محمد بن اسحاق و انتساب به تشیع
حوزه های تخصصی:
یکى از مسائل مطرح در میان متون رجالى کهن، شیعى خواندن یا به تشیع منتسب کردن ابناسحاق است. متقدمان و متأخران با تکیه بر شواهدى در برخى عبارتهاى او مدعى وجود گرایش شیعى در تفکر وى بودهاند. گروهایى نیز از این انتساب دفاع یا وجود آن را نفى کردهاند. پرسش اساسى آن است که چه عواملى در منتسب کردن ابناسحاق به تشیع نقش داشتهاند؟
مسلم است تفاوتهایى میان سبک و چگونگى کار برخى نویسندگان و از جمله ابناسحاق با عالمان حدیثى مدینه در حال بروز بود که سبب شد پیشکسوتان از عملکرد و دستاوردهاى علمى نسل جدید نگران و ناراضى بوده و به گونههاى مختلف بکوشند تا مانع رشد سبک و شیوه کار آنها در حوزه خود باشند. از این رو احتمال مىرود که آنها با اتهامات یا انتسابهایى سعى در حفظ اوضاع به نفع خود داشته باشند. با چنین رویکردى مىتوان زمینه و علت انتسابهاى متعدد به ابناسحاق را در فضایى که در مدینه در مورد او به وجود آمده بود و نیز در شیوه کار وى جستوجو کرد. بررسى صحت این انتساب، هم از طریق عملکرد و هم آثار فرد امکانپذیر است. به نظر مىرسد مصداقهاى بروز اتهامات و نسبتهایى از این دست به سبب وجود برخى روایاتى است که دیگران نقل آن را نمىپسندیدند یا جسارت نقل آن را نداشتند. از این رو لازم است که مکان و جو عصر زندگى علمى ابناسحاق در کنار آثار او بررسى شود تا پاسخ این مسئله روشن شود که آیا شیوه کار وى مسبب بسیارى از اتهامات بوده است یا نه؟