بررسیِ انتقادی ماهیّتِ «قصد» از دیدگاه دونالد دیویدسُن و صدرالمتألّهین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴
173 - 194
حوزههای تخصصی:
مسئله اساسیِ این پژوهش بررسی و واکاویِ تعریفِ «قصد/عمد» در فلسفه ی دیویدسُن و صدرالمتألّهین و هدف از آن تمایزِ «کُنشِ قصدی» از «غیرِقصدی» است. روشن شدنِ ماهیّت این کُنش و تعریفِ دقیقِ آن، در حکمتِ عملی و علومی همچون فقه، حقوق و اخلاق حائزِ اهمیّت است؛ زیرا موضوعِ این علوم، «کُنشِ قصدی» یا همان «عمل» است. دیویدسُن «قصد» را یک حالتِ ذهنیِ مستقلّ نمی داند و آن را به «علیّتِ باور و میل در نسبت با انجامِ یک عمل» تحویل می کند؛ بنابراین یک فعل، قصدی است اگر و تنها اگر معلولِ میل و باورِ عامل باشد. صدرالمتألّهین نیز در بابِ «قصد» تحویل گراست امّا برخلافِ دیویدسُن «کُنشِ قصدی» را عملی ناشی از «اراده و آگاهیِ مرتبه دوّمِ عامل به غرضِ فعل» می داند. نتایجِ این پژوهش که بر اساسِ روشِ توصیفی - تحلیلی و از طریقِ تحلیلِ لوازمِ منطقیِ مفهومِ «قصد» به دست آمده است نشان می دهد تعریفِ دیویدسُن بخاطرِ اشکالاتی همچون «عدمِ تحویلِ میل به اراده» و «اشکالِ انحراف در سلسله ی علّی» مانعِ اغیار نیست؛ در نتیجه تعریفِ صدرالمتألّهین از «قصد» و «کُنشِ قصدی» قابلِ دفاع تر از تعریفِ وی است.