لزوم بازنگری در فقه
آرشیو
چکیده
متن
آقای علی حجتی کرمانی، به سال 1316 شمسی در کرمان تولد یافت، پس از تحصیلات ابتدایی و متوسطه، در حوزههای علمیه نجف و قم به فرا گرفتن علوم اسلامی پرداخت و از محضر اساتیدی چون آیات عظام بروجردی، حضرت امام خمینی، محقق داماد، حائری، علامه طباطبائی و...بهرهها برد. ایشان حدود 30 جلد کتاب تألیف و یا ترجمه نموده است، از جمله:اسلام آئین زندگی، اسلام و تبعیضات نژادی، متد دیالکتیک مارکسیستی، عصر امتیاز ماشین، تشیع مولود طبیعی اسلام، لبنان، در پیرامون جمهوری اسلامی، تاریخ و علوم قرآن، 14 مقاله، عقل و احساس، از بردگی روم قدیم تا مارکسیسم، اسلام و فرهنگ قرن بیستم، فاجعه تمدن و رسالت اسلام.ایشان هم اکنون در دانشکده الهیات و معارف اسلامی به تدریس اشتغال دارند.
در بیست و دومین شماره کیهان اندیشه بحثی درباره متدهای تحقیق در فقه از سوی دانشمندان و مدرسین حوزه علمیه قم مطرح شد که مورد استقبال دانشپژوهان علوم دینی قرار گرفت، مقاله ذیل با توجه به آن مباحثه نگارش یافته است.
گمان ندارم پس از آن همه بحثها و پژوهشهای کشاف و مشروح پیرامون «ضرورت تحول و شکوفایی در فقه اسلامی»در یک سال اخیر، بویژه نظرات مترقی و رهگشای حضرت امام خمینی(قدس سره)درباره پویایی و نشاط و تحرک«فقه سنتی»و ضرورت توجه و عنایت دقیق به عناصر«زمان و مکان»در تحقیقات و اجتهادات فقهی، هنوز برای کسی این ابهام وجود داشته باشد که میبایست هر چه سریعتر و بهمراه تحولات روزمره جهانی و در راستای تغییر و تحولات عمیق و همه جانبه در متدهای آموزشی حوزههای علمی(فقهی)، فقه را از کلمه عام سابق بدر آورد و به تناسب نیازهای جدید جوامع بشری آن را به «فقه سیاسی و حکومتی»، «فقه اقتصادی»، «فقه عبادی»و...تبویب نمود.
و نیز گمان ندارم که در این روزگار، روزگار حاکمیت«ماشینیسم»و دگرگونی صنعتی و دوران نفوذ مکتبهای فلسفی و فلسفههای سیاسی، باز هم این ابهام و تردید وجود داشته باشد که مجتهدان امروز میتوانند بدون دارا بودن یک«اندیشه سیاسی»و یا«فلسفه سیاسی»به تجزیه و تحلیل یک«فقه سیاسی»ناب و مرزبندی شده موفق گردند.
...بهر حال در رابطه با مباحث مطروحه در کیهان اندیشه، درباره فقه، جهت گریز از تکرار مکررات و نیز پرهیز از تفصیل ممل و همچنین بررسی آنچه را که در این رابطه و در این مجال و زمینه اصل میدانم، تنها به گفتاری درباره اصطلاح«فقه سنتی و فقه پویا»بسنده نموده، معتقدم که عنایت راستین و توجه جدی به ابعاد و زوایای این گفتار در رابطه با توقف علمی و یا رکود فقهی در جامعه شیعی مذهبمان ما را به بسیاری از خلأهای موجود و نابسامانیهای ملموس واقف ساخته و به ضرورت بحث و تحقیق و پژوهش هر چه سریعتر و هر چه جامعالاطرافتر پیرامون آنچه را که در«کیهان اندیشه»آمده است، متنبه میسازد...
درباره اصطلاح«فقه سنتی و فقه پویا»باید عرض کنم که این تقسیمبندی یک تقسیمبندی جعلی و مصنوعی و شعارگونه است و از هیچ رو با عینیتهای خارجی مطابقت ندارد.ما در خارج دو فقه نداریم که یکی سنتی باشد و دیگری پویا، تنها یک فقه داریم، آنهم«فقه سنتی»که تبلور آن در کتاب عظیم و گرانقدر«جواهر الکلام»تألیف فقیه متتبع مرحوم شیخ محمد حسن نجفی (معروف به صاحب جواهر)عینیت یافته است و لذا گه گاه از«فقه سنتی»به«فقه جواهری»نیز تعبیر میشود.
ما بر این باوریم که اگر با همین فقه سنتی، با همه اصول، متدها و شیوههای ثابت و متغیری که دارد، درست برخورد شود و برداشتها و تحلیلها و استنباطات مجتهدان ما از آن درست باشد، اندیشه و بینش آنان از محدوده اسلوبها و شیوههای قرون گذشته خارج شده و در مسیر اجتهاد از بهرهگیری صحیح از عناصر«علم و زمان و مکان»نهراسند و در حقیقت عالم به زمان و آگاه به عصر خود باشند، فقه مزبور از چنان غنا و پویایی و تحرکی برخوردار است که قادر است جوابگوی نیازمندیهای انسانها در پهنه همه قرون و اعصار باشد...
بنابراین بجای تقسیم غیر واقعی فقه به«سنتی و پویا»بهتر و واقعیتر آن است که«فقیه»را به دو گونه تقسیم نمائیم:«فقیه پویا»و«فقیه سنتی».
«فقیه پویا»که دارای اندیشهای زنده و بینشی متحرک است چونان هر فقیه و مجتهد دیگری کتاب جواهر را پیش رو دارد و در استنباطات فقهی خویش به منابع(کتاب و سنت و عقل و اجماع)مراجعه میکند و با ابزار علم اصول به استدلال و نقض و ابرام میپردازد، با این تفاوت که خود را فرزند زمان خویش میداند و در فضای عصر خویش تنفس میکند، روح زمان را درک کرده و از تحولات و دگرگونیها و نیازهای نو به نوی عصر خود خبر دارد و از نفوذ علم بر تمامی شئون ملتها آگاه است و از بهرهوری صحیح از دو عنصر سرنوشتساز «زمان و مکان»ترسی بخود راه نمیدهد.
و نیز از طرفی به این واقعیت ناب واقف است که اصول و بنیادهای همین فقه قرنها قابلیت و شایستگی خود را در انعطاف و تطبیق با احتیاجات ملتهای مختلف که دارای فرهنگ و تمدنی متفاوت نیز بودهاند، نشان داده است.
از جمله وجود عنصر«عرف»از نظر فنی این مکتب فقهی غنی را در درجه و سطحی قرار داده است که با نیازمندیهای ملل متنوع در هر زمان و مکان و با هر درجه از تمدن، سازگار میباشد...
و بالاخره«فقیه پویا»فقه سنتی(فقه جواهری)را هماره پویا و متحرک و زنده میداند ومنابع زلال و سرچشمههای لایزال آن را موجب ایجاد راه حلهای متناسب با اوضاع و احوال زمان و با باز بودن راه اجتهاد همه رویدادها و دگرگونیها را در این سیستم فقهی غنی قابل هضم میداند...
وی در تجزیه و تحلیل شیوه اجتهاد و مکانیسم فقه اسلامی و انطباق آن با نیازمندیهای زمان و مقتضیات عصر، تغییر و تحولات را نشأت گرفته از محتوای ذاتی فقه سنتی دانسته، نه از میراثهای حقوقی و فرهنگی بیگانه و تحمیلی.و لذا هیچگاه حکمی به«غیر ما انزل الله»نخواهد داد، چه بر مبنای اصل ارائه شده از امام صادق(ع)«علینا ان نلقی الیکم الاصول و علیکم ان تفرعوا»، خود مکانیسم تغییر و تحول حکم خداوندگار است.
«فقیه پویا»میکوشد از احکام واقعی و ظاهری و از تقسیم حکم واقعی به عناوین اولی و ثانوی و از مصلحت شخصی و مصلحت نوعی و قواعد و اصولی چونان اصل ع دم عسر و حرج، قاعده لا ضرر و قاعده تسلیط جنبه مترقی انعطافپذیری فقه اسلامی را بنمایاند و حقوق اسلامی را با تحولات و مقتضیات اجتماعی و سیاسی، منطبق و سازگار سازد و از این اصول و قواعد مترقی نه تنها در بعد فردی و عبادی که در ابعاد اجتماعی و سیاسی و اقتصادی مبتنی بر تکنیک و ماشین بهره گیرد.
ولی با کمال تأسف«فقیه سنتی»با وجود دارا بودن مراتب علمی و تقوای عملی، گویا در جوی غیر از فضای عصر خویش تنفس میکند و مایل است همان سبک و شیوه«جامع عباسی»زمان شاه عباس را حفظ کرده و در همان محدوده بیاندیشد و استنباط کند!
او از بیم در غلطیدن در وادی هلاکتبار«التقاط»حاضر نیست در مسیر اجتهادات فقهی خویش به عناصر«علم و زمان و مکان»بها داده و از این زمینهها در راه شناخت هر چه گستردهتر و عمیقتر موضوعات مستحدثه احکام بهره گیرد.
«فقیه سنتی»علیرغم این واقعیت که اجتهاد یک فن تطبیق و انطباق میباشد و شالوده آن بر این پایه استوار است که موضوعات جدید و مسائل مستحدثه با اصول کلی فقه تطبیق داده شده و از مجرای استنباط، فقه در بعد فردی و اجتماعی بسط و توسعه پیدا کند.
و این است سر ادعای جاودانگی اسلام و دعوی عدم اختصاص آن به نژاد و ملتی ویژه و یا زمان و مکانی خاص.
علیرغم همه این واقعیتها وی چندان تمایلی به بررسی و درک مسائل زمان خود ندارد و در صدد استنتاج و استنباط احکامی که مربوط به موضوعات بدیع و مسائل جدید میباشد، نیست.و اگر احیانا و گاه و بیگاه در زمینه مسائل زمان به کنکاشی فقهی بپردازد، از اینکه نتیجه اجتهاد وی به نابودی فرهنگ و تمدن جدید منجر خواهد شد و ارتجاع و دوران حجر را احیاء خواهد نمود، ابایی ندارد!
ارزیابی عوامل این جمود و تحجر که متأسفانه قرنها منجر به رکود و توقف فقه اسلامی گشت مستلزم تجزیه و تحلیل دقیق و همه جانبه زمینههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیکی آن در داخل و خارج جوامع اسلامی است که از حوصله این مقال مختصر بیرون است.اما بطور اختصار تذکار این سابقه تاریخی ضروری است:
روحانیت شیعه پس از یک دوره نفوذ و قدرت روزافزون، به یکباره در برابر هجوم اقتصاد ماشینی و سیاست غربی و تغییر رژیم از استبداد به مشروطه قرار گرفت و خود را باخت و کنار نشست، و به دلایلی اغلب منفی، در مورد تحولات زمان انزوا پیشه ساخت و از اظهار نظر در زمینه مسائل جدید اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خودداری نمود و بجای مسلح شدن به سلاح زمان، به یک سلسله مبارزات منفی و تحریمها بسنده نمود.
و از«اجتهادی»که خود امتیاز و افتخاری بود، بویژه از دوران تحولات صنعتی و علمی اروپا(بجز در موارد بسیار نادری)در مسیر تحول و شکوفایی فقه اسلامی و توسعه آن در تمامی شئون زندگی مردم بهرهای گرفته نشد و لذا حکومت، مستقل از مذهب اداره امور کشور و ملت را بدست گرفت، دین از سیاست جدا شد و دخالت در شئون حکومتی و سیاسی بعنوان یک«ضد ارزش» جعل و تبلیغ گردید، اغلب خوبان و پرهیزگاران و مجتهدان متقی به کناری رفتند و تعدادی افراد غیر متقی، بیسواد و وابسته بعنوان«روحانیون سیاسی» معرفی شدند.
و لذا کتب فقهی و رسالههای عملیه هم فارغ از سرنوشت زندگی اجتماعی و حیات سیاسی«امت اسلامی»، در محدوده مسائل عبادی و برخی از معاملات(آنهم به سبک هزار سال قبل)بدون هیچگونه تغییر و تبدیل، باقی ماند و نمونه کار این بود و هم اکنون نیز با اندک تفاوتی هست که مراجع و مجتهدان بعدی بر«جامع عباسی»شیخ بهایی و«صراط النجاة»شیخ مرتضی انصاری و «منهج الرشاد»شیخ جعفر شوشتری و«ذخیرة المعاد»شیخ زینالعابدین مازندرانی و اخیرا بر«توضیح المسائل»آیة اللّه بروجردی، حاشیه بزنند، آنهم معمولا با تبدیل«علی الاحوط»به«علی الاقوی»...
رسالههای عملیه به سبکی نگاشته شده است که اگر کسی تاریخ تحریر آنها را نداند گمان میکند آنها را برای جامعه اسلامی پیش از رنسانس و انقلاب صنعتی اروپا و پیدایش«ماشینیسم»نوشتهاند!چون در این کتابهای فقهی درباره مالیات امثال برنج، قهوه، چای، پنبه، چغندر، مرغداری، کشت دانههای نباتی، کشت نباتات طبی جهت استفاده در صنایع داروسازی و...ذکری نرفته است.
و روشن نشده است که مثلا حکم مواد و پدیدههایی از قبیل صنایع پتروشیمی، صنایع ماشینی روزافزون که تمامی شئون زندگی بشر امروز را در بر گرفته است، صنایع نفت، وسائل نقلیه از قبیل اتوبوس، راه آهن، هواپیما، کشتی، و پدیدههای دیگری از قبیل بهداشت، بانک، تشریح و تحدید نسل و...چیست؟
و یا فقهای عالیقدر ما تا پیش از پیدایش تحولات اجتماعی و اقتصادی دو قرن اخیر مقررات جالب و افتخارآمیزی درباره«اجاره»از اصول فقه اسلامی استخراج نمودهاند که شایسته بسی تحسین و تقدیر است، ولی بسیاری از آنها امروزه دیگر قابل عمل نیست، مثلا آنها میگویند:«مورد اجاره ممکن است شئ، حیوان و یا انسان باشد.»
این جمله در اعصار قبل از دگرگونیهای دو قرن اخیر در زمینههای اجتماعی و صنعتی و علمی و پیدایش نظامهایی پیرامون مسأله کار و کارگر، قابل اجرا بود، ولی امروز هر کدام از آنها احکام جداگانهای دارد.
حقوق کار و بیمههای اجتماعی کارگران با مسائل زیادی که در قبال کار کارخانهها وجود دارد(از قبیل ساعات کار، سن کارگر، کار شب، کار زنان و اطفال، حوادث ناشی از کار، نقش سندیکاها، اعتصاب، فشار طبقه کارگر در جلب توجه افکار عمومی، بحرانهای اقتصادی و عوامل پدید آورنده آن، سازمانهای بینالمللی کار و...)همه و همه جای مقررات محدود«اجاره انسان»را گرفته است.
و یا فقهای بزرگوار ما در باب«شرکت»پژوهشهای مبسوط و گستردهای را ارائه دادهاند ولی همه آنها مربوط به شرکتهایی است که قبل از تحولات صنعتی و پیدایش ماشین در دنیا معمول بوده است.
زندگی ماشینی ناگزیر ملاکها و معیارهای دیگری را میطلبد و دیگر نمیتوان به همان ملاکهای کهن بسنده نمود.اجاره«اشیاء و حیوان»در حقوق هوایی و فضایی بینالمللی و حقوق دریایی بینالمللی، مقررات و جرایم مربوط به راهآهن، هواپیما و غیره با مباحث اجاره«اشیاء و حیوان» مورد بحث در کتب فقهی ما تفاوت بسیار دارد.
احکام مربوط به شرکتهای تجاری و غیر تجاری مدرن، کارتلها و تراستها و مسائل و بحرانهای ناشی از آنها در رسالههای فقهی ما بچشم نمیخورد و نیز بسیاری از عناوین و مواد و مسائل و موضوعات و قراردادهای جدید که هر روز و هر ساعت مردم با آنها سر و کار دارند.
حال اگر پیش از انقلاب اسلامی مردم ایران، عذر و بهانه مورد ابتلا نبودن، در عدم طرح بسیاری از مسائل قابل توجیه و قبول بود، امروز نیست.باید هر چه سریعتر و تا دیر نشده پیش از هر بازسازی، به بازسازی«فقه اسلامی»بپردازیم و توقف و جمود چندین قرنه را جبران کنیم و با تحرک و پویایی و شکوفایی هر چه گسترهتر فقه از تراکم قصورها و تقصیرها که جمود و بیحرکتی را به درازا کشیده است، خود را نجات بخشیده و این حربه را از دست دشمنان اسلام بگیریم که میگویند:سنگینی و پیچیدگی دائم التزاید مسائل و مشکلات اقتصادی و حقوقی عصر حاضر، اساسا نمیتواند در این نظام حقوقی و سیستم فقهی قابل حل باشد.