اندیشه حکومت دینی و روابط دین و دولت در ذهن و زبان ایرانیان
دین و دولت، همانگونه که در اندیشه سیاسی امروزه مورد بحث می باشد، در طول تاریخ در ذهن و روان انسان ها وجود داشته است و تعامل مابین این دو نهاد زائیده سده های پیشین بوده که فرایند تاریخی و اجتماعی دیرینه ای داشته است و در سرزمین کهن ایران و پیوند میان آن را می توان در میان آثار و نوشته های گذشتگان جستجو کرد. بر مبنا و گواهی متون مذهبی زرتشتی و دین مزدیسنایی، کتیبه ها، نوشته ها و آثار عهد هخامنشی و ساسانی، متن شاهنامه فردوسی که سند هویت ملی ایرانیان است و در کل، ادبیات کلاسیک فارسی که آئینه افکار و اندیشه مردم است، در تمدن ایرانی، شاه نماینده خدا بر زمین و مورد تأیید و حمایت الهی است و وظیفه عمده شاه به عنوان نماد دولت و حاکمیت، دین گستری است. وظایف متقابل دین و دولت در هم افزایی قدرت یکدیگر، امری است که مورد توجه روحانیون زرتشتی و شخص شاه بوده است و در تعلیمات و باور غالب آن عهد به ویژه عصر ساسانی، دین و دولت به منزله دو برادرند که باید حامی و پشتیبان هم باشند که بقا و رشد همدیگر را ضمانت نمایند. طبق گزارش های تاریخی از متون مذکور، می توان گفت حکومت و سلطنت پادشاهی ایرانی که مبین رابطه عمیق دین و دولت است، جلوه ای از سلطنت الهی است بر روی زمین، که اهورامزدا (آفریدگار یکتا) در آسمان به مدد فرشتگان و امشاسپندان بر این جهان حکم می راند. اندیشه فره ایزدی به وضوح بیانگر مشروعیت سیاسی نظام های سلطنتی در ایران است.