آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۴

چکیده

متن

مدیر محترم نشریه کیهان اندیشه السلام علیکم تهیه مقاله‏ای پیرامون موضوع پیشنهادی«اثر قرآن در ادب فارسی»کاری است سخت دشوار چرا که موضوعی بسیار گسترده است و فراهم آوردنش مستلزم صرف وقت بسیار.در نخستین اثر که به زبان فارسی دری در دست داریم، تا آنچه نویسندگان و شاعران عخر ما نوشته و سروده‏اند، نوعی تأثیر از قرآن کریم دیده می‏شومد و برخی از آنها سراسر متأثر از این کتاب آسمانی است.
می‏گویند نخستین سروده به زبان دری شعری است که محمد پسر وصیف سکزی در سایش یعقوب پسر لیث صفاری گفته است.دومین بیت آن مدیحه منظوم این است:
لمن الملک بخواندی تو امیرا به یقین
با قلیل التفئه کت داد در آن لشکر کام (1)
چنانکه می‏بینیم بیت بالا از دو آیه قرآن کریم تأثیر پذیرفته است:
1-«لمن الملک الیوم للّه الواحد القهار» (2)
2-«کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن اللّه» (3)
و در سروره پروین اعتصامی می‏بینیم:
مادر موسی چو موسی را به نیل
در فکند از گفته ربّ جلیل
خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه
گفت کای فرزند خرد بی‏گناه... (4)
که متأثر از آیه آغازین سوره قصص و دیگر آیه‏هاست.در دورانی چنین گسترده و میان خیلی چنین بزرگ کمتر شاعری است که سروده او-مرح یا حماسه، داستان یا تاریخ، غزل یا مرثیه-به نوعی از قرآن الهام نگرفته باشد. مقصودم از این خیل بزرگ، شاعران عارف مشرب و یا سرایندگان منظومه‏های اخلاقی و تربیتی نیست، چه این شاعران را باید مترجمان قرآن خواند، نه تأثیر پذیرفتگان از آن.شاعرانی چون سنائی، عطار، مولانا جلال الدین، سعدی و حافظ که هرچه دارند هم از دولت قرآن دارند.
آنچه نوشته شد، درباره منظومه‏ها، غزلها و قصیده‏هاست، یا به عبارت دیگر، درباره نظم است، اما نثر خود حدیثی مفصل‏تر دارد.پس چگونه می‏توان تأثیر قرآن را در ادبیات فارسی در مقاله‏ای فراهم آورد؟
تا آنجا که به خاطر دارم، چنین بحثی درباره یک دو شاعر، موضوع چند رساله فوق لیسانس و دکتری دانشجویان رشته زبان و ادبیات فارسی بوده است.
نه!جناب صاحبی در شدن بحث تأثیر قرآن در نظم و نثر در سراسر دوره ادبیات دری با گز مهتاب پیمودن است و با دلو آب از دریا کشیدن.اما چه باید کرد؟درخواست آقای مدیر مجله را هم نمی‏توان به کناری نهاد و انجام نداد.
زمانی اندیشیدم و سرانجام بدین نکته رسیدم که مگر نه نوشتن این مقاله و مانند آن برای نشان دادن گوشه‏ای از عظمت قرآن است، پس چرا عظمت قرآن را از زبان کسی ننویسم که بزرگ مفسر قرآن است و تنها دانا به رمز و اشارت‏های آن، خود قرآن ناطق است و بر عظمت قرآن صامت گواهی صادق.
آری عظمت قرآن را باید از زبان علی گفت و شنود، و دانست که قرآن برای چه آمد و چین و چه بود.
برای تأمین این منظور، فقره‏هایی از نهج البلاغه که به ترجمه تازه‏ای از آن پرداخته‏ام و درباره قرآن کریم است(و هنوز منتشر نشده)برای شما می‏فرستم، بود که خوانندگان را خرسند کند و ذخیرتی برای پسین روز این رو سیاه گردد.
قرآن ناطق:
قرآن از آن بخواهید تا سخن گوید، و هرگز سخن نگوید.اما من شما را از آن خبر می‏دهم. بدانید قرآن علم آینده است و حدیث گذشته.درد شما را درمان است، و راه سامان دادن کارتان در آن است. (5)
کتاب خدا در دسترس شماست.زبان آن کند نیست«، گویاست.خانه‏ای است که پایه‏هایش ویران نشود، و صاحب عزتی است که یارانش را هزیمت نبود. (6)
این قرآن خطی نبشته است، که میان دو جلد هشته است.زبان ندارد تا به سخن آید، ناچار آن را ترجمانی باید، و ترجمانش مردانند که معنی آن دانند. (7)
آموختن و تلاوت قرآن:
قرآن را بیاموزید که نیکوترین گفتار است، و آن‏ را نیک بفهمید که دلها را بهترین بهار است.و به روشنایی آن بهبودی خواهید که شفای سینه‏های بیمار است، و آن را نیکو تلاوت کنید که سودمندترین بیان و تذکار است. (8)
قرآن حجت پروردگار
پس قرآن فرمان دهنده است و باز دارنده، خاموش است و گوینده، حجت خداست بر آفریدگانش که پیمان گرفته است از ایشان، و همگان را نهاده است در گرو آن.نور خدان را با قرآن تمام گرداند، و دین خود را بدان به کمال رساند. (9)
درون و برون قرآن:
ظاهر قران زیباست، باطن آن ژرف ناپیداست، عجایت آن سپری نگردد، غرایب آن به پایان نرسد، و تاریکی‏ها جز با قرآن زدوده نشود. (10)
در قرآن است خبر آنچه پیش از شما بود و آنچه پس از شماست و حکم آنکه چگونه بایدتان زندگی نمود. (11)
همنشینی با قرآن:
کسی با قرآن ننشست، جز آنکه چون برخاست، افزون شد، یا از او کاست.افزونی، در رستگاری، و کاهش، از کوری و دل بیماری.
بی‏قرآن بی‏نیاز نباشد.پس بهبودی خود را از قرآن بخواهید، که قرآن بزرگترین آزار را بهی است و آن کفر و دو رویی و بیراهه رفتن و گمرهی است. (12)
قرآن دستاویزی محکم:
بر شما باد به کتاب خدا، که ریسمان استوار است، :و نور آشکار است.و درمانی است سود دهنده، و تشنگی را فرنشاننده.چنگ در زننده را نگهدارنده، و در آویزنده را نجات. بخشنده.
نه کج شود تا راستش گردانند، و نه به باطل گراید تا آن را برگردانند.کهنه نگردد به روزگار، نه از خواندن و نه از شنیدن بسیار.راست گفت، آنکه سخن گفت از روی قرآن، و آنکه بدان رفتار کرد، پیش افتاد از دیگران. (13)
*** خدای تعالی کتابی راهنما نازل فرمود، و در آن نیک و بد را آشکار نمود.پس راه خیر را بگیرید، تا هدایت شوید و از راه شر برگردید و به راه راست روید. (14)
قرآن چراغ راه
پس فرو فرستاد بر او(رسول ص)قرآن را که چراغ آن فرو نمیرد، چراغی که افروختگی‏ا کاهش نپذیرد.دریایی که ژرفای آن کس نداند و راهی که پیمودنش روهرو را به گمراهی نکشاند.
پرتوی که فروغ آن تیرگی نگیرد، و فرقانی که نور برهانش خاموش نشود، و بنیانی که ویرانی نپذیرد، و بهبودیی که در آن بیم بیماری نباشد، و ارجمندیی که یارانش را شکست و ناپایداری نباشد، و حقی که یاورانش را زیان و خواری‏ نباشد. (15)
قرآن معدن ایمان:
قرآن معدن ایمان است و میان جای آن، و چشمه سار دانش است و دریاهای آن، و باغستان داد است و انگیزه‏های آن، و بنیاد اسلام است و بلاد استوار آن.وادی‏های حقیقت است، و سبزه‏زارهای آن.و دریائی است که بر دارندگان آب، خشکش نگردانند، و چشمه‏سارهاست که آب گشندگان، آبش را به ته نرسانن.آبشخورهاست که در آیندگان بدان آب آن را کم نکنند، و نشانه‏هاست که روندگان از نظرش دور ندارند، و پشته‏هاست که روی آروندگان از آن بگذرند و آن را نگذارند. (16)
قرآن مایه سیرابی دانشمدان:
خدایش، مایه ئسیرابی دانشمندان کرده است و بهار دلهای فقیهان، و مقصد راههای پارسایان، و دارویی که از پس آن بیماری نیست و نوری که با آن تاری نیست، و ریسمانی که گرفتنگاه آن استوار است، و پناهگاهی که قله آن پناهنده را نگهدار است.و ارجمندی هر که با او دوستی ورزد، و امان آن کس که بدان در شود، و راهنمای هر که بدان اقتدا کند، و عذر خواهء آنکه آن را مذهب خود گیرد، و برهان هرکس که بدان سخن گوید و آن را پذیردت. و گوهاه هر که در مخاصمت پشتیبان خویشش شمارد، و پیروزی آن کس که بدان حجت آرد.و راهبر آنکه آن را به کار دارد، و برنده آنکه دآن را کار فرماید و نشان آنکس که در آن بنگرد چنانکه باید.و نگاهدار کسی که خود را بدان از آسیب پاید. و دانش کس که نیکش بخاطر سپارد، و حدیث کسی کهاز آن روایت دارد. (17)
قرآن و مردم آخر زمان:
پس در این زمان قرآن و قرآنیان میان مردم‏اند و نه میان آنان، با مردمند، نه با ایشان، چه گمراهی و رستگاری ساز وار نیایند، هر چند باهم در یکجا بپایند، پس از آن مردم در جدایی متفقند، و از جمع گریزان، گویی آنان پیشوای قرآنند نه قرآن پیشوای آنان.جز نامی از قرآن نزدشان نماند، و نشناسند جز خط و نوشت‏ه آن. (18)
نزد مردم آن زمان کالائی زیانمندتر از قرآن نیست، اگر آن را چنانکه باید بخوانند.و نه پر سودتر از قرآن، اگر معنی کلماتش را بر گردانند، حاملان کتاب خدا آن را واگذارند، و حافظانش آن را به فراموشی سپارند.
پس در آن روزگار، قرآن و قرآنیان از جمع مردمان دورند، و رانده و مهجور، هر دو باهم در یک را روانند، و میان مردم پناهی ندارند. در این زمان قرآن و قرآنیان میان مردم‏اند و نه میان آنان، با مردمند و نه با ایشان. (19)
یادداشتها
(1)-تاریخ ادبیات:دکتر صفا، ج 1، ص 163.
(2)-سوره غافر:آیه 16.
(3)-سوره بقره:آیه 249.
(4)-دیوان، چاپ پنجم، ص 181.
(5)-خطبه 158.
(6)-خطبه 133.
(7)-خطبه 125.
(8)-خطبه 110.
(9)-خطبه 183.
(10)-خطبه 18.
(11)-سخنان کوتاه، شماره 313.
(12)-خطبه 176.
(13)-خطبه 156.
(14)-خطبه 167.
(15)-خطبه 198.
(16)-خطبه 198.
(17)-خطبه 198.
(18)-خطبه 147.
(19)-خطبه 147.

تبلیغات