جامعیت علمی و عملی امام خمینی
آرشیو
چکیده
متن
جعفر سبحانی در سال 1308 هجری شمسی در تبریز دیده به جهان گشود و پس از طی دوره مقدمات جهت تکمیل تحصیلات خود رهسپار قم و همانجا مقیم شد.ایشان از شهریور ماه 1325 تاکنون به تحصیل و تدریس و تحقیق و تألیف اشتغال دارد.آثال قلمی ایشان متجاوز از شصت جلد کتاب چاپ شده است که اهم آنها عبارتند از:1- تهذیب الاصول:تقریرات دروس حضرت امام خمینی در سالهای 37-1331 در حوزه علمیه قم است که در سه جلد چاپ شده است، 2-مفاهیم القرآن:تفسیر موضوعی قرآن که پنج جلد آن به زبان عربی بچاپ رسیده است، 3- منشور جاوید:تفسیر موضوعی قرآن که شش جلد آن به زبان فارسی چاپ شده است4-فروغ ابدیت:حاوی تجزیه و تحلیلی مستند از زندگی پیامبر(ص)5-دوره عقائد اسلامی در شش جلد.
پیشگفتار
شخصیتهای نامداری که در حوزهها و مزاکر علمی جهان پرورش پیدا میکنند، و پس از اندی از طریق فکر و اندیشه و یا بیان و قلم، به تربیت شاگرد میپردازند، از نظر بعد علمی به دو گروه تقسیم میشوند:
1-گروهی که از نظر استعداد به فراگیری یک دانش کشیده شده و تنها در آن، تخصص و ژرفنگری پیدا میکنند، و نسبت به دیگر علوم بهرهای جز اطلاعات عمومی، و آگاهیهای سطحی ندارند.و این نوع افراد در اصطلاح اندیشمندان «ذی فنّ»نامیده میشوند.
اینان در طول زندگی علمی خود جز به یک علم نمیاندیشند و تنها در قلمرو آن قلم میزنند و یا تدریس مینمایند و افرادی را تربیت میکنند. از نمونههای بارز این گروه، سیبویه(م 180)در ادبیات عرب، کلینی(م 329)در حدیث، و محقق حلی(م 676)در فقه را میتوان نام برد.آنان در قلمرو علم به صورت تکبعدی جلوه کرده و به خاطر تبحر در فن واحد، اندیشههای بس بلندی را در آن عرضه نمودهاند.
2-گروهی که از نظر فطرت و خلقت، گرایشهای گوناگونی نسبت به علوم مختلف داشته و شخصیت علمی خود را در یک بعد محبوس نکرده، و در دو علم یا بیشتر تجلیاتی داشتهاند.از نمونههای این افراد میتوان ابنسینا(م 426)، فارابی(م 339)، شیخ مفید(م 413)، سید مرتضی(م 436)و شیخ طوسی(م 460)را نام برد.
این گروه از شخصیتها در خاطر موهبتهای بیکران الهی در قلمروهای مختلف به کار علمی پرداخته و در دو رشته و یا بیشتر دارای تخصصهایی بودهاند.به عنوان مثال آثاری که از شیخ طوسی مانده است میتواند ابعاد مختلف علمی او را برای ما ترسیم کند.
تفسیر ارزنده وی به نام(التبیان فی علوم القرآن)گواه آن است که او در این فن آنچنان تخصص و کارایی فزون از حد داشته که از تاریخ تألیف آن تاکنون هنوز شیعه نتوانسته است تفسیری را در آن پایه عرضه کند.مرحوم شیخ طوسی در سال 460 هجری درگذشته و تألیف تفسیر تبیان مربوط به دوران زندگی او در بغداد است که آخرین سال اقامت وی در آنجا 488 میباشد.بنابراین، قریب به نه قرن و نیم از عمر این تفسیر میگذرد و این کتاب به صورت یک مدال علمی بر تارک اعصار میدرخشد.
وقتی دیگر آثار ایشان را تورق میکنیم، او را محدثی قوی و نیرومند مییابیم که احادیث اهل بیت را از مشایخ با اسناد مختلف اخذ نموده و دو اثر گرانبها در حدیث به نام«التهذیب»و «الاستبصار»به یادگار نهاده است.
آنگاه که کاوشهای پر ارج شیخ را در قسمت کلام و فلسفه بررسی میکنیم، او به صورت یک متکلم زبردست و نیرومند که خود دارای مبانی خاصی در آن علم بوده، جلوه میکند.و تنها کتاب «الرسائل العشر»شیخ، نشانه نیرومندی وی در میدان بحث و جدل و اقامه برهان دل علم کلام است.
ولی با این همه جامعیت، آنچه گفته شد، ترسیم نیمرخی آن هم مبهم از شخصیت علمی شیخ است.وی در قلمرو فقه استادی بلامعارض بوده و دو اثر علمی او به نام«مبسوط»و«خلاف» آگاهی عمیق وی بر مبانی فقهی عامه و خاصه را نشان میدهد.
ترسیمی از شخصیت علمی
امام فقید و قائد کبیر که این مقاله در صدد ترسیم شخصیت علمی او است، از گروه دوم بوده، استعداد و شایستگیها و مواهب خدادادی او، وی را به ژرفنگری در بسیاری از علوم سوق داده، و در بخشی از معارف و علوم اسلامی متخصص و در قسمتهایی مشارکت بوده است و میتوان از همان طریق که بر جامعیت شیخ استدلال شد بر احاطه و جامعیت وی نیز پیبرد، زیرا اگر وجود اثر گواه بروجرد مؤثر باشد، ویژگیهای آن نیز گواه بر ویژگیهای پدید آورنده آن است.
آثار علمی حضرت امام که در اختیار ما قرار دارد، میتواند پرده از این راز برداشته و ابعاد علمی او را برای ما ترسیم کند، هرچند تبیین همه این جهات، از حوصله این مقال بیرون است، ولی چون نگارنده، سالیان درازی خوشهچین خرمن علمی آن استاد بزرگ بوده، در این مورد به فشردهگویی پرداخته و با اشارتهایی از آن میگذرد.
حضرت امام در بیستم جمادی الاخر 1320 هجری قمری روز ولادت حضرت زهرا(س)دیده به جهان گشود.تا نوزده سالگی در زادگاه خود خمین به دروس ابتدایی و تحصیل مقدمات عربی پرداخت.
زادگاه امام از نظر علمی چندان قوی و نیرومند نبود که بتواند ذوق علمی او راحتی به صورت متوسط اشباع کند.آوزه تأسیس حوزه در اراک به وسیله مرحوم آیة اللّه عظمی حائری (1274-1355 ه ق)همهجا پیچیده بود، حضرت امام، زادگاه خود را به عزم تحصیل در اراک ترک گفت و به حوزه جوان شهرستان اراک وارد شد.تاریخ انتقال امام به این شهر سال 1339 ه ق بوده است.
هنوز دو سال از اقامت امام در این شهر نگذشته بود که دست تقدیر الهی آیت اللّه مؤسس را بر آن داشت که حوزه را به شهرستان قم منتقل کند.و این پایگاه علمی را در کنار حرم دخت گرامی موسی بن جعفر(ع)برپا نماید.از این جهت، حضرت امام نیز پس از چهار ماه از انتقال آیة اللّه حائری، به حوزه قم منتقل گردید، و به صورت یک طلبه جوان نیرومند و سرشار از ذوق و اندیشه تحت تربیت مشایخ بزرگ و اساتید ارجمند آن زمان قرار گرفت.
امام در قلمرو فقه از آیة اللّه مؤسس تا سال 1355 ه ق بهرمند بود.و آغاز حضور ایشان در درس وی از سال 1344 ه ق بوده است.
از نظر هیئت و نجوم و فلسفه مشاء در دروس مرحوم آیة اللّه رفیعی قزوینی حاضر شد، و این علوم را از او آموخت.بعد که مرحوم رفیعی قزوینی به قزوین منتقل شده بود و گاهی به قم میآمد، حضرت امام فوق العاده به ایشان احترام میگذاشت.
از نظر عرفان و آگاهی، از اندیشههای بلند عرفا بالأخص عرفان آمیخته با فلسفه صدر المتألهین، رهین بیانات استاد خود مرحوم شاه آبادی(م 1327 ه ق)بود.در نخستین برخورد با این استاد عرفان، مساله وحی را سئوال کرد و استاد با بین بس شیوا، حقیقت وحی و کیفیت نزول آن را از جهان بالا بر قلب پیامبر تا آنجا که به صورت الفاظ و نقوش درآید، تشریح نمود.تقریر استاد به قدری لذیذ و شیرین بود که بیاختیار دست ارادت به وی داد و قریب شش سال از خرمن وی خوشه چینی نمود و احیانا اندیشههای استاد خود را در قلمرو عرفان بر حاشیه فصوص خود نوشته که این جانب از نزدیک دیده و اخیرا به زیور طبع آراسته گردیده است.
از نظر عروض و قوافی و آشنایی با فلسفه غرب، رهین زحمات استاد بزرگوارش مرحوم حاج شیخ محمد رضا اصفهانی مسجد شاهی(م 1362 ه)است.مرحوم محقق اصفهانی که به تشویق آیة اللّه مؤسس، مدتی در قم رحل اقامت افکنده بود، علوم مختلفی را که در آن زمان در حوزه استاد نداشت، تدریس کرد.از آن جمله علم عروض و قوافی که خود استاد بلامنازع آن علم به شمار میرفت، و من خود نسخهای از کتاب آن مرد بزرگ به خط امام فقید را در اختیار دارم.امام، آن کتاب را نزد وی خوانده بود، این کتاب آمیزهای از متن و شرح است، متن مربوط به نابغه زمان مرحوم حاج شیخ مصطفی مجتهدی تبریزی است و شرح آن از مرحوم مسجد شاهی میباشد.
برای اینکه از این نسخه خطی یادی کرده باشیم، سه بیت از آغاز آن را مینگاریم:
الحمد للّه علی اسباغ ما
اولی لنا من فضله و أنعما
و خصنا منه بواف وافر
من بحر جوده المدید الزاخر
تا اینکه میگوید:
تجمع کل ظاهر و خاف
فی علمی العروض و القوافی
پس از ورود مرحوم آیة اللّه عظمی بروجردی به حوزه علمیه قم در سال 1364 ه.ق، قم از نظر علمی نشاط دیگری پیدا کرد و یک نوع بازسازی عجیب آغاز شد، زیرا این مرد بزرگ اندیشههای وی را در فن رجال، درایه، علم الحدیث، فقه تطبیقی(مقارن)عرضه کرد که در حوزه چندان رواج نداشت.هرچند یکی از مشایخ بزرگ مانند مرحوم آیة اللّه عظمی حجت(1310-1372 ه.ق)در این فنون سرآمد روزگار بود، ولی شیوه درس وی بر اساس تحقیق در اسناد حدیث، و ارائه آراء فقها عامه استوار نبود.از این جهت نوعی خلأ در حوزه پدید آمده بود که با ورود این مرد بزرگ این خلأ پر شد و علم حدیث و رجال و درایه و توجه به آراء فقهای گذشته از شیعه و سنی بار دیگر رواج یافت و حضرت امام رضوان اللّه علیه از شخصیتهای برجستهای بود که این علوم را در مدت کم از آن استاد آموخت و اساس بررسیهای فقهی خود را بر شیوه مرحوم آیة اللّه بروجردی استوار ساخت.
اینها مشایخ بزرگ حضرت امام در برخی از علوم مختلف اسلامی هستند، که میتوان از همینجا بر ابعاد مختلف علمی آن فقید دست یافت، زیرا وی در غالب این علوم بر اثر ممارست طولانی متخصص شده بود و برای خود آراء و نظریات خاصی داشت، و این نقطه میتواند نموداری از گرایشهای گوناگون روحی روانی امام به علوم متنوع اسلامی باشد و نشان دهنده ابعاد گسترده علمی وی گردد.
روش امام در تحصیل و تدریس
نخست باید توجه نمود مایههای نبوغ و شخصیت در خمیره امام وجود داشت و دست آفرینش او را با مواهب فراوانی آفریده بود، ولی این حوزه بود که این استعداد را شکوفا ساخت و چنین شخصیت کمنظیری را تحویل جامعه داد.بنابراین باید در عظمت این حوزه و صیانت آن از هرگونه آسیب بیش از اندازه کوشید تا بار دیگر این مهد شاهد فرزندان دیگری همچون امام باشد که در طول قرون آینده در دامن خود بپرود و تحویل جامعه بدهد، و به طور مسلم اگر حوزه نبود، این شایستگیها و قوهها به مرحله فعلیت نمیرسید.
پیگیری در تحصیل:او همانطور که در مسأله تهذیب نفس و تهجد پیگیر بود، در دوران جوانی در مسأله تحصیل نیز کاملا ساعی و کوشا بود، حتی هنگامی که در سنین پنجاه به بالا بود، گاهی شش ساعد پیدرپی هم مطالعه میکرد، در سال 1370 هجری قمری برابر با 1330 شمسی سه ماه تابستان را در محلات سپری مینمود و سپس از صرف صبحانه از ساعت 6 تا 12 مشغول مطالعه میشد، و هرگاه نوعی خستگی و یک نواخت در کار خود احساس مینمود، خود را به نگارش اندیشههایش سرگرم میکرد.
قدرشناسی از استاد:امام نسبت به اساتید خود، خضوع فراوانی داشت.یک شب مجلسی در حجره مرحوم«صاحب الداری»برپا بود، و مرحوم آقارفیعی در آنجا شرف حضور داشت.حضرت امام در طول مجلس سکوت را برگزید و بسان یک فرد عادی، مستمع و سراپا گوش بود.
در دوران زعامت مرحوم آقای بروجردی در برخی از ایام که فضلا و اساتید به دیدن وی میرفتند، حضرت امام دست او را میبوسید، و برای دیگران این عمل، اسوه و الگو بود، و هرگز کوچکترین بیحرمتی نسبت به استاد روا نمیداشت.
مرحوم آیة اللّه شاهآبادی میفرمود:«آقا روح الله خمینی شاگرد تسلیمی است که اگر پنج دقیقه درس بگویم به قلت درس اعتراض نمیکند و نیز اگر دو ساعت تدریس کنم، از طول آن اظهار ملامت نمیکند».
البته این نه به آن معنا است که انسان در اندیشههای خود مقلد صرف باشد، آزادی اندیشه یک مسأله است و ادب در برخورد با استاد مسأله دیگر.
از این جهت به جا است فضلای گرامی احترام اساتید را نگاه دارند و به همه آنها ارج نهند و اگر در نوشتهای نسبت به یکی از اساتید بیمهری مشاهده کردند.به دفاع قلمی و بیانی بپردازند و معترض را به اشتباه خود واقف سازند.
احترام به علما و اندیشمندان:حضرت امام نه تنها به اساتید خود احترام میگذاشت، بلکه از تمام علما و دانشمندان به نیکی یاد میکرد.به خاطر دارم که من در یکی از نوشتههای خود در باره مطلب کسی نوشته بودم که سخن وی«ظاهر الفساد»است.ایشان به هنگام مطالعه نوشته، در کنار آن مرقوم داشتند:احترام مشایخ و بزرگان پیوسته باید مراعات شود».
روزی درباره یک شخصیت علمی، سخنی از یکی از مجلات لبنان نقل کردم که در حقیقت نقل اهانت بود، وی نسبت به کلام من اظهار سنگینی و ناراحتی کرد و مرا از نقل آن نهی نمود.
چه بسا در حوزه و خارج از آن شخصیتهای علمی بودند که از نظر فکری با ایشان همراه نبودند، اما وی در برخورد با آنان و یا پشت سر آنان ادب را کاملا رعایت میکرد، گویی اصلا هیچگونه اختلاف فکری در میان آندو وجود ندارد.
پرورش استعدادها:از شیوههای قابل ستایش امام راحل، پرورش جوانان مستعد و فضلای نخبه بود که در طول تدریس خود در حوزه، گروه بس گرانقدری را پرورش داد که هر یک بعدها استوانه علمی و فکری شدند.
یکی از شیوههای وی در این زمینه، استماع اعتراضات علمی شاگردان در اثناء درس بود، تا آنجا که گاهی درس، نظام و انسجام خود را از دست میداد و به حالت بحث میان دو تن در میآمد.
از اعتراضات شاگردان و تلامیذ خود استقبال میکرد، و درسی را که در آن اعتراضی نمیدید به مجلس وعظ تشبیه کرده و میگفت: چرا سخن نمیگویند؟مجلس، مجلس روضه نیست مجلس، مجلس بحث و مذاکره است!
مخلص در درس او بیش از همه(نفهمیهای) خود را ابراز میکرد و این مایه دلتنگی برخی شده بود، و از او خواسته بودند که به من تذکر دهد که کمتر سخن بگویم وی در پاسخ آنان فرمود:«نم معتقدم که در درس، کمتر سخن گفته میشود و باید حجم اشکالات بالا برود.و این گفت و شنودهاست که انسان را ملا و با سواد میکند».
آشنایی با زمان:از ویژگیهای حضرت امام آشنایی با حوادث جاری در ایران و جهان بود.با اینکه در دوران اختناق، وسایل ارتباط جمعی پیشرفتهای وجود نداشت، ولی امام از کسب اطلاع از حوادث غفلت نمیکرد.در دوران ریاست مرحوم مدرس به مجلس شورای ملی میرفت و به سخنان وکلا و نمایندگان گوش میکرد.
امام صادق(ع)میفرماید:«العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس»(فرد آگاه از حوادث جهان مورد هجوم شبهات قرار نمیگیرد».
بر دانشجویان علوم دینی و فضلا لازم است که از حوادث جهان خصوصا آنچه که مربوط به اسلام و کشورهای اسلامی است غافل نبوده و از نقشههای دشمنان و شیوههای خنثی کردن آن آگاه باشند.مسأله آگاهی باید از همان دوران جوانی آغاز شود، زیرا پس از شکلگیری شخصیت، ایجاد دگرگونی دشوار خواهد بود.
غیرت دینی و دفاع از مکتب کلامی شیعه
یکی از ویژگیهای حضرت امام، غیرت دینی فوقالعاده او بود.در زمان اختناق که گاهی در برخی از جراید و مجلات نسبت به اسلام و مسلمین اهانت میشد، سخت برمیآشفت.
در مسأله قیام ملت ایران بر ضد بهاییان که در ماه رمضان سال 1334 شمسی برابر 1374 قمری رخ داد، و نامه مرحوم آیة الله بروجردی به خطیب شهیر جناب آقای فلسفی مبنی بر لزوم مبارزه با این فرقه وابسته به اجانب در رادیو خوانده شد، قیامی همه جانبه در ایران پدید آمد که اگر به صورت صحیح پیگیری میشد، درهمان زمان نتیجه بخش بود، اما بعدها آن حرارت فرو نشست و مرحوم آقای بروجردی مصلحت در سکوت و عدم تعقیب دید، ولی حضرت امام از افرادی بود که پیوسته مرحوم آقای بروجردی را بر ادامه کار و تعقیب مبارزه دعود میکرد.
***
پس از هجوم متفقین به ایران و شکستن سد اختناق و پدید آمدن آزادی قلم، یکی از بیخردان کتابی به نام«اسرار هزار ساله»نوشت که در آن با القاء یک رشته شبهات بر مکتب کلامی و فقهی شیعه تاخته بود.
این کتابچه کم حجم هیاهویی در جامعه آن روز ایران پدید آورد، چون به خاطر اختناق شانزده ساله حکومت پهلوی، منابر و مواعظ برچیده و سخنرانی و تبلیغ کاملا محدود شده بود.
طبعا جوانان آن روز در برابر این شبهات کاملا بیدفاع بودند.در این هنگام حضرت امام با احساس مسئولیت شدید درسهای عادی خود را تعطیل نموده، به نقد این کتاب پرداخت و به نام «کشف اسرار»آن را منتشر ساخت.
این کتاب نه تنها در دفاع از عقاید شیعه به تحریر درآمد بلکه مایههای اندیشه سیاسی امام را در بردارد، و توفیقی که بعدها به دست آورد و توانست جمهوری اسلامی را پایهگذاری کند، تجسم همان چیزی بود که در آن کتاب آمده بود. مطالعه آن کتاب انسان را با غیرت دینی و تعصب معقول مذهبی امام و سوز درونی او نسبت با انحرافها آشنا میسازد.
جامعیت امام در علوم اسلامی
در گفتار پیشین، رشتههای تخصصی امام را مطرح کردیم ولی وی از تمام علوم اسلامی آگاهی کامل داشت و اگر در فن رجال و درایه و یا حدیث به صورت یک فرد متخصص جلوه نداشت اما کاملا از آنها آگاه بود، و در برخی از مسائل مربوط به آنها به صورت یک استاد متخصص بحث میکرد، مثلا مسأله«اصحاب اجماع»را که از پیچیدهترین مسائل رجالی است، در درس طهارت تدریس کرد و در اثر خود نیز نتایج آن بررسیها را آورده است.
بنابراین، آنان که از مواهب بیشتری برخوردارند، باید به همه علوم اسلامی توجه کنند و به یک بعد اکتفا نورزند، و باید بدانند که«فضلی»مانع از«فضل، دیگر»نیست و دانشی مزاحم دانش دیگر نمیگردد.امام آثار گوناگونی از خود به یاد گذاشت که خود شاهد تخصصهای ایشان در فنون اسلامی است که در ذیل به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1-فلسفه و عرفان
در فلسفه هرچند اثری مدون از امام در دست نیست و من در طول معاشرت خود، برنوشتهای در این مورد دست نیافتم، اما گاه اندیشههای نوی از آن استاد میشنیدم.
مثلا در مسأله«سریان علم»و آگاهی در تمام موجودات جهان که به گونهای در کلمات صدر المتألهین مطرح است، وی با برهان بسیار روشنی بر آن استدلال میکرد و ما با یک اشاره از آن میگذریم و آن مسأله تشکیک در وجود است و اینکه همه مراتب وجود، زیر چتر یک حقیقت قرار گرفتهاند و اگر در مرتبهای اثر ویژهای را مشاهده کردیم، طبعا باید آن اثر در تمام مراتب، به تناسب آن مرتبه، خود را نشان دهد، زیرا آن اثر نوعی کمال است از آن وجود، نه از آن عدم که بطلان محض است و نه از آن ماهیت که کاملا اعتباری است، و چون تمام مراتب از یک حقیقت برخوردارند و مرتبه نیز به عنوان شدت و ضعف به خود وجود بازمیگردد، طبعا باید این اثر به حکم اشتراک در حقیقت، در تمام مراتب جلوه کند.
در مسأله تفکیک حقایق از اعتباریات، هرچند از نظر عنایت بسان مرحوم علامه طباطبایی نبود، ولی در موارد خاصی کاملا به این اصل توجه داشت و براهین علمی و فلسفی را از آن حقایق میدانست و برای علوم اعتباری از آن نظر که اعتباری است، مانند ادبیات، فقه و دیگر علوم، برهان علمی مبنی بر اصول تکوینی معتقد نبود، ولی آنچه میتوان گفت وی حکمت متعالیه، خصوصا بخش الهیات آن را به خوبی چشیده بود، و هرگاه در این قسمت سخن میگفت شیرینی بیان او انسان را به وجد میآورد.آنچنان روشن و استوار و با مبنا سخن میگفت که گویی وی پایهگذار حکمت متعالیه است.
در قلمرو عرفان آثار ارزندهای از خود به یادگار گذارده که متأسفانه بر اثر کمبود استاد این فن، افکار بلند ایشان به مجامع، عرضه نشده است، و اگر این مرد به دیگر مسائل نمیپرداخت و به اصطلاح در وحدت قدم میزد و از کثرت پرهیز میکرد، یکی از اساتید بسیار بزرگ عرفان میشد که میتوانست افکار و آراء ایشان هم سنگ بزرگترین اساتید عرفان گردد، زیرا در این علم ذوق سرشار و اندیشه بلندی داشت که تنها آگاهان این فن، از لطافت فکر وی با خبرند.
دو اثر عرفانی حضرت امام، عبارتند از «مصباع الهدایة فی الولایة و الخلافة»که تبیین اسماء و صفات حق است، و«حاشیه فصوص»که اخیرا در زمان حیات ایشان به طبع رسیده است. لطافت اندیشه و اوج فکر او در کتاب نخست، بیش از کتاب دوم جلوه کرده است، و هنگامی که هنوز کتاب نخست به زیور طبع آراسته نشده بود، ازارائه آن به افراد کم عمق ابا داشت و تنها گروه محدودی از آن کتاب بهره میگرفتند.
حضرت امام در حالی که در بحثهای فلسفی معتقد بود که توصیف ماهیت به موجودیت به وسیله وجود یک توصیف حقیقی است، و حقیقتا ماهیات در پرتو وجود، واقعیت و عینیت دارند، و وجود در این توصیف نقش واسطه در ثبوت را دارد نه واسطه در عروض، یعنی بسان آتش است که سبب میگردد آب، گرم و داغ شود و در حقیقت آب، به وسیله آتش داغ و گرم است، نه مانند نسبت جریان آب به میزاب که یک نسبت مجازی است، و جریان آب در این قلمرو فقط واسطه در عروض است نه در ثبوت.
ولی ایشان در بحثهای عرفانی، مسئله را به گونهای دیگر مطرح میکرد و جهان امکانی را
بسان موجی تلقی میکرد که واقعیتی وراء آب ندارند.
موجیم که آسودگی را عدم ماست
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
و تفاوت این دو رأی بر اهل بینش مخفی نیست.
2-علم فقه
نخستین اثر فقهی که با خامه امام به رشته تحریر درآمده است، «قاعده من ملک شیئا ملک الاقراربه»است.
دومین اثر، در این زمینه، اندیشههای مختلفی است که از استاد بزرگوارش مرحوم آیة اللّه حائری به صورت فوائد پراکنده ضبط کرده است، ولی آنگاه که به صورت یک استاد رسمی تدریس فقه را به صورت درس خارج آغاز کرد، آثار علمی گرانقدری در فقه به یادگار گذاشت که میتوان از آنها به صورت زیر نام برد:
1-مکاسب محرمه، در 2 جلد.
2-مکاسب محرمه، در 2 جلد.
3-احکام بیع و خیارات در 5 جلد.
4-تعلیقهای بر«وسیلة النجاة»آیة الله اصفهانی.
5-تحریر الوسیله در 2 جلد که به صورت تکمیل«وسیلة النجاة»به رشته تحریر درآمده در قریب به یک ثلث بر مسائل آن افزوده است.
6-تعلیقهای بر عروة الوثقی.
7-تعلیقهای بر ارث مرحوم حاج ملا هاشم خراسانی.
8-رسالهای در تقیه.
9-رسالهای در قاعده«لاضرر».
10-رسالهای در«اجتهاد و تقلید»
11-رساله عملیه به زبان فارسی.
12-استفتاءات که اخیرا منتشر شده است.
این دوازده اثر در قلمرو فقه نمایانگر غور و تحقیق وی در مسائل فقهی براساس نوعی فقه تطبیقی است ک از استاد خود مرحوم بروجردی آموخته بود.
سیری در این آثار فقهی حضرت امام دو مطلب را بر انسان روشن میسازد:
الف:بلندی تفکر و ژرفنگری امام.
ب:پرهیز از پیچیدهگویی و پیچیدهاندیشی در مسائل فقهی که کتابهای برخی از فقها را گرفته است.
به خاطر اهمیتی که متون قدما نزد ایشان داشت، اصرار میورزید که حتما عنوان درس باید یکی از کتب اصیل فقهی باشد، تا فضلا با کتابهای قدما بیش از پیش آشنا باشند، و از اینکه اخیرا رسم شده بود که کتاب«العروة الوثقی»موضوع بحث قرارگیرد، چندان خرسند نبود و آن را مایه انقطاع طلبه از گنجینههای فقهی فقهای پیشین میدانست.
حضرت امام در میان فقهای شیعه، از سه نفر تجلیل خاصی میکرد:یکی مرحوم شیخ طوسی، دوم مرحوم محقق، سوم مرحوم اردبیلی، خصوصا پیوسته به شرح ارشاد اردبیلی مراجعه میکرد و جرأت و جسارت او را در افتاء میستود.
روش فقهی امام
شیوه فقهی مرحوم آیة اللّه مؤسس حائری با شیوه فقهی مرحوم آیة اللّه بروجردی تفاوت روشنی داشت.در شیوه نخست، دقت بر تتبع غلبه میکرد، در حالی که در شیوه دوم به تتبع نیز به اندازه تفکر و استدلال، عنایت میشد، حضرت امام پس از حضور در درس آیة اللّه بروجردی روش او را بر روش استاد پیشین خود ترجیح داد.
روزی ایشان به اینجانب گفت:مرحوم آقای حائری از مجموع روایات یک مسأله، به خواندن یکی دو روایت اکتفا میورزید در حالی که آقای
بروجردی مجموع روایات را به ضمیمه نقد سند مطرح میکند.از این جهت، با الهام از روش مرحوم بروجردی در استدلال و استنباط یک مسأله به مراحل یاد شده در زیر توجه کاف میکرد:
1-سیر مسأله در میان فقهای اهل سنت که مسلما آگاهی از آن، در فهم روایات مؤثر است، و در این مورد به خاطر کمبود کتاب در آن زمان به کتاب خلاف شیخ طوسی(م 460)و تذکره و نیز منتهی علامه(م 726)اکتفا مینمود و احیانا از کتاب(بدایة المجتهد)این رشد بهره میگرفت.
2-سیر مسأله در میان فقهای شیعه، در این مورد حضرت امام به آراء فقهای پیشین اهمیت خاصی میداد و از شهرت فتوایی به زودی نمیگذشت، و خود وی نیز شهرت فتوایی را حجت میدانست، خصوصا آنگاه که با روایت همراه باشد، و در تحقیق روایت مقبوله عمر بن حنظله بیانات خاصی دارد که ما قسمتی از آنها را در تهذیب الاصول(جلد دوم بحث اجتهاد و تقلید) آوردهایم.
پس از عبور از این دو مرحله به اسناد روایات و آنگاه به جمع دلالی روایات میپرداخت و روایاتی که از نظر سند نزد وی صحیح بود، بهگونه خاصی دستهبندی میکرد.
قفه سنتی و فقه پویا:امام رضوان اللّه علیه بر فقه سنتی تأکید داشت و معتقد بود اصولا اگر فقه سنتی تحت وابطی به پیش رود، پویا و پاسخگوی تمام نیازهای جامعه ما خواهد بود، زیرا اسلام آیین خاتم و پیامبر آن خاتم پیامبران و کتاب آن خاتم کتابها است، و باید شریعت او هماهنگ با تمام تمدنها و برآورنده تمام نیازهای بشری باشد. از این جهت رودررویی فقه سنتی با فقه پویا، نوعی شعار تو خالی است که ناآگاهان از آن بهره میگیرند.
تشریع الهی قابل دگرگونی نیست و هر نوع بدعت از نظر ادله اربعه ممنوع است، ولی در عین حال، قوانین آن، چنان انعطاف و جامعیت دارد که ما را از قوانین بیگانه و غربی بینیاز ساخته است.
روی این اساس به حکم اینکه حضرت امام، اسوه و الگو است باید بر فقه سنتی تأکید کرد و این یادگار گرانبهای چهارده قرن گذشته را صیانت نمود.
شجاعت در بیان احکام:یکی از ویژگیهای امام، شجاعت در سخن و بیان آن هم در مسائل دینی بود.اگر او چیزی را حق تشخیص میداد، و رضای خدا را در آن میدید، از بیان حکم آن واهمه نداشت.سالها مسأله رادیو و تلویزیون و برخی از موضوعات دیگر مانند حقوق زن در پرده تردید و ابهام باقی بود، و کمتر کسی جرأت داشت که درباره این موضوعات سخن بگوید، ولی همگی دیدیم که امام چگونه با شجاعت کمنظیری در این موضوعات اظهار نظر کرد.
3-فن اصول
در فن اصول سه اثر ممتاز از ایشان باقیمانده که هر سه را یادآور میشویم:
1-تقریر درس مرحوم آیة اللّه بروجردی در اصول، از آغاز مباحث الفاظ تااول حجیت ظن که این جانب شخصا آن را دیده است، ولی بعدها از آن اثری به دست نیامد و شاید در مرکز حفظ و نشر آثار گرانبهای حضرت امام، وجود داشته باشد.در این ارتباط ایشان به این جانب فرمودند:«مرحوم آقای بروجردی زحمت میکشید و به درس میآمد.
ما هم زحمتی میکشیدیم و در درس حاضر میشدیم.برای اینکه این زحمات هدر نرود، عصاره درس ایشان را به رشته تحریر درآوردم که باقی بماند»و احیانا در درس اصول از اندیشههای مرحوم بروجردی یاد میکرد، و مستند او همین اثر بود.
الرسائل:که قسمت مهم آن مربوط به استصحاب و تعادل و ترجیح است که به ضمیمه برخی از رسالههای فقهی که یادآور شدیم، چاپ شده است.
3-یک دوره تقریر خارج اصول از درس معظم له که به خامه این جانب به رشته تحریر درآمده و جز بخش استصحاب و تعادل و تراجیح همه آن به زیور طبع آراسته گردیده و هماکنون مورد توجه اساتید خارج حوزه است، و چون آن دو قسمت به قلم خود حضرت استاد به طبع رسید این جانب از طبع آن صرف نظر کرده و به همان مقدار اکتفا ورزید.
در اینجا نمونههایی از اندیشههای اصولی ایشان را یادآور میشویم:
*وی با تأسیس اصل«جدا کردن خطابات قانونی از خطابات شخصی»بسیاری از مشکلات را حل نمود، و تحولی در برخی از مسائل پدید آورد تا آنجا که در پرتو تأسیس این اصل از قائلان به مساله ترتب(توجه دو امر طولی در یک زمان به یک انسان)گام فراتر نهاده، مصحح توجه دو امر، در آن واحد بر یک انسان بوده است، زیرا خطابات شارع را خطابات قانونی اندیشیده، نه خطابات شخصی.
*در تنجزّ علم اجمالی، ابتلای همه اطراف علم را شرط تنجّز ندانسته بلکه در مورد خروج برخی از افراد علم از محل ابتلاء، نیز علم اجمالی را منجز میدانستند.
*در مسأله حکومت اصل سببی بر اصل مسببی، اصل سببی را حاکم ندانسته بکله آن را موضوعساز برای یک دلیل اجتهادی دانسته که آن بر اصل مسببی حکومت میکند، و در این مورد مشکلی را که در صحیحه اول زراره در باب استصحاب وجود دارد حل کردند.این مشکل عبارت است از تمسک امام(ع)به اصل مسببی با وجود اصل سببی.
4-فن اخلاق
تهذیب نفس و تزکیه یکی از ایدههای بزرگ و والای امام بود که پیوسته در مجالس درس خارج درباره آن سخن میگفت و ارزش و قدر انسان را در گرو همین مسأله میدانست که بتواند خود را از صورت حیوانی و بهیمی به صورت انسان کامل درآورد.
تردید نیست که کمال انسان در تهذیب خلق و پیراستگی از شرارتهای نفس و خواستههای تعدیل نشده اوست، از اینرو امام از دوران جوانی روی سائقه فطری به تهذیب نفس پرداخته و خود را به زیور اخلاق اسلامی آراسته ساخت، بطوری اغلب آشنایان معظم له شاهدند که هرگز کسی جرأت نداشت در محضر او از احدی کمترین بدگویی کند که با توبیخ و نهیب او روبرو میشد، و بیش از همه خلوص نیت داشت، حتی کتاب: «کشف الاسرار»را بدون ذکر نام خود چاپ کرد، هرچند خود میفرمود که من خواستم که مؤلّف این کتاب شناخته نشود، ولی«از قضا سرکنجبین صفرا فزود»و کنجکاوی بیش از حد مردم، مایه شهرت مؤلّف شد.
به هر حال او خلوص نیت و اخلاص در عمل را از روز نخست سرلوحه کار خویش قرار داده بود و آنگاه برای نشر اخلاق در حوزه پس از درگذشت آیة اللّه حائری درسی به نام«درس اخلاق»در مدرسه فیضیه آغاز کرد که به حق در بازسازی روح افراد و طبقه مستعد بسیار مؤثر بود، و گاهی غیر اهل علم نیز در آن شرکت میجستند و چون در آن زمان اجتماعات کاملا ممنوع بود، جز درس طبعا چنین اجتماعی به عنوان درس مجاز شناخته میشد و احیانا به خاطر فشار دستگاه برای به هم زدن این اجتماع، درس را به مدارس دیگر حوزه منتقل میکرد.
و قهرا در پرتو این درس جوانان آگاه و پیراسته از هوا و عاشق تهجد و عبادت و چشمپوشی از همه چیز جز خدا، تربیت شدند که بعدها خود نمونه اخلاق و پیراستگی بودند.در این مورد اثر ممتازی از استاد در دست هست که همان کتاب«الاربعین»است که از نگارش آن در سال 1358 هجری قمری فراغت یافته است.
از آنجا که اخلاق و عرفان عملی مرزهای مشترک فراوانی دارند، دو اثر از حضرت استاد در اختیار است که میتوان آنها را به هر دو علم مربوط دانست.این دو اثر عبارتند از:
1-اسرار الصلاة
2-آداب الصلاة
و ایشان معتقد بود آنچه تاکنون درباره اسرار الصلاة نوشتهاند، همگی آداب الصلاة است و در این قسمت به نوشتههای مرحوم قاضی سعید قمی عنایت کاملی داشت و کتاب شرح توحید او را بهترین کتاب میدانست و چون وسایل تکثیر درگذشته نبود، قسمتی از آن را خود استنساخ کرده بود، و کتاب اربعین قاضی را از بهترین کتابها معرفی مینمود.
5-تفسیر قرآن
قرآن مجید بزرگترین یادگار پیامبر گرامی و یکی از دو ثقل است که در برخی از روایات به «نقل اکبر»توصیف شده است.
حضرت امام در تفسیر قرآن، هرچند اثر مستقلی جز«تفسیر سوره حمد»به یادگار ننهاد، اما با تفسیر قرآن آشنایی کاملی داشت، و با آیات مربوط به عقاید و عرفان و اخلاق بیشتر مأنوس بود و گاهی نکاتب را در تفسیر آیات یادآور میشد که در تفاسیر کمتر به چشم میخورد.
بنابراین، علم تفسیر، باید یکی از رسمیترین و اساسیتری دروس حوزه باشد و
همانطور که یادآور شدیم، از زمان تألیف«تبیان» تا تألیف«المیزان»تفسیری پربار و گرانقدر که بتواند با تبیان و المیزان برابری کند، نوشته نشده است، و اگر هم نوشته شده، نگارنده از آنها آگاه نیست و حتی تفسیر«مجمع البیان»که به حق زیباترین و جامعترین تفسیر اسلامی است، بر اساس تفسیر«التبیان»نگارش یافته است.-رحم الله الماضین من علمائنا و حفظ الله الباقین.
***
6-فن شعر و ادب
در قلمرو شعر و ادب، همین قدر کافی است که رساله عروض مرحوم حاج شیخ محمدرضای اصفهانی را استنساخ کرده و با خط زیبای خود دائرههای آن را نیز با ادوات آن روز ترسیم نموده است
استاد بزرگ از ذوق عرفانی و ادبی والایی بهرهمند بود که نتیجه آن به صورت یک دفتر بزرگ از شعر و ادب درآمد که بعدها مفقود شد و تنها بهاریههای آن حضرت که همه را درباره معصومین سرود در دست است، و مدتی بود که از سرودن شعر به دور بود و چیزی از ایشان مشاهده نمیشد، مگر اخیرا که فرزند بزرگوار ایشان غزل کوتاهی را از ایشان منتشر کرد.
در نثر فارسی نیز، همانطور که از نخستین نوشتهها تا آخرین اثر ایشان نمایان است نثری استوار، جذاب، شیرین و بیتکلف داشت، چنانکه نخستین یادداشت آن فقید سعید در کتابخانه وزیری یزد ب سال 1363 قمری و آخرین پیامهای وی شاهدی بر این مدعاست.
7-علم حکومت و سیاست
وی از روز نخست سیاست صحیح را تاروپود حکومت اسلامی میدانست و اسلام منهای حکومت را نقشی بر ورق میدانست که نمیتواند تودهها را نجات دهد.
البته هر چند برخی از اندیشههای سیاسی او در کتاب«کشف اسرار»و نیز«حکومت اسلامی یا ولایت فقیه»آمده است، اما سخنرانیها و اعلامیههای متنوع او در طول بیست و هفت سال (1368-1341)توانست مایههای فکری او را در زمینههای حکومت و سیاست مطرح کند، و در این مورد کتاب ارزشمند صحیفه نور که تاکنون 19 جلد آن به چاپ رسیده، شاهد زنده و گواه صدقی است.
تا اینجا نیمرخی از چهره امام ترسیم نمودیم طبعا قلم و بیان از ترسیم کامل و جامع و مانع آن ناتوان است، ولی به همین اندازه اکتفا نموده و از روح پرفتوحش پوزش میطلبیم.
اینها ویژگیهای ملموس و روشن شخصیت علمی امام بزرگوار است که در طول زندگی از او آموختهایم و در اختیال علاقهمندان و پویندگان راه او قرار میدهیم و هماکنون با روح پرفتوح او وداع نموده و عذر تقصیر را از نارسایی بیان، خواهانیم فسلام الله علیه یوم ولد و یوم مات و یوم یبعث حیا