است .371

مـقـام معظم رهبرى به نقش انسان ، اراده و قدرت انسان تاءکید زیادى دارند و مى فرمایند: ((چون انسان بنده خداست ، وابسته به خداست و با نیروى اندیشه و اراده مى تواند حرکت تـکاملى را به طرف خدا طى کند))372 و ((انسان در جهان بینى اسلام آن موجودى است که در او اسـتـعـدادهـاى فـراوانى نهفته است این انسان مى تواند در میدانهاى علم و دانش و کشف رمـزهـا و حـقـایـق خـلقـت تـا بـى نـهـایـت پـیـش ‍ بـرود، در سـیـر مـراتـب مـعـنـوى و مراحل روحى مى تواند تا بى نهایت پیش برود.))373

((درد بزرگ بشریت ، از زمان حضرت آدم و ماجراى پسران آدم تا همیشه دنیا، خودخواهى و خـودپـرسـتـى و سـرتـافـتـن از اطـاعـت خـدا و ظـلم و تـبـعـیـض و جهل است که بر اثر جهالت و ناآگاهى ، راه را خطا مى کند و پیامبران و راه هدایت را نمى شـنـاسـنـد)).374 و عـدم اطـمـیـنـان ، عـدم آرامـش ، عـدم نـقـطـه اتـکـاء روحـى ، عـدم انـس و تـواصـل بـیـن انسانها، احساس قربت ، احساس انکسار، اینها امروز دردهایى است که تمدن غربى دچار آن است .375

مقام معظم رهبرى درباره ریشه عقاید فاسد مى فرمایند:

ریـشـه عـقـایـد فاسد چند چیز است ... گاهى ریشه یک اعتقاد غلط، خصوصیات نفسانى یک انـسان است ، بعضى انسانها لجوج اند، بعضى متعصب اند؛ بعضى خودخواه اند... بعضى انحرافات ناشى از هوسرانى ها و هواپرستى ها و شهوترانى هاست ، سودپرستى است . بـعـضـى بـه خـاطـر مـنـافـع خـودشـان یـک عـقـیـده درسـت را قـبـول نمى کنند... گاهى دورماندن از شنیدن محض حق و تبلیغ سخن حق ، تک ماندن ، تنها ماندن ، انسانها را دچار انحراف فکرى و عقیدتى مى کند.376

بـا تـوجـه بـه دیـدگـاه مـقام معظم رهبرى ، منشاء گرفتاریهاى بشر در دنیا این است که قـدرت و سـیـاسـت در دسـت انسانهاى فاسد و ظالم است و ریشه همه خطاها، محبت دنیا است . محبت دنیاى مذموم این است که شخص براى شهوات نفسانى ، ارزشها را زیرپا مى گذارد و همه جنگها و جدالها و انحرافات بزرگ از همین جا شروع مى شود.377

بـیـان ایـن وضـعـیت ، روابط بین الملل موجود را به خوبى نشان مى دهد که در آن سیاستِ قدرت و زور حاکم است و جایگاهى براى اخلاق انسانى در رفتار سیاست خارجى قدرتهاى بـزرگ وجـود نـدارد. بـراى بـررسـى ایـن وضـعـیـت ، ابـتـدا بـه روابـط بـیـن الملل موجود پرداخته مى شود.
1. روابط بین الملل موجود

در بـررسـى روابـط بـیـن المـلل در حـال حاضر، نقش مهم مربوط به کارگزاران و محیط عملیاتى نظام بین المللى است :

امروز گرفتاریهاى عمده ملتها در دنیا، گرفتارى ناشى از مدیران و دولتهاى گرداننده جـامـعـه است . آنها فاسدند که فساد در ملتها، ریشه همه ارزشها و اصالتها را مى کند و از بـیـن مـى بـرد، آنـهـا فـاسدند که ملتها، ذلیل و برده و نوکر صفت بار مى آیند. آنها فاسدند که قدرتهاى شیطانى بر ملتهایشان تسلط پیدا مى کنند.378

از سـوى دیـگـر مـقـام مـعـظـم رهبرى مى فرمایند: ((امروز اگر در دنیا ظلم وجود دارد، اگر سـلطه وجود دارد، امروز اگر تمدن خشن غربى ، دنیا را پر کرده است ، از فضاى خشونت و ظـلم و زورگـویـى و نـاحـق گـویـى ، تـسـلط قـدرتـهـا بـر مـلتـهـا، غـارت امـوال مـلتـهـا بـه وسـیـله مراکز جهانى ، اینها به خاطر انزواى اخلاق انسانى است ، چون معنویت منزوى است ، چون اخلاق منزوى است )).379

مـقـام مـعظم رهبرى در ترسیم وضعیت کنونى نظام بین المللى و سلطه قدرتهاى غیرالهى مى فرمایند:

... امروز دنیا دارد از فشار قدرتهاى ضد خدایى مى نالد، آنچه امروز ملتها را بیش از هر چـیـز زیـر فـشـار قـرار مى دهد، سنگینى حکومتهاى غیر خدایى است که انسان را از طبیعت و فطرت و خواست دلشان دور نگه مى دارد.380

ایـشان با توجه به اینکه قدرت در سطح بین المللى در دست افراد فاسد و غیر خدایى اسـت ، از نظام بین المللى سلطه و نظام استکبارى یاد مى نمایند و مهم ترین خصلت نظام بین المللى کنونى را نظام بین المللى سلطه مى دانند که مورد بررسى قرار مى دهیم .
1 ـ 1. نظام بین المللى سلطه

البـتـه اسـتـکـبار معناى وسیعى دارد. در قرآن هم شاخه ها و مشتقات استکبار به کار رفته اسـت . مـکـرّر، خـودِ کـلمـه اسـتـکـبار هم در قرآن به کار رفته است . به نظر مى رسد که اسـتـکـبار غیر از تکبّر است . شاید این جور بشود گفت که تکبّر بیشتر اشاره مى کند به یک صفت قلبى و روحى ، یعنى انسان خود را برتر از دیگران بداند یا بگیرد. استکبار بیشتر به جنبه عملى این تکبّر توجه دارد. یعنى کسى که کبر مى ورزد و خود را بالاتر از دیـگـران مـى دانـد، حالا در رفتار خود با دیگران هم ، جورى کار را سازماندهى مى کند کـه ایـن تـکـبّر در عمل مشخص و واضح مى شود، دیگران را حقیر مى کند، به دیگران اهانت مى کند، در کار دیگران دخالت مى کند، براى دیگران به عنوان تصمیم گیرنده ظاهر مى شـود، ایـن مـى شـود اسـتـکـبار؛ ...381. ... مفهوم استکبار در قرآن همین است که عنصرى یا شـخـصـى یا جمعى یا جناحى ، خود را بالاتر از حق به حساب آورد و زیر بار حق نرود و خود و قدرتش را ملاک حق قرار بدهد... .382

مـقـام مـعـظـم رهـبـرى بـا تـوجـه بـه نـقـش و قـدرت کـشـورهـاى بـزرگ در نـظـام بـیـن الملل معتقدند، ساختار نظام بین الملل تحت تاءثیر بازى قدرتهاى استکبارى بوده است و آنچه ماهیت نظام بین المللى را شکل مى دهد عبارت از نظام سلطه جهانى است :

امروز در دنیا نظام سلطه حاکم است . این یک نظام جهانى است . تسلط نظام سلطه بر دنیا و زنـدگـى بشر، دو طرف دارد. یک طرف ، سلطه گرها که همان ابرقدرتهایند، و طرف دیـگـر، دولتـهـاى سلطه پذیر هستند که دخالتهاى وقیحانه و گستاخانه ابرقدرتها را قبول مى کنند، اینها هم خودشان شریک جرمند.383

ایـشـان مـى فـرمـایـنـد: ((مـا در نـظام سلطه طرفین را مقصر مى دانیم ، هم سلطه گر و هم سلطه پذیر را، استکبار به معناى همین نظام سلطه اى است .))384 همچنین :

در فرهنگ ما، استکبار به آن مجموعه قدرتى گفته مى شود که با تکیه بر تواناییهاى سـیاسى و نظامى و علمى و اقتصادى خود و با الهام از نگرش تبعیض آمیز به نوع بشر، مجموعه هاى بزرگ انسانى ، یعنى ملتها و دولتها و کشورها، را با سیطره اى قلدرانه و تحقیرآمیز به سود خود زیر فشار و استثمار مى گذارد، در کار آنها دخالت و به ثروت آنـهـا دسـت انـدازى مـى کـنـد، بـه دولتـها زور مى گوید و به ملتها ستم مى ورزد و به فرهنگها و سنتهاى آنان اهانت روا مى دارد.385

از دیـدگـاه ایـشـان اسـتـکـبار جهانى ((یعنى آن قدرت مسلطى که به انسانها عقیده ندارند حقوق انسانها را قبول ندارد معتقد به منطق زور است ، معتقد به تجاوز است )).386

اسـتکبار جهانى یک دولت فقط نیست ، استکبار جهانى یک مجموعه قدرت است و این مجموعه هـاى قـدرت ... صـددرصـد مـتـشـکـل و مـتـحـد نیستند ... در درون خود این مجموعه اختلافات ، درگـیـریـهـا، دوگـانـگى هاى فراوانى هست . منتهى یک نقاط مشترک اساسى بین اجزاء این مـجـمـوعـه وجـود دارد. کـه بـه هـر صـورت وقـتـى یـک مـلتـى و یـک کـشـورى ... در مـقـابـل مـنـافـع ایـن مـجـمـوعـه قـیـام مـى کـنـد... هـمـه ایـن مـجـمـوعـه مـتـحـد در مقابل او صف آرایى کنند.387

مـقـام مـعـظـم رهـبـرى تـفـکـر حـاکـم بر استکبار جهانى را تفکر قدرت مى دانند که در پى اعـمـال سـلطـه بـر مـلتـهـا و انـسـانـهـاسـت و کـمـتـریـن حـقـى بـراى آنـهـا قائل نمى باشند:

در دنـیـا اسـتـکـبـار جـهـانـى و تفکرى که بر استکبار جهانى و بر گروههایى که تابع آنـهـایـند حاکم است ((تفکر قدرت )) است ، اصلاً براى ملتى که قدرت نداشته باشد حق حـیـات قـابـل نـیـسـت ! بـراى مـلتـهـاى جـهـان سـوم ... هـیـچ حـق حـیـاتـى قـایـل نـیـستند... بدون ... کمترین اعتنایى به نظر آنها... برایشان تصمیم مى گیرند... .388

از ایـن دیـدگـاه ، اسـتـکـبـار جـهـانـى حـیـات خـود را در اعـمال سلطه بر ملتها مى داند؛ لذا در پى تصرف قدرت سیاسى آنها است ، به گونه اى که انسانها مطیع قدرت استکبارى باشند:389

امـروز هـمـه مى دانند که فکر استکبار چیست ؟ فکر اینها، سلطه بر همه عالم است ... فکر اسـتکبارى ، دنبالش نقشه هاست ، این نقشه هاى ضد مردمى و ضد اسلامى ، سروکارش با انسانهاست .390

ایـن کـه دولتـى در آن سـر دنـیـا بـه خود حق مى دهد علیرغم منافع ملتهاى منطقه ، منافع خـودش را تـاءمـین کند، این همان روح استکبار است و چیز دیگرى نیست . این که دولتى به خـود حـق مـى دهـد کـه اگـر دولتـى مـخالف او بود، صریحاً و علناً و بدون هیچ خجالتى بگوید، من او را برمى اندازم ، این روح استکبار است .

بـراسـاس دیدگاه مقام عظماى ولایت ، آنچه در نظام سلطه حیاتى و براى نظام استکبارى اهمیت دارد، پذیرش این نظام از دو طرف سلطه گر و سلطه پذیر است :

نـظـام سـلطـه در پـشـت سـر خـود فـرهنگ سلطه را دارد. امروز دنیا به دو قطب و دو گروه تقسیم مى شود: یک گروه مسلطها، یک گروه تحت سلطه ها. هر دو گروه هم نظام سلطه را پـذیرفته اند. هم قدرتهاى بزرگ معتقدند و باور دارند که این سلطه و این نظام تسلط بـایـد بـرقـرار بـاشـد و هـم آن کـسـانـى کـه زیـر سـلطـه هـسـتـنـد، پـذیـرفـتـنـد و قبول کردند و تسلیم شدند که این نظام سلطه وجود داشته باشد. این بزرگ ترین عیب و اشکال در وضع کنونى جهان است !391

و در بـررسـى مـاهـیت نظام سلطه جهانى ، بر طبیعى جلوه دادن این نظام از جانب قدرتهاى بزرگ و حق به جانب بودن آنها در اعمال سلطه اشاره دارند:

گـویـى خـداى دنـیـا، مـعـاذالله ، جـبـاران و زورگـویـان و چـپـاولگـران و ابـرقدرتها و جـنـایـتکاران اند و استضعاف و استعباد و استثمار خلایق و علو و استکبار نسبت به بندگان خدا حق مسلم آنهاست و همگان باید پیشانى اطاعت بر آستان تفرعن آنها ساییده و در برابر زورگویى و غارتگرى و میل و اراده بى مهار آنان تسلیم باشند و اعتراض نکنند، چرا که وعـاظ السـلاطـیـن و نـوادگـان بلعم باعورا، فریاد بر خواهند آورد که دخالت در سیاست کردید و اسلام را چه به سیاست !392

ایـشـان بـا تـوجـه بـه سـیرى ناپذیرى سلطه طلبى و قدرت خواهى قدرتهاى بزرگ بـیـان مـى دارنـد کـه ((قـدرتـهـاى مـادى ، حـدى بـراى خـود قـائل نـیـسـتـنـد، زنـدگـى مـلتـهـا در زیـر پـنـجـه هـاى قـدرت قـدرتـهـاى مـادى مثل زندگى معنوى آنها، در هم کوبیده مى شود)).393

شـریر واقعى و درجه اول ، ابرقدرتها هستند، یعنى حکومتها و سردمدارانى که بخشى از دنیا در قبضه قدرت آنهاست و در امور ملتها هم غیر از ملت خودشان دخالت مى کنند.394

از دیدگاه مقام عظماى ولایت ، مساله ابر قدرتها، سیطره بر عالم است و قدرتهاى بزرگ بـراى کـسـب انـرژى ، نـفـت و گـاز، بـازار و فـروش مـحـصـولات خـود در پـى اعمال سیطره و نفوذ خود بر جهان هستند:395

در سـر تـا سـر دنـیـا، چـنـد قـدرت بـزرگ هـسـتـنـد کـه مـثـل قـلدرهـاى یـک مـحـله و گـردن کـلفـتـهـاى یـک آبـادى عـمـل مـى کـنـنـد و بـقـیـه مجبورند به آنها باج بدهند و از آنها اطاعت کنند و آنها را ملاحظه نمایند.396

و دربـاره وضـعـیـت کـنـونـى نـظام بین المللى و اعمال سلطه قدرتهاى بزرگ بر منابع ثروت و اقتصاد جهان مى فرمایند:

قدرتهاى بزرگ مایلند که ملتها بدون اجازه آنها نفس نکشند و ثروت و معادن و منابعشان بـه جـاى اینکه به درد خود ملتها بخورد، به کار آنها بیاید... . ابرقدرتها مى گویند آن مـقـدار که ما مى گوییم ، نفت بفروشید و به کسى که ما مى گوییم و به قیمتى که ما تعیین مى کنیم ، عرضه کنید.397

ایشان با توجه به رقابت شدید قدرتهاى سلطه گر مى فرمایند:

... ایـن جـنـگـل وحشى و غوغاى سلطه گرى که قدرتها با همدیگر بدند و از خودشان مى تـرسـنـد و حـسـاب مـى برند و آتش بس پنهانى را بین خود برقرار کرده اند تا دنیا را راحت تر تقسیم کنند و منابع کشورها را به غارت ببرند... .398

هـمـچـنـیـن در زمـیـنه رابطه قدرتهاى استکبارى با ملتها و نوع برخورد آنها با ملتها مى فرمایند:

هـر مـلت و دعـوت و نـظـامـى کـه فـرهـنـگ سـلطـه جـهـانـى را قبول کند، استکبار با او مى تواند بسازد و با او بحثى ندارد. هر فرهنگ و ملت و نظامى کـه فـرهـنـگ سلطه ، یعنى حاکمیت خداوندان زر و زور و امپراتوریهاى قدرت جهانى را رد کند او در نظر و چشم آنها مبغوض است .399
2 ـ 1. ابزار سلطه

قـدرتـهـاى بـزرگ و نظام سلطه جهانى براى اعمال قدرت و دستیابى به اهداف خود از ابـزارهـا، فـنون و شگردهاى متعددى استفاده مى نماید که هر یک مى تواند به حفظ وضع مـوجـود و افزایشى وابستگى و نابرابرى میان قدرتهاى سلطه گر و سلطه پذیر کمک نماید. در این قسمت برخى از ابزارهاى نظام سلطه بین المللى معرفى مى شود.
یک ـ تبلیغات :

امـروز وقـتـى کـه بـر سـر مشکلات بشریت بحث مى شود، استکبار، ... سراغ چیزهایى مى رونـد کـه بـلیـّه هـا و دردهـاى درجـه دوم بـشـر اسـت ، بـراى ایـن کـه دردهـاى درجـه اول بـشـر را در سـایـه قرار بدهند و کسى متوجه آنها نشود.... بحث مى کنند براى اینکه مـسـاله اتـم و جـنـگ اتـمـى و مـحـیـط زیـسـت را در دنـیـا اصـلاح کـنـنـد، امـروز مـگـر مـسائل اولى بشر اینهاست ؟ امروز براى بشریت ، خطر اتم ، یک خطر فورى و فوتى و نـقـدى نـیـسـت ، آن خـطـرى کـه خـطـر اتـم هـم پـشـت سـر و تـابـع آن است ، خطر قدرت و زورگویى استکبارى است .400

((امـروزه مـهم ترین شگرد دشمنى استکبار جهانى ، در کیفیت تبلیغات اوست ... ما امروز با ترفندهاى تبلیغاتى مواجه هستیم )):401

امور دستگاههاى تبلیغاتى مراکز استکبارى دنیا و روشنفکران وابسته به آنها اینجور در سـطـح عـالم تـبـلیـغ مـى کـنـنـد. کـه هـیـچ حـرکـتـى در مـقـابـل نـظم ظالمانه کنونى نیست . با فکر انقلاب مبارزه مى کنند؛ با آرمانگرایى مبارزه مى کنند. مى خواهند ملتها را قانع کنند، متقاعد کنند که به همین وضعیت کنونى ظالمانه دنیا بسازند و در مقابل آن هیچ عکس العملى نشان ندهند.402

((... سـالهـاى سـال ، تـبلیغات غربى و استکبارى وانمود مى کرد که دین مایه تخدیر و انـزوا و دنـیـا گـریـزى افـراد جـامـعـه اسـت ... آنـهـا... مـى گفتند، دین ، تریاک و افیون ملتهاست .))403 از سوى دیگر ((امواج رادیویى و این بوقهاى قوى براى آنها وسیله اى است براى این که توى دل ملتها را خالى کنند. براى خودشان قدرتهاى کاذب درست کنند. آبروهاى مخدوش شده به خاطر ظلمها و قساوتهایشان را با تبلیغات جبران کنند)).404
دو ـ حقوق بشر:

مـا بـه ادعـاهـاى طرفدارى از حقوق بشر، که امروز از طرف دولتها و سازمانهاى وابسته بـه ابـرقـدرتـهـا در دنیا اعلام مى شود، کوچک ترین اعتقادى نداریم . ما اینها را فریب و خـدعـه و دروغ مى دانیم . ما معتقدیم تروریسم در دامان رژیم امریکا و بسیارى از حکومتهاى غربى و قدرتهاى زورگویى جهانى پرورش ‍ مى یابد و رشد مى کند.405

و با توجه به دفاع امریکا از حقوق بشر بیان مى دارند:

دفـاع امثال آمریکا از حقوق بشر، براى ملتها و مظلومان دنیا، هم خنده آور است و هم گریه آور اسـت ! از طـرفـى ، خـنـده آور و مـضـحـکـه اسـت ، چـون خـودِ نـقـض کـنـنـدگـان درجـه اول حـقـوق بـشـر، سـنـگ حقوق بشر را به سینه مى زنند... از طرف دیگر، گریه آور هم است ، براى بشریت ، مصیبتى از این بالاتر نیست که مفاهیم و ارزشهاى انسانى ، این طور در دست و پاى این سیاستبازان خبیث بیفتد!406
سـه ـ عـلم و فـنـآورى : مـقـام مـعظم رهبرى با توجه به این نکته که ((علم وسیله قدرت و وسیله ثروت است ))407 مى فرمایند:

... عـلم بـا ارزش اسـت و از جمله عواملى که ارزش علم را بیشتر مى کند، این است که علم با غایت مشخصى و با هدفهاى مشخصى که بر طبق نیازها تنظیم شده است به طرف پیشرفت و توسعه سیر کند.408

... علم و عقل ، ابزار دو جنبه اى است که مى تواند در خدمت ارزشها قرار بگیرد، مى تواند در خـدمـت سـبعیت و حیوانیت قرار بگیرد. بستگى دارد که مدیریت علم با چه کسى است اگر مـدیـریـت علم به دست انسانهاى دنیا طلب و قدرت طلب و زراندوز و سلطه طلب بود، همین مـى شود که شما امروز در دنیا مشاهده مى کنید. یعنى علم ابزارى براى استعمار، استثمار، تحقیر ملتها و اشغالگرى و ... خواهد شد.409

اسـتـفـاده ابـزارى از عـلم و فـن آورى در قـرن بـیـسـت و یـکـم از اهـمـیـت و ویـژگى خاصى بـرخـوردار گـردیـده اسـت که ما در عصر ارتباطات اطلاعات رسانه ها و اینترنت شاهد آن هستیم :

... از لحـاظ ابزار قدرت امروز... با سابق فرق مى کند. علم قطعاً امروز از ابزار قدرت سـیـاسى است . فرض بفرمایید که به وسیله ماهواره ، به وسیله ابزارهاى کامپیوترى ، بـه وسـیـله هـمـیـن شـبـکـه هـاى عـظـیـم اطـلاع رسـانـى در دنـیـا مـثل همین اینترنت و دیگر چیزها مى توانند خواسته هاى خودشان را که هرجایى از اعماق این عـالم بـزرگ کـه بـخـواهـنـد بـرسانند. این از ابزار سلطه سیاسى است . سابق اینجور نبود.410
چهار ـ سازمان بین المللى :

نـظـام سـلطـه بـه خـود حق مى دهد که سازمانهاى بین المللى را زیر فشار خود قرار دهد. نمونه حاضر آن فشار امریکا بر شوارى امنیت و یونسکو است . نظام سلطه منافع سلطه گران را مطلق و موجب نادیده انگاشتن منافع دیگران مى شود. نمونه آن حضور تشنج زا و خـطـر آفـریـن نـاوهـاى امـریـکـا در خـلیـج فـارس ‍ اسـت کـه بـه اسـتـدلال حـفظ منافع امریکا و بدون توجه به منافع کشورهاى منطقه انجام گرفته است .411
پنج ـ اعطاى کمک و وام :

خـیـال نـکـنـیـد کـه طـواغیت عالم به مردم کمک نمى کنند؛ به مردم کمک مى کنند، اما کمک آنها بـراى خـاطر احترام به مردم نیست ، براى خاطر کمک به مستضعفان نیست ، براى خاطر غبن یـا کـسب یک موقعیت براى خودشان است . لذا قرآن مى فرماید: اَفَرَاَیْتَ مَن اتَّخَذَ اِلهَهُ هَواهُ (جاثیه / 45) آیا دیدى آن کسى را که هواى نفس خود را خداى خود قرار مى دهد؟412

مـقـام مـعـظـم رهـبرى با توجه به نقش کارتلها و تراست ها در نظام بین المللى سلطه مى فـرمـایـنـد: ((مـحـور سـلطه در دنیا، امروز دستگاههاى بسیار خطرناک و بسیار بى رحمى هـستند که یک مجموعه کارتلها و تراست ها، بعضى شرکت ها و کمپانى هاى اقتصادى را در سرتاسر دنیا تشکیل مى دهند)):413

کمپانى ها و تراست ها و کارتل هاى بین المللى اصلاً چیزى که به فکرش نیستند و براى آن انـدک احـتـرامـى قـائل نـیستند، حقوق ملت هاست ، حقوق بشریت است ... در محاسبات ... آن شرکت جز سود براى خود و براى کمپانى و جیبهاى پر نشدنى خودشان ، محاسبه دیگرى وجود ندارد.414
شش ـ مداخله نظامى :

امروز مى بینید قدرت استکبار با چهره نظامى گرانه با زبان زور با دنیا حرف مى زند حـتـى لعـاب ضـخـیم تبلیغات فریبنده رسانه هاى غربى هم دیگر نمى توانند این چهره زشت زورمدارى و قدرت طلبى را بپوشانند.415
2. روابط بین الملل مطلوب

وضـعـیـت دیـگـرى را کـه مـى تـوان دربـاره روابـط بـیـن المـلل تـرسـیـم نـمـود که در آن ثبات و آرامش ‍ واقعى وجود داشته باشد و سعادت مادى و مـعـنـوى مـلتـهـا تـاءمـیـن گـردد. ((رویـکـرد رئالیـسـتـى )) بـه روابـط بـیـن المـلل در پـى حـفـظ وضـع مـوجـود مـى بـاشـد. بـه عـبارت دیگر رسیدن به روابط بین المـلل مـطـلوب ، مـسـتـلزم ایـجـاد تـغـیـیـر و دگرگونى در کارگزاران نظام بین المللى ، فرایندها و دستورالعمل هاى جهانى است . نظامى که در آن حقوق همه انسان ها رعایت شود و امـکـان هـمـزیـسـتـى و روابـط مسالمت آمیز واقعى فراهم گردد، حفظ وضع موجود به معناى بـرقـرارى ثبات و امنیت و توجه به نمودها است وضعیتى که در بطن خود بى ثباتى را بـه هـمـراه دارد. از سوى دیگر هر تغییر وضع موجودى و یا ایجاد نظم نوین نمى تواند فـى نـفـسـه نـظـام بـیـن المـلل مـطـلوب مـحـسـوب گـردد و نـظـام بـیـن المـلل جـدیـد بـایـد ظـرفـیـت هاى لازم را براى پاسخگویى به نیازهاى بشرى در سطح اجـتـمـاع جـهـانـى دارا بـاشـد. از دیـدگـاه مـقـام معظم رهبرى تاءمین این هدف از طریق تحقق بـخـشـیـدن بـه آمـوزه هـاى اسـلام و اجـراى عـدالت امـکان پذیر مى باشد، لذا روابط بین المـلل عـادلانـه ، مـى تـوانـد الگـوى مـطـلوب روابـط بـیـن الملل محسوب شود که به صورت خلاصه مورد بررسى قرار مى گیرد.
1 ـ 2. روابط بین الملل عادلانه

مقام معظم رهبرى با توجه به بعثت انبیاء مى فرماید:

امـروز، آنـچـه کـه از شعارها در دنیا مطرح است ، همان بعثت الهى است اگرچه غالباً عملى تـحـت آن شـعـارها نیست ، مثل شعار عدالت اجتماعى ، آزادگى و آزادى ، علم و دانش و ترقى خـواهى ، تعالى سطح زندگى و دیگر شعارهایى که دولت ها و ملت ها و صاحبان افکار و مـکـاتـب آنـهـا را مى دهند، نفس این شعارها در دنیا، به برکت بعثت ها و بعثت آخرین (بعثت خـاتم ) مطرح شده است که البته به شکل ناقصش ، در دست مردم وجود دارد و بعضى به سمت آن حرکت مى کنند.416

ایشان پاسخ به نیازهاى بشرى را در شناخت اسلام ناب محمدى مى دانند و مى فرمایند:

اسـلام نـاب مـحـمـدى ، اسـلام عـدل و قـسـط اسـت ، اسـلام عـزّت و اسـلام حـمـایت از ضعفا و پابرهنگان و محرومان است ، اسلام دفاع از حقوق مظلومان و مستضعفان است ، اسلام جهاد با دشمنان و سازش ‍ ناپذیرى با زورگویان و فتنه گران است . اسلام اخلاق و فضیلت و معنویت است .417

اسـلام یـک جـهـان بـینى است ، یک بینش است ، یک فلسفه است که خود آن فلسفه معتقد به عـدل در هـمه وجود است . معتقد است که حساب در همه ذرات و ارکان عالم است و معتقد است که هـمـان مـحـاسـبـه و تـوازنـى کـه در تمام عالم هست باید در نظام اجتماعى انسان هم باشد. عـدالت فـقـط مـال زنـدگى انسان نیست در همه آفرینش عدالت وجود دارد و باید وجود مى داشـتـه و وجـود دارد و تـفـکر و بینش ‍ اسلامى اینست که عدالت هست ، در زندگى انسان هم بـاشـد، عـدالت حـق اسـت ، حـق یـعـنـى آن قـانـونـى کـه جعل آن منطبق با واقعیتهاست .418

از دیـدگـاه مقام عظماى ولایت یکى از نشانه هاى توحید یا ارکان توحید، نبودن ظلم و بى عدالتى است و تلاش براى عدالت ، کار بزرگ پیامبران است :

هـدف ... پـیـامـبـر(ص ) از لحـظـه اول ... عبارت از ایجاد یک محیط سالم و صحیحى براى مـعـشـیت انسان و زندگى انسانى ، دنیایى که در آن ظلم نباشد... دنیایى که در آن ناکامى مطلق براى ضعفا نباشد قانون جنگ نباشد.419

اصـلاً خـط اسـلام ، یـعـنـى خـط ضـد ابـلیـس و شـیـطـان . در طـول دعـوت انـبـیـاء، مـسـتـکـبـران کـسـانـى بـودنـد کـه دعـوت الهـى و تـوحـیـد را قـبـول نـکـردنـد و بـا آن بـه مـقـابـله بـرخـاسـتـنـد و زور گـفـتـنـد: ((قـال الملاء الذین استکبرو من قوم لنخرجنک یا شعیب )) (اعراف / 88)؛ وقتى پیامبر سخن حق مى گوید و مردم را به حق دعوت مى کند، مستکبران مى گویند: اگر زیاد حرف بزنى ، تـو را اخـراج مـى کـنـیـم ! ایـن لحـن زورگـویـانـه در مـقـابـل داعـى بـه حق است ، این معنا و تصویرى روشن از استکبار است که در دنیاى امروز، هـمـان نـظـام سـلطه مى باشد و در محیط سیاست دنیا، همان روح ابرقدرتى و هر آن چیزى اسـت کـه بـه سـمـت ابـرقـدرتـى کـشـش ‍ داشـتـه بـاشـد و تمایل پیدا کند.420

مـقـام مـعظم رهبرى با توجه به درگیرى همیشگى در جبهه بشرى و انسانى میان استکبار، ظلم و نیروهاى ضد حق با نیروهاى حق و عدل و خیر مى فرمایند:

اسـتـراتـژى جـبـهـه حـق ایـن اسـت کـه در روى زمـیـن ظـلم نـبـاشـد. بـدى و زشـتـى نـباشد، عدل و حق در زندگى مردم قائم باشد. شیاطین و طاغوتها و قلدرها و انسانهاى شریر بر جان و مال انسانها حکومت نکنند.421

سـپـس علت مقابله قدرتهاى بزرگ با مسلمانان و اسلام را ناشى از استراتژى اسلام مى دانند و مى فرمایند:

چرا اینها این قدر با مسلمانها بدند؟ به خاطر اسلام ؛ چرا با اسلام دشمن اند؟ چون اسلام در مـقـابـل طـمع ورزى هاى استکبار، یک مانع بزرگ به حساب مى آید! هر جا اسلام حضور دارد، اجـازه نـمـى دهـد قـدرتـهـاى اسـتـکـبـارى آنـجـا غـارتـگـرى کـنـنـد و بـه میل خود هر کارى مى خواهند بکنند.422

ایشان معتقدند:

در ظـلمـات سـلطـه اسـتـکـبار و ظلم بر جهان امروز، اسلام و قرآن یگانه ملجئى است که مى تـوانـد مـلتـهـا را نـجـات دهـد و بـه هـمـیـن جهت قدرتهاى زورگویى جهانى ، تا آنجا که بتوانند، با اسلام مقابله مى کنند و در راه حاکمیت آن مانع مى سازند.423

و درباره سیاستها و برنامه هاى قدرتهاى بزرگ در مخالفت با اسلام مى فرمایند:

جـهـانـخـواران و غـارتـگـران عـالم ، داشتند کارى مى کردند که از اسلام نامى بر صفحه روزگـار و در دلهـاى مـردم بـاقـى نـمـانـد. قـصـد داشـتند اسلام را به کلى از بیخ و بن بـرکـنـنـد. ایـن کـار را آسـان هم نکرده بودند، میلیاردها خرج کردند، نقشه کشها و متفکران مزدورشان ، شبها و روزها و سالهاى متمادى فکر کردند، آدمها کشتند، شهرها ویران کردند، حکومتها بردند و حکومتها به جاى آنها آوردند، در همه جاى کشورهاى اسلامى علما را کشتند، مـدارس را ویـران کـردند، نام دین را در صفحه در و دیوار شهرها شستند تا شاید بتواند اسلام را از بین ببرند.424

مـقام معظم رهبرى معتقدند که على رغم خواست قدرت هاى بزرگ ، اسلام ، داراى دو ابزار و وسـیـله بـراى پـیـشرفت است که تاکنون توانسته است همچنان به عنوان تنها راه سعادت واقعى بشر باقى بماند.

اسـلام دو وسـیـله دارد کـه بـا کمک این دو وسیله مى تواند بر همه ادیان عالم پیروز شود هـمـه دلهـا را جـذب کـنـد و هـمـه مـنـطـقـهـاى پـوشـالى مـقـابـل خـود را شـکـسـت بـدهـد. آن دو وسـیـله چـیـسـت : یـکـى عـبـارت اسـت از مـنـطـق قـوى و اسـتـدلال مـحـکـم و دلایـل متقن که اسلام از آن برخوردار است ، دیگرى عبارت از عدالت به معناى حقیقى کلمه و به صورت مطلق است . این دو ابزار براى پیشرفت اسلام است .425
2 ـ 2. اجراى عدالت

براى رسیدن به نظام بین المللى عادلانه و تحقق اهداف الهى و انسانى در سطح روابط میان ملت ها و دولت ها، زمینه ها و شرائطى لازم است که در صورت تحقق آن مى توان به نظم جدید بین المللى مطلوب دست یافت . این موارد را مى توان در انسان و کارگزارى او، مسئله قدرت ، بیدارى ملت ها و ارائه الگو مورد بررسى قرار داد، در این قسمت برخى از دیدگاه هاى مقام معظم رهبرى بیان مى شود.
یک ـ انسان و کارگزارى او:

در اسـلام نـقـطه اصلى و محورى براى اصلاح عالم اصلاح نفس انسانى است . همه چیز از ایـن جـا شروع مى شود. قرآن به آن نسلى که مى خواست با دست قدرتمند خود تاریخ را ورق بـزنـد فـرمـود: ((قـوا انـفـسـکـم )) (تـحـریـم / 6)، ((علیکم انفسکم )) (مائده / 105) خودتان را مراقبت کنید. به خودتان بپردازید.426

در قـرآن کـه مـلاحـظـه مـى کـنید، اول قرآن ، اسم تقوا مطرح شده ، هدى للمتقین اصلاً این کتاب هدایت ، براى اهل تقوا هدایت است ... تقوا، آن مفهوم تقوا در اسلام که به معناى مراقبت دائمـى یـک انسان از حرکت خود و از مسیر خود و از انگیزههاى خود و از آن سمتى است که آن را اتـخـاذ کـرده و دارد و حـرکـت مـى کـنـد... آن مـراقـبت دائمى را... مى گویند تقوا، نوعى هوشیارى ، خودیابى ، پرهیز، برحذر بودن ... .427

ایـشـان بـه آسـیـب پـذیر بودن انسان بویژه در برابر احساس قدرت اشاره دارند و مى فرمایند:

انـسـان یـک مـوجـودى اسـت آسـیـب پـذیـر، در مـقـابـل خـیـلى چـیـزهـا مـخـصـوصـاً در مـقـابـل احساس قدرت ، احساس غنا، نه فقط غناى پولى ، بلکه بیش از او غناى سیاسى ، کـارى و قـدرتـى ، اگر انسان مواظب خودش ‍ نباشد، اسب سرکش قدرت و توانایى انسان را بـه شـدت مـى کـوبـد زمـین ، روح انسان را... وقتى انسان احساس ‍ کند که مى تواند و قدرت دارد به شدت نفس او آسیب پذیر است این جزو آن مواردى است که بیشترین تلفات را از انسان در طول تاریخ گرفته ... انّ الانسان لیطغى ان رَاه استغنى )) (علق / 6)428

مـقـام مـعـظـم رهـبـرى بـا تـوجـه بـه اهمیت تقوا و هدف همه پیامبران جهت برقرارى عدالت مـعـتـقـدند: ... وقتى کارگردانان حوادث عالم یعنى مسئولان کشورها و رؤ ساى ملتها داراى عدالت و تقوا باشند)) دنیا از عدالت و تقوا برخوردار خواهد شد.429 همچنین ایشان انجام کارهاى عظیم را منوط به نصرت الهى و ایمان عامه مردم مى دانند و مى فرمایند:

بـراى انـجـام کـارهـاى عـظیم ، فقط باید به کمک و نصرت الهى و ایمان عامه مردم تکیه کـرد، پـول و سلاح مدرن و قدرت مادى و سیاست بازى و سیاسیکارى ، تکیه گاه مطمئنى بـراى انـجـام کـارهـا نـیـسـت . البـتـه آن دو عـامـل در عـرض یـکـدیـگـر نـیـسـتـند، بلکه در طـول هـم هـسـتـنـد؛ یـعـنـى اگـر تـکـیـه گـاه مـا خدا و کمک الهى بود، دلهاى مردم هم متوجه پـروردگـار خـواهـد شـد. خداى متعال به رسول گرامى خود که بزرگ ترین تکلیفها را مـتـنـاسـب بـا شـخـصـیـت او بـر دوشـش گـذاشـتـه بـود و در طـول تـاریـخ بشر، هیچ تکلیفى بدان پایه نمى رسد فرمود: ((هوالذى ایدک بنصره و بـالمـؤ مـنین )) (انفال / 62) یعنى همین دو تکیه گاهِ نصرت الهى و کمک به مؤ منین تو را پیش برد.430

و در تـاءیـیـد ایـن دیـدگـاه ، قـدرت اسـتـکبارى را در برابر قدرت ایمان و معنوى شکست پذیر مى دانند و مى فرمایند:

یـک ابـزارى وجـود دارد کـه زور و زر و قـدرت و فـرعـونـیـت و جـبـاریـّت در مـقـابـل او کـارایـى نـدارد و هـمـان نـیـروى انـسـان مـؤ مـن اسـت . انسان با ایمان وقتى وارد عـمـل بـشـود، وارد مـیـدان بـشـود، ابـزارهاى مادى کند مى شود431 زیرا ((قدرت استکبار، قـدرت مـادى اسـت و قـدرت مادى توان مقابله با قدرت معنوى و انسانى را ندارد، آن جا که دلهـا و دسـتـهـا و زبـانـهاى یک ملت با هم یکى باشند و همه در راه هدفهاى والاى اسلام و انـقـلاب احـسـاس مـسئولیت کنند، استکبار جهانى و دیگر قدرتها نمى توانند ضربه وارد کنند و آنها را از میدان خارج سازند.432

از دیـدگـاه مـقـام مـعـظـم رهـبرى ((... ایمان به اراده انسانى و در کنار آن ، اعتقاد و ایمان و اطـمـیـنـان بـه کـمـک الهـى ، بـاعـث مـى شـود کـه بـزرگ تـریـن مـشـکـلات بـه آسـانـى حل شود)).433

دو ـ مـسـئله قـدرت : یـکـى دیـگـر از مـکـانـیـسـم هـاى رسـیـدن بـه روابـط بـیـن المـلل مـطلوب ، مربوط به مسئله قدرت است ؛ زیرا بدون در اختیار داشتن آن ، تغییر نظام سـلطـه با محدودیت هاى زیادى مواجه مى گردد: ((سلطه هاى جهانى جز قوت و قدرت هیچ نمى فهمند و در برابر زبان قدرتى که آنان به کار مى گیرند با زبان قدرت باید سخن گفت .))434

... دیـن اگـر بـا قـدرت هـمـراه شـود، خـواهـد تـوانست گسترش و بسط پیدا کند، اهداف و آرزوهاى دینى را تحقق بخشد، آرمانهایى را که دین شعار آنها را مى داده است در جامعه به وجـود بـیـاورد. ایـنـهـا بـدون قـدرت امـکـان نـدارد، بـا قـدرت مـمـکـن اسـت . مـثـلاً شـمـا خـیـال مـى کنید، عدالت اجتماعى را در جامعه مى شود با نصیحت ، توصیه و التماس و با خـواهـش بـه وجـود آورد؟! عـدالت اجـتـماعى ، رفع تبعیض و کمک براى استقرار تساوى در قـانـون را مـگـر مـى شـود بدون قدرت در سطح داخلى جامعه ، به یک صورت و در سطح جهان به صورت دیگر به وجود آورد؟!435

همچنین مقام معظم رهبرى درباره ارتباط تحقق عدالت جهانى با مقوله قدرت ، با توجه به بعثت انبیاء مى فرمایند:

... عدالتى که ما در انتظار آن هستیم ، عدالت حضرت مهدى (علیه السلام ) که مربوط به سـطح جهان است ، با موعظه و نصیحت به دست نمى آید، یعنى مهدى موعود ملتها نمى آید سـمـتـگـران عـالم را نصیحت کند که ظلم و زیاده طلبى و سلطه گرى و استثمار نکنید. با زبـان نـصـیـحـت ، عـدالت در هیچ نقطه عالم مستقر نمى شود، استقرار عدالت چه در سطح جـهـانى ـآنطور که وارث انبیاء انجام خواهد داد ـ و چه در همه بخشهاى دنیا، احتیاج به این دارد کـه مـردمان عادل و انسانهاى صالح و عدالت طلب ، قدرت را در دست داشته باشند و بـا زبـان قدرت با زورگویان حرف بزنند... . در آیه کریمه قرآن که راجع به قسط صحبت مى کند و مى گوید خداى متعال همه پیغمبران را فرستاد ((لیقوم الناس بالقسط)) بـراى ایـنـکـه قـسـط و عدالت را در جامعه مستقر کنند، بلافاصله مى فرماید؛ ((و انزلنا الحدید فیه بئس شدید و منافع للناس )) (حدید / 25): یعنى پیغمبران علاوه بر این که بـا زبـان دعـوت سـخن مى گویند، با بازوان و سرپنجگان قدرتى که مجهز به سلاح هستند با زورگویان و قدرت طلبان فاسد معارضه و مبارزه مى کنند.436

و بـا تـوجه به اهمیت قدرت مى فرمایند: ((قدرت فى نفسه یک وسیله است ، نه مى شود گـفـت بـد اسـت و نـه مـى شـود گـفت فى نفسه خوب است . در اختیار کى باشد، براى چه هدفى به کار برود، این تعیین کننده است )).437 ایشان همچنین درباره قدرتِ انسان متکى به ایمان این گونه مى فرمایند:

... مـا دو جـور عـوامـل قـدرت داریـم ، عـوامـل مـادى قـدرت ، عـوامـل مـعـنـوى قـدرت . عـوامـل مـادى قـدرت یـعـنـى هـمـیـن پـول و زور... عـوامـل مـعـنـوى ... یـعنى ایمان ، یعنى پاکى و پارسایى ؛ یعنى راستى و حـقـانـیـت ، یـعـنـى ارزشـهـاى دیـنـى و ارزشـهـاى الهـى هـمـراه بـا مـجـاهـدت ، ایـن عامل معنوى قدرت است ، این قدرت ماندگار است .438

مقام معظم رهبرى درباره قدرت معنوى مى فرمایند:

بـراى آن قـدرتـى کـه مـتـکـى به عوامل معنوى قدرت است ، مساله اساسى ، جهت گیرى آن قـدرت اسـت ، جـهـت گـیـرى آن قدرت چیست : صلاح و فلاح انسان ، نجات انسان از مصائب مـادى و مـعـنـوى ، نـجـات انـسـان از بـى عـدالتـى ... نـجـات انـسـان از چنگال قدرت جمعى غافل ...؟ گرفتارى بزرگ بشر همیشه این بوده است .439

آن رهبر فرزانه ارزش گذارى حقیقى را مبتنى بر امور معنوى و باطنى مى دانند440 و در یک موازنه حقیقى قدرت معنوى را قوى تر از قدرت مادى مى دانند. ایشان در این رابطه مى فرمایند:

در یـک موازنه حقیقى و با توجه به معیارهاى الهى و واقعى ، شما از همه دشمنانتان قوى تـریـد، در ایـن هـیـچ شـکـى نـیـسـت ! ثـروتـهـایـى کـه در اخـتـیـار قـدرتهاى جهانى است وسایل تبلیغاتى که آنها دارند و سلاحهاى مدرنى که به آن مى بالند قدرت ظاهر است ، نـبـایـد گـول خورد و زرق و برقها و ظاهر کارها را ملاک قرار داد. اگر قرار بود اینها دشمن را به اقتدار حقیقى در مقابل ما برساند ما باید حالا در دنیا وجود نمى داشتیم .441

البـتـه : ایـن قـدرتـهـا آسیب پذیرند آنچه که آسیب پذیر نیست ، انسان و قدرت انسانى متکى به ایمان است .442

ابرقدرتها همانطور که بارها گفتیم از ابهت خود و هیبت سیاسى خودشان تغذیه مى کنند. بـاطـن کـارشـان از آنچه نشان مى دهد سست تر و پوشالى تر است ، از ابهتشان از هیمنه سـیـاسـى و نـظـامـى یـى کـه براى خودشان درست کرده اند بیشتر استفاده مى کنند تا از قـدرتـهاى واقعى که در آنها وجود دارد))443 ((اگر تبلیغات قوى نداشته باشند هیچى ندارند!))444

از دیدگاه مقام معظم رهبرى ((... امروز دنیاى اسلام تا حدود زیادى قدرت خود را شناخته و مـى دانـد کـه مـى تـواند قدرتمند باشد. اگر تهدید بزرگ است فرصت هم بسیار زیاد است . این ما هستیم که باید تلاش کنیم )).445

سه ـ بیدارى ملتها: یکى دیگر از مکانیسم هاى رسیدن به نظام بین المللى عادلانه ، به بـیـدارى و آگـاهـى مـلت هـاى تـحـت سـتـم مـربـوط اسـت ، زیـرا تـا زمـانـى کـه ملل محروم نسبت به نظام سلطه بینش سیاسى لازم را پیدا نکنند امکان استمرار نظام سلطه و حفظ وضع موجود وجود ندارد.

مـقـام مـعـظـم رهـبـرى بـراى بـیـدارى مـلتـهـا در مـقـابـله بـا نـظام سلطه جهانى نقش مهمى قـائل انـد: ((در مـقـابـل روح سـرکـش و طـغـیـانـگـرى کـه امـروز اسـتـکـبـار دارد، فـقـط یک عامل وجود دارد که مى تواند آن را مهار کند و جلوى این طغیانگرى را بگیرد و آن ، بیدارى و اراده ملتهاست وقتى ملتى بیدار است ، حقوق خود را مى شناسد، دشمن را مى شناسد. هدف او را مى داند و تصمیم مى گیرد در مقابل او بایستد.))446

آنچه ملت ها را به تغییر وضع موجود و رسیدن به نظام عادلانه جهانى ترغیب مى سازد، نـاشـى از اصلِ محورى عدالت در نظم نوین جهانى است ، زیرا با اجراى عدالت ، به مهم ترین نیازهاى بشرى پاسخ داده مى شود.

مـلتـهـا عـدالت را دوست دارند، تشنه عدالت هستند و اگر ببینند ملتى پرچم عدالت را در دسـت گـرفـتـه اسـت و در مـقـابـل قـلدرهـا و زورگـوهـاى عـالم و در راه عدل ، فداکارى و ایستادگى مى کند دلگرم و امیدوار مى شوند.447

از سـوى دیـگـر آنـچـه بـه تـحـقـق عـدالت اجتماعى یارى مى رساند، مربوط به تربیت انسانهاست که از نقش تعیین کننده برخوردار مى باشد:

عدالت اجتماعى یک اصل است ، یک هدف اصلى و والاست ، امّا عدالت اجتماعى در صورتى در جـامـعـه تـاءمـین مى شود که افراد در جامعه تربیت شده باشند، ظلم نکنند و زیر بار ظلم نروند.448

رهـبـر مـعـظـم انـقلاب بر لزوم مقابله با قدرتهاى بزرگ از طریق بیدارى ملتها تاءکید دارند:

بـیـدارى مـلتـهـا و آگـاهـى یـافتن آنان از ماهیت و نقش نظام سلطه بزرگ ترین پشتوانه دولتهاى جهان سوم و مایه قدرتى حقیقى در برابر سلطه است .449

آرى . بـیـدارى اسـلام ، مـحـاسـبـات اسـتـکـبـارى را بـه هم ریخته و معادلات جهانى مطلوب مـسـتکبران را تغییر داده است . از سوى دیگر، پیدایش و رشد اندیشه هاى نوین اسلامى در چارچوب مبانى و اصول اسلام و نوآورى در عرصه سیاست و علم ، بالندگى و پویایى مـکـتـب اسلام را در عمل به اثبات رسانده و میدانى وسیع در برابر متفکران و روشن بینان جهان اسلام گشوده است .450

ایشان قدرت واقعى را مربوط به ملتها مى دانند و مى فرمایند:

قـدرت واقـعـى ، عبارت است از قدرت ملتى که اولاً آگاه باشد پیرامون او چه مى گذرد، ثـانیاً به حق و راه خود ایمان داشته باشد، ثالثاً تصمیم بگیرد که این راه را ادامه دهد. اگر ملتى این سه خصوصیت را داشت هیچ قدرتى در دنیا از او قوى تر نیست .))451 لذا ((سـیاست مراکز اقتدار بین المللى از اوائل این قرن تا امروز همیشه این بوده که ملتها را از مـعـادله قـدرت جـدا کـنـند... چون اگر ملتها در معادله قدرت وارد بشوند، دستگاه اقتدار طلب استکبار شکست خورده است .452

آنـگـاه بـا تـوجـه بـه تـقـابـل قـدرتـهـاى اسـتـکـبـارى بـا مـلتـهـا، نـظـام بـیـن الملل آینده را از آن اسلام و انسانهاى آگاه و بیدار مى دانند و مى فرمایند:

بـنـابـرایـن ، دو جریان در مقابل هم قرار دارند... از یک طرف ، در هر جاى دنیا که نشانه یى از اسلام دیده شود، فشارهاى استکبار و قدرتهاى مادى علیه آن روز افزون است ... از طـرف دیـگـر، عـلى رغـم فشارى که امروز علیه مسلمانها و اسلام در دنیا وجود دارد، دلهاى مـردم دنـیـا ـ بـخـصـوص جـوانـهـا و روشـنـفـکـران و انـسـانـهـاى آگـاه ـ مـتمایل و مجذوب اسلام است و این همان چیزى است که گسترش اسلام حقیقى را تدوین خواهد کرد.453

مقام معظم رهبرى قرن چهاردهم هجرى را قرن فریاد و بیدارگرى مى دانند و قرن پانزدهم را از آغـاز آن قـرن تـجربه و عملکرد بیان مى کنند و با توجه به فروپاشى شوروى مـى فـرمـایـند: ((امروز مى بینید که دنیا در چه وضعى است ، امپراتورى ها چه طور دارند تـجـزیـه مـى شـونـد، مـلتـهـا چه طور دارند سربلند مى کنند، اسلام چگونه دارد سیطره معنوى خودش را بر دلها آشکار مى کند.))454

چـهـار ـ ارائه الگـو: از دیـدگـاه مـقـام مـعـظـم رهبرى ((اسلام قادر است که مسلمانان و همه انـسـانـیـت را نـجـات دهـد مـشـروط بـر آنـکـه درسـت شـنـاخـتـه و سـپـس درسـت بـه آن عمل شود)).455 ایشان درباره وضعیت جهان و خلا ایدئولوژى مى فرمایند:

امروز دنیا دچار خلا ایدئولوژى است . در هیچ نقطه اى از دنیا هیچ فکر روشن و ثابتى که جـوامـع بـتوانند بر محور آن ، حرکتى را براى خود ساماندهى و آینده اى را تصویر کنند وجود ندارد، اسلام امروز فرصت دارد تا در دنیا خود را مطرح کند. اسلام روى نقاطى تکیه کـرده اسـت کـه آرزوى دیرین انسانها از اول تاریخ بشر تا امروز بوده است . اسلام روى عـدالت و اخـوت و برادرى و کرامت انسانى تکیه کرده ، امروز بشر تشنه اینهاست ، بشر تشنه کرامت و عدالت و انسانیت واقعى است .456

ایـن انـقـلاب بـر پایه اصول مستحکمى بنا شد هم اجراى عدالت را مورد نظر قرار داد هم آزادى و استقلال را که براى ملتها از مهم ترین ارزشهاست مورد توجه قرار داد، هم معنویت و اخـلاق را. ایـن انـقـلاب ترکیبى از عدالتخواهى و آزادیخواهى و مردم سالارى و معنویت و اخلاق است ... .457

ایشان همچنین در رابطه با الگو بودن انقلاب اسلامى مى فرمایند:

این انقلاب ، به همه بدیها در سطح ارتباطات جهانى و روابط میان ملتها، پیشانى گره کـرده و روى تـرش نـشـان داده و بـه هـمـه قدرتهاى ظالم و متعرض ، نه گفته است ، این انقلاب و نظام جمهورى اسلامى ، به بى عدالتهایى که امروز در سطح جهان رایج است و به نظامى که این بى عدالتیها را در خود دارد اعتراض ‍ کرده و متعرض خواهد ماند. براى همین است که در هر نقطه اى از دنیا، آحاد مردمى که از این انقلاب اطلاعى دارند وقتى از نام انقلاب و رهبر کبیر آن و پاسداران جان برکف انقلاب یعنى ملت بزرگ ما، سخنى به میان مـى آیـد بـا احـتـرام و تـجـلیل آنها روبرو مى شویم ... این ، به خاطر آن است که انقلاب اسلامى ایران و این نظام مقدس الهى ، از حقوق مظلومان دفاع کرده است .458

از دیـدگـاه مـقـام مـعـظـم رهـبـرى : ((نـظـام اسـلامـى در مـکـتـب امـام خـمـیـنـى نـظـام عـدل و ایـمـان و عـقـل و آزادگـى و مـردم گـرایـى اسـت و اسـتـقـلال مـلى و رد نـظام سلطه بین المللى در مکتب امام بزرگوار ما داراى چنین ریشه هاى عمیقى است )). ((نظام اسلامى ، نظام عدالت است هر بى عدالتى محکوم است ، نظام اسلامى ، نظام قسط است ، هر تبعیضى محکوم است )).459

مـقـام مـعـظـم رهبرى ، فورى ترین هدف تشکیل نظام اسلامى را ((استقرار عدالت اجتماعى و قسط اسلامى )) مى دانند و مى فرمایند:

... ما باید امروز جامعه را جامعه عدالت بکنیم ، در بناى یک جامعه ، عدالت از همه چیز مهم تر است ، عدالت به معناى عدم تبعیض در حقوق و حدود و احکام است ، عدالت یعنى کمک به مـردم مـحـروم و ضـعـیف ، عدالت یعنى این که برنامه ها و حرکت کلى کشور، در جهت تاءمین زندگى مستضعفان باشد. ... تحقق زندگى عادلانه به این است که کمک نظام و تشکیلات و حرکت آن ، در جهت کمک به مستضعفان باشد.460

مـقـام معظم رهبرى ضمن بیان وضعیت کنونى نظام بین المللى ، بر ضرورت ارائه الگو اشاره دارند و در این زمینه مى فرمایند:

امـروز در سـرتاسر دنیا، میلیاردها انسان زیر فشار سنگین ظلم و بى عدالتى قدرتهاى بـزرگ دسـت و پـا مـى زنند. آنها یک نمونه احتیاج دارند و یک الگو مى خواهند و شما مى خـواهـیـد آن الگـو را نـشان دهید. بار بسیار سنگین و کار بزرگى است ! البته راه عملى وجـود دارد، ایـن راه پـیـمـودنـى اسـت و مـا تـا امـروز پـیـمـوده ایـم و بـه فضل اللهى و ... این راه را تا آخرین مرحله با موفقیت خواهیم رفت و به ملتها و مستضعفان و جویندگان حق ، راه و سرمنزل را نشان خواهیم داد.461

آن رهـبـر عـزیـز ضـمـن بـیان این که ((تا رسیدن به نقطه مطلوب حکومت اسلامى فاصله داریم ...))462 مى فرمایند:

در دنـیـایـى کـه حـکـومـتها مظهر استکبار و زورگویى و بى عدالتى و مادّیگرایى و بى تقوایى اند، نظام اسلامى مفتخر است که شعار حاکمیت تقوا و معنویت مى دهد و حکومت را نه سـلطـه خـودسـرانـه یـا ریـاست مبتنى بر نیرنگ و ظاهرسازى ، که ولایت و محبت و پیوند قـلبـى و ایـمـانـى مـى دانـد و بـه جـاى هـمـه مـعـیـارهـاى رایـج از قبیل زور و پول و تبلیغ دروغ ، فقاهت و عدالت را معیار حاکم مى شناسد. این اوج قله نظام مـطلوب اسلامى است که هریک از آحاد ملت اسلامى در هر ئ کجاى جهان هرگاه بتواند آن را به درستى بشناسد، ببیند و بشناسد دل در گرو آن خواهد داشت .463

ایشان درباره رفتار عملى نظام جمهورى اسلامى ایران و بازتاب آن جهت ارائه الگو به انسانها مى فرمایند:

هـمـه مـا بـه یـاد داشـته باشیم که اگر این نظام مقدس بتواند جسم و جان انسانهاى تحت قـدرت خـود را بـه آرامـش و آسـایـش بـرسـانـد، فـقـر و جـهـل و بـى ایـمـانـى و تبعیض و بى عدالتى را ریشه کن کند و در صحنه جهانى با این دردهـاى مـزمـن بـشر به مبارزه برخیزد، بزرگ ترین خدمت را به تاریخ انسانیت عرضه کرده و راهى تازه به روى آنان گشوده است .464

از دیـدگـاه مـقـام مـعـظـم رهـبـرى ((... عـلاج هـمـه دردهـا و نـاکـامـیـهـاى مـلل مـسـلمـان ، بـازگـشت به اسلام و زندگى در نظام اسلامى و زیر سایه احکام اسلامى اسـت . این آن چیزى است که عزت و قدرت و برخوردارى از نعم بزرگ امنیت و رفاه را به مـسـلمـانـان بـرمى گرداند و سرنوشت تلخ و ذلت آمیزى را که طراحان استکبار براى امت مسلمان تدارک دیده اند، دگرگون مى سازد)).

در مـجـمـوع بـا تـوجـه بـه آنـچـه در ایـن بـررسـى بـیـان شـد، آنـچـه در روابـط بـیـن الملل از اهمیت خاصى برخوردار است و به عنوان بازیگر اصلى محسوب مى شود، مربوط بـه انـسان و کارگزارى اوست . انسان داراى عقل و اراده است و مى تواند با تدبیر، نظام بـیـن المـللى عادلانه و عارى از تبعیض را ایجاد نماید. براساس دیدگاه مقام معظم رهبرى مـى تـوان گـفـت که در نظام بین الملل موجود، سیاست بین المللى در دست انسانهاىِ سلطه جـو و اسـتکبارى است و این مسئله سرمنشاء همه گرفتاریهاى بشر و بى ثباتى و بحران هـاى بـیـن المـللى است . آنچه از همه مهم تر مى باشد، طبیعى جلوه دادن این نظام از طرف قدرتهاى بزرگ و ایجاد نظم سلسله مراتبى است که نظام سلطه در پى جهانى کردن آن مـى بـاشـد و کـشـورهاى تحت ستم هم به دلیل تبلیغات گسترده نظام سلطه آن را طبیعى دانـسته و این نظم را پذیرفته اند. با توجه به دیدگاه مقام معظم رهبرى مى توان گفت کـه رهـا شدن از نظم بین المللى موجود و دست یابى به نظم ، ثبات و اهداف مسالمت آمیز دولتها، در گرو، احترام نهادن به کرامت انسانى ، ارزشها، نیازهاى مادى معنوى انسانها و رفـع سـلطـه گـرى و سـلطـه پـذیـرى در جـهـان اسـت و آمـوزه هـاى اصـیـل اسـلام ، برنامه و دستورالعمل جامعى براى انسانها، آگاهى و بیدارسازى ملتها و تـقـویـت روحیه مقاومت و تلاش براى تغییر وضع موجود و دست یابى به نظم مطلوب مى باشد.
پی نوشتها:

367. ر. ک : هـانـس . جـى . مـورکنتا، سیاست میان ملتها، ترجمه حمیرا مشیرزاده ، (تهران : دفتر مطالعات سیاسى و بین المللى ، 1374).

.368 ر. ک : جـیـمـز دوئرتـى و فـالتـزگـراف ، نـظـریـه هـاى مـتعارض در روابط بین الملل ، ترجمه علیرضا طیب و وحید بزرگى ، (تهران : قومس ، 1372).

.1977 wiley John :York New Relations International in Process and system : Kaplan .M .

.1979 York New , Politics International of Theory :Waltz .N.K .

371. بـیـانـات در چـهـل و دومـیـن اجـلاس مـجـمـع عـمـومـى سـازمـان ملل متحد، 31 / 6 / 66.

372. بیانات در جمع مسئولین مخابرات ، 13 / 6 / 64.

373. خطبه هاى نماز جمعه ، 19 / 10 / 65.

374. دیدار با مسئولان و کارگزاران به مناسبت عید مبعث ، 24 / 11 / 69.

375. دیدار با روحانیون و وعاظ در آستانه ماه محرم ، 3/3/74.

376. خطبه هاى نماز جمعه ، 1/12/65.

377. بیانات در سه شنبه 7 / 8 / 81.

378. دیدار با مسئولان و کارگزاران 20 / 4 / 69.

379. بیانات مقام معظم رهبرى در اردوى رزمى ـ فرهنگى علویان ، 21 / 8 / 1380.

380. حدیث ولایت ، ج 9، ص 84.

381. دیـدار بـا دانـش آمـوزان و دانش جویان در آستانه سیزدهم آبان و روز ملى مبارزه با استکبار جهانى ، 9 / 8 / 75.

382. دیدار با دانش آموزان و دانشجویان در آستانه 13 آبان ، 10 / 8 / 1382.

383. بیانات معظم له در تاریخ ، 25 / 4 / 68.

384. بیانات در تاریخ 10 / 8 / 68.

385. بیانات در مراسم گشایش اجلاس سران کشورهاى اسلامى ، 18/9/1369.

386. بیانات در جمع نمازگزاران جمعه در مصلاى گناباد، 8/6/64.

387. دیدار با دانشجویان سراسر کشور در مشهد، 20/5/1375.

388. دیدار با مسئولان و روحانیون قزوین ، 11/4/1364.

389. دیدار با مردم طبس ، 3/6/67.

390. دیـدار بـا دانـشـجـویـان و دانـش آمـوزان بـه مـنـاسبت سیزده آبان روز ملى مبارزه با استکبار، 15 / 8 / 1370.

391. بـیـانـات مقام معظم رهبرى در مراسم افتتاحیه پنجمین کنفرانس اندیشه اسلامى ، 9 / 11 / 65.

392. بیانات در تاریخ 14 / 4 / 68.

393. حدیث ولایت ج 9، ص 85.

394. بیانات در تاریخ 2 / 1 / 69.

395. بیانات در تاریخ 8 / 11 / 80.

396. بیانات در تاریخ 1 / 9 / 67.

397. بیانات در تاریخ 25 / 4 / 68.

398. بیانات در تاریخ 25 / 4 / 68.

399. بیانات در تاریخ 12 / 11 / 68.

400. دیـدار با فرماندهان و جمعى از اعضاى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ، 18 / 11 / 70.

401. بیانات در تاریخ 7 / 9 / 1369.

402. دیدار با اقشار مختلف مردم به مناسبت نیمه شعبان ، 30 / 7 / 81.

403. بیانات در تاریخ 18 / 3 / 68.

404. بـیـانـات مـقـام مـعـظـم رهـبـرى در مـراسـم افتتاحیه مرکز فرستنده رادیویى بعثت ، کمال آباد کرج ، 8 / 6 / 63.

405. بیانات در تاریخ 7 / 4 / 1368.

406. بیانات در تاریخ 7 / 9 / 1369.

407. در جمع انجمن اسلامى معلمان سراسر کشور، 6 / 6 / 62.

408. در دیدار با اساتید دانشگاه شهید بهشتى ، 22 / 2 / 82.

409. دیدار با اعضاى هیاءت علمى و کارشناسان جهاد سازندگى ، 4 / 1 / 83.

410. همان .

411. دیدار با اعضاى مجلس خبرگان رهبرى ، 15 / 11 / 76.

412. بـیـانـات مـقـام مـعـظـم رهـبـرى در چـهـل و دومـیـن اجـلاس مـجـمـع عـمـومـى سـازمـان ملل متحد، 31 / 6 / 66.

413. بیانات در تاریخ 24 / 8 / 1379.

414. بیانات در تاریخ 16 / 4 / 1383.

415. بیانات مقام معظم رهبرى در دانشکده افسرى امام على (ع )، 7 / 8 / 1381.

416. بیانات در تاریخ 4 / 12 / 68.

417. بیانات در تاریخ 14 / 4 / 68.

418. در مصاحبه با روزنامه کیهان ، 13 / 10 / 63.

419. در دیدار با کارگزاران در روز عید مبعث ، 29 / 9 / 74.

420. بیانات در تاریخ 10 / 8 / 68.

421. در دیدار با سپاهیان حضرت محمد(ص ) شیراز، 7 / 9 / 66.

422. بیانات در تاریخ 15 / 1 / 71.

423. حدیث ولایت ، جلد 9، ص 271 ـ 272.

424. همان ، ص 93.

425. بیانات در تاریخ 1 / 1 / 76.

426. دیدار با مسئولان بنیاد شهید و... ، 24 / 5 / 69.

427. بیانات در برگزارى مراسم سالگرد امام خمینى (ره )...، 8/3/1378.

428. دیدار با مسئولین وزارت اطلاعات ، 19 / 6 / 66.

429. بیانات در تاریخ 19 / 10 / 80.

430. بیانات در تاریخ 8 / 4 / 64.

431. دیدار با خانواده شهداى کربلاى 4 و 5، 15 / 12 / 62.

432. بیانات در تاریخ 30 / 3 / 68.

433. بیانات در تاریخ 19 / 3 / 68.

434. بـیـانـات در چـهـل و دومـیـن اجـلاس مـجـمـع عـمـومـى سـازمـان ملل متحد، 31 / 6 / 1366.

435. بیانات در تاریخ 19 / 9 / 75.

436. بیانات در تاریخ 30 / 7 / 81.

437. دیدار با اعضاى مجلس خبرگان رهبرى ، 16 / 6 / 1381.

438. دیدار با فرماندهان و مسئولان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ، 22 / 8 / 1378.

439. بیانات در تاریخ 22 / 8 / 78.

440. دیدار با مسئولان ارتش ، 27 / 1 / 82.

441. بیانات در تاریخ 23 / 2 / 68.

442. دیدار با فرزندان ممتاز شاهد و جانباز، 21 / 6 / 1369.

443. خطبه هاى نماز جمعه ، 10 / 1 / 63.

444. بـیـانـات در مـراسـم افـتـتـاحـیـه مـرکـز فـرسـتـنـده رادیـویـى مـبـعـث کمال آباد کرج ، 8 / 2 / 63.

445. بیانات در تاریخ 2 / 10 / 82.

446. دیدار با جوانان اهواز، 8 / 5 / 1382.

447. بیانات در تاریخ 30 / 3 / 71.

448. بیانات در تاریخ 23 / 2 / 72.

449. بـیـانـات در چـهـل و دومـیـن اجـلاس مـجـمـع عـمـومـى سـازمـان ملل متحد، 31 / 6 / 1366.

450. پیام به کنگره عظیم حج ، 8 / 11 / 82.

451. بیانات در تاریخ 23 / 2 / 68.

452. بیانات در اجتماع بزرگ بسیجیان شرکت کننده در اردوى فرهنگى ـ رزمى یاران امام على (ع )، 29 / 7 / 79.

453. بیانات در تاریخ 1 / 9 / 69.

454. حدیث ولایت ، ج 9، ص 37.

455. بیانات در تاریخ 13 / 3 / 71.

456. بیانات در تاریخ 2 / 10 / 82.

457. بیانات در تاریخ 14 / 3 / 81.

458. بیانات در تاریخ 22 / 2 / 69.

459. بیانات در تاریخ 21 / 11 / 77.

460. بیانات در تاریخ 10 / 6 / 78.

461. بیانات در تاریخ 10 / 12 / 68.

462. حدیث ولایت ، جلد 9، ص 37.

463. بیانات در تاریخ 3 / 12 / 74.

464. بیانات در تاریخ 1 / 12 / 69

تبلیغات