تحولات معاصر نظام شهری ایران :تحلیلی شبکه مبنا از پویایی های روابط بین شهری در بستر جریان های هوایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۶ زمستان ۱۴۰۴ شماره ۴
192 - 206
حوزههای تخصصی:
مقدمه شهرهای معاصر بیش از هر زمان دیگر به طور فزاینده ای در شبکه های پیچیده ای از روابط چندسطحی اقتصادی، اجتماعی و فناورانه به هم پیوند خورده اند. در این چشم انداز، موقعیت شهرها دیگر امری ایستا نیست، بلکه برآمده از هم تکاملی مداوم لایه های متکثر شبکه ها و الگوهای اتصال بین شهری است. این فرایندهای چندبعدی، نظام های شهری معاصر را به سامانه ای پویا و پیچیده تبدیل کرده که ساختار آن به طور مداوم بازآرایی می شود و الگوهای جدیدی از تمرکز/عدم تمرکز و نقش آفرینی شهرها پدیدار می سازد. از منظر شبکه ای، دو مفهوم مرکزیت و قدرت شبکه ای برای تبیین جایگاه شهری به کار می روند. مرکزیت، جایگاه یک گره بر اساس تعداد، شدت و موقعیت پیوندها است و تصویری از میزان اتصال پذیری و موقعیت نسبی شهرها ارائه می دهد، در حالی که قدرت به توانایی یک شهر در هدایت و کنترل جریان ها وابسته است. این نوع قدرت، ماهیتی افقی و توزیع شده دارد و هر شهر بسته به جایگاه خود، سهمی از آن داراست. با تقسیم بندی کانون های شبکه شهری بر اساس تمایز جایگاه قدرت و مرکزیت، هم شهرهای پراتصال ولی فاقد نفوذ راهبردی و هم شهرهای با مرکزیت پایین و دارای نقش کنترلی یا دروازه ای، قابل شناسایی هستند. این پویایی های نظام های شهری به شدت تحت تأثیر وابستگی تاریخی پیوندها، قیود نهادی و زمینه ای اندازه مبنا و شبکه مبنا هستند. پژوهش حاضر در تلاش است مبتنی بر رویکرد تعاملی جریان مسافران هوایی در بازه زمانی 1355 تا 1395 و با اتکا به شاخص های مرکزیت و قدرت بازگشتی در سطح خرد، و تحلیل ساختار کلی شبکه بر اساس ویژگی الگوهای مقیاس آزاد و جهان کوچک در سطح کلان، و با استفاده از مدل ERGM، این پویایی های نوین شبکه شهری ایران را تحلیل و تبیین کند. نوآوری پژوهش، تحلیل توأمان روندهای بلندمدت و بررسی اثرات وابستگی های نهادی و زمینه ای است. شناسایی کانون های مرکزی و قدرتمند در شبکه شهری معاصر ایران و بازنمایی الگوهای فضایی حاکم بر تحولات آن ها، در پیوند با عوامل درونی، بیرونی و وابستگی های تاریخی شبکه، محورهای پرسش های این پژوهش است. مواد و روش ها این پژوهش در سه سطح طراحی و اجرا شد: (۱) شناسایی کانون ها، با سنجه های استاندارد مرکزیت/قدرت؛ (۲) بازنمایی تحول ساختاری شبکه با شاخص های شبکه های پیچیده؛ و (۳) برآورد جهت و شدت اثر عوامل جمعیتی، نهادی و زمینه ای. روش به کار رفته، توصیفی تحلیلی است. برای بازنمایی شبکه جریان هوایی، از داده های آماری پروازهای داخلی استفاده شد و تلاش شد با تمرکز بر روندهای پایدار، اعتبار تحلیلی حفظ شود و نتایج در چارچوب ظرفیت واقعی داده ها تفسیر شود. برای سنجش جایگاه عملکردی شهرها، از دو شاخص مرکزیت بازگشتی (RC) و قدرت بازگشتی (RP) استفاده شد. با رویکرد چهاربخشی، شهرها در چهار دسته عملکردی شامل کانون های کنترلی، مراکز پیونددهنده، شهرهای دروازه ای و پیرامونی طبقه بندی شدند. برای تحلیل ساختار شبکه، از تحلیل ویژگی های دو الگوی جهان کوچک و مقیاس آزاد با کمک نرم افزار Gephi استفاده شد. برای تحلیل علل مؤثر بر شکل گیری پیوندهای شبکه از مدل نمایی تصادفی شبکه ای (ERGM) استفاده شد. این مدل با در نظر گرفتن هم زمان عوامل ساختاری درونی (چگالی و تمرکز روابط)، متغیرهای بیرونی (جمعیت و جایگاه نهادی شهرها)، و وابستگی های تاریخی، امکان شناسایی الگوهای پنهان در ایجاد یا عدم ایجاد روابط شبکه ای را فراهم می سازد. تخمین پارامترهای مدل با استفاده از نرم افزار MPNet انجام گرفت. این چارچوب، امکان تحلیل دقیق تر و چندلایه از نقش آفرینی شهرها در شبکه شهری را فراهم کرد. یافته ها یافته های پژوهش نشان می دهد آرایش کانونی شبکه جریان هوایی کشور، از ساختار سلسله مراتبی هسته پیرامون به شدت تهران محور، به الگویی تک هسته ای در بعد قدرت و چندمرکزی نسبی در بعد مرکزیت گذار کرده است: طی این دوره، تهران یگانه هسته ملی پایدار باقی مانده، در حالی که مشهد و تا حدی شیراز، اصفهان، کیش و اهواز به هاب های پراتصال ارتقا یافته اند، بی آنکه جهش متناظری در نفوذ/ قدرت کنترلی به دست آورند. در مقابل، و با بقای بخش بزرگی از شهرها در نقش پیرامونی، بازتولید الگوی هاب و اسپوک تهران محور تقویت شده؛ الگویی که مانع شکل گیری تعادل در نقش آفرینی شهری شده و ویژگی های یک شبکه تلفیقی جهان کوچک/مقیاس آزاد را در سطح کل شبکه جریان هوایی پدیدار ساخته است. برآوردهای حاصل از اجرای مدل ERGM نشان می دهد شبکه پروازهای داخلی ایران طی این دوره، عوامل ساختاری مانند گرایش به تمرکز در اطراف هاب های ترافیکی، عوامل نهادی سیاسی مانند جایگاه پایتخت و مراکز استانی، و وابستگی تاریخی شبکه به مسیرهای گذشته، همگی نقش پایدار و معناداری در شکل گیری پیوندهای پروازی داشته اند. همچنین، عامل جمعیت نیز به عنوان نیروی محرک کلیدی در جذب مسیرها، اهمیت فزاینده ای یافته است. در مجموع، تکامل شبکه نتیجه تعامل هم زمان نیروهای ساختاری، نهادی، زمینه ای و جمعیتی است. نتیجه گیری در پاسخ به تحولات نظری و نیازهای عملی در مطالعات روابط بین شهری، این پژوهش با تکیه بر چارچوبی شبکه مبنا طراحی شد تا تمایز مفهومی میان «اتصال پذیری» و «قدرت کنترلی» شهرها را برجسته سازد. با تحلیل هم زمان جایگاه شهرها و ساختار کلی شبکه پروازهای داخلی، تصویری چندبعدی از پویایی ها و بازآرایی های فضایی در نظام شهری ایران در بستر جریان های هوایی ارائه کرد. نتایج حاصل از تحلیل سنجش نقش و جایگاه شهری، الگوی روشنی از پویایی های کانون های اصلی شبکه جریان هوایی کشور را پدیدار کرد: طی پنج دهه گذشته، مرکزیت شبکه از تمرکز مطلق فاصله گرفته و در چند هاب توزیع شده است، در حالی که این پراکنش مرکزیت به انتقال قدرت کنترلی منجر نشده است. به این ترتیب، استمرار تک هسته ای بودن قدرت در کنار چندمرکزی بودن نسبی مرکزیت شبکه جریان هوایی نه یک ناسازگاری، بلکه پیامد مستقیم دو فرایند متمایز بازتولید مرکزیت و بازتولید قدرت در شبکه است. بر این اساس، گذار از ساختار متمرکز شبکه جریان هوایی ایران، مستلزم بازاندیشی در سیاست گذاری فضایی و ارتقای کارکردی هاب های ثانویه و میانجی است. دستیابی به شبکه ای متوازن تر و تاب آورتر، در گرو تقویت پیوندهای افقی میان خوشه های منطقه ای، کاهش وابستگی به هاب مرکزی و توسعه شهرهای دروازه ای با نقش کنترلی است. این امر نیازمند طراحی مداخلاتی است که به طور هم زمان سه عامل کلیدی را مد نظر قرار دهند: مزیت های نهادی (همچون مرکزیت سیاسی و استانی)، الگوهای جمعیتی و تقاضای سفر، و اینرسی تاریخی شبکه. تنها با لحاظ این متغیرهای پایدار و زمینه ای، می توان به تخصیص هوشمند ظرفیت های پروازی، تنوع بخشی مسیرها و تقویت پیوندهای کم بدیل دست یافت. تحقق چنین ساختاری، مستلزم تلفیق برنامه ریزی نهادی با سازوکارهای انگیزشی مبتنی بر داده و آینده نگرانه، در چارچوبی سازگار با حافظه تاریخی شبکه است؛ روندی که می تواند پراکنش مرکزیت را به بازتوزیع واقعی قدرت و بهبود کارایی و پایداری فضایی نظام شهری ایران پیوند دهد.