تحلیل انتقادی نسبت دانش و ارزش در دیدگاه عبدالکریم سروش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رابطه دانش و ارزش یکی از مباحث در حوزه فرا اخلاق به شمار می رود؛ سروش نظریه جدایی دانش از ارزش را مطرح کرده است و این مقاله با هدف احصای عوامل زمینه ساز طرح این نظریه از سوی سروش و به روش توصیفی- تحلیلی، انجام گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد، پنج عامل سبب شد تا سروش این ایده را مطرح کند: تبعیت از پوپر و تأثیرپذیری از پوزیتیویست ها در تعریف علم و تمایز علوم؛ اعتقاد به اینکه استنتاج «باید» از «هست»، با قواعد منطق ناسازگار است؛ باور به اینکه ارزش ها، اعتباریات محض هستند؛ اعتقاد به اینکه اخلاق علمی، اخلاقی بی هویت است؛ اعتقاد به اینکه اخلاق علمی، با جبرگرایی ملازمه دارد. نتایج تحقیق نشان می دهد، می توان «باید»ها را از «هست»ها استنتاج کرد؛ قائل شدن به وجود پیوند میان دانش و ارزش، منجر به جبرگرایی و بی هویتی اخلاق نخواهد شد، بلکه می توان با تکیه کردن بر حقایق (هست ها)، به اخلاق هویت بخشید؛ مفاد بایدونبایدهای اخلاقی درواقع همان ضرورت بالقیاس است که میان فعل انسان و نتایج فعل او برقرار می شود؛ علم، هم شامل دانش تجربی است و هم شامل دانش عقلی، عرفانی، نقلی و فلسفی و تعریف علم می تواند معارف غیرتجربی را نیز دربربگیرد.