بررسی تحلیلی روش شناسی هرمنوتیکی رویکرد تفسیری به دین و فرهنگ (با نظر بر آرای دین شناسانه ی کلیفورد گیرتز)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر به این پرسش که روش انسان شناسی تفسیری کدام است و رویکرد اصلی این دیدگاه در بررسی پدیدارهای انسانی بالأخص پدیده های دینی چه چیزی است می پردازد و ضمن نظر بر ماهیت انسان شناسی تفسیری و ارائه تعریفی جامع از این دیدگاه به تبیین بن مایه های آن در ساحت فلسفی می پردازد. روش این نوشتار مبتنی بر رویکرد توصیفی تحلیلی و در مواردی تحلیل محتوایی است. انسان شناسی تفسیری یا نمادین از شاخه های انسان شناسی فرهنگی آمریکایی است که در قرن بیستم در آمریکا پا به عرصه ظهور گذاشته و با ارائه تعریف خاصی از فرهنگ بر فهم معنا از خلال نمادها و آیین ها تأکید دارد. مقاله با اشاره کوتاهی به چیستی رویکرد انسان شناسی تفسیری کلیفورد گیرتز -مهم ترین نماینده رویکرد تفسیری- و تعریفی که وی از فرهنگ و دین ارائه می کند، در بخشی تفصیلی ابتنای این رویکرد بر هرمنوتیک فلسفی و تقابل آن با رویکردهای پوزیتویستی در علوم انسانی را نشان داد و وجوه مختلف این تقابل و ابتنا را کاویده و نشان می دهد که گیرتز به عنوان یک مردم شناس و دین شناس فرهنگی با الهام از اصول هرمنوتیکی، به تأویل و فهم معنای دین و فرهنگ روی آورده و رویکرد تفسیری خویش در دین شناسی و مردم شناسی را با الهام از این مبانی قوام بخشیده است. درواقع با تعریف فرهنگ به مثابه یک متن، عناصر هرمنوتیکی چون تمرکز بر تأویل و معنا، تأکید بر تاریخ و هستی تاریخی، تمرکز بر وجوه درونی تجربه آدمی و روش های درونی، تأکید بر مؤلفه های زبانی و نماد و نشانه، فهم در سایه ی ارجاع جزء به کل و کل به جزء به اضمار و تصریح، مبنای منظر گیرتز در مطالعات فرهنگ و دین است.