چکیده

پـس از شـکل گیرى حکومت اسلامى در مدینه گروههاى متعددى در برابر پیامبر(ص ) صف آرایى نمودند که از جلوه هاى بارز آن قوم یهود ساکن در مدینه و حوالى مدینه بودند. تـعـامـل پـیـامـبـر(ص ) بـا یـهـودیـان و سـیـاسـتـهـاى ایـشـان در مـقـابـل حـرکـات و سـکـنـات ایـن قـوم لجـوج و گـسـتـاخ از جـهـات بـسـیـار قابل تاءمّل است . این پژوهش بر آن است تا ضمن تبیین دشمنیها و کینه ورزیهاى یهودیان نـسـبـت بـه رسـول الله (ص )، دیـن و امـت وى ، خـط مـشـى و عـمـلکـردهاى حضرت را براى حل این معضل و تهدید درونى حکومت مدینه مورد کاوش قرار دهد.

متن

یـهـودیـان یـکـى از جـریـانـهـاى اصـلى اعتقادى مدینه به حساب مى آمدند که به واسطه فـراوانـى ثـروت در منطقه از چیرگى و نفوذ فوق العاده اى بهره مند بودند. دیرزمانى از پرتو پرفروغ اسلام بر مدینه نگذشته بود که یهود آفتاب عمر عزّت خویش را رو به افول دید. بر این اساس علم مخالفت و مبارزه با مسلمانان را برافراشت و عزم خویش را براى نابودى آئین نوپاى اسلام جزم نمود.
در عـمـده مـنـابـع تـاریـخ اسـلام و مـغـازى و سـیـره هـا کـه بـه زنـدگـانـى رسـول الله (ص ) اشـاره دارنـد، تـقـابـل بین یهودیان و مسلمانان بیان شده است ، اما این مـنـابع چالش بین دو گروه را تنها در قالب جنگهاى نظامى بیان داشته اند و بیشتر به ابـعـاد نـظـامـى آن پـرداخـتـه انـد؛ در نـتـیـجـه زمـیـنـه بـراى تـحـقـیـق و پـژوهـش مستقل و گسترده در این موضوع فراهم مى باشد.
در این مقاله سعى شده به دو پرسش ذیل پاسخ داده شود:
1. یهودیان چرا و به چه روشهایى به مبارزه علیه مسلمانان پرداختند؟
2. پیامبر(ص ) چگونه توفیق یافت توطئه شوم یهودیان را سرکوب نموده و آنان را از گردونه سیاسى ـ اجتماعى مدینه حذف نماید؟
در بخش اول مقاله رفتار مسالمت آمیز رسول الله (ص ) با یهودیان و معاهده مدینه بیان مى گردد و در بخش دوم به برخى کارشکنى ها و مواضع خصمانه یهود نسبت به پیامبر(ص ) و مسلمانان اشاره مى شود. بخش آخر نیز به درگیرى هاى نظامى مسلمانان و یهودیان مى پردازد.
1. تعامل پیامبر(ص ) با یهودیان در مدینة النبى (ص )
سـیـره پـیـامبر اعظم (ص ) سرشار از نکاتى است که لازم است به طور دقیق و همه جانبه ابـعـاد مـخـتـلف آن مـورد بـررسـى قـرار گـیـرد. نـحـوه رفـتـار و تعامل پیامبر(ص ) با یهودیان ـ که قرآن از آنها با عنوان شدیدترین مخالفان مسلمانان یاد مى کند (مائده : 82) ـ بسیار حائز اهمیت است .
یهود عنصر مهمى در جامعه مدینه محسوب مى شد در نتیجه پیامبر(ص ) از آغاز هجرتش به مدینه بـنـایـش بـر جـذب ایـن قـوم بـه دیـن اسـلام بـود. ایـشـان در مـرحـله اول به دلجویى از یهودیان و جلب قلوب آنها به اسلام پرداخته ، آنان را به همزیستى و تـوافـق در اصـول مـشـتـرک دعـوت مـى نـمـایـنـد. سـپـس بـا دلیل و برهان به سوى وعده هاى الهى فراخوانده ، در این
راسـتـا از مـتـن کـتـابـهـاى اصـلى خـودشـان بـراى آنـهـا استدلال مى کنند.
بـا اندکى تاءمّل در کنش رسول الله (ص ) نسبت به یهودیان متوجه مى شویم که زبان پـیـامـبـر(ص ) در مواجهه با یهود زبان تحمیل نبود. ایشان بر مبناى راءفت اسلامى آسان گـیـرى و چـشـم پـوشـى ، خـوش رفـتارىِ بسیارى نسبت به یهود روا مى داشتند، بنابر دسـتـور پـیـامـبـر(ص ) یهودیان در کیش و آیین خویش آزاد بودند و هیچ گاه دین اسلام بر آنـان تـحمیل نگشت . عـلى رغـم ایـن مـسالمتها و ملاطفتها، واکنش یهودیان نسبت به رسول الله (ص ) و دین و امت وى تواءم با کینه توزى و توطئه چینى بـود و دیـرى نـپـایـیـد کـه بـه عنوان خطرى جدى در برابر دولت تازه بنیان مدینه قد برافراشتند.
تـدویـن اسـتـراتـژى هـوشـیـارى در بـرابـر تـهـدیـدهـاى قـطعى قریش علیه مدینه ، از ضـرورتـهـاى اولیـه حـکـومـت نـبـوى بـود کـه از مـهمترین آنها پیش گیرى و خنثى سازى تـهـدیـدهاى داخلى از جمله خطر یهود بود.
بـایـسـتـى تـوجه داشت که دشمنى یهود با پیامبر(ص ) و دین اسلام ، متفاوت از عداوت و کینه ورزى مشرکان بود. مشرکان افراد ساده و بدوى بودند و دشمنى شان با پیامبر(ص ) عمدتاً ناشى از جهل آنها بود، برخلاف روش خصمانه یهود با پیامبر(ص ) که از روى عـلم و آگـاهى بود. یهودیان با بینش و فرهنگ مذهبى کهنه و عمیق ، خود را از دوسـتـان خـاص خدا و پرچمدار توحید و نخستین صاحبان کتاب و رسالت در جهان مى انـگاشتند. در نتیجه ((روزى که ستاره فروزان اسلام در سرزمین مدینه درخشید، ملت یهود بـیـش از قـریـش عـداوت پـیـامـبـر(ص ) و مـسـلمـانـان را بـه دل گـرفـتـنـد و بـا تـمـام دسـیـسـه هـا و قواى خود بر کوبیدن آن کمر بستند.))
بـر ایـن اسـاس خـطـرى کـه از جـانـب یهود براى اسلام احساس مى شد بسیار جدى بود و پـیـامبر عظیم الشاءن اسلام به عنوان صاحب شریعت و مؤ سس و بنیانگذار حکومت اسلامى کار مشکلى در برابر این قوم فتنه گر داشت .
ـ قرارنامه مدینه
پـیـامـبـر اعظم (ص ) از همان بدو ورود به مدینه در پى بنیان حکومتى اسلامى برآمد که ایـن امـر نـیـازمـنـد نـظـم ، امـنیت و اتحاد بود تا در سایه آن بتواند شالوده حکومت نوپاى اسـلام را حـفظ نماید و افـقـى روشـن و قـابـل دسـتـیابى براى تحقق آزادى و آسایش در چارچوب شریعت نه فقط براى مسلمانان بلکه براى همه ساکنان جزیرة العرب و در نهایت انسانهاى صادق ضمیر ترسیم نماید.
پـیـامـبـر(ص ) بـا هـجـرت بـه مـدیـنـه پـیـش از هـر چیز به تنظیم پیمان نامه اى عمومى مبادرت ورزیدند که به عنوان قانون اساسى و نـظـامـنـامـه شـهـر مـدیـنـه از شـاهکارهاى دولت نبوى به شمار مى آید. خوشبختانه سیره نـگـاران ایـن سـنـد را در کـتـابـهـایـشـان درج نـمـوده و مـتـن کـامـل پـیـمـان را کـلمـه بـه کـلمـه ذکـر کـرده انـد.
در ایـن پـیـمـان نـامـه حـقوق همه شهروندان اعم از مسلمان ، مشرک ، یهودى و... در جاى خود مـحـتـرم شـمرده شده بود. این معاهده در جهت نظم نوین و وحدت سیاسى و اجتماعى و پایان بـخـشیدن به تمام اختلافات دیرینه میانه ساکنان مدینه منعقد گشت . پیامبر(ص ) در این مـنـشـور اسـاسـى کـوشـیـدند تا با حفظ برترى اسلام ، نگرشهاى مبتنى بر تعارض و تـفـاوت اعـتـقـادى را بـه نـگـاهـى بـرخـاسـتـه از مـنـافـع مـشـتـرک تـبـدیـل نـمـوده ، احساس تفاخر و تضادهاى قومى و مذهبى موجود را به همزیستى و تعصب بـر سـر دفـاع از جـامـعـه مـدینه مبدل سازند و بنیاد امت واحده را پى ریزند.
رسـول الله (ص ) کـه کـامـلاً بـه خـلق و خـوى یـهـود آشنایى داشت ، علاوه بر این معاهده عـمـومـى ، پـیـمـان نـامه سیاسى مخصوصى را نیز با چند قبیله یهود که در حوالى مدینه سـکـنى داشتند، منعقد ساخت . در این پـیـمـان نـامـه در برابر امتیازات بى شمار به یهودیان ، از آنها جز رعایت بى طرفى در جنگها و یارى نمودن پیامبر(ص ) به دفاع از مدینه به هنگام تهاجم دشمن چیزى خواسته نشده بود.
چند نکته :
1. این استراتژى پیامبر(ص ) نشاءت یافته از آیین اسلام و الهام گرفته از احکام قرآن بـود.
2. پیامبر(ص ) در این منشور اساسى در پى دستیابى به اتحاد سیاسى ـ اعتقادى جریان هـاى درون مـدیـنـه بـود. قـانـون اسـاسى مدینه طورى تدوین شده بود که پیروان ادیان مختلف الهى در آن شهر بتوانند به مسالمت در کنار مسلمانان زندگانى کنند.
3. بـا مـراجـعـه بـه بـنـدهـاى ایـن سـنـد تـاریـخـى ، احـتـرام رسـول الله (ص ) بـه اصـول و قـواعـد دیـگـر مـذاهـب آسـمـانـى کـامـلاً نـمـایان مى شود. پـیـامـبـر(ص ) در ایـن مـعـاهـده تـمـامـى حـقـوقـى را کـه بـراى مـسـلمـانـان قـائل شـده بـود، یهودیان را نیز مشمول آن قرار مى دهند.
4. امـضـاى سـریـع پـیـمـان نامه همزیستى مسالمت آمیز توسط یهود مدینه ، از درک منافع روشـن آن عـهـدنـامـه نـاشى مى شد، چرا که آنان در عین باقى ماندن بر عقاید خویش ، از مـنافع اقتدار و امنیت و سایر خدمات رفاهى شهر مدینه بهره مند مى شدند.
بـا ایـن اسـتـراتـژى هـوشمندانه که پیامبر(ص ) به کار گرفت انتظار مى رفت آرامش و صـلح در حـومـه فـرمـانـروایـى آن حضرت برقرار و گرفتارى داخلى به وجود نیاید و فکر مسلمانان تنها متوجه مشرکان گردد؛ امّا هنوز مدتى از انعقاد عهدنامه نگذشته بود که یهود نقض پیمان نمود و چهره حقیقى خویش را نشان داد.
ـ موضع گیریهاى خصمانه یهود نسبت به پیامبر(ص ) و دین اسلام
دیـن اسـلام آمـال و آرزوهـاى یـهودیان را بر باد داد و اسطوره هاى تفوّق علمى آنان را به فـرامـوشـى سپرد و نیز کذب ادعاى یهودیان را در موارد متعدد نمایان ساخت . یهودیان در دشمنى و تزویر از هیچ جنایتى فروگذار نمى کردند و هیچ گاه از سم پاشى و توطئه چـیـنـى بـازنـمى ایستادند و به ترفندهاى گوناگون سعى داشتند دین اسلام را در همان آغـاز راه بـه کـام نـیـسـتـى سـپارند. جماعت یهود، که به شریعت محمد(ص ) به دیده رقیب سرسخت دیانت یهود مى نگریستند، در هر دسیسه اى که به منظور برچیدن موجودیت نهضت اسـلام و شـکـسـتـن مـعـالم آن بـرانـگـیـخـته مى شد، شرکت مى جستند و هر روز به اقدامات خـطـرنـاکـى علیه رهبر این نهضت دست مى یازیدند که به اختصار به برخى از آنها مى پردازیم .
ـ خیانت و پیمان شکنى
پـاى بندى پیامبر(ص ) به عهد و پیمان بر همگان به وضوح روشن بود. ایشان همواره در مـورد وفـاى بـه عـهـد بـا تـمام معانى و مصادیقش تاءکید نموده و پیمان شکنان را به شـدت ، مـذمـت و نـکـوهـش مـى کـردنـد. در حـدیـثـى از ایـشـان نقل شده است که فرمودند:
مـَنْ ظـَلَمَ مـُعـاهِداً وَ کَلَّفَهُ فَوقَ طاقَتِهِ فَانَا جَحیجُهُ یَومَ القِیامَةِ.
هر کس بر هم پیمان مسلمانان ستم کند یا به او بیش از طاقت تکلیف نماید، در روز قیامت من طرف حساب او هستم .
پیامبر امین با علاقه بسیار اصرار داشت تا همه مواردى را که در عهدنامه مدینه نسبت به آن تـوافـق صـورت پذیرفته بود، انجام دهد، ولى یهودیان با مشاهده پیشرفت و تفوّق اسـلام ـ که تعالیم آن با تمایلات و مقاصد ناسالمشان سازگارى نداشت ـ دچار تردید و نـاآرامـى شـده و شـروع بـه کارشکنى علیه پیامبر(ص ) نمودند. بدین وسیله یهودیان پـیـمـان نامه اى را که خود آن را قبول کرده بودند، نقض کرده و در جرگه معاندان دولت اسلامى قرار گرفتند.
رشـد روزافـزون اسـلام و گـرایـش خـیـل وسـیـعـى از قـبـایـل عـرب بـه ایـن آیـین ، نیروى دفاعى ، اقتصادى و سیاسى مسلمانان را به تدریج تـقـویـت نـمـود و قلوب کاهنان یهود را، که اینک از عداوت و حسد و کینه توزى مملو گشته بـود، بـه هـراس انـداخـت . در نتیجه بزرگان یهود سخت اندیشناک شده و طبیعت ذاتى خـویـش را کـه در عـهـدشکنى بود، برملا ساختند.
یـهـودیـان تـمـام بـندها و قیود عهدنامه را بارها زیر پاى نهاده و عهدشکنى را به نهایت رسـانـدند. آنان همگام با منافقان همواره در پـى در هـم ریـخـتـن اتـحـادى بـودنـد کـه رسـول اکـرم (ص ) بـا اعمال سیاستى سنجیده بنیان آن را با پیمانهاى برادرى استحکام بخشیده بود.
سـیـاست پیامبر(ص ) تا زمان مخالفت علنى یهود بر رفق و مدارا استوار بود و به آنان بـه دیـده هـم پـیـمـان مـى نـگـریـسـت ؛ امـا پـس از نـقـض عـهـدنامه توسط یهودیان واکنش رسـول الله (ص ) اقـدامـاتـى سـیـاسـى ـ امـنیتى بود که در جهت حفظ و صیانت از دین مبین اسلام و حفظ امنیت اجتماع مدینه صورت مى پذیرفت .
ـ تحقیر و تمسخر پیامبر(ص ) و مسلمانان
یـهـودیان ثروتمند مدینه که با پیشرفت روزافزون حکومت اسلام ، موجودیت و هستى خود را بـر پـرتـگـاه نـیـسـتـى مى دیدند، جنگ سرد و تبلیغاتى را با نشر شعارهاى زننده و اشـعـار تـوهـیـن آمـیـز آغـاز نـمـودنـد و بـه اسـتـهـزاء رسـول اللّه (ص ) و دیـن و امـتـش پـرداخـتـنـد. یهودیان همواره پیامبر(ص ) را به کنیه صدا مى زدنـد و بـه ایـشـان دشنام مى زدند. برخى از شعراى یهود در دریاى پرتلاطم و جـنـگ تـبلیغاتى ، به واسطه سرودن اشعار هجا سکاندار کشتى طوفان زده کفار شدند و بـا بـه کـار بـردن الفـاظ زشـت و رکـیـک در مـورد رسول اللّه (ص ) در پى تحقیر ایشان برآمدند. شدت این بى احترامى ها در اشعار ((کعب الاشـرف )) بـه اوج خـود رسید، به گونه اى که او در آغاز قصایدش با زنان و نوامیس مـسـلمـانـان تـغـزّل و تـشـبـّب مـى نـمـود. بـا افـزایـش ایـن هـتـاکـى ها، پیامبر(ص ) براى رفـع خـطـر آنـهـا دسـتـور داد مـسـلمـانـان هـر یـک از شـاعـران و سران موذى یهود را دیدند بکشند.
از اقـدامـات تـبـلیغى یهودیان در مدینه ، تحقیر مسلمانان براى اقامه نماز به سوى بیت المـقـدس ‍ بـود. آنـان بـه پـیـامـبـر(ص ) و مـسـلمـانان طعنه مى زدند که اگر آیین اسلام ، شـریـعـتـى مـسـتـقـل اسـت ، چـرا پیروانش به سوى قبله یهودیان و آیینهاى پیشین نماز مى گـزارنـد؟ این خرده بر رسول اللّه (ص ) گران آمد و از درگاه الهى استمداد جست که با تـغـیـیـر قـبـله مـسـلمـانـان از بـیـت المـقـدس بـه سـوى مـسـجـدالحـرام ایـن مـشکل حل شد. امر الهى براى تغییر قبله (بقره : 144 ـ 142) از بزرگترین حوادث دین و اهـمّ احـکـام تـشـریـعـیـه اسـت کـه مـسـلمـانـان پـس از هـجـرت رسول خدا(ص ) با آن روبرو شدند، چرا که مـسـلمـانـان را از یـهـودیان و دین اسلام را از دین یهود مجزا مى ساخت . در ضمن جبهه بندى یهود از این واقعه به بعد شدت و حدّت خاصى یافت .
فـاصـله گـیـرى از یـهـود آن روز، کـه هـیـچ امـیـدى بـه ایـمـان آوردن و اصـلاح آنـان نـبـود، امرى ضرورى و لازم بود. به نظر مـى رسـیـد کـه یکى از دلایل تبدیل قبله و همچنین نسخ روزه روز عاشور هـمـیـن عـامـل بـاشـد.
ـ لجاجت و عناد با پیامبر(ص ) و دین اسلام
قـرآن در چـندین آیه نسبت به این ویژگى یهود اشاراتى دارد. بـا آنـکـه نبوت حضرت محمد(ص ) بر یهودیان قطعى و مسلم بود و تـورات نـیـز آن را تـصـدیـق کـرده بـود، بـر اثـر عناد و لجاجتى که با اسلام داشتند از پـذیـرفـتـن دعوت رسول الله (ص ) سرباز زدند.
جماعت یهود که نمى توانستند ببینند شخصى از خاستگاه عروبت به احراز مقام والاى نبوت نـائل آمـده ، براى دشمنى با ایشان ، پیامبر(ص ) را به مناظره علمى فراخواندند. سیره نویسان گروهى از سرکردگان یهود را برشمرده اند که با پیش کشیدن سؤ الات پیچیده مذهبى درپـى آن بـودنـد کـه شـخـصـیـت وارسـتـه رسـول اللّه (ص ) را در مـیـان عـامـه تنزّل بخشند؛ امـا ایـن نـقـشه نه تنها تاءثیرى در صفوف فشرده مسلمانان ننهاد، بلکه سبب آشکارى مقام علمى پیامبر بر همگان گشت که نتیجه آن گرایش برخى از یهودیان به دین مـبـیـن اسـلام بـود.
بـه دنـبـال نـزول آیـات مـربـوط به تحریم ربا و غش در معامله ، عناد یهودیان رباخوار نـسـبـت بـه اسـلام رشد فزاینده اى یافت . عـکـس العمل رسول اکرم (ص ) در این زمان از حدود پند و اندرز تجاوز نمى کرد ولى آنان روز به روز بر دامنه دشمنى خویش مى افزودند.
ـ تفرقه افکنى
نـقـشـه دیـگـرى کـه یـهـودیـان بـراى براندازى اسلام کشیدند، برافروختن آتش نفاق و اخـتـلاف بـیـن مـسـلمـانـان بـود؛ تـا بـا بـرانـگـیـخـتـن تـعـصـب قـبـایـل عـرب آنـهـا را بـه جـان هـم اندازند. قدرت اسلام در مدینه باعث نوعى اتحاد و یکدلى شده بود و اختلافات قبیله اى در سایه ایمان و تعالیم عالیه اسلام و سیاست هوشمندانه پیامبر(ص ) رو به خاموشى گراییده بـود. یـهود که هرگز باور نداشت اعراب بادیه نشین به یک وحدت سیاسى ، اجتماعى و اقـتـصـادى تـحـت لواى آیـیـن توحیدى اسلام دست یازند، پیوسته تلاش مى کردند تا با تجدید خاطرات گذشته و دامن زدن به اختلافات ، دشمنیهاى کهنه را در بین مسلمانان احیا نـمـوده و آنـهـا را درگـیـر جـنـگـهـاى داخـلى نـمـایـنـد. در ایـن مـیان منافقان و در راءس آنها عبدالله بن ابى ، که کمر به نابودى اسلام بسته بودند، همکارى مضاعفى با یهود داشتند.
این نقشه سفیهانه یهود نیز با درایت رسول اللّه (ص )، که از کلام وحى نشاءت مى یافت (آل عـمـران : 103 ـ 99) نقش بر آب گردید. پیامبر(ص ) با استناد به آیات دل انگیز قرآن کریم موحدان را به قوام و استمرار وحـدت و پـرهیز از مناقشه و اختلاف فراخواند و آفت تفرقه و بروز تنش را به پیروان خویش گوشزد نمود.
ـ شبهه پراکنى
از کـارشـکـنـى هـایـى که یهود بسیار بر آن تاءکید مى ورزیدند، ایجاد شک و تردید در اعـتـقـاد و ایـمـان مـسـلمانان بود. شکست احد و فـاجعه شوم رجیع و بئر معونه ، کـه مـنـجـر بـه شـهـادت جـمـع قابل توجهى از مسلمانان شد، دشمنان خفته را بیدار ساخت . یهود که پس از شکست در غزوه بـنـى قـینقاع و قتل شعراى نامى یهود به شدت نفوذ و قدرتشان فروکش کرده بود، پس از مـاجـراى احـد جـنـب و جـوشـى دگـر بـاره یـافـتـنـد. سـران یـهـود در ایـن اوضـاع و احـوال کـه روحـیـه مـسـلمـانـان دچـار تـضـعـیـف گـشـتـه بـود، بـرنـده تـریـن سـلاح را مـتـزلزل سـاخـتـن عـقـیـده مـسـلمانان دیده ، با شبهه افکنى در صدد تسخیر قلوب مسلمانان برآمدند.
آنـان بـا طـعـنـه ایـن مسئله را مطرح مى ساختند که پیامبرى که بر حق است و ماءمور خداست شـکـسـت نمى خورد و یا اینکه فرشتگانى که در بدر مسلمانان را یارى مى کردند، در احد کـجـا بـودنـد؟ ایـن سـؤ الات هـمـراه بـا اسـتهزاء افکار، مردم ساده و بى پیرایه را تحت تـاءثـیـر قـرار مـى داد. نفى پیوند اسلام با آیین ابراهیمى و انـکـار رسالت پیامبر(ص ) از دیگر حربه هاى تبلیغاتى بود که یهودیان بدین وسیله اذهان عامه را دچار تشویش و آشفتگى مـى سـاخـتـنـد. خـداونـد مـتـعـال در ایـن خـصـوص بـا نـزول آیـاتـى (آل عمران : 76 ـ 72) رسول الله (ص ) و مؤ منان را از این توطئه آگاه مى سازد.
نقشه هاى شوم یهود به این جا خاتمه نیافت . آنها با منحرف ساختن مسلمانان ساده اندیش ‍ سعى در فریب و خودباختگى آنان داشتند. برخى از یهودیان با افرادى که در ایمان خود به پیامبر(ص ) محکم و استوار نبودند، طرح دوستى ریخته و ضمن تظاهر به خیرخواهى ، آنـان را نـسبت به دین اسلام بدبین مى ساختند. متاءسفانه جمعى از مسلمانان نیز به این نـیـرنـگ یـهـود پـاسـخ مـثبت داده و در دام نقشه هاى آنها گرفتار مى آمدند. این فعالیتهاى مـخـفیانه و پلید به مرور بر پیامبر آشکار گردیده ، ایشان با تاءسّى به آیات الهى (نـسـاء: 44؛ عنکبوت : 41) به امت خویش در این رابطه هشدار مى دادند و آنان را نسبت به توطئه دشمن آگاه مى ساختند.
ـ اخلال گرى و ملتهب ساختن فضاى مدینه
یـهودیان براى از بین بردن امنیت مدینه همواره به اخلالگرى پرداخته و حکومت مدینه را با مشکلات عدیده اى مواجه مى ساختند.
پس از پیروزى جنگاوران موحد در غزوه بدر، درحالیکه مسلمانان ظفرمند از پیروزى قاطع خـویـش بـر مـشـرکـان شـادمان و مسرور بودند، یهودیان همنوا با منافقان و ره نَبُردگان وادى ایـمـان ، زبـان بـه طعن و شماتت گشادند. آنان جنگاوران اسلام را قاتلان جفاپیشه اقـوام و خـویـشـان خـویـش خـوانـدنـد و بـدین وسیله سعى داشتند فضاى آرام شهر را دچار اغتشاش ‍ سازند.
تاءثیر مخرّبى که شکست احد بر دولت مدینه بر جاى نهاده بود، زمینه مناسبى را براى عـمـلیـات روانـى یـهـودیـان فـرصـت طـلب فـراهـم آورده بـود. یهودیان علاوه بر آن به بـرپـایـى شورشهایى دست یازیدند تا بدین وسیله ضعف و سستى حکومت نوپاى مدینه را بر همگان آشکار سازند.
بـه هـنـگـام غـزوه احـزاب نـیـز هـنگامى که پیامبر تمام نیروهایش را پشت خندق در برابر مـشـرکـان بـسـیـج کـرده بـود، یـهـودیـان (بـنـى قـریـظـه ) بـا ایـجـاد اخلال و بى نظمى در شهر و جنگهاى ایذایى مسلمانان مدینه را مرعوب ساختند؛ به طورى کـه رسـول اللّه (ص ) مجبور شد در آن شرایط حساس پانصد سرباز را براى حفظ امنیت شهر به مدینه گسیل دارد!
مـوارد فوق ، از مهمترین اقدامات خصمانه یهود بر ضد پیامبر(ص ) و دین اسلام بود که پـرده از اهـداف خـبـیـث و مـقـاصـد ویـرانـگـر آنـان بـرمـى دارد و فـتـنه گرى ایشان را در بـرافـروخـتـن آتش ‍ جنگ بر علیه مسلمانان آشکار مى سازد. استمرار این توطئه ها پیامبر اکـرم (ص ) را مـصـمـم سـاخـت قـدرت سـیـاسـى یـهـود را در شـبـه جـزیـره بـه طـور کامل سرکوب نموده و ریشه آنان را از جامعه و دولت نوپاى اسلامى برکند.
2. درگیرى نظامى یهودیان با پیامبر(ص )
ـ نخستین قبیله فتنه گر
واقـعه اى که پیامبر(ص ) به عنوان رئیس حکومت مدینه همواره نسبت به آن اندیشناک بود، پـس از پـیـروزى در غـزوه بـدر اتـفـاق افـتـاد و اولیـن جـرقـه پـیـمـان شـکـنـى تبدیل به آتشى شد که از میان یهود بنى قنیقاع زبانه کشید. آنان پس از کامیابى مسلمانان در غزوه بدر ـ که موقعیت پیامبر(ص ) را در سـراسـر عـربـسـتـان تـحـکـیـم و انـظـار عـمومى را به جانب وى معطوف داشت ـ سخت بـرانـگـیـخـته شده ، به توطئه و دسیسه چینى روى آوردنـد. ایـن گـروه عهدشکن ، برخلاف پیمان نـامـه بـه بـدگـویـى و دشنام رسول الله (ص ) و دین وى و تحقیر مسلمانان پرداختند و درصـدد تـخـطـئه پـیـروزى آنـان برآمدند. چون سرکشى و عصیان آنها فزونى گرفت ، پیامبر(ص ) طى اجتماعى با سعه صدر به اندرز آنها پرداخت و ایشان را نسبت به اجراى کـامـل مـعـاهـده فـراخـوانـد تـا شاید آنها را از غایت هدفشان بازدارد؛ امّا رفتار یهودیان گستاخ و مغرور در پاسخ به اندرز نبوى ، گردنکشى و لجاجت بود.
آنها براى رسول خدا(ص ) رجزخوانى و حماسه سرایى نموده و ضمن استمرار تعرضات خـود در یـک جـلسـه عـلنـى ، پیامبر(ص ) را تهدید به جنگ کردند. پـیـامـبـر رحمت (ص ) باز از خویشتن صبر و بردبارى نشان داده و منتظر فرصتى ماند تا حجت بر آنها تمام شود.
درباره برخوردهاى مسالمت آمیز رسول اللّه (ص ) با یهودیان کمتر سخن رانده شده
اسـت . پـیـامـبـر اسلام ، پیامبر صلح و رحمت است و تا زمانى که اساس دین به خطر نمى افـتـاد دسـت بـه شـمشیر نمى برد و شمشیر وى نیز براى برقرارى صلح و آرامش بود. رسول اللّه (ص ) همواره در پى آن بود تا براى حفظ اتحاد سیاسى و نظم عمومى مدینه از درگـیـرى مـسـتـقـیـم بـا یـهـود بـپـرهـیـزد و بـه روش مـسـالمـت آمـیـز بـا آنـان برخورد نـمـایـد.
سـیـاسـت مـداراى پـیـامـبـر(ص ) با این گروه در اوج تلاشهاى تخریبى آنها علیه دولت مـدیـنـه و عـقـایـد و بـاورهـاى مـسـلمـانـان ، تـاءثـیـرى در آرامـش فـضـاى ملتهب مدینه به دنـبـال نـداشت و پاسخ گستاخانه آنها براى پیامبر راهى جز کارزار باقى نگذاشت ؛ در واقع رسول الله (ص ) براى جلوگیرى از تعرض دشمن فتنه گر و سرسخت ناچار به جبهه بندى و صف آرایى در مقابل یهود گشت .
بـه هـر حـال سـرکـشـى یـهـودیـان در اهـانـت بـه زنـى مـسـلمان و به نقلى اتحاد پنهانى آنان با ابوسفیان سرآغاز نخستین نبرد میان مسلمانان و یهودیان بود کـه سـرنـوشـت شومى را براى یهود بنى قنیقاع در پى داشت و موجب اخراج آنها از مدینه گشت .
ـ غزوه بنى نضیر
سـیـاسـت سـران یهود به مرور از سیاست فعال تبلیغاتى بر علیه مسلمانان به سیاست اتحاد نظامى با مشرکان مکه تغییر مى یافت و همین امر دشمنى میان مسلمانان و یهودیان را شـدّت و حـدّت مـى بـخـشـیـد. پـیـامـبـر(ص ) بـراسـاس آیـات الهـى (آل عـمـران : 64) آنـان را بـه وحـدت و هـمـبـسـتـگـى و قـرب اعـتـقـادى بـا مـسـلمـانـان و تـقـابـل و تـعـارض بـا بـت پـرسـتـان فـرامـى خـوانـد، امـا یـهـودیـان در مـقـابـل این دعوت رسول الله (ص )، به سرزنش باورهاى اسلامى و تحقیر مبانى اعتقادى مسلمانان پرداختند.
بـه مـرور دامـنـه جـنـایت و خیانت یهودیان توسعه بیشترى یافت و شرّشان تا حد تهدید زنـدگـانـى پـیـامبر(ص ) خطرناک شد؛ به گونه اى که مسلمانان از ترس صدمه یهود کـراهـت داشـتـند رسول الله (ص ) شبانه در مدینه راه برود. سرانجام این تهدید توسط یـهـود بـنـى نـضـیـر آشـکـار گـردیـد. آنان که در نتیجه همبستگى با اشراف مکه جسارت یـافـتـه بـودنـد در پـى تـوطـئه اى بـراى قـتـل پیامبر عظیم الشاءن اسلام برآمدند که حـضـرت بـه مـدد الهـى از تـوطـئه یـهـود آگـاه گـشـتـه و در پـى خـنـثـى سـازى ایـن فـتـنـه برآمدند.
عـلنـى شـدن سـتیز یهودیان بنى نضیر با ترور ناموفق پیامبر(ص ) و عقیم ماندن تمام تـلاشـهـاى رسـول الله (ص ) براى ارشاد و هدایت این دسته از امضا کنندگان قرار نامه مـدیـنـه ، رسول خدا(ص ) را ناگزیر از جمع آورى سپاه و محاصره قلعه هاى بنى نضیر سـاخـت ؛ اقدامى که سرانجام به شـکـسـت زبـونانه یهود بنى نضیر و بیرون راندن آنها از مدینه منتهى شد.
ـ یهودیان عامل اصلى جنگ خندق
این قوم فتنه گر پس از خیانت و پیمان شکنى به آن قناعت نکرده ، به تحریک مخالفان علیه پیامبر(ص ) و مسلمانان روى آوردند. همگام شدن زبانى و عملى یهودیان با منافقان داخلى و دشمنان خارجى مهم ترین مسئله اى بود که پیامبر(ص ) را به این اندیشه واداشت کـه مـحـیـط مـدیـنه را به طور کل از این عنصر فاسد پاک نماید؛ چرا که فتنه انگیزى و مـراوده آنـهـا بـا دشـمـنـان ، بـه قـصـد بـرانـدازى اسـلام و حـکـومـت اسـلامـى بـود کـه رسول الله (ص ) سالهاى سال براى نیل به آن زحمت کشیده بود.
سـران بـنـى نـضـیر پس از اخراج از مدینه نیز براساس آن ذات کینه توز خویش دست از تـوطـئه بـرنـداشـتـنـد. در سـال پـنـجم هجرى جمعى از رؤ ساى این قبیله به همراه سایر بـزرگـان یـهـود بـراى تـحـریـک قریش و بادیه نشینان سوى آنان رفتند و با تجدید انـدیـشه خطر دولت مدینه براى اشراف شبه جزیره ، آتش کینه و جنگ طلبى را ـ که با سـیـاسـتهاى سنجیده پیامبر(ص ) تا حدودى فروکش کرده بود ـ در وجودآنها دوباره شعله ور سـاخـتـنـد.
یهودیان یکتاپرست و به زعم خود پرچمداران توحید در تاریخ (!) که رسالت خویش را پیش از محمد(ص ) بسط توحید و محو بت پرستى و شرک معرفى مى کردند، براى عملى ساختن نقشه شوم خویش آیین بت پرستى قریش را تاءیید کردند و بدین ترتیب لکّه ننگ دیگرى بر صفحه تاریک تاریخ خویش ثـبـت نـمـودنـد.
در هـر صـورت وسـوسـه هـاى بـزرگـان یـهود و وعده هاى آنان سرانجام منجر به اجتماع احـزاب و شـکـل گـیـرى غـزوه احـزاب گـردیـد. غزوه احزاب آشکارترین و بارزترین نمود ائتـلاف و هـمـبـسـتـگـى دشـمـنـان اسـلام بـود کـه زمـیـنـه سـاز و عامل اصلى شکل گیرى و بروز آن از توطئه یهودیان نشاءت مى یافت .
ناکامى دشمنان در این رویارویى نه تنها موجب رسوایى مشرکان مکه گشت بلکه به پاک شـدن مـحیط مدینه از بقایاى آخرین دسته از جماعت یهودیان مدینه انجامید.
ـ نفاق بنى قریظه
از جـمـله کـارشـکـنـى هاى یهود در حق پیامبر(ص ) خیانت و پیمان شکنى در بحرانى ترین اوضـاع ، از جـمـله مـواقـعـى بـود کـه یـک دشـمـن خـارجـى حـکـومـت مـدیـنـه را تـهـدیـد مـى کـرد.
یـهـود بـنى قریظه که با تشویق و تحریص قریش براى هجوم یکپارچه به مدینه ذات نـفـاق طـلب خـویـش را بـرمـلا سـاخـتـه بـودنـد، در نـبـرد احـزاب مـشـکلات بسیارى براى پـیـامـبـر(ص ) و لشـکـر اسـلام ایـجـاد و خیانت دوجانبه نمودند. این گروه با پیامبر(ص ) پیمان بسته بودند که قدمى علیه پیامبر(ص ) و حکومت اسلامى برندارند علاوه بر آن در صورت لزوم به یارى ایشان بشتابند ولیکن واقـعـیـت بـه گـونـه اى دیـگـر بـود. آنـهـا در حـسـاس تـریـن لحـظـات رسول اللّه (ص ) را تنها گذاشته و عملاً ثابت کردند که قوم یهود پاى بند هیچ گونه قاعده و مقرراتى نیستند.
ائتـلاف یـهودیان با دشمن خارجى خطرى بسیار جدى بود که پیامبر(ص ) را مصمم ساخت به سرعت این توطئه را سرکوب نموده و اجتماع مدینه را از مفسده یهود و وجود
آنها پاک سازى نماید. دیـگـر بـر هـمگان مبرز شده بود که یهودیان به عنوان ستون پنجم دشمن از کمترین فرصت براى خیانت فروگذار نیستند. بنابراین پیامبر(ص ) دیگر وجود ایـن قـبـیـله خـائن را در مـنـطـقـه به صلاح ندانست چرا که موجودیت آنان خطرى جدى براى اسلام تلقى مى شد.
ـ موضع متفاوت پیامبر(ص ) در برابر یهود بنى قریظه
پـیـامـبـر(ص ) بـلافـاصـله پس از فراغت از نبرد احزاب به محاصره قلاع بنى قریظه پـرداخـت . بـا طولانى شدن مدت محاصره ، یهودیان به ناچار تسلیم گشتند. آنـهـا از پـیـامـبـر(ص ) خـواسـتـنـد هـمـانـنـد دیـگـر قـبـایل یهود به آنان اجازه دهد جلاى وطن نمایند اما پیامبر(ص ) با شناختى که از توطئه چینى مکرر یهودیان داشت ، این تقاضاى آنان را نپذیرفت . بـنـا بـر اصـرار قـبـیـله اوس ، کـه پـیـش از تـشـکـیل حکومت نبوى با بنى قریظه هم پیمان بودند، مقرر شد سعد بن معاذ ـ رئیس قبیله اوس ـ دربـاره آنها به داورى نشیند. نـظـر سـعـد بـن مـعـاذ مـبـنى بر اعدام مردان جنگى و تقسیم امـوال و اسـارت زنـان و فـرزنـدان ، هـرچـنـد یـهـودیـان را بـهـت زده نـمود، ولى به اجرا درآمـد.
تـفـاوت مـوضع رسول اللّه (ص ) در برخورد با بنى قریظه نسبت به سایر یهودیان یکى از مباحث مهم و جنجالى سیره به شمار مى آید.
پـیـامـبـر(ص ) در بـرخورد با یهودیان بنى قنیقاع و بنى نضیر تنها آنها را خلع سلاح نـمـود و آنان را مجبور به ترک وطن خویش نمود ولى در مورد بنى قریظه به این تنبیه بسنده نکرد و حکم پیشنهادى سعد بن معاذ را در مورد آنها اجرا نمود.
در توضیح این مسئله و روشن نمودن موضع حضرت ذکر چند نکته در این رابطه ضرورى به نظر مى رسد.
ـ داورى و حکمیت درباره یهود بنى قریظه بنا به اصرار اوسیان (هم پیمانان سابق بنى قریظه ) برعهده سعد بن معاذ (رئیس قبیله اوس ) بود و خود یهودیان نیز به داورى سعد رضـایـت داده بـودنـد.
ـ حـکـم مـتـنـاسـب با معاهده اى بود که میان طرفین منعقد گشته بود و پیامبر(ص ) دقیقاً عین مـعـاهـده اى را اجـرا نـمود که سران یهود پاى آن را امضا کرده بودند.
ـ اگـر پیامبر(ص ) در خنثى سازى توطئه پیمان شکنان بنى قریظه هوشیارى به خرج نـمـى داد، بـعید نبود که مدینه به دست این گروه سقوط مى کرد و چنین حکمى که توسط پـیـامـبر(ص ) براى یهود بنى قریظه انجام شد از سوى یهودیان براى مسلمانان مدینه اعمال مى گشت .
ـ حـکـم سـعـد بـن مـعـاذ مـاءخـوذ از تـورات بـوده و بـه طـور کـامـل بـا قـوانین جزایى شریعت یهود مطابقت داشته است .
ـ آخرین لانه فساد
پس از آنکه یهودیان بنى قنیقاع و بنى نضیر از مدینه متوارى شدند و بنى قریظه نیز نـابـود گـشـتـنـد، خـیـبـر ـ دژ آهنین یهود ـ تنها کانون بزرگ یهودیان محسوب مى شد که براى حکومت اسلامى بسیار خطر آفرین بود. یهودیان خیبر بر ضد اسلام بسیار توطئه مـى کـردنـد، مـشـرکـان را بـه جـنـگ با اسلام فرا مى خواندند، به دشمنان اسلام کمکهاى اقـتـصـادى مـى کـردنـد و بـه طـور کل به یکى از محکم ترین پایگاههاى مخالفان اسلام مبدل شده بودند.
در این اوضاع و احوال پیامبر(ص ) که همواره جانب احتیاط را نگاه مى داشت ، ابتدا با انعقاد صـلح حـدیـبـیـه از مشکل مشرکان مکه فراغت یافت . سپس درصدد برآمد حکومت اسلامى را از تـوطـئه افـکـنـى ایـن قـوم ایمن گرداند. با آنچه از استحکامات و آمادگى نظامى خیبر در گزارشهاى تاریخى وجود دارد، به نظر نمى رسد مسلمانان آغازگر حمله باشند؛ بلکه آنان درصدد برآمدند با رؤ ساى یهود خیبر به گفتگو نشینند. حتى پیامبر(ص ) نامه اى بـه آنـان نوشت و اندرز و نصیحتشان نمود و لیـکـن یـهـود لجـوج و مغرور توجهى ننموده و خود سرآغاز فتنه شدند. ثروت سرشار و قلاع مستحکم ، که در سراسر عربستان نظیر نداشت ، همچنین کثرت جمعیت و نفوذ یهود خیبر در مـیـان قـبـایـل عـرب ، بـدون تـردید مسلمانان مدینه را با مصائب جدى روبرو مى ساخت . هر لحظه امکان داشت که خیبر پایگاهى براى امپراتورى روم یا خسرو ایران گردد و مردان جنگى خیبر با پشتیبانى یک نیروى خارجى و هـمـدستى قبایل عرب به جنگ اسلام و مسلمانان بیایند. بـه هـمـیـن دلیـل رسـول الله (ص ) کـه خـطـر یـهـود خـیـبـر را دیـگـر غـیـر قـابـل تـحـمـل مـى دیـد، مـنـتـظـر حـمـله نـاگـهـانـى آنها ننشست و بر آن شد تا با حرکتى غـافـلگـیـرانه بر دشمن پیش دستى نماید. اگـر بـه روابـط رسـول الله (ص ) و یـهـودیان نظرى عمیق افکنیم این نکته اسـتـنـبـاط مـى شود که پیامبر(ص ) هرگاه از فعالیت مستقیم و به خصوص اتحاد نظامى یـهـودیـان با سایر دشمنان اسلام اطمینان مى یافت ، بدون هیچ درنگى و با شدیدترین وجه ممکن به مقابله و خنثى سازى توطئه دشمن برمى خاست .
آوردگـاه خـیـبـر نـیـازمند مردانى با ثبات عزم و پیراسته از رعب و هراس بود. قلاع خیبر هرچند به سختى ، اما گشوده شدند و نیروهاى یهودیان رو به اضمحلال گراییدند و تسلیم شدند. شـکـسـت خـیـبـر یـهـودیان باقیمانده تیماء، فدک و وادى القرى را نیز وادار به تسلیم نمود.
پـس از ایـن پـیروزى ، خاطر پیامبر(ص ) از مدینه و اطراف آن آسوده گشته و از این پس ‍ مى توانست به تنها نقطه باقیمانده از دشمنان نیرومند یعنى مکه بیندیشد.
پـیـروزى مـسـلمـانـان بـر یـهـودیـان خیبر پایان فعالیت نظامى پیامبر(ص ) با یهود در جـزیـرة العـرب بـود. بـدیـن ترتیب توطئه شوم یهودیان علیه اسلام و حکومت نبوى با درایـت پـیـامـبـر اعـظـم (ص ) ـ بـه عـنوان رهبر قدرتمند سیاسى مذهبى ـ و شجاعت سپاهیان اسلام سرکوب گردید و جامعه اسلامى از لوث وجود این قوم گستاخ و معاند فراغت یافت .
نتیجه
1. زمـانـى که نور اسلام بر جامعه عربستان پرتو افکند، یهودیان مدینه ـ که بسیارى از مـنـافـع و هـدفـهـایـشان با ظهور اسلام دچار چالش گشته بود ـ تاب نیاورده و بر آن شدند تا این چراغ هدایت گر بشرى را خاموش سازند. آنان که در مکر و نیرنگ خویش به اسـلام بـسـیـار پـایـدار بـودند، در این راه از هیچ دسیسه افکنى و فتنه انگیزى کوتاهى نـنـمـوده ، بـا انـواع روشـهـا بـه مـقـابـله بـا دیـن اسـلام و صـاحـب ایـن شـریـعـت یـعـنـى رسول الله (ص ) روى آوردند.
2. یهودیان از طرفى سعى کردند با لجاجت و عناد با پیامبر(ص )، شبهه افکنى ، ایجاد تـفـرقـه ، اختلاف و تحقیر و تمسخر رسول الله (ص ) و پیروانش ، فضاى داخلى مدینه را مـسـموم ساخته و به اخلال گرى در مرکز حکومت اسلامى بپردازند. از سوى دیگر آنان هـمـگـام بـا منافقین مدینه مشرکان مکّه را نیز براى هجوم به مدینه تحریک و تحریص مى کـردنـد تـا بـا فـشـار همه جانبه بر پیامبر(ص ) و مسلمانان به مقاصد شوم خویش دست یازند.
3. راهکار اصلى پیامبر(ص ) در مقابل یهودیان بر پایه مدارا و نرمش استوار بود. ایشان در تـعـامـل بـا یهودیان ، نخست همزیستى همراه با مسالمت و ملاطفت را در پیش گرفتند. با نگاهى به سیره رسول الله (ص ) سیاست گذارى ایشان براى ایجاد پیوندهاى سیاسى ، نـظـامـى و اجـتـمـاعـى مـیـان مـسـلمـانـان و یـهـودیـان کـامـلاً نـمـایـان مـى گـردد. رسـول الله (ص ) ضـمـن وضـع سـلسـله مـقررات مسالمت آمیزى در قانون اساسى مدینه ، مـعـاهـداتـى را صـرفـاً با یهودیان خارج از مدینه منعقد مى سازند؛ اما یهود عهدشکن نقض پیمان نموده و تمام اصول معاهده را زیر پاى نهادند.
4. بـه تـدریـج بـا خـیـانـتـهاى متعدد یهودیان ، پیامبر(ص ) از هدایت و همزیستى با آنها دلسـرد گـردیـد و نـرمش و مسالمت را دیگر به مصلحت ندانست ؛ در نتیجه با تاءسى به کلام وحى (عنکبوت : 46) تصمیم گرفت فضاى مدینه را از لوث وجود این قوم گستاخ و پیمان شکن پاک نماید.
5. هـمـان گـونـه کـه در متن مقاله اشاره شد، تمام تلاشها و فعالیتهاى یهودیان در مسیر مـبـارزه بـا پـیـامـبـر(ص )، اسـلام و مـسلمانان به شکست انجامید و حاصلى جزء ننگ و ذلت بـراى آنـهـا در پى نداشت . پیامبر عظیم الشاءن اسلام با تبیین یک استراتژى هدفمند و نـیـز هـوشـیـارى و اعـمـال سـیـاسـتـهـاى مـدبـرانـه در قـبـال تـوطـئه هـا و دسـیـسـه هـاى یـهـودیـان تـوانـسـت مـشـکـل ایـن قـوم را، بـه عـنـوان مـخـالفـان اعـتـقادى و سیاسى مسلمانان ، به بهترین نحو حل نماید و جامعه اسلامى را از شر فتنه انگیزى این قوم فتنه گر مصون دارد.

تبلیغات