آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۴

چکیده

متن

مقدمه
حضرت مولانا محیی الدین ابو عبد الله محمد بن علی طائی حاتمی اندلسی، معروف به«ابن عربی»و «شیخ اکبر»، عارف مشهور و معروف قرن ششم و هفتم هجری قمری در 17 رمضان سال 560 ه ق در «مرسیه»زاده شده و در 28 ربیع الاخر سال 638 ه ق در دمشق فوت نموده، و مزارش در صالحیه دمشق زیارتگه رندان و شوریدگان وادی عشق الهی می‏باشد.
ابن عربی در پس 78 سال از عمر پر برکت و زندگی گرانبها آثار جاودان و مشهور از خود بر جای گذارد.
در بررسی کتابشناسی آثار ابن عربی، مشخص می‏شود که وی آثار فراوانی نگاشته است، از آن میان، دو اثر معروف‏تر و مشهوری دارد به نامهای«فصوص الحکم»در عرفان اسلامی، و نیز«فتوحات المکیه فی معرفة اسرار المالکیة و الملکیة»در تصوف و عرفان.
انگیزه این نوشتار، نقدی است بر مقدمه مصحح محترم کتاب«رسائل ابن عربی-ده رساله فارسی شده»که در دو بخش تنظیم گردیده است:
بخش اول-آشنایی مختصر با افکار و اندیشه‏های ابن عربی.
بخش دوم-نقدی بر مقدمه مصحح رسائل ابن عربی.
مشخصات کتاب چنین است:-رسائل ابن عربی، ده رساله فارسی شده-از آثار گرانبهای شیخ محیی الدین ابن عربی-با مقدمه و تصحیح و تعلیقات نجیب مایل هروی-انتشارات مولی، تهران-چاپ اول، 1367- 272+60 332 صفحه
قابل ذکر است که نام رسائل کتاب مذکور بدین قرار است:حلیة الابدال، غوثیه، اسرار الخلوة، حقیقة الحقائق، معرفة رجال الغیب، نقش الفصوص، ابیات دهگانه، رسالة الانوار، معرفت عالم اکبر و عالم اصغر، و رسالة الی امام الرازی.
کتاب با مقدمه ارزشمند و مفصل مصحح گرامی، استاد ارجمند مایل هروی آغاز شده و با تعلیقات عمیق و فاضلانه ایشان و نیز فهرستهای آیات، احادیث، اشعار، نوادر لغات، اعلام و مآخذ پایان یافته و به صورت خوبی به زیور چاپ آراسته گردیده است، سعیشان مشکور.
آشنایی مختصر با آراء ابن عربی
قبل از آنکه به موضوع اصلی مقاله(نقد مصحح محترم)پرداخته گردد، ضروری می‏نماید تا بصورتی خلاصه و فشرده، با آراء ابن عربی آشنایی بیابیم.
در این بخش به سه مورد با عناوین زیر اشاره می‏شود:
1-شناسه‏ها و مشخصه‏های اندیشه ابن عربی.
2-تأثیرپذیری ابن عربی از متفکران و اندیشمندان ایرانی.
3-تأثیرپذیری عارفان ایرانی از آراء ابن عربی.
حال به بیان ملخص، در هر عنوان پرداخت می‏گردد:
شناسه‏های اندیشه ابن عربی
از موضوعات مهم در بررسی مشخصه‏های آراء و نظریات و اندیشه‏های ابن عربی، می‏توان به موارد ذیل که به صورت فهرست‏وار عنوان شده‏اند اشاره نمود:
الف-مبحث قابل بودن به«اطلاق وجود»یا«وجود مطلق»در ذات حق(با اشاراتی به بینش وحدت وجود).
ب-عنوان«انسان کامل»در گسترده جهان‏بینی اسلامی، یعنی اینکه انسان کامل محل تجلی تام اسماء حق است.به عبارتی دیگر انسان کامل، کل جهان است، چون نمونه آفرینش است.کل جهان است، چون نمونه و مثالی از«جهان»و نیز از«انسان»است، همچون تصویر دو شئ در آیینه که یک شکل مشترک و واحد را نمایان می‏سازد، زیرا جهان صغیر و جهان کبیر در یکدیگر منعکس شده و تصویر در آیینه یک شئ مشترک یگانه را که«انسان کامل»باشد ارائه می‏نماید.
در این مورد دکتر نصر چنین آورده‏اند:«مقصود از انسان کامل، قبل از هر چیز، پیغمبران و مخصوصا پیغمبر اسلام(ص)است، پس از آن، اولیای بزرگ و مخصوصا اقطاب هر عصر است که واقعیت ظاهری آنان همچون دیگر انسانهاست، ولی واقعیت باطنی ایشان همه امکانات ذاتی جهان هستی را شامل است.هر انسانی بالقوه انسان کامل است، ولی بالفعل تنها پیغمبران و اولیاء را می‏توان به این نام خواند، و از آنان به عنوان مثالها و نمونه‏های حیات معنوی و راهنمایی در طریق رسیدن به کمال، پیروی کرد.» (1)
شاه نعمت اللّه ولی، انسان کامل را«عالم جامع و کون جامع»دانسته و گفته‏اند:
کون جامع، مظهر ذات و صفات
سایه حق، آفتاب کائنات
وجهی از امکان و وجهی از وجوب
در شهادت آمد از غیب الغیوب
صورت و معنی، به هم آراسته
ظاهر و باطن به هم پیراسته (2)
ج-بحث لطیف و ظریف«وحدت وجود»در تفکر فلسفه اسلامی(موجود در عرفان و تصوف ابن عربی) با معنای محتوایی اعتقاد به اینکه خداوند به جهان نسبت مطلق دارد، در حالی که جهان از وی جدا نیست، یعنی اینکه حقیقت الهی از مظاهر و تجلیاتش متمایز است و نسبت به آنها جنبه تعالی دارد ولی این مظاهر و تجلیات از هر لحاظ مجزا از حقیقت الهی نیست، چون به هر صورتی آنها را فرا می‏گیرد.و به عبارت مختصرتر اینکه«جهان به صورتی اسرارآمیز غوطه‏ور در خداوند است».
د-مقوله«فرعون شناسی»و«خضر شناسی»در بحث«قرب و بعد الهی»در عرفان اسلامی.
ه-از دیگر مشخصه‏های آراء و آثار ابن عربی می‏توان از موارد ذیل نیز فهرست‏وار نام برد:
-ویژگی زبان خاص آثار ابن عربی، زبان رمزی وی است.
-رابطه اسماء و صفات الهی با«عمل آفرینش و عمل سیر و سلوک»، و نقش اساسی اسماء و صفات در جنبه‏های گوناگون آن درباره جهان و خلقت.
-آفرینش و جهانشناسی در مورد ارتباط کامل بین‏
 کل آفرینش با مبدأ
-وصال، بر اساس وجود کشش انسان به یک کمال مطلوب(رسیدن به عشق الهی با توشه فضایل روحانی) در جهت فنای فی الله برای بقای در حق.
-وحدت ادیان بر اساس محتوای درونی ادیان (وجود حضرت حق تعالی در رابطه با جلوه تجلی وی در انسان).
با توجه به آراء فوق، ابن عربی نمونه‏ای از اندیشمندان معنوی است که جهان اسلام به تاریخ تفکرات بشری ارائه داده است.آری، در حیطه بررسی آراء بشری و بویژه درباره مقوله عجایب تاریخ انسانی، می‏توان از«ابن عربی»نام برد.ابن عربی، نادره‏ای در میان متفکران و فیلسوفان اسلامی.ابن عربی، ستاره‏ای است در آسمان درخشان حکمت و عرفان و تصوف اسلامی.ابن عربی، گوهری است کمیاب در میان صدف‏های موجود در بحر عشق الهی.
تأثیرپذیری ابن عربی از متفکران ایرانی
با مطالعه و تفحص در آثار و آراء ابن عربی درخواهیم یافت که تحقیقا شیخ اکبر با آثار و اندیشه‏های عرفا و صوفیه مکتب خراسان، بویژه سلطان بایزید بسطامی، خواجه احمد غزالی و...و نیز با افکار فیلسوفان و متفکران ایرانی، خاصه ابونصر فارابی، ابن سینا، شیخ اشراق، محمد غزالی، فخر رازی، و...آشنایی کامل داشته تو بر آن اندیشه‏ها بخوبی وقوف یافته و تسلط داشته است.
صرفنظر از تأثیرپذیری ابن عربی از آراء مشایخ خراسان«تصوف عشق‏آمیز مکتب خراسان»که بحثی جداگانه را می‏طلبد، می‏توان در مباحث فلسفی چنین بیان کرد که ابن عربی ضمن بررسی آراء فلسفی«ابن رشد»با آراء غزالی، فارابی، ابن سینا، و نیز فخر رازی آشنا شده و از آنها اطلاع یافته است.
به نوشته عده‏ای از تذکره‏نویسان، ابن عربی با شیخ اشراق ملاقات و با امام فخر رازی مکاتبه داشته است تا حدی که بعضی از پژوهشگران معاصر را عقیده بر این است که نام«فصول الحکم»از نام کتابی به همین نام از معلم ثانی ابونصر فارابی وام گرفته شده است.
نکته ظریف آنکه، همچنانچه اندیشه‏های عارفان و متفکران ایرانی توسط ابن عربی مورد ارزیابی دقیق قرار می‏گیرد، به همین گونه آراء ابن عربی نیز توسط اندیشمندان و متصوفان ایرانی مورد بررسی کامل و نقد و بازبینی وسیع واقع می‏شود.
و این است رمز آن رابطه معنوی که در جهان اسلام (در شرق و غرب جهان اسلامی)همیشه خودنمایی می‏نموده است.این نکته مورد«وحدت نظر»کلیه اندیشمندان و متفکران اسلامی می‏باشد.
تأثیرپذیری عارفان ایرانی از آراء ابن عربی
پس از آنکه ابن عربی در قرن ششم و هفتم هجری ظهور می‏کند، نظرات وی خاصه در مباحث«مقامات روحانی انسان»مورد علاقه و دقت و بررسی عارفان ایرانی و پارسی زبان واقع می‏شود.
از معروف‏ترین اینان می‏توان از شیخ فخرالدین عراقی، شیخ محمود شبستری، سید نورالدین شاه نعمت الله ولی و مریدش شاه داعی شیرازی، سید محمد نور بخش، رکن الدین مسعود شیرازی(بابارکنا)، امیر سید علی همدانی و...نام برد که تحت تأثیر و نفوذ معنوی کلام و پیام ابن عربی قرار گرفته‏اند. (3)
تأثیرپذیری پارسی زبانان از آراء ابن عربی، باعث شکوفایی و رشد این نحله خاص تفکر در سرزمین ایران و ماوراء النهر و هندوستان و پاکستان و کشمیر و افغانستان امروزی و...گشته است.
نکته مهم آنکه«اندیشه‏های ابن عربی، بیش از آنکه در غرب جهان اسلامی رشد نماید، پیشتر و بیشتر در شرق جهان اسلامی بویژه در ایران اسلامی رشد و نمو یافته و گسترش پیدا کرده است.و در ایران است که آراء شیخ اکبر به درستی مورد بازبینی اندیشمندان مسلمان قرار می‏گیرد.در ایران این اندیشه مورد نقد و بررسی قرار گرفته و موافقان و مخالفان درباره آن نظر داده‏اند.اندیشه‏های شیخ اکبر در طول سالیان و در اثر برخورد خلاّق با آن، دچار تحول عمیق گشته و سرانجام«حرکت جوهری»از بطن«تلاقی» اندیشه‏های شیخ اشراق و شیخ اکبر متولد می‏شود.شیخ اشراق و شیخ اکبر به واقع از نوادر پیوند میان«دین و فلسفه و عرفان»بوده‏اند، مضاف بر اینکه شیخ اکبر نابغه‏ای در عرفان اسلامی بشمار می‏رود.» (4)
و این است از نتایج معنوی آن سیر پیوند تاریخی.
نقد مقدمه مصحح رسائل ابن عربی
در این بخش به بیان هفت مورد از موضوعاتی که در کتاب مذکور مشاهده شده است به ترتیب ذیل پرداخته می‏شود:
1-فتح باب این قسمت یعنی اینکه فتوحات مکیه در چه سالی و در کجا نوشته شده است را با کلمات متفکر و فیلسوف معاصر، مرحوم استاد شهید مرتضی مطهری آغاز می‏کنیم، با این جملات:«در هر حال محیی الدین سالها می‏رود در مجاورت مکه و فتوحات خودش را که از یک نظر بزرگترین کتاب عرفانی است در مکه می‏نویسد و به همین مناسبت فتوحات او فتوحات مکیه نامیده می‏شود.» (5)
اما جناب مایل هروی در این مورد چنین نوشته‏اند:«ابن عربی پس از سیاحتهای مکرر و چندین ساله به دمشق رفت و در آنجا مستقر شد و آثار جاودان و مشهور فصوص الحکم و فتوحات مکی را پرداخت، و نیز دیوان شعرش را تدوین کرد و به نگارش آثاری چون عنقاء مغرب و التدبیرات الالهیه و غیره مشغول شد». (صفحه 10)مقدمه)
و در جای دیگر اینگونه نوشته‏اند:«ابن عربی رساله حلیة الابدال را در سال 599 هجری در طائف (نزدیک مکه)به خواهش دو نفر از اصحابش به نامهای عبد اللّه بدر حبشی و ابن خالد صدفی پیش از تألیف فتوحات مکی نوشته است».(صفحه 36 مقدمه)
پس از نقل مذکور چنین معلوم می‏شود که فتوحات در مکه معظمه نوشته شده و این موضوع، دلیل قبلی را منسوخ می‏نماید.
اما در بخش تعلیقات اینگونه می‏خوانیم: «همانطور که از مقدمه رساله حلیة الابدال بر می‏آید ابن عربی در سال 636 در طائف بوده...و لازم به یادآوری است که تألیف آن پس از اتمام تألیف فتوحات مکیه بوده است»(صفحه 193)
با توجه به جمله فوق، معلوم نشد که «حلیة الابدال»قبل از فتوحات مکیه»نوشته شده یا بعد از آن.و در باب شناسایی«فتوحات مکی»چنین می‏خوانیم:«ابن عربی(متوفای 638 هجری قمری) این اثر عمیق عرفانی را...به سال 629 هجری قمری‏ در کعبه معظمه و در 565 باب نوشت و به شیخ عبدالعزیر ابومحمد قرشی اهدا کرد».(صفحه 213)
بدین گونه برای تألیف فتوحات مکیه سه تاریخ ذکر گردیده است:599-636-629 هجری قمری.
لازم به تذکر است که دکتر نصر، فتوحات را مشتمل بر 560 فصل دانسته‏اند (6) ولی استاد مایل، فصول آن را در 565 باب دانسته‏اند.
بنابراین پاسخ به موضوعاتی چون سال تألیف، محل تألیف، تعداد فصول فتوحات مکیه را وا می‏گذایرم بر عهده خود استاد.
2-استاد مایل در بحث:«کنت کنزا مخفیا»اشاره به ده شرح(بصورت سئوال و جواب)نموده‏اند(صفحه 213)ابتذا متذکر می‏شوم نه ده شرح(طبق نوشته خودشان(که سیزده مورد از شرح را آورده‏اند(صفحه 214-216)و در ثانی در سئوال هشتم«اکرمیت انسان به حسب اقربیت اوست چرا انسان اقرب بالله است و اقربیت او به چه جهت است؟»(صفحه 215).
در جواب، چهار دلیل را می‏خوانیم:«اول چیزی که خدا بیافرید از پرتو انوار ذات احدیت خود، روح انسانی بود که3اول ما خلق اللّه روحی»و همه اشیاء را از روح انسانی بیافرید، و چون اولیت ثابت شد اقربیت نیز ثابت گشت.دوم آنکه جمله اشیاء به واسطه انسان موجود شدند از حق، واو موجود شد بی‏واسطه، و هر چه موجود باشد بی‏واسطه، اقرب بود.سوم آنکه همه مکونات به خطاب امر«کن»موجود شدند و نفس انسانی مخمر به تخمیر سبحانی، و این عبارت از دو صفت جلال و جمال است تا از قدرت و ایجاد و از امر تا فعل و صفت تفاوتی عظیم باشد.چهارم تخلیق عالم کبری به شش روز است و تخمیر نفس انسانی به چهل روز، و تأنی از مرتبه الوهیت در تخلیق ذاتی مقتضی کمال حال و عزت و مکرمت این ذات باشد.»(صفحات 215 و 216).
در نظریه فوق چنین ثابت شده است که«رکن باش»از فعل امر صادر شده است ولی«نفس انسانی» از«صفت جمال»، و در این عبارت از دو صفت جلال و جمال یاد شده است، نه از قدرت و ایجاد و همانگونه که حضرت ایشان گفته‏اند:«از امر تا فعل و صفت تفاوتی عظیم باشد»(صفحه 216)و در سئوال بعدی کمی واضح‏تر اینگونه آورده‏اند«حضرت حق تعالی به صفت جمال، هستی عالم را ایجاد کرد».(صفحه 216).
در این آراء عشق به ایجاد(سوای قدرت ایجاد) چنین مورد بحث قرار گرفته که نفس انسانی به واسطه انوار ذات احدیت(دمیدن روح الهی)آفریده شده است، پس نه فعل«امر»که خلقت و آفرینش انسان بر اساس «صفت جمال»قابل تأمل است.(بحث جمال‏شناسی و جمال‏پرستی را وامی‏گذاریم به مقالتی دیگر).
این آراء در رابطه با اندیشه‏های شیخ محمود شبستری(در گلشن راز و حق الیقین)تفاوت و تقابل دارد، زیرا شیخ شبستری(با اشاره به سوره اعراف، آیات 52 و 54)آفرینش را بطور کلی از«کن»و«فیکون» دانسته است در این شعر:
توانائی که در یک طرفة العین
ز کاف و نون پدید آورد کونین
جهان«خلق»و«امر»از یک نفس شد
که هم آن دم که آمد باز پس شد
در آراء شیخ محمود شبستری، خلق و امر، به معنی آفرینش و فرمان است.
در این نظریه خلق و امر اشاره به دو جهان مادی و معنوی می‏باشد.
عالم مادی یا جسمانی به نام عالم خلق نامیده شده و عالم معنوی یا روحانی به نام عالم امر.
فرزانه‏ای چنین شرح نموده:«یعنی این هر دو عالم از یک نفس که عبارت از نفس رحمانی و تجلیات سبحانی در مظاهر کثرت باشد ظاهر شد». (7)
البته بررسی مقایسه‏ای آراء شیخ اکبر و شیخ‏ شبستری محتاج مقالتی جداگانه می‏باشد تا در آن مقایسه، به نوع کیفیت تأثیرپذیری عارفان ایرانی از آراء ابن عربی پرداخته شود.
به هر حال«معمای عالم وجود»و کشف اسرار آفرینش در ارتباط با«معرفت ذات»آفریننده دانا همیشه مورد توجه حکما و فلاسفه و دانشمندان اسلامی بوده است و بیان ریزه‏کاریها و ظرایف آن در ارتباط با شرح و تفسیر لطیف و دقیق آن در حوزه عرفان و تصوف اسلامی جایگاه ویژه‏ای داشته و دارد.
3-استاد مایل ضمن بررسی ناشران افکار ابن عربی در ایران، از فخر الدین عراقی نیز یاد می‏کنند.درباره فخر الدین عراقی گفتنی است که وی از یک سو به تصوف خراسان و از سوی دیگر به آراء ابن عربی توجه بسیار داشته و همچنین وابستگی اولیه‏ای با سلسله سهروردی(در محضر مولانا ذکریا ملتانی در هندوستان)داشته است، که این مجموعه وابستگی تفکر عرفانی را در آثار عراقی می‏توان مشاهده نمود.لیکن جناب مایل نگارش لمعات را بر اساس آراء ابن عربی فرض دانسته‏اند که این نکته چندان مقرون به حقیقت نمی‏باشد، زیرا اساسا نگارش لمعات بر سنن سوانح بوده است.کتاب«سوانح»خواجه احمد غزالی(م 520 ه.)رساله‏ای است در معانی عشق، و رساله لمعات نیز کتابی است در بیان مراتب عشق.
هر چند کتابهای فصوص الحکم و فتوحات مکیه ابن عربی موضوعات عامتری را(نسبت به محتوای سوانح)طرح می‏کنند و هر چند که در این دو اثر درباره عشق الهی مطالبی وجود دارد، ولی این مطالب اساسا با آنچه که از مفاهیم عشق در تک تک جملات لمعات مستفاد می‏شود، مطابقت ندارد(نظرات ابن عربی در بیان عشق مجازی و رابطه آن با عشق حقیقی قابل بررسی می‏باشد).
جناب شیخ فخر الدین عراقی، خود در دیباچه لمعات صراحتا گفته‏اند:«اما بعد، کلمه‏ای چند در بیان مراتب عشق بر سنن سوانح به زبان وقت املاء کرده می‏شود...» (8)
با این وجود استاد مایل در مقدمه خود اینگونه نوشته‏اند:«باری، نخستین عارفان و پیران دیده‏ور که با توجه به آراء ابن عربی در زبان فارسی به تألیف و تصنیف پرداخته‏اند، عبارتند از:فخر الدین عراقی، سعد الدین حمویه، مؤالدین جندی، و سعید فرغانی. فخر الدین عراقی سوای اشعار(که آراء محیی الدینی در آنها جلوه‏ای بارز دارد)رساله لمعات را پرداخت که به حق یکی از نمونه‏های عالی نثر عرفانی در زبان فارسی است و لبّ آراء ابن عربی در فصوص الحکم».(صفحه 19 مقدمه).
البته این اشتباه از جانب سایر متفکران ایرانی نیز سر زده است، نویسنده گمنام مقدمه دیوان عراقی(از همعصران فخر الدین عراقی)-شیخ عبد الرحمن جامی (در نفحات الانس)-دکتر سید حسین نصر(در سه حکیم مسلمان)-دکتر عبدالحسین زرین کوب(در دنباله جستجو در تصوف ایران)-دکتر نصر الله پور جوادی(در نشریه معارف، سال دوم، شماره سوم، اسفند 1364، صفحه 5)-جناب محمد خواجوی(در مقدمه خود بر لمعات)و...از زمره این افراد می‏باشند.
4-استاد مایل در بخش«معرفة رجال الغیب»از مقدمه خود نوشته‏اند:«یکی از اصناف رجال غیب به نظر شیخ اکبر، طایفه‏ای‏اند موسوم به بهادران(مطابق با هفت تنان در الانسان کامل و شرح گلشن‏راز)که بر قلب ابراهیم(ع)اند و جهان را به هفت بهره قسمت کرده‏اند.(صفحه 50 مقدمه).
در رابطه با اشاره فوق به«هفت تنان»در«شرح گلشن راز»گفتنی است که:
اولا-چنین جمله‏ای در کدامیک از شروح نگاشته شده بر گلشن راز درج شده است.زیرا تاکنون چندین شرح از گلشن راز در ایران و پاکستان و هندوستان چاپ شده است و اشاره به نام کامل شرح یا شارح ضروری‏ می‏نماید.
در ثانی-در گلشن راز نیز از«هفت آسمان»به تعبیر «سبع المثانی»یاد شده است، در این شعر جناب شیخ شبستری:
پس از وی، جرم‏های آسمانی است
که در وی، سوره«سبع المثانی»است (9)
یا در جایی دیگر می‏فرماید:
بقا حق است و باقی جمله فانی است
بیانش جمله در«سبع المثانی»است (10)
حقیر با تمام تفحص در نسخ مختلف گلشن راز، بحثی در باب«هفت تنان»را نیافتم.
5-مصحح محترم درباره رساله«نقش الفصوص»دو صفحه توضیح داده‏اند(صفحات 51 و 52 مقدمه)و از ترجمان آن رساله بصورتی غیر صریح نام برده‏اند:
«به هر حال، همان گونه که گفتیم، ترجمه«کرمانی» ترجمه‏ای است دور از اصل...»(صفحه 52 مقدمه)
در اینجاست که متوجه می‏شویم ترجمان آن شاه نعمت الله ولی می‏باشد.(صفحه 81)
البته در صفحه 51 در مورد ترجمه نقش الفصوص توسط جامی و شاه نعمت اله ولی کرمانی صحبت شده است ولی درباره اینکه ترجمان نقش الفصوص در کتاب حاضر کیست(بدانگونه که نقل شد)اشاره‏ای نشده است.لازم به ذکر است که از مشخصه‏های آثار منثور جناب سید نورالدین نعمت الله ولی شاهد آوردن ابیاتی است در زیبایی بیان و تسهیل معانی کلام.که در این ترجمه هم، خودنمایی می‏کند.
ضمنا اشعاری که در میان ترجمه نقش الفصوص از شاه نعمت الله ولی دیده می‏شود در دیوان ایشان دیده نشد.
6-در بخش تعلیقات از«سیدنا ابا حامد»بعنوان استاد ابن عربی نامبرده شده:«ابن عربی او را سید و سرور خود می‏خواند و بی‏تردید یکی از استادان یا یاران دیده‏ور و نزدیک اوست...و هم در فتوحات از او یاد می‏کند که دلیل پیوند معنوی ابن عربی با این شخص است.»(صفحه 227)
لیکن طبق نگاشته دکتر نصر، استاد و مرشد ابن عربی، شخصی بوده است بنام«ابو مدین اندلسی». (11) و چون عمده مطالب و آثار ابن عربی در دسترس نمی‏باشد، شناخت واقعی استاد معنوی ابن عربی میسر نشد.
7-بخش تعلیقات کتاب، بر طبق معمول همیشگی-که از آثار تصحیحی استاد مایل سراغ داریم- بر کتابهای عرفانی از موضوعات بدیع و عمیق‏تری گفتگو می‏کند و بر آگاهیهای خوانندگان در موضوعات مشکل عرفانی افزوده و راه تسلط آنان را بر مطالب کتاب هموار می‏نماید.
لیکن در بعضی از مطالب این بخش، مطالبی مشاهده می‏شود که معلوم نیست از عدم دقت ادیتورها و یا حروفچینان محترم است یا از مصحح گرانقدر، به هر حال معمولا توضیحات این بخش، ضمن حل غوامض مباحث سنگین و تخصصی کتاب، با چند اشکالی که موجود می‏باشد بر اعتبار تصحیح اثر می‏گذارد.
مثلا در صفحه 50 مقدمه درباره«معرفة رجال الغیب»چنین آمده است:«به هر حال، بحث پیرامون اصناف اولیاء و رجال غیب در تصوف و عرفان اسلامی بحثی است بسیار دقیق، و با آنکه رجال وجهه غیبی و روحانی محض دارند جسمانیت آنها نیز مورد نظر مشایخ صوفیه است.در این خصوص عزالدین نسفی، مؤید الدین جندی، علاء الدوله سمنانی، محمد لاهیجی، چرخی، و حتی مورخانی چون حمد الله مستوفی، بحث کرده‏اند که بررسی و قیاس نقد آنها در این مقدمه میسور و مقدور نیست.»
و در پاورقی همان صفحه چنین می‏خوانیم:«اگر مجال باشد نص گفتار عارفان مذکور را، تحت عنوان پیوست، پس از تعلیقات این کتاب خواهیم آورد، ان شاء الله تعالی».
اولا-در جمله فوق نام عزیز الدین نسفی صحیح است نه«عز الدین»ثانیا-تحت عنوان«پیوست»در کتاب بخشی موجود نمی‏باشند.ثالثا-در بخش تعلیقات، نامی و نشانی و اطلاع کافی موجود نمی‏باشد، و تنها چند خط توضیح داده شده است:«در سلسله مراتب رجال که طبقات و اصناف اولیاء را تشکیل می‏دهند در نگاشته‏های صوفیه اقوالی گوناگون آمده است...باری این بحث(که به لحاظ شناخت اندیشه صوفیه حایز اهمیت است)از حد و حوصله این تعلیق بدور می‏نماید در حدی که اسامی و القاب مزبور روشن گردد و نیز پایگاه آراء ابن عربی در این خصوص با آراء دیگران معین شود، بحثی کوتاه در مقدمه همین مجموعه(بخش مربوط به رساله معرفة رجال الغیب) کرده‏ایم و پاره‏ای از نصوص تاریخی را آورده‏ایم، به تکرار آنها حاجت نمی‏بینیم و خواننده ارجمند را به آنجا ارجاع می‏دهیم.»(صفحه 212)یعنی از مقدمه به پاورقی، از پاورقی به بخش تعلیقات و از تعلیقات مجددا به مقدمه ارجاع شده است.
در پایان این مقالت، لازم به تذکر است که موارد فوق از ارزش و منزلت کار استاد مایل نمی‏کاهد، امید است که موارد اعلام شده، در صورت پذیرش در چاپهای بعد مورد بازبینی و بررسی و اصلاح قرار بگیرند.
با آرزوی فعالیت‏های بیشتر ایشان در چاپ آثاری دیگر و طول عمر توأم با سلامت برای حضرتشان.
یادداشتها:
1-نصر، سید حسین، سه حکیم مسلمان، ترجمه احمد آرام، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی، چاپ چهارم، 1361، ص 133.
2-کلیات اشعار شاه نعمت الله ولی، با سعی و با مقدمه دکتر جواد نور بخش، تهران، انتشارات خانقاه نعمت اللهی، چاپ چهارم، 1358، ص 794 و 800.
3-درباره تأثیر آراء ابن عربی بر عارفان و صوفیان ایرانی رک:مقدمه استاد کیوان سمیعی بر شرح گلشن راز لاهیجی.و در پاره‏ای از مطالب کتاب«تماشاگه راز»(عرفان حافظ)استاد شهید مرتضی مطهری.و نیز رک:سه حکیم مسلمان، به قلم دکتر سید حسین نصر(انتشارات کتابهای جیبی).محیی الدین ابن عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، به قلم دکتر محسن جهانگیری (انتشارات دانشگاه تهران).مقدمه الجانب الغربی، به قلم استاد نجیب مایل هروی(انتشارات مولی).فلسفه و فلسفه ستیزی در تمدن اسلامی، به قلم راقم(کیهان اندیشه، شماره 19).
4-از منشآت مرحوم پدرم شادروان ایوب صاحب اختیاری عارف و شاعر معاصر(1298-1367 شمسی)در مبحث«رابطه معنوی میان آراء ابن عربی با عارفان ایرانی».
5-تماشاگه راز(عرفان حافظ)، شهید مطهری، انتشارات صدرا، ص 58.
6-سه حکیم مسلمان، ص 116.
7-حواشی و تعلیقات گلشن راز، به سعی و قلم دکتر جواد نوربخش کرمانی، تهران، انتشارات خانقاه نعمت اللهی، چاپ اول، 1355، ص 67.
8-کلیات آثار عراقی(لمعات)به کوشش استاد سعید نفیسی، تهران، انتشارات کتابخانه سنائی، چاپ اول، 1335، ص 328.لمعات چاپ محمد خواجوی، تهران، انتشارات مولی، چاپ اول، 1363، ص 45.
9-مجموعه آثار شیخ محمود شبستری، به اهتمام دکتر صمد موحد، تهران، انتشارات کتابخانه طهوری، چاپ اول، 1365، ص 75.
10-همان مأخذ، ص 95.
11-سه حکیم مسلمان، ص 106.

تبلیغات