ترجمه جدید از قرآن مجید
آرشیو
چکیده
متن
2در شماره گذشته در مورد ضرورت ترجمهاى جدید براى قرآن به زبان فارسى که سلیس و روان و از هر گونه غلط و اشتباهى دور باشد سخن رفت. ترجمهاى که بتواند پیام روحبخش قرآن، این آخرین سند آسمانى و معجزه جاودان حضرت محمد(ص)را براى شیفتگان کلمه حق و تشنگان چشمه زلال وحى باز گوید، و این نداى آسمانى را در ژرفاى روحشان طنین اندازد و افق درخشانى را که خالى از لکههاى تیره ابر شک و تردید و نفاق و ریا و دلهره و تزلزل و شقاوت و بیداد باشد، در برابر دیدگانشان قرار دهد و تکیهگاهى آرام و مطمئن در زندگى براى آنان فراهم سازد.
اکنون در این بخش برآنیم تا برخى از اصول و مبانى اتخاذ شده در ترجمه مورد نظر را همراه با نمونههایى مطرح کنیم تا صاحبنظران و اندیشمندان قرآنشناس ضمن تطبیق ترجمهها با اصل آیات، دیدگاههاى ارزشمند خود را در این زمینه اظهار داشته و ما را از نظرات خود بهرهمند سازند. (*)
اصول و مبانى بکار گرفته شده به دو بخش قابل تقسیم است:
الف:اصول و مبانى کلى که در سراسر ترجمه، مورد نظر است.
ب:اصول و مبانى ویژهاى که به تناسب مورد، بکار گرفته شده است.
اصول و مبانى کلى
در بخش نخست، مسائل زیر مورد توجه قرار گرفته است:
1-نکات دستورى زبان مبدأ-که همان زبان قرآن مجید است-با دقت و تعمق در سیاق آیات و بر اساس دیدگاه لغتشناسان و تفاسیر معتبر تا سر حد امکان مراعات گردیده است.
2-نکات دستورى زبان مقصد نیز تا حد امکان و تا آنجا که از مفهوم و مقصود آیه دور نشدهایم مراعات شده است.
(*)-لطفا نظرات خود را به آدرس:قم-مدرسه حضرت آیة الله العظمى گلپایگانى، دار القرآن الکریم، و یا صندوق پستى 151، بخش ترجمه قرآن به زبان فارسى ارسال فرمائید.P}
3-تلاش شده که ساختار جملهها براى خواننده روان و گویا باشد، و اصولا از بکار گرفتن واژههاى متروک در ادبیات فارسى عصر حاضر پرهیز گردیده است.
4-به دلیل پاىبندى به واژهها و کلمات قرآن مجید، تا حد امکان واژهها به صورت اصلى خود ترجمه شدهاند.مگر در مواردى که با سلیس و روان بودن ترجمه سازش نداشته است.
5-امانت در ترجمه مراعات گردیده و اگر در مواردى نیز به توضیح بوده، آن توضیح در پرانتز قرار گرفته است.
اصول و مبانى ویژه
در این بخش نکات مورد نظر عبارتند از:
1-ادات تأکید، در مواردى که در ترجمه نیز ایجاب مىکند با تعبیرات گوناگونى مانند: (بىگمان، بىتردید، مسلما، قطعا و...)آمده است.ناگفته نماند که در برخى از آیات گاهى چند ادات تأکید به دنبال هم ذکر شده که در ترجمه به اقتضاى زبان فارسى، تنها به یک تأکید اکتفا گردیده است.
براى نمونه:
«لتجدنّ اشد الناس عداوة للذین آمنوا الیهود و الذین اشرکوا و لتجدن اقربهم مودة للذین آمنوا الذین قالوا انا نصارى ذلک بان منهم قسیسین و رهبانا و انهم لا یستکبرون».(مائده/82)
«قطعا یهودیان و مشرکان را از همه مردم در دشمنى با مؤمنان سختتر خواهى یافت، و نزدیکترین مردم را در دوستى با مؤمنان، کسانى خواهى یافت که مىگویند:ما نصرانى هستیم این بدان جهت است که برخى از آنان کشیش و راهبند و گردنگشى نمىکنند».
2-گاهى در موارد ضرورت، ضمایرى که مرجع آنها قبلا ذکر گردیده، به اسم ظاهر تبدیل شدهاند.چنانکه در برخى از موارد نیز براى روشنتر شدن مقصود، فعلى که فاعل آن در آیات قبل ذکر گردیده، به هنگام تکرار فعل در آیه بعد، فاعل نیز تکرار شده است:
مثال براى موردى که اسم ظاهر بجاى ضمیر قرار گرفته است:
«و هى تجرى بهم فى موج کالجبال و نادى نوح ابنه و کان فى معزل یا بنى ارکب معنا و لا تکن مع الکافرین».(هود/42)
«و کشتى، آنان را در میان امواجى چون کوهها مىبرد.نوح پسرش را که در کنارى بود ندا داد: اى پسرک من!با ما سوار شو و با کافران مباش».
مثال براى موردى که فاعل فعل تکرار شده است:
«قال یا قوم أرأیتم ان کنت على بینة من ربى و آتانى رحمة من عنده فعمیت علیکم أنلزمکموها و انتم لها کارهون».(هود/28)
«نوح گفت:اى قوم من!به من بگویید اگر دلیل روشنى از پروردگارم داشته باشم و خدا از نزد خود رحتمى به من داده باشد که بر شما پوشیده مانده است آیا در حالى که از آن کراهت دارید شما را به آن وادار کنیم؟».
3-فعل، اسم فاعل وصله و موصول تا آنجا که به سلیس بودن ترجمه لطمهاى وارد نکند، به صورت اصلى خود ترجمه شده، ولى در برخى از موارد شکل دیگرى بخود گرفته و مثلا اسم فاعل به صورت فعل یا به عکس ترجمه گردیده است. مثال براى ترجمه شدن فعل به صورت اسم فاعل:
«فسوف تعلمون من یأتیه عذاب یخزیه و یحل علیه عذاب مقیم».(هود/39)
«پس بزودى خواهید دانست که عذاب خوار کننده به سراغ چه کسى مىآید و بر چه کسى عذاب دائم فرود خواهد آمد!».
مثال براى ترجمه شدن اسم فاعل به صورت فعل:
«و یا قوم لا أسألکم علیه مالا ان أجرى الا على الله و ما أنا ؟؟؟؟ بطارد الذین آمنوا انهم ملاقوا ربهم و لکنى اریکم قوما تجهلون»(هود/29)
«اى قوم من!در برابر این(ابلاغ رسالت) مالى از شما نمىطلبم.پاداش من جز به عهده خدا نیست، و من کسانى را که ایمان آوردهاند از خود نمىدانم، چرا که آنان با پروردگار خویش ملاقات خواهند کرد، ولى من شما را گروهى مىبینم که همواره نادانى مىکنید».
مثال براى ترجمه شدن صله و موصول به صورت صفت:
«و اذ القوا الذین آمنوا قالوا امنا و اذا خلا بعضهم الى بعض قالوا اتحدثونهم بما فتح الله علیکم لیحاجوکم به عند ربکم افلا تعقلون»(بقره/76)
«و چون«مؤمنان را مىبینند مىگویند: ایمان آوردهایم، و چون با یکدیگر خلوت مىکنند مىگویند:آیا آنچه را خدا براى شما گشوده است براى آنان بازگو مىکنید تا بوسیله آن در پیشگاه پروردگارتان با شما بحث و گفتگو کنند؟آیا درک نمىکنید؟!».
4-در برخى از موارد، فعل تکرارى، ضمیر تکرارى، همراه استفهام تکرارى و مانند اینها که در ادبیات عرب بکار مىرود.اگر در فارسى، زیبایى را از جمله سلب کند و حذف آن در ترجمه آسیبى به معنى نرساند، واژه تکرارى ترجمه نمىشود.
مثال براى حذف فعل تکرارى در ترجمه:
«تولج اللیل فى النهار و تولج النهار فى اللیل و تخرج الحى من المیت و تخرج المیت من الحى و ترزق من تشاء بغیر حساب»(آل عمران/27)
«شب را در روز فرو مىبرى و روز را در شب، زنده را از مرده بیرون مىآورى و مرده را از زنده، و به هر که بخواهى بى شمار روزى مىدهى».
مثال براى حذف ضمیر تکرارى در ترجمه:
«الذین ینفقون اموالهم فى سبیل الله ثم لا یتبعون ما انفقوا و لا اذى لهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون»(بقره/262)
کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند، سپس چیزى را که انفاق کردهاند با منت و آزارى همراه نمىکنند پاداششان نزد پروردگارشان خواهد بود.نه بیمى.بر آنان است و نه اندوهگین خواهند شد».
مثال براى حذف همزه استفهام تکرارى در ترجمه:
«و قالواء اذا کنا عظاما و رفاتا ءانا لمبعوثون خلقا جدیدا»(اسراء/49)
«و گفتند آیا هنگامى که ما استخوان شده و پوسیده و از هم پاشیده شدیم، با آفرینشى جدید برانگیخته خواهیم شد؟».
5-حرکت کلمه اگر نشانگر حذف کلمه دیگر باشد، آن کلمه محذوب در ترجمه بدون پرانتز آورده مىشود:
براى نمونه:
«کذلک ارسلناک فى امة قد خلت من قبلها أمم لتتلوا علیهم الذى اوحینا الیک و هم یکفرون بالرحمن قل هو ربى لا اله الا هو علیه توکلت و الیه متاب»(رعد/30)
«(اى پیامبر!)این چنین تو را در میان امتى که پیش از آن امتهائى گذشتند فرستادیم، تا آنچه را به تو وحى کردیم بر آنان بخوانى، حال آنکه آنان به(خداى)رحمان کفر مىورزند بگو:او پروردگار من است.جز او معبودى نیست.بر او توکل کردهام و بازگشت من بسوى اوست».
6-حصرههایى که بوسیله حرف نفى و«الا» افاده شده است، غالبا به صورت اصلى خود ترجمه گردیده، ولى گاهى به اقتضاى مورد، به حصر مثبت با تعبیر«فقط»یا«تنها»بازگردانده شده است.
به عنوان مثال:
«کان الناس امة واحدة فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه و ما اختلف فیه الا الذین اوتوه من بعد ما جاءتهم البینات بغیا بینهم فهدى الله الذین آمنوا لما اختلفوا فیه من الحق باذنه و الله یهدى من یشاء الى صراط مستقیم».(بقره/213)
«مردم(در آغاز)یک گروه بودند.پس خداوند پیامبران را که بشارت دهنده و بیمرسان بودند برانگیخت و کتابها(ى آسمانى)را به حق با آنان نازل کرد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داورى کند.فقط(گروهى از)کسانى که کتاب به آنان داده شد، بخاطر(حسد و)ستمى که میان خود داشتند، پس از آنکه دلایل روشن براى آنان آمده بود، در آن اختلاف کردند.پس خداوند به اذن خود، کسانى را که ایمان آورده بودند، به سوى حقیقتى که در آن اختلاف داشتند هدایت نمود، و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهبرى مىکند.»
7-در برخى از آیات، بعضى جمعها به مقتضاى ادبیات فارسى به صورت مفرد ترجمه شده است، دو نمونه زیر از این قبیل هستند:
«و الذین اتخذوا مسجدا ضرارا و کفرا و تفریقا بین المؤمنین و ارصادا لمن حارب الله و رسوله من قبل و لیحلفن ان اردنا الا الحسنى و الله یشهد انهم لکاذبون».(توبه/107)
«و(گروهى دیگر از آنان)کسانى هستند که براى زیان زدن(به مسلمانان)و(برپا داستن)کفر وجدائى انداختن میان مؤمنان و ساختن کمینگاه براى کسى که پیش از آن با خدا و رسولش به جنگ برخاسته بود مسجدى ساختند، و(آنگاه) سوگند مىخورند که ما جز نیکى مقصودى نداشتیم، و خداوند گواهى مىدهد که آنان دروغگو هستند».
«و اتموا الحج و العمرة لله فان أحصرتم فما استیسر من الهدى و لا تحلقوا رؤسکم حتى یبلغ الهدى محله فمن کان منکم مریضا او به أذى من رأسه ففدیة من صیام او صدقة او نسک فاذا أمنتم فمن تمتع بالعمرة الى الحج فما استیسر من الهدى فمن لم یجد فصیام ثلثة ایام فى الحج و سبعة اذا رجعتم تلک عشرة کامله ذلک لمن لم یکم اهله حاضرى المسجد الحرام و اتقوا الله و اعلموا ان الله شدید العقاب.»(بقره/196)
«و حج و عمره را براى خدا بپایان ببرید، و اگر(پس از احرام بستن)محصور شدید(و نتوانستید حج و عمره را بپایان برسانید)هر قربانى که ممکن است(به مکه بفرستید)و سر خود را متراشید تا قربانى به جایگاهش برسد.و هر کس از شما بیمار یا در سرش آزارى باشد، باید فدیدهاى به عنوان روزه یا صدقه یا قربانى بدهد، و هر گاه ایمن شدید، هر که پس از عمره به حج پرداخته باشد هر قربانى که ممکن است(ذبح کند)و هر کس(قربانى)نیافت، سه روز در ایام حج و هفت روز هنگامى که بازگشتید، روزه بدارد که این ده روز کامل خواهد شد.این(حکم)براى کسى از آن خانواده است که مقیم مسجد الحرام نباشد.و از خدا پروا کنید و بدانید که خدا سخت کیفر است».
8-گاهى در آیهاى، بخشى از جمله، از قبیل مبتداء، جزاى شرط، معطوف علیه، مفعول و مانند اینها ذکر نشده است که در ترجمه براى کامل شدن جمله، محذوف را در پرانتز آوردهایم، بعنوان نمونه چند مورد ذکر مىگردد:
در آیه زیر، مبتداء محذوف است:
«کدأب آل فرعون و الذین من قبلهم کذبوا بآیاتنا فاخذ هم الله بذنوبهم و الله شدید العقاب» (آل عمران/11)
«(روش آنان)مانند روش فرعونیان و کسانى است که پیش از آنان بودند که آیات ما را دروغ پنداشتند و خداوند آنان را به(کیفر)گناهانشان گرفت و خداوند سخت کیفر است».
و در این آیه، جزاى شرط حذف گردیده است:
«و ان کان کبر علیک اعراضهم فان استطعت أن تبتغى نفقا فى الارض او سلما فى السماء فتأتیهم بآیة و لو شاء الله لجمعهم على الهدى فلا تکونن من الجاهلین».(انعام/35)
«و اگر رویگرداندن آنان بر تو گران است، اگر مىتوانى نقبى در زمین یا نردبانى در آسمان جستجو کنى تا براى آنان نشانهاى بیاورى(چنین کن)، و اگر خدا مىخواست مسلما آنان را بر هدایت جمع مىنمود.پس تو البته از نادانان مباش».
و آیه زیر، نمونهاى از حذف معطوف علیه به صورت غایت محذوف است:
«شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن هدى للناس و بینات من الهدى و الفرقان فمن شهد منکم الشهر فلیصمه و من کان مریضا او على سفر فعدة من ایام اخر یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر و لتکملوا العدة و لتکبروا الله على ما هدایکم و لعلکم تشکرون»(بقره/185)
«(آن روزهاى معدود)ماه رمضان است که در آن(ماه)قرآن با دلیلهاى روشنى از هدایت و وسیله جدائى حق از باطل، براى هدایت مردم نازل شده است.پس هر کس از شما این ماه را دریابد باید آن را روزه بدارد، و هر کس بیمار یا در سفر باشد، چندى از روزهاى دیگر را(روزه بگیرد)خدا براى شما آسانى مىخواهد و سختى نمىخواهد(و این تکلیف افطار و قضا را مقرر کرده تا کار را بر شما آسان گیرد)و شما نیز آن تعداد را کامل کنید و خدا را بدان سبب که شما را هدایت کرده است بزرگ بشمارید و باشد که سپاسگزارى کنید».
براى حذف مفعول نیز آیه ذیل را مىتوان بعنوان مثال ذکر کرد:
«و واعدنا موسى تلثین لیله و أتممناها بعشر فتم میقات ربه اربعین لیله و قال موسى لاخیه هارون اخلفنى فى قومى و اصلح و لا تتبع سبیل المفسدین».(اعراف/142)
«و با موسى سى شب وعده نهادیم و آن را با ده شب دیگر کامل نمودیم.در نتیجه وعده پروردگارش چهل شب تمام شد، و موسى به برادرش هارون گفت:میان قوم من جانشین من باش و(کارها را)اصلاح کن و پیرو رواه تبهکاران مباش».
9-افعال مجهول غالبا به صورت اصلى خود ترجمه شدهاند، مگر در مواردى که به منظور زیبایى بیشتر جمله، فعل مجهول بصورت معلوم با حذف فاعل ترجمه گردیده است.
بعنوان مثال:
«و لتجدنهم احرص الناس على حیوة و من الذین اشرکوا یود احدهم لو یعمر الف سنة و ما هو بمزحزحه من العذاب ان یعمر و الله بصیر بما یعملون».(بقره/96)
«و قطعا تو آنان را از همه مردم و از کسانى که شرک ورزیدهاند، بر زندگى(دنیا)حریصتر خواهى یافت.(هر)یکى از آنان آرزو مىکند که به او هزار سال عمر دهند، در حالى که عمر(هزار ساله)او را از عذاب دور نمىکند، و خدا به آنچه انجام مىدهند بیناست».
10-در برخى از آیات، مصدر منصوب بجاى فعل آن قرار گرفته که در ترجمه، جمله بطور کامل آمده است:
براى نمونه:
«ان الله اشترى من المؤمنین انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة یقاتلون فى سبیل الله فیقتلون و یقتلون وعدا علیه حقا فى التوراة و الانجیل و القرآن و من اوفى بعهده من الله فاستبشروا ببیعکم الذى بایعتم به و ذلک هو الفوز العظیم». (توبه/111)
«بىگمان، خداوند از مؤمنان جان و مالشان را خریده تا در برابرش بهشت براى آنان باشد.در راه خدا پیکار مىکنند و مىکشند و کشته مىشوند.(این وعده)بعنوان وعدهاى درست در تورات و انجیل و قرآن بر عهده او(است)و چه کسى از خدا به عهدش وفادارتر است؟اکنون به داد و ستدى که کردهاید شادمان باشید، و این همان کامیابى بزرگ است».
11-اسماء خاص و اصطلاحات مانند:عرش، کرسى، لوح محفوظ، اصحاب سبت، اصحاب حجر، قصاص، کفاره و...عینا در ترجمه آمده و در موارد لازم، توضیح آن در پاورقى ذکر شده است.
12-واژههاى مترادف از قبیل:عدل و قسط، خیر و بر، غیث و مطر، ذنب و اثم، خوف و خشیت و...که در زبان عربى تفاوتهاى دقیق و ظریفى دارند و نمىتوان در ترجمه فرقى میان آنها قائل شد، در فارسى بطور یکسان ترجمه شدهاند.