مطالب مرتبط با کلیدواژه

سراج الملوک


۱.

واکاوی بحران دولت و راهبردهای دستیابی به دولت آرمانی در سراج الملوک ابوبکر طرطوشی (د. 520 ق)(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: طرطوشی سراج الملوک دولت اسپریگنز

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۸۳ تعداد دانلود : ۲۴۳
بخش مهمی از اندیشه سیاسی و مفاهیم نظری معطوف به «دولت»شناسی در تاریخ اندیشه اسلامی، در قالب سنت اندرزنامه نویسی بازتاب یافته است. سراج الملوک نوشته ابوبکر طرطوشی، نمونه ای از این آثار است که در دوره انحطاط خلافت اسماعیلی مذهب فاطمیان مصر یعنی نیمه اول قرن ششم هجری به رشته تحریر در آمده است. مسأله پژوهش حاضر ارائه نگرشی اندیشه شناختی از درک طرطوشی نسبت به بحران اضمحلال دولت، شناخت ماهیت دولت آرمانی و راه حل های رسیدن بدان است؛ به عبارت دیگر، پرسش اصلی ناظر به چگونگی دلیل یابی بحران سیاسی زمانه و ماهیت تجویزهای طرطوشی برای رسیدن به دولت آرمانی است. مدل مفهومی توماس اسپریگنز در فهم نظریه های سیاسی پایه مفهومی این پژوهش است و فرض حاصل از شناخت تاریخی زمانه و اندیشه سیاسی طرطوشی آن است که وی دوران اضمحلال خلافت فاطمیان را بحرانی سیاسی می دانست و اثر وی مراحل فهم اندیشه سیاسی در نظر اسپریگنز یعنی بحران شناسی، دلیل شناسی بحران، آرمان شناسی و راه حل شناسی معطوف به دولت را در بردارد. روش انجام این پژوهش مبتنی بر تحلیل محتوای سراج الملوک بوده است تا مؤثرترین کدهای برآمده از این اثر با محورهای مدل اسپریگنز تطبیق یابد. دستاوردهای این پژوهش نشان می دهد که طرطوشی خواهان اصلاح دولت برای برون رفت از بحران و رسیدن به دولت آرمانی فضیلت گرا بوده است و با تکیه بر راهبرد اصلاح اخلاق فردی، عدالت محوری برای اصلاح ساختار قضایی و تنظیم روابط میان طبقات جامعه و ارتقای جایگاه مشورتی عالمان در دولت به منظور تضمینی برای بقای سلامت در نظام سیاسی، امید به تحقّق آن داشته است.
۲.

صورت بندی کارکردی طبقات اجتماعی در سراج الملوک ابوبکر طرطوشی( متوفای 520 ق)(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: طرطوشی سراج الملوک طبقات اجتماعی عالمان اهل ذمه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۱ تعداد دانلود : ۹۴
ابوبکر طرطوشی فقیه مالکی سده ششم قمری، در سراج الملوک نظریه خود درباره حاکمیت و جامعه ایده آل اسلامی، به ویژه ناظر به درک خود از جامعه سنّی مذهب مصر در دوران گذار از فاطمیان اسماعیلی را مطرح کرده است. این پژوهش با شیوه ای کتابخانه ای و روش های تحلیل تاریخی و تحلیل مضامین و همچنین بهره مندی از الگوی بحران شناختی توماس اسپریگنز، کوشیده است صورت بندی طبقات اجتماعی و جایگاه هر یک از آنها را در اندیشه طرطوشی بازشناسی کند. طرطوشی صورت بندی طبقات چهارگانه ایران باستان را در چارچوبی کلی أخذ کرده، اما از نظر محتوا و کارکرد تغییراتی داده و کوشیده است شرایط عصر خود، از جمله جامعه در حال گذار از فاطمیان را به شیوه ای نو در آن ترسیم نظری کند. او با قدرت بخشیدن به طبقه عالمان، آنان را در جایگاه مشاوران حکمران جانمایی کرده تا در دوران گذار به اقتدار اهل تسنّن یاری رسانند. او کارگزاران را نیز برای کارآمدی روال دولت به شکلی ساختارمند و وظیفه محور بازتعریف کرده و همچنین با نوعی طبقه انگاری اقلیت های دینی مسیحی و یهودی (اهل ذمّه)، اقتدار اجتماعی آنان را به نفع انسجام جامعه تسنن فرو کاسته است.