مقایسه اثربخشی آموزش تفکر انتقادی و راهبردهای خودتنظیمی بر انگیزش تحصیلی و خودکارآمدی.(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقایسه اثربخشی آموزش تفکر انتقادی و راهبردهای خودتنظیمی بر انگیزش تحصیلی و خودکارآمدی هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش تفکر انتقادی و راهبردهای خودتنظیمی بر انگیزش تحصیلی و خودکارآمدی دانش-آموزان دختر دوره دوم متوسطه تبریز بود. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی بود و به شکل پیش آزمون - پس آزمون-پیگیری با گروه کنترل اجرا شد. همه آزمودنی ها با استفاده از ﻣﻘیﺎس اﻧﮕیﺰش ﺗﺤﺼیﻠی واﻟﺮﻧﺪ و ﺑﻠیﺰ و پرسشنامه خودکارآمدی شرر، ارزیابی شدند. روش نمونه گیری هدفمند بود؛ به این صورت که از بین دانش آموزانی که نمرات شان در پرسشنامه ها یک انحراف معیار پایین تر از میانگین بود، 30 نفر به صورت تصادفی در گروه های آزمایشی و 15 نفر در گروه کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش اول، ده جلسه نود دقیقه ای، آموزش تفکر انتقادی را دریافت کرد. گروه آزمایش دوم، هشت جلسه نود دقیقه ای، راهبردهای خودتنظیمی را دریافت کرد، اما گروه کنترل هیچگونه آموزشی دریافت ننمود. نتایج حاصل از تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر بیانگر این بود که ارائه آموزش تفکر انتقادی و راهبردهای یادگیری خودتنظیمی، باعث افزایش معنی دار انگیزش تحصیلی و خودکارآمدی در دانش آموزان شده است. همچنین بین نمرات انگیزش تحصیلی و خودکارآمدی در دو گروه آموزش تفکر انتقادی و راهبردهای خودتنظیمی تفاوت معنی دار وجود نداشت. نتایج این پژوهش نشان داد که ازآموزش تفکر انتقادی و راهبردهای خودتنظیمی می توان به عنوان روشی کارآمد برای افزایش انگیزش تحصیلی و خودکارآمدی دانش آموزان استفاده نمود.