رساله سیر و سلوک مجلسی
آرشیو
چکیده
متن
یکی از آثار علامه مجلسی رساله عربی«اعتقادات»است که دارای مقدمه و دو بخش است:بخش اول در اصول عقاید و بخش دوم در کیفیت عمل و سیر و سلوک.به مناسبت بخش دوم از این رساله گاهی با نام سیر و سلوک یاد میشود.ترجمه باب اول آن از محدث قمی صاحب کتاب عظیم«سفینة البحار»به اهتمام حجة الاسلام آقای رضا استادی در شماره 5 کیهان اندیشه چاپ شده است.
اکنون ترجمه باب دوم رساله از شیخ ابو القاسم یزدی، از عالمان قرن سیزدهم و مترجم کتاب«شواهد الربوبیه»ملا صدرا (1) و معاصر با مولی شیخ اسماعیل عقدائی از اعاظم و مشاهیر اعلام در نجف اشرف، (2) تقدیم میگردد.مترجم این کار را به در خواست«محمد ولی میرزا»فرزند فتعلی شاه قاجار، پرداخته است.در مقدمه، مترجم بعد از حمد خدا و نعمت حضرت رسول(ص)و آل(ع)، دو صفحه از رساله را به تعریف و تمجید از فتعلی شاه و فرزندش اختصاص میدهد، چنانکه میان عالمان آن زمان، مرسوم بوده است.سپس میگوید رساله مشتمل است بر«جل مطالب مبدأ و معاد و نبوت و امامت و ارشاد طریق سلوک و سیر معنوی که حاصل نمیشود مگر به تهذیب اخلاق و اخلاص در عمل و توسل و انقطاع از خلق به حق»؛و بدین ترتیب، مقدمه پایان مییابد.
مقدمه مترجم، متضمن مطالبی است که تا حدودی گویای طرز مشرب مترجم میباشد، و این اصالت و انتساب ترجمه را به مترجم یعنی«شیخ ابو القاسم یزدی»تأیید میکند.
ترجمه حاضر
رساله اعتقادات علامه مجلسی، با عناوین گوناگون ترجمه شده است که فهرست کامل رسالههای فارسی شده چاپ و خطی با اسامی آنها در«کتابشناسی علامه مجلسی» موجود است. (3) ترجمه حاضر، نسخه خطی با نام«ترجمه اعتقادات» (4) مشتمل بر مقدمه و دو باب، در کتابخانه آستان قدس رضوی شماره 8311 نگهداری میشود (5) و تا کنون چاپ نشده است.ما به منظور اجتناب از تکرار باب اول را حذف و باب دوم را از روی نسخه خطی، استنساخ کردهایم، و پس از مقاله با متن عربی و استخراج آیات و روایات و مختصری تغییر در رسم الخط، آن را آماده چاپ نمودیم. انتخاب نام رساله با استفاده از عنوان رساله عربی است.
اینک عین رساله تقدیم محضر خوانندگان محترم کیهان اندیشه، میشود.امید است که مرضی خدای متعال قرار گیرد.
الباب الثانی فیما یتعلق بکیفیة العمل
باب دویم
در آنچه متعلق میباشد به کیفیت عمل.
به تحقیق که دانستی ای دوست من، آنچه را که تأسیس آن نمودیم در ابتدا از لازم بودن متابعت اهل بیت عصمت و طهارت- سلام الله علیهم-در اقول ایشان و افعال ایشان و لازم بودن تفکر و تدبر در اخبار ایشان.
پس بدانکه خیر، همه خیر یافتیم آنرا در اخبار ایشان، زیرا که نیست حکمتی از حکمتهای الهی مگر آنکه آن مشروح و مصرّح به است در اخبار، از برای کسی که آمده باشد آنها را با قلب سلیم، (6) و با عقل راستی که کج نشده باشد عقلش به رفتن راههای اهل ضلالت و کوری.و انس نگرفته باشد فهمش به طورهای اهل میل و هلاکت.و راه رسیدن به نجات و رستگار شدن به سعادتها، ظاهر و بیّن است-در اخبار از برای کسی که آمده باشد آنها را با قلب سلیم و برادرد پرده هوای نفس را از چشم بصیرت خود و متوسل گردیده باشد به شروردگار خود در تصحیح نیّت خود، و به تحقیق که فرموده است خداوند تعالی که«وو الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» (7) کسانی که مجاهده نمودند در راه ما هر آینه هدایت مینمائیم ایشان را راههای خود، و محالست که خلف نماید خداوند و عده خود را هر گاه بیاید بندهای خدا را از در بهائی که امر فرموده است خداوند در آمدن از آن در بها را.
پس آنچه واجب است در اول کار از برای سالک به سوی خداوند، آن است که تصحیح نماید نیت خود را به جهت آنکه مدار همه اعمال در قبول شدن و کامل بودن آنها، بر مراتب نیتهاست و میّسر نمیگردد این مطلب مگر به توسل تمام به جناب او-تعالی-و پناه جستن به او-تعالی-از شّر شیطان و غالب شدن هواها و خواهشها.
و بعد از آن تفکّر کند در بزرگ بودن این مطلب أقصی و تفکّر کند در آنکه بعد از رفتن او از این نشأت، میسر نمیگردد او را بازگشت به سوی آن، از برای تلافی آنچه فوت شده است از او.و باید که حذر کند از حسرت عظمی و مصیبت کبری.
و بعد از آن تفکّر کند در فانی بودن این دنیا و گشتن حالهای آن و اعتماد نبودن به آن و بر عزّت و فخریّه آن.و در أثنای این تفکّرات رجوع نماید به آنچه وارد گردیده است از هدی در این باب.و رجوع نکنی به کلام غیر ایشان به جهت آنکه از برای کلام ائمه(ع)است از جهت صدورش از منبعهای وحی و الهام، تأثیر غریبی که نیست از برای کلام غیر ایشان و اگر چه مضمون این دو یکی بوده باشد.و نیز کلام غیر ایشان، مانند«غزالی»و«ابو طالب مکی»و امثال ایشان مشتمل میباشد بر حق و باطل و ایشان زینت میدهند باطل خود را در أثنای ذکر حق در نظر ناظرین به سوی کلام ایشان، تا آنکه داخل گردانند ناظرین را در شبکهها و دامهای خود
بعد از آن بدانکه نیست نیّت چنانکه مشهور گردیده است میانه مردم که آن خطور به بال با تلفظ به آن به الفاظ عربی یا عجمی، بلکه نیّت آن داعی بر فعل آدمی است و این امریست که در نفس میباشد و مطلع نمیگردد بر آن مگر کوشش کنندگان در طاعت خداوند آنچنان کسانی که بینا نموده است خداوند ایشان را عیبهای نفس و دردهای آن را چنانکه فرموده است«فألهما فجورها و تقویها» (8) ملهم فرموده است خداوند نابکاری و پرهیزکاری او را و این نیت یعنی داعی بر فعل تابع حالت آدمی است که باشنده و مقیم است بر آن چنانکه وارد شده است در تفسیر قول خداوند که«قل کل یعمل علی شاکلته» (9) یعنی هر کس عمل میکند بر وفق نیت خود و این ظاهر است از برای کسی که تدّبر نماید در آن مثلا هر گاه مردی شیوه و طریقه و طینت او محبت دنیا و حرص بر آن باشد عمل نمینماید عملی از اعمال خیر و شرّ را مگر آنکه مقصود اصلی او از آن جمع دنیاست.پس هر گاه نماز کند بوده باشد بر انگیزاننده او بر آن آنکه هر گاه اخلال کند به نماز اخلال میکند این به دنیای او و هر گاه شرب خمر نماید، شرب نماید به جهت آنکه این اعانت مینماید او را بر دنیای او و همچنین هر گاه غالب باشد بر طبع کسی محبت ملوک و تقرب جستن نزد ایشان عمل نکند.هیچ چیز را مگر آنکه او ملاحظه مینماید که بوده باشد از برای این عمل مدخلیتی در تقرب جستن به سوی ایشان.و قرینه بر آن این است که او وا میگذارد بسیاری از اعمال خیر را که موافق نمیباشد طبعهای ملوک را.
پس هر گاه متفطّن گردیدی به این مطلب پس بدانکه از برای مردم در نیتهای خود منازل و درجات میباشد:
پس گروهی از مردم کسی است که غالب شده است برایشان شقاوت ایشان چنانکه اشاره نمودیم به سوی او، و نیست منظور ایشان در اعمال خود مگر امثال آنچه ذکر نمودیم آنرا از امرهای فاسد.و این گروه هر گاه سعی ننمایند در ترک این حالت به تدریج زیاد میشود شقاوت ایشان، تا آنکه ترک کنند بالمرّة دین خود را و اعتقادات خود را که باید اعتقاد کنند، و امید نمیباشد درباره این گروه خیری هرگز.
و دویم کسی است که بلند شده است از این مرتبه پس در نفسش حبّ دنیا و آخرت با هم میباشد و گمان مینماید که این دو با هم جمع میگردند.پس گاهی غالب میشود بر او دوستی آخرت.پس عمل میکند به جهت آن و گاهی غالب میشود بر او دوستی دنیا پس عمل میکند به جهت آن و این شخص هر گاه بلند شود از این مرتبه عن قریب ملحق میگردد به گروه اول.
و سیم کسی است که غالب میباشد بر او خوف عقاب خداوند و متنبّه و متفکّر میباشد در سختی عذاب او و دردناک بودن عقاب او.پس بگردد این سبب از برای پست شدن دنیا در نظر او.پس این کس عمل مینماید آنچه را که عمل مینماید از اعمال حسنه و ترک میکند آنچه را که ترک میکند از اعمال سیئه از خوف[عقاب]و این عبادت صحیح میباشد بنا بر أظهر لکن نیست در مرتبه کمال و به تحقیق که وارد شده است از حضرت صادق(ع)که آن عبادت بندگان است.
و چهارم آن است که غالب باشد بر او شوق به سوی آنچه مهیا نموده است آن را خداوند از برای نیکوکاران در بهشت.پس عبادت میکند خداوند را به جهت طلب آن امور و به تحقیق که وارد شده است در خبر آنکه آن عبادت مزدورانست و این شخص نزدیک به شخص پیشی است.
و پنجم آنست که عبادت کند خداوند را به جهت او تعالی[که]اهل و سزاوار آن عبادت است و این درجه صدیقان است و به تحقیق که فرموده است حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام)که عبادت ننمودم تو را به جهت ترس از آتش تو و نه به جهت طمع در بهشت تو و لیکن یافتم تو را سزاوار عبادت پس عبادت نمودم تو را * و وارد شده است از حضرت صادق (علیه السلام)که آن عبادت آزادان است * و شنیده نمیشود یعنی قبول نمیشود این ادعا از غیر ایشان زیرا نمیباشد این ادعا مگر از برای کسی که بداند نفس خود را که اگر نبود از برای خداوند دوزخی و نه بهشتی بلکه اگر العیاذ بالله بوده باشد معصیت کار در بهشت و اطاعت کار در دوزخ هر آینه اطاعت را اختیار کند به جهت آنکه خداوند سزاوار آن است.
ششم آن است که عبادت کنند خداوند را به جهت شکر او پس به درستی که این شخص ملاحظه مینماید نعمتهای غیر متناهیه حقتعالی را پس حکم مینماید عقلش به آنکه این منعم مستحق میباشد که عبادت کرده شود به جهت نعمتهایش.
هفتم آنست که عبادت کند خداوند را به جهت حیا و شرم پس به درستی که عقلش حکم مینماید به نیکی حسنات و بدی سیئات و میداند که خداوند تعالی مطلع میباشد بر جمیع احوال او پس این شخص عبادت میکند خداوند را به جهت حیا و التفات نمینماید به سوی ثوابی و نه عقابی و به سوی این مرتبه اشاره است آنچه وارد شده است در تفسیر احسان که آن است که عبادت کنی خداوند را که گویا میبینی او را پس اگر نبوده باشی که ببینی او را پس به درستی که او میبیند تو را. *
(*)عن امیر المؤمنین(ع):ما عبدتک خوفا من نارک و لاطمعا فی جنتک ولکن وجدتک اهلا للعبادة فعبدتک(از متن عربی رساله.)
(*)قال امیر المؤمنین(ع):ان قوما عبدوا الله رغبة فتلک عبادة التجار وان قوما عبد والله رهبة فتلک عبادة العبید و ان قوما عبدوه شکرا فتلک عبادة الاحرار.(بحار، ج 78، ص 69).
(*)قال النبی(ص):اعبد الله کانک تراه، فان لم تکن تراه فانه یراک (مصباح الشریعه، ص 8). هشتم آن است که عبادت کند خداوند را به جهت محبت او.و مرتبه محبت بالاترین مراتب کمالست و این مرتبه حاصل نمیگردد مگر به مداومت ذکر او تعالی و کثرت عبادت او و بیاد آوردن نعمتهای خداوند تعالی و ألطاف او نسبت به خود و هرگاه به هم رسید محبت جایز نمیدادند مخالفت محبوب خود را به جهت محبتش او را و نظر نمینماید به نفعی و نه به ضرری.
نهم آن است که عبادت کند خداوند تعالی به جهت تقرب و نزدیکی جستن به او و از برای قرب معنیهای دقیق میباشد که ما اشاره مینمائیم به پاره از آنها، زیرا که متصور نمیشود درباره حق تعالی قرب زمانی و مکانی پس مراد قرب به حسب درجه و کمال است، زیرا که در مراتب نقص از برای او است بعد از جناب او(تعالی)، به جهت غایت کمال او.پس هر گاه بر طرف نمود از خود بعضی از اوصاف نقص را و متصف گردید به پاره کمالات، کم گردد بعد او از جناب حق تعالی و متخلق گردد به پاره از اخلاق او.و یا قرب به حسب مصاحبت معنوی است و متذکر بودن، پس به درستی که هر گاه دوستی در مشرق بوده باشد و محبوبش در مغرب پس او بر سبیل دوام در ذکر و فکر اوست و مشغول به خدمات او و به اموری که مفوض به سوی او است و این محب فی الحقیقه اقرب است به محبوب از انیس آنچنانی که نشسته است در پهلوی او و شک نمیباشد در آنکه این دو معنی قرب که ذکر نمودیم ما، حاصل میگردند از عبادت.پس ممکن است بوده باشد غرض عبادت کننده [حصول]این دو معنی و از برای قرب معانی دیگر میباشد.و از برای نیت نیز درجات دیگر در میانه مراتبی که ذکر نمودیم آنها را میباشد که متناهی نمیباشد.
و جز این نیست که اشاره نمودیم ما به پاره از آنها بر سبیل تمثیل تا آنکه بشناسد مؤمنی که رونده است به سوی خداوند، خطر این راه را و متوسل گردد به سوی او(تعالی)تا آنکه نجات بخشد او را از مهالک این راهها تا آنکه داخل گردد در زمره عباد الله مخلصین، آن وقت ایمن گردد از شر شیاطین، چنانکه فرموده است خداوند(تعالی)کهان عبادی لیس لک علیهم سلطان (10) .و چه بسیار خوب تمثیل زده شده است که تشبیه شده است شیطان به سگی که میباشد بر دربهای خانههای مردم و اذیت میرساند کسی را که قصد کند داخل شدن خانه مالک سگ را و ممکن نمیباشد دفع سگ، مگر مالک را که زجر کند آن را یا آنکه آن سگ بداند که آن کس که داخل میگردد از صدیقان صاحب خانه است پس همچنین آن کلب لعین یعنی شیطان رجیم موکل میباشد بر درب خداوند تعالی تا آنکه داخل نگردند بیگانگان و کسانی که به جهت شقاوت خود سزاوار نمیباشند داخل شدن در آن را.پس هر گاه زجر کند صاحب خانه-جل شأنه-به سبب پناه بردن بنده به او(تعالی)از شر او، یا آنکه بداند آن لعین که او از مقربان این بارگاه است و از خواص مالک مالکانست و بسیار داخل این درب میشود و بیرون میآید، و از برای او انسی است به صاحب خانه، متعرض او نگردد.این سگ لعین پس هر گاه متوسل گردید رونده به جناب او تعالی و درست نمود نیت خود را به قدر طاقت در ابتدای امر طلب مینماید آنچه را که میداند که خیر او در آن است و باک ندارد که بشمارند اهل زمان و جاهل دوران او را حشوی یا قشری یا زاهد خشک و نسبت دهند او را به جهل و هر گاه بوده باشد[او را]این منزلت و ظاهر گردد از برای او حق به مشاهده، پس سزاوار است بعد از آن که طلب کند معلمی را که مأنوس بوده باشد به کلام ائمه(علیهم السلام)و اخبار ایشان و اعتقاد داشته باشد آن را، نه کسی که تأویل نماید اخبار را به رأیها، بلکه کسی باشد که تصحیح نموده باشد اعتقادات خود را به اخبار و بعد از طلب چنین معلمی شروع نماید در طلب و تحصیل علم به جهت طلب وجه خدا و تحصیل خشنودیهای او.و تدبر نماید در اخبار اهل بیت (علیهم السلام)و بوده باشد مقصودش تحصیل عمل، پس نیز عمل نفع نمیبخشد بدون علم چنانکه وارد شده است از حضرت صادق (علیه السلام)که عامل بدون بصیرت مانند دونده در غیر راهست که زیاد نمی کند او را سرعت، مگر دور شدن راه. (*) و نه علم نفع میبخشد بدون عمل، و نیز حاصل نمیگردد علم بدون عمل، چنانکه روایت شده است که کسی که عمل کند به آنچه میداند میراث دهد او را خداوند علم آنچه نداسته است. (*)
و به تحقیق که تشبیه شده است علم به چراغی که بوده باشد با رونده در راهی تاریک که هر گاه آن شخص بایستد و راه نرود ضوء نبخشد او را مگر به قدر معلومی و هر چه راه رود ضوء بخشد از برای او مقداری دیگر.پس علم اعانت مینماید بر عمل و عمل زیادت میکند در علم.
پس سزاوار است که نقسیم نماید روز خود را به سه قسم، پس در پاره از روز سعی نماید از برای طلب نمودن رزق حلال و در بعضی از روز سعی کند در طلب علم و در بعضی دیگر از روز مشغول گردد به فرائض و سنن و نوافل و سزاوار است که تحصیل کند پاره علوم آلیه را به جهت محتاج بودن علم حدیث به آنها، مثل علم صرف و نحو و کمی از منطق و کمی از علم اصول و پاره از کتابهای فقه را بعد از آن غایت بذل جهد در علم حدیث و مطالعه نماید کتب اربعه را یعنی«کافی» و«تهذیب»و«استبصار»و«من لایحضره الفقیه»و غیر این چهار کتاب از تصنیفات شیخ صدوق و دیگران.
و به تحقیق که جمع شده است نزد ما بحمد الله سبحانه غیر از چهار کتاب، به قدر دویست کتاب و به تحقیق که جمع نمودم من آنها را و تفسیر نمودم آنها را در کتاب «بحارالانوار».پس لازم است بر تو نظر نمودن در آن و خوض در آن و استفاده از آن پس به درستی که آن بحر است چنانکه مسمی گشته است به آن.
بعد از آن بدان ای برادر من که از برای هر عبادتی روحی است و جسدی، و ظاهری و باطنی.پس ظاهر و جسد آن حرکات مخصوصه است و باطن آن اسراری است که مقصود میباشد از آنها و ثمراتی است که مترتب میگردد بر آنها و روح آنها حضور قلب و توجه بر آنهاست و طلب نمودن آنچه مقصود میباشد از آنها و حاصل نمیشود آن ثمرات مگر به آن مانند نمازی که عمود دین است قرار داده است آن را خداوند تعالی افضل اعمال بدنی و مترتب ساخته است بر آن آثار عظیم، فرموده است حق تعالی«ان الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر» (11) به درستی که نماز منع میکند از (*)عن الصادق(ع):العامل علی غیر بصیرة کالسائر علی غیر الطریق لایزیده سرعة السیر الا بعدا.(اصول کافی، ج 1، ص 54)
(*)روی:من عمل بما علم ورثه الله علم ما لایعلم.(از متن عربی رساله) قبیح و منکر.و فرموده است رسول خدا(ص)که «الصلوة معراج المؤمن» * ؛نماز معراج مؤمن است.
و مترتب نمیگردد آن ثمرات مگر به حضور قلب که روح آن است زیرا که جسد بدون روح مترتب نمیگردد بر آن اثری و از این جهت است که نماز ما مانع نمیکند ما را از فحشاء و منکر و حاصل نمیگردد از برای ما عروج از این مراتب پست به سوی درجات بلند.پس به درستی که نماز معجونی است الهی و مرکّبی است سماوی، هر گاه ملاحظه و مراعات شود در آن شرائط ساختنش، نفع بخشد همه امراض نفسانی را و دردهای روجانی را پس لازم میباشد که بوده باشد آدمی متذکر در هر یک از افعال نماز سرّ آن فعل را و غرض مقصود از آن را پس در دعاهای مقدم بر آن انس دادن نفس راست که وحشتناک میباشد به سبب مشغول شدن به امرهای دنیائی آنچنانی که مضطر میباشد به سوی آنها آدمی به حسب حکمتها و مصلحتها تا آنکه بوده باشد نزد شروع در نماز مأنوس به جناب حق تعالی.
و نیز از شرائط مقبول شدن عمل، تقوی و پرهیزگاری است از معصیتها، زیرا که به سبب ارتکاب آنها دور میشود آدمی از ساحت قرب او تعالی به محقیق که فرموده است خداوند:«انّما یتقبل اللّه من المتقین»؛ (12) جز این نیست که قبول میکند از پرهیزگاران.و چونکه مرتکب شد بنده سیئات را دور شد، به سبب آن نهایت دوری، تضرع مینماید پیش از نماز که بیامرزد او را خداوند و در گذرد از تقصیرات او تا آنکه بگردد اهل از برای آنکه عبادت کند او را و مناجات نماید او را.
و در تکبیرات، تنزیه جناب حق تعالی است شریک و مثل و نقص و از شریک و مثل و نقض و از آنکه ممکن باشد بنده را دریافت او به قوای ظاهری و باطنی و عقلها و فهمها.
و در تکبیرات به یاد آوردن اعتقادات حق است تا آنکه مستقر گردد و در نفوس و در دعا توجه، تلقین اخلاص در نیت است و اظهار نهایت عبودیت و نظر برداشتن از ما سوای او و توجه تمام است به سوی او.
و در قراءت مکالمه است با محبوب حقیقی و مناجتی است به ذکر نمودن چیزهائی که موجب ستایش اوست در اول و وصف نمودن اوست به اوصاف کمال و وسیلهای است در پیش روی حاجت و مراعات نمودن است آداب مکالمه را، وسیلهای است مناجات را.و بعد از آن اظهار بندگی است و خالی نمودن از حول و قوه خود و یاری جستن است در همه امور خصوصا در عبادات.و بعد از آن طلب نمودن هدایت است به سوی صرات مستقیم و آن صرات و طریقه پیغمبر(ص)و امامان (علیه السلام)است در همه اعتقادات و اعمال و اخلاق و راه به سوی خداوند تعالی و این مطلب مشتمل میباشد بر همه مطالب عالیه و بعد از آن پناه بردن است از صرات دشمنان ایشان و مندرج است در آن همه عقاید باطله و اخلاق ردیه و راههای گمراه کننده و همه فسقها؛پس به درستی که همه اینها صراط دشمنان ایشان است.
و همچنین در رکود و سجود و خضوع و تذلل است از برای خداوند، به جهت دفع پدید میگردد در آدمی از تکبر و فخر نمودن و عجب کردن پس مامور شده است به گذراندن محلهای مکرمت بدن خود را (*)قال رسول الله:الصلواة معراج المؤمن.(از متن عربی رساله خاک، نزد پروردگارش.
و همچنین در هر فعلی از افعال حکمتهای بزرگ و مصلحتهای عظیم است که وفا نمیکند به شرح آنها کتابهای بزرگ، به تحقیق که وارد شده است در اخبار در هر فعلی از افعال نماز، اسرار قریبه و حکمتهای عجیبه؛و جز این نیست که اشاره نمودیم ما در این مقام به بعضی از آنها بر جهت تمسیل و اگر نه وفا نمیکند این رساله و هزاران مصلحش به شرح یکی از آنها پس سزاوار است که رجوع کند آدمی به سوی اخباری که وارد شده است در آنها و در اسرار همه عبادت و حکمتهای آنها و به جای آورد هر فعلی را بر وجهه آن تا آنکه بوده باشد هر فعلی از افعالش وسیله قرب او و سبب تکمیل نفس او و هدایت کننده او به سوی راه نجاتش.
بعد از آن بدان که نزدیکترین راهها به سوی خداوند چنانکه ظاهر بسیاری از آیات و اخبار میباشد طریقه دعا و مناجات است لکن از برای آن دو، شرایطی چند است از حضور قلب و توسل تمام و قطع امید از ما سوای حق تعالی و اعتقاد کامل داشتن بر او و توجه نمودن به سوی او صبحانه در امور صغیره و کبیره و اندک و بسیار.
و ادعیّه مأثوره بر دو نوع است نوع اول اوراد و اذکار موظّف مقرّره در هر شبانه روز است که مشتمل میباشد بر عقاید و طلب مقاصد و ارزاق دفع اعدا، و نحو اینها.و سزاوار است از برای مومن که کوشش نماید در حظور قلب و توجّه و تضرّع نزد خواندن آنها لکن لازم است که ترک نکند آنها را اگر میّسر نگردید توجّه و تضرّع. نوع دویّم مناجات است و آنها دعاهاییاند که مشتمل میباشند بر اصناف کلام در توبه و استغاثه و عذرخواهی از پروردگار و اظهار محبت و و ذلّت و شکست نفسی.و گمان من آن است که سزاوار نمیباشد که آدمی بخواند آنها را مگر با گریه و تضّرع و خشوع و سزاوار است که مترصّد باشد اوقات آنها و نخواهند بدون آنچه ذکر شد، که شبیه بوده باشد و استهزاء و سخریهّ و این دو قسم از دعا به برکت اهل بیت (علیه السلام)بسیار است که وفا نمینماید فرصت به مشغول شدن به اشری از اعشار آنها.
و امّا قسم اوّل پس بیشتر آنها مذکور میباشد در«مصباح»شیخ طوسی و در«مصباح»شیخ کف امی و در کتاب«سمات»و«اقبال»ابن طاووس در ضمن تعقیبات و ادعیّه هفته و اعمال و غیر آنها و قسم دویم نیز مبیّن است در عرض این کتابها و در غیر آنها، مانند دعاهای پانزدهگانه و مناجاتی که معروف می باشد به مناجات انحیلیّه و دعای نخعی و غیر آنها. و صحیفه کامل، مظمش بلکه همهاش در مقام دوم است به درستی و تحقیق که پاره از ادعیه آن مناسب میباشد مقام خوف را و بعضی از آنها مناسبب حالت رجاع میباشد و بعضی از آنها مناسب رضا باشند و غیر این حالات از حالتهای مختلفه که وارد میگردد بر آدمی پس سزاوار است که بخواند آدمی در هر حال آنچه مناسب آن حالت باشد از دعاها، با تدّبر نمودن در معانی آنها و گریه و تضرّع نمودن در آنها و تو هر گاه سلوک نمودی این طریقه را یقین نمائی که آن اقرب طرق میباشد به سوی خداوند و به این حاصل میگردد مقاصد دنیا و آخرت.
بعد از آن بدان که اعظم سعادت نفس اخلاق حسنه زکیّه است از مصافات * با اخوان وجود و سخا و اخلاص و سکون و حلم و غیر آنها از اخلاق (*)مصافات:دوستی خالصانه با یکدیگر نمودن. حسنه که نیکو شمرده است آنها را شروع و عقل.و أقوای مهلکات نفس، اخلاق ذمیمه ردیّه است از بخل و جبن و کبر و عجب و ریا و غضب و حقد و غیر اینها از ماکات ردیّه که قبیح شمرده است آنها را عقل و شرع.پس از واجب است بر آدمی سعی نمودن در تخلّی نفس از اخلاق سیّئه و متحلی شدن او به اطوار مرضیّه و گمان نمودهاند صوفیه که آن دو جز این نیست که حاصل میگردد، به ترک نمودن هر آنچه الفت دارد آدمی به آنها و عزلت جستن از خلق و مرتکب شدن امور شاقّه و ملازم شدن گرسنگی لاغر کننده و بی خوابی دائم و باقی اطوار و آداب ایشان.و به درستی که من یافتم کسی را از ایشان که رنج میکشید این سختیها را میافزود اخلاق ردیه او و کم میگردید.اخلاق حسنه او، زیرا که غالب میگردد بر او سودا.پس ممکن است نمیباشد احدی را که تکلم نماید با ایشان به یک کلمه به جهت بدخلقی ایشان و قوی میگردد تکبر و عجب ایشان به مرتبه[ای]که گمان نمینمایند که گذشتهاند از مرتبه پیغمبران.و این گروه دشمن میدارند همه خلق را و متوحش میباشند از ایشان.و همچنین باقی صفات ایشان لکن ظاهر نمیگردد آنها از برای خلق به جهت عدم معاشرت و معامله ایشان با خلق.و گمان من آن است که راه معالجه این ناخوشی آن است که متوسل گردد در اول به خداوند تعالی در بر طرف شدن این رذائل و بعد از آن فکر در بدی عواقب آنها و تفکر نماید در عیوب نفس خود و رداءت اصل خود و آنچه رسیده است به آن از او و در کمی اعمال و نیتهای خود، و بعد از آن معامله نماید هر خصلتی را به عادت دادن نفس بر ضد آن، تا آنکه بگردد آن ضد، خلق و عادت او در اثنای این کارها باید تدبر نماید در اخباری که وارد شده است در مذمت آن خصلتها و ممدوح بودن ضد آنها.و کتاب«ایمان و کفر»از«کافی» مملو است از ذکر آن اخبار.مثلا صاحب بخل معامله کند نفس خود را بعد از توسل به جناب حق تعالی و بعد از آن در آنکه مال نفع نمیبخشد او را بعد از مردن، و آنکه خداوند تعالی عوض میدهد آن را و خلف نمینماید وعده خود را.و بعد از آن تدبر در آیات و اخباری که وارد شده است در مذمت بخل، و بعد از آن زجر کند نفس خود را بر دادن مال.پس در مرتبه اول، شاق و ناگوار میباشد بر او و در مرتبه دویم آسان میگردد تا انکه بگردد دادن[عطا]، عادت و خلق و ممکن نباشد ترک آن.و همچنین کسی که ترفّع میجوید در مجالس، معالجه نماید بعد از آن آنچه ذکر شد به اینکه بنشیند در مجالس بارها در مکانی پست باشد از آنچه لایق به شأن اوست، تا آنکه بگردد از برای او خلق و همچنین در همه اخلاق.
و افضل آنچه خوانده میشود در توسل، دو دعایی است که در صحیفه کامله است:دعای مکارم الاخلاق و دعای استعاذه از اخلاق بد.و ملازم شدن به عبادات شرعیه با شرائط و آدابش کافی میباشد در رفع این مهلکات و محتاج نمیباشد آدمی به مرتکب شدن بدعتها و تشریعات که پس بوده باشد دفع فاسد به افسد.
بعد از آن بدان ای برادر من که نوافل یومیه و نماز شب از سنتهای پیغمبر است و ترک ننمود آنها را آن حضرت تا آنکه از دنیا رفت.پس ترک منمای آنها را و اگر ترک نمودی قضا کن آنها را مادامی که میسر شود تو را.و بر تو باد از روزه در پنجشنبه اول و آخر و چهارشنبه اول از دهه وسط ماه، پس به درستی که آن نیز از سنت پیغمبر است.و بر تو باد در نماز شب به دعاها و تضرع و گریه، پس به درستی که این وقت شب محل قرب عبد است به رب و باب دعا و رحمت و مناجات، مفتوح میباشد و قلب جمع است و عمل در آن اقراب است از خلوص چنانکه فرموده است حق تعالی:«ان ناشئة اللیل هی اشد و طا و أقوم قیلا»و بر تو باد در این وقت به دعا نمودن از برای برادران مؤمن خود به تفصیل پس به درستی که آن قضا کنندهتر است حاجات تو را از هر چیز و تو ثواب داده میشوی بدو مقابل آنچه طلب نموده از برای ایشان، بلکه اضعاف آن.
و بر تو باد تعقیب نماز صبح به دعوت و أذکار مأثوره و مواظبت بر آنها پس به درستی که این ساعت تقسیم میشود روزیها.و بر تو باد بعد از آن در اثنای راه رفتن و ایستادن و نشستن تو، مواومت ذکر«لا اله الا اللّه»و«سبحان اللّه و الحمدللّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر»؛پس به درستی که آنها ارکان عبادت و معرفت است.و بعد از آن صلوات بر پیغمبر(ص)و آلش(ع)پس به درستی که آن افضل اعمال است.و بعد از آن بر تو باد مواظبت نمودن این چهار ذکری که وارد است در قرآن و اخبار:«ماشاء اللّه لا قوة الا باللّه»است به جهت رزق و آسان شدن امور و«حسبنا اللّه و نعم الوکیل»است به جهت دفع خوف از دشمنان و سختیها و«لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین»است به جهت رفع هموم و غموم دنیا و آخرت.و«افوض امری الی اللّه ان اللّه بصیر بالعباد»به جهت دفع دشمنان.و کمتر چیزی که مواظبت کنی بر آن از اذکار در هر روز آن است که صلوات فرستی بر محمد و آل محمد صد مرتبه و در روز جمعه شبش هزار مرتبه، و آنکه بگوئی در هر روز سیصد و شصت مرتبه به عدد رگهای بدن«الحمدللّه رب العالمین کثیرا علی کل حال».و اگر بخوانی آن ذکر[را]نزد هر صبح و شام پس آن افضل است و بگو در هر روز «أستغفراللّه»را هفتاد بار و«أتوب الی اللّه»را هفتاد بار.و بسیار استغفار کن که آن کفاره میشود گناهان را و میافزاید در رزق و اولاد.و بخوان تسبیحات اربع را تمام در هر روز صد بار و در عقب هر نماز مجموع تسبیحات اربع را سی مرتبه و بگو هر روز صد بار«لا اله الا اللّه الملک الحق المبین»و اگر نتوانی پس سی بار و بگو هر روز صد بار«لا حول و لا قوة الا باللّه العلی العظیم» و بگو هر روز ده بار«اشهد أن لا اله الا اللّه وحده لا شریک له الها واحدا احدا صمدا لم یتخذ صاحبة و لا ولدا»، و بگو هر روز پیش از طلوع و غروب ده مرتبه«لا اله الا الله وحده لا شریک له له الملک و له الحمد یحیی و یمیت و یمیت و یحیی و هو هی لا یموت به یده الخیر و هو علی کل شیء غدیر» و ده مرتبه«اعوذ بالله السمیع العلیم من همزات الشیاطن و اعوذ بالله رب أن یحضرون ان الله هو السمیع العلیم»، پس به درستی که در اخبار آمده است که این دو سنتی میباشند.واجب و اگر فراموش نمودی این دو را در وقتش، پس قضا کن او را و بگو صد بار بعد از نماز مغرب و صبح «بسم اللّه الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم»و اگر نتوانستی هفت بار؛ پس به درستی که آن امان است از هفتاد نوع از انواع بلا. و بسیار بخوان سوره«قل هو اللّه احد»را و«انا انزلناه»را و اگر توانی که بخوانی«انا انزلناه»را در هر روز صد بار پس بکن.و بخوان«آیت الکرسی»و«شهد اللّه»و«قل اللهم»و«سوره حمد»«قل هو اللّه»را بعد از هر نماز.
و به تحقیق که وارد شده است بر همه آنچه ذکر نمودم از برای تواخبار صحیحه.و شک ندای اگر بوده باشی ایمان آورنده به اهل بیت پیغمبر خود، آنکه آنها افضل میباشند از اوراد «فتحیه»آنچنانی که تألیف نموده است آنها را گروهی از جاهلین و اهل بدعت و اهل خلاف که ترک نمودهاند اقتداء به اهل بیت را.
و بر تو باد نماز جعفر بن ابی طالب و کمترش در هر هفته یکبار است و در نزد سختیها پس به درستی که آن مجرب است از برای قضای حوائج.و بر تو باد تحصیل کتابهای دعاء و اعمالی که مختص میباشد به روزها و شبها، پس به درستی که از برای هر یک از آن اعمال تأثیر مخصوصی میباشد از تقرب جستن به خداوند تعالی و حذر باد تو را از متابعت نمودن اعمالی که ندیده آنها را در کتابهای معتبر شیعه.به درستی که فرموده است رسول خدا(ص)قلیلی که در سنت باشد بهتر است از کثیری که در بدعت. *
و بر تو باد سعی در حلال بودن خوراک و پوشاک تو و دور بودن آنها از شبهات بلکه سعی کن در حلیت همه آنچه صرف میکنی آن را از برای خود یا در وجوه[خیر]و بر تو باد کم خوردن و کم خوابیدن و ترک مکن حیوانی را یا چیزی را از آنچه انعام نموده است خداوند بر تو.و کم خوردن و خوابیدن باید به مرتبهای نباشد که لاغر شوی و قادر نباشی بر عملی، به جهت آنکه بدن، حیوان سواری تست و محتاج میباشی به تقویت آن به جهت اعمال بسیار.
و بر تو باد کم مصاحبت نمودن با فسّاق و ظلمه و معاشرت ایشان، پس به درستی که از برای صحبت ایشان تأثیر عطیم و غرسی است در قساوت قلب و دوری تو از خداوند تعالی مگر آن که بیابی از نفس خود که غرض تو هدایت ایشان است، یا دفع طلمی از مطلومی یا بوده باشی که تقیه کنی از ایشان.و بر تو باد که برگزینی کسی را که همنشینی میکنی او را و صحبت میداری با او و باید آن کس معین تو بر آخرت تو باشد و مصاحبت مکن هر کس را که میبینی.پس بدرستی که صحبت بیشتر اهل زمان تو مضر میباشد به دین و دنیای تو.گفتند حواریین به عیسی(ع)که یا روحاللّه با چه شخص مجالست کنیم عیسی(علیه السلام) فرمود که هر آن کس که یادآور دیدن شما او را، خداوند را و بیفزاید گفتار او در علم شما و به رغبت اندازد عمل او شما را در آخرت. *
و سزاوار است که سکوت نمائی از آنچه مهم نباشد تو را و تکلم منمای در حلال و حرام، بدون علم.پس به درستی که فتوی دهنده بر لب جهنم است و به تحقیق که فرمود خداوند تعالیان الذین یفترون علی الله الکذب لایفحلون. (14) و یوم القیمة تری الذین کذبوا علی الله وجوههم مسودة. (15) ؛آن کسانی که افترا میبندند بر خدا دروغ را روهای ایشان سیاهست در روز قیامت.
و سزاوار است که غنیمت شماری صحبت علمای ربانی را و فراگیری از ایشان معالم دین خود را و ملاقات نمائی زاهدین و عابدین را بسیار... *
و آنکه گمان ننائی به مؤمنین مگر خیر را.و بر تو باد که حمل نمائی آنچه را که میبینی[از آنها]بر محملهای صحیح و نیکوی.و بر تو باد ذکر خداوند به نزد بلاها پس صبر کنی بر آنها و نزد (*)قال رسول الله(ص):قلیل فی سنه خیر من کثیر فی بدعة. بحارالانوار، ج 2، ص 261.
(*)قال الحواریون لعیسی(ع)یا روح الله من نجالس قال من یذکرکم الله رؤیته و یزیدکم فی العلم منطقه و یرغبکم فی الآخرة علمه(مصباح الشریع، ص 21).
(*)ترجمه عبارت:لیعظک اعمالهم و اقوالهم و اطوارهماز قلم افتاده است. نعمتها پس شکرگزاری پروردگار خود را در آن نعمتها و یادآوری خداوند را نزد طاعت.
پس به جایآوری آن را و در نزد معصیت پس ترکنمایی آن را به جهت ترس از خداوند (عزوجل)و بر تو باد مطالعه اخباری که وارد شده است در باب صفات مؤمنین و متقین، خصوصا خطبه حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)، آن خطبهای که القا فرمود آن را برهمام.و به تحقیق که نوشته است والد علامه من(قدس الله روحه) بر آن خطبه شرح جامعی پس بر تو باد مطالعه آن شرح.
بعد از آن بدان ای برادر من که هر آنچه القا نمودم من بر تو در این رساله فراگرفتهام همه آنها را از معدنهای نبوت و نمیگویم از پیش نفس خود.و حذر باد تو را که گمان نمایی درباره پدر علامهام(نور الله ضریحه)که بوده است از طایفه صوفیه یا اعتقاد داشته است مسالک و مذاهب ایشان را.بری میباشد او از این تهمت و چگونه چنین باشد و حال آن که او بوده است مأنوسترین اهل خود به احبار اهل بیت(علیهم السلام)و عالمتر اهل زمان خود به آنها و عمل کنندهتر ایشان به آنها، بلکه بوده است مسلک او زهد و ورع، بوده است در بدو امر خود که نام میگذارده خود را به اسم تصوف به جهت آنکه رغبت کنند به او این طایفه و وحشت ننمایند از او پس برگرداند ایشان را از این قولهای فاسد و از اعمالی که بدعت قرار داده شده است.
و به تحقیق که هدایت نمود بسیاری از ایشان را به سوی حق به طریق مجادله حسنه و چون که دید در آخر عمرش که این مطلحت ضایع گردید و علمهای ظلم و طغیان بلند شد و گروههای شیطان غالب گشتند.
و علم انهم اعداء الله صریحا تبرء منهم و کان یکفرهم فی عقائد هم الباطله و انا اعرف بطریقة و عندی خطوطه فی ذلک.
ولیکن هذا آخر ما أردنا ایراده فی هذه الرسالة و ارجو من فضل الله تعالی ان ینفعک بما القیت الیک و التمس منک ان لاتنسانی فی مظان اجابة الدعاء و وفقنا الله و ایاک، لما یحب و یرضی و یجعلنا و ایاک ممن یذکر فتنفعه الذکری و السلام علی النبی الهدی و آله العظماء. *
یادداشتها
(*)متن عربی فوق، پایان رساله میباشد.که ترجمه آن از قلم افتاده و مترجم متعرض آن نشده است.برای تکمیل، ما اصل عربی آن را اضافه کردیم.
(1)-فهرست آستان قدس رضوی، ج 4، ص 47.
(2)-طبقات اعلام الشیعه، قرن 13، ج 1، ص 142.
(3)-کتابشناسی علامه مجلسی، درگاهی، ص 11.ر ک:مجله مشکوة، شماره 29، زمستان 69، مقاله کتابشناسی تألیفات علامه مجلسی.
(4)-الذریعه، ج 13، ص 101.
(5)-فهرست الفبایی کتب خطی آستان قدس رضوی.
(6)-متن عربی:لمن اتاها بقلب سلیم و عقل مستقیم.
(7)-عنکبوت/69.
(8)-شمس/8.
(9)-اسراء/84.
(10)-حجر/42.
(11)-عنکبوت/42.
(12)-مائده/27.
(13)-مزمل/6.
(14)-یونس/69.
(15)-زمر/60.