نقد ترجمه های معروف قرآن به زبان فارسی
آرشیو
چکیده
متن
هر متنی که مورد ترجمه قرار گیرد، مترجم آن باید دارای ویژگیهایی باشد که بدون آن، ترجمه به شکل صحیح و قابل قبول صورت نخواهد گرفت.از آن جمله ویژگیهاست:
الف:مترجم باید به دو زبان مبدأو مقصد تسلط کامل داشته باشد(علاوه بر شناخت لغات و اصطلاحات، احاطه به نکات دستوری، درک دقایق و ظرائف مفاهیم فرهنگ هر دو زبان ضروری است).
ب:در رشته موضوع بحث، تخصص و یا حداقل اطلاع کافی داشته باشد.
این دو مشخصه از شرایط کلی ترجمه هر متنی است، چه آن متن یک متن تاریخی یا داستانی باشد و چه یک متن علمی و تخصصی.به عبارت دیگر این شرایط، لازمند ولی همیشه کافی نیستند.زیرا برگردانیدن برخی از متون ادبی یا علمی و یا اخلاقی، نیازمند ویژگیهای ذوقی و استعدادها و یا شناختهای مخصوصی است که همگان واجد آن نیستند.
کتابی که مورد ترجمه قرار میگیرد، هر چه علمیتر و فراگیرتر و موضوع آن حساستر و والاتر باشد، بدیهی است که ترجه آن هم حساستر و دقیقتر خواهد بود.بدین جهت باید اذعان داشت که دشوارترین کار در زیمنه ترجمه، ترجمه کتابی آسمانی همچون قرآن است.زیرا:
اولا، قرآن، کلام خداوند است و انتخاب هر واژه یا کلمه آن بر اساس حکمتی صورت گرفته که بسیاری از آن حکمتها برای انسانها درهمه اعصار قابل شناخت و احصا نیست.
ثانیا، رسالت قرآن به گستردگی هدایت همه نسلها درهمه عصرهاست:«تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیرا»(فرقان 25/1)و بنابر این کتابی است که جاودانه و دستور العملی و هدایتی است ابدی.
ثالثا، هدف قرآن، شریفترین هدفها، یعنی رهایی انسان از ظلمت به سوی روشنایی است «کتاب انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور».(ابراهیم 14/2)
این خصوصیتهاست که قرآن را بر هر نوشته بشری امتیاز میبخشد و ترجمه آن را در مقایسه با هر متن دیگر حساس و دشوار مینماید.چرا که ترجمه قرآن باید جز معنی کلمات و جملات، سایر پیامها و ویژگیهای آن را با خود همراه داشته باشد، تا اتقان، جذابیت، لطافت، زیبایی، تأثیر گذاری و تحول آفرینی و جاودانگی قرآن را بنمایاند.
شکی نیست که چنین ترجمهای، از حد توان بشر بیرون است، و مخلوق محدود را توان پرواز تا اوج کلام خالق نامحدود و محیط بر عالم ماده و معنا نیست.
کلام خداوند سبحان، و درک مقصود کلام حق جل و علا، که مشتمل است بر عقاید، احکام، اخلاق، تاریخ، قصص، علوم و حکم، امثال، تشبیهات، محکمات و متشابهات و صدها معارف عالیه دیگر، وقوف و احاطه کامل بر تمامی این معارف الهی، در توان هر مدعی قرآنشناس نمیباشد.
علاوه بر این، لغات و ترکیبات مخلوق، پیوسته با گذشته زمان تغییر مییابد و حلاوت خود را از دست میدهد، اما الفاظ و ترکیبات و آهنگ آیات الهی با گذشت قرنها، همان حلاوت و جذابیت خود را حفظ کرده است.چگونه مخلوق میتواند، الفاظ در حال تطور و فرسایش خود را جایگزین ترکیبات بدیع، این صنع خداوندی کند!؟ برای درک بیشتر این حقیقت به مقایسه زیر توجه شود:
اگر ترجمه تفسیر طبری-حه در عهد منصور بن نوح سامانی(بین 350-365)بدست عدهای از علماء ماوراء النهر انجام پذیرفته است-با ترجمههای قرون بعد مقایسه شود، و یا ترجمه کشف الاسرار میبدی با ترجمههای یک قرن پیش در کنار هم قرار گیرد، و بالاخره ترجمههای کهن فارسی طی قرون گذشته با ترجمههای روان کنونی مقایسه گردد، بخوبی مشهود است که تمامی مترجمان، قرآن را به زبان فارسی مصطلح خود ترجمه کردهاند و بهترین لغات و ترکیبات رائج زمان و و عصر خود را بکار بردهاند، اما با گذشت زمان، حلاوت و تازگی آن لغات و ترکیب جملهها و نوع ساختار کلمات و جملات، متروک و فرسوده گشته و به گوش، ناآشنا و به فهم نامأنوس میباشد، اما کلمات و ترکیبات، سجع و آهنگ آیات قرآن، کهنه نشده و همچنان حلاوت و جذابیت خود را حفظ کرده است.
از حضرت رضا علیه السلام سؤال شد، چرا هر قدر زمان بر قرآن میگذرد و هر چه بیشتر انتشار مییابد و خوانده میشود، کهنه و فرسوده نمیگردد و پیوسته تازه است؟حضرت در جواب فرمود:«ان اللّه تبارک و تعالی لم یجعله لزمان دون زمان و لناس دون ناس فهو فی کل زمان جدید و عند کل قوم غض الی یوم القیامة» (بحار/ج 2/ص 280)
اصولا قرآن کریم، فرهنگ و نگرش و تعبیرات خاصی دارد و یک روح کلی و هماهنگ بر آن حاکم است، و بدون شناخت آن فرهنگ و دریافت آن روح، ترجمه قرآن به شکل صحیح و کامل صورت نخواهد گرفت.بدین جهت مترجم قرآن باید، سالها در وادی شناخت فرهنگ و دریافت روح و پیام قرآن کار کرده باشد، تا از عهده ترجمه آن به طور نسبی برآید.
بدون تردید رعایت این نکات ضروری است، ولی با این حال بادید توجه داشت که ترجمه قرآن به هر زبان و با هر شیوهای که صورت گیرد، هرگز نمیتواند همه ویژگیهای کلام وحی را دارا باشد.
و اگر ائمه علیهم السلام فرمودهاند نگاه کردن بر خط قرآن ثواب دارد، و نیز مس بدون طهارت قرآن ممنوع شمرده شده است، این حکم شامل ترجمهها نبوده، چنانکه تأثیر گذاری و تحول آفرینی آیات قرآن، به طور کامل در ترجمهها مشهود نخواهد بود.
بنابراین، برای بهرهگیری کامل از قرآن، ناگزیر باید به خود قرآن و کلام وحی مراجع کرد.
و اگر بناست که قرآن به خط یا زبان دیگری نوشته یا ترجمه شود، بهتراست که در کنار آن خط و زبان اصلی قرآن، یعنی عربی چاپ گردد. *
نظری به برخی ترجمههای رائج قرآن
با توجه به نکات یاد شده و صعوبت و اهمیت ترجمه قرآن، باید یادآور شویم که ترجمههای موجود، خالی از نقص نیست، و علت اصلی آن این است یک فرد به تنهایی نمیتواند این رسالت عظیم را عهدهدار گردد.و بفرموده خداوند، در کلام حق تعالی اختلاف راه ندارد.«و لو کان من عند غیر اللّه لوجد وافیه اختلافا کثیرا»(نساء /82).اما کلام مخلوق مطمئنا خالی از اشتباه و اختلاف نیست.
ما ذیلا فقط دو ترجمه را مورد بررسی و نقد قرار میدهیم.چون این دو ترجمه مشهود بوده و بیشتر در دسترس است و در تیراژ وسیع اخیرا چاپ و منتشر شده است.
در اینجا ضرورت دارد قبل از بررسی موارد زیر، از تلاش و کوش دو مترجم محترم و دانشمند صمیمانه قدردانی کنیم.
ترجمه مرحوم الهی قمشهای
*مرحوم پاینده در مقدمه ترجمه قرآن (صفحه لا)نقدی بر ترجمه مذکور دارد که طالبان را به آن رهنمون میشویم.اما علاوه بر آنچه ایشان یادآور شده ما فقط به ده مورد از مجموع آنچه یادداشت کردهایم، اشاره خواهیم کرد:
1-«فاتت به قومها تحمله قالوا یا مریم لقد جئت شیئا فریّا...»(مریم 19/27)
«آنگاه قوم مریم که به جانب او آمدند که از این مکانش همراه ببرند گفتند...»
در قسمت اول آیه«اتت»فعل مفرد مؤنث است و ضمیر آن به«مریم»، برمیگردد و این فعل لازم توسط«باء»متعدی شده و مرجع ضمیر مذکر«به»«عیسی»میباشد.و نیز فاعل «تحمله»مریماست و ضمیر مفعولی به«عیسی» برمیگردد.
ترجمه صحیح آیه چنین است:«مریم کودک را برداشت و او را نزد قوم خود آورد».
(*)این طرح در هندوستان، توسط آقای حلیم الیاس، انجام پذیرفته است حروف عربی قرآن به دستخط ROMAN L بر گردانیده شد و چون حروف«ص-س»«ز-ذ- ظ-ض»، «ح-ه»، «ق، غ»، «ع-ء»«ت-ط»در لاتین باهم مشتر هستند با قرار دادهایی حروف مشابه را کاملا از یکدیگر مشخص نموده است.
(*)اینجانب شخصا در داکشکده الهیات از محضر پر فیض این عارف وارسته و حکیم متأله و مفسر مخلص رحمه اللّه بهرهها برده است.و هر گاه که در اصفهان به دیدار مراد دلباختهاش مرحوم حاج آقا رحیم ارباب موفق میگردید، فرصتی بود تا اینجانب در خدمت برخی از افاضل شهرضا در جلسات دورهای از انفاس قدسیه این مفسر بزرگوار و عاشق اهل البیت استفاده بریم مقام علمی و زهد و تقوی و امعان نظر این بزرگ مرد بالاتر از آن است که این بنده ناچیز نقدی بر او بنویسم، نقد بر ترجمه و الفاظ منتخب مرحوم الهی است در برابر کلام حقتعالی.
اگر عبارت قرآن مثلا چنین میبود:«فاتی بها قومها یحملونها»ترجمه استاد قمشهای صحیح بنظر میرسید.
2-«قل لو شاء اللّه ما تلوته علیکم و لا ادریکم به...»(یونس 10/16)
«(بگو ای رسول)اگر خدا نمیخواستی هرگز بر شما تلاوت این قرآن نمیکردم و شما را به احکام و حقایق آن آگاه نمیساختم».
فعل«لا ادریکم»در آیه، مفرد مذکر غایب فعل ماضی از باب افعال است و فاعل آن«اللّه» میباشد، اما استاد آن را فعل متکلم وحده ترجمه فرمودهاند.
3-«انّ الذین یحبون ان تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا لهم عذاب الیم...»(نور 24/19)
«آنانکه دوست میدارند که در میان اهل ایمان کار منکری را اشاعه و شهرت دهند...»
در آیه، کلمه«الفاحشه»فاعل«تشیع»است. طبق ترجمه استاد آیه باید چنین باشد:ان یشیعوا الفاحشة یعنی بصورت فعل و فاعل و مفعول.
ترجمه صحیح:آنانکه دوست میدارند کار منکر و زشت در میان اهل ایمان شایع شود آنان را عذابی است دردناک.
4-«وهی تجری بهم فی موج کالجبال...»(هود 11/42)
«و آن کشتی به دریا با امواجی مانند کوه در گردش بود...»
«تجری»فعل لازم است که حرف باء«بهم» آن را متعددی کرده است و در حقیقت ضمیر«بهم» مفعول آن فعل میباشد، بر طبق ترجمه استاد باید به جای«بهم»، «فی البحار»استعمال شده باشد.
ترجمه صحیح:و آن کشتی آنان را در میان امواج کوه پیکر میبرد«و یا»امواجی چون کوه.(با آنکه جمع موج، امواج آمده اما در قرآن بصورت جمع استعمال نشده است).
5-«...فاسر باهلک بقطع من اللیل و لا یتلفت منکم احد الا امرأتک انه مصیبها ما اصابهم...»(هود 11/81).
«...تو با اهلبیت خود شبانه از این دیار بیرون شو و از اهل خود هیچکس جز آن زن کافرت که آنهم با قوم باید هلاک شود یکی را وامگذار...»
چون«فاسر باهلک»متعددی شده، باید چنین ترجمه شود«خانداتن خود را بیرون ببر»و معلوم نیست استاد ترجه«یکی را وامگذار»را از چه لغت و عبارتی در آیه استفاده کردهاند.
ترجمه صحیح:و هیچکس از شما روی برنگرداند جز زن تو...
6-«واحیط بثمره فاصبح یقلب کفیهعلی ما انفق فیها وهی خاوید علی عروشها و یقول...» (کهف 18/42)
«یا آنکه ثمره و میوههایش همه نابود نشود تا صبحدمی از شدت حزن و اندوه بر آنچه در باغ خرج کردی دست بر دست زنی که بنا و اشجارش همه ویران و خشک شده باشد آنگاه گوییای کاش...»
با آنکه افعال«یقلب»، «انفق»و«یقول» تماما مفرد غائب است، استاد همه را مخاطب ترجمه نمودهاند.
ترجمه صحیح:و میوه آن باغ را آفت فرا گرفت، آنگاه از شدت حزن بر آنچه خرج کرده بود دست حسرت بر دست میسائید...
7-«و اکتب لنا فی هذه الدنیا حسنة و فی الآخرة انا هدنا الیک...»(اعراف 7/156)
و سرنوشت ما را هم در این دنیا و هم در عالم آخرت نیکویی و ثواب مقدر فرما که ما بسوی تو هدایت یافته ایم(و بتو گرویدهایم).
استاد بزرگوار کلمه«هدنا»را از هدی یهدی بمعنی هدایت دانستهاند و حال آنکه متکلم مع الغیر فعل ماضی از ماده«هاد-یهود»بر وزن «قال-یقول»است به معنی«رجع و تاب».
بزرگان قبل از ایشان، معنی کلمه را در آیه صحیح بیان کردهاند، اما در ریشه لغت دچار اشتباه شدهاند. *
8-«فلما جائتهم آیاتنا مبصرة قالوا هذا سحر مبین»(نمل 27/13)
«چون آیات و معجزات ما را به آنها ارائه داد گفتند که این معجزات بزرگ، سحری روشن و آشکار است».
جات«فعل مفرد مونث است و فاعل آن «آیاتنا»میباشد.
اگر عبارت چنین بود:فلما اراهم آیاتنا ترجمه فوق صحیح بود اما با توجه به هیأت جمله، ترجمه یاد شده درست نمیباشد.
ترجمه صحیح:چون آیات و نشانههای روشنگر ما بر آنها ظاهر شد(آمد)گفتند این جادوئی آشکار است.
9-«...و کنت علیهم شهیدا ما دمت فیهم...»(مائده 5/11)
و تو خود بر آن مردم گواه و ناظر اعمال بودی مادامی که من در میان آنها بودم.
استاد بزرگوار«کنت»متکلم وحده را مفرد مذکر مخاطب دانستهاند.
10-«فیومئذ لا یعذب عذابه احد و لا یوثق و ثاقة احد»(فجر 89/24 و 25).
و آنروز بمانند عذاب انسان کافر هیچکس عذاب نکشد و آنگونه جز انسان، کسی به بند (هلاک)گرفتار نشود...
با توجه به اینکه دو فعل«یعذب»و«یوثق» معلوم است و در هر دو«احد»«فاعل»میباشد، استاد بزرگوار هر دو فعل را مجهول ترجمه کرده و در مرجع«عذابه»و«وثاقه»نیز دچار سهو گشتهاند(غفر اللّه له و لنا)
اگر فرزند فرزانه و دانشمند بزرگوار آن عالم جلیل در مقام بازنگری ترجمه روان و شیوای پدر جلیل القدر خود باشند.اینجانب و همکاران با کمال احترام و خضوع، کلیه مواردی را که یادداشت کردهایم در اختیارشان قرار میدهیم.
بررسی ترجمه استاد عبد المحمد آیتی
اینک، چند نمونه از اشکالات ترجمه دانشمند محترم محقق ادیب فرزانه جناب آقای عبد المحمد آیتی *
با کمال پوزش تقدیم میگردد. با توجه به اینکه موارد نقد در سراسر ترجمه قرآن بسیار است اما مجموع آنها را در ده عنوان کلی جلال الدین سیوطی(849-911)همین اشتباه را در الاتقان نموده است.
نوع سی و نهم-معرفة الوجوه و النظائر-الهدی بر نوزده وجه میآید-وجه هیجدهم-به معنی تو به مانند «انا هدنا الیک»و قبل از او بدر الدین زرکشی (745-794)در البرهان فی علوم القرآن-نوع چهارم جمع الوجوه و النظائر میگوید«الهدی»بر هفده وجه میآید-آخرین وجه-و به معنی التوبه-انا هدنا الیک-ای تبنا بلی«ان الجواد قد بکبوا»هر دو بزرگوار فعل «هدنا»را از ریشه هدی گرفتهاند، مسلما اشتباه است. بلکه از ماده«هاد-یهود»میباشد.
(*)فاضل ارجمند جناب آقای عبد المحمد آیتی که به حق عمری را در خدمت به قرآن و تتبع و تحقیق در کتب لغت و تفسیر و علوم قرآن گذراندهاند و از مزایای اخلاقی بیشماری برخوردارند با قدرت خلاقه و ذوق و ادب خاص خود یکی از ترجمههای خوب و روان و سلیس را به علاقمندان تقدیم نمودهاند، اینجانب بسیار از این ترجمه بهره برده است و مجذوب شیوایی عبارات انتخاب شده قرار گرفته است. مورد بحث قرار داده و از هر کدام نمونهای ذکر میشود.
1-عدم رعایت افعال مجهول و معلوم در ترجمه، بگونهای که برخی از مجهولها معلوم، و معلومها مجهول ترجمه شده است.
الف:«اولئک یؤتون اجرهم مرتین بما صبروا...»(قصص 28/54)
«اینان را به سبب صبری که کردهاند دو بار پاداش میدهیم....»
فعل مجهول«یؤتون»معلوم ترجمه شده
ترجمه صحیح:به اینان، به سبب صبری که کردهاند، دوبار پاداش داده میشود.
ب-«فیومئذ لا یعذّب عذابه احد و لا یوثق و ثاقة احد»(فجر 89/25/26)
«در آن روز چون عذاب او کس را عذاب نکنند.و همانند او کس را به زنجیر نکشند.»
با توجه به اینکه در هر دو آیه فعل«لا یعذب» و«و لا یوثق»معلوم است و فاعل آن دو، کلمه «احد»میباشد و مرجع ضمیر کلمات«عذابه»و «وثاقه»خداوند است نه آن فرد معذب.در این ترجمه کلمه«احد»مفعول و با نایب فاعل ترجمه شده است، ترجهه استاد با معنی واقعی آیه سازگار نیست.
2-عدم رعایت ترجه حروف که نقش مهمی را در بیان لطائف آیات ایفاد میکند.
الف-«و اشربوا فی قلوبهم العجل بکفرهم..»(بقره 2/93)
«عشق گوساله و کفر در دلشان به هم سرشته است».
اگر بجای باء«بکفرهم»«و»آمده بود. ترجمه صحیح میبود، اما«واو»نیست و«باء» آمده و معنی سببیت«باء»فراموش شده، رعایت ترجمه«باء»ضرورت دارد.
معنی صحیح:بر اثر کفرشان، عشق گوساله در دلشان جای گرفت(قرار گرفت).
ب-«و ما جعلنا القبلة التی کنت علیها الا لنعلم من یتبع الرسول ممن ینقلب علی عقبیه..»(بقره 2/143).
«و آن قبلهای را که رو به روی آن میایستادی دگرگون نکردیم، جز بدان سبب که بدانیم چه کسی از پیامبر پیروی میکند.و چه کسی به خلاف او برمیخیزد...»
در آیه، دو فراز ممتاز از هم، با عنایت خاص بکار رفته است، و نباید از ترجمه«من»در«ممن» غفلت نمود و بجای آن«و»بکار برد.«من یتبع الرسول»«ممن ینقلب علی عقبیه».
آنکه از پیامبر پیروی میکند باید از آن کس که به خلاف او برمیخیزد باز شناخته شود، این دو دسته، دسته ناجی مصلح باید از دسته خاسر منافق جدا گردند و ارزش هر دسته مشخص گردد، مسامحه در استعمال و اهمیت حرف«من»و به جای آن با استعمال«و»، هر دو را در عرض هم قرار میدهد، که اینگونه ترجمه سبب میشود تا خوانند از ظرائف کلام الهی غافل بماند. ترجمه:ما قبلهای را که بر آن بودی نگردانیدیم مگر برای آنکه پیروی رسول را از مخالف او باز شناسیم(معلوم کنیم).
3-عدم رعایت فاعل و مفعول جمله، و قرار دادن هر یک بجای دیگر.
الف-«اذا راتهم من مکان بعید سمعوا لها تغیظا و زفیرا»(فرقان 25/12).
«که چون از راه دور در آن بنگرند جوشش و خروشش را بشنوند».
با توجه به آیه قبل«و اعتدنا لمن کذب بالساعة سعیرا»فاعل«راتهم»ضمیری است که به کلمه«سعیرا»در آیه قبل بر میگردد و ضمیر «هم»مفعول است.
آیه میفرماید:چون آتش آنان را از راه دور بیند...ولی در ترجمه جای فاعل و مفعول تغییر کرده است.
ب-«بلی من کسب سیئة و احاطت به خطیئته فاولئک اصحاب النار هم فیها خالدون» (بقره 2/81)
«آری آنان که مرتکب کاری زشت میشوند و در گناه غرقه میگردند اهل جهنمند و جاودانه در آن»
اگر چه بتوانیم«من کسب»را که مفرد است با مسامحه به جمع، ترجه کنیم، اما فعل«احاطت» را که مفرد مؤنث معلوم است و فاعل آن«حخطیئته» میباشد، هرگز نمیتوان آن را دگرگون نموده به «و در گناه غرقه میگردند»ترجمه کرد.
ترجمه صحیح:آری هر کس مرتکب کاری زشت شود و گناهش او را فرا گیرد...
4-عدم رعایت نوع فعل، فعل نهی را، با نفی و یا مضارع مخاطب را امر ترجمه کردهاند.
الف:...فاسر باهکل بقطع من اللیل و لا یلتف منکم احد الا امرأتک(هو 11/81).
«چون پاسی از شب بگذرد، خاندان خویش را بیرون ببر، و هیچ یک از شما روی بر نمیگرداند جز زنت».
«و لا یلتف»فعل نهی است نه فعل نفی.فعل نهی جنبه انشائی دارد در حالی که فعل نفی جنبه اخباری دارد.
ترجمه صحیح:«...خاندان خویش را بیرون ببر و هیچ یک از شما روی برنگرداند...»
ب:«و من کان منکم مریضا او علی سفر فعدة من ایام أخر یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر و لتکملوا العدة و لتکبروا الله علی ما هدیکم...» (بقره 2/185)
«و هر کس که بیمار یا در سفر باشد، چه همان تعداد از روزهای، دیگر.خدا برای شما خواستار آسایش است نه سختی و باید که آن شمار را کامل سازیدو خد را بدان سبب که راهنماییتان کرده است به بزرگی یاد کنید».
افعال«لتکملوا»و«لتکبروا»هر دو فعل مضارع جمع مذکر مخاطب است و چون بر سر آنها لانم تعلیل درآمده.نون مضارع به علت«ان»مقدره حذف شده است و متأسفانه در ترجمه استاد این دو فعل مضارع، با فعل امر حاضر اشتباه گردیده، و لطیفه حکم فقهی در آیه از نظر دور ماندهاست.
5-عدم رعایت نوع صیغه فعل.
الف-«...ام یقولون افتریه، قل ان افتریته فعلی اجرامی و انا بری مما تجرمون»(هود 11/35)
«یا میگویید که من به خدا دروغ بستهام. بگو:اگر به خدا دروغ بسته باشم، گناهش بر من است و من از گناهی که میکنند مبرا هستم».
کلمه«افتریه»مفرد مذکر غائب فعل ماضی است اما«افتریته»بعد از«ان»متکلم وحده فعل ماضی میباشد.استاد محترم اولی را هم متکلم دانستهاند. ترجمه صحیح:یا میگویند که پیغمبر آن را به خدا دروغ بسته است...
ب-«و امرأته قائمة فضحکت فبشرناها باسحق...»(هود 11/71)
«زنش که ایستاده بود، خندید فرشتگان او را به اسحاق بشارت دادند».
«بشرنا»متکلم مع الغیر فعل ماضی است نه جمع مذکر و نه مفرد مونث که بتوان فاعل آن را فرشته قرار داد.معنی آیه بسیار واضح و روشن است«پس ما او را به اسحاق بشارت دادیم».
6-عدم توجه به تقدم و تأخیر استعمال لغات: «فمن اضطر غیر باغ و لا عاد فلا اثم علیه...»(بقره 2/173)
«اما کسی که ناچار بوشد هر گاه که از حد نگذراند و بیمیلی جوید، گناهی مرتکب نشده است».
برای کلمه«باغ»اسم فاعل از«بغی-یبغی»، تفاسیر زیادی شده است و استاد یکی از اقوال معروف را انتخاب کردهاند، ولی بهنگام ترجمه، معنی«عاد»را«از حد نگذراند»با معنی(باغ) بیمیلی جوید، جا بجا آوردهاند، مفهوم آیه این است:اگر کسی به خوردن، مردار، خون، گوشت خوک و آنچه نام خدا بهنگام ذبح بر آن برده نشده است.مجبور و ناچار گردد، به دو شرط، گناهی است.مجبور و ناچار گردد، به دو شرط، گناهی بر خوردنده نیست:اول از روی بیمیلی بخورد (جنبه التذاذ نداشته باشد)دوم از حد ضرورت تجاوز نکند.یعنی در صورت اضطرار، بحد نیاز آنهم با بیمیلی، گناهی بر خوردنده نیست.
چون یکی از معانی«بغی-یبغی»خواستن و طلب کردن است، لذا«باغ»را میتوان به معنی «خواستن از روی میل»ترجمه نمود.
7-عدم توجه به ساختار جمله:
الف:«ود کثیر من اهل الکتاب لو یرد و نکم من بعد ایمانکم کفار حسدا من عند انفسهم من بعد ما تبین لهم الحق»(بقره 2/109)
گروهی از اهل کتاب بر شما حسد میورزند و با آنکه حقیقت بر آنها آشکار شده دوست دارند شما را از راه خود به کفر بازگرداند دراین ترجمه نکات دستوری کلمات رعایت نشده است.
ترجهم صحیح:بسیاری از اهل کتاب با آنکه حقیقت بر آنها آشکار شده اما بخاطر حسادتشان، دوست دارند شما را پس از ایمان آوردن کافر کنند.
ب:«...و تری الفلک فیه مواخر لتبتغوا من فضله...»(فاطر 35/12)
«و میبینی که کشتیها برای یافتن روزی و غنمیت آب را میشکافند...»
معلوم نیست چرا مترجم محترم فعل «لتبتغوا»را که جمع مذکر مخاطب مضارع است نادیده گرفته و با آنکه«من فضله»متعلق به فعل «لتبتغوا است آن را به کشتیها ارتبط دادهاند.
ترجمه صحیح:و تو کشتیها را میبینی که دریا را میشکافند تا شما از فضل خدا روزی طلبید.
8-عدم رعایت افعال مناسب و ترجمه آنها به مخاطب و یا بالعکس:
الف-«و من نعمره ننکسه فی الخلق افلا یعقلون» (یس 36/68)
«هر که را عمر دراز دهیم، در آفرینش دگرگونش کنیم چرا تعقل نمیکنید؟»
«افلا تعقلون»جمع مذکر مغایب است، نه مخاطب.البته این مورد را غلط چاپ میدانیم.
ب-«ثم تولیتم الا قلیلا منکم و انتم معرضون» (بقره 2/83)
«ولی جز اندکی پشت کردند و رویگردان شدند».
اینجا«تولیتم»مذکر مخاطب ماضی است، نه مغایب، و«انتم»ضمیر مخاطب است نه مغایب. البته این مورد را هم غلط چاپی میدانیم.
ترجمه صحیح:ولی جز اندک پشت کردید و شمایید روی گردان و اعراض کننده.
ج-«و اذا ذکروا الا یذکرون»(صافات 37/12)
«و چون پندشان دهی پند نمیپذیرند».
فعل«ذکروا»جمع غایب ماضی مجهول است، نه مذکر مخاطب معلوم.
ترجمه صحیح:و چون به آنها پند داده شود، پند نمیپذیرند.
9-عدم توجه به مبتدا و خبر جمله، یا شرط و جزاء جمله و یا اجزاء معطوف:
الف-«اذ تلقّونه بالسنتکم و تقولون بافواهکم ما لیس لکم به علم و تحسبونه هینا و هو عند الله عظیم»(نور 24/15)
«آنگاه که آن سخن را از دهان یکدیگر میگرفتید و چیزی بر زبان میراندید که درباره آن هیچ نمیدانستید، میپنداشتید که کاری خرد است و حال آنکه نزد خدا کاری بزرگ بود».
از ظاهر ترجمه مذکور استفاده میشود که جمله«و تحسبونه هینا»(میپنداشتید که کاری خرد است)جواب«اذ»میباشد، در صورتی که در جواب شرط هرگز(و)عطف استعمال نمیشود و هر سه قسمت آیه، بیان کننده آیه قبل است.
با توجه به آیه قبل که میفرماید:«اگر لطف خداوند نبود، عذابی دردناک شما را فرا میگرفت بخاطر سخنان ناروایی که در آن وارد شدید.»
اکنون این آهی گویای آن سخنان ناروا است که بدان علت متسحق عذاب میبودند.
1-چون آن سخن ناروا را دهان به دهان نقل میکنید.
2-و بدانچه علم ندارید بر زبان میرانید.
3-و آنرا نیز سهل و آسان میپندارید با آنکه این عمل نزد خداوند بزرگ است(اگر رحمت خدا نبود عذاب شما را فرا میگرفت).
10-عدم توجه به صدر و ذیل آیات:
«ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون»(اعراف 7/201)
«کسانی که پرهیزکاری میکنند چون از شیطان وسوسهای به آنها برسد، خدا را یاد میکنند، زیرا مردمی صاحب بصیرتند».
جمله«فاذا هم مبصرون»نتیجه مقدمات قبلی است، نه علت و تعلیل کارهای یاد شده.
مقصود آیه این است«پرهیزگاران چون از شیطان وسوسهای به آنها برسد خدا را یاد میکنند پس با یاد خدا بینا میشوند».
لذا بر اثر یاد حق تعالی برای آنها بینایی حاصل میشود، نه آنکه خدا را یاد میکند زیرا مردمی صاحب بصیرتند.
پیشنهاد کارساز
در پایان مقال، فرصت را غنیمت شمرده به وزارت ارشاد اسلامی پیشنهاد میشود:همچناکه چاپ و نشر قرآن کریم با نظارت متخصصین کنترل گردید و آبروی جامعه اسلامیمان حفظ شد لازم است برای کنترل بیشتر و رفع هر گونه نقص و کاستی در امر خطیر ترجمه قرآن کریم نیز عدهای از متخصصین فن را، به این مسأله اساسی اختصاص دهند و ترجمههای دانشمندان گرانقدر عزیز را با صرف وقت بیشتر مبتنی بر تفاسیر متقن و رعایت تمامی ظرائف و لطائف آیات الهی بازنگری فرمایند، تا اشکالات به حداق ممکن برسد.
مسئولین محترم مطمئن باشند که نهادهای قرآنی از مساعدتهای لازم دریغ نخواهند نمود و دار القرآن الکریم همه موارد یادداشت شده خود را به رایگان و با افتخار در اختیار قرار میدهد.