بررسی رویارویی الاهیات سیاسی با فرهنگ مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۵ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
206 - 187
حوزه های تخصصی:
الاهیات سیاسی جدید با متفکران مهمی مثل یورگن مُلتمان، یوهان باپتیست مِتس و دوروتی زُئِلِه در نیمه دوم سده بیستم پا به عرصه الاهیات مسیحی گذاشت. این الاهیات را بیشتر از وجه سیاسی آن می شناسیم. با این حال، مقاله حاضر با روشی توصیفی تحلیلی به بررسی رویارویی این سه شخصیت مهم الاهیات سیاسی با فرهنگ مدرن پرداخته است. آنچه این مقاله قصد دارد نشان بدهد آن است که الاهیات سیاسی نگاه انتقادی و معترض به بعضی از وجوه فرهنگ مدرن دارد، گرچه چنین نگاهی بنا به تعریف این الاهیات ذاتی آن نیست. از وجه معرفتی نقد متألهان سیاسی را به «الاهیات مرگ خدا» و به اصطلاح الاهیات سکولار شاهدیم؛ الاهیات مرگ خدا نقدهایی اساسی به مفهوم خدا در الاهیات مسیحی داشت و در طرف مقابل طرح بعضی از اندیشه های الاهیاتی از جانب الاهیات سیاسی، نظیر تأکید بر فرجام شناسی مسیحی، اساساً کمتر به دلیل اهمیت سیاسی و شبه مارکسیستی آن و بیشتر برای بازتعریفی از مفهوم خدا و بردن آن به انتهای تاریخ بود تا آن را از تنگنای عقلانیت انتزاعی معاصرشان رها سازند. این الاهیات همچنین بر زبان روایی و دعایی و توانمندی آن برای ارایه تصویری واقعی تر از مفاهیم الاهیاتی، در مقایسه با زبان انتزاعی و عقلانی مدرن، تأکید دارد. از وجه فرهنگی نیز الاهیات سیاسی به تأثیرات فرهنگ بورژوایی برآمده از سرمایه داری بر الاهیات مسیحی اعتراض دارد و معتقد است این نکته موجب نوعی بی اعتنایی بورژوایی در مسیحیت شده است. تئودیسه نظری مسیحیت هم می کوشد وضعیت را معمول و آرام جلوه دهد، حال آن که به باور این متألهان طرح رنج های فاجعه بار بشر مثل آشویتس در حیطه الاهیات می تواند تصوری حقیقی تر از خدا به دست بدهد و همچنین کتاب مقدس و ناهم عصریت مسیحیت با فرهنگ بورژوایی می تواند مبنایی برای نقد وضعیت معاصر و ادامه پروژه روشنگری باشد.