فرهنگ سیاسی در نگاه مقام معظم رهبری
آرشیو
چکیده
فرهنگ هویت، اصالت و روح جامعه است که به گونه هاى مختلف تقسیم پذیر است. در این میان فرهنگ سیاسى (political culture) جایگاه ویژه اى دارد و نقش آن در افکار، احساسات، گرایشها، علایق و رفتار ملتها بسیار برجسته است. بر این پایه، مقاله حاضر، موضوع را از دیدگاه رهبر فرزانه انقلاب اسلامى پى مى گیرد تا روشن شود از بین فرهنگهاى سیاسى مشارکتى (participant)، اطاعتى (subject) و محدود (parochial) کدام یک مورد توجه ایشان است. رویکرد مقاله توصیفى ـ تحلیلى است.متن
تأثیر بنیادین فرهنگ بر جامعه انکارناپذیر است. فرهنگ هویت، اصالت و روح یک جامعه است. بسیارى از موفقیت ها و یا شکست ها در فرهنگ ریشه دارد. تعالى و انحطاط تمدن یک جامعه را باید در فرهنگ آن جست و جو کرد. ظهور و سقوط دولت ها و ملت ها ریشه در فرهنگ آنها دارد. تأثیر فرهنگ بر جامعه نامحسوس، عمیق و درازمدت است. اگر بنا باشد براى بنیادهاى سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و نظامىِ جامعه زیربنایى قائل شویم، همانا این زیربنا فرهنگ است. اگر قرار باشد مسائل و مشکلات جامعه را اولویت بندى کنیم، «فرهنگ» اولویت اول را داراست. به تعبیر حضرت آیت الله العظمى خامنه اى:
از هر طرف که حرکت مى کنیم، مى بینیم که به فرهنگ مى رسیم و راهها واقعاً به فرهنگ ختم مى شود.
ایشان در بیان ارزشمند دیگرى نقش و اهمیت فرهنگ را چنین یادآور مى شوند:
فرهنگ مایه اصلى هویت ملتهاست. فرهنگِ یک ملت است که مى تواند آن ملت را پیشرفته، عزیز، توانا، عالم، فنّاور، نوآور و داراى آبروى جهانى کند.
از سویى دیگر راز سقوط تمدن ها و زوال آنها را نیز در ضعف فرهنگ معرفى مى نماید.
از نظر معظم له، مسئله فرهنگ بسیار مهم است، چون ضایعات فرهنگى زود فهمیده نمى شود، مثل تورم اقتصادى نیست که بشود هر روز اندازه گرفت، مثل عقب ماندگى هاى اقتصادى یا سازندگى نیست که پس از چهار، پنج سال جنبه منفى و مثبت آن قابل اندازه گیرى باشد. مسائل فرهنگى در بلندمدت اثر مى کند، دیر فهمیده مى شود و به همین نسبت صعب العلاج است.
رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامى، همچنین درباره نقش فرهنگ در مواجهه با دشمن اعلام مى دارند که اگر ما در زمینه مسائل فرهنگى خودمان را کاملاً اسلامى و انقلابى کنیم، در برخورد نظامى، سیاسى و اقتصادى با دشمن، شکست نخورده و نخواهیم خورد.
در اهمیت، جایگاه و نقش فرهنگ به همین اندازه بسنده کنیم که از نظر رهبر معظم انقلاب اسلامى، استقلال یک ملت جز با استقلال فرهنگى تأمین نمى شود، و اینکه:
فرهنگ در حقیقت همه چیز یک جامعه است، هیچ بنیاد اجتماعى و اقتصادى بدون اتکاء به یک فرهنگ شکل نمى گیرد.
روشن است که فرهنگ به گونه هاى مختلف تقسیم مى شود، سیاسى، اجتماعى، نظامى، اقتصادى، امّا در این میان فرهنگ سیاسى (Political Culture) از اهمیت والاترى برخوردار است.
معمولاً هر ملتى فرهنگ سیاسى خاص خود را داراست. فرهنگ سیاسى در ابعاد مختلف دانشى، مهارتى و نگرشى یک جامعه را متأثر مى سازد، باورها، اعتقادات و حتى دانش هاى خاصى را در جامعه و افراد ترویج مى کند، نوع تعاملات و مهارت هاى سیاسى شهروندان یک جامعه اعم از دولتمردان و سایر افراد را در امور سیاسى ـ اجتماعى شکل مى دهد، احساسات، علائق، گرایش ها، عاطفه ها و رفتارهاى مشخص و معینى را باعث مى شود. فرهنگ سیاسى در واقع چترى است که رویکردها، اهداف، نگرش ها، علائق و رفتارها را در جامعه زیر حمایت و پوشش خود دارد. بنابراین فرهنگ سیاسى یک جامعه بسیار مهم است و در بین انواع فرهنگ ها از همه مهم تر، به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامى:
مسئله، مسئله فرهنگ است... ؛ در درجه اول هم فرهنگ سیاسى، فرهنگ سیاسى!
شایان ذکر است که اهمیت فرهنگ و فرهنگ سیاسى تنها به گذشته تاریخ برنمى گردد و نقش والاى آن به زمان حال نیز منحصر نمى شود، بلکه باید گفت، تحول آفرینى آن در آینده بیشتر است. به تعبیر ارزشمند شهید مرتضى مطهرى:
انسانِ آینده، حیوان فرهنگى است نه حیوان اقتصادى.
با وجود اهمیت، نقش و جایگاهِ فرهنگ و بویژه فرهنگ سیاسى در گذشته، حال و آینده، تهاجم فرهنگى دشمن، مى کوشد فرهنگ سیاسى جامعه ما را به انزوا بکشاند و گاه چنین تصور مى رود که ما فرهنگ سیاسى مستقلى نداریم؛ ضعف تلاش در زمینه خنثى سازى این تلاش دشمن نیز مشهود است. خلأ موجود ما را بر آن مى دارد تا درباره شناسایى و تبیین ابعاد فرهنگ سیاسى اسلام تلاش بیشترى کنیم. بر این اساس این مقاله، فرهنگ سیاسى را از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آیت الله خامنه اى مورد توجه قرار داده است. پس از تعریف مفاهیم، با اشاره به رابطه دین و سیاست به عنوان بنیاد فرهنگ سیاسى اسلامى و ایرانى، بسترها، انواع و ابعاد فرهنگ سیاسى در ایران از نظر معظم له بیان مى شود. نقش انقلاب اسلامى ایران در فرهنگ سیاسى در سطح ملى، جهان اسلام و بین الملل از مباحث پایانى مقاله است. رویکرد مقاله نیز توصیفى ـ تحلیلى است.
مفهوم شناسى
1 ـ فرهنگ (Culture)
واژه فرهنگ مفاهیم فراوانى را در درون خود جاى داده است، لذا تعاریف گوناگونى نیز از آن شده است. معانى متفاوت فرهنگ حاکى از پیچیدگى و سیالیّت آن است. فرهنگ هم به مفهوم دانش، علم، معرفت، تعلیم و تربیت آثار علمى و ادبى یک قوم یا ملت است و هم آن را مجموعه آداب و رسوم، عقاید، افکار، ارزش ها و هنجارهاى یک ملت تعریف کرده اند، همان گونه که آن را مجموعه عناصر ذهنى و عینى جارى در سازمان هاى اجتماعى و قابل انتقال از نسلى به نسل دیگر نیز دانسته اند.
بعضى از متفکران فرهنگ را تارهاى معنایى مى دانند که انسان ها آن را بافته و در آن معلق اند. از این نگاه فرهنگ رمز یا نظامى از معانى تلقى مى شود که از طریق آنها انسان ها به ارتباط باهم پرداخته، شناخت و طرز فکر خود را درباره زندگى تداوم و توسعه مى بخشند.
رهبر معظم انقلاب، از فرهنگ در موارد متعددى سخن به میان آورده است و ضمن شکافتن ابعاد آن، تعریف دقیقى ارائه مى دهد:
فرهنگ هر جامعه اى یا هر ملتى یا هر انقلابى... به مجموعه دستاوردهاى ذهنى در آن جامعه [گفته مى شود] که شامل دانش، اخلاق، سنن، آداب و چیزهایى که از اینها سرچشمه مى گیرد [باشد]. به طور کلى ذهنیّت حاکم بر یک جامعه به معناى وسیعش، فرهنگ آن جامعه را تشکیل مى دهد، اعم از اینکه این ذهنیت از درون خود آن جامعه جوشیده باشد و فراورده تجربیات و اندیشه هاى خود آن جامعه باشد یا اینکه از خارج از آن جامعه در آن راه یافته باشد، لکن رنگ آن جامعه را به خود گرفته باشد، خودمانى شده باشد، در او هضم شده باشد.
معظم له در یک تعریف کاربردى نیز فرهنگ را شامل زبان، ادبیات، هنر، عقاید، آداب، سنت ها و خلقیات یک جامعه معرفى مى کند.
2. فرهنگ سیاسى (Political Culture)
اگر به مجموعه فراورده هاى عمیق ذهنى فرهنگ گفته مى شود، فرهنگ سیاسى باورها، اندیشه و عقاید مربوط به سیاست، قدرت و رهبرى جامعه است. براى درک این مفهوم لازم است به معناى افکار عمومى (Public Opinion) نیز توجه داشته باشیم. فرهنگ سیاسى و افکار عمومى هر دو با تمایلات سیاسى در جامعه ارتباط دارند، هر دو بر رفتارها و عکس العمل شهروندان تأثیر مى گذارند، امّا تفاوت آنها در سطح و عمق است. افکار عمومى با گرایش ها، تمایلات و رفتارهاى سیاسى روز مرتبط است، و از ثبات برخوردار نیست، ممکن است موجى برخیزد و شهروندان نسبت به عملکرد یک قوه حکومتى موقتاً بدبین شوند و موجى دیگر آن را به خوش بینى تبدیل کند. محبوبیت رئیس جمهور امروز در نزد افکار عمومى مثبت باشد و فردا تغییر کند. بنابر این افکار عمومى جامعه مرتب در حال تغییر و دگرگونى است. امّا فرهنگ سیاسى تقریباً از ثبات نسبى برخوردار است. تغییر در فرهنگ سیاسى زمان بر و کند است، مثلاً بدبینى به حکومت و یا برخورد استبدادى در رفتار افراد، از ویژگى هاى فرهنگ سیاسى است که ممکن است حتى با وجود تغییر حکومت استبدادى در عمق اذهان افراد وجود داشته باشد و چنانچه افکار عمومى درباره یک موضوع سیاسى به مدت زیادى دوام پیدا کند و از سطح ذهنیت افراد به عمق آن برود، تبدیل به فرهنگ سیاسى مى شود.
فرهنگ سیاسى در واقع توزیع خاصى از ایستارها، ارزش ها، احساسات، اطلاعات و مهارت هاى سیاسى است که هم بر رفتار شهروندان و هم رهبران و حاکمان تأثیر مى گذارد.
فرهنگ سیاسى، ارزش هاى سیاسى یک جامعه را تعیین مى کند، مبانى مشروعیت نظام سیاسى را روشن مى کند، در سطح و نوع تقاضاهاى سیاسى افراد و گروههاى یک جامعه مؤثر است، ممکن است افراد جامعه را مشارکت جو (Participant)، فعّال یا منفعل، پیرو (Subject)، اقتدارگرا، دموکرات، مستبد، قومیت گرا، وفاق گرا (consensual) و یا منازعه گرا (conflictual) بار آورد، بنابر این به سه نوع یاد شده قابل تقسیم است.
رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آیت الله خامنه اى در موارد متعددى از فرهنگ سیاسى سخن گفته اند، اهمیت فرهنگ سیاسى، انواع فرهنگ سیاسى، ویژگى هاى فرهنگ هاى سیاسى مختلف، تفاوت فرهنگ سیاسى اسلامى با فرهنگ سیاسى استبدادى و غربى و نقش انقلاب اسلامى در فرهنگ سیاسى ایران و مسلمانان از مباحث ایشان است از جمله در اشاره به مسائل فرهنگ سیاسى مى فرمایند:
ادب زمامداران، اخلاق زمامدارى در کشور ما، یکى از مسائل فرهنگ سیاسى این است.
در جاى دیگر سلطه فرهنگى را به عنوان مسأله فرهنگ سیاسى طرح مى کنند و درباره فرهنگ سیاسى امروز جهان مى فرمایند:
فرهنگ سیاسى امروز عالم، فرهنگ قدرت گرایى و قدرت طلبى است.
همچنین از ولایت، کرامت بخشى به مردم، مردم سالارى دینى، نفى حاکمیت زور و سلطه، آزادى و آزادگى به عنوان مبانى فرهنگ سیاسى در نظام جمهورى اسلامى ایران یاد مى کنند. معظم له حتى پیشنهاد تشکیل سمینار مستقلى درباره فرهنگ سیاسى اسلامى ایران براى تبیین نکات برجسته آن ارائه مى دهند.
با الهام از سخنان آیت الله خامنه اى، فرهنگ سیاسى را مجموعه «دستاوردهاى ذهنى نسبتاً پایدار و تجلّى عینى آنها در حوزه سیاست» تعریف مى کنیم که در عقاید، ارزش ها، ادبیات، اخلاق، دانش، سنت ها، آداب، هنر، احساسات و گرایش هاى سیاسى یک فرد، گروه و یا ملت ریشه دارد.
رهبر معظم انقلاب اسلامى از یک سو ویژگیهاى فرهنگ سیاسى مثبت و مطلوب و از سوى دیگر ویژگیهاى فرهنگ سیاسى منفى را به شرح زیر یادآور مى شوند:
الف: ویژگیهاى فرهنگ سیاسى مثبت:
ایمان به خدا، خضوع در مقابل حق، حق شناسى، ادب حاکمان و اخلاق زمامداران، استقلال، نه شرقى نه غربى بودن، حاکمیت پرهیزگاران، ولایت محورى، مردم سالارى دینى، کرامت بخشى به مردم، عدالت و آزادى، احیاى ارزش ها، اصول گرایى و آرمان خواهى، اعتماد به نفس، وجدان کارى، قانون گرایى، مسئولیت پذیرى و پاسخگویى امانت دارى، نظارت و فرصت شناسى.
ب: ویژگیهاى فرهنگ سیاسى منفى
قدرت گرایى، قدرت طلبى، حزب بازى، شخصیت سازى کاذب، سلطه طلبى، بى اعتنایى به مردم، امتیازطلبى طبقه حاکم، پذیرش نظام جهانى سلطه، حاکمیت زور و اقتدار، اسارت و عبودت انسان ها، استبداد و انحصارطلبى، بى اعتنایى به شخصیت زن، فساد سیاسى، مادى گرایى و نفى معنویت، دشمنى با ارزش ها و فضایل انسانى، جدایى دین و اخلاق و معنویت از سیاست.
رابطه دین و سیاست
قبلاً این نکته را بیان کردیم که هر جامعه و ملتى فرهنگ سیاسى خاص خود را دارد، فرهنگ سیاسى نیز خود ریشه در فرهنگ اصیل یک جامعه و ملت دارد و در هر فرهنگى یک سرى اصول بنیادین وجود دارد که نوع تعامل آنها با یکدیگر ساختار و ساختمان فرهنگ سیاسى را از سایر فرهنگ هاى سیاسى متمایز مى کند. از جمله مهم ترین این اصول نوع رابطه دین و سیاست در آن فرهنگ است. از آنجا که شناخت صحیح فرهنگ سیاسى از منظر رهبر انقلاب، بدون درک رابطه دین و سیاست از نگاه ایشان ناممکن است، در این قسمت ضرورى است در حد لازم به آن بپردازیم.
به جز مارکسیست ها که دین و سیاست را همچون اخلاق و حقوق و مانند آن تابعى از اقتصاد مى دانند و نگاه منفى و الحادى نسبت به دین دارند، دو گروه دیگر یعنى روشنفکران سکولار و برخى از مقدس نماها رابطه دین و سیاست را در تباین و تضاد مى بینند، رهبر معظم انقلاب هیچ یک از فرضیه هاى مذکور را برنمى تابند و با استدلال وحدت دین و سیاست را به روشنى اثبات مى کنند، ایشان مى پرسد:
سیاستمدارانى که دائماً دم از جدایى دین و سیاست مى زنند و کسانى از مدعیان دین دارى که به کمک آنان شتافته و همین سخن را تکرار مى کنند، آیا هرگز در آیات قرآن و تاریخ اسلام و احکام شریعت اندیشیده اند؟ آیا فکر کرده اند که اگر دین جدا از سیاست است، پس چرا قرآن همه امور سیاسى را، یعنى حکومت را، قانون را، صف بندى هاى زندگى را، جنگ و صلح را، تعیین دوست و دشمن را و دیگر مظاهر سیاست را، همه و همه را به خدا و دین خدا و اولیاى خدا مرتبط مى کند؟
در نگاه معظم له وحدت دین و سیاست با چهار دلیل زیر اثبات مى شود:
1. سیره سیاسى انبیاء الهى؛ مبارزه پیامبران الهى با طاغوت هاى زمان و طبقات مترف و ملأ، تشکیل نظام سیاسى و اداره جامعه، پرداختن به امور سیاسى اجتماع و تشکیل حکومت دینى به ویژه از سوى رسول خدا محمد بن عبدالله(ص) در مدینة النبى بیانگر آن است.
2. ماهیت آیات قرآنى؛ آیات کریمه قرآن به روشنى وحدت دین و سیاست را بیان مى کند به گونه اى که جاى انکار براى کسى نمى ماند. رهبر انقلاب از کسانى که دین را از سیاست جدا مى دانند مى پرسد:
آیا در آیه «یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا عدوّى وعدوّکم اولیاء» و آیه «ولا تطیعوا امر المسرفین الذین یفسدون فى الارض ولا یصلحون» یا آیات معرفى حزب اللّه و حزب الشیطان یا آیات ولایت الله، یا آیات حکم به غیر ما انزل الله، اندیشیده و در آن تأمل کرده اند؟
در ادامه مطلب مى خوانیم آیا اعمال و رفتار سیاسى و اجتماعى انسان ها که بیشترین بخش زندگى آنهاست بدون جزاست؟ پس «ووجدوا ما عملوا حاضراً» و «وُفیّت کُلُّ نفس ما عملت» چیست؟ همچنین از صدها آیه قرآن و احادیث مسلم درباره جهاد و حیات طیّبه قرآنى مى پرسند و اعلام مى دارند که این امور بدون حاکمیت دینى و ولایت الله اجرایش ناممکن است. بنابراین نقش و ارزش سیاست در دین را نمى توان دست کم یا نادیده گرفت.
3. هدف احکام الهى؛ بر این اساس نظام اسلامى در اهداف خود عدالت، رفاه مادى و معنوى، توزیع عادلانه ثروت، گسترش دین در سطح جهانى و اجراى احکام فقهى، سیاسى، نظامى، فرهنگى و اجتماعى و مانند آن را پى مى گیرد. روشن است بدون وحدت دین و سیاست، امکان اجراى این امور به شکل صحیح وجود ندارد، بدون داشتن اقتدار سیاسى ـ نظامى ناشى از حکومت قدرتمند دینى نمى توان ما انزل الله را اجرا کرد.
4. ولایت و سیره ائمه اطهار(ع)؛ در این زمینه معظم له به فلسفه عید سعید غدیر خم، تشکیل نظام اسلامى از سوى برخى از امامان معصوم(ع) و تلاش براى استقرار نظام اسلامى از سوى سایر امامان شیعه اشاره مى کنند، رهبر انقلاب ولایت را اساسى ترین مسئله دین معرفى مى کنند چون ولایت، نشانه و سایه توحید است. ولایت یعنى حکومت، چیزى است که در جامعه اسلامى متعلق به خداست و از خداى متعال به پیامبر و از او به ولىّ مومنین مى رسد. ایشان درباره فعالیت سیاسى ائمه(ع) مى گویند:
خط جهاد و مبارزه ائمه(ع)... در تمام دوران دویست و پنجاه ساله و در شکل هاى گوناگون استمرار داشته و هدف از آن، اولاً تبیین اسلام ناب و تفسیر صحیح قرآن و ارائه تصویرى روشن از معرفت اسلامى است و ثانیاً، تبیین مسئله امامت و حاکمیت سیاسى در جامعه اسلامى و ثالثاً، تلاش و کوشش براى تشکیل آن جامعه و تحقق بخشیدن به هدف پیامبر معظم اسلام(ص) و همه پیامبران؛ یعنى اقامه قسط و عدل و زدودن انداد الله از صحنه حکومت و سپردن زمام اداره زندگى به خلفاء الله و بندگان صالح خداوند.
تز جدایى دین از سیاست در غرب از نظر رهبر انقلاب ناشى از عملکرد منفى کلیسا و مبارزه با افکار نوى علما و دانشمندان بوده است و سپس این فکر را در دنیاى اسلامى بین روشنفکران ترویج کرده اند. سلاطین و مستبدان، روشنفکران وابسته و روحانیان دربارى از جمله کسانى بوده اند که براى حفظ منافع نامشروع خود در کنار استعمارگران اندیشه سکولار را در جوامع اسلامى ترویج داده اند.
معظم له همچنین به نقش احیاگر انقلاب اسلامى امام خمینى در پیوند نوین دین و سیاست و به تعبیر دقیق تر احیاى وحدت دین و سیاست اشاره مى کنند و ثمرات ارزشمند حاکمیت این پارادایم را در امور زیر خاطرنشان مى کنند:
1 ـ تجدید حیات اسلام در جهان جدید؛
2 ـ بازگشت روح عزت اسلامى به مسلمانان؛
3 ـ سرنگونى نظام طاغوتى شاهنشاهى پهلوى؛
4 ـ تشکیل حکومت اسلامى در ایران؛
5 ـ استقلال، آزادى و اصل نه شرقى ـ نه غربى؛
6 ـ ارائه مکتب سیاسى اسلام و تبیین ابعاد آن؛
7 ـ نمایش چهره اصیل دین در جهان امروز؛
8 ـ احیاى خودباورى و بیدارى اسلامى در جهان.
با توجه به نگاه رهبرى در تعامل دین و سیاست، باید گفت، فرهنگ سیاسى اسلامى ریشه در وحدت دین و سیاست دارد و هر گونه جدایى از دین آن را از هویت اصلى خود تهى نموده، بى اعتبار مى سازد. فرهنگ سیاسى ناشى از سکولاریزم، فرهنگى وارداتى، بیگانه و غیر اسلامى است. سکولاریزم با توجه به سیره انبیاء، امامان معصوم، اهداف دین اسلام و ماهیت آیات قرآن کریم، با روح اسلام در تضاد است.
آن فرهنگ سیاسى که اصالت را به قدرت، مادى گرایى و دنیا مى دهد، با نفى معنویت، انزواى دین، جدایى دین و اخلاق از سیاست و حکومت، حاکمیت طبقات سرمایه دار و فاسد و استعمار ملل دیگر را توجیه مى کند، از دموکراسى، حقوق بشر و انسان مدارى سخن مى گوید امّا در عمل خلاف آن رفتار مى کند، اسارت و عبودت انسان ها و نظام سلطه جهانى را توجیه و تأیید مى کند، چگونه مى تواند با روح اسلام سازگارى داشته باشد. آن فرهنگ سیاسى که عدالت در آن بى معناست و افسانه تلقى مى شود، نظام نابرابر اجتماعى و شکاف هاى عظیم ثروت و فقر را طبیعى مى داند. زن بازیچه هوس هاى سیاسى و اقتصادى اوست، بى بندوبارى و فساد اخلاقى را ترویج مى کند، نتیجه دموکراسى در کشورهاى اسلامى را چون به ضرر خود مى بیند (مانند آنچه در ایران، الجزایر و انتخابات مجلس ملى فلسطین با پیروزى حماس اتفاق افتاد) برنمى تابد، در مقابل خداوند خاضع و خاشع نیست، چگونه مى تواند از طرف مسلمانان مؤمن به خدا و ارزش هاى وحیانى پذیرفته شود؟!
فرهنگ سیاسى اسلامى در زمین دین ریشه دارد و فهم آن در منظر رهبر معظم انقلاب مشروط به درک این اساس و نظریه وحدت دین و سیاست است.
بسترهاى فرهنگ سیاسى در ایران
عوامل زمینه ساز و بسترهاى فرهنگ سیاسى در یک کشور متعددند، از یک جهت باورها، ارزش ها و هنجارهاى پذیرفته شده، سنت ها، آداب و رسوم دینى نقش آفرین صورت بندىِ فرهنگ سیاسى اند و از جهتى دیگر نظام سیاسى حاکم در گذشته و تاریخ سیاسى آن کشور، موفقیت ها، شکست ها و حتى موقعیت جغرافیاى سیاسى، موقعیت راهبردى و اقتصاد سیاسى و فرهنگ هاى تأثیرگذار خارجى و تهاجم فرهنگى بستر شکل گیرى فرهنگ سیاسى است.
رهبر معظم انقلاب در تعبیرى بیان مى کنند که فرهنگ ما ساخته شده تاریخ و مکتب و انقلاب ماست. بر این پایه سه عامل زمینه ساز فرهنگ سیاسى در ایران را به قرار زیر مى توانیم بیان کنیم:
الف ـ فرهنگ باستانى: این فرهنگ ریشه در ایران باستان دارد و نمادهاى آن در سنت ایرانى تداوم یافته، برخى از آنها مانند نوروز و چهارشنبه سورى هنوز رواج دارد.
ب ـ فرهنگ اسلامى: تأثیر این فرهنگ بر ایران کمى قبل از فتح ایران به دست مسلمانان شروع شده، پس از حاکمیت اسلام تا امروز استمرار یافته است. با این تفاوت که تا نزدیک به زمان صفویه گرایش این فرهنگ با مذهب اهل سنت و پس از آن شیعه دوازده امامى است.
ج ـ فرهنگ غربى: از زمان انقلاب مشروطیت و همزمان با تحولات فرهنگى وسیع در اروپا با پیدایش مکاتب سیاسى چون لیبرالیسم، سوسیالیسم و مارکسیسم و فاشیسم، ایران نیز از فرهنگ لیبرال، سوسیال و مارکسیسم تأثیر پذیرفت و باورهاى این فرهنگ هاى سیاسى در لایه هایى از اقشار مردم ایران بویژه روشنفکران تأثیر گذاشت، در دوره پهلوى، رضاشاه تلاش گسترده اى با همکارى روشنفکران سکولار و انگلیسى ها جهت نهادینه کردن فرهنگ سیاسى باستانى و سکولار در ایران انجام داد، محمدرضا پهلوى نیز با کمک آمریکا و انگلیس تداوم بخش آن بود تا اینکه با ظهور امام خمینى (ره) دوباره مکتب و فرهنگ سیاسى اسلام احیا شد و در چالش با دو فرهنگ یادشده پیروزى را نصیب خود کرد، اینک در جامعه ما با پیروزى انقلاب اسلامى در سال 1357، فرهنگ سیاسى غالب، فرهنگ سیاسى اسلام است. در واقع تاریخ ما حاکى از چالش بین سه فرهنگ ایرانى، اسلامى و غربى است. یک لایه زیرین فرهنگ باستانى که ضخامت چندانى ندارد با یک لایه نازک و سطحى از فرهنگ سیاسى غرب، لایه ضخیم و عمیق فرهنگ سیاسى اسلامى را در برگرفته اند. برخى از معاندان و مخالفان فرهنگ سیاسى اسلام نیز سعى در احیاى باورهاى فراموش شده باستانى از یک سو و ترویج ارزش ها و هنجارهاى فرهنگ سیاسى غرب براى مبارزه با فرهنگ سیاسى اسلام دارند، غافل از آنکه فرهنگ سیاسى اسلام چون خورشیدى همواره نورانیت و گرماى خود را بر این سرزمین بخشیده است و لایه هاى نازک ابرهاى سیاه باستانى و غربى نمى توانند مانع از تشعشع آن باشند.
حضرت آیت الله خامنه اى در یک نگاه جامع و گسترده، انواع فرهنگ هاى مؤثر در تاریخ گذشته ما تا امروز را مورد توجه قرار داده، با نقد و بررسى ابعاد آنها حقانیت فرهنگ سیاسى اسلام را اثبات مى کنند. با بهره گیرى از بیانات ایشان ذیلاً به آنها اشاره مى کنیم:
1 ـ فرهنگ شاهنشاهى: این فرهنگ با نام هاى فرهنگ استبدادى، طاغوتى و سلطنت گرایى نیز در بیانات آمده است. رهبر انقلاب درباره تأثیر و بسترسازى این نوع فرهنگ مى فرماید:
حاکم مستبد در رأس جامعه، همه انسان ها را تبدیل به آدمکهاى مستبد مى کند، فرهنگ استبداد از بالا به پایین سرایت مى کند، همه مستبد مى شوند، همه بى اعتنا به آراء دیگران مى شوند، همه خودمحور، هوس گرا و هواى نفسانى گرا مى شوند. امّا حاکم باتقوا حاکم عادل، جامعه را با تقوا مى کند....
از نظر معظم له فرهنگ شاهنشاهى، فرهنگ اسارت و عبودیت انسان در برابر انسان است، فرهنگ تضعیف انسان ها، خاضع کردن و ذلیل کردن آنهاست فرهنگ نفاق، اختلاف، تفرقه و ناهمدلى مردم باهم است، بر خلاف فرهنگ انقلاب اسلامى که فرهنگ عبودیت خدا و آزادى و رستگارى، فرهنگ صمیمیت، وحدت، انسجام و مهربانى است.
ایشان با تعبیر این نکته که ما از منجلاب یک فرهنگ طاغوتى خارج شدیم، انحصارطلبى و قدرت گرایى را نیز دو ویژگى دیگر این نوع فرهنگ سیاسى برمى شمرند که در قرن هاى متمادى تاریخ گذشته وجود داشته است.
رهبر معظم انقلاب هشدار مى دهند که: این جور نباشد که ما فرهنگ طاغوتى گذشته آن چنان تحت تأثیرمان قرار داده باشد یا قرار بدهد که اگرچه به ظاهر و به نام به طرف معیارهاى اسلامى دعوت یا حرکت مى کنیم، در باطن یک حرکت نامحسوسى به طرف معیارهاى جاهلى و طاغوتى داشته باشیم!
2 ـ فرهنگ غربى: از نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامى، فرهنگ غرب، فرهنگ برنامه ریزى براى فساد انسان است، فرهنگ دشمنى و بغض با ارزش ها، درخشندگى ها و فضیلت هاى انسانى است، فرهنگ خداوندان زور و زر و امپراتوران قدرت است، فرهنگ غفلت از یاد خدا و معنویت است، فرهنگ برهنگى، اختلاط و امتزاج بى قید و شرط زن و مرد است، از لیبرالیسم (آزادى خواهى)، تنها آزادى صاحبان سرمایه، کارتل ها و تراست ها را اراده مى کند، آزادى مطلق خودش را مى خواهد تا هر کار که بخواهد بکند.
فرهنگ غربى، فرهنگ سلطه است که ویژگى آن تهى بودن مفاهیم (مانند حقوق بشر، آزادى، مبارزه با تروریسم و...) از حقیقت و یا تفسیر آنها طبق خواست سلطه گران است. فرهنگ تمایزطلبى یا امتیازخواهى حاکمان نسبت به مردم است، فرهنگ پذیرش ظلم و ظالم، فرهنگ منیّت، تملّق و تعریف هاى دروغ براى نزدیک شدن به حاکم است.
از ویژگى هاى مهم فرهنگ سیاسى غرب، قدرت گرایى و به تعبیر بهتر، اصالت قدرت است. ایدئولوگ ها و تئوریسین هاى آمریکایى امروز صریحاً مى نویسند و مى گویند، حاکمیت بر دنیا حق ماست، رهبر انقلاب با نفى و طرد این نظر، آن را از دیدگاه اسلامى مردود مى دانند: چون قدرت سیاسى دارم، پس این حق را دارم، یعنى تفکر اصالت قدرت، در اسلام جایى ندارد.
ایشان در توضیح فرهنگ سیاسى امروز عالم یعنى قدرت گرایى مى گویند:
در دنیا اغلب بازى ها، بازى قدرت است. فرهنگ سیاسى امروز عالم، فرهنگ قدرت گرایى و قدرت طلبى است... حکومتها، با قدرت طلبى و براى قدرت طلبى، حزب بازى ها با قدرت طلبى و براى قدرت طلبى، شخصیت دادن ها براى مقاصد قدرت طلبانه است. علت هم این است که از ایمان به خدا، از خضوع در مقابل پروردگار عالم و شناختن قدر خدا خبرى نیست، و ما قدروا اللّه حق قدره.
از نگاه رهبر انقلاب، روح حاکم بر فرهنگ غرب، ماده پرستى و دنیاطلبى است. در محیط هاى اروپایى حتى مسئله حق رأى زنان زمانى مطرح شد که منافع کمپانى هاى اقتصادى ـ سیاسى نیازمند آن بود.
معظم له در انتقاد از غربیها که مسلمانان را متحجر و متعصب، کهنه پرست و واپس گرا مى نامند و منظورشان از اصول گرایى و بنیادگرایى همین است، مى گویند:
خودشان به این معنا متعصب و متحجّرند. آن جایى که پاى مسائل مهم براى دنیاى غرب پیش بیاید، از هیچ چیز نمى گذرند، حاضرند انسان هاى زیادى را فدا کنند براى آن چیزى که جزو ارکان و اصول فرهنگ غربى است.
رهبر انقلاب با تأکید بر پیشرفت هاى مادى تمدن غرب، ثروت ها، دانش ها و اختراعات، یادآور مى شوند با وجود این پیشرفت ها، غربیها به معناى انسانى کلمه سعادتمند نیستند، آرامش روحى و عدالت اجتماعى ندارند.
آنان در نظر از تساهل و تسامح سخن مى گویند، امّا در عمل سخت متعصب و متحجّرند، شعار آزادى فکر دارند، اما در عمل فرهنگ خود را بر دیگران تحمیل مى کنند.
کسب دانش مانند آنچه در بحث انرژى هسته اى مشاهده مى کنیم، آزاد نیست، دانش را مى خواهند در انحصار خود بگیرند.
شایان ذکر است که رهبر معظم انقلاب، چنان که قبلاً نیز گذشت چنین نیست که هیچ نکته مثبتى در فرهنگ غرب نبینند و هر نوع تعامل صحیح را رد کنند:
هیچ کس نمى تواند بگوید فرهنگ غرب یکسره زشت است، نه، زیبایى هایى هم حتماً دارد... مجموعه اى است از خوبى ها و بدى ها و یک ملت عاقل، یک مجموعه عاقل و خردمند آن خوبیها را مى گیرد، به فرهنگ خودش اضافه مى کند، فرهنگ خودش را غنى مى کند و آن بدیها را رد مى کند.
به هر روى یکى از عوامل تأثیرگذار در فرهنگ سیاسى ایران، فرهنگ غربى است که فرهنگ اصیل ایرانى، بومى و اسلامى ما را دچار خدشه کرده است، آیت الله خامنه اى در این باره مى فرمایند:
بنابر این ضایع کردند ما را، یعنى من آن چیزى را که عامل اصلى و آن میکروب اساسى مى بینم براى انحطاط فرهنگى و ضیاع فرهنگى خودمان، که واقعاً ضایع کردند ما را از لحاظ فرهنگى... اولاً: گذشته ما را که عمده اش منبعث از اسلام و جوشیده از اسلام و تعالیم اسلام است آن را به فراموشى دادند و از یاد بردند و دوم اینکه ترتیبات غرب را و سبک غرب را با فرهنگ خود آنها، فرهنگ بومى شان، حتى فرهنگ بدوى... عیناً آوردند اینجا براى اینکه این را تزریق کنند.
انواع فرهنگ سیاسى
فرهنگ سیاسى را بر اساس نگاه هاى مختلف به گونه هاى متفاوت مى توان تقسیم کرد؛ طبق یک نظر سه نوع فرهنگ سیاسى به قرار زیر وجود دارد:
1 ـ فرهنگ سیاسى مشارکتى (Participant)؛ یعنى فرهنگى که در آن مردم در امور سیاسى جامعه مشارکت فعّالانه اى از خود نشان مى دهند، نسبت به حق شهروندى خود آگاهند، نظام سیاسى خود را قبول دارند، در تصمیم سازى ایفاى نقش مى کنند، در فرایندهاى سیاسى مشارکت بالفعل و بالقوه دارند، از مسائل سیاسى جامعه آگاهند و مى توانند تقاضاى سیاسى خود را مطرح ساخته، حمایت سیاسى خود را در اختیار رهبران سیاسى مورد نظر قرار مى دهند.
2 ـ فرهنگ سیاسى پیرو (Subject)؛ این نوع فرهنگ سیاسى را اطاعتى یا تبعى نیز مى توانیم بنامیم. در این گونه، مردم هر چند خود را شهروند مى دانند و نسبت به مسائل سیاسى جامعه آگاهى دارند، امّا مشارکت آنان در سیاست، انفعالى است، نظام سیاسى کشور را خیلى نمى پسندند، چندان احساس تکلیف سیاسى و تعهد نسبت به دخالت در آن ندارند، احساس مى کنند قدرت تصمیم سازى و تأثیرگذارى بر مراکز قدرت ندارند، اطاعت آنان از مقامات حکومتى و مشارکت در انتخابات و فرایند سیاسى منفعلانه است.
3. فرهنگ سیاسى محدود (Parochial)؛ در جوامعى که از این نوع فرهنگ برخوردارند، افراد نسبت به حقوق شهروندى خود آگاه نیستند، نسبت به دخالت در سیاست علاقه اى ندارند، خود را فاقد کارایى سیاسى دانسته، نسبت به مشارکت در نهادهاى سیاسى و تصمیم سازى ناتوان مى بینند، این نوع فرهنگ سیاسى را قبیله اى نیز مى توان نام گذاشت و بیشتر مخصوص جوامع عقب مانده سیاسى است. افراد این نوع جوامع در واقع از سیاست و حکومت بى اطلاع اند و تقریباً به طور کامل درگیر خانواده، و جوامع محلى خویش اند. به افراد داراى این فرهنگ، کوچک اندیش (Parochial)مى گویند.
از مجموع بیانات آیت الله خامنه اى چنین مستفاد مى شود که ایشان در بین انواع فرهنگ سیاسى، نوع مشارکتى و فعّال آن را توصیه و ترویج مى کنند، بارها در انتخابات مختلف اعم از خبرگان، ریاست جمهورى، مجلس و شوراها از آحاد مردم مى خواهند که با حضور آگاهانه و فعّال و با هوشیارى در پاى صندوق هاى رأى حاضر شده، نقش والاى خود را در سرنوشت سیاسى کشور ایفا کنند. ایشان مشارکت سیاسى در انتخابات را حتى در زمانى که به مرحله دوم نیز کشیده مى شود، واجب شرعى و سیاسى مى دانند:
یک طرز فکر پیشرفته بسیار مدرن و قابل دفاع در نظام اسلامى براى حق رأى مردم و فعالیت هاى سیاسى وجود دارد... البته فعالیت هاى سیاسى فقط حق رأى نیست... آزادى هاى سیاسى، حق رأى دادن، حق انتخاب کردن، حق فعالیت سیاسى کردن، حق تلاش هاى سیاسى کردن، اینها چیزى است که در جوامع اسلامى از قدیم معمول بوده است و اسلام این را آورده [است].
تأمل در این سخنان ما را به این نتیجه مى رساند که در فرهنگ سیاسى مشارکتى البته از نوع اسلامى آن که مد نظر رهبرى است، تنها تکلیف مطرح نیست، تا اینکه صرفاً مردم به دلیل وجوب شرعى، مشارکت سیاسى داشته باشند و به صورت انفعالى وارد جامعه سیاسى شوند، بلکه در کنار تکلیف، حق نیز مطرح است. مشارکت سیاسى حق مردم است، آزادى سیاسى در چارچوب اسلامى آن، حق مردم است. آزادى سیاسى از نظر رهبر انقلاب اسلامى به طور خلاصه بدین معناست که افراد جامعه اسلامى در تکوین و همچنین هدایت نظام سیاسى جامعه داراى نقش و اثر باشند.
ایشان در دیدار با جوانان اصفهان از آنان مى خواهند که آزادى را از مطالبات همیشگى خود بدانند:
آزادى اسلامى را با همان مفهوم بسیار والاى اسلامى که دارد چه آزادى فردى، چه آزادى اجتماعى و سیاسى، چه آزادى معنوى و روحى، این را جزو خواست هاى همیشگى خودشان بدانند.
معظم له ریشه و منشأ فرهنگ سیاسى مشارکتى در حکومت اسلامى را در چهار عامل زیر معرفى مى کنند:
1 ـ آیات قرآن کریم
2 ـ روایات و از جمله نامه امام على(ع) به مالک اشتر
3 ـ روش حکومت در صدر اسلام
4 ـ توصیه هاى مسلمانان دوره اول اسلام و عمل آنها با توده هاى مردم مسلمان و حتى غیر مسلمان.
فرهنگ سیاسى مشارکتى در نظر معظم له ویژگى یک جامعه زنده است. به تعبیر ایشان؛ در یک جامعه زنده همه موظفند به تلاش سیاسى و البته تلاش سیاسى غیر از سیاست زدگى و سیاست بازى است. تلاش سیاسى یعنى آگاه شدن از جریان کنونى جامعه و خطراتى که آن را تهدید مى کند، مشخص کردن جبهه دوست و جبهه دشمن و گرفتن موضع مناسب در قبال آنها.
ایشان یادآور مى شوند که جهت گیرى فرهنگ سیاسى مشارکتى و اقدام به فعالیت سیاسى حتماً علیه دولت و مسئولان و نظام نیست، فعالیت سیاسى با بد گفتن، فحاشى و اهانت به این و آن حاصل نمى شود؛ این [شیوه] نوعى تقلب و سیاسى کارى است.
با این تذکر اخلاق در متن فرهنگ سیاسى مشارکتى از نوع اسلامى جایگاه والایى پیدا مى کند که در تضاد با فرهنگ مشارکتى سکولار قرار دارد.
رهبر معظم انقلاب قدرت واقعى را نهفته در فرهنگ سیاسى مشارکتى با توجه به ابعاد معرفتى، گرایشى و عملى آن مى دانند:
قدرت واقعى، عبارت است از قدرت ملتى که؛
اولا؛ آگاه باشد پیرامون او چه مى گذرد.
ثانیاً؛ به حق و راه خود ایمان داشته باشد.
ثالثاً: تصمیم بگیرد که این راه را ادامه دهد.
اگر ملتى این سه خصوصیت را داشت، هیچ قدرتى در دنیا از او قوى تر نیست.
با توجه به مباحث یاد شده، روشن مى شود که آیت الله خامنه اى فرهنگ سیاسى تبعى یا انفعالى را رد مى کنند، اینکه حاکمان خود را ارباب مردم بدانند، از آنان فقط اطاعت بى چون و چرا طلب کنند و حقى براى مردم در حاکمیت قائل نباشند یا مردم خود را یکسره تابع و مطیع قدرت بدانند، در اظهار نظر سیاسى و تحلیل ها برخورد سردى از خود نشان دهند، علاقه چندانى به فعالیت سیاسى نداشته باشند، اسلام یا دین را جداى از سیاست فرض کنند، در تصمیم سازى هاى مسئولان نقش منفعلانه داشته باشند و یا کنار بکشند، از نظر فرهنگ سیاسى اسلامى پذیرفته نیست. این نوع فرهنگ در نظام هاى استبدادى و طاغوتى ترویج مى شود، رهبر معظم انقلاب در طرد این فرهنگ با اشاره به قبل از انقلاب اسلامى مى فرماید:
مردم به عنوان صاحبان اصلى کشور مطلقا مطرح نبودند. در این ملک بزرگ، یک ناصرالدین شاهى حکومت مى کرده که او همه آحاد این مردم را نوکران خویش مى دانسته؛ اعم از نوکران رسمى اش که از صدر اعظمش گرفته تا وزراء... آحاد مردم هم که رعیتشان بودند... [این [سیاست و عقلیت حاکم، ذهینّت حاکم بر کل کشور بوده، قرن هاى متمادى ملت نقشى نداشتند.
در جاى دیگر بیان مى کنند:
ما از منجلاب یک فرهنگ طاغوتى خارج شدیم، ما سالیان درازى بلکه قرن هاى متمادى نسل در نسل هر چه نگاه کردیم، انحصارطلبى در مسئولیت هاى اجتماعى را دیدیم و مسئولیت اجتماعى را به معناى فقط پایگاهى براى قدرت مشاهده کردیم.
ایشان این فرهنگ را، فرهنگ اسارت انسان و عبودیت انسان در برابر انسان معرفى مى کند. فرهنگى جاهلى که اسلام آن را قبول ندارد:
امیرالمؤمنین(ع) دارد به آنها یک حق بزرگى را یادآورى مى کند، یعنى به آنها مى فهماندکه امرا و فرمانروایان شما نه حق تحکّم و تفرعن بر شما دارند و نه حق گرفتن چیزى از اموال شما را دارند.
رهبر انقلاب اسلامى چنانکه گذشت هم فرهنگ سیاسى اطاعتى ترویج شده از سوى نظام هاى شاهنشاهى، طاغوتى و استبدادى را نفى مى کند و هم با توصیه ها و تشویق ها به حضور آحاد مردم در صحنه سیاست و نقش آفرینى در ارکان حکومت، از آنان مى خواهد در خلاف جهت فرهنگ سیاسى اطاعتى اقدام کنند. همچنین فرهنگ سیاسى محدود یا قومى نیز مردود است، چون فرهنگى بسته، جامد، کوته نظر و مخصوص جوامع عقب مانده است، مردم در آن فاقد آگاهى سیاسى لازم اند و بیشتر سرگرم مسائل خانوادگى، قبیله اى، قومى و محلى خود هستند. معظم له فرهنگ سیاسى خانى، قلدرمآبى، قبیله اى و فرهنگ سیاسى بسته و متحجر را نفى و طرد مى کنند.
از نظر ایشان آگاهى و فهم سیاسى براى یک ملت ضرورى است، مردم باید قدرت تحلیل سیاسى داشته و به حقوق خود واقف باشند، دشمن شناس بوده، در سرنوشت سیاسى جامعه دخالت فعّال داشته باشند، در ابعاد فرهنگ سیاسى مشارکتى از نظر دانش و بینش سیاسى، گرایش ها و فعالیت هاى سیاسى به جایگاه والاى خود دست یابند، شاخص هاى فرهنگ سیاسى اسلامى را وجهه همّت خود قرار دهند.
ابعاد فرهنگ سیاسى
فرهنگ سیاسى در سه بعد آگاهى یا فهم سیاسى، گرایش و تمایلات و اقدام عملى یا مشارکت مطرح است. رهبر معظم انقلاب اسلامى به خوبى درباره هر سه بعد فرهنگ سیاسى نظر خود را بیان کرده اند که به اختصار بیان مى شود:
الف ـ آگاهى، فهم و تحلیل سیاسى؛ آیت الله خامنه اى بر ضرورت کسب دانش و بینش سیاسى و تحلیل حوادث از سوى مردم بسیار تأکید داشته اند، ایشان بویژه تأثیر این بعد از فرهنگ سیاسى را درباره وقایع دوران حکومت امام على(ع)، امام حسن مجتبى(ع) و حادثه کربلا به خوبى روشن مى کنند.
به عنوان نمونه درباره وقایع نهضت امام حسین(ع) مى فرمایند:
عوام کوفه تا دیدند یک نفرى با اسب و تجهیزات و اینها آمد، صورت خود را هم بسته، فکر کردند امام حسین(ع) است. رفتند گفتند: السلام علیک یابن رسول اللّه . خاصیت آدم عامى اینجورى است. آدمى که اهل تحلیل نیست، منتظر تحقیق نمى شود تا دید یک نفرى با اسب و تجهیزات وارد شده، بدون این که یک کلمه حرف با او زده باشند، یکى مى گوید این امام حسین(ع) است، همه مى گویند امام حسین(ع)، امام حسین(ع) و بنا مى کنند سلام کردن و احترام کردن.
بر این اساس رهبر انقلاب بویژه درباره نقش مهم بصیرت سیاسى و فقدان آن در تحولات تاریخى تأکید مى کنند و در فرهنگ سیاسى اسلامى بعد بصیرت سیاسى، قوه فهم و تحلیل مسائل از نظر ایشان بسیار اهمیت دارد، زیرا عمل بدون شناخت، حرکت در بیراهه است و سرعت عمل، بیش از پیش انسان را از حقیقت دور مى کند:
العامل على غیر بصیرة کالسائر على غیر طریق، فلا تزیده سرعة السیر الاّ بُعدا.
آیت اللّه خامنه اى آگاهى و تحلیل سیاسى را براى مردم چون آب و هوا ضرروى مى دانند و نیز این که مردم باید به حقوقشان واقف باشند:
اسلام مى گوید مردم باید به حقوق خود واقف باشند. امیرالمؤمنین به هوشیار کردن مردم و آگاه ساختن آنها نسبت به حقوقشان اصرار عجیبى داشت.
رهبر انقلاب اصولاً یکى از ویژگى هاى مهم یک نظام سیاسى مردمى و تفاوت آن را نظام دیکتاتورى ـ دیکتاتورى با شمشیر، نظامى گرى و استبداد و یا با حاکمیت سرمایه ـ در همین بعد از فرهنگ سیاسى یعنى آگاهى و فهم سیاسى بر مى شمرند.
ب ـ گرایش سیاسى: در این بعد از فرهنگ سیاسى و علاقه به فعالیت هاى سیاسى و مهم تر از آن جهت گیرى و تعیین خط مشى سیاسى مهم است.
نگاه مثبت یا منفى نسبت به سیاست و دخالت در آن، مهم شمردن حرفه سیاست در این بخش از فرهنگ سیاسى متجلّى است.
رهبر معظم انقلاب، بر ضرورت جهت گیرى سیاسى و تعیین خط مشى تأکید کرده اند، شناخت جبهه خودى از غیر خودى و در نتیجه گرایش و فعالیت در جبهه خودى، گرایش منفى نسبت به دشمن اسلام و کشور، روحیه استکبار ستیزى و خلاصه اینکه بدانیم در چه خطى کار مى کنیم:
بایستى به روشنى جهت و ماهیت کار خودتان را و حرکت خودتان را بدانید ... باید بدانید که در چه خطى دارید کار مى کنید و چرا دارید کار مى کنید.
ج ـ مشارکت سیاسى: تجلّى عملى فرهنگ سیاسى، در مشارکت سیاسى است. دخالت در سرنوشت سیاسى جامعه، تصمیم سازى، نقش آفرینى در فرآیند سیاسى کشور و حضور در صحنه، این بُعد از فرهنگ سیاسى را نشان مى دهد. شاید بتوان گفت مهم ترین شاخص فرهنگ سیاسى از این جهت، انتخابات است. حضرت آیت اللّه خامنه اى بارها بر لزوم و حتى وجوب شرکت آحاد مردم در انتخابات مختلف اعم از مجلس شوراى اسلامى، شهر و روستا، ریاست جمهورى و مجلس خبرگان رهبرى سخن گفته اند. ایشان حضور مردم را موجب یأس و نابودى دشمن، استحکام اقتدار ملى و پشتوانه استمرار انقلاب اسلامى مى دانند.
رهبر انقلاب این تصور را که حکومت هاى مردمى لزوما غیر از حکومت الهى و اسلامى اند، خطا دانسته، یکى از جلوه هاى مردمى بودن حکومت را در همین مشارکت سیاسى مى بینند یعنى این که مردم در اداره حکومت و تشکیل حکومت، تعیین حاکم و تعیین رژیم نقش اساسى داشته باشند.
ایشان انتخابات را مظهر حضور مردم و آزادى ملّت در انتخاب سرنوشت خود معرفى مى کنند و شرکت در آن را یک واجب شرعى مى دانند که به یک مورد به عنوان نمونه اشاره مى شود:
شرکت در انتخابات خبرگان را مثل یک واجب شرعى، واجب و لازم بشمرید و تمام آحاد ملت که مشمول این شرایط هستند در انتخابات شرکت کنند.
نقش انقلاب اسلامى ایران در فرهنگ سیاسى
از منظر آیت اللّه خامنه اى، انقلاب اسلامى ایران در سه سطح تأثیر بسزایى را در فرهنگ سیاسى بر جاى گذاشته است که به اختصار بیان مى کنیم:
1 ـ سطح ملى: در این سطح انقلاب اسلامى، نقش مهمى داشته است که به بعضى از آنها اشاره مى شود:
اوّل: انقلاب اسلامى سخن تازه اى را با عنوان حکومت اسلامى مطرح کرد که بر خلاف فرهنگ سیاسى غربى، نظام لیبرال دموکراسى اروپایى را الگو نمى کرد، بلکه از نظام جدیدى سخن مى گفت.
دوّم: آزادى، استقلال، ضدیت با استبداد و استعمار را ترویج کرده، روح مبارزه و تلاش براى آینده بهتر را در مردم زنده کرد و مهم تر آنکه انسان ها را که در رژیم استبداد شاهنشاهى بى قدر و ارزش شده بودند به ارزش خود آگاه کرد.
سوّم: در تضاد با فرهنگ سیاسى طاغوتى و استعمارى غرب که تلاش مى کردند تا از ملّت ایران موجودى حقیر، مطیع، دست نشانده و ضعیف بسازند، آنان را عزیز، انقلابى، مستقل و قوى بار آورد.
چهارم: بر خلاف فرهنگ سیاسى استبدادى و غربى، روحیه و فرهنگ بسیجى و مهم تر از آن جهادى را در ملّت ایران زنده و تقویت کرد، فرهنگ جهادى در همه عرصه ها و صحنه ها اعم از اقتصادى، سیاسى، فرهنگى، نظامى و اجتماعى.
پنجم: کامجویى مقامات و وابستگان آنها از قدرت را نفى نموده، با استئثار در قدرت، خویشاوندگرایى و باندبازى به شدت مخالفت کرد.
2 ـ جهان اسلام؛ تأثیر انقلاب اسلامى در فرهنگ سیاسى جهان اسلام را از جمله در «بیدارى دنیاى اسلام» مى توان نشان داد، به تعبیر رهبر معظم انقلاب ادبیات و فرهنگ انقلاب اسلامى در فضاى عمومى زندگى ملّتهاى مسلمان و عرب به طور کامل رسوخ و نفوذ کرده است.
علاوه بر این، انقلاب اسلامى، در فرهنگ سیاسى جهان اسلام مفاهیم مهمى چون ضدیت با استکبار، ضدیت با تسلط دنیاى کفر بر اسلام و ضدیت با وابستگى سیاسى و اقتصادى را زنده کرده است.
احیاى فرهنگ سیاسى مبتنى بر قرآن، نفى سکولاریزم و مهم تر از همه ضرورت بازگشت به اسلام ناب محمدى(ص) در دنیاى اسلام نشانگر تأثیر سازنده انقلاب اسلامى در فرهنگ سیاسى جهان اسلام است.
3 ـ سطح بین الملل: رهبر انقلاب معتقدند که انقلاب و نظام جمهورى اسلامى، اجزاى فرهنگ سیاسى رایج بین قدرتمندان عالم را زیر سئوال برده است، به گونه اى که فرهنگ ما، فرهنگى مغایر با آن فرهنگهاست، کما این که وضع حکومت و قدرت سیاسى و رابطه آن قدرت با مردم و پیوند بین آنها در دو فرهنگ متفاوت است.
برخلاف فرهنگ سیاسى غربى، انقلاب اسلامى طرفدارى و دفاع از جنبش همه مستضعفان عالم در مقابل مستکبران و قیام به حق سیاهان را در سطح بین الملل مطرح کرده است.
زیر سؤال بردن شاخص هاى فرهنگ سیاسى غرب در سطح بین المللى از جمله اصالت قدرت، مادى گرایى، دنیا پرستى، حزب بازى، سلطه طلبى، نفى معنویت، جدایى دین از سیاست، جدایى اخلاق و عرفان از سیاست، لیبرالیزم، اومانیزم و امتیازطلبى طبقات سرمایه دار را نیز مى توان از تأثیرات انقلاب اسلامى در فرهنگ سیاسى در سطح بین الملل ذکر کرد.
ایشان در بیان ارزشمند دیگرى نقش و اهمیت فرهنگ را چنین یادآور مى شوند:
فرهنگ مایه اصلى هویت ملتهاست. فرهنگِ یک ملت است که مى تواند آن ملت را پیشرفته، عزیز، توانا، عالم، فنّاور، نوآور و داراى آبروى جهانى کند.
از سویى دیگر راز سقوط تمدن ها و زوال آنها را نیز در ضعف فرهنگ معرفى مى نماید.
از نظر معظم له، مسئله فرهنگ بسیار مهم است، چون ضایعات فرهنگى زود فهمیده نمى شود، مثل تورم اقتصادى نیست که بشود هر روز اندازه گرفت، مثل عقب ماندگى هاى اقتصادى یا سازندگى نیست که پس از چهار، پنج سال جنبه منفى و مثبت آن قابل اندازه گیرى باشد. مسائل فرهنگى در بلندمدت اثر مى کند، دیر فهمیده مى شود و به همین نسبت صعب العلاج است.
رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامى، همچنین درباره نقش فرهنگ در مواجهه با دشمن اعلام مى دارند که اگر ما در زمینه مسائل فرهنگى خودمان را کاملاً اسلامى و انقلابى کنیم، در برخورد نظامى، سیاسى و اقتصادى با دشمن، شکست نخورده و نخواهیم خورد.
در اهمیت، جایگاه و نقش فرهنگ به همین اندازه بسنده کنیم که از نظر رهبر معظم انقلاب اسلامى، استقلال یک ملت جز با استقلال فرهنگى تأمین نمى شود، و اینکه:
فرهنگ در حقیقت همه چیز یک جامعه است، هیچ بنیاد اجتماعى و اقتصادى بدون اتکاء به یک فرهنگ شکل نمى گیرد.
روشن است که فرهنگ به گونه هاى مختلف تقسیم مى شود، سیاسى، اجتماعى، نظامى، اقتصادى، امّا در این میان فرهنگ سیاسى (Political Culture) از اهمیت والاترى برخوردار است.
معمولاً هر ملتى فرهنگ سیاسى خاص خود را داراست. فرهنگ سیاسى در ابعاد مختلف دانشى، مهارتى و نگرشى یک جامعه را متأثر مى سازد، باورها، اعتقادات و حتى دانش هاى خاصى را در جامعه و افراد ترویج مى کند، نوع تعاملات و مهارت هاى سیاسى شهروندان یک جامعه اعم از دولتمردان و سایر افراد را در امور سیاسى ـ اجتماعى شکل مى دهد، احساسات، علائق، گرایش ها، عاطفه ها و رفتارهاى مشخص و معینى را باعث مى شود. فرهنگ سیاسى در واقع چترى است که رویکردها، اهداف، نگرش ها، علائق و رفتارها را در جامعه زیر حمایت و پوشش خود دارد. بنابراین فرهنگ سیاسى یک جامعه بسیار مهم است و در بین انواع فرهنگ ها از همه مهم تر، به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامى:
مسئله، مسئله فرهنگ است... ؛ در درجه اول هم فرهنگ سیاسى، فرهنگ سیاسى!
شایان ذکر است که اهمیت فرهنگ و فرهنگ سیاسى تنها به گذشته تاریخ برنمى گردد و نقش والاى آن به زمان حال نیز منحصر نمى شود، بلکه باید گفت، تحول آفرینى آن در آینده بیشتر است. به تعبیر ارزشمند شهید مرتضى مطهرى:
انسانِ آینده، حیوان فرهنگى است نه حیوان اقتصادى.
با وجود اهمیت، نقش و جایگاهِ فرهنگ و بویژه فرهنگ سیاسى در گذشته، حال و آینده، تهاجم فرهنگى دشمن، مى کوشد فرهنگ سیاسى جامعه ما را به انزوا بکشاند و گاه چنین تصور مى رود که ما فرهنگ سیاسى مستقلى نداریم؛ ضعف تلاش در زمینه خنثى سازى این تلاش دشمن نیز مشهود است. خلأ موجود ما را بر آن مى دارد تا درباره شناسایى و تبیین ابعاد فرهنگ سیاسى اسلام تلاش بیشترى کنیم. بر این اساس این مقاله، فرهنگ سیاسى را از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آیت الله خامنه اى مورد توجه قرار داده است. پس از تعریف مفاهیم، با اشاره به رابطه دین و سیاست به عنوان بنیاد فرهنگ سیاسى اسلامى و ایرانى، بسترها، انواع و ابعاد فرهنگ سیاسى در ایران از نظر معظم له بیان مى شود. نقش انقلاب اسلامى ایران در فرهنگ سیاسى در سطح ملى، جهان اسلام و بین الملل از مباحث پایانى مقاله است. رویکرد مقاله نیز توصیفى ـ تحلیلى است.
مفهوم شناسى
1 ـ فرهنگ (Culture)
واژه فرهنگ مفاهیم فراوانى را در درون خود جاى داده است، لذا تعاریف گوناگونى نیز از آن شده است. معانى متفاوت فرهنگ حاکى از پیچیدگى و سیالیّت آن است. فرهنگ هم به مفهوم دانش، علم، معرفت، تعلیم و تربیت آثار علمى و ادبى یک قوم یا ملت است و هم آن را مجموعه آداب و رسوم، عقاید، افکار، ارزش ها و هنجارهاى یک ملت تعریف کرده اند، همان گونه که آن را مجموعه عناصر ذهنى و عینى جارى در سازمان هاى اجتماعى و قابل انتقال از نسلى به نسل دیگر نیز دانسته اند.
بعضى از متفکران فرهنگ را تارهاى معنایى مى دانند که انسان ها آن را بافته و در آن معلق اند. از این نگاه فرهنگ رمز یا نظامى از معانى تلقى مى شود که از طریق آنها انسان ها به ارتباط باهم پرداخته، شناخت و طرز فکر خود را درباره زندگى تداوم و توسعه مى بخشند.
رهبر معظم انقلاب، از فرهنگ در موارد متعددى سخن به میان آورده است و ضمن شکافتن ابعاد آن، تعریف دقیقى ارائه مى دهد:
فرهنگ هر جامعه اى یا هر ملتى یا هر انقلابى... به مجموعه دستاوردهاى ذهنى در آن جامعه [گفته مى شود] که شامل دانش، اخلاق، سنن، آداب و چیزهایى که از اینها سرچشمه مى گیرد [باشد]. به طور کلى ذهنیّت حاکم بر یک جامعه به معناى وسیعش، فرهنگ آن جامعه را تشکیل مى دهد، اعم از اینکه این ذهنیت از درون خود آن جامعه جوشیده باشد و فراورده تجربیات و اندیشه هاى خود آن جامعه باشد یا اینکه از خارج از آن جامعه در آن راه یافته باشد، لکن رنگ آن جامعه را به خود گرفته باشد، خودمانى شده باشد، در او هضم شده باشد.
معظم له در یک تعریف کاربردى نیز فرهنگ را شامل زبان، ادبیات، هنر، عقاید، آداب، سنت ها و خلقیات یک جامعه معرفى مى کند.
2. فرهنگ سیاسى (Political Culture)
اگر به مجموعه فراورده هاى عمیق ذهنى فرهنگ گفته مى شود، فرهنگ سیاسى باورها، اندیشه و عقاید مربوط به سیاست، قدرت و رهبرى جامعه است. براى درک این مفهوم لازم است به معناى افکار عمومى (Public Opinion) نیز توجه داشته باشیم. فرهنگ سیاسى و افکار عمومى هر دو با تمایلات سیاسى در جامعه ارتباط دارند، هر دو بر رفتارها و عکس العمل شهروندان تأثیر مى گذارند، امّا تفاوت آنها در سطح و عمق است. افکار عمومى با گرایش ها، تمایلات و رفتارهاى سیاسى روز مرتبط است، و از ثبات برخوردار نیست، ممکن است موجى برخیزد و شهروندان نسبت به عملکرد یک قوه حکومتى موقتاً بدبین شوند و موجى دیگر آن را به خوش بینى تبدیل کند. محبوبیت رئیس جمهور امروز در نزد افکار عمومى مثبت باشد و فردا تغییر کند. بنابر این افکار عمومى جامعه مرتب در حال تغییر و دگرگونى است. امّا فرهنگ سیاسى تقریباً از ثبات نسبى برخوردار است. تغییر در فرهنگ سیاسى زمان بر و کند است، مثلاً بدبینى به حکومت و یا برخورد استبدادى در رفتار افراد، از ویژگى هاى فرهنگ سیاسى است که ممکن است حتى با وجود تغییر حکومت استبدادى در عمق اذهان افراد وجود داشته باشد و چنانچه افکار عمومى درباره یک موضوع سیاسى به مدت زیادى دوام پیدا کند و از سطح ذهنیت افراد به عمق آن برود، تبدیل به فرهنگ سیاسى مى شود.
فرهنگ سیاسى در واقع توزیع خاصى از ایستارها، ارزش ها، احساسات، اطلاعات و مهارت هاى سیاسى است که هم بر رفتار شهروندان و هم رهبران و حاکمان تأثیر مى گذارد.
فرهنگ سیاسى، ارزش هاى سیاسى یک جامعه را تعیین مى کند، مبانى مشروعیت نظام سیاسى را روشن مى کند، در سطح و نوع تقاضاهاى سیاسى افراد و گروههاى یک جامعه مؤثر است، ممکن است افراد جامعه را مشارکت جو (Participant)، فعّال یا منفعل، پیرو (Subject)، اقتدارگرا، دموکرات، مستبد، قومیت گرا، وفاق گرا (consensual) و یا منازعه گرا (conflictual) بار آورد، بنابر این به سه نوع یاد شده قابل تقسیم است.
رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آیت الله خامنه اى در موارد متعددى از فرهنگ سیاسى سخن گفته اند، اهمیت فرهنگ سیاسى، انواع فرهنگ سیاسى، ویژگى هاى فرهنگ هاى سیاسى مختلف، تفاوت فرهنگ سیاسى اسلامى با فرهنگ سیاسى استبدادى و غربى و نقش انقلاب اسلامى در فرهنگ سیاسى ایران و مسلمانان از مباحث ایشان است از جمله در اشاره به مسائل فرهنگ سیاسى مى فرمایند:
ادب زمامداران، اخلاق زمامدارى در کشور ما، یکى از مسائل فرهنگ سیاسى این است.
در جاى دیگر سلطه فرهنگى را به عنوان مسأله فرهنگ سیاسى طرح مى کنند و درباره فرهنگ سیاسى امروز جهان مى فرمایند:
فرهنگ سیاسى امروز عالم، فرهنگ قدرت گرایى و قدرت طلبى است.
همچنین از ولایت، کرامت بخشى به مردم، مردم سالارى دینى، نفى حاکمیت زور و سلطه، آزادى و آزادگى به عنوان مبانى فرهنگ سیاسى در نظام جمهورى اسلامى ایران یاد مى کنند. معظم له حتى پیشنهاد تشکیل سمینار مستقلى درباره فرهنگ سیاسى اسلامى ایران براى تبیین نکات برجسته آن ارائه مى دهند.
با الهام از سخنان آیت الله خامنه اى، فرهنگ سیاسى را مجموعه «دستاوردهاى ذهنى نسبتاً پایدار و تجلّى عینى آنها در حوزه سیاست» تعریف مى کنیم که در عقاید، ارزش ها، ادبیات، اخلاق، دانش، سنت ها، آداب، هنر، احساسات و گرایش هاى سیاسى یک فرد، گروه و یا ملت ریشه دارد.
رهبر معظم انقلاب اسلامى از یک سو ویژگیهاى فرهنگ سیاسى مثبت و مطلوب و از سوى دیگر ویژگیهاى فرهنگ سیاسى منفى را به شرح زیر یادآور مى شوند:
الف: ویژگیهاى فرهنگ سیاسى مثبت:
ایمان به خدا، خضوع در مقابل حق، حق شناسى، ادب حاکمان و اخلاق زمامداران، استقلال، نه شرقى نه غربى بودن، حاکمیت پرهیزگاران، ولایت محورى، مردم سالارى دینى، کرامت بخشى به مردم، عدالت و آزادى، احیاى ارزش ها، اصول گرایى و آرمان خواهى، اعتماد به نفس، وجدان کارى، قانون گرایى، مسئولیت پذیرى و پاسخگویى امانت دارى، نظارت و فرصت شناسى.
ب: ویژگیهاى فرهنگ سیاسى منفى
قدرت گرایى، قدرت طلبى، حزب بازى، شخصیت سازى کاذب، سلطه طلبى، بى اعتنایى به مردم، امتیازطلبى طبقه حاکم، پذیرش نظام جهانى سلطه، حاکمیت زور و اقتدار، اسارت و عبودت انسان ها، استبداد و انحصارطلبى، بى اعتنایى به شخصیت زن، فساد سیاسى، مادى گرایى و نفى معنویت، دشمنى با ارزش ها و فضایل انسانى، جدایى دین و اخلاق و معنویت از سیاست.
رابطه دین و سیاست
قبلاً این نکته را بیان کردیم که هر جامعه و ملتى فرهنگ سیاسى خاص خود را دارد، فرهنگ سیاسى نیز خود ریشه در فرهنگ اصیل یک جامعه و ملت دارد و در هر فرهنگى یک سرى اصول بنیادین وجود دارد که نوع تعامل آنها با یکدیگر ساختار و ساختمان فرهنگ سیاسى را از سایر فرهنگ هاى سیاسى متمایز مى کند. از جمله مهم ترین این اصول نوع رابطه دین و سیاست در آن فرهنگ است. از آنجا که شناخت صحیح فرهنگ سیاسى از منظر رهبر انقلاب، بدون درک رابطه دین و سیاست از نگاه ایشان ناممکن است، در این قسمت ضرورى است در حد لازم به آن بپردازیم.
به جز مارکسیست ها که دین و سیاست را همچون اخلاق و حقوق و مانند آن تابعى از اقتصاد مى دانند و نگاه منفى و الحادى نسبت به دین دارند، دو گروه دیگر یعنى روشنفکران سکولار و برخى از مقدس نماها رابطه دین و سیاست را در تباین و تضاد مى بینند، رهبر معظم انقلاب هیچ یک از فرضیه هاى مذکور را برنمى تابند و با استدلال وحدت دین و سیاست را به روشنى اثبات مى کنند، ایشان مى پرسد:
سیاستمدارانى که دائماً دم از جدایى دین و سیاست مى زنند و کسانى از مدعیان دین دارى که به کمک آنان شتافته و همین سخن را تکرار مى کنند، آیا هرگز در آیات قرآن و تاریخ اسلام و احکام شریعت اندیشیده اند؟ آیا فکر کرده اند که اگر دین جدا از سیاست است، پس چرا قرآن همه امور سیاسى را، یعنى حکومت را، قانون را، صف بندى هاى زندگى را، جنگ و صلح را، تعیین دوست و دشمن را و دیگر مظاهر سیاست را، همه و همه را به خدا و دین خدا و اولیاى خدا مرتبط مى کند؟
در نگاه معظم له وحدت دین و سیاست با چهار دلیل زیر اثبات مى شود:
1. سیره سیاسى انبیاء الهى؛ مبارزه پیامبران الهى با طاغوت هاى زمان و طبقات مترف و ملأ، تشکیل نظام سیاسى و اداره جامعه، پرداختن به امور سیاسى اجتماع و تشکیل حکومت دینى به ویژه از سوى رسول خدا محمد بن عبدالله(ص) در مدینة النبى بیانگر آن است.
2. ماهیت آیات قرآنى؛ آیات کریمه قرآن به روشنى وحدت دین و سیاست را بیان مى کند به گونه اى که جاى انکار براى کسى نمى ماند. رهبر انقلاب از کسانى که دین را از سیاست جدا مى دانند مى پرسد:
آیا در آیه «یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا عدوّى وعدوّکم اولیاء» و آیه «ولا تطیعوا امر المسرفین الذین یفسدون فى الارض ولا یصلحون» یا آیات معرفى حزب اللّه و حزب الشیطان یا آیات ولایت الله، یا آیات حکم به غیر ما انزل الله، اندیشیده و در آن تأمل کرده اند؟
در ادامه مطلب مى خوانیم آیا اعمال و رفتار سیاسى و اجتماعى انسان ها که بیشترین بخش زندگى آنهاست بدون جزاست؟ پس «ووجدوا ما عملوا حاضراً» و «وُفیّت کُلُّ نفس ما عملت» چیست؟ همچنین از صدها آیه قرآن و احادیث مسلم درباره جهاد و حیات طیّبه قرآنى مى پرسند و اعلام مى دارند که این امور بدون حاکمیت دینى و ولایت الله اجرایش ناممکن است. بنابراین نقش و ارزش سیاست در دین را نمى توان دست کم یا نادیده گرفت.
3. هدف احکام الهى؛ بر این اساس نظام اسلامى در اهداف خود عدالت، رفاه مادى و معنوى، توزیع عادلانه ثروت، گسترش دین در سطح جهانى و اجراى احکام فقهى، سیاسى، نظامى، فرهنگى و اجتماعى و مانند آن را پى مى گیرد. روشن است بدون وحدت دین و سیاست، امکان اجراى این امور به شکل صحیح وجود ندارد، بدون داشتن اقتدار سیاسى ـ نظامى ناشى از حکومت قدرتمند دینى نمى توان ما انزل الله را اجرا کرد.
4. ولایت و سیره ائمه اطهار(ع)؛ در این زمینه معظم له به فلسفه عید سعید غدیر خم، تشکیل نظام اسلامى از سوى برخى از امامان معصوم(ع) و تلاش براى استقرار نظام اسلامى از سوى سایر امامان شیعه اشاره مى کنند، رهبر انقلاب ولایت را اساسى ترین مسئله دین معرفى مى کنند چون ولایت، نشانه و سایه توحید است. ولایت یعنى حکومت، چیزى است که در جامعه اسلامى متعلق به خداست و از خداى متعال به پیامبر و از او به ولىّ مومنین مى رسد. ایشان درباره فعالیت سیاسى ائمه(ع) مى گویند:
خط جهاد و مبارزه ائمه(ع)... در تمام دوران دویست و پنجاه ساله و در شکل هاى گوناگون استمرار داشته و هدف از آن، اولاً تبیین اسلام ناب و تفسیر صحیح قرآن و ارائه تصویرى روشن از معرفت اسلامى است و ثانیاً، تبیین مسئله امامت و حاکمیت سیاسى در جامعه اسلامى و ثالثاً، تلاش و کوشش براى تشکیل آن جامعه و تحقق بخشیدن به هدف پیامبر معظم اسلام(ص) و همه پیامبران؛ یعنى اقامه قسط و عدل و زدودن انداد الله از صحنه حکومت و سپردن زمام اداره زندگى به خلفاء الله و بندگان صالح خداوند.
تز جدایى دین از سیاست در غرب از نظر رهبر انقلاب ناشى از عملکرد منفى کلیسا و مبارزه با افکار نوى علما و دانشمندان بوده است و سپس این فکر را در دنیاى اسلامى بین روشنفکران ترویج کرده اند. سلاطین و مستبدان، روشنفکران وابسته و روحانیان دربارى از جمله کسانى بوده اند که براى حفظ منافع نامشروع خود در کنار استعمارگران اندیشه سکولار را در جوامع اسلامى ترویج داده اند.
معظم له همچنین به نقش احیاگر انقلاب اسلامى امام خمینى در پیوند نوین دین و سیاست و به تعبیر دقیق تر احیاى وحدت دین و سیاست اشاره مى کنند و ثمرات ارزشمند حاکمیت این پارادایم را در امور زیر خاطرنشان مى کنند:
1 ـ تجدید حیات اسلام در جهان جدید؛
2 ـ بازگشت روح عزت اسلامى به مسلمانان؛
3 ـ سرنگونى نظام طاغوتى شاهنشاهى پهلوى؛
4 ـ تشکیل حکومت اسلامى در ایران؛
5 ـ استقلال، آزادى و اصل نه شرقى ـ نه غربى؛
6 ـ ارائه مکتب سیاسى اسلام و تبیین ابعاد آن؛
7 ـ نمایش چهره اصیل دین در جهان امروز؛
8 ـ احیاى خودباورى و بیدارى اسلامى در جهان.
با توجه به نگاه رهبرى در تعامل دین و سیاست، باید گفت، فرهنگ سیاسى اسلامى ریشه در وحدت دین و سیاست دارد و هر گونه جدایى از دین آن را از هویت اصلى خود تهى نموده، بى اعتبار مى سازد. فرهنگ سیاسى ناشى از سکولاریزم، فرهنگى وارداتى، بیگانه و غیر اسلامى است. سکولاریزم با توجه به سیره انبیاء، امامان معصوم، اهداف دین اسلام و ماهیت آیات قرآن کریم، با روح اسلام در تضاد است.
آن فرهنگ سیاسى که اصالت را به قدرت، مادى گرایى و دنیا مى دهد، با نفى معنویت، انزواى دین، جدایى دین و اخلاق از سیاست و حکومت، حاکمیت طبقات سرمایه دار و فاسد و استعمار ملل دیگر را توجیه مى کند، از دموکراسى، حقوق بشر و انسان مدارى سخن مى گوید امّا در عمل خلاف آن رفتار مى کند، اسارت و عبودت انسان ها و نظام سلطه جهانى را توجیه و تأیید مى کند، چگونه مى تواند با روح اسلام سازگارى داشته باشد. آن فرهنگ سیاسى که عدالت در آن بى معناست و افسانه تلقى مى شود، نظام نابرابر اجتماعى و شکاف هاى عظیم ثروت و فقر را طبیعى مى داند. زن بازیچه هوس هاى سیاسى و اقتصادى اوست، بى بندوبارى و فساد اخلاقى را ترویج مى کند، نتیجه دموکراسى در کشورهاى اسلامى را چون به ضرر خود مى بیند (مانند آنچه در ایران، الجزایر و انتخابات مجلس ملى فلسطین با پیروزى حماس اتفاق افتاد) برنمى تابد، در مقابل خداوند خاضع و خاشع نیست، چگونه مى تواند از طرف مسلمانان مؤمن به خدا و ارزش هاى وحیانى پذیرفته شود؟!
فرهنگ سیاسى اسلامى در زمین دین ریشه دارد و فهم آن در منظر رهبر معظم انقلاب مشروط به درک این اساس و نظریه وحدت دین و سیاست است.
بسترهاى فرهنگ سیاسى در ایران
عوامل زمینه ساز و بسترهاى فرهنگ سیاسى در یک کشور متعددند، از یک جهت باورها، ارزش ها و هنجارهاى پذیرفته شده، سنت ها، آداب و رسوم دینى نقش آفرین صورت بندىِ فرهنگ سیاسى اند و از جهتى دیگر نظام سیاسى حاکم در گذشته و تاریخ سیاسى آن کشور، موفقیت ها، شکست ها و حتى موقعیت جغرافیاى سیاسى، موقعیت راهبردى و اقتصاد سیاسى و فرهنگ هاى تأثیرگذار خارجى و تهاجم فرهنگى بستر شکل گیرى فرهنگ سیاسى است.
رهبر معظم انقلاب در تعبیرى بیان مى کنند که فرهنگ ما ساخته شده تاریخ و مکتب و انقلاب ماست. بر این پایه سه عامل زمینه ساز فرهنگ سیاسى در ایران را به قرار زیر مى توانیم بیان کنیم:
الف ـ فرهنگ باستانى: این فرهنگ ریشه در ایران باستان دارد و نمادهاى آن در سنت ایرانى تداوم یافته، برخى از آنها مانند نوروز و چهارشنبه سورى هنوز رواج دارد.
ب ـ فرهنگ اسلامى: تأثیر این فرهنگ بر ایران کمى قبل از فتح ایران به دست مسلمانان شروع شده، پس از حاکمیت اسلام تا امروز استمرار یافته است. با این تفاوت که تا نزدیک به زمان صفویه گرایش این فرهنگ با مذهب اهل سنت و پس از آن شیعه دوازده امامى است.
ج ـ فرهنگ غربى: از زمان انقلاب مشروطیت و همزمان با تحولات فرهنگى وسیع در اروپا با پیدایش مکاتب سیاسى چون لیبرالیسم، سوسیالیسم و مارکسیسم و فاشیسم، ایران نیز از فرهنگ لیبرال، سوسیال و مارکسیسم تأثیر پذیرفت و باورهاى این فرهنگ هاى سیاسى در لایه هایى از اقشار مردم ایران بویژه روشنفکران تأثیر گذاشت، در دوره پهلوى، رضاشاه تلاش گسترده اى با همکارى روشنفکران سکولار و انگلیسى ها جهت نهادینه کردن فرهنگ سیاسى باستانى و سکولار در ایران انجام داد، محمدرضا پهلوى نیز با کمک آمریکا و انگلیس تداوم بخش آن بود تا اینکه با ظهور امام خمینى (ره) دوباره مکتب و فرهنگ سیاسى اسلام احیا شد و در چالش با دو فرهنگ یادشده پیروزى را نصیب خود کرد، اینک در جامعه ما با پیروزى انقلاب اسلامى در سال 1357، فرهنگ سیاسى غالب، فرهنگ سیاسى اسلام است. در واقع تاریخ ما حاکى از چالش بین سه فرهنگ ایرانى، اسلامى و غربى است. یک لایه زیرین فرهنگ باستانى که ضخامت چندانى ندارد با یک لایه نازک و سطحى از فرهنگ سیاسى غرب، لایه ضخیم و عمیق فرهنگ سیاسى اسلامى را در برگرفته اند. برخى از معاندان و مخالفان فرهنگ سیاسى اسلام نیز سعى در احیاى باورهاى فراموش شده باستانى از یک سو و ترویج ارزش ها و هنجارهاى فرهنگ سیاسى غرب براى مبارزه با فرهنگ سیاسى اسلام دارند، غافل از آنکه فرهنگ سیاسى اسلام چون خورشیدى همواره نورانیت و گرماى خود را بر این سرزمین بخشیده است و لایه هاى نازک ابرهاى سیاه باستانى و غربى نمى توانند مانع از تشعشع آن باشند.
حضرت آیت الله خامنه اى در یک نگاه جامع و گسترده، انواع فرهنگ هاى مؤثر در تاریخ گذشته ما تا امروز را مورد توجه قرار داده، با نقد و بررسى ابعاد آنها حقانیت فرهنگ سیاسى اسلام را اثبات مى کنند. با بهره گیرى از بیانات ایشان ذیلاً به آنها اشاره مى کنیم:
1 ـ فرهنگ شاهنشاهى: این فرهنگ با نام هاى فرهنگ استبدادى، طاغوتى و سلطنت گرایى نیز در بیانات آمده است. رهبر انقلاب درباره تأثیر و بسترسازى این نوع فرهنگ مى فرماید:
حاکم مستبد در رأس جامعه، همه انسان ها را تبدیل به آدمکهاى مستبد مى کند، فرهنگ استبداد از بالا به پایین سرایت مى کند، همه مستبد مى شوند، همه بى اعتنا به آراء دیگران مى شوند، همه خودمحور، هوس گرا و هواى نفسانى گرا مى شوند. امّا حاکم باتقوا حاکم عادل، جامعه را با تقوا مى کند....
از نظر معظم له فرهنگ شاهنشاهى، فرهنگ اسارت و عبودیت انسان در برابر انسان است، فرهنگ تضعیف انسان ها، خاضع کردن و ذلیل کردن آنهاست فرهنگ نفاق، اختلاف، تفرقه و ناهمدلى مردم باهم است، بر خلاف فرهنگ انقلاب اسلامى که فرهنگ عبودیت خدا و آزادى و رستگارى، فرهنگ صمیمیت، وحدت، انسجام و مهربانى است.
ایشان با تعبیر این نکته که ما از منجلاب یک فرهنگ طاغوتى خارج شدیم، انحصارطلبى و قدرت گرایى را نیز دو ویژگى دیگر این نوع فرهنگ سیاسى برمى شمرند که در قرن هاى متمادى تاریخ گذشته وجود داشته است.
رهبر معظم انقلاب هشدار مى دهند که: این جور نباشد که ما فرهنگ طاغوتى گذشته آن چنان تحت تأثیرمان قرار داده باشد یا قرار بدهد که اگرچه به ظاهر و به نام به طرف معیارهاى اسلامى دعوت یا حرکت مى کنیم، در باطن یک حرکت نامحسوسى به طرف معیارهاى جاهلى و طاغوتى داشته باشیم!
2 ـ فرهنگ غربى: از نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامى، فرهنگ غرب، فرهنگ برنامه ریزى براى فساد انسان است، فرهنگ دشمنى و بغض با ارزش ها، درخشندگى ها و فضیلت هاى انسانى است، فرهنگ خداوندان زور و زر و امپراتوران قدرت است، فرهنگ غفلت از یاد خدا و معنویت است، فرهنگ برهنگى، اختلاط و امتزاج بى قید و شرط زن و مرد است، از لیبرالیسم (آزادى خواهى)، تنها آزادى صاحبان سرمایه، کارتل ها و تراست ها را اراده مى کند، آزادى مطلق خودش را مى خواهد تا هر کار که بخواهد بکند.
فرهنگ غربى، فرهنگ سلطه است که ویژگى آن تهى بودن مفاهیم (مانند حقوق بشر، آزادى، مبارزه با تروریسم و...) از حقیقت و یا تفسیر آنها طبق خواست سلطه گران است. فرهنگ تمایزطلبى یا امتیازخواهى حاکمان نسبت به مردم است، فرهنگ پذیرش ظلم و ظالم، فرهنگ منیّت، تملّق و تعریف هاى دروغ براى نزدیک شدن به حاکم است.
از ویژگى هاى مهم فرهنگ سیاسى غرب، قدرت گرایى و به تعبیر بهتر، اصالت قدرت است. ایدئولوگ ها و تئوریسین هاى آمریکایى امروز صریحاً مى نویسند و مى گویند، حاکمیت بر دنیا حق ماست، رهبر انقلاب با نفى و طرد این نظر، آن را از دیدگاه اسلامى مردود مى دانند: چون قدرت سیاسى دارم، پس این حق را دارم، یعنى تفکر اصالت قدرت، در اسلام جایى ندارد.
ایشان در توضیح فرهنگ سیاسى امروز عالم یعنى قدرت گرایى مى گویند:
در دنیا اغلب بازى ها، بازى قدرت است. فرهنگ سیاسى امروز عالم، فرهنگ قدرت گرایى و قدرت طلبى است... حکومتها، با قدرت طلبى و براى قدرت طلبى، حزب بازى ها با قدرت طلبى و براى قدرت طلبى، شخصیت دادن ها براى مقاصد قدرت طلبانه است. علت هم این است که از ایمان به خدا، از خضوع در مقابل پروردگار عالم و شناختن قدر خدا خبرى نیست، و ما قدروا اللّه حق قدره.
از نگاه رهبر انقلاب، روح حاکم بر فرهنگ غرب، ماده پرستى و دنیاطلبى است. در محیط هاى اروپایى حتى مسئله حق رأى زنان زمانى مطرح شد که منافع کمپانى هاى اقتصادى ـ سیاسى نیازمند آن بود.
معظم له در انتقاد از غربیها که مسلمانان را متحجر و متعصب، کهنه پرست و واپس گرا مى نامند و منظورشان از اصول گرایى و بنیادگرایى همین است، مى گویند:
خودشان به این معنا متعصب و متحجّرند. آن جایى که پاى مسائل مهم براى دنیاى غرب پیش بیاید، از هیچ چیز نمى گذرند، حاضرند انسان هاى زیادى را فدا کنند براى آن چیزى که جزو ارکان و اصول فرهنگ غربى است.
رهبر انقلاب با تأکید بر پیشرفت هاى مادى تمدن غرب، ثروت ها، دانش ها و اختراعات، یادآور مى شوند با وجود این پیشرفت ها، غربیها به معناى انسانى کلمه سعادتمند نیستند، آرامش روحى و عدالت اجتماعى ندارند.
آنان در نظر از تساهل و تسامح سخن مى گویند، امّا در عمل سخت متعصب و متحجّرند، شعار آزادى فکر دارند، اما در عمل فرهنگ خود را بر دیگران تحمیل مى کنند.
کسب دانش مانند آنچه در بحث انرژى هسته اى مشاهده مى کنیم، آزاد نیست، دانش را مى خواهند در انحصار خود بگیرند.
شایان ذکر است که رهبر معظم انقلاب، چنان که قبلاً نیز گذشت چنین نیست که هیچ نکته مثبتى در فرهنگ غرب نبینند و هر نوع تعامل صحیح را رد کنند:
هیچ کس نمى تواند بگوید فرهنگ غرب یکسره زشت است، نه، زیبایى هایى هم حتماً دارد... مجموعه اى است از خوبى ها و بدى ها و یک ملت عاقل، یک مجموعه عاقل و خردمند آن خوبیها را مى گیرد، به فرهنگ خودش اضافه مى کند، فرهنگ خودش را غنى مى کند و آن بدیها را رد مى کند.
به هر روى یکى از عوامل تأثیرگذار در فرهنگ سیاسى ایران، فرهنگ غربى است که فرهنگ اصیل ایرانى، بومى و اسلامى ما را دچار خدشه کرده است، آیت الله خامنه اى در این باره مى فرمایند:
بنابر این ضایع کردند ما را، یعنى من آن چیزى را که عامل اصلى و آن میکروب اساسى مى بینم براى انحطاط فرهنگى و ضیاع فرهنگى خودمان، که واقعاً ضایع کردند ما را از لحاظ فرهنگى... اولاً: گذشته ما را که عمده اش منبعث از اسلام و جوشیده از اسلام و تعالیم اسلام است آن را به فراموشى دادند و از یاد بردند و دوم اینکه ترتیبات غرب را و سبک غرب را با فرهنگ خود آنها، فرهنگ بومى شان، حتى فرهنگ بدوى... عیناً آوردند اینجا براى اینکه این را تزریق کنند.
انواع فرهنگ سیاسى
فرهنگ سیاسى را بر اساس نگاه هاى مختلف به گونه هاى متفاوت مى توان تقسیم کرد؛ طبق یک نظر سه نوع فرهنگ سیاسى به قرار زیر وجود دارد:
1 ـ فرهنگ سیاسى مشارکتى (Participant)؛ یعنى فرهنگى که در آن مردم در امور سیاسى جامعه مشارکت فعّالانه اى از خود نشان مى دهند، نسبت به حق شهروندى خود آگاهند، نظام سیاسى خود را قبول دارند، در تصمیم سازى ایفاى نقش مى کنند، در فرایندهاى سیاسى مشارکت بالفعل و بالقوه دارند، از مسائل سیاسى جامعه آگاهند و مى توانند تقاضاى سیاسى خود را مطرح ساخته، حمایت سیاسى خود را در اختیار رهبران سیاسى مورد نظر قرار مى دهند.
2 ـ فرهنگ سیاسى پیرو (Subject)؛ این نوع فرهنگ سیاسى را اطاعتى یا تبعى نیز مى توانیم بنامیم. در این گونه، مردم هر چند خود را شهروند مى دانند و نسبت به مسائل سیاسى جامعه آگاهى دارند، امّا مشارکت آنان در سیاست، انفعالى است، نظام سیاسى کشور را خیلى نمى پسندند، چندان احساس تکلیف سیاسى و تعهد نسبت به دخالت در آن ندارند، احساس مى کنند قدرت تصمیم سازى و تأثیرگذارى بر مراکز قدرت ندارند، اطاعت آنان از مقامات حکومتى و مشارکت در انتخابات و فرایند سیاسى منفعلانه است.
3. فرهنگ سیاسى محدود (Parochial)؛ در جوامعى که از این نوع فرهنگ برخوردارند، افراد نسبت به حقوق شهروندى خود آگاه نیستند، نسبت به دخالت در سیاست علاقه اى ندارند، خود را فاقد کارایى سیاسى دانسته، نسبت به مشارکت در نهادهاى سیاسى و تصمیم سازى ناتوان مى بینند، این نوع فرهنگ سیاسى را قبیله اى نیز مى توان نام گذاشت و بیشتر مخصوص جوامع عقب مانده سیاسى است. افراد این نوع جوامع در واقع از سیاست و حکومت بى اطلاع اند و تقریباً به طور کامل درگیر خانواده، و جوامع محلى خویش اند. به افراد داراى این فرهنگ، کوچک اندیش (Parochial)مى گویند.
از مجموع بیانات آیت الله خامنه اى چنین مستفاد مى شود که ایشان در بین انواع فرهنگ سیاسى، نوع مشارکتى و فعّال آن را توصیه و ترویج مى کنند، بارها در انتخابات مختلف اعم از خبرگان، ریاست جمهورى، مجلس و شوراها از آحاد مردم مى خواهند که با حضور آگاهانه و فعّال و با هوشیارى در پاى صندوق هاى رأى حاضر شده، نقش والاى خود را در سرنوشت سیاسى کشور ایفا کنند. ایشان مشارکت سیاسى در انتخابات را حتى در زمانى که به مرحله دوم نیز کشیده مى شود، واجب شرعى و سیاسى مى دانند:
یک طرز فکر پیشرفته بسیار مدرن و قابل دفاع در نظام اسلامى براى حق رأى مردم و فعالیت هاى سیاسى وجود دارد... البته فعالیت هاى سیاسى فقط حق رأى نیست... آزادى هاى سیاسى، حق رأى دادن، حق انتخاب کردن، حق فعالیت سیاسى کردن، حق تلاش هاى سیاسى کردن، اینها چیزى است که در جوامع اسلامى از قدیم معمول بوده است و اسلام این را آورده [است].
تأمل در این سخنان ما را به این نتیجه مى رساند که در فرهنگ سیاسى مشارکتى البته از نوع اسلامى آن که مد نظر رهبرى است، تنها تکلیف مطرح نیست، تا اینکه صرفاً مردم به دلیل وجوب شرعى، مشارکت سیاسى داشته باشند و به صورت انفعالى وارد جامعه سیاسى شوند، بلکه در کنار تکلیف، حق نیز مطرح است. مشارکت سیاسى حق مردم است، آزادى سیاسى در چارچوب اسلامى آن، حق مردم است. آزادى سیاسى از نظر رهبر انقلاب اسلامى به طور خلاصه بدین معناست که افراد جامعه اسلامى در تکوین و همچنین هدایت نظام سیاسى جامعه داراى نقش و اثر باشند.
ایشان در دیدار با جوانان اصفهان از آنان مى خواهند که آزادى را از مطالبات همیشگى خود بدانند:
آزادى اسلامى را با همان مفهوم بسیار والاى اسلامى که دارد چه آزادى فردى، چه آزادى اجتماعى و سیاسى، چه آزادى معنوى و روحى، این را جزو خواست هاى همیشگى خودشان بدانند.
معظم له ریشه و منشأ فرهنگ سیاسى مشارکتى در حکومت اسلامى را در چهار عامل زیر معرفى مى کنند:
1 ـ آیات قرآن کریم
2 ـ روایات و از جمله نامه امام على(ع) به مالک اشتر
3 ـ روش حکومت در صدر اسلام
4 ـ توصیه هاى مسلمانان دوره اول اسلام و عمل آنها با توده هاى مردم مسلمان و حتى غیر مسلمان.
فرهنگ سیاسى مشارکتى در نظر معظم له ویژگى یک جامعه زنده است. به تعبیر ایشان؛ در یک جامعه زنده همه موظفند به تلاش سیاسى و البته تلاش سیاسى غیر از سیاست زدگى و سیاست بازى است. تلاش سیاسى یعنى آگاه شدن از جریان کنونى جامعه و خطراتى که آن را تهدید مى کند، مشخص کردن جبهه دوست و جبهه دشمن و گرفتن موضع مناسب در قبال آنها.
ایشان یادآور مى شوند که جهت گیرى فرهنگ سیاسى مشارکتى و اقدام به فعالیت سیاسى حتماً علیه دولت و مسئولان و نظام نیست، فعالیت سیاسى با بد گفتن، فحاشى و اهانت به این و آن حاصل نمى شود؛ این [شیوه] نوعى تقلب و سیاسى کارى است.
با این تذکر اخلاق در متن فرهنگ سیاسى مشارکتى از نوع اسلامى جایگاه والایى پیدا مى کند که در تضاد با فرهنگ مشارکتى سکولار قرار دارد.
رهبر معظم انقلاب قدرت واقعى را نهفته در فرهنگ سیاسى مشارکتى با توجه به ابعاد معرفتى، گرایشى و عملى آن مى دانند:
قدرت واقعى، عبارت است از قدرت ملتى که؛
اولا؛ آگاه باشد پیرامون او چه مى گذرد.
ثانیاً؛ به حق و راه خود ایمان داشته باشد.
ثالثاً: تصمیم بگیرد که این راه را ادامه دهد.
اگر ملتى این سه خصوصیت را داشت، هیچ قدرتى در دنیا از او قوى تر نیست.
با توجه به مباحث یاد شده، روشن مى شود که آیت الله خامنه اى فرهنگ سیاسى تبعى یا انفعالى را رد مى کنند، اینکه حاکمان خود را ارباب مردم بدانند، از آنان فقط اطاعت بى چون و چرا طلب کنند و حقى براى مردم در حاکمیت قائل نباشند یا مردم خود را یکسره تابع و مطیع قدرت بدانند، در اظهار نظر سیاسى و تحلیل ها برخورد سردى از خود نشان دهند، علاقه چندانى به فعالیت سیاسى نداشته باشند، اسلام یا دین را جداى از سیاست فرض کنند، در تصمیم سازى هاى مسئولان نقش منفعلانه داشته باشند و یا کنار بکشند، از نظر فرهنگ سیاسى اسلامى پذیرفته نیست. این نوع فرهنگ در نظام هاى استبدادى و طاغوتى ترویج مى شود، رهبر معظم انقلاب در طرد این فرهنگ با اشاره به قبل از انقلاب اسلامى مى فرماید:
مردم به عنوان صاحبان اصلى کشور مطلقا مطرح نبودند. در این ملک بزرگ، یک ناصرالدین شاهى حکومت مى کرده که او همه آحاد این مردم را نوکران خویش مى دانسته؛ اعم از نوکران رسمى اش که از صدر اعظمش گرفته تا وزراء... آحاد مردم هم که رعیتشان بودند... [این [سیاست و عقلیت حاکم، ذهینّت حاکم بر کل کشور بوده، قرن هاى متمادى ملت نقشى نداشتند.
در جاى دیگر بیان مى کنند:
ما از منجلاب یک فرهنگ طاغوتى خارج شدیم، ما سالیان درازى بلکه قرن هاى متمادى نسل در نسل هر چه نگاه کردیم، انحصارطلبى در مسئولیت هاى اجتماعى را دیدیم و مسئولیت اجتماعى را به معناى فقط پایگاهى براى قدرت مشاهده کردیم.
ایشان این فرهنگ را، فرهنگ اسارت انسان و عبودیت انسان در برابر انسان معرفى مى کند. فرهنگى جاهلى که اسلام آن را قبول ندارد:
امیرالمؤمنین(ع) دارد به آنها یک حق بزرگى را یادآورى مى کند، یعنى به آنها مى فهماندکه امرا و فرمانروایان شما نه حق تحکّم و تفرعن بر شما دارند و نه حق گرفتن چیزى از اموال شما را دارند.
رهبر انقلاب اسلامى چنانکه گذشت هم فرهنگ سیاسى اطاعتى ترویج شده از سوى نظام هاى شاهنشاهى، طاغوتى و استبدادى را نفى مى کند و هم با توصیه ها و تشویق ها به حضور آحاد مردم در صحنه سیاست و نقش آفرینى در ارکان حکومت، از آنان مى خواهد در خلاف جهت فرهنگ سیاسى اطاعتى اقدام کنند. همچنین فرهنگ سیاسى محدود یا قومى نیز مردود است، چون فرهنگى بسته، جامد، کوته نظر و مخصوص جوامع عقب مانده است، مردم در آن فاقد آگاهى سیاسى لازم اند و بیشتر سرگرم مسائل خانوادگى، قبیله اى، قومى و محلى خود هستند. معظم له فرهنگ سیاسى خانى، قلدرمآبى، قبیله اى و فرهنگ سیاسى بسته و متحجر را نفى و طرد مى کنند.
از نظر ایشان آگاهى و فهم سیاسى براى یک ملت ضرورى است، مردم باید قدرت تحلیل سیاسى داشته و به حقوق خود واقف باشند، دشمن شناس بوده، در سرنوشت سیاسى جامعه دخالت فعّال داشته باشند، در ابعاد فرهنگ سیاسى مشارکتى از نظر دانش و بینش سیاسى، گرایش ها و فعالیت هاى سیاسى به جایگاه والاى خود دست یابند، شاخص هاى فرهنگ سیاسى اسلامى را وجهه همّت خود قرار دهند.
ابعاد فرهنگ سیاسى
فرهنگ سیاسى در سه بعد آگاهى یا فهم سیاسى، گرایش و تمایلات و اقدام عملى یا مشارکت مطرح است. رهبر معظم انقلاب اسلامى به خوبى درباره هر سه بعد فرهنگ سیاسى نظر خود را بیان کرده اند که به اختصار بیان مى شود:
الف ـ آگاهى، فهم و تحلیل سیاسى؛ آیت الله خامنه اى بر ضرورت کسب دانش و بینش سیاسى و تحلیل حوادث از سوى مردم بسیار تأکید داشته اند، ایشان بویژه تأثیر این بعد از فرهنگ سیاسى را درباره وقایع دوران حکومت امام على(ع)، امام حسن مجتبى(ع) و حادثه کربلا به خوبى روشن مى کنند.
به عنوان نمونه درباره وقایع نهضت امام حسین(ع) مى فرمایند:
عوام کوفه تا دیدند یک نفرى با اسب و تجهیزات و اینها آمد، صورت خود را هم بسته، فکر کردند امام حسین(ع) است. رفتند گفتند: السلام علیک یابن رسول اللّه . خاصیت آدم عامى اینجورى است. آدمى که اهل تحلیل نیست، منتظر تحقیق نمى شود تا دید یک نفرى با اسب و تجهیزات وارد شده، بدون این که یک کلمه حرف با او زده باشند، یکى مى گوید این امام حسین(ع) است، همه مى گویند امام حسین(ع)، امام حسین(ع) و بنا مى کنند سلام کردن و احترام کردن.
بر این اساس رهبر انقلاب بویژه درباره نقش مهم بصیرت سیاسى و فقدان آن در تحولات تاریخى تأکید مى کنند و در فرهنگ سیاسى اسلامى بعد بصیرت سیاسى، قوه فهم و تحلیل مسائل از نظر ایشان بسیار اهمیت دارد، زیرا عمل بدون شناخت، حرکت در بیراهه است و سرعت عمل، بیش از پیش انسان را از حقیقت دور مى کند:
العامل على غیر بصیرة کالسائر على غیر طریق، فلا تزیده سرعة السیر الاّ بُعدا.
آیت اللّه خامنه اى آگاهى و تحلیل سیاسى را براى مردم چون آب و هوا ضرروى مى دانند و نیز این که مردم باید به حقوقشان واقف باشند:
اسلام مى گوید مردم باید به حقوق خود واقف باشند. امیرالمؤمنین به هوشیار کردن مردم و آگاه ساختن آنها نسبت به حقوقشان اصرار عجیبى داشت.
رهبر انقلاب اصولاً یکى از ویژگى هاى مهم یک نظام سیاسى مردمى و تفاوت آن را نظام دیکتاتورى ـ دیکتاتورى با شمشیر، نظامى گرى و استبداد و یا با حاکمیت سرمایه ـ در همین بعد از فرهنگ سیاسى یعنى آگاهى و فهم سیاسى بر مى شمرند.
ب ـ گرایش سیاسى: در این بعد از فرهنگ سیاسى و علاقه به فعالیت هاى سیاسى و مهم تر از آن جهت گیرى و تعیین خط مشى سیاسى مهم است.
نگاه مثبت یا منفى نسبت به سیاست و دخالت در آن، مهم شمردن حرفه سیاست در این بخش از فرهنگ سیاسى متجلّى است.
رهبر معظم انقلاب، بر ضرورت جهت گیرى سیاسى و تعیین خط مشى تأکید کرده اند، شناخت جبهه خودى از غیر خودى و در نتیجه گرایش و فعالیت در جبهه خودى، گرایش منفى نسبت به دشمن اسلام و کشور، روحیه استکبار ستیزى و خلاصه اینکه بدانیم در چه خطى کار مى کنیم:
بایستى به روشنى جهت و ماهیت کار خودتان را و حرکت خودتان را بدانید ... باید بدانید که در چه خطى دارید کار مى کنید و چرا دارید کار مى کنید.
ج ـ مشارکت سیاسى: تجلّى عملى فرهنگ سیاسى، در مشارکت سیاسى است. دخالت در سرنوشت سیاسى جامعه، تصمیم سازى، نقش آفرینى در فرآیند سیاسى کشور و حضور در صحنه، این بُعد از فرهنگ سیاسى را نشان مى دهد. شاید بتوان گفت مهم ترین شاخص فرهنگ سیاسى از این جهت، انتخابات است. حضرت آیت اللّه خامنه اى بارها بر لزوم و حتى وجوب شرکت آحاد مردم در انتخابات مختلف اعم از مجلس شوراى اسلامى، شهر و روستا، ریاست جمهورى و مجلس خبرگان رهبرى سخن گفته اند. ایشان حضور مردم را موجب یأس و نابودى دشمن، استحکام اقتدار ملى و پشتوانه استمرار انقلاب اسلامى مى دانند.
رهبر انقلاب این تصور را که حکومت هاى مردمى لزوما غیر از حکومت الهى و اسلامى اند، خطا دانسته، یکى از جلوه هاى مردمى بودن حکومت را در همین مشارکت سیاسى مى بینند یعنى این که مردم در اداره حکومت و تشکیل حکومت، تعیین حاکم و تعیین رژیم نقش اساسى داشته باشند.
ایشان انتخابات را مظهر حضور مردم و آزادى ملّت در انتخاب سرنوشت خود معرفى مى کنند و شرکت در آن را یک واجب شرعى مى دانند که به یک مورد به عنوان نمونه اشاره مى شود:
شرکت در انتخابات خبرگان را مثل یک واجب شرعى، واجب و لازم بشمرید و تمام آحاد ملت که مشمول این شرایط هستند در انتخابات شرکت کنند.
نقش انقلاب اسلامى ایران در فرهنگ سیاسى
از منظر آیت اللّه خامنه اى، انقلاب اسلامى ایران در سه سطح تأثیر بسزایى را در فرهنگ سیاسى بر جاى گذاشته است که به اختصار بیان مى کنیم:
1 ـ سطح ملى: در این سطح انقلاب اسلامى، نقش مهمى داشته است که به بعضى از آنها اشاره مى شود:
اوّل: انقلاب اسلامى سخن تازه اى را با عنوان حکومت اسلامى مطرح کرد که بر خلاف فرهنگ سیاسى غربى، نظام لیبرال دموکراسى اروپایى را الگو نمى کرد، بلکه از نظام جدیدى سخن مى گفت.
دوّم: آزادى، استقلال، ضدیت با استبداد و استعمار را ترویج کرده، روح مبارزه و تلاش براى آینده بهتر را در مردم زنده کرد و مهم تر آنکه انسان ها را که در رژیم استبداد شاهنشاهى بى قدر و ارزش شده بودند به ارزش خود آگاه کرد.
سوّم: در تضاد با فرهنگ سیاسى طاغوتى و استعمارى غرب که تلاش مى کردند تا از ملّت ایران موجودى حقیر، مطیع، دست نشانده و ضعیف بسازند، آنان را عزیز، انقلابى، مستقل و قوى بار آورد.
چهارم: بر خلاف فرهنگ سیاسى استبدادى و غربى، روحیه و فرهنگ بسیجى و مهم تر از آن جهادى را در ملّت ایران زنده و تقویت کرد، فرهنگ جهادى در همه عرصه ها و صحنه ها اعم از اقتصادى، سیاسى، فرهنگى، نظامى و اجتماعى.
پنجم: کامجویى مقامات و وابستگان آنها از قدرت را نفى نموده، با استئثار در قدرت، خویشاوندگرایى و باندبازى به شدت مخالفت کرد.
2 ـ جهان اسلام؛ تأثیر انقلاب اسلامى در فرهنگ سیاسى جهان اسلام را از جمله در «بیدارى دنیاى اسلام» مى توان نشان داد، به تعبیر رهبر معظم انقلاب ادبیات و فرهنگ انقلاب اسلامى در فضاى عمومى زندگى ملّتهاى مسلمان و عرب به طور کامل رسوخ و نفوذ کرده است.
علاوه بر این، انقلاب اسلامى، در فرهنگ سیاسى جهان اسلام مفاهیم مهمى چون ضدیت با استکبار، ضدیت با تسلط دنیاى کفر بر اسلام و ضدیت با وابستگى سیاسى و اقتصادى را زنده کرده است.
احیاى فرهنگ سیاسى مبتنى بر قرآن، نفى سکولاریزم و مهم تر از همه ضرورت بازگشت به اسلام ناب محمدى(ص) در دنیاى اسلام نشانگر تأثیر سازنده انقلاب اسلامى در فرهنگ سیاسى جهان اسلام است.
3 ـ سطح بین الملل: رهبر انقلاب معتقدند که انقلاب و نظام جمهورى اسلامى، اجزاى فرهنگ سیاسى رایج بین قدرتمندان عالم را زیر سئوال برده است، به گونه اى که فرهنگ ما، فرهنگى مغایر با آن فرهنگهاست، کما این که وضع حکومت و قدرت سیاسى و رابطه آن قدرت با مردم و پیوند بین آنها در دو فرهنگ متفاوت است.
برخلاف فرهنگ سیاسى غربى، انقلاب اسلامى طرفدارى و دفاع از جنبش همه مستضعفان عالم در مقابل مستکبران و قیام به حق سیاهان را در سطح بین الملل مطرح کرده است.
زیر سؤال بردن شاخص هاى فرهنگ سیاسى غرب در سطح بین المللى از جمله اصالت قدرت، مادى گرایى، دنیا پرستى، حزب بازى، سلطه طلبى، نفى معنویت، جدایى دین از سیاست، جدایى اخلاق و عرفان از سیاست، لیبرالیزم، اومانیزم و امتیازطلبى طبقات سرمایه دار را نیز مى توان از تأثیرات انقلاب اسلامى در فرهنگ سیاسى در سطح بین الملل ذکر کرد.