کارکرد معناشناسی « تقابل » در حکایتی از تاریخ بیهقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۴
267 - 302
حوزههای تخصصی:
به باورساختارگرایان تمامی پدیده ها به نظامی ساختاری تعلّق دارندکه عناصرو اجزای سازنده آن ها با یکدیگرارتباطی منسجم و تعاملی هدفمنددارند وفهم این ارتباط تنهاازطریق کشف تفاوت ها میسّراست. از مهم ترین این رابطه ها تقابل های دوگانه است. تقابل های معنایی از فروع تقابل های دوگانه درسطح واژه است که درآن واژه، با توجه به جفت متضادّخودمعنا می یابد. بار ارزشی قطب ها در تقابل های معنایی مهم و اغلب یکی دارای بار منفی و دیگری مثبت است. حکایت «هارون الرشید و دو زاهدِ»تاریخ بیهقی در زمره شاخص ترین روایات این کتاب است.این حکایت از تقابل معناییِ کلانِ «زهد ریایی / زهد راستین» تشکیل شده و به مددتقابل های معنایی خُرد همچون «طمع / قناعت»، «فقر / ثروت» و «توکّل / ترس»، تقویت شده است. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی تحلیلی درپی استخراج انواع تقابل های معنایی و تبیین جایگاه و کارکرد آن ها درروایت مذکور است.حاصل آنکه بیهقی آموزه های زهد رادو دسته کرده و برای تفهیم هریک،از تقابل های معنایی متناسب استفاده کرده است. دسته ای از مفاهیم همچون: « فقر و یا عدم ارتباط با حکّام وقت» به زعم او اساسی تر است. بنابراین از «تقابل مکمّل» که متضمّن معنای قطعیّت و صراحت است استفاده کرده؛ بدین معنا که می بایست این آموزه ها بی چون و چرا پذیرفته شود.امّا دسته ای از مفاهیم همچون:«گریه،مصاحبت خلق و کمیّت نماز»؛را فرعی دانسته بنابراین از تقابل های معنایی «مدرّج و ضمنی»استفاده کرده است.تعداد بیشتر تقابل های معنایی مدرّج و ضمنی درمتن نشانگر آن است که بیهقی به زهدِهمراه با تساهل و انعطاف متمایل تر است ودر تقیّدیا عدم تقیّد به مفاهیم فرعی آن به مخاطب آزادی عمل بیشتری داده است.