موانع ترمینولوژیک همکاری میان رشته ای تاریخ با مطالعات قرآنی و راهکار برون رفت از آن
حوزه های تخصصی:
در یک سازوکار میان رشته ای، تعاملی در سه بعد اصطلاح شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی می بایست رخ دهد. ناظر به ترتیبی که در میان این سه بعد وجود دارد، می بایست که تمامی گام ها به درستی برداشته شود؛ زیرا بروز خطا در هر بخش قابلیت تسری به گام های دیگر را داشته و در نهایت موجب شکل گیری پیوندهایی غیراصولی در یک مطالعه میان رشته ای می شود. از میان سه سطحی که به آن ها اشاره شد؛ موفقیت در رسیدن به زبانی مشترک، اصلی ترین مسئله ای است که در همان آغازین گام های یک مطالعه میان رشته ای می بایست مدنظر قرار بگیرد. چرا که عدم توفیق در این زمینه موجب شکل گیری برداشت هایی مختلف از مفاهیم می شود و بدین سبب شاهد پیشروی پژوهش تا مرز نافهمی برای خوانندگان اهل فن می گردیم؛ بررسی اصطلاح «تاریخ» و درک های مختلفی که از آن در گفتمان های مختلف وجود دارد می تواند نمونه ای روشن برای تبیین این موضوع به حساب بیاید؛ در بسیاری از مواقع تلقی قرآن پژوهان مخصوصا عالمانی که در دوران حاضر قرار دارند از اصطلاح «تاریخ» با تلقی مورخ متفاوت است. این تلقی متفاوت به صورت مستقل سوء تفاهم هایی جدی را پدید می آورد که گاهی موجب بی اعتباری یک پژوهش قرآنی تاریخی نزد اهل تاریخ می شود. این پیشامد حاکی از نیازمندی دوباره به بازخوانی اصطلاح «تاریخ» و رسیدن به درکی مشترک از آن است. بدین سبب مقاله پیش رو قصد دارد با روش گفتمان کاوی معانی تاریخ، اولاً، ناهمگونی این اصطلاح را نشان داده و بدین نحو مانعی که در تعامل میان رشته ای تاریخ و مطالعات قرآنی وجود دارد را تبیین کند و ثانیاً، با ارائه راهکاری اصطلاح شناختی تلاشی در جهت از میان بردن این اختلافات کند.