درباره بیعت
آرشیو
چکیده
متن
پس از عرض سلام و آرزوى موفقیت در مقالهاى که تحت عنوان«تحلیلى فقهى از بیعت»در شماره 34 کیهان اندیشه چاپ گردیده بود چند نکته به نظر رسید که ذیلا تذکر مىدهم:
1-در صفحه 67 آن مقاله ذکر شده است:«روایات ولایت فقیه را نباید بر نصب فقیه حمل کنیم».
در حالى که ظهور آنها بل تصریح بعضى از آنها مقل عبارت جعل که در فارسى مطابق نصب و قرار دادن است وجود دارد و اصلا اعتبار حکم حاکم را نصب امام علیه السلام درست مىکند، نه رأى مردم.بنابراین تمام فقها به نصب عام، نایب امام عصر (عج)هستند مشروط به اینکه این حق را براى خود فقها ثابت ببینند و با قدم جلو نهادن یکى، بر بقیه سکوت لازم و واجب است در زمان ما معرفى این شخص به عده خبرگان است تا اولا مسأله تقدیم مفضول بر افضل حل شود و ثانیا تزاحم موجود در بین آنان در بعضى از حیان مرتفع گردد.
2-در ذیل ستون اول از صفحه 70 در رقم«ب» صحبت از انتخاب خبرگان به میان آمده، با اینکه آنان ملاکات مأخوذ از روایات را با مصادیق خارجى تطبیق و به مردم معرفى مىنمایند، چرا که در فرض سابق انتصاب آنها به عده ائمه علیهم السلام گذاشته شده است.
سردبیر محترم کیهان اندیشه در شماره 37 کیهان اندیشه(ص 191-188) جناب آقاى محمد هادى مؤذن جامى، نقدى بر مقاله اینجانب تحت عنوان«کیفیت نزول قرآن از نظر عقل»مندرج در شماره 36 نوشتهاند و نکاتى را بعنوان اشکالات مقاله مذکور متذکر شدهاند.از آنجا که نقد و بحث و بررسى نقش مهمى در راه اصلاح اشتباهات و تکمیل بحث دارد، ضمن تشکر از ایشان نکاتى چند در این خصوص عرضه مىشود:
1-وقتى در مورد موضوعى از نظر عقل بحث و بررسى مىشود، ضرورى است که سعى شود بطور مستقیم از نصوص دینى استفاده نشود.چون عقل انسان خطا بردار است لذا ادراکات عقلى را مىتوان با کمک نصوص اصلاح کرد.البته از آن قسمتى که لزوما متشابه نباشد.
نکته دیگر اینکه وقتى صحبت در موضوع خارج از اراک مستقیم(چه حسى چه عقلى)انسان باشد (بجز انبیاء و ائمه)علم تفصیلى در آن موضوع-چه با کمک عقل چه با کمک نصوص-قابل وصول نیست. چون عقل انسان در این موارد نمىتواند علم تفصیلى حاصل کند و آن عده معدودى که در این خصوص علم تفصیلى دارند اگر بخواهند براى عموم(از جمله عقلاء)بازگو گنند باید از کلمات و اصطلاحات و تمثیلات استفاده کنند، لذا اینچنین بیانات لزوما متشابه خواهد بود.علم انسان در مورد ملائکه، لوح محفوظ، عرش، کرسى، و پدیدههاى دیگر غیر مادى، از این قبیل است.علم انسان درباره چنین موجودات، اجمالىتر است تا در مورد واجب الوجود و روح انسان. چون عقل انسان بدون کمک نصوص مىتواند به وجود واجبالوجود، و حتى به بسیارى از صفاتش از جمله حیات و علم و قدرت و«تجردش از هر نوع ضعف و نقص و محدودیت»پى ببرد، همچنین مىتواند به غیر مادى بودن، مرکب عقلى بودن، رشد و حرکت بسوى کمال روح پى ببرد.
اما در مورد موجودات مذکور، عقل انسان مستقلا به هیچ علمى نمىتواند برسد، حتى به موجودیت آنها. (اینکه فلاسفه در مورد امکان اشرف صحبت کردهاند، آگاهانه یا ناآگاهانه اصل موضوع را از اخبار انبیاء(ع) اخذ کردهاند).اما پس از قبول اخبار انبیاء(ع)در این موارد که عقل انسان مىتواند به بعضى از خصوصیات چنین موجودات مثلا به غیر مادى بودن، مخلوق بودن و محدودیت وجودى آنها پى ببرد.به هر حال علم انسان(آنچه که علم قطعى باشد، نه ه صورت قابل مناقشه)در مورد چنین موجودات لزوما اجمالى و مبهم خواهد بود، بلکه براى عقل بشرى محال است که به حقیقت عینى آنها پى ببرد، لذا براى عقل بشرى بهتر است که در این موارد همینجا توقف کند.
2-شاید به علت ضعف تحریر اینجانب به زبان فارسى، ایشان از مقاله اینجانب برداشتهایى اشتباه کردهاند.براى مثلا این جمله که«خداوند پیام خود را به صورت یک مخلوق در بیاورد»ایشان این معنى را گرفتهاند که«بشود لوح محفوظ».البته اینکه لوح محفوظ و قرآن مجید قبل از نزولش بر روح پیامبر، یکى است یا دوتا، مىتواند یک بحث جداگانه باشد. اما اینجا با توجه به ظاهر«فى لوح محفوظ»بعنوان دو تا پذیرفتهایم و گفتیم«پیام الهى در آنجا مضبوط و مثبوت است»، یعنى لوح محفوظ ظرفى است براى قرآن مجید(گر چه ظرف غیر مادى براى مظروف غیر مادى)
و نیز ایشان تناقضى دیدهاند بین این دو گفته اینجانب که«ماهیت ثبت و ضبط قرآن مجید بصورت عین مفهوم در لوح محفوظ فراتر از حیطه