لطائف حکمی و نکات قرآنی در دیوان پروین اعتصامی
آرشیو
چکیده
متن
مدتى بود که آرزوى سیر و بررسى در دیوان پروین اعتصامى، این شاعره نامدار ایران زمین را داشتم، ولى اشتغالات گوناگون روزانه مانع از این توفیق و سعادت بود.شنیدن خبر یادواره تجلیل از مقام ادبى او در دانشگاه آزاد اسلامى تبریز، این انگیزه را بیشتر تقویت نمود تا یک دور کامل از آغاز تا پایان این منشور عقلى، درایت، اندیشه را از نظر بگذرانم و بر مطالب، اندیشهها و افکار انسانى و عرفاى والاى این اختر ادب و کمال، دسترسى پیدا نمایم.درها و گنجینههاى ناسفته فراوانى را در این دیوان گرانسنگ جستم که قبلا اطلاعى از آنها نداشتم.از این سیر و بررسى اجمالى، گلچینهاى محدودى یادداشت نمودهام.از خداوند متعال توفیق تحلیل و تعمّق بیشترى را در اشعار و سرودههاى این اشعر شاعرات ایران زمین مىطلبم.و پیشاپیش این نیّت خیر و این تجلیل شایسته و لازمى را که در واقع تجلیل از مقام ادب و هنر و تکریم مقام شامخ زن مسلمان مىباشد، به اساتید، مسؤولان، دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامى تبریک و تهنیت عرض مىنمایم. اینک چند مورد از دریافتهاى خود را با امید عفو و گذشت و با انتظار تذکر و نقد و بررسى، در اختیار ادب دوستان قرار مىدهم:
رعایت ایجاز
در تمام اشعار و سرودههاى این نادره دوران، حتى یک شعر حشو و زائد یا سطحى و غیر جدّى که معمولا شاعران گرفتار آن مىگردند، وجود ندارد و این امر نشان مىدهد سراینده آنها همانند یک حکیم فرزانه، مربى عرفانى و اخلاقى در مقام ارشاد و هدایت اندیشهها، گام برمىدارد و کوچکترین کلمه یا حرف زائد یا سخن حشو و باطلى در طول تمام اشعار و سرودههاى او وجود ندارد، در صورتى که این امر در اشعار سرودههاى بزرگان نیز فراوان رخ داده است.
فروتنى و تواضع
پروین در دیوان خود، کمتر به خودستایى مىپردازد و به ندرت از تخلص خود سود مىجوید. از اینرو، در کلّ دیوان پروین، اینجانب بیش از دو یا سه تخلص پیدا نکرد، آن هم در مقام سرزنش خویش بود، نه مطرح ساختن خوشتن؛وصف حال و نقل مقال خود بود.جایى تحت عنوان گرهگشائى گفته است:
در تو«پروین»نیست فکر و عقل و هوش
ورنه رنگ حق نمىافتد ز جوش 1
در مورد دوم هم تحت عنوان«در کعبه دل» سروده است:
کسى بر مهتران«پروین»مهى نیست
که دل چون کعبه ز آلایش تهى داشت 2
در مورد سوم هم قطعه شعرى است که جهت سنگ مزار خویش سروده و نامى از خودش آورده است:
آن که خاک سیهش با این است
که دل چون کعبه ز آلایش تهى داشت 2
در مورد سوم هم قطعه شعرى است که جهت سنگ مزار خویش سروده و نامى از خودش آورده است:
آن که خاک سیهش با این است
اختر چرخ ادب«پروین»است 3
نگارنده جز موارد سه گانه فوق، مورد دیگرى در مجموع 4220 بیتى او پیدا ننمود و این امر نهایت تواضع، شکسته نفسى، یا به تعبیر دیگر مقام معنوى و روحانى و تواضع خاص او را نشان مىدهد.
ادب و عرفان
اشعار و سرودههاى خانم پروین، مشحون از معانى بکر و ناب عارى از حشو و زوائد، مصون از خیالبافىهاى افسانهاى مىباشد.او در سنین جوانى آنچنان سخنان منطقى و حقایق حکیمانه گفته است که اگر فردى او را نشناخته باشد، تصور مىکند که سقراط، افلاطون، یا لقمان و سلمان است که لب به سخن باز گشوده و مردم را مشمول افاضات علمى خود قرار داده است.او اهداف و مقاصد جدّى خود را با آوردن تمثیل و تشبیه و به گفتگو در آوردن موجودات، پرندگان به مخاطب خود، انتقال مىدهد و انتخاب مثال از واقعیتهاى ملموس زندگى، استفاده مىبرد.
روح لطیف و حساس او، در مسائل عاطفى، مانند:مادر، کودک، یتیم، مطلوم...اوج مىگیرد و فوق العادگى خود را نشان مىدهد و از عمق جان و کنه عواطف و احساسات بشر دوستى سخن مىراند که نظیر آنها را کمتر در دیوانى به این کثرت و یکدستى مىتوان پیدا نمود و اگر از معاصران خواسته باشیم نظیر و قرینى به او پیدا نماییم، جز همشهرى نامدارش، شهریار ملک ادب، فرد دیگرى را نمىتوان نظیر او پیدا نمود و در برخى از موارد، از شهریار هم عمیقتر، سوزناکتر و دلنشینتر مىسراید.
پرهیز از ریا
پروین اعتصامى در طول دیوان خویش، از ریا، تزویر، سالوس، رشوه و وارونه نشان دادن حقایق که دستگیر عصر زندگى او بوده است، فراوان ناله سر مىدهد و شدیدترین حملات خود را نثار آن گونه قاضیان، داروغهها، عسسها مىنماید.با این که او در شدیدترین اعصار اختناق رضاشاهى زندگى مىنمود و خود یک جوان دردمندى بیش نبوده است، ولى در اثر تألّمات روحى و حوادث تلخ زندگى در همان برهه از جوانى، رخت از این سراى سپنج بربسته و طائر قدسى او به آشیان ابدى پیوسته است.
در ریشهیابى اندیشهها و افکار اخلاقى و عرفانى او، اندک دقت و تعمقى به عمل آمد و مشخص گردید و که در غناء و پر بارسازى مضامین (1)-دیوان پروین اعتصامى، ص 195، چاپ حافظ، تهران 1363.
(2)-همان، ص 193.
(3)-همان، ص 239.
اشعار خویش به چند منبع پر فیض و حکمت استناد ورزیده است بیش از هر چیز، منبع الهام او، آیات و روایات و گفتار حکماى پیشین بوده است که تنها در زمینه نخستین به چند مورد از آنها اشارتى مىرود و جا دارد در دو زمینه دیگر نیز تحقیق و بررسى کاملى صورت پذیرد؛آنچنان که مبانى عقیدتى، فلسفى، و محرومیتها و فشارهاى زندگى او نیز قابل تعمق و دقت مىباشد.
بهرهگیرى از آیات
یکى از خصوصیات بارز اشعار و سرودههاى پروین، بهرهگیرى از آیات کریمه و نورانى قرآنى مىباشد که بر حشمت و شکوه سرودههاى او دو چندان افزوده است و او را در جوانى در ردیف«اشعر شاعرات»عصر خویش قرار داده است، لقبى که علامه قزوینى با آن لقب، او را ستوده است.این بهرهبردارى در جاى جاى دیوان او منعکس و جلوهگر مىباشد که ما به نمونههایى از آن اشاره مىکنیم:
1-ید بیضاء
او در نخستین قصیده از دیوان خود جایى که با سرآغاز:
اى دلت عبث مخور غم دنیا را
فکرت مکن نیامده فردا را
شروع مىگردد، در ضمن بیتى مىگوید:
ساحر فسون و شعبده انگارد
نور تجلّى و ید بیضاء را
این بیت، به خصوص کلمه اخیر آن، اشاره مستقیم به داستان معجزات حضرت موسى(ع) دارد که یکى از آنها«ید بیضاء»بود که از آستین بیرون مىآورد و چشمان ناظران را خیره مىکرد و در قرآن کریم آمده است:
«و نزع یده فاذا هى بیضاء للنّاظرین» (اعراف/108)
هنگامى که دوست خود را بیرون کشید.ناگاه او درخشنده و درخشان و خیره کننده تماشاگران بود.
2-لباس تقوى، بهترین پوششها
او در قصیده:
یکى پرسید از سقراط، کز مردن چه خواندستى
بگفت اى بىخبر مرگ از چه نامى، زندگانى را
پس از بیان حقایق حکمت آمیز توأم با اندرز و توصیههاى منطقى مىگوید:
به جاى پرده تقوى که عیبجان بپوشاند
ز جسم آویختیم این پردههاى پرنیانى را
این کلمه پرده تقوى، اشاره صریح به آیه شریفه دارد، جایى که در سوره اعراف مىفرماید:
«یا بنى آدم قد انزلنا علیکم لباسا یوارى سوأتکم و ریشا و لباس التّقوى ذلک خیر ذلک من آیات اللّه لعلهم یتذکّرون»(اعراف/26)
3-گواهى دادن دست و زبان و دیگر اعضاء و جوارح
باز در همین قصیده آمده است:
در آن دیوان که حق حاکم شده است و زبان شاهد
نخواهد بود بازار بهاء چرب زبانى را
این بیت اشاره به دادگاه عدل الهى در رستاخیز دارد؛جایى که اعضاء و جوارح به اعمال فرد گواهى مىدهند که در قرآن کریم آمده است:
قالوا لجلودهم لم شهدتم علینا(فصلت/21)به پوستهاى خود گویند چرا بر ضدّ ما، شهادت و گواهى دادید؟یا آیه شریفه دیگرى که مىفرماید: «شهد علیهم سمعهم و ابصارهم و جلودهم...» (فصلت/20)
4-خوردن و خوابیدن
او در قصیده«سیل فتنه»مىسراید:
اى کنده سیل فتنه زبنیادت
وى داده باد حادثه بر بادت
تنها نه خفتن است و تن آسانى
مقصود ز آفرینش و ایجادت
این ابیات اشاره به حکمت آمیز بودن خلقت موجودات دارد که در آیه شریفه قرآنى آمده است: «أفحسبتم انّما خلقناکم عبثا و انّکم الینا لا ترجعون»(مؤمنون/115)آیا گمان مىبرید که شما را عبث و بیهوده خلق و ایجاد نمودهایم و شما به سوى ما برگردانده نخواهید شد؟آیا با خواب و خوردن مىتوان به وظائف شرعى، اجتماعى و انسانى قیام نمود؟
5-اعمى و نابینا
در قصیده«هنر و علم کیمیاست»گوید:
اعمى است گر بدیده و عینش بنگرى
آن کو خطا نمود و ندانست کان خطاست
زآن گنج شایگان که به گنج قناعت است
مور ضعیف گر چه سلیمان شود رواست
این بیت اشاره به آیه شریفهاى است که به افرادى که حقایق را نادیده مىگیرند«اعمى» اطلاق نموده است؛مانند آیه:
«قل هل یستوى الأعمى و البصیر ام هل تستوى الظلمات و النور»(رعد/16)
6-دزد و دربان
اى دوست، دزد حاجب و دربان، نمىشود
گرگ سیه درون، سگ چوپان نمىشود
جز در نخیل، خوشه خرما کسى نیافت
جز بر خلیل، شعله گلستان نمىشود
این شعر اشاره به آیه شریفه:«قلنا یا نار کونى بردا و سلاما على ابراهیم»(الانبیاء/69)
گفتیم اى آتش نسبت به ابراهیم خنگ و سالم باش...
7-آئینه معنى
مترس از جانفشانى گر طریق عشق مىپوئى
چو اسماعیل باید سر نهادن روز قربانى
اشاره به داستان استقبال اسماعیل از خواب و رؤیاى صادقه پدر است که او را امر به ذبحش مىنمود:
«یا بنىّ انّى ارى فى المنام انّى أذبحک، فأنظر ماذا ترى، قال یا أبت إفعل ما تؤمر.ستجدنى انشاء اللّه من الصّابرین»(صافات/102)
فرزندم در خواب دیدم که ترا ذبح مىکنم، پس بنگر چگونه مىبینى؟گفت:پدر جان به آنچه مأمور شدهاى، انجام بده.مرا از صابران و تحمل کنندگان خواهى یافت.
8-عصا و اژدها در قصیده آینه معنى.
عصا را اژدها بایست کردن، شعله را گلزار
تو با دعوى گه ابراهیم و گاهى پور عمرانى
اشاره به عصاى حضرت موسى(ع)داستان گلستان شدن آتش به ابراهیم خلیل الرحمن به امر خداى متعال مىباشد.
9-شناخت در قرآن:
آن که نشناخته از هم ألف و باء را
زو چه دارى طمع معرفت قرآنى
10-نوح در قصیده«حاصل عمر»
چو شدى نیک چه پرواست زبد روزى
چو شوى نوح چه اندیشهات از طوفان
اى خوشا خاطر زنور علم مشحون داشتن
تیرگیها را از این اقلیم بیرون داشتن
همچو موسى بودن از نور تجلّى تابناک
گفتگوها با خدا در کوه هامون داشتن
اشاره دارد به آیه شریفهفلما تجلى ربّه للجبل جعله دکّا و خرّ موسى صعقا»(اعراف/143)
بزرگى داد یک درهم گد را
که هنگام دعا یاد آر ما را
یکى خندید گفت این درهم خرد
نمىارزید این بیع و شراء را
به وقت بخشش و إنفاق، پروین
نباید داشت در دل، جز خدا را
اشاره به آیه شریفهاى در مورد اهل بیت(ع)
«و یطعمون الطّعام على حبّه مسکینا و یتیما و اسیرا إنّما نطعمکم لوجه اللّه لا نرید منکم جزاء و لا شکورا انا نخاف من ربّنا یوما عبوسا قمطریرا» (انسان/8)
اشاره صریحى به استفاده از آیه کریمه «جاهدوا باموالکم و انفسکم»(توبه/41)دارد، جایى که مىسراید:
به وقت همّت و عمل هوس راندیم
به روز کوشش و تدبیر، آرزو کردیم
عبث به چه نفتادیم دیو آز و هوى
هر آنچه کرد، بدیدیم و همچو او کردیم
بسى مجاهده کردیم در طریق نفاق
ببین چه بیهده تفسیر«جاهدوا»کردیم
در پایان نتیجه مىگیرد:
از آن ز شاخ حقایق به ما برى نرسید
که ما حکایت همیشه زرنگ و بو کردیم 1
11-لطف حق
احساسات و هنرمندیهاى شاعرانه او وقتى اوج مىگیرد که به داستان موسى و مادر او مىرسد و به دریا افکندن و سالم ماندن موسى را از الطاف جلیله حق تعالى مىداند و این اشعار لطف حق، تفسیر گونهاى بر آیات شریفه قرآنى است که بیش از صد مورد از قرآن مجید به ویژه در سوره شریفه «القصص»در آیات 7 تا 10 آن سوره آمده است جایى که مىفرماید:
«و أوحینا الى أمّ موسى ان ارضعیه...و أصبح فؤاد أمّ موسى فارغا»(القصص/10-8)
پروین مىگوید:
مادر موسى چو موسى را به نیل
درفکند از گفته رب جلیل
خود به ساحل کرد با حسرت نگاه
گفت کاى فرزند خرد و بىگناه
گر فراموشت کند لطف خداى
چون رهى زین کشتى بىناخداى
گر نیارد ایزد پاکت به یاد
(1)-دیوان پروین، ص 157.
آب، خاکت را دهد ناگه به باد
تا این که او به مظاهر لطف الهى و اصل مىگردد و عارفانه سر مىدهد:
طفل مسکین چون کبوتر پر گرفت
بحر را چون دامن مادر گرفت
موج اوّل وهله چون طومار کرد
تندباد، اندیشه پیکار کرد
بحر را گفتم دگر طوفان مکن
این بناى شوق را ویران نکن
در میان مستمندان فرق نیست
این غریق خرد، بهر غرق نیست
صخره را گفتم مکن با او ستیز
قطره را گفتم بدان جانب مریز
امر دادم باد راکان شیرخوار
گیرد از دریا گذارد در کنار
تا این که پس از چندى گفتم...گفتمها او را صحیح و سالم به دامن آسیه همسر فرعون تحویل مىدهد که مانند مادرى مهربان از او نگهدارى مىنماید.
12-توانا و ناتوان
در دست بانوئى به نخى گفت سوزنى
کاى هرزه گرد بىسر و بىپا چه مىکنى؟
ما مىرویم تا که بدوزیم پارهاى
هر جا که مىرسیم تو با ما چه مىکنى؟
خندید نخ که ما همه جا با تو همدمیم
بنگر به روز تجربه، تنها چه مىکنى؟
تا این که گوید:
پندار من ضعیفم و ناچیز و ناتوان
بىاتّحاد من تو توانا چه مىکنى؟
این قطعه از شعر اشاره صریحى به آیه شریفه «و اعتصموا بنحبل اللّه جمیعا و لا تفرّقوا» (آل عمران/103)دارد که قرآن همه را به اعتصام به رشته وحدت الهى فرا مىخواند و از پراکندگى و تفرقه برحذر مىدارد.
13-خان کرم
در مثنوى خان کرم وقتى از نعمتهاى الهى سخن مىراند و آنها در پیش چشم تماشاگران مجسّم مىسازد، اشعارى تحت این عنوان دارد:
ما نمىگوییم سائل در مزن
چون زدى این در، در دیگر مزن
آن که بر خوان کریمان کرد پشت
از لئیمان بشنود حرف درشت
آن درشتى کیفر خود کامهاست
ورنه بهر نامجویان نامهاست
هیچ خود بین از خدا خورسند نیست
شاخ بىبر در خور پیوند نیست
این اشعار مضمون آیاتى است که خداوند بنده را تنها به سوى خود مىخواند و مىفرماید: «ادعونى أستجب لکم»یا آیه دیگرى که مىفرماید: «یا ایها الذّین اسرفوا على أنفسهم لا تقنطوا من حمة اللّه انّ اللّه یغفر الذنوب جمیعا»...
این موارد بازگو شده و بسیارى از موارد ناگفته و بازگو نشده، حدود بهرهبردارى و تأثیر پذیرى پروین را از قرآن مجید نشان مىدهد و اینگونه استفادهها و استنارهها در دیوان پر از انوار پروین، فراوان آمده است که تتبّع وسیع آنها مجال بیشترى را مىطلبد.این امر، دقیقا نشان مىدهد اگر دیوان پروین دیوان عصار و دورانها گردیده است و در نیم قرن اخیر بیش از 50 بار به چاپ و طبع رسیده است، یقینا به برکت همین استفادهها و استنارهها مىباشد.چون هر چیزى که بارقهاى از آن نور و ضیاء الهى بر آن تابیده باشد، آن را نیز جاودانى و همیشگى و تاریخى و ابدى خواهد ساخت.