آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۴

چکیده

متن

هنر و زیبایی از نگاه مبانی فقه اجتهادی
امروز ما در مقطعی از زمان قرار گرفته‏ایم که مردم آگاه و روشن ضمیر کمال اشتیاق را دارند که فرامین و احکام اسلامی را آنگونه که از منابع و پایه‏های شناخت نسبت به انواع هنر استفاده می‏شود بهمند نه آنگونه که ذوقها و سلیقه‏های اشخاص و یا عوامل ذهنی و خارجی و یا شیوه‏های احتیاطی در مقام بیان احکام اقتضا می‏کند لذا بر مسئولان است که به این امر توجه داشته باشند و به آن اهمیت دهند.
محورهای مطالب این مقاله، عناوین زیر می‏باشد:
1-تعریف هنر.
2-برخورداری هنرها از وجه مشترک.
3-مصادیق هنر.
4-هنرمند چه کسی است.
5-عوامل و عناصری که در شکل بخشیدن به هنر مؤثر است.
6-شرایط هنرمند مطلوب.
7-هنرمند از دیدگاه پیشوایان اسلامی.
8-منشأ زیبایی.
9-هنر و زیبایی از دیدگاه فقه اجتهادی.
10-وجوب رعایت حدود اسلامی در بکارگیری هنر.
11-هنر وسیله‏ای است برای بهسازی جامعه.
12-سوء استفاده از هنر.
13-منزلت شاعر و خوانندگان در نزد امامان معصوم علیهم السلام.
تمهید
هنر، خلاقیت و ابتکار، یک پدیده جهانی و بشری است که در همه ابعاد زندگی او در طول اعصار و در میان همه ملتها و امتها بوده و خواهد بود و همه در تحسین آن شرکت دارند.همان‏گونه که نمی‏توان ویژگی شعود و درک را در انسانها در بستر زمان نادیده گرفت، از هنر آفرینی و خلاقیت و ابداع نیز به عنوان نماد بشری و زندگی اجتماعی آنان نمی‏توان چشم پوشید.
در هر حال، انسان برای انتقال یافته‏ها و آزمایشها و ذهنیات خویش به همنوعان خود، ناچار است که از وسائل و ابزارهایی استفاده کند.یکی از ابزارهای مهم برای تحقّق بخشیدن به این امر، هنر می‏باشد.با درک این معنا، ذهن خلاّق و کاوشکر انسان پس از تلاشها و کوششهای‏ مستمر علمی و عملی، شیوه‏های گوناگون و مختلفی را پدید آورده است و به تدریج آنها تکامل و گسترش یافته و از جایگاهی سزاوار برخوردار گشته‏اند.
در عصر کنونی آثار هنری هر ملتی، اعم از: شعر، نقاشی، موسیقی، سینما و...نشان دهنده چگونگی زندگی و تمدن آن ملت به شمار می‏رود.
نبوغ هنری، نیرویی است که انسان می‏تواند آن را به سود ملت خویش در بعد مادی و معنوی به کار گیرد و نیز می‏تواند آن را وسیله فساد و ضرر و ویرانگری مردم قرار دهد.
1-تعریف هنر
درباره تعریف هنر دو بینش و اعتقاد وجود دارد:
برخی بر این اعتقادند که هنر دارای تعریف نیست؛زیرا خود، خویش را بسنده است و بدین جهت خود، غایت خویش است، و بینش دیگری بر این است که هنر دارای تعریف است.از نظر ما می‏توان تعریفهای گوناگون و مختلفی را که منبعث از ساختار جامعه و یا جهان‏بینی است درباره هنر ارائه داد.از جمله:
الف-هنر تلاش و کوشش برای پدید آوردن زیبایی است.و این وقتی است که انسان احساساتی را که خود آزمایش کرده به گونه زیبا و جالب و جذاب به دیگران انتقال دهد.
ب-هنر تلاش و کوششی است که انسان برای پدید آوردن گونه‏های لذت‏بخش به عمل می‏آورد.
ج-هنر کوششی است که از انسان برای تصویر تأثرات ناشی از حقایق هستی که در حس او ایجاد می‏شود؛تصویری زنده و مؤثر.
د-هنر، تنها زاییده دست نمی‏باشد تا بتوان آن را بیان کرد بلکه اصل آن از اعماق وجود انسان است و لذا زبان از بیان و توصیف آن عاجز است.
ه-هنر نردبان اضطراری در آسمان روح می‏باشد.
و-دهان گشایی روح است همانگونه که دهان به آه و نیایش و خمیازه و دشنام و لبخند و...گشوده می‏شود.
ز-کاری است که معنی و ارزش و حتی واقعیت‏هایی را که در اشیا نهفته است می‏نمایاند و گویای آنهاست.
ح-هنر عملی است منبعث از شناخت و آگاهی کامل از امری که ثمره آن زیبایی و جمال است.
ط-مجموعه‏ای از علامتها و رمزها، که زیبایی خاصی را می‏نمایاند.
ی-کاری ظریف و زیبا که از روح پاک و پر احساس و لطیف سرچشمه می‏گیرد.
هیچ یک از این تعریفها را نمی‏توان تعریف منطقی، یعنی جامع و مانع به حساب آورد.مثلا به عنوان نمونه، از زیبایی که سؤال می‏شود گلها را ارائه می‏دهند و این از مصادیق زیبایی است نه خود زیبایی.در هر حال آنچه می‏توان از راه آثار و خواصش آن را شناساند نه از راه ماهیت واقعی آن.
به سخن دیگر گوهر هنر، یک حقیقت معنوی است که روح بشر آن را به طور غیر اکتسابی درک می‏کند، ولی نمی‏تواند از آن توضیحی ارائه دهد.بلکه توضیح آن، به ویژگیها و نمودهایی است که به صورت آثار و خواص و کیفیت و کمیت ظاهری آشکار می‏شود.در مورد نمودها و ویژگیهای هنر می‏توان امور زیر را بیان کرد.
هنر ابداع و خلاقیت و ابتکار است، هنر:لطیف ظریف، دقیق و موزون است، هنر روح افزا و روح پرور و تجلّی روح آدمی است، هنر کار دل است پیش از آنکه کار مغز آدمی باشد.
2-برخورداری هنرها از وجه مشترک
اقسام هنر، با همه تنوع و تعددش، همه و همه جلوه‏های هم سنخ و جوشیده از ژرفای اندیشه‏اند.
پس همه دارای یک وجه مشترک می‏باشند و در حقیقت انواعی می‏باشند که در تحت یک جنس‏اند، و یا به تعبیر دیگر، اصنافی می‏باشند که تحت یک نوع قرار دارند که آن یک نوع همین‏طور که در تعریف هنر اشاره شد، عبارت از گوهری معنوی است که فقط روح آزاده بشر، قدرت درک آن را دارد، بی‏آنکه بتواند آن را به طور خالص توصیف کند.
3-مصادیق هنر
مصادیق هنر عبارتند از:موسیقی(خوانندگی، نوازندگی)شعر، نویسندگی، نقاشی، مجسمه سازی، معماری، تئاتر، سینما، خوشنویسی، عکاسی، کارهای دستی ظریف، گرافیک و...
4-هنرمند چه کسی است
عنوان هنرمند بر فردی اطلاق می‏شود که بتواند، زیباییها، کمالها و خوبیهای پنهان را از راه هنر ترسیم نماید.حال چه از راه فیلم، نقاشی، مجمسه‏سازی، و چه از راه شعر، آهنگ، نویسندگی و جز اینها.
به عنوان نمونه، این شاعر هنرمند است که ویژگیهای پنهان را برجسته ساخته و معانی مکتوم را جا نمایه شعر خود قرار داده و با یک جرقه از یک بیت آتشی در دلها شعله‏ور می‏سازد.چنانکه رودکی با چند بیت سلطان سامانی را از خود بی‏قرار ساخته و پا برهنه(بی‏موزه)وی را روانه بخارا می‏کند.
این نویسنده هنرمند است که با قلم خود مفاهیم عالی و مطالب علمی مهم را درون مایه نوشته مختصر خود قرار داده و آنها را به گونه مطلوب، گیرا و جالب و جذاب می‏پردازد و سخته می‏گرداند و با جمال و کمال به خوانندگان و پژوهندگان عرضه می‏دارد.
این مورخ است که رخدادهای مهم و حوادث جهانی را با قلم زیبا و بیان شیوای خود درخشنده می‏سازد.و به پژوهشگران ارزانی می‏دارد.
این بازیگر صحنه‏های نمایشی است که وی در صحنه بازی حقایق بسیار سازنده و پرفایده‏ای را که پراکنده‏اند آرمان بازی خود قرار می‏دهد و آنها را ترکیب می‏کند و سپس پرورانده و تجسم می‏دهد، آنچنانکه تماشاگر را در جریان نمایش، از خود بی‏خود می‏سازد، و در کوتاه‏ترین مدت و با بالاترین یفیت، پیام نمایش را به اذهان می‏رساند.
این خواننده است که با خواندن چند بیت دارای مضمون پسندیده و محتوان عالی دلهای کاملا آزرده را تسلی می‏بخشد، انسانهای پریشان را آسوده خاطر می‏سازد و آدمهای افسرده را شادمان می‏کند.چون صدای خوش و نیکوی وی، نیروی شنوایی آرزوها در بوستان جان و بهار دل را تحریک می‏کند.
صدای خوش؟؟؟است و دارای موقعیت و بدین جهت تمام پیوندهای جان را به خود متوجه ساخته و در اختیار خود می‏گیرد.نغمه‏ها، آهنگها، و نواهای آرمانی و ملکوتی بخشی از نطق آدمی هستند که در درون او مانده، و چون نطق و زبان انسان توانایی بیرون کشیدن آن را از درون آدمی ندارد به ناگزیر، به واسطه آهنگهای نیکو بر اساس ترجیع، نه تقطیع از درون او بیرون کشیده و اظهار می‏دارند و چون از راه نواها و آهنگهای حلال باقی مانده نطق اشکار گشت، نفس بدان عشق می‏ورزد و جان به طرف او مایل می‏شود.از این روی، انسانها از هر نژاد و ملتی که باشند، از صدای نیکو و زیبا شادمان گشته و آواز خوش را دوست می‏دارند.ولی باید از این وسیله مهم برای صلاح و اصلاح فرد و جامعه کمک گرفت نه برای فساد و افساد.
5-عواملی که در شک بخشیدن هنر مؤثر است
عوامل و عناصری که در شکل بخشیدن هنر مؤثر است عبارتند از:
1-با بررسی و مقایسه بین آثار هنرمندان، می‏توان ویژگی هنر را معلوم کرد.
2-تفاوت جهان‏بینی هنرمندان را با بررسی آثار آنها می‏توان معلوم کرد.به عنوان نمونه با بررسی آثار رباعیات خیام و آثار مولانا می‏توان به گونه کامل تفاوت جهان‏بینی این دو شاعر بزرگ را درک کرد.
3-با بررسی شرایط محیط هنرمند.از نظر فرهنگی، علمی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی در طول تاریخ، نقش آنها در شکل‏گیری آثار آنها روشن می‏شود.
4-شرایط جغرافیایی نیز در شکل بخشیدن به هنر دارای تأثیر است.
5-پشتوانه‏های فرهنگی که یک هنرمند به آن تکیه می‏کند.
مثلا با بررسی آثار حافظ، معلوم می‏شود که وی چگونه از پشتوانه‏های فرهنگی شاعر بزرگ و نامی، امثال مولانا، خواجو و غیره برای غنی ساختن آثار خود بهره گرفته است.
6-شرایط هنرمند مطلوب
هنرمند مطلوب کسی است که دارای شرایط ذیل باشد:
یک-توانایی بر درک واقعیتها و داشتن اندیشه برتر از آنها.
دو-داشتن استعداد سازندگی(خلاقیت).
سه-داشتن قریحه نمایاندن کامل هنر، از هر نوع که باشد.
چهار-دقت و ظرافت در وقت انجام کار.
پنج-گزیدن و انتخاب نیکو.
شش-توانایی بر هماهنگ کردن خود با محتوا و قالب هنر.
هفت-توانایی بر هماهنگ کردن هنر با ذهنیت انسانها در هر عصر و زمانی.
هشت-نمایاندن خود به گونه طبیعی و عادی.
به عنوان نمونه، اگر برنامه و نمایش، اخلاقی است، باید بازیگر صحنه از یک شخصیت نمایشی و اخلاقی کامل در رفتار و گفتار و کردار برخوردار باشد و از هر گونه حالت تصنعی و ساختگی بر کنار بماند تا بتواند روی تماشاچیان تأثیر لازم بگذارد؛ به اصطلاح باید در نقش خود کاملا غوطه‏ور باشد.
دو مسئولیت برای هنرمند
به قول اندیشمندی هر هنرمند دارای دو مسئولیت است:یکی در برابر خود، یکی در برابر مردم.مسئولیت او در برابر خودش بدین جهت است که از فعل و انفعالهای عاطفی و درونی خود الهام می‏گیرد.مسئولیت او در برابر مردم به خاطر این است که از فعل و انفعالهای اجتماعی الهام می‏گیرد.پس اگر فیلمهای نمایشی و آهنگها و شعرها و سرودها مفید و آموزنده و جنبه سازندگی نداشته باشند، در برابر آنها مسئول خواهد بود.
7-هنرمند از دیدگاه پیشوایان اسلامی.
بر همگان واضح و روشن است که هنر و فن زیور فرد و جامعه است و هنرمندان متعهد و پایبند به اخلاق، از جمله زینت بخشان اجتماع به شمار می‏روند و کارهای هنری آنان از هر نوع که باشد، باعث التذاذ خاطر انسانها می‏شوند و آنها را تحت تأثیر قرار می‏دهند.
در هر حال در جامعه اسلامی، از زمان رسول(ص)و امامان(علیهم السلام)همواره هنرمندان مورد احترام و تقدیر و تشویق بوده‏اند و لذا هنرمندان چه در زمان تشریع و چه در زمان صحابه و چه در زمان تابعان و چه در زمان پیروان آنها، از منزلت خاص برخوردار بودند و در بخشهای بعدی بیان می‏شود به عقیده من جامعه‏ای که هنرمندان متعهد ندارد، زینت ندارد.
8-منشأ زیبایی
منشأ زیبایی و هر چیز دیگر خداوند است، ولی این را باید دانست که زیبایی‏های جهان هستی را مراتبی است.زیبایی مطلق به خداوند تعلق دارد و جمیل به معنای مطلق از اسماء الهی است، و هیچ چیز خالی از جمال نیست.هنر انسانی در راستای زمان، در صدد است تا در همه جهان به گونه فراگیر، ایده‏هایی را که خداوند در جهان هستی به ودیعت نهاده است بفهمد و باعاد آنها را ادراک نماید.
بنابراین نباید از این نظریه که هنر، انسانها را به منشأ و سبب اصلی هنرها و زیبایی‏ها(خداوند) نزدیک می‏کند در شگفت شد.
هنرمند واقعی و اصلی همان موجودی است که جهان هستی را به سان زیباترین شکل، ساخته و با پراکندن بذر محبت و دوستی خود، فضا، نور، ریتم و...را آفریده است تا مردم به وسیله آنها خودشان را به او نزدیک نمایند.
9-هنر و زیبایی از دیدگاه فقه اجتهادی
در منابع و مبانی فقه اجتهادی زیبایی مطرح شده است.اسلام بر خلاف مکاتب بشری و نیز بر خلاف ادیان تحریف شده که پیروانش سعی و کوشش در محدود کردن قلمرو نظرگاههای دین نسبت به مسایل درونی و شخصی دارند، علاوه بر تعیین وظایف فردی و عبادی و اجتماعی، درباره مقوله هنر و آفرینش زیباییها به وسیله انسان نیز دارای نظر مثبت است، مشروط بر اینکه وسیله انحراف و فساد قرار نگیرد، بلکه وسیله صلاح و اصلاح قرار گیرد در قرآن کریم که نخستین منبع فقهی اجتهادی و پایه شناخت است و نیز در سنت که دومین منبع شناخت معارف است، هنر و زیبایی مورد توجه قرار گرفته است و عالمان اسلامی نیز هر یک به مقتضای شرایط زمان خود، مدارک آنها را در این باره مورد بررسی قرار داده‏اند.خود آنان نیز از ویژگی هنر برخوردار بوده، امروز در حوزه‏های علمیّه نیروهای آگاه و ماهر متخصص و با ذوق در این زمینه‏ها وجود دارد.
در هر حال هنر و زیبایی در منابع، مطرح می‏باشد.در باب زیبایی که موضوع هنر است باید گفت زیبایی به طور کلی بر دو نوع است:
الف-زیبایی در جهان هستی.
ب-زیبایی که از راه افکار و اندیشه‏های درخشان و متعالی انسانها به نمایش در می‏آید.
در مواردی از آیات کتاب خدا، در تعریف آفرینش سخن از زینت و زیبایی به میان می‏آورد و زیبایی منظره آسمان را به وسیله ستارگان، به مردم گوشزد می‏نماید و به خود نسبت می‏دهد از آن جمله:
انما زینّا السّماء الدنیا بزینة الکواکب (1) (ما آسمان دنیا را با زینتی آراستیم و زیبا ساختیم که آن زیور عبارت است از ستارگان).
و زینّا السماء الدنیا بمصابیح (2) ، (آراستیم آسمان دنیا را به چراغهایی)
و لقد جعلنا فی السماء بروجا و زیناها للناظرین (3) ، (ما قرار دادیم در آسمان برجهایی و آنها را زیور بخشیدیم برای بینندگان).
خداوند انسان را تشویق به تأمل و تعمق در زیباییهای آفرینش می‏کند و می‏فرماید:افلم ینظروا الی السماء فوقهم کیف بنیناها و زیناها (4) ، (آیا ننگریستند به آسمانی که بر فراز آنان قرار دارد که چگونه آن را ساختیم و زینت بخشیدیم؟)
آنچه که از مجموع آیات یاد شده و آیات مشابه آنها به دست می‏آید، این است که ستارگان در کارگاه هستی به مقتضای طبیعتی که خدا در وجود آنها قرار داده است، واقعیاتی می‏باشند که در نقشه هندسه کلی هستی به چشم می‏خورند.
در مواردی از آیات قرآن سخن از زیبایی ترکیب انسان و چهره، به میان می‏آورد از آن جمله: لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم، (5) (ما انسان را در نیکوترین ساختار آفریدیم).
و صوّرکم فاحسن صورکم و رزقکم من لطّیبات، (6) (خداوند شما را صورت بخشید پس نیکو و زیبا صورت داد و روزی کرد شما را از پاکیزه‏ها).
الّذی احسن کلّ شیئ خلقه، (7) (خداوند هر چیزی را نیکو آفرید).
قرآن در تعدادی از آیات سخن از زیبایی مناظر طبیعی روی زمین به میان می‏آورد از آن جمله:
و انزل لکم من السّماء ماء فانبتنا به حدائق ذات بهجة ما کان لکم ان تنبتوا شجرها، (8) (برای شما از آسمان آبی فرود آورد و با آن بوستانهایی خرم برویانیده‏ایم که رویانیدن درخت آن کار شما نبوده است).
در مبانی فقهی تقوی در این نیست که انسان از زینتها و بهره‏مندیهای مادی گریزان باشد.
در رد کسانی که گمان کرده‏اند، دینداری و تقوا به معنای گریز از همه زینتها و بهره‏وریهای مادی است، در قرآن کریم آمده:«قل من حرّم زینة اللّه التی اخرج لعباده الطّیبات من الرّزق.» (9)
و فرمود:یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد. (10)
امام صادق(ع)می‏فرماید:«البس و تجملّ فانّ اللّه جمیل و یحبّ الجمال و لیکن من حلال». (11) یعنی، زیبا و نیکو بپوش و خود را بیارای زیرا خداوند جمیل است و جمال را دوست دارد، ولی مواظب باش از حلال باشد.و فرمود:«ان اللّه جمیل و یحب الجمال»خداوند زیبا است و زیبایی را دوست می‏دارد. (12)
و از رسول خدا نقل می‏کند که فرمود:«ان من الجمل الجمال الشّعر الحسن و نغمة الصّوت الحسن».از زیباترین زیباییها موی نیکو و آواز نیکو است. (13)
و از او نقل شده که فرمود:«اختضبوا فانه یزید فی شبابکم و جمالکم» (14) خضاب کنید زیرا بر زیبایی و جوانی شما می‏افزاید.
و نیز می‏فرماید:«کان رسول اللّه ینفق علی‏ الطیب اکثر ما ینفق علی الطعام.» (15) پیامبر برای خرید عطر، بیش از طعام و غذا هزینه می‏کرد.
حضرت برای کسانی که به دیدار او می‏آمدند، خود را مرتب می‏کرد.وقتی عایشه در این جریان تعجب می‏نمود، حضرت به او می‏فرمود:خداوند دوست دارد وقتی مسلمانی به دیدارش می‏رود، خود را بیاراید. (16)
راوی نقل می‏کند که حضرت امام رضا(علیه السلام):«اذا برز للناس تزین لهم»هر گاه در برابر مردمان ظاهر می‏شد خود را می‏آراست. (17)
و فرمود:«الشعر الحسن من کسوة اللّه فاکرموه» (18) موی زیبا از جمله پوششهای خداوند است، پس آن را گرامی دار.امام صادق(ع)فرمود:
«من اتخذ شعرا فلیحسن ولایته او لیجزه»، (19) کسی که مایل است موی بلند داشته باشد باید از آن نیکو مراقبت نماید و گرنه آن را بتراشد.
در روایت آمده که ایوب بن هارون از امام صادق پرسید:کان رسول اللّه یفرق شعره؟قال لا و کان شعر رسول اللّه اذا طال، طال الی شحمة اذنیه، (20) آیا رسول خدا موی سر خود را می‏شکافت؟فرمود:نه؟موی حضرت هنگامی که بلند می‏شد تا لاله‏های گوشهایش می‏آمد.
از رسول خدا روایت شد که فرمود:من امر المشط علی رأسه و لحیته سبع مرات لم یقاربه داء ابدا.کسی که هفت مرتبه شانه بر سر و صورت خود بکشد هیچگاه دردی به او نمی‏رسد. (21)
در روایتی حکم بن عیینه می‏گوید، (22) ابو جعفر(علیه السلام)را دیدم که ازار قرمز پوشیده است.و می‏گوید:فاحددت النظر الیه، فقال:یا ابا محمد:ان هذا لیس به بأس.ثم تلا:قل من حرم زینة اللّه التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق. (23)
نگاه تیز خود را به سوی آن متوجه نموده‏ام.فرمود: ای ابا محمد در آن اشکالی نیست.سپس آیه را تلاوت کرد:بگو چه کسی زینت خدا و طیبات از روزی را که برای بندگانش پدید آورد حرام کرده است؟
در روایات بسیار، بر ناخن گرفتن تأکید شده است.
ولی در برخی از آنها آمده است که امام صادق به زنان فرمود:
اترکن من اظافیرکن فانه ازین لکن. (24) مقداری از ناخن‏های خود را بگذارید زیرا برای شما زینت بخش‏تر است من در این روایت، تبعیضیه است.یعنی خیلی از ته نگیرید.
و در برخی دیگر آمده که به مردان امام فرمود:
«قصوا اظافیرکم» (25) همه ناخن‏های خود را بگیرید.
امام علی علیه السلام فرمود:«علیکم بحسن الخط فانه من«مفاتیح الرزق»بر شما باد خط زیبا که همانا کلیدهای روزی است. (26)
در روایت دیگر از رسول خدا نقل شد که فرمود:«حسن الخط من مفاتیح الرزق» (27) نیکویی خط از کلیدهای روزی است.
بر خلاف نظر کسانی که فقه اجتهادی را مخالف با انواع هنرها می‏دانند، باید گفت روح دیانت بر زیبایی و ظرافت و آراستگی تکیه دارد.
فقه اجتهادی، مکتب روح و عواطف و احساسات پاک فطرت است و قوانین آن با آهنگ موزون فطرت هماهنگ است.باید دانست هستی با همه چهره‏های جذاب و دلپذیر و روح‏افزا و همه شگفتی و اسرار و همه جلوه‏هایش، آفریده خداوند است و زشت و ناروا نیست.او نیکوترین و شایسته‏ترین و بهترین پدید آورندگان است.
(فتبارک اللّه احسن الخالقین).
خداوند زیبایی را نشانه‏ای از نشانه‏های خود معرفی کرده است. خداوند همه چیز را در نیکوترین شکلش آفریده و زینت و زیبایی و استواری و نظم را نشانه‏ای از نشانه‏های خود معرفی کرده است.با داشتن چنین باوری، هرگز نمی‏توان پذیرفت که اسلام به عنوان یک دین الهی، با همه زیباییها و جلوه‏ها و هنرها و صداهای دلپذیر و روح‏انگیز هستی به جدال و مبارزه برخاسته و آنها را نکوهیده باشد.
در برخورد با پدیده‏های هنری، زمانی می‏توان امری را منع کرد و حرام دانست که نخست ابعاد آن به گونه کامل درک شوند و سپس منابع شرع دقیقا مورد بررسی قرار گیرند.در مقام بیان احکام شرعی حلال گفتن در برابر پدیده‏ها، از هر نوع که باشد، آسانتر از حرام گفتن است.زیرا حلال و مباح گفتن با اصول و قواعد اولیه در منابع فقه اجتهادی، مطابقت دارد، نه حرام گفتن.این حرام گفتن است که دلیل می‏خواهد؛آن هم دلیل معتبر.ولی با کمال تأسف، این قضیه درست برعکس شده است.
امروز حرام گفتن مطابق با اصول تلقی می‏شود، و حلال گفتن بر خلاف اصول.به عقیده من این شیوه اجتهادی نه تنها چهره درخشنده فقه را مکدر می‏کند، بلکه آن را به انزوا می‏کشاند و با روح شریعت سازگار نیست.
10-وجوب رعایت حدود اسلامی در به کارگیری هنر
هنرمند اگر چه در کار هنریش آزاد است و می‏تواند با زبان هنر احساسات خود را ابراز کند، ولی باید سعی و کوشش نماید که حدود اسلامی را در کار هنری خود رعایت نماید.زیرا آنانی که با انشاد شعر، یا خواندن سرود و یا ساختن آهنگهای سازنده و مفید و یا با هنرهای نمایشی خود حدود شرعی و موازین اسلامی را حفظ می‏کنند، از لطافت و جذابیت بیشتری برخوردار می‏شوند.هنرمندانی که اینگونه باشند، بی‏شک در راه رشد و تعالی فرهنگ و مبانی جامعه اسلامی گام برمی‏دارند و باید از احترام خاص و ویژه‏ای برخوردار باشند.در این زمینه برای نمونه، ما برخی از روایات حاوی مدح ایشان را در قسمت پنجم بیان نموده‏ایم.
دوری از افراط و تفریط در بهره‏وری از مظاهر زندگی
در هر حال بدیهی است که این همه زینت و زیبایی و جلال و جلوه که در عالم ماده مشاهده می‏شود، از یک سوی برای بهره‏وری انسان است و از سوی دیگر مایه هدایت و حق جویی و حق شناسی و نیز آزمایش اوست.زیباییها در جهان و زندگی مادی از یک جهت مایه جذب انسان به سوی منشأ جمال و کمال هستی است و از جهت دیگر ملاک آزمایش و گرایش انسان به زیبایهای معنوی است.این است که در بهره‏وری از مظاهر زندگی نباید راه مستقیم و حد اعتدال را فرو هشت و نباید گرفتار افراط و تفریط شد.
افراط در بهره‏وری از زیباییهای هستی بدان معنا است، که آدمی حدود و مقررات الهی را ندیده انگارد و به خواهش دل و هوای نفس، زیباییها را به استخدام رذایل اخلاقی و زشتیها درآورد، و آنچه مایه جذب به سوی پروردگار است، عامل جدایی انسان از یاد خدا شود.تفریط بدان است که چشم فرو بندد و دست بر گوش نهد و زیباییهای آفرینش را نبیند و نشناسد و حلال خدا را حرام پندارد، و تکامل معنوی خویش را در سایه بیزاری و فرار از لطف و رحمت و نعمت و فضل پروردگار بجوید.
پس هنرها و زیبایی‏ها در همه زمینه‏ها مطلوب بوده و خواهد بود.زیرا هنرها نمایانگر استعداد و نبوغ فوق العاده و نمایشگر عشق انسان به امور واقعی است.پس هیچ گاه نباید او را محدود کرد، مگر در آنجایی که برای جامعه ضرر داشته باشد و افراد را به انحراف و فساد و تباهی بکشاند.
توصیف شدن پیامبران به نیکویی صدا
از امام صادق(ع)نقل شده است که:«ما بعث اللّه نبیّا الا حسن الصوت». (28) یعنی هیچ پیامبری را خداوند مبعوث نکرد مگر اینکه خوش صدا بود.در روایت آمده:«ما بعث اللّه نبیّا الا حسن صوته و حسن صورته» (29) هیچ پیامبری را خدا مبعوث نکرد مگر آنکه صدای او را نیکو و صورت او را زیبا قرار داده است.
11-هنر وسیله است برای بهسازی جامعه
هنر ابزاری است عمومی و جهانی برای بهسازی جامعه و از این نظر همواره مورد توجه فقه اجتهادی بوده و هست.
بنابراین، هنر نمی‏تواند به خودی خود هدف باشد و یا وسیله‏ای برای فساد جامعه قرار گیرد.پس هنر از هر نوع که باشد وسیله و ابزار است.هنرمند اگر چه به هنرش خرسند است، لیکن باید بداند که در عین حال وسیله است و نباید آن را ابزاری برای فساد و انحراف فرد و یا جامعه قرار دهد.پس باید برای تبیین حقائق و واقعیات دینی و مذهبی و اخلاقی و اجتماعی و سیاسی از زبان هنر، به خصوص هنر نمایشی استفاده کرد.
ما هر چیزی را که از مصادیق فن و هنر در بستر زمان به حساب آید و وسیله حرام و فساد قرار نگیرد، عمل آن را حرام نمی‏دانیم.حتی اگر در اصل تأسیس و اختراع، وسیله‏ای برای فساد و حرام بوده باشد.به عنوان نمونه در زمانهای پیشین، مجسمه‏سازی حرام بوده، زیرا آن را می‏ساختند و در مکانی خاص که موسوم به محله هیاکل بود، قرار می‏دادند و از آن طلب یاری می‏کردند، کم‏کم این کار بالا گرفت و به شکل بتهای معروف درآمد و آن را در مقام عبادت شریک خدا قرار داده و می‏پرستیدند.این کار در آن زمان جز فساد و انحراف چیز دیگری نبود.و لذا حکم به تحریم آن شد.
اما امروز، در جمهوری اسلامی ایران که مجسمه‏سازی به عنوان یک فن و هنر گرانقدر در آمده و هیچ گونه انگیزه ناپسند در آن نیست، به نظر ما اشکالی ندارد.پس اختلاف در نوع استفاده از آن و تحول ویژگی آن در طول زمان، باعث تحول و تغییر حکم آن شده است.
علاوه بر قانون تحول اجتهاد، می‏توانیم به برخی از اخبار و روایات بر حلال و مباح بودن این هنر تمسک جوییم.زیرا از بعضی اخبار استفاده می‏شود، که آن صنعتی حرام است که ممحّض برای فساد باشد و تعلیم و تعلم چنین صنعتی و گرفتن پاداش در برابر آن، حرام است و اما اگر ممحّض برای آن نباشد، بلکه بسته به نوع استفاده، گاهی حلال و وسیله صلاح و گاهی حرام و وسیله فساد باشد، گاهی با آن کمک به حق و گاهی کمک به باطل می‏شود، (مانند اسلحه، کارد و مانند اینها از آلاتی که در وجوه فساد و صلاح و وسیله بودن بر هر یک از آنها قرار می‏گیرد)مانعی از آن صنعت نیست و نیز مانعی از تعلیم و تعلم و گرفتن پاداش در برابر کار آن نیست.
امروز در صنعت مجسمه‏سازی در جمهوری اسلامی ایران، که امکانات صلاح برای مسلمین فراهم شده، هیچگاه این صنعت وسیله برای باطل‏و فساد که در زمانهای پیشین بود، قرار نمی‏گیرد.بلکه فقط وسیله‏ای است که با آن هنر نمایانده می‏شود و لااقل ممحض در فساد نیست، پس می‏توان به مباح بودن آن از طریق منابع فقه اجتهادی قائل شد، بدون اینکه نیاز در به کارگیری قانون تحوّل اجتهاد با تحوّل زمان و رویدادهای آن، برای اثبات حلال بودن آن داشته باشیم.هنرهای دیگر از قبیل تئاتر، سینما، و هر کار نمایشی دیگر در صورتی که باعث فساد و اشاعه فحشاء و رواج فرهنگ مبتذل و بی‏بند و باری شود، مورد مذمت و نکوهش است و اما اگر در راه صلاح و اشاعه فرهنگ معقول قرار گیرند مانعی ندارد.
12-سوء استفاده از هنر
در اینجا باید بگویم با توجه به اینکه هنر نباید هدف باشد و یا وسیله فساد قرار گیرد، باعث تأسف است که عده‏ای هنر را در طول تاریخ بشری به خصوص در اواخر ایام امویان و زمان عباسیان و نیز در این عصر در غرب و شرق وسیله برای دستیابی به مطالمع نفسانی خویش قرار داده‏اند و همواره سعی کرده‏اند تا به واسطه آن بر بسیاری از امور زشت و ناپسند و قبیح، پوشش زیبا بپوشانند.
گروهی هنر را در خدمت نابودی ارزشهای معنوی و ابتذال کشیده و اصیل‏ترین تجلیات روحی انسانها را به کار گرفتند.پیش از پیدایش نظام اسلامی در ایران سینماها را محل نمایش مبتذل‏ترین فیلم‏ها قرار دادند، تلویزیون را که مهمترین وسیله برای آموزش خانواده‏هاست، به جای وسیله قرار دادن جهت تبلیغ و نشر ارزشهای اخلاقی و آموزشهای عمومی، به کانون ترویج فساد و وسیله تخریب بنیان خانواده‏ها تبدیل نمودند.البته این وضعیت در همه کشورهای جهان به استثناء ایران هنوز با شدت بیشتر ادامه دارد.امروز با توجه به اینکه نظام ما اسلامی است و بزرگترین رسالت، اشاعه فرهنگ اسلامی است، صدا و سیما باید ارائه دهنده فرامین اسلامی در ابعاد گوناگون زندگی باشد و اینها بهترین وسیله‏ای برای تبلیغ فرامین الهی می‏باشند و نقش آنها در امر تعلیم و تربیت بیش از نقش خانواده و مدرسه و دانشگاه است و این مطلبی است که همه آن را به چشم می‏بینیم.
در هر حال خداوند انسان را برای رسیدن به کمال آفریده است و همه مظاهر جهانی را وسیله تکامل و در خدمت او قرار داده است.پس همه هنرها و زیبایی‏ها و جلوه‏های جهان هستی، در حقیقت وسائل و ابزارهایی هستند که انسانها از آنها باید در جهت تعالی و تکامل معنوی و مادی خود استفاده کنند، نه در راه انحطاط و تنزل و انحراف و فرومایگی.
هنر زاده اتحاد و همدستی تنگاتنگ ماده و صورت است.هر اندازه این همگامی و ارتباط بیشتر و پیروی ماده از صورت که به سبب این اتحاد است پرمایه‏تر باشد، هنر کامل‏تر است و بدین جهت بعضی از هنرها که جنبه معنویشان زیاد است از هنرهای دیگر به کمال نزدیکتر هستند.
زیباییهای طبیعی و غریزی که از آن جمله هنر و الحان خوش همراه با موسیقی را می‏توان نام برد، بخشی از همان ابزارها و وسایل است، که مانند بسیاری از مظاهر هستی می‏تواند مورد استفاده صحیح و مفید و سازنده و یا مورد استفاده غلط و نادرست و انحرافی قرار گیرد و این انسان است که با راهنمایی وحی آسمانی و هدایت باطنی عقل، می‏بایست این زیباییها و هنرها را در راه کمال انسانی خویش به خدمت گیرد.یکی از ملاکهای کلی در تعیین راهها و شیوه‏های صحیح بهره‏گیری از جلوه‏های هستی و تمیز آن از گونه‏های غلط و نادرست و ناشایست، تأثیر آنها در رشد یا انحطاط اخلاقی، فکری، روحی، علمی، فرهنگی و معنوی انسان می‏باشد.
انسان به وسیله عقل سلیم(در مستقلات عقلیه)و در مواردی به وسیله شریعت(در غیر مستقلات عقلیه)به راحتی می‏تواند حقیقت فوق را تمیز دهد؛منتها در برخی موارد حکمتها و علتها و تأثیرهای واقعی از دسترس اندیشه و علوم بشری خارج است، و انسان به ظاهر، آن را منشأ کمال و خوبی و پیشرفت می‏شناسد، در حالی که شریعت و وحی آسمانی بر اساس واقع‏نگری آن را عامل عقب ماندگی و بدی و انحطاط معرفی می‏کند.پس هنرها و سروده‏ها و شعرها و آهنگها باید به گونه‏ای باشند که بتوانند احساسهای درونی پسندیده و سازنده انسان(مانند امید، ایمان، رحم، محبت، عطوفت، کمک به محرومان و مستضعفان، مقاومت، ایثار و جز اینها را)به تصویر کشند و به آنها تجسم بخشند، تا آثار خوبی برای فرد و جامعه داشته باشند.پس باید هنرمند سعی و کوشش نماید سرودها و شعرهایی که آموزنده و مفید برای فرد و جامعه ارائه دهد.بنابراین، فطرت اصیل و عقل سلیم و پیام شریعت می‏طلبد که هنرمندان و زیبایی‏پردازان و نیکو سرایان و خوش‏خوانان این وسایل و ابزارها را در خدمت رشد و تکامل روح و فکر و اندیشه و فرهنگ و معنویت جامعه و فرد به کار گیرند و زیبایی را وسیله رساندن پیامهای ارزشمند اخلاقی، عرفانی و انسانی به ژرفای روح بشر تلقی کنند، نه وسیله فساد و گمراهی و انحراف و گذراندن عمر به بیهودگی و بطلان و یا زشتی و پلیدی و نکبت.
آواز پسندیده و موسیقی و نقش زیبا و خط خوش و هر زیبایی دیگر، اگر خالی از پیام و سازندگی باشد، خود منشأ بطالت و بیهودگی و لهو و لعب و در نهایت انحراف و فرسودگی روح فرد و جامعه است.از این رو یکی از ابزارهای استعمار و استثمار ملتهاست.همانگونه که گفتیم، هدف اصلی در نظام آفرینش کمال انسان است، و این کمال، از طریق پیام، به گوش جان انسانها می‏رسد، و این پیامها نباید تحت الشعاع آهنگها و آوازها و وزنها و ابزارها قرار گیرد، زیرا اینها هدف و مقصود اصلی نمی‏باشند؛بلکه هدف و مقصود اصلی، مضامین پسندیده و آموزنده و سازنده است.در غیر این صورت با هدف اصلی منافات پیدا می‏نماید.
سخن کوتاه اسلام با هنر از هر نوع که باشد نه تنها مخالف نیست، بلکه تأیید هم می‏کند البته در صورتی که دارای شرایط زیر باشد:
1-کاری که باعث اتلاف وقت و هدر دادن عمر نشود.2-باعث فساد و انحراف نگردد 3-باعث تهییج شهوت و غلبه هوای نفس نباشد 4-انسان را از یاد خداوند غافل نکند 5-موجب اعانت به ظلم و ظالم نباشد 6-موجب آزار دیگران نباشد.
بسی مایه خوشوقتی است که همه می‏بینید که تمام مقوله‏های هنری، جایگاه تازه و نویی را پیدا کرده و روند عقلایی شدن همه را در بر گرفته است.
امروز دیگر هنرها محدود به لهو و کارهای حرام و ناپسند نمی‏شود.مثلا، موسیقی فقط در مجالس بزم و میگساری و رقص زنان به کار گرفته نمی‏شود، بلکه موارد استفاده معقول و مورد پسند یافته‏اند.
امروز از هنرها به عنوان ابزار و وسائلی برای ارائه امور مفید استفاده می‏شود.هنرمندان بعد از پدیدار شدن حکومت اسلامی گامهایی در همگام کردن هنر با موازین اسلامی برداشتند و تحول عظیمی در همه انواع آن اعم از فیلم‏سازی، نقاشی، شعر خوانندگی، نویسندگی و به خصوص در موسیقی غنایی پدید آوردند و کارهای هنری خود را وسیله استفاده صحیح و سازنده قرار دادند، نه وسیله فساد.
در نتیجه این تحول باید دیدها و نظرهای مردم نسبت به هنر و هنرمند نیز متحول شود.زیرا تولیدات هنری آنها نیز همگام با موازین اسلامی و آرمانهای انقلاب گردیده است و بسیاری از مفاهیم عالیه اسلامی را در جامعه اشاعه می‏دهند.پس باید از طریق مناسب مورد تشویق قرار گیرند تا در اثر آن، هر چه بیشتر کارهای هنری خود را دقیق‏تر و مفیدتر انجام دهند.من بارها در مصاحبه‏ها و مقالات گفته‏ام هنرمندان متعهد و پای‏بند به اصول اخلاقی زینت بخش جامعه بوده و هستند.
جامعه‏ای که از وجود هنرمند محروم است زینت ندارد، چون هنر و فن زینت فرد و جامعه است.
رهبر نواندیش انقلاب برای هنرمندان متعهد اهمیت ویژه‏ای قائلند در این باره فرمودند:اهل هنر از موهبتی خاص برخوردارند که انسانهای معمولی از آن محرومند.
13-منزلت شاعران و خوانندگان در نزد معصومین
پیش از آنکه منزلت شاعران و سرود خوانان را در نزد رسول خدا و امامان(علیهم السلام)بیان کنم مناسب می‏بینم مطلبی را یادآور شوم.
شعر و ادبیات، در هر ملت و قومی، بخشی از فرهنگ آن را تشکیل می‏دهد، ز این روی شعر و ادب در زمانهای گذشته و زمان کنونی از اهمیت ویژه‏ای برخوردار است.تا آنجا که در تکامل اندیشه بشر و پیشرفت فرهنگ و هنر نقشی اساسی را داراست، و از همین زاویه خود تشکیل دهنده گوشه‏ای از تاریخ هم محسوب می‏شود.قرآن در کلامی زیبا، شاعران با ایمان و متعهد را از شاعران غیر اهل ایمان جدا ساخت و این نمایانگر ارزش شعر هدفدار از دیدگاه قرآن است.این منزلت و احترام خاص برای شاعران و هنرمندان متعهد و دین‏دار از زمان رسول خدا(ص)و اصحاب و یاران و تابعین آنها نیز بوده است و در روایات منعکس است.
پیامبر(ص)به شعر عنایتی خاص داشت و همواره شاعرانی را که در تأیید و یاری اسلام و جنبه‏های اخلاقی شعر می‏سرودند، مورد لطف و تشویق قرار می‏داد و بدین جهت بود که بسیاری از اصحاب و یاران رسول خدا در قصیده سرائی ضرب‏المثل گشتند.
در غدیر خم، پس از خطبه‏های رسول خدا حسان بن ثابت نخستین ابیات را در ثبت آن واقعه تاریخی سرود و در نتیجه از محبتهای رسول خدا برخوردار شد.شاعران مشهور دیگری که در واقعه غدیر در زمان اصحاب و تابعین شعر سرودند، عبارتند از:قیس بن سعد بن عبادی، عمر و عاص، محمد بن عبد الله حمیری، عبدی کوفی، ابو تمام طائی، و مانند اینها که اشعار آنها را بسیاری از مورخان نقل کرده‏اند بجاست اشاره‏ای به جریان سرودن شعر حسان درباره غدیر خم داشته باشیم.
حسان بن ثابت شاعر رسول خدا، متوفای سال 40 یا 50 یا 54 هجری شاعری بسیار توانا بوده، او در بین شاعران نخستین کسی است که با اجازه رسول خدا، حادثه غدیر خم را به نظم درآورد و نزد حضرت خواند.
بعد از خواندن اشعار غدیر پیامبر مسرور شد و درباره او فرمود:«لا تزال یا حسان، مؤیدا بروح القدس لما نصرتنا بلسانک.»ای حسان!پیوسته از ناحیه روح القدس مورد تأیید باشی، تو ما را با زبانت یاری کردی.
شرح این مطلب در الغدیر (30) بدین صورت آمده:حسان بن ثابت از رسول خدا استجازه کرد که درباره حادثه غدیر خم ابیاتی را بسراید، حضرت به وی اجازه داد.حسان برخاست و رو به بزرگان قریش کرد و گفت:سخنم را با شهادت و گواهی بر پیامبر در ولایت آغاز می‏کنم.سپس گفت:
ینادیهم یوم الغدیر نبیهم
بخمّ فاسمع بالنّبی منادیا
یقول فمن مولاکم و ولیکم
فقالوا و لم یبدوا هناک التعامیا
آلهک مولانا انت ولینا
و لم تر منا فی الولایة عاصیا
فقال له قم یا علی فاننی
رضیتک من بعدی اماما و هادیا
ترجمه:
در غدیر خم پیامبر آنان ندا در می‏دهد، گوش فرا دار به پیامبر که ندا می‏کند امت را، پیامبر به صورت پرسش به مردم می‏گوید:ولی و سرپرست شما کیست؟به او پاسخ داده‏اند، بی‏آنکه هیچ گونه پرده‏پوشی‏و انکاری از آنان بروز کند که:خدای تو سرپرست ما و تو ولی ما هستی، و تو ای پیامبر نخواهی دید از ما در ولایت گمراه و منحرفی.چون مردم چنین پاسخ گفتند، پیامبر به علی فرمود:برخیز یا علی!پس براستی من تو را پس از خود به عنوان امام و هادی پسندیدم و برگزیدم.
گاهی در سفرهای طولانی حسان را به خدمت خود می‏خواندند و او اشعار خود را برای حضرت می‏خواند. (31)
آری، عنایت رسول خدا در باره شعر و شاعران به قدری بوده است که وقتی کعب بن زهیر قصیده لامیه‏اش را در مسجد در حضور او خواند، حضرت لباسی از برد یمانی به عنوان صله به او مرحمت نمودند که بعدها معاویه آن را به بیست هزار درهم از وی خریداری نمود و خلفا در عید فطر و قربان آن را به تن می‏کردند. (32)
پیامبر به یکی از شاعرانی که مدافع اسلام بود، فرمود:أهج المشرکین فان روح القدس معک ما هاجیتهم.مشرکان را هجو کن تا زمانی که آنها را هجو نمایی، جبرئیل با توست. (33)
عنایت امامان به شعر
امامان علیهم السلام به شعر عنایتی خاص داشته‏اند و شاعران متعهد و پای‏بند به اخلاق را مورد لطف و عنایت خود قرار می‏دادند.از این روی بعضی از یاران آنان، در سرودن قصیده‏ها در زمان خود معروف شدند.مانند:کمیت بن زیاد اسدی، و ابو هارون مکفوف و دعبل خزاعی که به ترتیب مورد تشویق امام زین العابدین(علیه السلام)و امام جعفر صادق و امام رضا(علیهما السلام)قرار گرفتند و این موضوع در تاریخ منعکس است.
بجاست بعضی از آنان را در اینجا یادآور شویم:
1-شیخ صدوق در کتاب خویش از ابو هارون مکفوف نقل می‏کند و می‏گوید:روزی بر امام صادق وارد شدم، به من فرمود:«انشدنی فی الحسین»، از حسین برایم بخوان.من اشعاری را به گونه عادی و معمولی شروع به خواندن نمودم.حضرت فرمود: آنگونه بخوان که برای دیگران می‏خوانی.«انشدنی کما تنشدون»و من هم آنگونه که می‏خواست خواندم، بعد حضرت فرمود:(زدنی)بیشتر بخوان. (34)
2-جعفر بن عمان:روزی جعفر بن عمان شاعر خوش صدا بر امام صادق داخل شد.حضرت به او فرمود:«شنیده‏ام که شعرهای خوبی در باره امام حسین داری؟»در پاسخ حضرت عرض کرد:بلی.
حضرت فرمود:«از آنها برای ما بخوان»با صدای جالب و لحن دل‏پذیر از آنها خواند.حضرت خیلی خوشش آمد و اشکهایش بر گونه‏های مبارکش جاری شد.سپس حضرت به او فرمود:«بدان، ملائکه مقرب خدا گفته‏های تو را شاهدند و آنان نیز مانند ما گریه کردند و بهشت بر تو واجب است.»
3-کمیت بن زیاد اسدی، متوفای سال 126 ه.ق یکی از شعرای بزرگ بود و بیشتر قصاید و سرودهای او در مدح و ستایش بنی هاشم بود و بدین جهت سرودهای او را«هاشمیات»می‏گویند.
او بسیاری از قصیده‏های خود را در مجلس امام زین العابدین(ع)و امام محمد باقر(ع)و امام جعفر صادق انشاد کرد.
در کتاب شیعه و الحاکمون (35) نقل شده:کمیت بن زیاد شاعر بزرگ در مدینه مورد احترام خاص امام محمد باقر بود.او زمانی که قصیده‏اش را سرود، امام خوشحال شد و به او فرمود:«اگر مال می‏داشتم هر آینه به تو عطا می‏کردم، ولی من برای تو می‏گویم آنچه را که رسول خدا درباره حسان بن ثابت گفته است، لا زلت مؤیّدا بروح القدس مادامت عنا اهل البیت...»کمیت مورد محبت امام صادق نیز بوده است.روزی امام تمام اهل منزلش را جمع کرد و از او خواست که قصیده‏اش را بخواند، او هم امر او را امتثال نمود و هنگامی که به این شعر رسید:
یصیب به الرامون عن قوس غیرهم
فیا آخرا اسدی له الغیّ اول
حضرت دستهای خود را به طرف آسمان بلند کرد و گفت:«بار الها کمیت بن زیاد را از آنچه که در پیش انجام داده و آنچه را که بعدا انجام می‏دهد و در آنچه که در پنهان و در آشکار انجام داده، بیامرز خدایا به او آن مقدار بده تا راضی شود.
4-دعبل خزاعی، شاعر اهل بیت متوفای سال 246 ه.ق، او در سال 198 برای دیدار حضرت رضا از راه بصره به مرو رفت و در آنجا دو سال ماند و سپس به وطن مراجعت کرد.او در بلد طیب نزدیک اهواز به سال 246 به لقاء اللّه پیوست.
شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا، از عبد السلام بن صالح هروی روایت می‏کند و می‏گوید:روزی دعبل در مرو بر حضرت رضا داخل شد، به حضرت عرض کرد:من درباره شما اشعاری سروده‏ام، ولی بنا گذاشتم که پیش از شما برای احدی نخوانم.حضرت فرمود:بخوانید.او هم با همان صدای جالب و دلپذیر خود قصیده معروفش را شروع به خواندن نمود.
هنگامی که به این شعر رسید:
اری فیئهم فی غیرهم متقسما
و ایدیهم من فیئهم صفرات
امام گریه کرد و به او فرمود:درست گفته‏ای.
دعبل شاعری بسیار خوشخوان بود و از احترام خاص نزد حضرت رضا برخوردار بود هر گاه در مجلسی که حضرت رضا بود، وارد می‏شد، او را مورد تقدیر و احترام قرار می‏داد و در کنار خود می‏نشاند.و چندین بار او را با دادن هدایا مورد تشویق قرار داد.
5-ابراهیم بن عباس:در کتاب تاریخ النیّاحة (36) نقل کرد که:ابراهیم بن عباس (خوشخوان معروف)روزی بر حضرت رضا داخل شد و قصیده و سروده معروفش را خواند و همه حاضرین در مجلس را تحت تأثیر قرار داد.
عبد اللّه بن صلت، مورد محبت امام جواد بوده است.روزی به او فرمود:درباره وی و پدر بزرگوارش امام هشتم شعر بخواند.
اشعار شاعران یاد شده از نظر الفاظ، زیبا و از نظر محتوا، عالی و هم از نظر مضمون لطیف بوده است و اگر شعری دارای ویژگیهای مذکور باشد، به اعماق دل انسانها نفوذ می‏کند.حال اگر شعری دارای ویژگیهای مذکور نباشد، یا دارای الفاظ زیبا ولی دارای محتوای فاسد باشد، آن اشعار مفید نبوده و در دلها جایگاهی نخواهد داشت.
در عیون اخبار الرضا (37) از امام صادق روایت شده که فرمود:«من قال فینا بیت شعر بنی اللّه تعالی له بیتا فی الجنه.»و در روایت دیگر فرمود:«ما قال فینا قائل بیت من الشعر حتی یؤیّد بروح القدس.»
زمانی که زندگی امامان را مورد بررسی قرار می‏دهیم، می‏بینیم بعضی از آنها خود شعر و یا اشعاری سروده‏اند.چنانکه از حضرت امیر و امام حسین اشعاری نقل کرده‏اند و حتی دیوانی که دارای‏ حدود 1500 بیت است به حضرت نسبت داده شده است، ولی این نسبت جای بحث دارد.
عدم مذمت شاعران مؤمن در قرآن
شعرا اگر چه در قرآن کریم مورد مذمت قرار گرفته‏اند، ولی باید دانست که خداوند در کلامی زیبا و کوتاه شاعران متعهد و مؤمن را از سازندگان اشعاری که غاوون(گمراهان)پیروان آنها هستند، جدا ساخت:و الشعراء یتبعهم الغاوون الم تر انهم فی کل واد یهیمون و انهم یقولون ما لا یفعلون.
الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و ذکرو اللّه کثیرا... (38)
یعنی شاعران را گمراهان پیروی می‏کنند مگر آنهایی که ایمان آورده و کارهای نیک انجام می‏دهند.و خداوند را بسیار یاد کنند.این استثناء در آیه مبارکه نشانگر ارزش و اهمیت شاعران با ایمان و دارای عمل صالح می‏باشند.
توضیح مطلب با ملاحظه و توجه به آیات فوق بدست می‏آید که خداوند شاعران را به دو دسته تقسیم کرد دسته مورد مذمت و دسته مورد مدح و هر یک از آنها را با اوصاف خاصی مشخص نمود.
اوصاف شاعران بد عبارتند از:
1-پیروی گمراهان از آنها«یتبعهم الغاوون».
2-بی‏هدف و دارای هیجان«انهم فی کل واد یهیمون».
3-مطابقت نداشتن عمل آنها با قول آنها.
اوصاف شاعران خوب عبارتند از:
1-دارای ایمان«الا الذین آمنوا».
2-دارا بودن اعمال نیک و صالح«و عملوا الصالحات».
3-همیشه به یاد خدا بودن.
4-مقاومت در برابر ظلم و ستم و دادخواه مظلومان«و انتصروا من بعد ما ظلموا».
پس شاعرانی مورد مذمت و نکوهش آیات هستند که از دسته اولند نه شاعرانی که دسته دوم بشمار می‏آیند.
در تفسیر الدر المنثور (39) در این زمینه از سالم براد، روایت شد که هنگامی که آیه‏و الشّعراء یتّبعهم الغاوونفرود آمد، عبد اللّه بن رواحه و کعب بن مالک و حسّان بن ثابت در حال گریه خدمت رسول خدا رسیدند و عرض کردند:یا رسول اللّه لقد انزل اللّه هذه الآیة و هو یعلم انا شعرا اهلکنا»(خداوند این آیه را نازل فرمود در حالی که می‏داند ما شعرا با این آیه نابود می‏شویم).در این هنگام بود که دنباله آیه «الا الّذین آمنوا و عملوا الصّالحات...» (40) بر رسول خدا نازل شد و رسول خدا درباره آنها دعا کرد و آیه را برای آنها خواند.خداوند شاعران اهل ایمان و صلاح را در کلام خویش از جرگه دیگران استثناء کرده است.پس در واقع این مذمت از شاعران در آیه شریفه ناظر بر شعر و شاعری دوران جاهلی و هر دوران مشابه دیگر است، نه شعر متعالی که سروده شاعران با ایمانی است که فراوان به یاد خدا هستند.
پس از دیدگاه قرآن هر شعر و شاعری متعالی نمی‏باشد و تنها شاعری ارزش واقعی دارد که خدا باور و نیکوکار باشند و در یاد خدا فزونی دارند.
پس شعر و شاعری فی نفسه از نگاه اسلام مورد مذمت و نکوهش نمی‏باشد آن شعر و شاعری مورد نکوهش است که باعث ترویج فساد و بردن حیثیت افراد و سبب تأیید ظالمان و مداحی ستمگران و جباران باشد.اما شعری که برای ترویج ارزشهای دینی، مذهبی، اخلاقی، اجتماعی و رثای امامان(علیهم السلام)و اشاعه فرهنگ اسلامی سروده می‏شوند، نه تنها مورد مذمت و نکوهش شرع نیست بلکه شرع به آن اهمیت داده و ارزش بسیاری برای آن قائل شده.در مبانی اسلامی آمده است که برای هر بیتی از آن خانه‏ای در بهشت مقرر گردیده است. شیخ صدوق از امام صادق نقل کرد که فرمود:
«من قال لنا بیت شعر بنی اللّه له بیتا فی الجنة.» (41)
از او نیز نقل شد که فرمود:«و من قال فینا قائل بیت شعر حتی یؤیّد بروح القدس.» (42)
امام صادق به شیعیان امر می‏فرمود که به فرزندانشان شعر تعلیم دهند:در رجال کشی از امام صادق نقل شد که فرمود:«یا معشر الشیعة علموا اولادکم شعر العبدی فانه علی دین اللّه» (43) (به فرزندان خود اشعاری عبدی را بیاموزید که او بر دین خداست).
در هر حال رسول خدا و امامان به شعر اهمیت می‏دادند و شاعران را مورد تشویق و در نشر حماسه حق همواره تشجیع می‏کردند. (44)
و بدین جهت بوده است که شیعیان به سرودن شعر روی آوردند و شعرهای گوناگونی در زمینه‏های مختلف سرودند و دیوانهای جالبی تنظیم کردند.برای آگاهی کامل از شعرای شیعه از زمان رسول خدا تا این زمان، می‏توانید به کتاب الذریعه علامه تهرانی و معالم العلماء علامه محمد بن علی بن شهر آشوب مازندرانی و غیر اینها مراجعه کنید.
یادداشتها
(1)-سوره صافات، آیه 6.
(2)-سوره فصلت، آیه 12.
(3)-سوره حجر، آیه 16.
(4)-سوره ق، آیه 6.
(5)-سوره تین، آیه 4.
(6)-سوره غافر، آیه 64.
(7)-سوره سجده، آیه 7.
(8)-سوره نمل، آیه 60.
(9)-سوره اعراف، آیه 32.
(10)-سوره اعراف، آیه 31.
(11)-وسائل، ج 5، ص 6، حدیث 4.چاپ مؤسسه آل البیت.
(12)-همان، ص 5، حدیث 3.
(13)-اصول کافی، ج 2، ص 615.
(14)-مکارم الاخلاق، ص 82.
(15)-همان، ص 43.
(16)-همان، ص 96.
(17)-بحار الانوار، ج 49، ص 89.
(18)-من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 76، حدیث 329.
(19)-همان، ص 75، حدیث 328.
(20)-مکارم الاخلاق طبرسی، ص 69.
(21)-بحار الانوار، ج 16، ص 248.
(22)-مکارم الاخلاق، ص 69.
(23)-سوره اعراف، آیه 32.
(24)-من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 74، حدیث 316.
(25)-همان.
(26)-بحار الانوار، ج 24، ص 231 و کشف الخفاء و مزیل الالباس، ج 2، ص 71، حدیث 1775.
(27)-بحار الانوار، ج 24، ص 231.
(28)-وافی، ص 240، جزء 5، باب ترتیل القرآن و حسن الصوت.
(29)-ربیع الابرار و نصوص الاخبار زمخشری.
(30)-الغدیر، ج 1، ص 11.
(31)و(32)-همان، ج 2، ص 7.
(33)-دلائل الاعجاز جرجانی، ص 13 و الغدیر، ج 2، ص 6.
(34)-ثواب الاعمال صدوق و کامل ابن قولویه، ص 33.
(35)-مراجعه شود به کتاب الشیعه و الحاکمون.
(36)-تاریخ النیاحة، ص 170.
(37)-عیون اخبار الرضا، ص 71-70.
(38)-سوره شعراء، آیه 224.
(39)-تفسیر الدر المنثور سیوطی در ذیل آیه‏و الشعراء یتبعهم الغاوون.
(40)-سوره شعراء، آیه 224.
(41)و(42)-بحار الانوار، ج 24، ص 231.
(43)-مراجعه شود به رجال کشی.
(44)-مراجعه شود به کتابهایی که درباره شاعران تألیف شده.

تبلیغات