آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۴

چکیده

متن

پس از عرض سلام و آرزوى موفقیت در مقاله‏اى که تحت عنوان«تحلیلى فقهى از بیعت»در شماره 34 کیهان اندیشه چاپ گردیده بود چند نکته به نظر رسید که ذیلا تذکر مى‏دهم:
1-در صفحه 67 آن مقاله ذکر شده است:«روایات ولایت فقیه را نباید بر نصب فقیه حمل کنیم».
در حالى که ظهور آنها بل تصریح بعضى از آنها مقل عبارت جعل که در فارسى مطابق نصب و قرار دادن است وجود دارد و اصلا اعتبار حکم حاکم را نصب امام علیه السلام درست مى‏کند، نه رأى مردم.بنابراین تمام فقها به نصب عام، نایب امام عصر (عج)هستند مشروط به اینکه این حق را براى خود فقها ثابت ببینند و با قدم جلو نهادن یکى، بر بقیه سکوت لازم و واجب است در زمان ما معرفى این شخص به عده خبرگان است تا اولا مسأله تقدیم مفضول بر افضل حل شود و ثانیا تزاحم موجود در بین آنان در بعضى از حیان مرتفع گردد.
2-در ذیل ستون اول از صفحه 70 در رقم«ب» صحبت از انتخاب خبرگان به میان آمده، با اینکه آنان ملاکات مأخوذ از روایات را با مصادیق خارجى تطبیق و به مردم معرفى مى‏نمایند، چرا که در فرض سابق انتصاب آنها به عده ائمه علیهم السلام گذاشته شده است.
سردبیر محترم کیهان اندیشه در شماره 37 کیهان اندیشه(ص 191-188) جناب آقاى محمد هادى مؤذن جامى، نقدى بر مقاله اینجانب تحت عنوان«کیفیت نزول قرآن از نظر عقل»مندرج در شماره 36 نوشته‏اند و نکاتى را بعنوان اشکالات مقاله مذکور متذکر شده‏اند.از آنجا که نقد و بحث و بررسى نقش مهمى در راه اصلاح اشتباهات و تکمیل بحث دارد، ضمن تشکر از ایشان نکاتى چند در این خصوص عرضه مى‏شود:
1-وقتى در مورد موضوعى از نظر عقل بحث و بررسى مى‏شود، ضرورى است که سعى شود بطور مستقیم از نصوص دینى استفاده نشود.چون عقل انسان خطا بردار است لذا ادراکات عقلى را مى‏توان با کمک نصوص اصلاح کرد.البته از آن قسمتى که لزوما متشابه نباشد.
نکته دیگر اینکه وقتى صحبت در موضوع خارج از اراک مستقیم(چه حسى چه عقلى)انسان باشد (بجز انبیاء و ائمه)علم تفصیلى در آن موضوع-چه با کمک عقل چه با کمک نصوص-قابل وصول نیست. چون عقل انسان در این موارد نمى‏تواند علم تفصیلى حاصل کند و آن عده معدودى که در این خصوص علم تفصیلى دارند اگر بخواهند براى عموم(از جمله عقلاء)بازگو گنند باید از کلمات و اصطلاحات و تمثیلات استفاده کنند، لذا اینچنین بیانات لزوما متشابه خواهد بود.علم انسان در مورد ملائکه، لوح محفوظ، عرش، کرسى، و پدیده‏هاى دیگر غیر مادى، از این قبیل است.علم انسان درباره چنین موجودات، اجمالى‏تر است تا در مورد واجب الوجود و روح انسان. چون عقل انسان بدون کمک نصوص مى‏تواند به وجود واجب‏الوجود، و حتى به بسیارى از صفاتش از جمله حیات و علم و قدرت و«تجردش از هر نوع ضعف و نقص و محدودیت»پى ببرد، همچنین مى‏تواند به غیر مادى بودن، مرکب عقلى بودن، رشد و حرکت بسوى کمال روح پى ببرد.
اما در مورد موجودات مذکور، عقل انسان مستقلا به هیچ علمى نمى‏تواند برسد، حتى به موجودیت آنها. (اینکه فلاسفه در مورد امکان اشرف صحبت کرده‏اند، آگاهانه یا ناآگاهانه اصل موضوع را از اخبار انبیاء(ع) اخذ کرده‏اند).اما پس از قبول اخبار انبیاء(ع)در این موارد که عقل انسان مى‏تواند به بعضى از خصوصیات چنین موجودات مثلا به غیر مادى بودن، مخلوق بودن و محدودیت وجودى آنها پى ببرد.به هر حال علم انسان(آنچه که علم قطعى باشد، نه ه صورت قابل مناقشه)در مورد چنین موجودات لزوما اجمالى و مبهم خواهد بود، بلکه براى عقل بشرى محال است که به حقیقت عینى آنها پى ببرد، لذا براى عقل بشرى بهتر است که در این موارد همین‏جا توقف کند.
2-شاید به علت ضعف تحریر اینجانب به زبان فارسى، ایشان از مقاله اینجانب برداشتهایى اشتباه کرده‏اند.براى مثلا این جمله که«خداوند پیام خود را به صورت یک مخلوق در بیاورد»ایشان این معنى را گرفته‏اند که«بشود لوح محفوظ».البته اینکه لوح محفوظ و قرآن مجید قبل از نزولش بر روح پیامبر، یکى است یا دوتا، مى‏تواند یک بحث جداگانه باشد. اما اینجا با توجه به ظاهر«فى لوح محفوظ»بعنوان دو تا پذیرفته‏ایم و گفتیم«پیام الهى در آنجا مضبوط و مثبوت است»، یعنى لوح محفوظ ظرفى است براى قرآن مجید(گر چه ظرف غیر مادى براى مظروف غیر مادى)
و نیز ایشان تناقضى دیده‏اند بین این دو گفته اینجانب که«ماهیت ثبت و ضبط قرآن مجید بصورت عین مفهوم در لوح محفوظ فراتر از حیطه‏

تبلیغات