نظریه نظم اجتماعی تالکوت پارسونز و تطابق آن با نظم در سیره مدیریتی پیامبر اکرم
دستیابی به اهداف مستلزم پیروی از مجموعه ای از بایسته هاست، و البته میزان التزام و پایبندی به آنها در طول مسیر تعیین کننده میزان موفقیت در رسیدن به مقصود است. نظم از جمله عناصر اجتناب ناپذیر، و چه بسا نقشه راه رسیدن به آرمان هاست. فارق از توصیه اکید کلام وحی، انبیاء و اولیاء الهی، اهل خرد نیز بر اهمیت نظم، منطبق با ارزش ها و باورها، و تأثیر آن بر تمامی شئون زندگی، اعم از فردی یا اجتماعی، بعنوان قاعده ای کلی، همچنین سامان دهنده بینش، منش و کنش افراد اذعان کرده اند. همچون نظم در نظام هستی، از نظر آنان روابط انسانی متأثر از ارزش های مشترک در یک مجموعه، شرط مسلم رسیدن به نظم اجتماعی در سایه توجهات مدیری توانمند می باشد. در پژوهش پیش رو پژوهشگر قصد دارد به روش کتابخانه-ای، با رویکرد اجتماعی و با استعانت از نظریات اندیشمندان، و تمرکز عمده بر نظریه نظم اجتماعیِ ارائه شده تالکوت پارسونز، پس از مروری اجمالی بر سیره فردی و اجتماعی نبی اکرم، و شرح احوالات مردم سرزمین عربستان، شیوه مدیریتی آن حضرت، همچنین میزان موفقیت ایشان را در بنیاد نهادن جامعه ای نوین با پیروی از عنصر نظم به آزمون بگذارد. بنابراین سوال پژوهش حاضر پاسخ به این پرسش است که تا چه میزان پیام آور توحید توانستند با تلاش برای نهادینه کردن ارزش های اسلامی و جایگزینی آن با آنچه پیش از آن در میان مردم آن دیار مرسوم بود، به همسو کردن آرمان های تازه مسلمانان توفیق یافته و در نتیجه به نظم اجتماعی دست یابند.