غناء و موسیقی از نگاه علامه شعرانی
آرشیو
چکیده
متن
مرحوم علامه میرزا ابو الحسن شعرانى، حواشى ارزشمند و عالمانهاى بر کتاب وافى، از جمله مبحث غناء نوشتهاند.نقد برخى از آراء فقهاى عظام، خصوصا نقد ملاکّیت عرف در تشخیص مصادیق غناء، از مواردى است که کمتر در این نوع مباحث مورد توجه قرار گرفته است.و لذا طرح این دسته از مباحث اجتهادى و تحلیلى، مىتواند گستره بحث و نقد و نظر را در این شرایط که باید آراء و نظرات، کاربردى و عملى-یعنى مطابق اوضاع فرهنگى اجتماعى و هنرى-روز باشد، مهیّا کند.
[نقد کلام شیخ انصارى]
علاّمه شعرانى ابتدا به بیان رأى شیخ اعظم انصارى-علیه الرحمه-پرداخته و سپس با استناد به روایاتى آن را نمىپذیرد، وى مىنویسد:
محقق بزرگوار مرحوم شیخ انصارى-قدس اللّه تربته-پیرامون تعریف و تبیین حکم غناء، مطالب کم نظیر و جامعى اظهار داشتهاند.به نظر ایشان گاهى جوهره صوت * به گونهاى است که تنها فاده لهو مىکند، در این صورت حرام است، خواه فعل حرامى به آن ضمیمه شود یا نشود.بنابراین، اصوات لهوى حرام خواهند بود.
علاّمه شعرانى با استفاده از این روایت که سائلى پرسید:کسب زنان خواننده چگونه است؟و حضرت در پاسخ فرمود:«الّتى یدخل علیها الّرجال حرام و الّتى تدعى الى الاعراس لیس به بأس» (1) یعنى غناء زنان در حضور مردان حرام است، ولى کسب مزد بابت تغنى در مراسم عروسى زنانه بلا مانع است.مىگوید: برداشت من از این حدیث شریف این است که اگر صداى زن نامحرم از روى شهوت و به قصد ریبه و (*)جوهره صدا-فى حدّ نفسه-یا زشت و ناموزون است و یا زیبا و موزون کامجویى، استماع گردد، از نوع غناء حرام است.
چنانکه روایتى مانند روایت فوق از على ن جعفر نقل شده که از برادر بزرگوارشان درباره حکم آوازخوانى در مراسم جشن و عید فطر و قربان پرسید و حضرت فرمودند:«لا بأس به ما لم یعص به» (2) اشکالى ندارد اگر مقارن یا موجب گناهى نگردد.
[غنا ذاتا حرام نیست]
مرحوم شعرانى مىگوید:از این حدیث فهمیده مىشود که صدا ذاتا حرام نیست و بدین جهت خلاف نظر شیخ اعظم است. (3) حدیث سوم هم که از امام صادق(ع)در همین باره سؤال شد، حضرت فرمود: «لیس به بأس بالّتى یدخل علیها الّرجال» (4) یعنى مزد زن خوانندهاى که در مراسم عروسى، آواز مىخواند حلال است، مشروط به اینکه مرد نامحرمى داخل نشود؛نظر ما را تأیید مىکند که تحریم اجر و مزد زن مغنیّه به دلیل حرمت ذاتى صداى او نیست، بلکه از آن جهت است که از حضور مردان شرم و حذر نمىکند، چنانکه استثناى غناء در مراسم عروسى زنانه از جهت آن است که مردان نباید در مجالس آنان وارد شوند، نه آن که استثناء مربوط به اصل زفاف باشد.
پس اگر امر عکس شد و مردان در مجالس زنان حاضر شدند، ولى در مراسم غیر عروسى اختلاط نباشد، حکم نیز به تبع آن تغییر مىکند، یعنى در عروسیها حرام و در غیر عروسیها جائز مىشود.بنابراین، اگر غناى مغنّیه براى لهو در مجلس مردان باشد، اجرت آن حرام و اگر در مجالس مخصوص زنان مانند عروسى(زفاف) باشد حلال خواهد بود.در روایات، حکم آوازخوان مرد ذکر نشده، زیرا غناء از طرف زنان است و در زمان ما(مؤلف)نیز اینگونه است و مرد مغنّى در مجالس لهو کمتر دعوت مىشود، مگر در مجالس و محافلى که مرد آوازخوان آشنا به فنون و مهارتهاى آواز بوده و مستمعین از صداى زیبا و توان هنرى او بهره- مند مىشوند.
بنابراین، اگر مرد براى مردان بخواند و بدون همراهى سازهاى لهوى باشد. * و مطالب کفرآمیز، مفسده انگیز، هجویات و گناهآلود در آوازش نباشد، آواز او غناى حرام به شمار نمىرود، گر چه در این مسئله اختلاف انظار بسیار است.سرودهاى حماسى که هنگام جنگ براى تقویت روحیه سربازان خوانده مىشود و تعصبات دینى و ملى را مىشوراند و براى تفاخر و برترى طلبى سر داده مىشود همین حکم را دارد.
[بیع و شراع آواز خوان]
بیشتر پرسشها از چیز دیگرى از حکم غناء بوده، چنانکه وشّا از امام رضا علیه السلام پرسید:مردى کنیز آواز خوانى را براى سرگرمى خردیه، بهاى آن چه حکمى دارد؟حضرت فرمود پول آن مانند پولى است که بابت خرید سگ(ولگرد)پرداخته شود، حرام است. (5)
و خوشترکیب، صداى نازیا، چندان قابلیت لهوى شدن را ندارد، حتى اگر خواننده با تجربهاى باشد و براى لهوى کردن آن قادر است با ایجاد وزن و ریتم غالب و مؤکّد است ابقاعات رقصآور بخواند.لیکن صداى متناسب و موزون اگر هماهنگ با ریتم رقص و مناسب با مجلس لهو و هزل خوانده شود یعنى خواننده در حالات صدا تغییراتى گوهررى ایجاد کند، خضوع و عشوهگرى فریبنده به آواز خود بدهد و به ویژه که در اشعار و تصانیفى روان، مطالبى مبتذل و شهوتانگیز بخواند، مىتواند تأثیر مفسدهانگیزى در شنونده داشته باشد.مرحوم شعرانى از دو روایت على بن جعفر و روایت حرمت کسب مغنیه چنین برداشت مىکند که صرف صدا و صوت نمىتواند موضوع حکم حرمت باشد، بلکه صوت لهوى مصداق غناى حرام است.
(*)نظر به اینکه سازهاى موسیقى در موارد مشترک حلال و حرام بکار مىرود-مگر سازى که کاربرد محلل نداشته باشد-نمىتوان سازها را لهوى و حرام دانست.آلات موسیقى مانند تیغ دودم مىماند تا دست چه کسى قرار گیرد و به چه نیتى نواخته شود؟که لهوى شدن آن به دو چیز بستگى دارد:یکى انگیزه نوازنده یا خواننده و دیگر شیوه و کیفیت نواختن و اجراى آهنگ او...P}
علامه شعرانى ذیل این روایت مىگوید:ظاهرا غرض سائل صرفا دانستن حکم خرید و فروش این جاریه مغنّیه است، نه پرسیدن حکم غناء و آواز آن زن.
کسى که کارش خرید و فروش کنیزهاى مغنّیه است، قهرا به آنها خوب خواندن و عود و بر بط نواختن را آموزش مىدهد و با دقّت اصوات آنها را مىشنود، و براى فروش مبلغ بیشترى را مىطلبد، لذا سائل در باره حکم کسب آنها پرسیده، نه از حکم غناء.
[علت حرمت غناء]
در روایت دیگر که مردى از امام صادق-علیه السلام-پرسید:در همسایگى ما برنامه آواز خوانى بر پا مىشود... (6) این روایت نیز علت حرمت غناء را شنیدن صداى مغنّیه مىداند و یا به این دلیل که صوت زن مانند بدن او عورت است و یا اینکه موجب تحریک شهوت مردان مىگردد، خصوصا اگر آواز او همراه با نواختن سازهاى لهوى باشد، اما حضور مردان و دیدن زن مغنّیه نمىتواند علت حرمت غناء باشد.
ولى به گمان برخى این حدیث، بر حرمت شنیدن غناء دلالت دارد، هر چند زنان و کنیزان نخوانند و یا شهوتانگیز هم نباشند.بدین جهت، از نظر آنها شنیدن صداى مرد در شکل الحان حماسى و مانند آن، از این دسته است ولى چنین حکمى بعید مى نماید.
[شیخ طوسى و فیض کاشانى]
شیخ طوسى در استیصار مىنویسد:جواز غناء در مواردى است که کلام باطلى خوانده نشود، و با آلات و سازهاى لهوى همراه نگردد ولى اگر با آن، مطالب لهو و زشت و مفسدهدار بکار رود و یا از سازهاى لهوى مدد گرفته شود، حرام خواهد بود.مرحوم فیض کاشانى درباره گفته شیخ مىنویسد:از کلام ایشان مستفاد مىگردد که حرمت غناء به خاطر استعمال آن در کارهاى زشت و لهو حرام است، نه اینکه غناء ذاتا حرام باشد.
علامه شعرانى ذیل این نظر چنین مىنگارد:
دیدگاه ملا محسن فیض-علیه الرحمه- همان رأى شیخ طوسى است که برخى آن را پذیرفته و بعضى دیگر بعید دانستهاند.عده دیگرى که قائل به حرمت ذاتى هستند تبعا طبق این نظر، صوتهاى حلال موضوعا از بحث غناء خارج است.
[غناء، سماع، قول]
تحقیق نشان مىدهد که غناء در کلام، لغت و اشعار عرب، عبارات فقها و اهل ادب و بلاغت، نام مطلق صوت یا هر صوتبلند که داراى ترجیع و تحریر است، اطلاق مىگردد، اگر چه زیبا نباشد و طبایع رغبتى به آن نشان ندهند!!از این رو، مىتوان به«قول و سماع»نیز غناء گفت.قول عموما به کلام اطلاق مىگردد و گاه نیز به غناى مطرب گفته مىشود و منظوز از قوّال به کسى گفته مىشود که در مجلس سماع صوفیان بخواند.]سماع نیز به معناى مطلق شنیدن هر سخن و صدایى و بعضا به غناء تعبیر مىگردد و گفته شده است:«رب سماع حسن سمعته من حسن»یعنى چه بسیار آواز خوشى که از فرد شایسته و نیکویى شنیدم.
بنابراین، همان گونه که قول و سماع در لغت، اعم از محرّم است، همچنین غناء و کشیدن و ترجیع صوت، اعم از صداى حرام مىباشد و مطلق غناء و کشیدن صوت حرام نخواهد بود.
لفظ شراب نیز مانند لفظ غناء است.شراب در لغت به معناى نوشیدنى است که در این صورت حرام نیست، اما در اصطلاح به معناى مسکر است و حرمت متوجه حالت اسکار و مستىآورى آن است.لذا کلمات غناء، سماع و قول نیز مانند لفظ شراب به حلال و حرام تقسیم مىگردد، ولى به دلیل کثرت استعمال آن در لسان شرع به معناى مذموم و نوع حرام آن غلبه پیدا کرده است، مانند لفظ بدعت که در اصل به معناى شیئى حادث است، لکین بر نوع حادث مذموم در شرع غالب شده.شاعر درباره کبوترش مىگوید:
اذا هى غنّت ابهّت الناس حسنها
و اطرق اجلالها کل حاذق (7)
یعنى صداى زیباى کبوترم، اعجاب مرا برانگیخت و هر انسان با ذوقى آن را تمجید و تحسین مىکند.
شکى نیست که مىتوان غناء(به معناى لغوى آن)را بر صداى کبوتر اطلاق نمود * در صورتى که شنیدن و لذت بردن از صداى کبوتر و دیگر حیوانات حرام نیست، همچنین اطلاق لفظ غناء بر نوحه و مراثى نیز صادق است و تأثیر چنین اصوات و نغمههایى قطعا در امور شهوتانگیز و مفسدهدار نمىباشد.
[الحان غنائى]
ابراهیم موصلى-موسیقیدان عهد هارون- مىگوید:هنگام مدیحه، در ایقاع را تفخیم کن؛در نسیب، لحن و ایقاع را رقیق و نازک و با خضوع گردان؛در آهنگ مرثیه، لحنت را محزون ساز و در ایقاع و اوزان اشعار هجوگونه با لحن و ایقاع ثقیل و سنگین بخوان (8)
اهل موسیقى گفتهاند:بهترین نوع غناء آن است که موجب وجد و طرب و شادى تو شود، تو را مشغول و سرگرم کند و یا محزون و گریان گرداند.بدین روى، غناء اختصاص به گریه در عشق(مجازى)و یا تنها در امور لهوى و هزل ندارد، بلکه در مراثى، مآتم و عزاداریها نیز بکار مىرود.
[موسیقى درمانى]
در باب تأثیرات شگفتآور موسیقى در امور مختلف، از جمله درمان امراض، حکایتهاى بسیارى گفتهاند.
از باب نمونه در احوال یعقوب بن اسحاق کندى، آوردهاند که بر بالین بیمارى روانى عود نواخت، به طورى که صداى آن، حرارت درونى مریض را مشتعل ساخت و توانست بنشیند و اخبار و اطلاعات طلب شده را باز گوید پس از خاموش شدن نغمههاى عود، بار دیگر به خواب رفت و به خاموشى ابدى گرایید. (9)
[تحسین صوت زیبا]
به طور خلاصه مىتوان گفت که ترکیب انواع نغمهها و ایقاعات موسیقى، به اشکال مختلف در نفوس تأثیر مىگذارد، و بدون تردید نمىتوان مدّعى شد که مطلق هر صوتى و یا نغمههاى دلنشین و جذّاب حرام است، چنانکه در روایت است، هنگامى که امام سجاد-علیه السلام-قرآن تلاوت مىنمود، مردم براى شنیدن صداى ایشان جمع مىشدند، (10) پیامبر(ص)صداى دلنشین مردى را که قرآن مىخواند، شنید، پس به او گفت:«اوتیت(مزمارا)من مزامیر آل داود»یعنى مزامیر آل داود به من داده شده است(کنایه از این است که من هم همان صداى زیباى ملکوتى داودى را دارم ولى مردم طاقت شنیدن آن را ندارند)و نیز فرمود:«من لم یتغن بالقرآن فلیس منّا»یعنى کسى که بدون صوت زیبا و غناء قرآن را نخواند از ما نیست.
امام باقر-علیه االسلام-وصیت کرد، مقدارى از (*)غناء در لغت یعنى صداى زیبا که از مدّ و ترجیع و اوج و فرود و زیر و بم و دیگر حالات زیباسازى ترکیب مىشود صداى زیاى حیوانات بخاطر موزون بودن و تناسب نغمهها و خوشى ترنم آنها دلپسند است.ولى صداى انسان داراى لحن و وزن و ایقاع و دیگر تزئینا صوتى است که حاکلى از حالات نفسانى و درونى مصوّب نیز دارد.قدما بیشتر لحن را در سه قالب:نشاطآور و مفرّح، حزنانگیز و محزون و حماسى و مشجّع تقسیم کردهاند که اصوات حیوانى چنین خواصى را ندارد.حال اگر هم محتواى کلامى این سه قالب، معنوى و قدسى باشد و هم شنونده و مستمع آن، در این صورت تأثیر معنوى و متعالى خود را مىگذارد و گرنه در صورت پوچ و باطل بودن محتواى کلامى و قولى آن، و لاابالى بودن مستمع، تأثیر منفى و تخدیرى و شهوانى خواهد داشت.
خصوصا اینکه در اشکال لهوى غناء خواننده با تغییر حالات صدا و انگیزه لهوى مىتواند تأثیر مبتذل الحان خود را دو چندان کند.P} مالشان جهت نوحهسرایى براى ایشان در ایام حج در منى صرف شود، در حالى که لحن نوحه، آکنده از غم و حزن و ماتم است.همچنین حداء که نوعى آواز براى سیر سریعتر شتران است، از اصوات و نغمهها ترکیب یافته، اما هیچ کس این نوع آواز را منع نکرده است.
از آنجا که بر همه موارد فوقالذکر تغنى و غناء صدق مىکند، ناگزیر یا نظر شیخ را در استبصار نباید بپذیریم و حرمت غناء-نه بر تعیین صوت من حیث هى صوت-بلکه بر نوع حرام آن حمل شود، یا حرم به نوع الحان و اصواتى اختصاص یابد که طبایع را به حرام کشاند و یا غیرت و حیاء و تعصب دینى را منفعل کند که حتى موجب قتل نفس محترمه و امور حرام دیگر گردد.بنابراین، علت حرمت این الحان آن است که سبب فعل حرام مىگردند و احادیث تحریم و سخنان فقها، شامل این نوع الحان حرام مىباشد.
[حزن و فرح غنائى]
لخنهایى که موجب رغبت انسان به خداوند، عبادت و دل نبستن به زخارف فانى دنیوى مىشود و انسان را بر مظلومیت اهل بیت-علیهم السلام- محزون مىسازد و مناقب آنان را بازگو مىنماید و بر قلبها اثر مىگذارد، حرام نخواهند بود، بلکه همانند صداى زیباى قرائت قرآن مىباشند.
راغب در کتاب محاضرات نقل مىکند که «ماسرجویى»از قرائت پدرم-رضى اللّه عنه- مىگریست، به او گفته شد:چرا براى کتابى که قبولش ندارى گریه مىکنى؟گفت:لحن محزون مرا به گریه واداشت. (1)
اسحق موصلى مىگوید:صوت چیز عجیبى است، هر نوعى از آن به نحوى باعث سرور و شادمانى رقصانگیز و نیز موجب گریاندن، محزون ساختن و زائل کردن عقل و بیهوش نمودن انسان مىگردد، هر چند در بسیارى از حالات، مخاطب معانى آن را نفهمد. (12)
قطعا آنچه موجب شادمانى و رقص مىگردد، * همان غناى لهوى است که روایات به آن اشاره دارند و مغنّى و مغنّیه آن را شغل خود قرار دادهاند و از این راه امرار معاش مىکنند.اما اگر موجب گریستنى مانند گریه عشاق(عشق مجازى)و اهل لهو هنگام مستى باشد، قطعا حرام خواهد بود، و تنها در نوحه، مراثى، مواعظ و ذکر بهشت و جهنم حلال مىگردد و ممنوعیت و ذکر بهشت و جهنم حلال مىگردد و ممنوعیت غناء که در روایات آمده است، شامل این نوع نمىشود.
البته اطلاق لفظ غناء در لغت به همین قسم نیز اشاره دارد، لذا به فرض اگر برخى الحان به ندرت در مجالس فسق و فجور، و گاهى در مجالس موعظه و و مراثى استعمال شوند، مىتوان چنین حکم نمود که قسم اول حرام، و قسم دیگر حلال مىباشد.
لحن دیگرى را مىتوان فرض نمود که به هیچ وجه مناسبتى با قرآن، دعاء، و موعظه نداشته باشد
(مثل الحان و نغمههاى رقصانگیز)و تنها در لهو و فسوق کاربرد دارد.حال اگر کسى ادعا کند که با این لحن خاص، قصد لهو نداشته است؛نمىتوان آن را قبول نمود، لذا اگر چه معتقد به حرمت ذاتى غناء نمىباشیم، اما اینگونه الحان در عبادات حرام است.
زیرا موجب خوارى و سبکى قرآن و مواعظ و فضائل و (*)در تقسیمات موسیقى غنائى حرام، الحان و ابقاعات رقصانگیز از جمله مصادق بارز آن است، زیرا موسیقى رقص همواره در مجالس لهو و لعب و اهل فسق و گناه و اغلب همراه با سازهاى موزیک اجرا مىشده، البته در فرهنگهاى غیر شرقى، ریتم رقص شکل و قالب و مفهوم متفاوتى دارد.
خداى رقص در فرهنگ و مذهب بودیم که مجسمهاى است با دستان گوناگون، داراى معانى مختلفى است.گستردگى و دامنه وسیع کاربرد موسیقى، فراتر از آن است که فقط موزیک رقص به عنوان تنها مصداق حرام موسیقى غنائى معرفى گردد.
کارشناسان متعهد این فن، نیک به عوامل انحراف و تحریف و تخدیر موسیقى واقفند.P} حکم مىگردند.
باتوجه به مطالبى که ذکر گردید، بعید است الحانى که در مجالس قرآن و مراثى ابا عبد اللّه الحسین-علیه السلام-خوانده مىشود، از غناى محرّم محسوب گردد.زیرا تلحین و نغمهسرایى اینها (نه قصد لهو در آن است و نه خواننده لهوى مىخواند و تبعا)موجب تهییج و تحریک شهوت هم نمىشود و مناسبتى با فسق و فجور ندارد و باعث فساد هم نمىشود، بلکه بر عکس موجب حزن و اندوه بر مصائب اهل بیت-علیهم السلام-مىگردد، و به همین دلیل امرى مستحب تلقى مىشود و اگر مرثیه خوان با لحن اهل فسق بخواند، از آنجا که هیچ سنخیت و تناسبى با مجلس لهوى ندارد، مردم و حتى فساق هم به او مىخندند و مسخرهاش مىکنند. *
اگر اهل فسق در مجالسشان آیهاى از آیات قرآن یا شعرى رثایى را به صورت غناء که با رقص و پایکوبى و دست افشانى مناسب باشد، بخواند حرام خواهد بود.
زیرا خواندن الفاظ قرآن با لحن و کیفیت لهوى حرام (مؤکد)است.
[نقد عرف]
بسیارى از فقهاى فرزانه، مثل شهید اول، تشخیص موضوع غناء را به فهم عرف ارجاع دادهاند.مرحوم شعرانى این روش را نادرست دانسته و در نقد و تحلیل این دیدگاه مىگوید:
لفظ تغنى در مصباح المنیر به معناى صوت یا کشیدن آن آمده (13) ، در نهایه ابن اثیر هم نوشته که غناء نزد عرب صداى بلند را گویند (14) این تفسیر در نظر اهل تتبع صحیح است، لذا کلام ابن اثیر در این باب حجت مىباشد.بعضى از متأخرین توهم کردهاند.یکجا گفتهاند:هر غنائى حرام است ولى اذعان کردهاند که مطلق کشیدن و بلند کردن حرام نیست!لذا نتوانستهاند مفهوم غناء را بیان نمایند(و علائم و ملاکهاى تشخیص موضوع را بشناسانند)و قادر به راهنمایى و افهام دیگران نیز نیستند و اگر از آنان معناى غناء پرسیده شود، به دلیل عجز و فرار از پاسخ به«عرف»ارجاع مىدهند * و این پاسخ صحیح نیست، زیرا چگونه ممکن است در جایى که مردم از جواب دادن عاجز باشند بتوانند مقصود غیر خودشان را توضیح دهند؟!مثل اینکه یک عالم نحوى تفسیر رفع و نصب و جر را به عرف مستند نماید!و معلوم نیست معناى عرفى غناء در زمان صدور اخبار اخص از معناى لغویش بوده باشد تا بتوان بر معناى عرفى متداول آن زمان حمل شود یا نه؟
اما این احادیث را نمىتوان بر عرف زمان ما حمل (*)از مطالب قبل معلوم شد که هر لحنى متناسب هر مجلسى نیست.
عرضه هر لحنى را تقاضا کننده آن معلوم مىکند.قالب و شکل لحن و ایقاع لهوى به انگیزه و قصد خواننده و شیوه اجراى او در خواندن و نواختن بستگى نام دارد و قطعا شنونده نیز در این امر دخیل است.
بنابراین نمىتوان آهنگ ملکوتى قرآن را مناسب مجلس رقص خواند مگر کسى معاذ الله عمدا به قصد استهزاء و تمسخر بخواند یا نادان و جاهل باشد.
(*)شهید ثانى در کتاب شرح لمعه در تعریف غناء مىنویسد:الفناء مد الصوت المشتمل على الترجیع المطرب او ماسمى فى العرف غناء و ان لم یطرب(شرح لمعه، ج 3/ص 212)بحث درباره جایگاه عرف به مقالى مبسوط مىانجامد که از این مجال عجال بیرون است.عرف و عادت همیشه تابع سه عنصر محیط، ملیت و تقلید بوده است(کیهان اندیشه ش 33 مقاله آیة الله جناتى درباره جایگاه شریعت سلف و عرف در منابع اجتهاد)عرف در فرهنگهاى غربى به عنوان قانون به شمار مىرود ولى در فقه امامیه اغلب هنگام ابهام مقصود گوینده و کشف مصداق حکم شرعى به عرف ارجاع داده مىشود.عدم تعریف مشخص از موضوع غناء، عرف را دچار حیرت مىکند، اگر عرف میزان است با چه وزنى بسنجد؟!سنگى که مقدارش معلوم نیست؟!اصولا هر علمى، عالمان و عرف مخصوص خود را دارد پس اگر عرف ملاک تشخیص موضوع و مصداق است، مقصود کدام عرف است؟عرف فقها، یا عرف متشرعه، یا لغویین و یا...و اصولا ذهنیت این عرف را چه کسى بارور مىکند؟مضافا به اینکه آحاد مردم با داشتن شرایط متفاوت در پذیرش و تأثر از الحان و ایقاعات موسیقایى تفاوت مىکنند.
جوانى که محزون است، آهنگ حزنانگیز او را مىشوراند، نه آهنگ شاد، در اویش و صوفیان عرف خاص خود را دارند و هر کسى مجاز به استماع الحان صوفیانه نیست.و در کل مىتوان اشاره کرد که افراد جامعه هر یک تحت تأثیر عوامل داخلى(روانى، فطرى، ژنیتک، تریتى...)و خحارجى (محیط، فرهنگ، تقلید و محاکاة، قومیت و...)مىباشند و به طور متفاوت از غناء و موسیقى اثر مىپذیرند.(ر.ک:کتاب هشت گفتار پیرامون حقیقت موسیقى غنائى از همین نگارنده).P}
کرد، اتفاقا عرب این زمان غناء را به صورت مطلق و اعم استعمال مىکند که مطابق نظر ابن اثیر در نهایه مىباشد.بعضى از فقها معناى غناء را به عرف متشرعه اعم از عجم و عرب ارجاع مىدهند که قهرا چنین کارى اشتباه است، زیرا متشرعه تابع فقها هستند و فقها خود اهل فهم لغت مىباشند.پس اگر فقها در امرى متحیر باشند، بالتبع مردم متشرع نیز متحیر مىشوند و اگر جازم شوند مردم نیز جازم مىگردند، در صورتى که استناد به عرف هنگامى است که در استعمال مستقل باشد و تابع فقها نباشد.
مرحوم«فاضل تونى»در حاشیه روضه گفته است:
عرف قانون مشخصى ندارد و نمىتواند موجب رفع اشتباه از جمیع افرادش گردد و احتیاط در دین آن است که از هر چیزى که غناء بودن آن محتمل است، اجتناب شود.
نظر فاضل تونى در مورد عدم تعریف مشخصى از عرف، صحیح است و طبق این نظر ارجاع غناء به عرف متشرعه صحیح نیست.اما عرف عرب در زمان ائمه(ع)اینچنین نبوده است، بلکه غناء در لغت مطلقا مدّ صوت مىباشد و اگر چه احتیاط در شبهات امرى است پسندیده اما طریقه علما در اینگونه شبهات برائت و اصالة الحلیت مىباشد * لذا در حرام اجتناب واجب است، اما در هنگام شک، اصل عدم وجوب اجتناب خواهد بود.
[غناء لهوى]
از کتاب«ریاض»در باب غناء استفاده مىشود که صوت لهوى را غناء مىگویند، اما هر صوتى که شامل ترجیع و چه چه باشد غناء نیست.بنابراین صوت لهوى همان غناى حرام در شرع مىباشد ولى در لغت، غناء بر لهو و غیر آن اطلاق مىگردد و اختصاص به صوت لهوى ندارد.
به هر حال غناى لهوى، حرام و غیر لهوى آن جائز است و اطلاق غناء نیز بر هر دو صادق مىباشد.البته امروزه غناء اکثرا در میان اهل دنیا در لهو و لعب استعمال مىگردد و از مشاغلى است که براى کسب درآمد از آن استفاده مىشود و عدهاى به صورت حرفهاى به آن پرداختهاند، لذا مىتوان غناى منهىّ را این گونه غناى لهوى دانست.
«حداء»براى شتران.غناء براى مراثى نوحه، حماسه و مفاخرت و همچنین صداهاى پرندگان جزء غناى حرام نیستند.اگر امروز گرامافون را فقها تحریم کردهاند، به دلیل صداهاس لهوى خاص آن مىباشد * نه اینکه هر صدایى که ضبط شود، شنیدنش حرام باشد.بنابراین نظر صاحب ریاض که غناى لهوى را حرام داشته صحیح است.زیرا به معناى معروف و متداول منصرف شده است، نه اینکه معناى عرفى غناء صورت لهوى باشد.
صاحب ریاض به این نکته اشاره نکرده است که آیا حرمت صوت لهوى به دلیل حرمت لهو و مقارن با غناء است-چنانکه به علامه فیض کاشانى نسبت داده شده است (15) یا به دلیل حرمت خود صوت در این حالت است-چنانکه نظر مرحوم شیخ انصارى مىباشد ظاهرا نظر دوم صحیح است؟
(*)عالمان اصول فقه گفتهاند:اگر کسى در موضوع و مصداق حکمى شک کرد که آیا حرمت است یا حلیت؟اصل حلیت و برائت را جارى دانستهاند، و نیز در شبهات مفهومى نیز حکم چنین است.
(*)تحریم گرامافون در زمان مرحوم شعرانى به همان علتى است که ایشان ذکر کردهاند نه اینکه خود دستگاه علت حرمت باشد و اصولا هر چیزى که وسیله و مقدمه و مقارن امر حرامى قرار گیرد، استفاده از آن حرام خواهد بود، گرامافون مانند دیگر سیستمهاى صوتى و تصویرى داراى منافع و کاربردهاى محلل و محرم است.و تحریم آن بخاطر غلبه کارد بر اصوات- لهوى در آن بوده است که اکنون چنین نیست؟ البته معدود فقیهانى هم بودند که اصل گرامافون را تحریم نکردند.
مانند آخوند ملا قربانعلى زنجانى که وى از مشاهیر و رهبران نهضت مشروعه بود.پس از آنکه دستگاه گرامافون را به زنجان آوردند، وى با استماع چند صفحه سخنرانى مظفر الدین شاه و شعر و آواز و ساز نى گفته بود:«چون این جعبه جماد است و مکلف نیست، از شنیدن آن مانعى نداریم، با بخش این فتواى جنجالى آخوند زنجانى، علماى نجف فتوا دادند که گرامافون مشروع نیست.
(ر.ک:کتاب خط سوم در انقالب مشروطیت، ابو الفضل شکورى، ارشاد زنجان، 1371).P}
[نقش انگیزه و قصد در لهو]
مطلب دیگر تفاوت میان لهو و غیر لهو در نیت و قصد مىباشد، مثلا گاهى شنونده لهو را قصد مىکند، بدون اینکه معنى آن را قصد کرده باشد * .
گاهى نیز صلحا و عابدان براى تذکر مجالس را بر پا مىکنند و واعظ و ذاکر و مداح با صداى زیبا مىخواند که به هیچ وجه نمىتوان احتمال حرمت این مجلس را داد.زیرا امر باطلى صورت نگرفته و براى این مورد هیچ نهىاى وارد نشده است.
یادداشتها
(*)مرحوم شیخ انصارى دو صورت براى تحقق لهو فرض مىکند.1- خواننده قصد لهوى خواندن داشته باشد(هر چند نتواند)
2-خواننده قصد لهوى خواندن نداشته باشد ولى شنونده به قصد کامجویى و تلهى گوش دهد.در مورد اول براى خواننده حرام است و در فرض دوم براى شنونده.
(1)-ر.ک، دعائم الاسلام، ج 2، ص 206 وسائل الشیعه، ج 12، ص 225-228.
(2)-حمیرى، قرب الاسناد، ص 121، وسائل الشیعه، ج 12ص 85.
(3)-ر.ک:مکاسب، شیخ انصارى، ط قدیم، ص 36.
(4)-وسائل الشیعه، ج 12، ص 85.
(5)-همان مأخذ، ج 12، ص 85 و 225.
(6)-بحار الانوار، ج 79، ص 246، وسائل الشیعه، ج 12، ص 85، دعائم- السلام، ج 2، ص 208.
(7)-ر.ک:راغب اصفهانى، محاضرات الادباء، تحقیق و تلخیص ابراهیم زیدان(مبحث غناء)ص 237، ط دوم، دار الجیل، 1406 ه.ق، بیروت.
(8)-ر.ک:ابن خرداد به، کتاب اللهو و الملاهى، ملحق به کتاب الموسیقى العراقیه، تألیف عباس الغراوى، ص 98.
(9)-ر.ک:قفطى، تاریخ الحکماء، ص 376، و موسیقى الکندى، تألیف زکریا یوسف، بغداد 1962 م.
(10)-وسائل الشیعه، ج 12، ص 225، بحار الانوار، ج 79، ص 246.
(11)-محاضرات الادباء، 237.
(12)-همان مأخذ.
(13)-ر.ک:مصباح المنیر، فیومى، ص 445 ماده غناء و صحاح الغه، و جوهرى، ج 6، ص 2449.
(14)-ر.ک:ابن اثیر جزرى، نهایة اللغه، ج 3، ص 391.
(15)-وافى، فیض کاشانى، ج 3، ص 35.P}