نسبت حقیقت و روش
حوزه های تخصصی:
دانشهاى تاریخى همواره در پى شناخت حقیقتى در زمان گذشتهاند و براى این منظور، تدبیر روش شناختى فراوانى اندیشیدهاند و همواره به اصلاح و بازبینى آنها مشغولاند. اما پرسش اصلى، آن است که آیا این روشها و تدابیر تنها در رساندن ما به حقیقت سهیماند؟ یا چه بسا ما را در بىراهههاى معرفت شناختى در انداخته و حقیقتى نو فرارویمان بیافرینند؟ بررسى این مسئله، نیاز به انجام مطالعه درجه دومى دارد که نه پدیده خارجى، بلکه خود فرایند فهم را مطالعه و بررسى کند.
هرمنوتیک متکفل این نوع مطالعه است که به نقد مستمر فرایند شناخت مىپردازد و تاکنون بسان یک سونامى در گستره دانشهاى انسانى، امواجى ویرانگر آفریده است.
در این مقاله، در صدد معرفى این رویکرد مطالعاتى و ارائه گزارش تاریخى از دیدگاهها و مواضع هرمنوتیستها در مورد چالش حقیقت و روش هستیم. البته این نوشتار کوتاه تنها درآمدى آغازین براى آشنایى تاریخ پژوهان با زمینه بحث است و بررسى تحلیلى و تطبیقى دیدگاهها مجال دیگرى مىطلبد.