جنبش مزدکی
آرشیو
چکیده
متن
این پژوهش، یکى از جنبشهاى اجتماعى- مذهبى ایران پیش از اسلام را از جهت رابطه آن با قدرت سیاسى مورد بررسى قرار مىدهد.در بحث مقدماتى ردپاى اجتماعى مزدک در اوضاع سیاسى و اجتماعى و دینى ساسانیان پىگیرى مىشود و در واقع بر آن است که ناپایدارى اجتماعى و دینى حکومت ساسانى، عوامل بنیادین سقوط دولت دیرپاى ساسانى را مهیا کرده بود و نفوذ و رسوخ اندیشههاى مزدکى نشان از اهمیت یافتن اندیشههایى داشت که نفخههاى آزادى و انسانى داشتند.لذا اصول انسانى و تکامل جویانه اسلام، عالىترین تبلور نیازهاى انسان بود که جامعه ایرانى آن را در بر کشید.به طور کلى، زمینههاى جنبش مزدکى و بویژه دلایل حمایت قدرت سیاسى و نظام سلطنت ایران، موضوع مورد پژوهش است.
بررسى تاریخى جنبش مزدکیان، نیازمند بازنگرى به جامعه ایرانى در دوره ساسانى است. بدیهى است جنبشهاى عظیم اجتماعى-دینى، در یک روند و بستر تاریخى شکل و گسترش مىیابند و علل و عوامل گوناگونى در ظهور و تداوم تاریخى آنان مؤثرند.جنبش نوجویانه مزدکى از ویژگیهاى ساختارى جامعه ساسانى الهام مىگرفت و در واقع شکافهاى ژرف فکرى و اجتماعى ایران ساسانى را هویدا مىساخت و محصول و زائیده شرایط به ارث رسیده در این دوران بود. دسپوتیسم)Despostism(و سلطنت مطلقه، مشخصه عمومى ساسانى است.سیستم طبقاتى و ترتیب غیر قابل انعطاف اجتماعى و انحصار امتیازات از سختى و آشفتگى دوران، بویژه از دید توده مردم حکایت دارد.رفاه در محدوده طبقات ممتاز جامعه و سنگینى بار اجتماع در محدوده طبقه مولد ثروت، یعنى توده مردم بود.این سیستم طبقاتى، به مقتضاى نسب، جایگاه هر فرد را در اجتماع تعیین مىکرد.حکایت افسانهآمیز سعد الدین و راوینى، واقعیاتى از جامعه ساسانى را در اختیار ما قرار مىدهد:
«صاحب اقبالى از خسروان پارس دستور داده تا جشنى بگیرند و همه مردم از شهرى و لشکرى -خواص و عوام-عالم و جاهل، در صحرائى گرد آمده و هر یک را به مقتضاى درجه و مقام خویش در صفى قرار مىدهند و سپس خسرو در صدر مسند شاهى نشسته و فرمان مىدهد که منادى به جمع برآید که اى حاضران، هر یک در مرتبه فرودست خویش بنگرید و درجه ادنى ببیند و نظر بر اعلى منهید و شکر ایزدى بر مقام خویش بگذارید.هر یک به طبقه زیردست نگریسته و مباهات کردند مگر آخرین صف که موضع اهل ظلامات بود و به زجر آنها پرداخته که سزاوار زجر و تعزیرند...» (1)
گر چه نمونههاى بسیارى از داستان کفشگر فردوسى در دست است، اما گزارش این بلخى جلوه دیگرى را بیان مىدارد:
«عادت ملوک فرس و اکاثر آن بودى کى از همه ملوک اطراف چون صین و روم و ترک و هند دختران ستدندى و پیوندى ساختندى و هرگز هیچ دختر را بدیشان ندادى.دختران را جز با کسانى کى از اهل بیت ایشان بودند مواصلت نکردى...» (2)
این سیستم بسته طبقاتى هرمى شکل که پادشاه و خاندان سلطنت در رأس آن قرار داشت و عمدتا عامل دودمانى و خونى و نژادى در سلسله مراتب اجتماعى آن نقش سازنده داشت، چهار طبقه ارکان مهم آن را شکل مىدادند:شاهزادگان و امرا و رؤساى هفت خاندان بزرگى که تیولداران ایران بودند، طبقه اول این سیستم را تشکیل مىدادند.این خاندانها که چون نهادهاى سیاسى معاصر عمل مىکردند، در جدال با دربار براى دفاع از حقوق خود از عوامل تضعیف قدرت دولت بودند و نیز با تحمیلات جدیدى که بر جامعه روستایى قرار مىدادند از علل انحطاط و از هم گسیختگى اجتماعى بودند.بر عناصر تشکیلدهنده این طبقه ممتاز، مىبایست روحانیان طراز اول را که در امر سیاست و جانشینى دخالت داشتند، افزود. قدرت معنوى و نیز قدرت مالى ناشى از مالیاتهاى مذهبى از عوامل تقویتکننده این گروه بود.
اشراف و بزرگان ادارى و نظامى که مالک املاک و بردگان بودند، طبقه دوم این هرم اجتماعى را تشکیل مىدادند.اینان نیز از امتیازاتى چون معافیت مالیاتى بهره مىبردند. پادشاهان ساسانى با اهداى زمین به این گروه کوشیدند از حمایت آنان در رقابت با اشراف درجه اول برخوردار شوند.گر چه این سیاست در کوتاه مدت موفقیتآمیز بود، اما قدرت یابى اشراف و افزایش املاک آنان و کاهش اراضى دولتى و شاهى و طبعا تنزل عوایل خزانه، پىآمد آن بود.این امر، در تحلیل عوامل نهضت مزدکى مهم خواهد بود. نکته اساسى در بررسى مسائل داخلى حکومت ساسانى، رقابتهاى شدید بین نجباى فئودال و قدرت سلطنت است و شاهان ساسانى کوشیدند از قدرت اشراف طراز اول بکاهند و سقوط برخى شاهان، نتیجه این سیاست بود.
طبقه متوسط و صاحبان املاک جزء، سومین طبقه ساسانى به نام«آزادان»بودند و در نهایت آخرین طبقه، بندگان بودند که توده مردم ساسانى را شامل مىشد.اینان که از هر گونه حقوق اجتماعى و فردى محروم بودند، اساس نظام طبقاتى ساسانى را شکل مىدادند، این سیستم سخت و غیر قابل انعطاف که فاقد اصل قابلیت و تحول طبقاتى بود، زمینه نارضایتى و پذیرش تحول و دگرگونى را فراهم ساخت و جنبش مزدکى تنها یک تبلور آن بود.
تعدد زوجات یک مشخصه شناخته شده جامعه ساسانى است.اما مسأله زن موضوع پیچیده طبقات فرودست اجتماعى باقى ماند. اثرات نامطلوب تعدد زوجات بر نظام خانوادگى، بسیار مورد بحث قرار گرفته است.اما نکته این است که تعدد زوجات تنها به طبقات ممتاز جامعه اختصاص داشت و منابع تاریخى دوران اسلامى از حرمسراهاى اعیان و اشراف اطلاعات فراوانى در بردارند.بارتلمه که به تحقیق در نظام خانوادگى و حقوق زن در جامعه ساسانى پرداخته است، نشان مىدهد به رغم تعدد زوجات در جامعه ساسانى، طبقات پایین اجتماع حتى قادر به داشتن یک زن نبودهاند و از طرف دیگر، رسم تعدد زوجات تحقیر اجتماعى زنان و نیز سلسله مراتب و ارزش متفاوت آنان را در پى داشته است. (3) بدین جهت موضوع زن که یک مسأله مهم در اصلاحات مزدکیان به شمار آمد، در واقع ناظر بر واقعیات جامعه بود.
موضوع دیگرى که در تحلیل عوامل بنیادین بروز مزدکیان و سقوط ساسانى قابل تعمق است، سیستم اقتصادى و مالى و بویژه نظام مالیاتى است.اقتصاد ایران در دوره ساسانى بر مبناى کشاورزى استوار بود و مهمترین منبع درآمدى دولت، مالیات اراضى و نیز مالیات سرانه بود. دستگاه عظیم جنگى ساسانى که پیوسته در جبهههاى مختلف در توسعهطلبى سیاسى و اقتصادى بود و مىکوشید حاکمیت مطلق خود را بر اقوام و ملل تحت تابعیت تحکیم کند، مىبایست از خزانه نیرومند و پر رونقى برخوردار باشد.بنابراین، انواع گوناگون عوارض و مالیاتها که طبقه بندگان و مولد ثروت مىپرداختند، مخارج آن را فراهم کرد.
فردوسى طوسى اوضاع اقتصادى ایران در اوایل سلطنت قباد و مقارن جنبش مزدکى را چنین تصویر مىکند:
ز شاهان هر آنکس که بُد پیش ازو
اگر کم بدش جاه اگر بیش ازو
بجستند بهره ز کشت و درود
ز رسته کجا بیش از آن بود سود
سه یک بود و چهار یک بهره شاه
قباد آمد و ده یک آورد راه
ز ده یک بر آن بد که کمتر کند
بکوشد که کهتر چو مهتر کند
این خردنامه ایرانى، تعدى بر رعیت را تا بامداد سلطنت قباد ساسانى به خوبى نشان مىدهد.در واقع، یکى از رفورمهاى مزدک که در دوره انوشیروان تحقق عملى یافت، کاهش این تعدى و تعدیل سیستم مالیاتى کشور بود. محمد بن جریر طبرى با گزارش هجوم روستائیان به شهرها بر اثر تعدیات مالیاتى، مواد تکمیلى روایت تاریخى شاهنامه را به دست مىدهد و دلایل رشد شهرنشینى را در اختیار ما قرار مىدهد.در واقع، این آشفتگى اقتصادى، بحران سیاسى و اجتماعى را حادتر مىکرد و رویکرد به جنبش مزدکى در این مقوله نیز قابل بررسى است. موقعیت دینى جامعه ساسانى در بررسى جنبش مزدکى مىبایست مورد ارزیابى مجدد قرار گیرد.ساسانیان از درون معبد آناهیتاى استخر سر برآوردند و دین را رکنى از ارکان دولت خود قرار دادند.در واقع، امتزاج دین و دولت بارزترین جلوه خود را باز یافت؛گر چه این امر سابقه دیرینهاى در شرق داشت.دین زردشتى در گذر زمان در رابطه با قدرت سیاسى از پیچیدگیهاى خاصى برخوردار شد و در خدمت دولت قرار گرفت.اندیشه دینى حاکم، منافع طبقات حاکم را بر منافع عمومى تقدم بخشید، گر چه دین به صورت وسیع در زندگى مردم حضور داشت و روحانیان زردشتى به صورت پرقدرتترین و متنفذترین طبقه اجتماعى و سیاسى درآمده بودند.یک نمونه اقتدار این طبقه دخالت در«مسأله جانشینى»است.این نگرش مذهبى، یعنى دین براى دولت و حتى ایجاد دگرگونى در برخى اصول دینى که مىتوانست حیات و بقاى سیستم سیاسى را تداوم بخشد، از عوامل پذیرش اجتماعى اندیشه دینى نوینى خود که جنبههاى عمومىترى را دربرداشت.بنابراین، در بخشى از تاریخ ایران دوره ساسانى این حیات نوین دینى و اجتماعى را در جنبش مزدکى یافتند و مزدک پدیده چنین شرایطى است.
عوامل دیگرى در ظهور و گسترش مزدکیان مؤثر بودند:خشکسالى چند ساله که قحطى پىآمد آن بود؛بلاها و آفات فراوان که عامل مؤثر هجوم روستائیان به شهرها بود و اینان نیروى عظیم جنبش مزدکى را تشکیل دادند؛جنگهاى پیروز و بویژه شکست ایرانیان از هیاطله(484 م)که موجب گروگان گرفتن قباد و خراجگذارى ایران گردید؛تهیدستى کشور بر اثر جنگهاى متوالى؛ بروز خصومت بین نجباى بزرگ بویژه در ماجراى از میان برداشتن سوخرا؛ * اختلاف میان طبقات بزرگان و روحانیان و دهقانان؛تحقیر خاندان سلطنت بر اثر نزاعهاى بلاش و قباد و کوششهاى قباد براى تحکیم قدرت سلطنت و کاهش قدرت بزرگان.
در آستانه جنبش مزدکى، نابسامانیهاى اقتصادى و اجتماعى، شرایطى انفجارآمیز فراهم کرده بود و مزدک واکنشى شدید در برابر این اوضاع بحرانى بود.مزدک با شناخت عوامل ناپایدارى و بحران آفرین جامعه، اصول خود را بر ترمیم آنان قرار داد.بدین سبب مسأله زنان و اموال در اندیشههاى مزدک تقدم یافت.این نیاز عمیق اجتماعى، با رویکرد گسترده عمومى مواجه شد.ابن اثیر با بیان سخنان مزدک در برابر انوشیروان، چگونگى استقبال ایرانیان از جنبش مزدکى را نشان مىدهد.مزدک در پاسخ انو شیروان که قصد قتل عام مزدکیان را داشت، مىگوید:«آیا تو مىتوانى همه مردم را به قتل برسانى.» (4)
ظهور مزدک و گسترش ناگهانى و سریع آن در جامعه ساسانى، کاشف آن است که مردمان آن عصر تشنه اطلاحات عمیق و اساسى در زمینههاى اقتصادى و اجتماعى و دینى در ایران بودهاند.
قباد و مزدک
سؤال اساسى در بررسى جنبش مزدکى، علل حمایت پادشاه ایران از اندیشه اصلاحى مزدک است.جالب این است که هر چند این جنبش (*)سوخرا از نجباى بزرگ بود و قتل او با توطئه فساد و همکارى سایر نجباء، از جمله شاپور مهران صورت گرفت. پایههاى حکومت ساسانى را مورد تهدید قرار مىداد و در پى دگرگونى عمیق اجتماعى و موجى بنیانکن بر ضد امتیازات طبقات ممتاز-که خاندان سلطنت را نیز شامل مىشد-بوده است، اما قباد آنان را مورد حمایت قرار مىدهد. تحقیقات جدید پرتویى بر برخى نکات مبهم این سؤال مىافکنند، اما تمام جنبههاى آن مىبایست مورد بازنگرى قرار گیرد.
1-بانگاهى اجمالى بر منابع تاریخى ایران بویژه در دوران اسلامى، که از آثار دوره ساسانى بىبهره نیستند، چند دیدگاه در خصوص علل پیروى قباد از آئین مزدک مىتوان تبیین کرد. پارهاى از منابع معتقدند که نظام اجتماعى حاکم بر جامعه ساسانى محدودیتهایى را در دستیابى به زنان دربر داشته است و دیدگاه اشتراکى مزدک در مورد زنان، امکان حصول به برخى امیال و شکستن این نظام اجتماعى را ممکن مىگردانید. این سنتشکنى در آئین اشتراکى زنان مزدک، با امیال قباد نیز سازگارى داشته است.بنابر نظر پروکوپیوس:
«کواد با استفاده از قدرت و حاکمیت در کشور بدعتهاى تازهاى پدید آورد و پیرامون همگانى بودن زنان ایرانیان قانونى نوشت که موافق طبع بسیارى از مردم نبود.» (5)
کریستن سن درباره قانون مربوط به همگانى بودن زنان خاطرنشان نموده که قانونى درباره انهدام خانواده وجود نداشت. (6)
بر اساس این دسته منابع، علت حمایت قباد از مزدک، تمایل او به زنان بوده است و با آئین جدید در مورد زنان مىتوانست به خواسته خویش که نظام اجتماعى حاکم بر جامعه، مانعى در دستیابى به آن بود، نایل آید.بلعمى، از دانشمندان دوران سامانى و وزیر منصور بن نوح سامانى، معتقد است که قوانین مزدک در مورد زن، علت پیروى قباد از این آیین بوده است.چون:
«قباد به زنان میل بودى، بدو گروید و او را دست قوى کرد و زن هر کسى که خواستى بگرفتى.» (7)
شهرستانى، با استناد به نظریههاى پیشین، دلیل مشابهى بیان مىدارد و«علت پیروى قباد از مزدک را این دانستهاند که در آئین مزدک قانون جدیدى راجع به زن بود.از اینرو قباد از این امر خشنود شده چرا که او به زنان میل زیادى بودى.» (8)
مؤلف گمنام«مجمل التواریخ و القصص»در سال 520 ه.ق این دیدگاه را تأیید مىکند.
«قباد دین او بپذیرفت که مولع بود به زنان.» (9)
برخى از محققان معاصر معتقدند که قانون اشتراک زنان مزدک، سوء تعبیر شده است، در صورتى که چنین مفهومى نداشته است«بلکه قوانین تازهیى بوده که محدودیت ازدواج در بین طبقات را از میان برده و شاید ازدواجهاى آزادترى را مقرر داشته است.و اما در نتیجه سوء آن مبالغه شده و اشتراک زنان را بیان کردهاند.» (10) گزارش ابوریحان بیرونى موادى از این تحلیل را به دست مىدهد و این نظریه، روایتى در منابع پیشین مىیابد که قباد گرایشهایى به زنان داشته است و اصول طبقاتى جامعه ساسانى مانعى در حصول به آن بوده است و آئین مزدک تحقق آن را ممکن کرده است:
«...مزدک جزو دهات بود و چون مىدانست که قباد به زن پسر عموى خود علاقه دارد، این بود که از موقع استفاده کرد و قباد هم فى الفور این مذهب را قبول کرد و گفت اگر وصال زن عموى خود را مىخواهى این کار منوط به این است که مرا هم بر مادر انوشیروان متمکن سازى و قباد این شرط را پذیرفت و مادر انوشیروان را در اختیار مزدک گذاشت.انوشیروان نزد مزدک رفت و با او سخن گفت و بسیار زارى کرد و پایش را بوسید تا منتى بر او گذاشته، دست از مادرش کشید.و همین امر موجب شد که انوشیروان با به قدرت رسیدن آنها را قتل عام کند.» (11)
این نظریه، در منابع تاریخى قرن هفتم هجرى نیز تکرار شده است.ابن اثیر که شیوه تطبیق روایات تاریخى و به اصطلاح امروزى شیوه نقد تاریخى را به کار برده است، روایت تمایل قباد به مادر خسرو انوشیروان را آورده است. (12)
نکته قابل توجه این است که گر چه آئین جدید مزدک در مورد زنان، قباد را در حصول به امیال نفسانى امداد مىرسانید، اما سیستم انحصارى زنان حرمسرا و نظام دربارى باید مورد بازنگرى قرار مىگرفت و تقسیم زنان حرم در میان مردم، نتیجه ناخوشایند آن براى نظام سلطنت بود. طبرى مىنویسد که:به هنگام اعتلا و تفوق مزدکیان طبقات فرودست(السفلة)با بزرگان در آمیختند و به زنانى از دودمان اشراف و بزرگان دست یافتند، «که هرگز در آنان طمع نمىتوانستند بست.» (13)
هر چند منابع دوران اسلامى که از خداى نامههاى ساسانى نیز بىبهره نبودهاند، گزارشهایى در تمایل قباد به زنان دارند، اما به روشنى از موضوع اشتراکیت زنان مزدک سخنى به میان نمىآورند و حتى روایات متفاوتى در علل حمایت قباد از مزدک بیان مىدارند.
2-در نظریه دوم با استناد به برخى از گزارشهاى تاریخى، مىتوان دلیل حمایت پادشاه از مزدکیان را ضرورت اجتماعى و ناشى از ترس و وحشت او قلمداد کرد.چنانچه گذشت، منابع تاریخى از پذیرش همگانى اندیشه مزدکى در جامعه ایران سخن به میان آوردهاند و قباد با توجه به این شرایط اجتماعى، ملزم به همگانى با توده مردم بوده است.در واقع این سیاست، مناسبترین شیوه حفظ سلطنت بود.ثعالبى در «غرر اخبار الملوک الفرس و سیرهم»مواد تکمیلى این نظریه را بدست مىدهد:
«قباد از روى ترس پیروى مزدک را پذیرفت، زیرا مزدک دستور داد تا بینوایان انبارها را غارت کنند و قباد توانایى جلوگیرى آنان را نداشت... مزدکیان او را تهدید کردند که اگر پیرو عقاید ایشان نشود، وى را چون گوسفند سر خواهند برید و او را از ارتباط با اطرافیانش منع خواهند کرد و حتى مزدک به او امر کرد که مادر خود را هم به وى تسلیم کند.» (14)
ابو ریحان بیرونى در«آثار الباقیه»عقیده ایرانیان را در مورد دلیل پیروى پادشاه از جنبش مزدکى به روشنى بیان مىدارد:
«قباد بدو ایمان آورد و برخى از ایرانیان بر این عقیدهاند که قباد در ایمان به مزدک ناچار مضطر بوده؛چه، از کثرت پیروان او بر شاهى خود مىترسیده...» (15)
در این نظریه، نفوذ گسترده اندیشه مزدکى در میان مردم، در گرایش قباد به آئین جدید عامل مؤثر بوده است.این موضوع ضرورت دگرگونى در جامعه ایران را که ایدهآل اجتماعى است، نشان مىدهد.این عدم تحول و انجماد فکرى و طبقاتى زمینه رویکرد به جنبشها و افکار جدید را فراهم کرد و پذیرش اسلام در ایران در این مقوله نیز قابل بررسى است.
3-گزارش پارهاى دیگر از منابع بر تعدد و تنوع دلایل پیروى قباد از اندیشههاى مزدکى مىافزاید.بنابراین منابع، علاقه قلبى قباد و خلوص اعتقاد وى به مزدکیان عامل پذیرش و حمایت بوده است.در واقع قباد به سبب تمایلات دینى و اخلاقى و بنابر اعتقادى که به اصول فکرى مزدک دارد، به رغم تمام موانع سنتى و مخاطراتى که نظام سلطنت را هم از سوى طبقات ممتاز و هم از سوى مزدکیان اصلاح طلب تهدید مىکرد، به اندیشه جدید که ضرورت اجتماعى داشت، روى خوش نشان داد.
حکیم ابو القاسم فردوسى، معتقد است اصلاحاتى که قباد به اشاره مزدک انجام مىدهد براى گشایش زندگى مردم و رفع قحطى و به صلاح رعایا بوده است.خواجه نظام الملک طوسى، وزیر اندیشمند ملکشاه سلجوقى، که نظریاتش با الهام از خداى نامههاى دوره ساسانى معطوف به آن دوره تاریخى است با بیان چگونگى روى آوردن قباد به آئین مزدک، معتقد به پذیرش قلبى قباد است:
«مزدک زمینه اجتماعى را مناسب براى اشاعه افکار خویش مىدانسته، از اینرو دعوى پیامبرى کرده...قباد با شنیدن این سخنان موبدان و بزرگان را بخواند و مزدک را نیز فرا خواند.قباد از او معجزهاى خواسته تا اثبات پیامبرى وى باشد. مزدک با توسل به نیرنگ آتش را به سخن مىآورد. زیرا سوراخى در زیر آتشکده حفر کرده و شخصى را در آن قرار مىدهد و هنگام گفتگو با آتش، او سخن مىگوید و گفتههاى مزدک را تأیید مىکند که صلاح یزدانپرستان ایران زمین در آن است که سخن مزدک را به کار گیرند، تا نیکبختى دو جهانى بیابند.و این اقدام موجب مىشود که قباد بدو بگرود...» (16)
میر خواند، مورخ سده نهم هجرى، در«روضة الصفا»که یک اثر در تاریخ عمومى است، همین معجزه مزدک در به سخن آوردن آتش را نقل مىکند و آن را دلیل پذیرش قباد مىداند.حمزه اصفهانى، ادیب و مورخ قرن چهارم هجرى در «سنى الملوک الارض و الانبیاء»که تقریبا معاصر با خواجه نظام الملک است، آیندهنگرى قباد را دلیل حمایت از مزدک و نیز اضمحلال دولت او مىداند:
«چون کواد متوجه حیات عقبى بود، دولتش ویران شد.»و«شاهنشاهى او بر باد رفت، زیرا در اندیشه زندگانى آینده بود.» (17)
پارهاى تحقیقات جدید این نظریه را تأیید مىکنند.کریستن سن که مطالعاتى در ایران دوره ساسانى دارد معتقد است«قباد که یک ذهن طالب کمال و یک مرد سیاسى بزرگ بود بىشک ابتدا یکى از معتقدین دلداده مزدکیت بود.» (18) پیگولوسکایا بدین باور رسیده است که:«وى بلاشک مشتاق تعالیم مزدک شده و آن را به عنوان یک دین نو پذیرفته است.» (19)
گفتگوى قباد و مزدک در مورد قحطى و غلاء (آنگونه که فردوسى نقل مىکند)نشانههایى از رحم و مروت قباد و برانگیختن او براى اصلاحات ارزیابى مىگردد.نکته این است که آن دسته منابع تاریخى که چنین برداشتهایى در اختیار ما قرار مىدهند، اندکى بعد رفتار خشونتآمیز قباد در نابودى همدینان پیشین خویش را بیان مىدارند؛ به گونهاى که مشکل بتوان او را در روزگارى پیرو واقعى فرقه مزدکى دانست.نمونه برخورد قباد با سیاوش که متهم به اندیشه مزدکى بوده در دسترس است. (20)
4-بسیارى از تحقیقات جدید، اهداف سیاسى قباد را مورد نظر قرار مىدهند (21) و معتقدند جنبش مزدکى فرصتى در اختیار قباد قرار داد تا از نفوذ و قدرت روزافزون اشراف و نجباى بزرگ و جامعه روحانیان زردتشتى که همواره در مسائل مهم کشورى بویژه مسأله وراثت و جانشینى، دخالتى تهدیدکننده داشتند، بکاهد.این گروه در برخى مقاطع تاریخى در دوره ساسانى قدرتى بیش از شاهان مىیافتند و قدرت سلطنت تحت تأثیر قدرت آنان قرار مىگرفت و حتى در عزل و نصب شاهان دخالت مستقیم داشتند.خلع بلاش و به قدرت رسانیدن قباد یک نمونه آن است.
سوخرا سمبل قدرت اشراف و نفوذ آنان در دربار ساسانى است.گزارشهاى منابع، حاکى است که مردم به سبب قدرت سوخرا مسائل خویش را به جاى پادشاه با او در میان مىنهادند و در واقع این تحقیر مقام سلطنت در ایران بود که جنبهاى الهوى داشت.محمد بن جریر طبرى این دوران را به خوبى ترسیم مىکند:
«چون بیشتر روزگار قباد سپرى شد و تدبیر ملک به دست سوخرا بود، مردم بدو گرویدند و قباد را سبک گرفتند و قباد تحمل این نکرد و بدان رضا نداد...او را زندانى و کشت.» (22)
قبل از طبرى، یعقوبى از طفولیت قباد و قدرت یافتن سوخرا و تفوق او بر مقام سلطنت سخن به میان مىآورد و در نهایت«تحمل قدرت سوخرا برو ناگوار بود، پس او را بکشت.» (23)
حکیم ابو القاسم طوسى، قدرت اشراف و سوخرا را به نظم کشیده است:
همى گفت هر کس که جز تاج شاه
ندارد ز ایران ز گنج و سپاه
نه فرمانش باشد به چیزى نه راى
جهانى بشده بنده سوخراى
هر آنکس که بُد رازدار قباد
بر او این سخنها همى کرد یاد
ز گفتار بد شد دل کیقباد
ز رنجش بدل بر نکرد ایچ یاد
و نیز در جاى دیگر مىسراید:
همى رفت شادان سوى شهر خویش
ز هر کام برداشته بهر خویشS}
همه پارس او را شده چون رهى
همه بود جز تاج شاهنشهى
بران بود که من شاه بنشاندم
به شاهى برو آفرین خواندم
ز گفتار بإد شد دل کیقباد
ز رنجش بدل بر نکرد ایچ یاد
پروکوپیوس، مورخ رومى در شرح جنگهاى ایران و روم در دوره ساسانى، مواردى از اقتدار و استقلال سوخرا را در مسائل سیاست خارجى و مذاکره با رومیان نشان مىدهد.او به عنوان نماینده ایران در مذاکرات صلح و انعقاد پیمان با رومیان، بنا بر سوابدید خویش و بدون رایزنى در ایران، مسأله مورد نزاع ایالت لازیکا)Lazica( را که از دیرباز در تصرف ایران بود و رومیان آن را غصب کرده بودند، به میان مىآورد که نتیجه آن، شکست مذاکرات و به هم خوردن پیمان بود. (24) به طور کلى، بر اساس این نظریه، قباد براى آن که از نفوذ مغان و اشراف و قدرت نجباء لشکرى و کشورى که موجب تضعیف اتوکراسى و قدرت شاهان ساسانى بودند، بکاهد، آئین جدید مزدکى را پذیرفته است.
حاصل سخن
جنبش مزدکى با الهام و آگاهى از نابسامانیهاى درونى جامعه ایران و بویژه توجه به نیازهاى توده مردم که نظام اجتماعى و اقتصادى مسلط به سختى آن را محدود مىکرد، شکل گرفت.این جنبش با اصول جدیدى در مورد زنان و مالکیت که با هدف بهبود وضع اجتماعى و اقتصادى صورت گرفت، عملکرد خود را بروز داد.قباد با روحیه اصلاحطلبى و نیز ضرورتهاى موجود بویژه در رابطه با تضعیف عناصر قدرتمند، اندیشه مزدک را قالبى مناسب براى تحقق رفورم دید. فردوسى طوسى فکر اصلاحى قباد و نیز بدیمنى زمانه را با افسوس بیان مىدارد:
زمانه ندادش بر آن پر درنگ
به دریا بس ایمن مشو از نهنگ
به کسرى رسید آن سزاوار تاج
ببخشید بر جاى ده یک خراج
شدند انجمن بخردان و ردان
بزرگان و بیدار دل موبدان
رفورم اقتصادى بیش از اصلاحات دیگر در نظر قباد اهمیت داشت.پى آمد این رفورم اقتصادى، تضعیف قدرت اشراف و روحانیان بود و توزیع متعادلتر ثروت را در پى داشت.قباد در بامداد جلوس بر تخت شاهى، قانون تازهاى در باب توزیع ثروت بنا نهاد که اصول برجسته آن وضع مالیاتهاى سنگین بر توانگران و اشراف براى بهبود حال مستمندان و نیز کاهش مالیات رعایا بود.
فردوسى دگرگونى مالیاتى را بعد از جلوس قباد در اختیار ما قرار مىدهد:
سه یک بود و چهار یک بهره شاه
قباد آمد و ده یک آورد راه
افکار اقتصادى مزدک بویژه با تمایلات و نیازهاى قباد، همسازى بیشترى داشت.روشهاى مزدک تضعیف قدرت مالى روحانیان را هم در پى داشت و از موقعیت برتر آنان در سیستم حکومتى و جامعه مىکاست.مزدک، آتشکدههاى ایران را به سه آتش آذرگشنسب، آذر فرنبغ و برزین مهر، تقلیل داد و بنابر نوشتههاى تاریخى، آتش گشنسب به آذربایجان و به یک آتش آذرگشنسبى دیگر ملحق شده است.
گر چه جنبه سیاسى این تدبیر در این پژوهش بیشتر جلب توجه خواهد کرد، آیا هدف قباد، بازنگرى دینى در اصلاح نظام آتشکدههاى ایران و تجدید نظر در خاستگاه ساسانیان یعنى معبد و آتشگاه نبوده است؟ (25) این رفورم دینى، تضعیف قدرت اقتصادى آتشکدههاى ایران و کاهش نفوذ موبدان را در پى داشت و در واقع بازنگرى اساسى در بنیاد جامعه و دولت ساسانى است که در معبد آناهیتاى استخر متولد شدند و دین زردتشى را رکنى از ارکان حکومت قرار دادند.
این رفورمگرایى قباد، که با عصر مزدکى توام گردید، و بویژه با بهرهگیرى از اندیشههاى اقتصادى مزدک، به دنبال تجدید سلطنت مطلقه و تضعیف نیروهاى مهم اجتماعى و بهبود زندگى رعایا بود، اثرات شگرفى در این دوران نهاد و سلطنت قباد فداى این سنتشکنى و اصلاح خواهى گردید.اما ثمرات آن، در دوره پادشاهى خسرو انوشیروان تجلى یافت و خسرو با بهرهورى از این شرایط مناسب و فقدان عناصر رقیب قدرتمند توانست اصلاحات خویش را تحقق بخشد و دورهاى متمایز در تاریخ پادشاهان ساسانى قلمداد گردد.
فرجام سخن اینکه، پریشانى اوضاع اجتماعى و اقتصادى و پیچیدگى اندیشه دینى در جامعه ساسانى، زمینه تحول و ظهور تفکر نوینى را که بتواند دگرگونیهاى بنیادین در این سیستم فرتوت ایجاد کند، فراهم کرده بود.مزدک، ناشى از این ضرورت پا به عرصه تاریخ نهاد.اگر چه نتوانست به تمام جنبههاى این ضرورت پاسخ دهد، اما اسلام با این ضرورت و نیاز درونى توانست به زندگى ایرانى حیات نوینى بخشد و فصل تازهاى در تاریخ ایران زمین بگشاید که این حیات و تداوم تاکنون ادامه یافته است، هر چند این تداوم و اشکال آن مورد بحث و مناقشه فراوان است. (26)
یادداشتها (1)وراوینى، سعد الدین، مرزباننامه، تصحیح محمد قزوینى، به نقل از:کریستن سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمى، ص 221، تهران، چاپ رنگین، 1317.
(2)-ابن بلخى، فارسنامه، به کوشش على نقى بهروزى، جلد اول، ص 113، فارس، انتشارات اتحادیه مطبوعات فارس، 1343.
(3)-«سوگلى»صاحب حقوق کامل بود و او را«پادشازن» مىگفتند، از او پستتر چکاریها یا«چاکرزن»بود که عنوان خدمتکارى داشت.این دو گروه حقوق قانونى متفاوتى داشتند.ر.ک:بارتلمه، کریستیان، زن در حقوق ساسانى، با مقدمه ناصر الدین صاحب الزمانى، صص 28 -18، تهران، بنگاه مطبوعاتى عطائى، بىتا؛کریستن سن، ایران در زمان ساسانى، ص 227.
(4)-ابن اثیر، الکامل، مترجم محمد ابراهیم باستانى پاریزى، جلد اول، ص 88، تهران، انتشارات دانشگاه تهران 1349.
)5(.Procopius Caesrensis.De Bello Persico I,5. Opera omnia,ed.j.Haury,I.Lipsiae,5091,p.02 پیگولوسکایا.ن، شهرهاى ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، ترجمه عنایت اللّه رضا، ص 423، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، 1372.
(6)-پیگولوسکایا، ص 423.
(7)-ابو على بلعمى، تاریخ بلعمى، تصحیح ملک الشعراء بهار، ص 967، بىجا، چاپخانه خاور، 1318.
(8)-شهرستانى، ملل و نحل، ترجمه مصطفى هاشمى، با حواشى محمد رضا جلالى نائینى، جلد اول، ص 420، بىجا، شرکت افست، 1358.
(9)-گمنام، مجمل التواریخ و القصص، تصحیح ملک الشعراء بهار، ص 95، تهران، انتشارات اداره کل نگرش وزارت فرهنگ.
(10)-زرین کوب، عبد الحسین، تاریخ ایران بعد از اسلام، ص 180، تهران:امیر کبیر، چاپ سوم.
(11)-ابو ریحان بیرونى، آثار الباقیه، ترجمه اکبر دانا سرشت، ص 311، تهران، امیر کبیر، 1352.
(12)-کریستن سن روایات منابع متعددى چون ابو الفرج(در الاغانى)، بیرونى، ابن اثیر، ثعالبى و میرخواند را در مورد تقاضاى مزدک براى دستیابى به مادر انو شیروان گردآورى کرده است.ر.ک:کریستن سن، سلطنت قباد و ظهور مزدک، ترجمه نصر اللّه فلسفى، صص 63-60، تهران، نشریات مؤسسه خاور، 1309.
)31(.Th.Noldeke.Tabari,str.451. پیگولوسکایا، ص 423.
(14)-نقل از:کریستن سن، سلطنت قباد و ظهور مزدک، ص 55.
(15)-همان کتاب، ص 55.
(16)-خواجه نظام الملک، سیاستنامه، به کوشش جعفر شعار، ص 295، تهران، کتابهاى جیبى، 1364.
(17)-کریستن سن، سلطنت قباد و ظهور مزدک، ص 110.
(18)-کریستن سن، وضع ملت و دولت و دربار ساسانى، ترجمه مینوى، ص 123، تهران، مطبعه مجلس، 1314.
(19)-پیگولوسکایا در بخش ششم اثرش به تطبیق گزارشهاى منابع تاریخى در مورد جنبههاى گوناگون نهضت مزدکیان مىپردازد.ر.ک:شهرهاى ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان، صص 460-389؛کلیما نیز نظر پیگولوسکایا را در مورد پذیرش قلبى قباد تکرار مىکند.ر.ک:کلیما، تاریخ جنبش مزدکیان، ترجمه جهانگیر فکرى ارشاد، ص 174، تهران، انتشارات توس.
(20)-در مورد اقدامات سیاوش در باز یافتن مجدد قدرت به وسیله قباد و بحث ارتباط سیاوش با اندیشه مزدکى، ر.ک:شوشترى عباس، ایران نامه، ص 156، تهران، انتشارات آسیا.
(21)-ایرانشهر، نشریه کمیسیون ملى یونسکو ایران، جلد اول، ص 358.
(22)-محمد بن جریر طبرى، تاریخ رسل و الملوک، ترجمه ابو القاسم پاینده، جلد دوم، ص 639، تهران، انتشارات اساطیر.
(23)-احمد بن ابى یعقوب، تاریخ یعقوبى، ترجمه محمد ابراهیم آیتى، جلد اول، ص 201، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1347.
(24)-پروکوپیوس، جنگهاى ایران و روم ترجمه محمد سعیدى، ص 55، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1328.
(25)-شهرستانى در مورد تعظیم و احترام زرتشتیان نسبت به آتش، چنین مىنویسد:«مجوس را به سبب تعظیم کردن آتش چند چیز است، یکى آنکه جوهر(شریف علوى) است، دیگر آنکه ابراهیم خلیل(علیه السلام)را نسوخت؛دیگر گمان آنکه به این تعظیم نمودن، در آخرت ایشان را از آتش دوزخ نجات باشد، و به هر حال، آتش قبله ایشان است و وسیله ایشان.»ر.ک:الملل و النحل، ترجمه سید محمد رضا جلالى نائینى.جلد اول، ص 439، تهران، انتشارات اقبال، 1373.
(26)-در مورد اصل تداوم تاریخى و بحثهاى انتقادى در خصوص اشکال آن ر.ک:لمتون، ا.ک.س تداوم و تحول در تاریخ میانه ایران، ترجمه یعقوب آژند، تهران، نشر نى، 1372؛طباطبایى، جواد، خواجه نظام الملک، تهران طرح نو، 1375؛عبد الحسین زرینکوب، نمونههایى از مشترکات دین زرتشتى و اسلام را نشان مىدهد که مىتواند در بحث تداوم مورد توجه قرار گیرد:
«در آئین مسلمانى، بسیارى از آداب و عقاید وجود داشت که با عقاید کهنه مجوس سازگار بود.درست است که یزدان و اهریمن از تخت جبروت قدیم خویش فرود آمده بودند و ملکوت آسمانها دیگرگونه گشته بود، اما باز در وراى این دگرگونیهاى ظاهرى، نقشهاى ثابتى مانده بود که همچنان به چشم مردم مأنوس و آشنا مىنمود.اللّه و ابلیس، هر چند با اهورامزدا و اهریمن یکى نبود، اما باز نام آن دو و مبدأ خیر و شر را به خاطر مىآورد؛قصه ابراهیم و اتش نمرود نیز، یادآور زرتشت و آتش پاک بود.جهنم و بهشت و قیامت و صراط مىتوانست عقاید و آراء کهن را که دوزخ و جینود از آن نمونهاى بود، به یاد آورد.نمازهاى پنجگانه نیز تنها از آن مسلمانان نبود، در آئین زرتشت نیز توصیه شده بود؛در این صورت عامه مردم به آسانى مىتوانستند کیش تازه را که از دیار عرب فراز آمده بود، بپذیرند.»دو قرن سکوت، ص 319، تهران، انتشارات جاویدان، 1355.
برخى منابع دیگر این پژوهش عبارتند از:
-حمزه اصفهانى.سنى ملوک الارض و الانبیاء(عنوان ترجمه فارسى:تاریخ پیامبران و شاهان).ترجمه جعفر شعار.تهران:بنیاد فرهنگ ایران.1346.
-نقوى، على مهدى.بررسى تاریخى و مادى عقاید مزدک.به تصحیح اسکندر محبوب کار.تهران:مؤسسه مطبوعاتى عطائى.بىتا.
-خسروى، خسرو.مزدک.تهران:دنیاى نو.1359.
-رئیسنیا، رحیم.از مزدک تا بعد.تهران:پیام.1358.
-سامى، على.تمدن ساسانى.جلد اول.دروس دانشکده ادبیات شیراز.1342.
-نفیسى، سعید.تاریخ تمدن ایران ساسانى.جلد اول.تهران: انتشارات دانشگاه تهران.1331.
-مشکور، محمد جواد، ایران در عهد باستان.تهران:امیر کبیر.
-گیرشمن.ایران از آغاز تا اسلام.ترجمه محمد معین. تهران:بنگاه ترجمه و نشر کتاب.1349.
-تاریخ ایران.ترجمه کریم کشاورز.تهران:انتشارات پیام.
-فردوسى طوسى، ابو القاسم، شاهنامه.تصحیح ژول مول. تهران:انتشارات و آموزش انقلاب اسلام.1369.