آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۴

چکیده

متن

هر متنی که مورد ترجمه قرار گیرد، مترجم آن باید دارای ویژگیهایی باشد که بدون آن، ترجمه به شکل صحیح و قابل قبول صورت نخواهد گرفت.از آن جمله ویژگیهاست:
الف:مترجم باید به دو زبان مبدأو مقصد تسلط کامل داشته باشد(علاوه بر شناخت لغات و اصطلاحات، احاطه به نکات دستوری، درک دقایق و ظرائف مفاهیم فرهنگ هر دو زبان ضروری است).
ب:در رشته موضوع بحث، تخصص و یا حداقل اطلاع کافی داشته باشد.
این دو مشخصه از شرایط کلی ترجمه هر متنی است، چه آن متن یک متن تاریخی یا داستانی باشد و چه یک متن علمی و تخصصی.به عبارت دیگر این شرایط، لازمند ولی همیشه کافی نیستند.زیرا برگردانیدن برخی از متون ادبی یا علمی و یا اخلاقی، نیازمند ویژگیهای ذوقی و استعدادها و یا شناختهای مخصوصی است که همگان واجد آن نیستند.
کتابی که مورد ترجمه قرار می‏گیرد، هر چه علمی‏تر و فراگیرتر و موضوع آن حساس‏تر و والاتر باشد، بدیهی است که ترجه آن هم حساس‏تر و دقیق‏تر خواهد بود.بدین جهت باید اذعان داشت که دشوارترین کار در زیمنه ترجمه، ترجمه کتابی آسمانی همچون قرآن است.زیرا:
اولا، قرآن، کلام خداوند است و انتخاب هر واژه یا کلمه آن بر اساس حکمتی صورت گرفته که بسیاری از آن حکمتها برای انسانها درهمه اعصار قابل شناخت و احصا نیست.
ثانیا، رسالت قرآن به گستردگی هدایت همه نسلها درهمه عصرهاست:«تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا»(فرقان 25/1)و بنابر این کتابی است که جاودانه و دستور العملی و هدایتی است ابدی.
ثالثا، هدف قرآن، شریفترین هدفها، یعنی رهایی انسان از ظلمت به سوی روشنایی است «کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور».(ابراهیم 14/2)
این خصوصیتهاست که قرآن را بر هر نوشته بشری امتیاز می‏بخشد و ترجمه آن را در مقایسه با هر متن دیگر حساس و دشوار می‏نماید.چرا که ترجمه قرآن باید جز معنی کلمات و جملات، سایر پیامها و ویژگیهای آن را با خود همراه داشته باشد، تا اتقان، جذابیت، لطافت، زیبایی، تأثیر گذاری و تحول آفرینی و جاودانگی قرآن را بنمایاند.
شکی نیست که چنین ترجمه‏ای، از حد توان‏ بشر بیرون است، و مخلوق محدود را توان پرواز تا اوج کلام خالق نامحدود و محیط بر عالم ماده و معنا نیست.
کلام خداوند سبحان، و درک مقصود کلام حق جل و علا، که مشتمل است بر عقاید، احکام، اخلاق، تاریخ، قصص، علوم و حکم، امثال، تشبیهات، محکمات و متشابهات و صدها معارف عالیه دیگر، وقوف و احاطه کامل بر تمامی این معارف الهی، در توان هر مدعی قرآن‏شناس نمی‏باشد.
علاوه بر این، لغات و ترکیبات مخلوق، پیوسته با گذشته زمان تغییر می‏یابد و حلاوت خود را از دست می‏دهد، اما الفاظ و ترکیبات و آهنگ آیات الهی با گذشت قرنها، همان حلاوت و جذابیت خود را حفظ کرده است.چگونه مخلوق می‏تواند، الفاظ در حال تطور و فرسایش خود را جایگزین ترکیبات بدیع، این صنع خداوندی کند!؟ برای درک بیشتر این حقیقت به مقایسه زیر توجه شود:
اگر ترجمه تفسیر طبری-حه در عهد منصور بن نوح سامانی(بین 350-365)بدست عده‏ای از علماء ماوراء النهر انجام پذیرفته است-با ترجمه‏های قرون بعد مقایسه شود، و یا ترجمه کشف الاسرار میبدی با ترجمه‏های یک قرن پیش در کنار هم قرار گیرد، و بالاخره ترجمه‏های کهن فارسی طی قرون گذشته با ترجمه‏های روان کنونی مقایسه گردد، بخوبی مشهود است که تمامی مترجمان، قرآن را به زبان فارسی مصطلح خود ترجمه کرده‏اند و بهترین لغات و ترکیبات رائج زمان و و عصر خود را بکار برده‏اند، اما با گذشت زمان، حلاوت و تازگی آن لغات و ترکیب جمله‏ها و نوع ساختار کلمات و جملات، متروک و فرسوده گشته و به گوش، ناآشنا و به فهم نامأنوس می‏باشد، اما کلمات و ترکیبات، سجع و آهنگ آیات قرآن، کهنه نشده و همچنان حلاوت و جذابیت خود را حفظ کرده است.
از حضرت رضا علیه السلام سؤال شد، چرا هر قدر زمان بر قرآن می‏گذرد و هر چه بیشتر انتشار می‏یابد و خوانده می‏شود، کهنه و فرسوده نمی‏گردد و پیوسته تازه است؟حضرت در جواب فرمود:«ان اللّه تبارک و تعالی لم یجعله لزمان دون زمان و لناس دون ناس فهو فی کل زمان جدید و عند کل قوم غض الی یوم القیامة» (بحار/ج 2/ص 280)
اصولا قرآن کریم، فرهنگ و نگرش و تعبیرات خاصی دارد و یک روح کلی و هماهنگ بر آن حاکم است، و بدون شناخت آن فرهنگ و دریافت آن روح، ترجمه قرآن به شکل صحیح و کامل صورت نخواهد گرفت.بدین جهت مترجم قرآن باید، سالها در وادی شناخت فرهنگ و دریافت روح و پیام قرآن کار کرده باشد، تا از عهده ترجمه آن به طور نسبی برآید.
بدون تردید رعایت این نکات ضروری است، ولی با این حال بادید توجه داشت که ترجمه قرآن به هر زبان و با هر شیوه‏ای که صورت گیرد، هرگز نمی‏تواند همه ویژگی‏های کلام وحی را دارا باشد.
و اگر ائمه علیهم السلام فرموده‏اند نگاه کردن بر خط قرآن ثواب دارد، و نیز مس بدون طهارت قرآن ممنوع شمرده شده است، این حکم شامل ترجمه‏ها نبوده، چنانکه تأثیر گذاری و تحول آفرینی آیات قرآن، به طور کامل در ترجمه‏ها مشهود نخواهد بود.
بنابراین، برای بهره‏گیری کامل از قرآن، ناگزیر باید به خود قرآن و کلام وحی مراجع کرد.
و اگر بناست که قرآن به خط یا زبان دیگری‏ نوشته یا ترجمه شود، بهتراست که در کنار آن خط و زبان اصلی قرآن، یعنی عربی چاپ گردد. *
نظری به برخی ترجمه‏های رائج قرآن
با توجه به نکات یاد شده و صعوبت و اهمیت ترجمه قرآن، باید یادآور شویم که ترجمه‏های موجود، خالی از نقص نیست، و علت اصلی آن این است یک فرد به تنهایی نمی‏تواند این رسالت عظیم را عهده‏دار گردد.و بفرموده خداوند، در کلام حق تعالی اختلاف راه ندارد.«و لو کان من عند غیر اللّه لوجد وافیه اختلافا کثیرا»(نساء /82).اما کلام مخلوق مطمئنا خالی از اشتباه و اختلاف نیست.
ما ذیلا فقط دو ترجمه را مورد بررسی و نقد قرار می‏دهیم.چون این دو ترجمه مشهود بوده و بیشتر در دسترس است و در تیراژ وسیع اخیرا چاپ و منتشر شده است.
در اینجا ضرورت دارد قبل از بررسی موارد زیر، از تلاش و کوش دو مترجم محترم و دانشمند صمیمانه قدردانی کنیم.
ترجمه مرحوم الهی قمشه‏ای
*مرحوم پاینده در مقدمه ترجمه قرآن (صفحه لا)نقدی بر ترجمه مذکور دارد که طالبان را به آن رهنمون می‏شویم.اما علاوه بر آنچه ایشان یادآور شده ما فقط به ده مورد از مجموع آنچه یادداشت کرده‏ایم، اشاره خواهیم کرد:
1-«فاتت به قومها تحمله قالوا یا مریم لقد جئت شیئا فریّا...»(مریم 19/27)
«آنگاه قوم مریم که به جانب او آمدند که از این مکانش همراه ببرند گفتند...»
در قسمت اول آیه«اتت»فعل مفرد مؤنث است و ضمیر آن به«مریم»، برمی‏گردد و این فعل لازم توسط«باء»متعدی شده و مرجع ضمیر مذکر«به»«عیسی»می‏باشد.و نیز فاعل «تحمله»مریم‏است و ضمیر مفعولی به«عیسی» برمی‏گردد.
ترجمه صحیح آیه چنین است:«مریم کودک را برداشت و او را نزد قوم خود آورد».
(*)این طرح در هندوستان، توسط آقای حلیم الیاس، انجام پذیرفته است حروف عربی قرآن به دستخط ROMAN L بر گردانیده شد و چون حروف«ص-س»«ز-ذ- ظ-ض»، «ح-ه»، «ق، غ»، «ع-ء»«ت-ط»در لاتین باهم مشتر هستند با قرار دادهایی حروف مشابه را کاملا از یکدیگر مشخص نموده است.
(*)اینجانب شخصا در داکشکده الهیات از محضر پر فیض این عارف وارسته و حکیم متأله و مفسر مخلص رحمه اللّه بهره‏ها برده است.و هر گاه که در اصفهان به دیدار مراد دلباخته‏اش مرحوم حاج آقا رحیم ارباب موفق می‏گردید، فرصتی بود تا اینجانب در خدمت برخی از افاضل شهرضا در جلسات دوره‏ای از انفاس قدسیه این مفسر بزرگوار و عاشق اهل البیت استفاده بریم مقام علمی و زهد و تقوی و امعان نظر این بزرگ مرد بالاتر از آن است که این بنده ناچیز نقدی بر او بنویسم، نقد بر ترجمه و الفاظ منتخب مرحوم الهی است در برابر کلام حقتعالی.
اگر عبارت قرآن مثلا چنین می‏بود:«فاتی بها قومها یحملونها»ترجمه استاد قمشه‏ای صحیح بنظر می‏رسید.
2-«قل لو شاء اللّه ما تلوته علیکم و لا ادریکم به...»(یونس 10/16)
«(بگو ای رسول)اگر خدا نمی‏خواستی هرگز بر شما تلاوت این قرآن نمی‏کردم و شما را به احکام و حقایق آن آگاه نمی‏ساختم».
فعل«لا ادریکم»در آیه، مفرد مذکر غایب فعل ماضی از باب افعال است و فاعل آن«اللّه» می‏باشد، اما استاد آن را فعل متکلم وحده ترجمه فرموده‏اند.
3-«انّ الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا لهم عذاب الیم...»(نور 24/19)
«آنانکه دوست می‏دارند که در میان اهل ایمان کار منکری را اشاعه و شهرت دهند...»
در آیه، کلمه«الفاحشه»فاعل«تشیع»است. طبق ترجمه استاد آیه باید چنین باشد:ان یشیعوا الفاحشة یعنی بصورت فعل و فاعل و مفعول.
ترجمه صحیح:آنانکه دوست می‏دارند کار منکر و زشت در میان اهل ایمان شایع شود آنان را عذابی است دردناک.
4-«وهی تجری بهم فی موج کالجبال...»(هود 11/42)
«و آن کشتی به دریا با امواجی مانند کوه در گردش بود...»
«تجری»فعل لازم است که حرف باء«بهم» آن را متعددی کرده است و در حقیقت ضمیر«بهم» مفعول آن فعل می‏باشد، بر طبق ترجمه استاد باید به جای«بهم»، «فی البحار»استعمال شده باشد.
ترجمه صحیح:و آن کشتی آنان را در میان امواج کوه پیکر می‏برد«و یا»امواجی چون کوه.(با آنکه جمع موج، امواج آمده اما در قرآن بصورت جمع استعمال نشده است).
5-«...فاسر باهلک بقطع من اللیل و لا یتلفت منکم احد الا امرأتک انه مصیبها ما اصابهم...»(هود 11/81).
«...تو با اهلبیت خود شبانه از این دیار بیرون شو و از اهل خود هیچکس جز آن زن کافرت که آنهم با قوم باید هلاک شود یکی را وامگذار...»
چون«فاسر باهلک»متعددی شده، باید چنین ترجمه شود«خانداتن خود را بیرون ببر»و معلوم نیست استاد ترجه«یکی را وامگذار»را از چه لغت و عبارتی در آیه استفاده کرده‏اند.
ترجمه صحیح:و هیچکس از شما روی برنگرداند جز زن تو...
6-«واحیط بثمره فاصبح یقلب کفیهعلی ما انفق فیها وهی خاوید علی عروشها و یقول...» (کهف 18/42)
«یا آنکه ثمره و میوه‏هایش همه نابود نشود تا صبحدمی از شدت حزن و اندوه بر آنچه در باغ خرج کردی دست بر دست زنی که بنا و اشجارش همه ویران و خشک شده باشد آنگاه گویی‏ای کاش...»
با آنکه افعال«یقلب»، «انفق»و«یقول» تماما مفرد غائب است، استاد همه را مخاطب ترجمه نموده‏اند.
ترجمه صحیح:و میوه آن باغ را آفت فرا گرفت، آنگاه از شدت حزن بر آنچه خرج کرده بود دست حسرت بر دست می‏سائید...
7-«و اکتب لنا فی هذه الدنیا حسنة و فی الآخرة انا هدنا الیک...»(اعراف 7/156)
و سرنوشت ما را هم در این دنیا و هم در عالم آخرت نیکویی و ثواب مقدر فرما که ما بسوی تو هدایت یافته ایم(و بتو گرویده‏ایم).
استاد بزرگوار کلمه«هدنا»را از هدی یهدی بمعنی هدایت دانسته‏اند و حال آنکه متکلم مع الغیر فعل ماضی از ماده«هاد-یهود»بر وزن «قال-یقول»است به معنی«رجع و تاب».
بزرگان قبل از ایشان، معنی کلمه را در آیه صحیح بیان کرده‏اند، اما در ریشه لغت دچار اشتباه شده‏اند. *
8-«فلما جائتهم آیاتنا مبصرة قالوا هذا سحر مبین»(نمل 27/13)
«چون آیات و معجزات ما را به آنها ارائه داد گفتند که این معجزات بزرگ، سحری روشن و آشکار است».
جات«فعل مفرد مونث است و فاعل آن «آیاتنا»می‏باشد.
اگر عبارت چنین بود:فلما اراهم آیاتنا ترجمه فوق صحیح بود اما با توجه به هیأت جمله، ترجمه یاد شده درست نمی‏باشد.
ترجمه صحیح:چون آیات و نشانه‏های روشنگر ما بر آنها ظاهر شد(آمد)گفتند این جادوئی آشکار است.
9-«...و کنت علیهم شهیدا ما دمت فیهم...»(مائده 5/11)
و تو خود بر آن مردم گواه و ناظر اعمال بودی مادامی که من در میان آنها بودم.
استاد بزرگوار«کنت»متکلم وحده را مفرد مذکر مخاطب دانسته‏اند.
10-«فیومئذ لا یعذب عذابه احد و لا یوثق و ثاقة احد»(فجر 89/24 و 25).
و آنروز بمانند عذاب انسان کافر هیچکس عذاب نکشد و آنگونه جز انسان، کسی به بند (هلاک)گرفتار نشود...
با توجه به اینکه دو فعل«یعذب»و«یوثق» معلوم است و در هر دو«احد»«فاعل»می‏باشد، استاد بزرگوار هر دو فعل را مجهول ترجمه کرده و در مرجع«عذابه»و«وثاقه»نیز دچار سهو گشته‏اند(غفر اللّه له و لنا)
اگر فرزند فرزانه و دانشمند بزرگوار آن عالم جلیل در مقام بازنگری ترجمه روان و شیوای پدر جلیل القدر خود باشند.اینجانب و همکاران با کمال احترام و خضوع، کلیه مواردی را که یادداشت کرده‏ایم در اختیارشان قرار می‏دهیم.
بررسی ترجمه استاد عبد المحمد آیتی
اینک، چند نمونه از اشکالات ترجمه دانشمند محترم محقق ادیب فرزانه جناب آقای عبد المحمد آیتی *
با کمال پوزش تقدیم می‏گردد. با توجه به اینکه موارد نقد در سراسر ترجمه قرآن بسیار است اما مجموع آنها را در ده عنوان کلی جلال الدین سیوطی(849-911)همین اشتباه را در الاتقان نموده است.
نوع سی و نهم-معرفة الوجوه و النظائر-الهدی بر نوزده وجه می‏آید-وجه هیجدهم-به معنی تو به مانند «انا هدنا الیک»و قبل از او بدر الدین زرکشی (745-794)در البرهان فی علوم القرآن-نوع چهارم جمع الوجوه و النظائر می‏گوید«الهدی»بر هفده وجه می‏آید-آخرین وجه-و به معنی التوبه-انا هدنا الیک-ای تبنا بلی«ان الجواد قد بکبوا»هر دو بزرگوار فعل «هدنا»را از ریشه هدی گرفته‏اند، مسلما اشتباه است. بلکه از ماده«هاد-یهود»می‏باشد.
(*)فاضل ارجمند جناب آقای عبد المحمد آیتی که به حق عمری را در خدمت به قرآن و تتبع و تحقیق در کتب لغت و تفسیر و علوم قرآن گذرانده‏اند و از مزایای اخلاقی بیشماری برخوردارند با قدرت خلاقه و ذوق و ادب خاص خود یکی از ترجمه‏های خوب و روان و سلیس را به علاقمندان تقدیم نموده‏اند، اینجانب بسیار از این ترجمه بهره برده است و مجذوب شیوایی عبارات انتخاب شده قرار گرفته است. مورد بحث قرار داده و از هر کدام نمونه‏ای ذکر می‏شود.
1-عدم رعایت افعال مجهول و معلوم در ترجمه، بگونه‏ای که برخی از مجهول‏ها معلوم، و معلومها مجهول ترجمه شده است.
الف:«اولئک یؤتون اجرهم مرتین بما صبروا...»(قصص 28/54)
«اینان را به سبب صبری که کرده‏اند دو بار پاداش می‏دهیم....»
فعل مجهول«یؤتون»معلوم ترجمه شده
ترجمه صحیح:به اینان، به سبب صبری که کرده‏اند، دوبار پاداش داده می‏شود.
ب-«فیومئذ لا یعذّب عذابه احد و لا یوثق و ثاقة احد»(فجر 89/25/26)
«در آن روز چون عذاب او کس را عذاب نکنند.و همانند او کس را به زنجیر نکشند.»
با توجه به اینکه در هر دو آیه فعل«لا یعذب» و«و لا یوثق»معلوم است و فاعل آن دو، کلمه «احد»می‏باشد و مرجع ضمیر کلمات«عذابه»و «وثاقه»خداوند است نه آن فرد معذب.در این ترجمه کلمه«احد»مفعول و با نایب فاعل ترجمه شده است، ترجهه استاد با معنی واقعی آیه سازگار نیست.
2-عدم رعایت ترجه حروف که نقش مهمی را در بیان لطائف آیات ایفاد می‏کند.
الف-«و اشربوا فی قلوبهم العجل بکفرهم..»(بقره 2/93)
«عشق گوساله و کفر در دلشان به هم سرشته است».
اگر بجای باء«بکفرهم»«و»آمده بود. ترجمه صحیح می‏بود، اما«واو»نیست و«باء» آمده و معنی سببیت«باء»فراموش شده، رعایت ترجمه«باء»ضرورت دارد.
معنی صحیح:بر اثر کفرشان، عشق گوساله در دلشان جای گرفت(قرار گرفت).
ب-«و ما جعلنا القبلة التی کنت علیها الا لنعلم من یتبع الرسول ممن ینقلب علی عقبیه..»(بقره 2/143).
«و آن قبله‏ای را که رو به روی آن می‏ایستادی دگرگون نکردیم، جز بدان سبب که بدانیم چه کسی از پیامبر پیروی می‏کند.و چه کسی به خلاف او برمی‏خیزد...»
در آیه، دو فراز ممتاز از هم، با عنایت خاص بکار رفته است، و نباید از ترجمه«من»در«ممن» غفلت نمود و بجای آن«و»بکار برد.«من یتبع الرسول»«ممن ینقلب علی عقبیه».
آنکه از پیامبر پیروی می‏کند باید از آن کس که به خلاف او برمی‏خیزد باز شناخته شود، این دو دسته، دسته ناجی مصلح باید از دسته خاسر منافق جدا گردند و ارزش هر دسته مشخص گردد، مسامحه در استعمال و اهمیت حرف«من»و به جای آن با استعمال«و»، هر دو را در عرض هم قرار می‏دهد، که اینگونه ترجمه سبب می‏شود تا خوانند از ظرائف کلام الهی غافل بماند. ترجمه:ما قبله‏ای را که بر آن بودی نگردانیدیم مگر برای آنکه پیروی رسول را از مخالف او باز شناسیم(معلوم کنیم).
3-عدم رعایت فاعل و مفعول جمله، و قرار دادن هر یک بجای دیگر.
الف-«اذا راتهم من مکان بعید سمعوا لها تغیظا و زفیرا»(فرقان 25/12).
«که چون از راه دور در آن بنگرند جوشش و خروشش را بشنوند».
با توجه به آیه قبل‏«و اعتدنا لمن کذب بالساعة سعیرا»فاعل«راتهم»ضمیری است که به کلمه«سعیرا»در آیه قبل بر می‏گردد و ضمیر «هم»مفعول است.
آیه می‏فرماید:چون آتش آنان را از راه دور بیند...ولی در ترجمه جای فاعل و مفعول تغییر کرده است.
ب-«بلی من کسب سیئة و احاطت به خطیئته فاولئک اصحاب النار هم فیها خالدون» (بقره 2/81)
«آری آنان که مرتکب کاری زشت می‏شوند و در گناه غرقه می‏گردند اهل جهنمند و جاودانه در آن»
اگر چه بتوانیم«من کسب»را که مفرد است با مسامحه به جمع، ترجه کنیم، اما فعل«احاطت» را که مفرد مؤنث معلوم است و فاعل آن«حخطیئته» می‏باشد، هرگز نمی‏توان آن را دگرگون نموده به «و در گناه غرقه می‏گردند»ترجمه کرد.
ترجمه صحیح:آری هر کس مرتکب کاری زشت شود و گناهش او را فرا گیرد...
4-عدم رعایت نوع فعل، فعل نهی را، با نفی و یا مضارع مخاطب را امر ترجمه کرده‏اند.
الف:...فاسر باهکل بقطع من اللیل و لا یلتف منکم احد الا امرأتک(هو 11/81).
«چون پاسی از شب بگذرد، خاندان خویش را بیرون ببر، و هیچ یک از شما روی بر نمی‏گرداند جز زنت».
«و لا یلتف»فعل نهی است نه فعل نفی.فعل نهی جنبه انشائی دارد در حالی که فعل نفی جنبه اخباری دارد.
ترجمه صحیح:«...خاندان خویش را بیرون ببر و هیچ یک از شما روی برنگرداند...»
ب:«و من کان منکم مریضا او علی سفر فعدة من ایام أخر یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر و لتکملوا العدة و لتکبروا الله علی ما هدیکم...» (بقره 2/185)
«و هر کس که بیمار یا در سفر باشد، چه همان تعداد از روزهای، دیگر.خدا برای شما خواستار آسایش است نه سختی و باید که آن شمار را کامل سازیدو خد را بدان سبب که راهنماییتان کرده است به بزرگی یاد کنید».
افعال«لتکملوا»و«لتکبروا»هر دو فعل مضارع جمع مذکر مخاطب است و چون بر سر آنها لانم تعلیل درآمده.نون مضارع به علت«ان»مقدره حذف شده است و متأسفانه در ترجمه استاد این دو فعل مضارع، با فعل امر حاضر اشتباه گردیده، و لطیفه حکم فقهی در آیه از نظر دور ماندهاست.
5-عدم رعایت نوع صیغه فعل.
الف-«...ام یقولون افتریه، قل ان افتریته فعلی اجرامی و انا بری مما تجرمون»(هود 11/35)
«یا می‏گویید که من به خدا دروغ بسته‏ام. بگو:اگر به خدا دروغ بسته باشم، گناهش بر من است و من از گناهی که می‏کنند مبرا هستم».
کلمه«افتریه»مفرد مذکر غائب فعل ماضی است اما«افتریته»بعد از«ان»متکلم وحده فعل ماضی می‏باشد.استاد محترم اولی را هم متکلم دانسته‏اند. ترجمه صحیح:یا می‏گویند که پیغمبر آن را به خدا دروغ بسته است...
ب-«و امرأته قائمة فضحکت فبشرناها باسحق...»(هود 11/71)
«زنش که ایستاده بود، خندید فرشتگان او را به اسحاق بشارت دادند».
«بشرنا»متکلم مع الغیر فعل ماضی است نه جمع مذکر و نه مفرد مونث که بتوان فاعل آن را فرشته قرار داد.معنی آیه بسیار واضح و روشن است«پس ما او را به اسحاق بشارت دادیم».
6-عدم توجه به تقدم و تأخیر استعمال لغات: «فمن اضطر غیر باغ و لا عاد فلا اثم علیه...»(بقره 2/173)
«اما کسی که ناچار بوشد هر گاه که از حد نگذراند و بی‏میلی جوید، گناهی مرتکب نشده است».
برای کلمه«باغ»اسم فاعل از«بغی-یبغی»، تفاسیر زیادی شده است و استاد یکی از اقوال معروف را انتخاب کرده‏اند، ولی بهنگام ترجمه، معنی«عاد»را«از حد نگذراند»با معنی(باغ) بی‏میلی جوید، جا بجا آورده‏اند، مفهوم آیه این است:اگر کسی به خوردن، مردار، خون، گوشت خوک و آنچه نام خدا بهنگام ذبح بر آن برده نشده است.مجبور و ناچار گردد، به دو شرط، گناهی است.مجبور و ناچار گردد، به دو شرط، گناهی بر خوردنده نیست:اول از روی بی‏میلی بخورد (جنبه التذاذ نداشته باشد)دوم از حد ضرورت تجاوز نکند.یعنی در صورت اضطرار، بحد نیاز آنهم با بی‏میلی، گناهی بر خوردنده نیست.
چون یکی از معانی«بغی-یبغی»خواستن و طلب کردن است، لذا«باغ»را می‏توان به معنی «خواستن از روی میل»ترجمه نمود.
7-عدم توجه به ساختار جمله:
الف:«ود کثیر من اهل الکتاب لو یرد و نکم من بعد ایمانکم کفار حسدا من عند انفسهم من بعد ما تبین لهم الحق»(بقره 2/109)
گروهی از اهل کتاب بر شما حسد می‏ورزند و با آنکه حقیقت بر آنها آشکار شده دوست دارند شما را از راه خود به کفر بازگرداند دراین ترجمه نکات دستوری کلمات رعایت نشده است.
ترجهم صحیح:بسیاری از اهل کتاب با آنکه حقیقت بر آنها آشکار شده اما بخاطر حسادتشان، دوست دارند شما را پس از ایمان آوردن کافر کنند.
ب:«...و تری الفلک فیه مواخر لتبتغوا من فضله...»(فاطر 35/12)
«و می‏بینی که کشتیها برای یافتن روزی و غنمیت آب را می‏شکافند...»
معلوم نیست چرا مترجم محترم فعل «لتبتغوا»را که جمع مذکر مخاطب مضارع است نادیده گرفته و با آنکه«من فضله»متعلق به فعل «لتبتغوا است آن را به کشتیها ارتبط داده‏اند.
ترجمه صحیح:و تو کشتی‏ها را می‏بینی که دریا را می‏شکافند تا شما از فضل خدا روزی طلبید.
8-عدم رعایت افعال مناسب و ترجمه آنها به مخاطب و یا بالعکس:
الف-«و من نعمره ننکسه فی الخلق افلا یعقلون» (یس 36/68)
«هر که را عمر دراز دهیم، در آفرینش دگرگونش کنیم چرا تعقل نمی‏کنید؟»
«افلا تعقلون»جمع مذکر مغایب است، نه مخاطب.البته این مورد را غلط چاپ می‏دانیم.
ب-«ثم تولیتم الا قلیلا منکم و انتم معرضون» (بقره 2/83)
«ولی جز اندکی پشت کردند و رویگردان شدند».
اینجا«تولیتم»مذکر مخاطب ماضی است، نه مغایب، و«انتم»ضمیر مخاطب است نه مغایب. البته این مورد را هم غلط چاپی می‏دانیم.
ترجمه صحیح:ولی جز اندک پشت کردید و شمایید روی گردان و اعراض کننده.
ج-«و اذا ذکروا الا یذکرون»(صافات 37/12)
«و چون پندشان دهی پند نمی‏پذیرند».
فعل«ذکروا»جمع غایب ماضی مجهول است، نه مذکر مخاطب معلوم.
ترجمه صحیح:و چون به آنها پند داده شود، پند نمی‏پذیرند.
9-عدم توجه به مبتدا و خبر جمله، یا شرط و جزاء جمله و یا اجزاء معطوف:
الف-«اذ تلقّونه بالسنتکم و تقولون بافواهکم ما لیس لکم به علم و تحسبونه هینا و هو عند الله عظیم»(نور 24/15)
«آنگاه که آن سخن را از دهان یکدیگر می‏گرفتید و چیزی بر زبان می‏راندید که درباره آن هیچ نمی‏دانستید، می‏پنداشتید که کاری خرد است و حال آنکه نزد خدا کاری بزرگ بود».
از ظاهر ترجمه مذکور استفاده می‏شود که جمله«و تحسبونه هینا»(می‏پنداشتید که کاری خرد است)جواب«اذ»می‏باشد، در صورتی که در جواب شرط هرگز(و)عطف استعمال نمی‏شود و هر سه قسمت آیه، بیان کننده آیه قبل است.
با توجه به آیه قبل که می‏فرماید:«اگر لطف خداوند نبود، عذابی دردناک شما را فرا می‏گرفت بخاطر سخنان ناروایی که در آن وارد شدید.»
اکنون این آهی گویای آن سخنان ناروا است که بدان علت متسحق عذاب می‏بودند.
1-چون آن سخن ناروا را دهان به دهان نقل می‏کنید.
2-و بدانچه علم ندارید بر زبان می‏رانید.
3-و آنرا نیز سهل و آسان می‏پندارید با آنکه این عمل نزد خداوند بزرگ است(اگر رحمت خدا نبود عذاب شما را فرا می‏گرفت).
10-عدم توجه به صدر و ذیل آیات:
«ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون»(اعراف 7/201)
«کسانی که پرهیزکاری می‏کنند چون از شیطان وسوسه‏ای به آنها برسد، خدا را یاد می‏کنند، زیرا مردمی صاحب بصیرتند».
جمله«فاذا هم مبصرون»نتیجه مقدمات قبلی است، نه علت و تعلیل کارهای یاد شده.
مقصود آیه این است«پرهیزگاران چون از شیطان وسوسه‏ای به آنها برسد خدا را یاد می‏کنند پس با یاد خدا بینا می‏شوند».
لذا بر اثر یاد حق تعالی برای آنها بینایی حاصل می‏شود، نه آنکه خدا را یاد می‏کند زیرا مردمی صاحب بصیرتند.
پیشنهاد کارساز
در پایان مقال، فرصت را غنیمت شمرده به وزارت ارشاد اسلامی پیشنهاد می‏شود:همچناکه چاپ و نشر قرآن کریم با نظارت متخصصین کنترل گردید و آبروی جامعه اسلامیمان حفظ شد لازم است برای کنترل بیشتر و رفع هر گونه نقص و کاستی در امر خطیر ترجمه قرآن کریم نیز عده‏ای از متخصصین فن را، به این مسأله اساسی اختصاص دهند و ترجمه‏های دانشمندان گرانقدر عزیز را با صرف وقت بیشتر مبتنی بر تفاسیر متقن و رعایت تمامی ظرائف و لطائف آیات الهی بازنگری فرمایند، تا اشکالات به حداق ممکن برسد.
مسئولین محترم مطمئن باشند که نهادهای قرآنی از مساعدت‏های لازم دریغ نخواهند نمود و دار القرآن الکریم همه موارد یادداشت شده خود را به رایگان و با افتخار در اختیار قرار می‏دهد.

تبلیغات