آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۴

چکیده

متن

مدتى بود که آرزوى سیر و بررسى در دیوان پروین اعتصامى، این شاعره نامدار ایران زمین را داشتم، ولى اشتغالات گوناگون روزانه مانع از این توفیق و سعادت بود.شنیدن خبر یادواره تجلیل از مقام ادبى او در دانشگاه آزاد اسلامى تبریز، این انگیزه را بیشتر تقویت نمود تا یک دور کامل از آغاز تا پایان این منشور عقلى، درایت، اندیشه را از نظر بگذرانم و بر مطالب، اندیشه‏ها و افکار انسانى و عرفاى والاى این اختر ادب و کمال، دسترسى پیدا نمایم.درها و گنجینه‏هاى ناسفته فراوانى را در این دیوان گرانسنگ جستم که قبلا اطلاعى از آنها نداشتم.از این سیر و بررسى اجمالى، گلچین‏هاى محدودى یادداشت نموده‏ام.از خداوند متعال توفیق تحلیل و تعمّق بیشترى را در اشعار و سروده‏هاى این اشعر شاعرات ایران زمین مى‏طلبم.و پیشاپیش این نیّت خیر و این تجلیل شایسته و لازمى را که در واقع تجلیل از مقام ادب و هنر و تکریم مقام شامخ زن مسلمان مى‏باشد، به اساتید، مسؤولان، دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامى تبریک و تهنیت عرض مى‏نمایم. اینک چند مورد از دریافتهاى خود را با امید عفو و گذشت و با انتظار تذکر و نقد و بررسى، در اختیار ادب دوستان قرار مى‏دهم:
رعایت ایجاز
در تمام اشعار و سروده‏هاى این نادره دوران، حتى یک شعر حشو و زائد یا سطحى و غیر جدّى که معمولا شاعران گرفتار آن مى‏گردند، وجود ندارد و این امر نشان مى‏دهد سراینده آنها همانند یک حکیم فرزانه، مربى عرفانى و اخلاقى در مقام ارشاد و هدایت اندیشه‏ها، گام برمى‏دارد و کوچک‏ترین کلمه یا حرف زائد یا سخن حشو و باطلى در طول تمام اشعار و سروده‏هاى او وجود ندارد، در صورتى که این امر در اشعار سروده‏هاى بزرگان نیز فراوان رخ داده است.
فروتنى و تواضع
پروین در دیوان خود، کمتر به خودستایى مى‏پردازد و به ندرت از تخلص خود سود مى‏جوید. از این‏رو، در کلّ دیوان پروین، اینجانب بیش از دو یا سه تخلص پیدا نکرد، آن هم در مقام سرزنش خویش بود، نه مطرح ساختن خوشتن؛وصف حال و نقل مقال خود بود.جایى تحت عنوان گره‏گشائى گفته است:
در تو«پروین»نیست فکر و عقل و هوش
ورنه رنگ حق نمى‏افتد ز جوش 1
در مورد دوم هم تحت عنوان«در کعبه دل» سروده است:
کسى بر مهتران«پروین»مهى نیست
که دل چون کعبه ز آلایش تهى داشت 2
در مورد سوم هم قطعه شعرى است که جهت سنگ مزار خویش سروده و نامى از خودش آورده است:
آن که خاک سیهش با این است
که دل چون کعبه ز آلایش تهى داشت 2
در مورد سوم هم قطعه شعرى است که جهت سنگ مزار خویش سروده و نامى از خودش آورده است:
آن که خاک سیهش با این است
اختر چرخ ادب«پروین»است 3
نگارنده جز موارد سه گانه فوق، مورد دیگرى در مجموع 4220 بیتى او پیدا ننمود و این امر نهایت تواضع، شکسته نفسى، یا به تعبیر دیگر مقام معنوى و روحانى و تواضع خاص او را نشان مى‏دهد.
ادب و عرفان
اشعار و سروده‏هاى خانم پروین، مشحون از معانى بکر و ناب عارى از حشو و زوائد، مصون از خیالبافى‏هاى افسانه‏اى مى‏باشد.او در سنین جوانى آنچنان سخنان منطقى و حقایق حکیمانه گفته است که اگر فردى او را نشناخته باشد، تصور مى‏کند که سقراط، افلاطون، یا لقمان و سلمان است که لب به سخن باز گشوده و مردم را مشمول افاضات علمى خود قرار داده است.او اهداف و مقاصد جدّى خود را با آوردن تمثیل و تشبیه و به گفتگو در آوردن موجودات، پرندگان به مخاطب خود، انتقال مى‏دهد و انتخاب مثال از واقعیتهاى ملموس زندگى، استفاده مى‏برد.
روح لطیف و حساس او، در مسائل عاطفى، مانند:مادر، کودک، یتیم، مطلوم...اوج مى‏گیرد و فوق العادگى خود را نشان مى‏دهد و از عمق جان و کنه عواطف و احساسات بشر دوستى سخن مى‏راند که نظیر آنها را کمتر در دیوانى به این کثرت و یکدستى مى‏توان پیدا نمود و اگر از معاصران خواسته باشیم نظیر و قرینى به او پیدا نماییم، جز همشهرى نامدارش، شهریار ملک ادب، فرد دیگرى را نمى‏توان نظیر او پیدا نمود و در برخى از موارد، از شهریار هم عمیق‏تر، سوزناک‏تر و دلنشین‏تر مى‏سراید.
پرهیز از ریا
پروین اعتصامى در طول دیوان خویش، از ریا، تزویر، سالوس، رشوه و وارونه نشان دادن حقایق که دستگیر عصر زندگى او بوده است، فراوان ناله سر مى‏دهد و شدیدترین حملات خود را نثار آن گونه قاضیان، داروغه‏ها، عسس‏ها مى‏نماید.با این که او در شدیدترین اعصار اختناق رضاشاهى زندگى مى‏نمود و خود یک جوان دردمندى بیش نبوده است، ولى در اثر تألّمات روحى و حوادث تلخ زندگى در همان برهه از جوانى، رخت از این سراى سپنج بربسته و طائر قدسى او به آشیان ابدى پیوسته است.
در ریشه‏یابى اندیشه‏ها و افکار اخلاقى و عرفانى او، اندک دقت و تعمقى به عمل آمد و مشخص گردید و که در غناء و پر بارسازى مضامین (1)-دیوان پروین اعتصامى، ص 195، چاپ حافظ، تهران 1363.
(2)-همان، ص 193.
(3)-همان، ص 239.
اشعار خویش به چند منبع پر فیض و حکمت استناد ورزیده است بیش از هر چیز، منبع الهام او، آیات و روایات و گفتار حکماى پیشین بوده است که تنها در زمینه نخستین به چند مورد از آنها اشارتى مى‏رود و جا دارد در دو زمینه دیگر نیز تحقیق و بررسى کاملى صورت پذیرد؛آنچنان که مبانى عقیدتى، فلسفى، و محرومیتها و فشارهاى زندگى او نیز قابل تعمق و دقت مى‏باشد.
بهره‏گیرى از آیات
یکى از خصوصیات بارز اشعار و سروده‏هاى پروین، بهره‏گیرى از آیات کریمه و نورانى قرآنى مى‏باشد که بر حشمت و شکوه سروده‏هاى او دو چندان افزوده است و او را در جوانى در ردیف«اشعر شاعرات»عصر خویش قرار داده است، لقبى که علامه قزوینى با آن لقب، او را ستوده است.این بهره‏بردارى در جاى جاى دیوان او منعکس و جلوه‏گر مى‏باشد که ما به نمونه‏هایى از آن اشاره مى‏کنیم:
1-ید بیضاء
او در نخستین قصیده از دیوان خود جایى که با سرآغاز:
اى دلت عبث مخور غم دنیا را
فکرت مکن نیامده فردا را
شروع مى‏گردد، در ضمن بیتى مى‏گوید:
ساحر فسون و شعبده انگارد
نور تجلّى و ید بیضاء را
این بیت، به خصوص کلمه اخیر آن، اشاره مستقیم به داستان معجزات حضرت موسى(ع) دارد که یکى از آنها«ید بیضاء»بود که از آستین بیرون مى‏آورد و چشمان ناظران را خیره مى‏کرد و در قرآن کریم آمده است:
«و نزع یده فاذا هى بیضاء للنّاظرین» (اعراف/108)
هنگامى که دوست خود را بیرون کشید.ناگاه او درخشنده و درخشان و خیره کننده تماشاگران بود.
2-لباس تقوى، بهترین پوششها
او در قصیده:
یکى پرسید از سقراط، کز مردن چه خواندستى
بگفت اى بى‏خبر مرگ از چه نامى، زندگانى را
پس از بیان حقایق حکمت آمیز توأم با اندرز و توصیه‏هاى منطقى مى‏گوید:
به جاى پرده تقوى که عیب‏جان بپوشاند
ز جسم آویختیم این پرده‏هاى پرنیانى را
این کلمه پرده تقوى، اشاره صریح به آیه شریفه دارد، جایى که در سوره اعراف مى‏فرماید:
«یا بنى آدم قد انزلنا علیکم لباسا یوارى‏ سوأتکم و ریشا و لباس التّقوى ذلک خیر ذلک من آیات اللّه لعلهم یتذکّرون»(اعراف/26)
3-گواهى دادن دست و زبان و دیگر اعضاء و جوارح
باز در همین قصیده آمده است:
در آن دیوان که حق حاکم شده است و زبان شاهد
نخواهد بود بازار بهاء چرب زبانى را
این بیت اشاره به دادگاه عدل الهى در رستاخیز دارد؛جایى که اعضاء و جوارح به اعمال فرد گواهى مى‏دهند که در قرآن کریم آمده است:
قالوا لجلودهم لم شهدتم علینا(فصلت/21)به پوستهاى خود گویند چرا بر ضدّ ما، شهادت و گواهى دادید؟یا آیه شریفه دیگرى که مى‏فرماید: «شهد علیهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم...» (فصلت/20)
4-خوردن و خوابیدن
او در قصیده«سیل فتنه»مى‏سراید:
اى کنده سیل فتنه زبنیادت
وى داده باد حادثه بر بادت
تنها نه خفتن است و تن آسانى
مقصود ز آفرینش و ایجادت
این ابیات اشاره به حکمت آمیز بودن خلقت موجودات دارد که در آیه شریفه قرآنى آمده است: «أفحسبتم انّما خلقناکم عبثا و انّکم الینا لا ترجعون»(مؤمنون/115)آیا گمان مى‏برید که شما را عبث و بیهوده خلق و ایجاد نموده‏ایم و شما به سوى ما برگردانده نخواهید شد؟آیا با خواب و خوردن مى‏توان به وظائف شرعى، اجتماعى و انسانى قیام نمود؟
5-اعمى و نابینا
در قصیده«هنر و علم کیمیاست»گوید:
اعمى است گر بدیده و عینش بنگرى
آن کو خطا نمود و ندانست کان خطاست
زآن گنج شایگان که به گنج قناعت است
مور ضعیف گر چه سلیمان شود رواست
این بیت اشاره به آیه شریفه‏اى است که به افرادى که حقایق را نادیده مى‏گیرند«اعمى» اطلاق نموده است؛مانند آیه:
«قل هل یستوى الأعمى و البصیر ام هل تستوى الظلمات و النور»(رعد/16)
6-دزد و دربان
اى دوست، دزد حاجب و دربان، نمى‏شود
گرگ سیه درون، سگ چوپان نمى‏شود
جز در نخیل، خوشه خرما کسى نیافت
جز بر خلیل، شعله گلستان نمى‏شود
این شعر اشاره به آیه شریفه:«قلنا یا نار کونى بردا و سلاما على ابراهیم»(الانبیاء/69)
گفتیم اى آتش نسبت به ابراهیم خنگ و سالم باش...
7-آئینه معنى
مترس از جانفشانى گر طریق عشق مى‏پوئى
چو اسماعیل باید سر نهادن روز قربانى
اشاره به داستان استقبال اسماعیل از خواب و رؤیاى صادقه پدر است که او را امر به ذبحش مى‏نمود:
«یا بنىّ انّى ارى فى المنام انّى أذبحک، فأنظر ماذا ترى، قال یا أبت إفعل ما تؤمر.ستجدنى انشاء اللّه من الصّابرین»(صافات/102)
فرزندم در خواب دیدم که ترا ذبح مى‏کنم، پس بنگر چگونه مى‏بینى؟گفت:پدر جان به آنچه مأمور شده‏اى، انجام بده.مرا از صابران و تحمل کنندگان خواهى یافت.
8-عصا و اژدها در قصیده آینه معنى.
عصا را اژدها بایست کردن، شعله را گلزار
تو با دعوى گه ابراهیم و گاهى پور عمرانى
اشاره به عصاى حضرت موسى(ع)داستان گلستان شدن آتش به ابراهیم خلیل الرحمن به امر خداى متعال مى‏باشد.
9-شناخت در قرآن:
آن که نشناخته از هم ألف و باء را
زو چه دارى طمع معرفت قرآنى
10-نوح در قصیده«حاصل عمر»
چو شدى نیک چه پرواست زبد روزى
چو شوى نوح چه اندیشه‏ات از طوفان
اى خوشا خاطر زنور علم مشحون داشتن
تیرگیها را از این اقلیم بیرون داشتن
همچو موسى بودن از نور تجلّى تابناک
گفتگوها با خدا در کوه هامون داشتن
اشاره دارد به آیه شریفه‏فلما تجلى ربّه للجبل جعله دکّا و خرّ موسى صعقا»(اعراف/143)
بزرگى داد یک درهم گد را
که هنگام دعا یاد آر ما را
یکى خندید گفت این درهم خرد
نمى‏ارزید این بیع و شراء را
به وقت بخشش و إنفاق، پروین
نباید داشت در دل، جز خدا را
اشاره به آیه شریفه‏اى در مورد اهل بیت(ع)
«و یطعمون الطّعام على حبّه مسکینا و یتیما و اسیرا إنّما نطعمکم لوجه اللّه لا نرید منکم جزاء و لا شکورا انا نخاف من ربّنا یوما عبوسا قمطریرا» (انسان/8)
اشاره صریحى به استفاده از آیه کریمه «جاهدوا باموالکم و انفسکم»(توبه/41)دارد، جایى که مى‏سراید:
به وقت همّت و عمل هوس راندیم
به روز کوشش و تدبیر، آرزو کردیم
عبث به چه نفتادیم دیو آز و هوى
هر آنچه کرد، بدیدیم و همچو او کردیم
بسى مجاهده کردیم در طریق نفاق
ببین چه بیهده تفسیر«جاهدوا»کردیم
در پایان نتیجه مى‏گیرد:
از آن ز شاخ حقایق به ما برى نرسید
که ما حکایت همیشه زرنگ و بو کردیم 1
11-لطف حق
احساسات و هنرمندیهاى شاعرانه او وقتى اوج مى‏گیرد که به داستان موسى و مادر او مى‏رسد و به دریا افکندن و سالم ماندن موسى را از الطاف جلیله حق تعالى مى‏داند و این اشعار لطف حق، تفسیر گونه‏اى بر آیات شریفه قرآنى است که بیش از صد مورد از قرآن مجید به ویژه در سوره شریفه «القصص»در آیات 7 تا 10 آن سوره آمده است جایى که مى‏فرماید:
«و أوحینا الى أمّ موسى ان ارضعیه...و أصبح فؤاد أمّ موسى فارغا»(القصص/10-8)
پروین مى‏گوید:
مادر موسى چو موسى را به نیل
درفکند از گفته رب جلیل
خود به ساحل کرد با حسرت نگاه
گفت کاى فرزند خرد و بى‏گناه
گر فراموشت کند لطف خداى
چون رهى زین کشتى بى‏ناخداى
گر نیارد ایزد پاکت به یاد
(1)-دیوان پروین، ص 157.
آب، خاکت را دهد ناگه به باد
تا این که او به مظاهر لطف الهى و اصل مى‏گردد و عارفانه سر مى‏دهد:
طفل مسکین چون کبوتر پر گرفت
بحر را چون دامن مادر گرفت
موج اوّل وهله چون طومار کرد
تندباد، اندیشه پیکار کرد
بحر را گفتم دگر طوفان مکن
این بناى شوق را ویران نکن
در میان مستمندان فرق نیست
این غریق خرد، بهر غرق نیست
صخره را گفتم مکن با او ستیز
قطره را گفتم بدان جانب مریز
امر دادم باد راکان شیرخوار
گیرد از دریا گذارد در کنار
تا این که پس از چندى گفتم...گفتم‏ها او را صحیح و سالم به دامن آسیه همسر فرعون تحویل مى‏دهد که مانند مادرى مهربان از او نگهدارى مى‏نماید.
12-توانا و ناتوان
در دست بانوئى به نخى گفت سوزنى
کاى هرزه گرد بى‏سر و بى‏پا چه مى‏کنى؟
ما مى‏رویم تا که بدوزیم پاره‏اى
هر جا که مى‏رسیم تو با ما چه مى‏کنى؟
خندید نخ که ما همه جا با تو همدمیم
بنگر به روز تجربه، تنها چه مى‏کنى؟
تا این که گوید:
پندار من ضعیفم و ناچیز و ناتوان
بى‏اتّحاد من تو توانا چه مى‏کنى؟
این قطعه از شعر اشاره صریحى به آیه شریفه «و اعتصموا بنحبل اللّه جمیعا و لا تفرّقوا» (آل عمران/103)دارد که قرآن همه را به اعتصام به رشته وحدت الهى فرا مى‏خواند و از پراکندگى و تفرقه برحذر مى‏دارد.
13-خان کرم
در مثنوى خان کرم وقتى از نعمتهاى الهى سخن مى‏راند و آنها در پیش چشم تماشاگران مجسّم مى‏سازد، اشعارى تحت این عنوان دارد:
ما نمى‏گوییم سائل در مزن
چون زدى این در، در دیگر مزن
آن که بر خوان کریمان کرد پشت
از لئیمان بشنود حرف درشت
آن درشتى کیفر خود کامهاست
ورنه بهر نامجویان نامهاست
هیچ خود بین از خدا خورسند نیست
شاخ بى‏بر در خور پیوند نیست
این اشعار مضمون آیاتى است که خداوند بنده را تنها به سوى خود مى‏خواند و مى‏فرماید: «ادعونى أستجب لکم»یا آیه دیگرى که مى‏فرماید: «یا ایها الذّین اسرفوا على أنفسهم لا تقنطوا من حمة اللّه انّ اللّه یغفر الذنوب جمیعا»...
این موارد بازگو شده و بسیارى از موارد ناگفته و بازگو نشده، حدود بهره‏بردارى و تأثیر پذیرى پروین را از قرآن مجید نشان مى‏دهد و اینگونه استفاده‏ها و استناره‏ها در دیوان پر از انوار پروین، فراوان آمده است که تتبّع وسیع آنها مجال بیشترى را مى‏طلبد.این امر، دقیقا نشان مى‏دهد اگر دیوان پروین دیوان عصار و دورانها گردیده است و در نیم قرن اخیر بیش از 50 بار به چاپ و طبع رسیده است، یقینا به برکت همین استفاده‏ها و استناره‏ها مى‏باشد.چون هر چیزى که بارقه‏اى از آن نور و ضیاء الهى بر آن تابیده باشد، آن را نیز جاودانى و همیشگى و تاریخى و ابدى خواهد ساخت.

تبلیغات