آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۴

چکیده

متن

پیشینه تاریخی فقه تطبیقی و پیشگامان آن پیش از ورود در اصل موضوع مناسب است عناوین زیر مطرح شود:
الف-تعریف فقه تطبیقی.
ب-فرق بین فقه تطبیقی و حقوق تطبیقی.
ج-موضوع فقه تطبیقی.
د-علل و اسباب پیدایش اختلاف در آرا و نظرات فقهی.
ه-انواع اجتهادی را که فقه در طول زمان به خود دیده است.
و-اختلافات عالمان مذاهب در مسائل نظری فرعی است نه در مسائل اصولی.
ز-امکان تقریب بین آرای مختلف عالمان مذاهب اسلامی در بیشتر مسائل نظری اجتهادی.
الف-تعرفه فقه تطبیقی
فقه تطبیقی دارای دو تعریف است:
تعریف اول آن، عبارت از گردآوری آرا و نظرات و فتاوای عالمان مذاهب اسلامی در مسائل فرعی است در کنار هم، بدون موازنه بین آنها بر دیگری از حیث دلیل و مدرک و اینکه کدام یک از آنها بر دیگری احیث دلیل ترجیح دارد.امروز فقه تطبیقی به این معنا را فقه مقارن اطلاق می‏گویند.
تعریف دوم آن عبارت است از جمع بین فتاوا و آرای عالمان مذاهب در کنار هم با ادله آنها و با اجرای موازنه و بر رسی آن ادله برای بدست آوردن قول برتر و قوی‏تر آنها.امروز بر فقه تطبیقی به این معنا فقه مقایسه‏ای اطلاق می‏نمایند.
این تعریف دوم برای فقه تطبیقی نزدیکتر است به‏ آنچه که اهل بحث و تحقیق از متقدمین به علم خلاف و خلافیات نامیده‏اند، زیرا به نظر آنان علم خلاف عبارت است از علم و دانشی که انسان با آن توانایی بر حفظ احکام فرعی که پیشوایان مذاهب در آن اختلاف نموده‏اند، پیدا می‏کند و نیز توانائی بر گزیدن خلاف آنها را پیدا می‏کند، ولی از راه دلیل و برهان شرعی.
در هر حال فقه تطبیقی که آن را امروز فقه مقارن نیز می‏گویند غیر از فقه مقایسه‏ای است زیرا مقصود از فقه تطبیقی در اصطلاح عالمان مذاهب اسلامی تنها بیان آرا و نظرات مختلف آنان است در کنار هم نه دلائل آنها و اما مقصود از فقه مقایسه‏ای در اصطلاح آنها علاوه بر ذکر فتاوی و آرای آنان در کنار هم بدلائل آنها نیز پرداخته می‏شود، تا مجتهد و فقیه بتواند از راه مقایسه وموازنه بین ادله آنها نظری را بر نظری دیگر و یا فتوائی را بر فتوای دیگر ترجیح دهد.
ب-فرق بین فقه تطبیقی وحقوق تطبیقی
فقه تطبیقی غیر از حقوق تطبیقی است، زیرا مقصود از آن بیان آرا و نظرات عالمان مذاهب اسلامی است در کنار یکدیگر، ولی مقصود از حقوق تطبیقی در اصطلاح حقوق دانان قرار دادن حقوق بلاد اسلامی و غیر اسلامی را در کنار یکدیگر و یا مقارنه بین حقوق مکتبهای گوناگون حقوقی برای بدست آوردن قول برتر.
ج-موضوع فقه تطبیقی
موضوع فقه تطبیقی جامع بین موضوعات مسائل آن می‏باشد و آن جامع بین موضوعات مسائل عبارت از آرای مجتهدان و فتاوای فقهای مذاهب اسلامی در مسائل فرعی شرعی است از حیث موازنه بین آنها و ترجیح بعض آنها بر بعض دیگر.
د-علل پیدایش اختلاف در آرا و نظرات فقهی
اختلاف عالمان اسلامی در مسایل نظری فقهی که باعث پیدایش مذاهب گوناگون در اواخر ایام تابعین شد می‏تواند معلول عوامل زیر باشد:
1-اختلاف آنها در برخی از ادله و مصادر اجتهادی مانند اختلاف در اعتبار استحسان، قیاس، مصالح مرسله و عرف.حنفیان آنها را باستثنای مصالح مرسله معتبر دانسته‏اند، شافعیان تنهاقیاس، مالکیان مصالح مرسله و قیاس را معتبر دانسته‏اند، حنبلیان تنها در موارد ضروری آنها را پذیرفتند امامیه و ظاهریه وثوریه و...آنها را معتبر ندانسته‏اند.
2-اختلاف آنها در حدود و شرایط ادله و مصادر اجتهادی مانند اختلاف آنان در اعتبار تواتر در حجیت خبر و عدم اعتبار آن.معروف این است که ابو حنیفه از اهل سنت و سید مرتضی و ابن ادریس وابن زهره تواتر را در اعتبار خبر شرط دانسته‏اند، ولی بقیه عالمان همه مذاهب خبر واحد موثق را مورد پذیرش قرار دادند.
3-اختلاف آنها در نوع ادله مانند اختلاف آنان در اعتبار قیاس تشبیه و تمثیل نه قیاس منصوص العله و اولویت.زیرا در اعتبار این نوع از قیاس، اختلافی وجود ندارد بلکه برخی اعتبار منصوص العلة را از نوع قیاس نمی‏دانند، زیرا در آن عمل بر طبق عموم یعنی عموم علت است و عموم از نوع ظواهر است که به بنای عقلا حجت می‏باشد.
4-اختلاف آنها درکیفیت اعتبار و حجیت بعضی از ادله مانند:اختلاف در اعتبار حجیت اجماع فی نفسه یا اینکه حجیت آن از باب کشف باشد. عالمان مذاهب اسلامی اجماع را معتبر دانسته‏اند، منتها شیعه آن را به عنوان وسیله کشف از قول امام معصوم، و اهل سنت به عنوان هدف و منبع مستقل اجتهادی، در نظر گرفته‏اند.
6-اختلاف آنها در مقام برداشت از دلیل.مانند اختلاف آنان در برداشت از آیه وضو که طهارت پاها غسل است یا مسح یا تخییر بین آنها و یا وجوب جمع بین آنها.
6-اختلاف آنها در جمود بر ظاهر الفاظی که در ادله اجتهادی وارد شده و عدم جمود بر آنها، مانند اختلاف آنان در مشروعیت رهان در غیر اسب و تیر و کمان در سبق و رمایه.
7-اختلاف در بسنده کردن بر عناوینی که در عناصر خاصه استنباط آمده و عدم اکتفا بر آنها.مانند اختلاف آنان در ترتب احکام مسجد زا حرمت تنجیس و وجوب تطهیر بر آن و عدم ترتب احکام بر آن.
8-اختلاف در بسنده کردن بر موضوعاتی که در لسان ادله آمده است و بسنده نکردن بر آنها، مانند اختلاف آنان در مشروعیت احتکار در غیر گندم و جو و مویز وخرما.
9-تعارض احادیث.این تعارض در بعضی از آنها بگونه‏ای است که رفع آن از راه قانون جمع موضوعی و یا حکمی امکان دارد و در بعضی دیگر آنها این رفع از راه قوانین یاد شده امکان ندارد.و این تعارض را علل و اسبابی است که بیان آنها از حوصله این گفتار خارج است.
10-اختلاف در شیوه‏های اجتهادی عالمان مذاهب اسلامی.
ه-انواع اجتهاد
انواع اجتهادی را که فقه در طول زمان از آغاز پیدایش تا این زمان به خود دیده است، عبارتند از:
1-اجتهادبر اساس رأی و تفکر شخصی.
2-اجتهاد بر اساس مصلحت اندیشی.
3-اجتهاد بر اساس منابع ظنی مانند قیاس و استحسان.
4-اجتهاد بر اساس منابع معتبر شرعی مانند کتاب و سنت از این نوع چند قسم پدیدار شد.
الف-اجتهاد بر اساس آنها، تنها بگونه علمی.
ب-اجتهاد بر اساس ظاهر آنها بگونه عملی ولی بدون تفریح و تطبیق.
ج-اجتهاد بر اساس آنها بگونه عملی و با تفریع و تطبیق.ولی بدون بررسی ویژگیهای موضوعات در راستای زمان.
د-اجتهاد با خصوصیات یاد شده و با بررسی ویژگیهای موضوعات.
هر یک از انواع واقسام اجتهاد را زمان آغاز و پیدایش آنها را انگیزه‏ای است و برای اعتبار بعضی از آنها بحث مفصلی است که بررسی تفصیلی آنها از حوصله این مقاله خارج است.
و-اختلاف بین عالمان در مسائل فرعی
اختلافات بین عالمان مذاهب اسلامی در مسائل فرعی است نه در مسائل اصولی زیرا در اصول دین که عبارت است از توحید، نبوت و معاد، همه آنها دارای نظر واحدند و اما در بحثهای کلامی، حدیثی، اصولی، فقهی و تفسیری اگر چه اختلاف وجود دارد ولی اختلاف در آنها، اختلاف در اصول اعتقادی نیست.
مثلا در علم کلام بین آنان اختلاف است در اینکه صفات خدا عین ذات او است، یا زاید بر آن، حس و قبح ذاتی است یا بالوجوه و الاعتبار، افعال خداوند معلل به اغراض‏اند یا خیر، انسانها در کارهای خود مجبورند یا مختار، خلافت و جانشینی پیامبر منصب الهی است یعنی مانند نبوت باید از طرف خداوند تعیین شود یا مسأله دینی است که باید از طرف شورا و یا اجماع فقهای مسلمین مشخص گردد و یا آنکه نه منصب الهی است و نه مسأله دینی، بلکه مسأله سیاسی-اجتماعی است و باید از طرف ملت معین شود.
و مثلا در علم حدیث بین عالمان مذاهب اختلاف است در اینکه تواتر در اعتبار خبر شرط است یا خیر، و یا اینکه خبر مرسل اعتبار دارد یا خیر. و مثلا در علم اصول بین آنان اختلاف است در اینکه نهی در عبادت موجب فساد عبادت است یا خیر، امر دلالت بر فوریت دارد یات خیر، اجماع فی نفسه و به عنوان اصل مستقل اعتبار دارد یا به عنوان وسیله اجتهاد اصل و هدف و منبع مستقلی است همانند کتاب و سنت و یا آنکه وسیله است و یا اینکه اجتهاد تنها بر اساس کتاب و سنت اعتبار دارد و یا اینکه اعتبار دارد حتی بر اساس رأی و مصلحت اندیشی، و یا فعل رسول خدا مثل امر اوست یا خیر.و مثلا در علم فقه کافران کتابی و کافران مشرک و ملحد طهارت ذاتی دارند یا خیر.خمس در مطلق فوائد است یا اختصاص به غنائم جنگی دارد. خیار مجلس در داد و ستدها وجود دارد یا خیر. ازدواج موقت مشروع است یا خیر.طهارت پاها در وضو مسح است یا غسل یا تخییر یا وجوب جمع بین مسح و غسل.صیغه مخصوص در طلاق شرط است یا خیر.عول(در آنجا که ماترک میت از سهمیه‏های صاحبان فرض کمتر باشد).و تعصیب(در آنجا که ماترک میت از سهمیه‏های صاحب فرض زیادتر باشد).مورد قبول است یا خیر و نیز غیر اینها از علوم دیگر.
ولی می‏بینید که اختلافات عالمان مذاهب در موارد یاد شده اختلاف در اصول عقاید که توحید، نبوت و معاد است و اسلام به آنها بستگی دارد، نمی‏باشد بلکه در مسایل نظری فرعی است که بر اساس اجتهاد تجویز شده است، بدلیل:ان للمجتهد المصیب اجران و للمخطی اجر واحد و بر این اساس باید هر یک دیگری را در مسائل خلافی معذور بدارد وباعث صف آرائی در برابر یکدیگر نشود، زیرا اختلاف در مسائل نظری طبیعی است وسبب آن نطری بودن آنها است نه مذهب، و لذا این اختلاف در بین عالمان پیرو مذهب واحد چه جعفری و چه حنفی، مالکی، شافعی، مالکی و حنبلی و جز اینان نیز وجود دارد، و باید دانست این اختلاف ضرری ندارد، زیرا هدف همه یکی است و آن رسیدن بواقع و حکم الهی است، پس نباید اختلاف یاد شده سبب نزاع و درگیری وصف آرایی قرار گیرد، بلکه باید وسیله‏ای برای رسیدن به نظر ارجح و قول قوی باشد.
ز-امکان تقریب بین آراء عالمان مذاهب اسلامی
عالمان مذاهب اسلامی اعم از اصولیان و اخباریان اگر چه در اجتهاد و مقام استنباط احکام الهی از مبانی و منابع اختلاف دارند، ولی آنگونه نیست که بین دیدگاه آنان تقریب امکان پذیر نباشد.من که در این زمینه مذاهب گوناگونی را مورد بررسی قرار دادم برایم ثابت شد که تقریب در بیشتر آنها امکان پذیر است، بلکه نه تنها در آنها این تقریب امکان دارد، در مبانی و ادله آنها نیز امکان پذیر است و ما چون تقریب بین آنها را در مجله تقریب(شماره یکم)بگونه مفصل بیان کرده‏ایم، از اعاده آن در اینجا خود داری می‏نمائیم.
اینک نوبت این رسیده که اصل موضوع بحث را مطرح کنیم.
پیشینه فقه تطبیقی و پیشگامان آن
فقه تطبیقی گر چه امروز در محافل علمی و تحقیقی و پژوهشی و حوزه‏های علمیه به عنوان یک پدیده جدید و تازه تلقی می‏شود، ولی با توجه به تاریخ علوم اسلامی بر همگان واضح و روشن می‏شود که این رشته علمی، یک رشته جدیدی نمی‏باشد، بلکه امتداد رشته‏ای است که در میان اهل سنت و تشیع وجود داشت این شیوه فقهی آن چنان در زمانهای پیشین رواج و شیوع داشت که ابن خلدون (م 806)در مقدمه خویش (1) از آن به عنوان علم و دانش مستقل به نام خلافیات نام می‏برد و می‏نویسد: این علم بسی پرفایده و سودمند است و مبانی پیشوایان در فقه در ضمن آن شناخته می‏گردد. در هر حال بجاست ما این مسأله را در دو مقام مطرح کنیم:
مقام اول پیشینه تاریخی فقه تطبیقی و پیشگامان آن در تشیع.
مقام دوم پیشینه تاریخی فقه تطبیقی و پیشگامان آن در اهل سنت.
نخستین کسی که فقه تطبیقی را در شیعه تدوین کرد
پیدایش فقه مقارن و تطبیقی با شیوه رایج در حوزه‏های علمیه شیعه، به قرن پنجم هجری باز می‏گردد و قبل از آن چنین شیوه‏ای متداول نبوده است.
بر اساس تحقیقات و بر رسیهای انجام شده نخستین کسی که در این خصوص کتاب نوشته است، پیشوای بزرگ و فقیه عالی مقام ابوالقاسم علی بن الحسین الموسوی(م 436 ق)مشهور به«سید مرتضی علم الهدی»است.سید مرتضی در این زمینه دو کتاب بسیار مهم به نام«الانتصار»و«الناصریه»نگاشته است.کتاب«الانتصار»در بر دارنده ابواب عبادات، معاملات، عقود، ایقاعات، حدود، دیات، ارث و... است و خصوص نظرات امامیه در آن بیان شد.
گفتنی است که برخی به استناد به مقدمه کتاب «تهذیب الاحکام»(ج 1، ص 32)و کتاب«الذریعه» (ج 2، ص 237)معتقدند، نخستین کسی که روش مقارنه در فقه را به کار گرفته، «شیخ مفید»، استاد سید مرتضی، می‏باشد.در دو منبع مذکور آمده است که شیخ مفید به تقاضای شاگردش سید مرتضی کتابی به نام«الاعلام فیما اتفقت الامامیة علیه من الاحکام فیما اتفقت العامة علی خلافهم فیه»تألیف نمود که شامل کلیه ابواب فقه می‏باشد ولی با عنایت به مباحث کتاب و روش آن، نمی‏توان شیخ مفید را نخستین کسی دانست که شیوه مقارنه اصطلاحی را در بحثهای فقهی خود به کار گرفته است.
فقها و اندیشمندان بسیاری روش سید مرتضی رامد نظر قرار دادند و در این زمینه کتابهایی نوشتند، از جمله می‏توان از«شیخ طوسی»(م 460 ق)نام برد. شیخ طوسی یکی از بر جسته‏ترین شاگردان سید مرتضی است که دو کتاب مهم و پر ارزش از کتاب اربعه شیعه به نامهای«تهذیب»و«استبصار»بدو متعلق است.شیخ طوسی روش مقارنه و تطبیق را در کتاب گرانسنگ خویش به نام«خلاف»به کار گرفته و تحولی شگرف در این زمینه به وجود آورده است.وی در این اثر ضمن نقل فتاوی مذاهب پنجگانه مشهور (امامیه، شافعیه، مالکیه، حنبلیه، حنفیه)، آرا و نظریات دیگر مذاهب را نیز نادیده نگرفته است.
پس از شیخ طوسی، «حسن بن علی بن داود حلی» (م 707)با تألیف کتاب«خلاف المذاهب الخمسة» شیوه شیخ طوسی را ادامه داد.
یکی دیگر از آثار ارزشمند در زمینه فقه تطبیقی «تذکره الفقها»ی علامه حلی(م 726 ق)است که ابواب گوناگون فقه از طهارت تا نکاح را در بر دارد. علامه حلی-که از نوادر فقهای شیعی است-در این کتاب مسایل اختلافی شیعه و سنی را با شیوه‏ای ممتاز، و به طور گسترده مورد تحقیق و بر رسی قرار می‏دهد.وی پس از طرح هر مسأله، نخست ادله مذاهب مختلف را می‏آورد، آنگاه به نقل و تحلیل آن می‏پردازد.«تذکرة الفقها»از جمله کتبی است که هیچ مجتهد و فقیهی از مراجعه بدان بی‏نیاز نبوده و یکی از ارزشمندترین خدمات فرهنگی-علمی است که به جهان اسلام تقدیم شده است.
«علامه محمد جواد مغنیه»از علمای معاصر لبنان، با اثر گرانقدر خود به نام«الفقه علی المذاهب الخمسه»گامی بلند در استخدام روش مقارنه در فقه برداشت، مغنیه در این کتاب تنها، فتاوای پیشوایان پنج مذهب معروف را آورده است.
نگارنده نیز در این موضوع کتابی تحت عنوان «دروس فی الفقه المقارن»در دو سطح تألیف نموده: که یکی جنبه تخصصی دارد که برای محققان و صاحب نظران مفید و سودمند است که هنوز آماده چاپ نیست و دیگری کلاسیک و مناسب تدریس است.این کتاب در چهار جلد قرار دارد که جلد اول و دوم در دسترس علاقمندان قرار گرفت و جلد سوم و چهارم آن هم امید است هر چه زودتر در دست چاپ قرار گیرد.
گفتنی است که شیوه تألیفی علمای امامیه درفقه مقارن از زمان سید مرتضی تاعصر«شهیدین»بر پایه نقل نظریات فقهی دیگر مذاهب در کتابهایشان بوده است.مراجعه به آثار به جا مانده از آنان نظیر«غنیة» (از ابن زهرة)و «مهذب»(از ابن براج)و«سرایر»(از ابن ادریس)، این مطلب را روشن می‏سازد.ولی پس از عصر شهیدین، شیوه مزبور فقط درکتابهای مفصل دنبال شده است.
تاریخچه فقه مقارن * نزد اهل سنت
شروع تألیف فقه مقارن در میان اهل تسنن به اواسط نیمه دوم سده سوم هجری باز می‏گردد.اینک به گزیده‏ای از این گونه تألیفات اشاره می‏شود: 1-«التعلیقة فی مسائل الخلاف بین الائمه»، عبد الله بن عمر مشهور به ابوزید دبوسی(محلی میان سمرقند و بخارا)حنفی(م-43 ه-).برخی ابوزید را نخستین نویسنده فقه تطبیقی در جوامع اهل تسنن می‏دانند، ولی این نظریه، نادرست است.زیرا پیش از او افراد دیگری در این زمینه دست به تألیف کتاب زده‏اند.
2-«خلافیات»، احمد بن حسین بن بیهقی حنفی (م 458).مؤلف در این کتاب آرای همه مذاهب اربعه را نیاورده، و صرفا به نکات اختلافی ابو حنیفه و شافعی بسنده کرده است.
3-«اختلاف الفقهاء»، احمد بن محمد بن سالم حنفی مشهور به طحاوی(م 321 ه-).بخشی از این اثر که مشتمل بر کتابهای عتق، صید ذباحه، حدود، قضا و شهادات است، توسط دکتر محمد معصومی مورد تعلیق و تحقیق قرار گرفته و از طرف دانشسرای ابحاث اسلامی در اسلام آباد پاکستان منتشر شده است.
4-«اختصار اختلاف الفقهاء»، احمد بن علی جصاص(م 370 ه-).این اثر تلخیصی از اختلافات الفقهای طحاوی است.
5-«اختلاف الفقهاء»، ابو جعفر آملی مازندرانی مشهور به طبری(م 310).در این کتاب آرا و نظریات این پیشوایان آورده شده است:ابو حنیفه(پیشوای مذهب حنفی)، محمد بن ادریس شافعی(پیشوای (*)کلمه مقارن در لغت از قرن پیوند و وصل در فارسی همراه بودن یا با هم معنا می‏دهد(قارن الشی‏ء بالشی‏ء)شیئی را در برابر شیئی دیگر قرار داد و از همین معناست«بیوت قرائن» خانه‏های روبروی یکدیگر.
کلمه مقارن در اصطلاح فقیهان رو در رو دادن رأیی را با رأی دیگر یا سنجیدنش نسبت به آن تا مقدار اختلاف و اتفاقشان دانسته شود و معلوم گردد کدامین آنها قوی‏تر و از حیث دلیل استوارتر است و این معنی از معنای لغوی بیگانه نیست. مذهب شافعی)، مالک بن انس اصبحی(پیشوای مذهب مالکی)، عبد الرحمن اوزاعی(پیشوای مذهب اوزاعی)، سفیان بن سعید ثوری(پیشوای مذهب ثوری)و قاضی ابو یوسف و محمد بن حسن شیبانی (از شاگردان ابو حنیفه)، همچنین نظریات برخی از بزرگان صحابه و تابعین نیز در کتاب مذکور آمده است.
شایان ذکر است که طبری در این کتاب از احمد بن حنبل و نظریاتش سخنی به میان نیاورده، و از این رو سخت مورد انتقاد قرار گرفته است.ولی از آنجا که طبری متوجه این مطلب بوده، این چنین سخن گفته است:«شیوه من در این کتاب صرفا جمع آوری نظریات مجتهدان است و نه محدثان، از این رو از بازگو کردن نام و آرای احمد که از محدثان است، خود داری ورزیده‏ام».
6-«عیون الادلة فی مسائل الخلاف بین الفقهاء الامصار»، ابو الحسن علی بن احمد، مشهور به قصار بغدادی(م 398 ه-)، این کتاب را قاضی عبد الوهاب ثعلبی(م 422 ه-)تلخیص کرده است.
7-«اختلاف الفقهاء»، محمد بن نصر مشهور به مروزی(م 294 ه-).
8-«اختلاف الفقهاء»، احمد بن محمد حصری.
9-«الوسائل فی فروق المسائل»، ابن جماعه شافعی(م 480 ه-).
10-«مسائل الخلاف»، ابوسعید احمد بن حسین، معروف به بردعی حنفی(م 317 ه-).
11-«القوانین الفقهیة»، ابن جزی مالکی.این اثر که از جاذبه خاصی بر خوردار است، مورد استناد نگارنده در نقل نظریات مالک بن انس در کتاب (دروس فی الفقه المقارن)قرار گرفته است.
12-«بدایة المجتهد و نهایة المقتصد»، محمد بن احمد مالکی مشهور به ابن رشد قرطبی(م 595). این اثر مورد توجه خاص آیت الله بروجردی «قدس سره»بود.ابن رشد در این کتاب اضافه بر اینکه از آرای مذاهب سخن به میان آورده، نظریات صحابه و تابعین و ادله آنان را نیز بازگو کرده است.
13-«کفایة الاخیار»-ابوبکر محمد حسینی حصنی دمشقی شافعی(م سده نهم ه-).این کتاب مورد استناد نگارنده در نقل فتاوی شافعی در کتاب «فقه مقارن»بود، زیرا پیروان شافعی مطابق این کتاب عمل می‏کنند.
14-«مختلف الروایة»، محمد بن سمرقندی حنفی (م 493 ه-).
15-«مختصر الکفایة»عضدی شافعی (م 493 ه-).
16-«الاشراف علی مذاهب الاشراف»، ابو هبیرة حنبلی(م 555 یا 560 ه-).
17-«التجرید»، قدوری حنفی(م 425 ه-).
18-«مسائل الخلاف»، عبد العزیز جزیری اصفهانی.
19-«مسائل الاخلاف»، ابوبکر محمد بن ابهری مالکی(م 272 ه-).
20-«حلیة الاولیاء فی اختلاف الفقهاء»، ابوبکر محمد بن احمد مشهور به شاشی(م 507 ه-).
21-«الاشراف علی مذاهب اهل العلم و اختلاف الفقهاء»، ابوبکر محمد بن ابراهیم شافعی(م اوایل 400 ه-).
22-«اسرار الانوار لعمل الابرار»، شیخ یوسف اردبیلی شافعی(م 779).
23-«موسوعة جمال عبد الناصر»، جمعی از نویسندگان مصری زیر نظر استاد حسن مأمون، این کتاب را تدوین کرده‏اند و به افتخار جمال عبد الناصر بدین عنوان نهاده‏اند، در این دایرة المعارف افزون بر آوردن آرای فقهی پیشوایان مذاهب حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی، از باز گو کردن نظریات امامیه و ظاهریه و اباضیه نیز غفلت نشده و از نویسندگان و اندیشمندان جامعه اهل سنت نیز سخن به میان آمده است.
24-«الفقه علی المذاهب الاربعة»، عبد الرحمان بن محمد عوض جزیری(م 1360).
25-«الانصاف فی بیان اسباب الاختلاف»، تألیف علی بن سلیمان مرداوی.
26-«التجرید»، تألیف احمد بن محمد بن احمد حنفی(م 428 ه-.ق)در 8 جلد.
27-«تعلیق فی الخلاف»، تألیف محمد بن عبد الله بن عمروس(م 452 ه-.ق).
28-«الخلاف الکبیر»، تألیف ابی یعلی فراء(م 458 ه-.ق).
29-»الخلاف الکبیر»، تألیف ابی الخطاب گلوذانی (م 510 ه-.ق).
30-«التعلیقة فی مسائل الخلاف»، تألیف محمد بن ابو یعلی(م 560 ه-.ق).
31-«تذکرة الخلاف»، تألیف ابی اسحاق شیرازی (م 476 ه-.ق).
32-«شفاء المسترشدین»، تألیف ابی الحسن کیاهراسی(م 504 ه-.ق).
33-«مختلف الروایة»، تألیف علاء الدین محمد سمرقندی(م 552 ه-.ق).
34-«بدایة المجتهد»، تألیف محمد بن احمد بن رشد قرطبی(م 520 ه-.ق).
35-«عیون الادله»، تألیف ابو الحسن بن قصار(م 398 ه-.ق).
36-«المأخذ»، تألیف محمد غزالی(م 505 ه-. ق).
37-«الاشراف علی مذاهب الاشراف»، تألیف ابن هبیره(م 560 ه-.ق).
38-«الاسالیب فی الخلافیات»، تألیف امام الحرمین جوینی(م 487 ه-.ق).
39-«الفقه الاسلامی المقارن مع المذاهب»، تألیف دکتر محمد فتحی.
40-«محاضرات فی الفقه المقارن»، تألیف دکتر رمضان بوطی.
41-«بدایع الصنایع»، تألیف کاشانی(حنفی).
42-«الهدایة»، تألیف مرغینانی(حنفی).
43-«مرجع العلوم الاسلامیة»، تألیف دکتر محمد زحیلی فصل نهم آن به فقه مقارن اختصاص یافته است.
44-«متحلی»، تألیف ابن حزم ظاهری اندلسی.
45-«الفقه الاسلامی فی ثوبه الجدید»، تألیف مصطفی احمد الزرقاء که در سه جلد انتشار یافته است.
46-«مجموع شرح مهذب»، تألیف نووی شافعی.
47-«الفقه الاسلامی و ادلته»، تألیف استاد دکتر وهبه زحیلی که در هشت جلد چاپ شده است.
48-«الفقه الاسلامی»، تألیف حسن احمد خطیب.
49-«راهنمای مذهب شافعی با بیان آرای سایر فقهاء»، تألیف استاد محمد شیخ الاسلام و نیز جز اینها که نیازی به بیان آنها نیست.
برخی از عالمان قدمای اهل سنت، کتابهایی را که بگونه مقارن و تطبیقی تدوین کردند، تنها بر آراء و نظرات و فتاوای حنفیه و مالکیه شافعیه و حنبلیه و برخی دیگر بسنده کرده‏اند، اگر چه فتاوای غیر آنها را در کنار آنها نیز بیان کرده‏اند، ولی آنان نیز بر آرا و نطرات مذاهبی که با وفات صاحبان آنها منقرض شده‏اند اکتفا کرده‏اند:مانند مذهب عبد الرحمان اوزاعی پیشوای مذهب اوزاعی، مذهب محمد بن جریر طبری پیشوای مذهب طبری، مذهب سفیان بن سعید ثوری پیشوای مذهب ثوری، مذهب لیث بن سعد مصری پیشوای مذهب لیثی، مذهب اسحاق بن راهویه پیشوای مذهب راهویه، مذهب ابوثور کلبی، مذهب داود ظاهری اصفهانی پیشوای مذهب ظاهری، مذهب محمد بن عبد الرحمان بن ابی لیلا، مذهب نخعیه، تمیمیه، عبد الله بن شبرمه، سفیان بن عیینه و نیز جز اینها که نیازی به بیان آنها نیست ولی آنان آرا و نظرات عالمان امامیه را بیان نکرده‏اند.
بله، در این اواخر در برخی از موسوعات فقهی‏شان مانند«موسوعه جمال عبد الناصر»و غیر آن، بعضی از آرا ونظرات امامیه را به استناد کتابهای متقدمین از امامیه مانند«مختصر نافع»از محقق حلی که مختصر نگاشته شد و یا«شرایع الاسلام»که نیز مختصر است، یاد آور می‏شوند و بدین جهت است که خیلی از مسائل تطبیقی را که در آنها مطرح می‏کنند آرا و نظرات مذاهب اهل سنت را در آنها بیان می‏کنند، ولی همین که نوبت به رأی و نظر مذهب امامیه می‏رسد، نویسنده می‏گوید:«من برای آن حکمی در مذهب امامیه نیافتم».
ولی عالمان امامیه از دیر باز در بررسیهای فقه تطبیقی دیدگاههای همه مذاهب را و حتی در برخی از تألیفات خود ادله آنها را نیز مطرح کردند و از این راه گام بزرگی را در راه ائتلاف و تفاهم و تقارب مذهبی برداشتند گویا برای این مطلب بهترین کتاب، «خلاف»شیخ طوسی و کتاب«تذکرة الفقها»ی علامه حلی و«الفقه علی المذاهب الخمسة»ی محمد جواد المغنیة و«الدروس فی الفقه المقارن»از نگارنده و نیز جز اینها این شیوه بین عالمان امامیه با قوت استمرار داشت ولی از آنجا که برادران اهل سنت به این شیوه بگونه ایده آل ادامه ندادند این کار در حوزه‏های علمیه شیعه به تدریج در قوس نزول قرار گرفت ولی با پدیدار شدن حکومت اسلامی مجددا این کار در قوس صعود قرار گرفت.
نقش فقه مقارن در تقریب بین مذاهب
یکی از راههای مهم در تقریب بین مذاهب، بررسی منابع و مبانی فقه تطبیقی است.چرا که در باز گویی نظریات پیشوایان مذاهب گوناگون، روشن می‏شود که میان آنان اختلاف زیادی وجود ندارد.بی‏شک پرداختن به این واقعیت، نقش مهمی در تقریب بین مذاهب ایفا می‏کند.بنده با بر رسی منابع و مبانی مذاهب بسیاری چه مذاهبی که مشهورند و اکنون نیز مورد عمل می‏باشند و چه مذاهبی که غیر مشهورند و منقرض گشته‏اند، دریافتم که این گونه پژوهشها در این امر مهم بسیار کارساز است.زیرا با این تحقیقات در می‏یابیم که در بسیاری از مسائل فقهی-اجتهادی، بین حنفیها و مالکیها و امامیها و شافعیها و حنبلیها اختلاف نظر وجود ندارد.و در برخی از مسایل گر چه بین این مذاهب اختلاف وجود دارد، ولی این اختلاف اختصاص به مذهب امامیه در یک سو و مذاهب اهل تسنن در سوی دیگر ندارد، بلکه اختلافات اجتهادی در برخی مسایل بین کلیه مذاهب وجود دارد و در برخی دیگر تنها میان مالکیها و شافعیها و حنبلیها تفاوت وجود دارد، ولی بین حنفیها و امامیها اختلافی نیست.و در مواردی میان امامیها و حنبلیها و شافعیها ناسازگاری در فتوا دیده می‏شود، لکن بین حنفیها و مالکیها توافق وجود دارد.و در پاره‏ای موارد میان مذاهب غیر مشهور و یکی از مذاهب مشهور یا بیشتر، اختلاف فتوایی یافت می‏شود.و به همین ترتیب که پژوهشگران می‏توانند با رجوع به مآخذ و منابع بر این گونه موارد دست یابند.
لازم به یاد آوری است که در میان پیروان مذاهب پنجگانه معروف، افرادی هستند که از بینش وسیع و عمیقی برخوردار نیستند.و از اینرو با مسأله تقریب مذاهب اسلامی-که از اساسیترین و بنیادیترین مسایل اسلامی است-با تنگ نظری و کوته فکری برخورد کنند.
اینان همان منفی بافها وتقریب ستیزان می‏باشند که همواره به اختلافات دامی زده وخواستار جدایی‏ هر چه بیشتر مسلمانان هستند.و البته از این جداییها واختلافات، تنها استعمارگران سود برده و می‏برند.لذا بر همه دور اندیشان و واقعگرایان مذاهب اسلامی لازم است که برای حفظ مصالح عالی اسلامی نهایت سعی و کوشش خود را به کار گیرند و کوته فکران، بی‏خردان، کج اندیشان و افراد ناآگاه را از محاسن و مزایای تقریت مذاهب با خبر سازند.
به امید اینکه آنان نیز چون دیگران خواستار چنین اندیشه‏ای و اجرای آن در جوامع اسلامی شوند، و از کج سلیقگیها و کژیها دست بردارند.
تشکیل مجالس برای بحث و مناظره
گفتنی است که عالمان بزرگ و واقع گرا و روشن ضمیر از دیر باز توجه داشته‏اند که بحثها و مناظره‏ها مقایسه‏ای در هر زمینه‏ای که باشد(فقهی، کلامی، اصولی، تفسیری و حدیثی)و جز اینها دارای سهم بسزائی در تقریب بین مذاهب اسلامی و نیز در رسیدن به هدف شریعت دارد.از این روی آنان در زمانهای پیشین در جوهای سالم و آرام و احترام متقابل و بسیار صمیمی و بدور از جمود وتعصب، بحثها و مناظره‏هایی با پیروان مذاهب تطبیقی داشته و با تمام وجود به آن اهمیت می‏دادند.من در بررسیهای خود در این زمینه یافتم که چه قدر بررسی اندیشه‏های گوناگون درهر زمینه‏ای که باشد باعث تفاهم و تقارب بین آنها می‏شود.ابن خلدون در مقدمه‏اش می‏گوید این علم بسی پر فایده و سودمند است و مبانی پیشوایان فقه در ضمن آن شناخته می‏گردد.
و لذا گفتنی است که عالمان بزرگ شیعی-اعم از قدما و متأخران-به پیروی از پیشوایان مذهبی خویش نه تنها پرداختن به این گونه مباحث و مسایل را با اهمیت تلقی می‏کردند، بلکه خود نیز با تشکیل مجامع علمی و شرکت گسترده در آن، به بحث و تبادل نظر در این زمینه می‏پرداختند.بجاست برخی از فقهای بزرگی را که دارای این شیوه بوده‏اند در اینجا یاد آور شویم:
شیخ مفید که یکی از مراجع بزرگ شیعه است دارای این شیوه بود و در بغداد با همه عالمان مذاهب اسلامی بحثها ومناظره‏ها داشت ومعروف است که وی تمام آراء و نظرات و فتاوای مذاهب معروف را در حافظه خود داشت.همچنین در عصر شیخ مفید، جامعه اسلامی از درخشندگی ویژه‏ای برخوردار بود، زیرا در آن زمتن علم و دانش و تمدن وفرهنگ امت اسلامی در ابعاد گوناگون بگونه چشمگیری پیشرفت داشت و مسلمانان به عنوان پیشگامان علم و دانش درخشیدند.
در آن زمان بغداد علاوه بر اینکه یک مرکز سیاسی به حساب می‏آمد، به عنوان یک پایگاه علمی ومعنوی نیز محسوب می‏شد، از اینرو عالمان بزرگی در آن ظهور کردند.وبه دلیل موقعیتی که داشت مرکز تجمع عالمان مذاهب گوناگون اسلامی شد.
همچنین در آن عصر پیروان مذاهب اسلامی در صدد دفاع از بینشها واعتقادات مذهبی خود بر آمدند و آنچه در آن عصر جلب نظر می‏کند این است که عالمان مذاهب این را درک کرده بودند که رشد علم ودانش در دامان اندیشه است واندیشه نیاز به آزادی دارد و لذا عالمان مذاهب آزادانه به تبادل اندیشه و مباحثه و مناظره می‏پرداختند و در سایه بحثها و مناظره‏ها و برخورد اندیشه‏ها بگونه‏ای آزاد بود که زمینه رشد و گسترش فرهنگ اسلامی پدید آمد.البته گاهی درگیریها و برخوردهایی بین آنان بوجود می‏آمد ولی در برابر آزادیهای اندیشه و بحثهای آزاد علمی قابل تحمل بود.
یکی از چهره‏های بر جسته علمی آن عصر در شهر بغداد شیخ مفید بود که در بیشتر رشته‏های علمی تبحر و تخصص داشت.او دردولت بویهی با اهل هر مذهب و عقیده مباحثه و مناظره می‏کرد. (2) و از راه مباحثات و مناظره‏های علمی از عقاید و ارزشهای مذهب در برابر آنها دفاع می‏کرد و با آگاهی کاملی که از آراء و نظرات و دلائل پیروان مذاهب دیگر داشت‏ می توانست در برابر شبهات واشکالات آنها پاسخگو باشد. (3)
شیخ مفید در بر خورد با مذاهب گوناگون و ایجاد هماهنگی میان علمای ملل و نحل، نقش بسزائی داشت وی بحثها و مناظره‏ها و ویژگیهای مجالس و آراء برگزیده را در کتاب ارزشمندش«العیون»و «المجالس»گرد آوری نموده و سپس شاگردش سید مرتضی آن را تلخیص کرده و«الفصول المختاره» نامیده است.این کتاب در دو جزء در نجف اشرف بچاپ رسیده است.سید مرتضی در این کتاب، فصولی از کتابهای شیخ مفید بویژه نکته‏هایی از کتاب العیون و المجالس او را گرد آوری نموده است. (4) چنانکه از خلال این کتاب بدست می‏آید آنچه را که مفید بر او املاء کرده بدان افزوده است، پس تردیدی نیست که این کتاب از مفید است و تشکیک برخی از محققان وجهی ندارد.
شیخ مفید به خاطر مباحثات و مناظراتی که با اساتید و عالمان بزرگ مذاهب اسلامی و نیز فرقه‏های گوناگون از قبیل معتزله، مجبره، حشویه، ناصبیه، زیدیه، کیسانیه، اسماعیلیه، قرامطه، مبارکه، ناووسیه، سمطیه، فطحیه، واقفیه، بشریه و جز اینها و بخصوص بحثهایی که با قاضی ابوبکر باقلانی، عبد الجبار معتزلی، قاضی ابو بکر بن سیار، قاضی عمانی، ابو بکر دقلق، ابو عمر و شطوی و غیره داشته است، در بین آنان از شهرت ویژه بر خوردار شده است.
او در مقام بحث امور لازمی را رعایت می‏کرد که از آن جمله است: 1-برای اندیشه‏ها و افکار مذاهب احترام قائل بود و با متانتی خاص به نقد و بررسی آراء می‏پرداخت و هر گاه دلیل متینی را ذکر می‏کردند می‏پذیرفت.
2-در بحث و مناظره دلیلی را برای آنها یاد آور می‏شد که مورد پذیرش قطعی آنها قرار گیرد.
3-مقید بود مناظره و بحث در مسائل نظری در جوی سالم و آرام و بدور از جمود و تعصب و براساس حسن نیت و تفاهم انجام پذیرد.
و بدین جهت بود که او توانست فقیهان ومتکلمان آن عصر را از طریق برخورد صحیح اسلامی و پسندیده و معقول، فریفته و شیفته خویش کند، بگونه‏ای که شخصیت‏های بزرگی از بلاد دور ونزدیک به دیدار او شتافته و همواره مجالس او را کانون گرم بحثها و گفتگوهای فقهی و کلامی قرار می‏دادند.
سید مرتضی
از جمله آنهایی که در شیعه از متقدمین مجالس و محافل بحث و مناظره با علمای مذاهب اسلامی داشته‏اند وبه مباحثه و مناظره می‏پرداختند، سید مرتضی صاحب ناصریات و الانتصار بود.
شیخ طوسی
شیخ طوسی صاحب کتاب«خلاف»نیز در مجالس خود بحثهای مذهبی را مطرح می‏کرد و با روش و اسلوب نیکویی آراء ونظرات را مورد بررسی قرار می داد.
شهید اول
از جمله آنهایی که درشیعه از متأخرین مجالس بحث و مناظره با علمای مذاهب اسلامی داشته «محمد بن جمال الدین دمشقی»مشهور به«شهید اول»(م‏786)نام برد.وی که عالمی دور اندیش و والا گهر بود، نه تنها به مسأله تقریب مذاهب توجه خاصی داشت، بلکه با شرکت فعال در این گونه مجامع به بحث و تبادل نظر با علمای مذاهب گوناگون می‏پرداخت.شهید اول برای این منظور، افزون بر اینکه بسیاری از کتابهای فرق اسلامی را مورد کند و کاو قرار می‏داد، برای شرکت در این مجامع، رنج طاقت فرسای سفر را نیز بر خویش هموار می‏ساخت. مکانت علمی و ژرف اندیشی شهید اول در این بحثها نه تنها موجب متعجب شدن همگان می‏شد، بلکه‏ سبب می‏گردد که از علمای مذاهب گوناگون اجازه‏نامه‏های اجتهادی دریافت کند.شهید اول این مطلب را در اجازه نامه‏ای که به«ابن خازن»داده است این گونه بازگو می‏کند: «حدود چهل تن از عالمان بزرگ اهل سنت را که در شهرهای مکه، مدینه، بغداد، مصر، دمشق بیت المقدس و مقام ابراهیم خلیل بودند، ملاقات کرده و از آنان اجازه روایتی دریافت کردم، و اینک از آنان روایت نقل می‏کنم.» شهید اول اضافه بر دریافت اجازه‏نامه‏های اجتهادی از علمای مذاهب، در علوم مقدماتی، چون صرف، نحو، منطق، حدیث و رجال نیز از علمای مذاهب خمسه اجازه اجتهاد داشته است.
این ویژگی از خصوصیات منحصر به فرد شهید اول است.امتیازی که برای هیچ یک از عالمان و دانش پژوهان در تاریخ ثبت نشده است.
شهید دوم
زین الدین بن علی بن احمد معروف به شهید ثانی او نیز برای بحثها و مناظره‏ها اهمیت زیادی قائل بود و درکلیه مجالسی که بدین امر اختصاص داشت شرکت می کرد.
تشکیل مجالس درس در فقه تطبیقی
برخورد مسالمت آمیز بین عالمان مذاهب اسلامی در زمنه‏های علمی فقهی کلامی باعث شده بود که فقه رابگونه مقارن تدریس کنند و لذا بیشتر عالمان مذاهب اسلامی مجالس تدریس در فقه و کلام مذاهب داشته‏اند.طالبان علم از شیعه در رشته‏های مختلف علمی در درس اساتید اهل سنت شرکت می کردند و متقابلا طالبان علم از اهل سنت نیز در درس اساتید شیعه شرکت می‏کردند.
شیخ مفید در سنین جوانی، در امر تدریس، یگانه استاد عصر خود شد، بگونه‏ای که مجلس درس او از رونق وشکوه خاصی بر خوردار بود و صدها طالب علم و دانش، بلکه برخی از عالمان بزرگ شیعه و سنی در آن شرکت می‏کردند.چنانچه ابن کثیر در تاریخ خویش می‏نویسد:«و کان مجلسه یحضره کثیر می العلماء من سائر الطوائف...»؛بسیاری از عالمان از همه طوائف و فرقه‏ها در مجلس درس او شرکت می‏کردند. (5)
تدریس وی دارای ویژگیهای خاصی بود از جمله: مسائل مورد بحث را بگونه مقارن وتطبیقی در فقه و کلام مطرح می‏کرد.
وی نخستین کسی است که با شیوه یاد شده فقه را مطرح و تدریس کرد و بعدها شاگردان او مانند سید مرتضی و شیخ طوسی از او پیروی نموده‏اند. بهترین سند گویان این مدعا کتابهایی است که آنان در این زمینه تألیف کرده‏اند.
در هر حال شیخ مفید در تدریس فقه مقارن و تطبیقی از توانایی خاصی بر خوردار بود و با بیانی رسا مسائل فقهی و کلامی را از دیدگاه عالمان مذاهب اسلامی رامورد بررسی قرار می‏داد و تحولاتی در فقه و کلام تطبیقی پدید آورد وتربیت یافتگان در مکتب وی نقش عمده‏ای در گسترش فقه و کلام تطبیقی داشته‏اند.
در هر حال مرحوم مفید همتنگونه تعدادی از بزرگان اهل سنت در درس او شرکت می‏کردند.او نیز در مجلس درس تعدادی از عالمان اهل سنت شرکت جسته بود از جمله اساتید او علی بن عیسی رمانی و قاضی عبد الجبار معتزلی است.نگارنده همه اساتید او را از اهل سنت در مقاله‏ای که در همین مجله شماره 46 منتشر شد بیان کرده است.
سید رضی
سید رضی که از مفاخر شیعه است می بینیم که وی نیز دارای شیوه عالمان پیش از خود بوده است در بین اساتید سید رضی بهافرادی همچون قاضی عبرالجبار معتزلی علی بن عیسی رمانی، ابو جعفر کنانی ابو اسحق ابراهیم بن احمد بن محمد بن طبری فقیه مالکی بر خورد می‏نماییم که از اهل سنت بوده‏اند. (6)
شیخ طوسی
شیخ طوسی در حوزه درسی افرادی چون «ابو الحسن سوار مغربی»؛«ابو علی شاذان»، «ابو منصور سکری»که از علمای بزرگ اهل سنت‏اند، شرکت می‏جسته است وپس از طی مراحل علمی و رسیدن به مرحله اجتهاد، کرسی درس کلام که از طرف خلیفه وقت«القائم بامر اللّه»(که این کرسی از قدر و منزلت فوق العاده‏ای بر خوردار بود و کسی بدان دست می‏یافت که در همه علوم سر آمد اقران خود باشد)به وی محول گردید.در مجلس درس وی صدها تن از علمای اهل سنت شرکت می‏کردند و تعدادی از آنان نیز از شیخ نقل حدیث می‏نمودند و «ابن حجر»در کتاب«لسان المیزان»از آنان نام برده است.
وی می‏گوید ابو علی بن جعفر از پدرش وی نیز از ابو طیب طبری و خلال و تنوخی استماع حدیث کرد سپس در مشهد علی(ع)فقیه شیعه و پیشوای آنان شد، ابو الفضل بن عطاف، هبة اللّه سقطی و محمد بن محمد نفی از وی حدیث شنیدند. (7)
سید مرتضی
سید مرتضی نیز علاوه بر اینکه نزد بعضی از علماء اهل سنت تلمذ می‏نموده است خود نیز محل رجوع علمای اهل سنت بوده چنانچه از عبارت ذیل استفاده می‏شود:کان هذا الشریف ائمة العراق بین الاختلاف والاتفاق الیه فزع علماؤها و عنه اخذ عظماؤها». (8)
شهید اول
شهید اول مدتی در دمشق که در آن زمان یکی از مراکز مهم علمی جهان اسلام بوده است، نزد قطب الدین رازی عالم و فقیه وفیلسوف اهل سنت تحصیل می‏کرده است. (*)
وی در اجازه‏اش برای ابن خاذن نسبت به قطب الدین رازی می‏گوید:
«یکی از اساتید من پیشوای فضلاء، دریای بی‏پایان، قطب الدین رازی بود، در سال 768 در دمشق به خدمتش شتافتم و از انفاس قدسیه‏اش بهره‏مند گشتم وبه من اجازه داد که جمیع مصنفاتش را در معقول و منقول و نیز مرویاتش را، از وی روایت ونقل نمایم.» (9)
در هر حال شهید اول همچنان که در نزد عالمان اهل سنت نیز درس خواند شاگردان بسیاری از اهل سنت نیز داشت.
شهید ثانی
از متأخرانی که برای تدریس فقه و ابحاث کلامی برای همه طالبان مذاهب کلامی اهمیت مخصوص قائل بود، شهید ثانی است، او نیز در محضر تعداد زیادی از بزرگان اهل سنت تلمذ نموده است.وی علم حدیث را از محضر شمس الدین بن طولون دمشقی حنفی، هیأت و هندسه را نزد شیخ شهاب الدین النجار حنبلی، نحو را از زید الدین مالکی و حساب را نزد شمس الدین محمد بن عبد القادر غرضی شافعی آموخت.
خود شهید در زمینه مسافرتش به فلسطین و مصر و اینکه نزد جمعی از بزرگان ودانشمندان اهل سنت تلمذ نموده است می‏فرماید:
«در سفر به بیت المقدس به حضور دانشمند بزرگ ابی اللطف مقدسی شتافتم و قسمتی از صحیح بخاری و مسلم را بر وی قرائت نمودم و از وی اجازه نقل حدیث دریافت داشتم.»
وی پیرامون مسافرتش به مصر(که در آن زمان یکی (*)صاحب روضات الجنات، رازی را از اهل سنت می‏داند ولی صاحب مستدرک الوسایل، او را از علمای شیعی یاد می کند. از پایگاههای عمده فرهنگی جهان اسلام و مرکز تردد دانشوران اسلامی بوده است)می‏گوید:
در مصر در محضر جماعتی از علما به تحصیل اشتغال ورزیدم، از جمله شیخ شهاب الدین احمد رملی که کتاب منهاج النووی و مختصر الاصول ابن حاجب را نزد وی قرائت کردم وکتب مختلفی را در فنون عربی و عقلی نزدش آموختم و از او نیز اجازه نقل حدیث دریافت داشتم.
این فقیه بزرگ شیعه طبق نقل ابن العودی شاگرد و ملازم شهید در مصر بیش از هیجده استاد در فقه و حدیث و تفسیر و قرائت و ادب وریاضیات داشته است.
شهید ثانی پس از این سیر وسیاحت‏های علمی، درنهایت در بعلبک رحل اقامت افکند و در این شهر مدرسه فقه مذاهب اسلامی را تأسیس کرد و با جا انداختن ضرورت فراگیری فقه مذاهب در جهان اسلام موجب روی آوردن پژوهندگان این گونه مباحث به مدرسه مذکور گردید.شهید ثانی با تسلطی که بر فتاوای کلیه مذاهب داشت، افزون بر تدریس کتابهای فقهی مذاهب اسلامی در آن مدرسه مصدری قابل اطمینان نیزجهت اخذ فتاوای مذاهب برای پیروان آنها محسوب می‏شد.
این عبارت را قبلا از ابن العودی نقل کردیم که نسبت به استادش می‏گوید:
«و کنت فی خدمته فی تلک الایام(فی بعلبک)و لا انسی و هو فی اعلی سنام و مرجع الانام و ملاذا الخاص و العام یفتی کل فرفة بما یوافق مذهبها و یدرس فی المذاهب کتبها». (10) در هر حال بعلبک یکی از مراکز مهم علمی در آن زمان بوده است که عالمان و پژوهندگان بسیاری از بلاد مختلف اسلامی که دارای مذاهب گوناگون بودند برای کسب علم و دانش بدانجا روی می‏آوردند و بدین جهت می‏توان وی را بعنوان اولین پایه گذار تدریس فقه تطبیقی در شهر بعلبک به حساب آورد.
آنچه که بسیار شگفت آور می‏باشد این است که شهید ثانی با اینکه تلاشهای بسیاری را برای حفظ وحدت و همبستگی بین مسلمانان مبذول داشت و در این راستا موفق شد که ریشه تفرقه واختلاف را از اذهان و افکار پیروان مذاهب بیرون برد و همه را با یکدیگر مهربان نماید.با این وصف می‏بینیم که او را به جرم تشیع و به جرم و گناهی که تفرقه خواهان برای اوساختند تا جامعه اسلامی از افاضات این بزرگ مرد محروم ماند، به شهادت می‏رسانند.
علامه حلی
علامه حلی که یکی از فقهای بزرگ شیعه است و وی نزد آنان علامه علی الاطلاق نامیده می‏شود. سالها نزد دانشمندانی از اهل سنت همچون«شیخ جمال الدین حسین بن ابان»و«شیخ برهان الدین نسفی»و«نجم الدین عمر بن علی کاتبی قزوینی شافعی»و«شیخ تقی الدین عبد اللّه بن علی صباغ صنفی کوفی»و«عز الدین فاروقی واسطی»و «شمس الدین محمد بن محمد بن احمد الکیشی»، تلمذ نموده است و از «رضی الدین حسن بن علی صنعانی صنفی»اجازه حدیث دریافت داشته است.
و متقابلا دانشمندانی از اهل سنت هم نزد وی تحصیل می‏کرده‏اند.
قطب الدین رازی قواعد علامه را استنساخ و بر وی قرائت نموده و از وی اجازه نقل حدیث گرفته است. علامه درباره وی در اجازه‏ای که برایش نوشته است می‏گوید:شیخ فقیه، عالم فاضل محقق، مدقق، زبدة العلماء و الافاضل، قطب الملة و الدین محمد بن محمد الرازی.
و از کسانی که در عصر ما به تدریس ابحاث بگونه مقارن، اهمیت بخصوص قائل بود، مرحوم آیة اللّه العظمی بروجردی قدس سره بود.او بر این امر بسیار تأکید داشت و می‏فرمود باید فقه شیعه همراه با آگاهی از آراء و نظرات بقیه مذاهب باشد و لذا در بحثهای خارج خود آراء و نظرات عالمان اهل سنت را نیز بیان می‏کردند.
و نیز حضرت امام راحل(قدس سره)به این شیوه‏ اهمیت می‏داد و می‏فرمود آگاهی از فقه مذاهب نقش مهمی در اجتهاد واستنباط دارد و حتی در بخش اجتهاد وتقلید از بحثهای اصولی خود آگاهی از آراء آنان را از شرایط اجتهاد دانسته است.
نگارنده نیز چون سالهاست به اهمیت فقه مذاهب آگاهی پیدا و نقش آن را در برخی از مسائل استنباطی کاملا احساس کردم، لذا قبل از هر چیز هیجده منبع و مبنای فقه اجتهادی و ادوار اجتهاد را از دیدگاه مذاهب اسلامی مورد بررسی و تدریس قرار دادم و ابحاث آنها را در دو جلد گنجاندم.
و آن دو کتاب به نامهای منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی و ادوار اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی چاپ شده است.و نیز مناسک حج به عنوان حج از دیدگاه مذاهب اسلامی در یک جلد، دوره فقه از دیدگاه مذاهب اسلامی که در ضمن مجموعه‏ای در چهار جلد به نام دروس فی فقه المقارن نام دارد.دو جلد آن چاپ و دو جلد دیگر آن آماده چاپ است.
و نیز علوم حدیث و علوم قرآن از دیدگاه مذاهب اسلامی مورد بررسی و تدریس قرار گرفت و ابحاث آنها هر کدام چندین مرتبه تکثیر شد و امید است به همین زودی چاپ شوند.
اهتمام اهل سنت به فقه تطبیقی
گروهی از بزرگان جامعه اهل سنت به فقه تطبیقی اهمیت دادند یکی از آنها که واقعا در این زمینه نقش داشت و تحولی ارزنده در حوزه علمیه بوجود آورد استاد شیخ عبد المجید سلیم است.وی یکی از بنیانگذاران فقه تطبیقی در دانشگاه الازهر است و مرحوم آیة اللّه العظمی بروجردی کتاب«مبسوط»را برای او ارسال داشت و وی هر وقت به مجلس شورای افتاء می‏رفت این کتاب را بدقت مورد مطالعه قرار می‏داد.
پس از او شیخ محمود شلتوت و شیخ محمد مدنی از جمله بزرگانی هستند که در این زمینه فعالیت داشتند و در راستای ارائه فقه مقارن و بر پایی مجالس بحث و مناظره و تدریس به نتایج ارزنده‏ای دست یافتند.
شیخ محمود می‏گفت من بسیاری از قوانین مربوط به مسائل خانوادگی را تغییر دادم ومطابق فقه شیعه عمل کردم.
از مطالب گذشته معلوم شد که سیره اهل تشیع و اهل سنت در قدما و متأخرین از علما بر این منوال بوده است که هر یک به جهت کسب علم و دانش به شرکت کردن در درس دیگر اساتید مبادرت می‏ورزیدند.بدین جهت امیدوارم این شیوه پسندیده، استمرار یابد و به این امر مهم علمی توجه بیشتری مبذول گردد.
در پایان این بخش از بیانات، یاد آور می‏شوم که افرادی می‏توانند در این نشستهای بحثی و تدریسی شرکت نمایند که دارای این ویژگیها باشند:
1-اعتقاد به اصل تقریب بین مذاهب.
2-دوری از تعصبات وجمودهای فکری.
3-احترام برای اندیشه‏ها و افکار دیگران.
4-بر خورداری از سعه صدر و حاضر به همکاری مسالمت آمیز در بحثهای عقیدتی.
5-برخورداری از حسن نیت در این گونه مناظره‏ها.
6-برخورداری از اندخته علمی لازم و کافی و سابقه فعالیت در این زمینه.
فوائد فقه تطبیقی
فواید بحث و تدریس و تألیف در علم فقه و اصول کلام و حدیث و تفسیر و جز اینها را بگونه تطبیقی و مقارن می‏توان گذرا و اشاره وار به بیان ذیل گزارش نمود:
1-فراهم شدن شناخت مبانی و منابع اجتهادی که بعد از عصر تشریع پدیدار شد و باعث اختلاف آرای عالمان در مسائل نظری گردید.
3-روشن شدن انگیزه تأسیس آنها.
3-فراهم شدن زمینه از طریق تبادل افکار و اندیشه‏های مختلف عالمان و دانشیان مذاهب اسلامی برای دستیابی به حقایق و واقعیتهای اسلامی در ابعاد گوناگون آن.
4-تکمیل و تتمیم پژوهشهای اسلامی همه جانبه که این در غنی سازی فقه اسلامی بسیار نقش دارد.
5-نزدیک شدن آراء و نظرات عالمان مذاهب اسلامی در بیشتر مسائل نظری و اختلافی در ابعاد گوناگون علمی و فرهنگی.
6-محدود شدن عواملی که باعث اختلاف در مسایل فقه اجتهادی می‏شود.
7-آشنائی دانش پژوهان به نسبتهای دروغینی که دشمنان و تفرقه افکنان به برخی از پیشوایان مذاهب اسلامی داده‏اند.
8-از بین رفتن عوامل تفرقه که سبب پیدایش آنها نوعا جهل و افترای بعضی از پیروان مذاهب بر بعضی دیگر است.این یکی از فوائد مهم تقریب است، زیرا جهل و عدم آگاهی از نظرات یکدیگر عامل بزرگی برای همه اختلافات است و با از میان رفتن آن بسیاری از اختلافات حل می گردد.
9-تبدیل شدن خیلی از دشمنیها به دوستی و از میان رفتن کشش‏های عاطفی و انگیزه‏های غیر علمی و دور شدن آنها در مقام تحقیق و کنکاشهای علمی.
10-پیدایش اطلاعات و آگاهیهای صحیح برای عالمان در مورد مذاهب از راه مناظره‏ها و مطالعه در مصادر آنها.و آگاهی از نقاط قوت وضعف خود و دیگران.علی علیه السلام در این زمینه می‏فرماید: «کسی که به استقبال آراء و نظرات مختلف برود به آسانی می‏تواند به نقطه ضعفهای خود و دیگران آگاهی پیدا نماید.»نیز امام صادق علیه السلام می‏فرماید:«آن کس که آگاه از زمانش باشد هرگز در گردباد حوادث دامن به گمراهی نیالاید».یکی از معانی آگاه بودن از زمان آگاهی از اندیشه‏ها و آراء و نظرات مشابه در مسائل علمی است که آراء و نظرات فقهی از عمده‏ترین آنهاست.
11-روشن شدن اینکه فتاوی در هر مذهبی بدون دلیل و مدرک صادر نشده است، گر چه آن دلائل از نظر کلیه مذاهب قابل قبول نباشدو این نیز نقش مهمی در تقریب و الفت میان مذاهب را ایفا می‏کند.
12-آشکار شدن دلیل قوی در هر مذهبی برای پیروان مذاهب دیگر.و این عامل مهمی است در راهنمایی انسانها در انتخاب مذهبی که از اتقان و استحکام بیشتری برخوردار است.
13-بازیابی هر مذهبی جایگاهی را که سزاوارش باشد.
14-پدیدار شدن دید وسیع و بینش صحیح برای پیروان مذاهب دیگر.
یاد داشتها
(1)-مقدمه ابن خلدون، ص 456.
(2)-سیر اعلام النبلاء، ج 17، ص 344 و المنتظم، ج 8، ص 11.
(3)-ادب المرتضی، ص 83 به نقل از تاریخ یافعی و مقدمه تهذیب الاحکام.
(4)-الفصول المختاره سید مرتضی، پیشگفتار.
(5)-البدایة و النهایة.
(6)-مفاخر اسلام، ج 3، ص 297.
(7)-لسان المیزان، ج 2، ص 35.
(8)-وفیات الاعیان، ج 3، ص 313.
(9)-الکنی و الالقاب، ج 3، ص 62.
(10)-مقدمه بحار الانوار.

تبلیغات