خوابهای شیرین: سیری در روابط سیاسی ایران و عراق
آرشیو
چکیده
شاید برای برخی درست روشن نبود که چرا وقوع انقلاب اسلامی در ایران باعث تحولات شتابزده سیاسی - نظامی در همسایگی ایران شد، و عراق، این همسایه همیشه ناآرام ایران را، در شر و شور بی سابقه تسلیحاتی فرو برد. عراقی ها که شیطنت های سیاسی خود در مورد اجرای عهدنامه الجزایر را با خیزش اولین امواج تحولات سیاسی ایران شروع کرده بودند، اینک، با وقوع انقلاب اسلامی رویای شیرین خود را تحقق یافته می دیدند. توسعه سرزمینی، تحکیم پایه های داخلی و خارجی رژیم بعث، ژاندارمی خلیج عربی!! و زمینه های رهبری جهان عرب، شیرین ترین قسمتهای این خواب طولانی برای حکومت گران عراق بود. اما مساعدت غرب در محقق ساختن این رویای کوچک و کودکانه با انگیزه های بزرگتری صورت می گرفت که چیزی جز نگاه داشتن چرخ عظیم انقلاب اسلامی از حرکت بود.در قسمت پایانی مقالات مربوط به «جنگ ایران و عراق»، سیر اختلافات مرزی عراق با ایران، از پیروزی انقلاب اسلامی تا وقوع جنگ تحمیلی مورد بررسی قرار گرفته است که آن را پیش رو دارید.متن
شاید برای برخی درست روشن نبود که چرا وقوع انقلاب اسلامی در ایران باعث تحولات شتابزده سیاسی - نظامی در همسایگی ایران شد، و عراق، این همسایه همیشه ناآرام ایران را، در شر و شور بیسابقه تسلیحاتی فرو برد. عراقیها که شیطنتهای سیاسی خود در مورد اجرای عهدنامه الجزایر را با خیزش اولین امواج تحولات سیاسی ایران شروع کرده بودند، اینک، با وقوع انقلاب اسلامی رویای شیرین خود را تحقق یافته میدیدند. توسعه سرزمینی، تحکیم پایههای داخلی و خارجی رژیم بعث، ژاندارمی خلیج عربی!! و زمینههای رهبری جهان عرب، شیرینترین قسمتهای این خواب طولانی برای حکومتگران عراق بود. اما مساعدت غرب در محقق ساختن این رویای کوچک و کودکانه با انگیزههای بزرگتری صورت میگرفت که چیزی جز نگاه داشتن چرخ عظیم انقلاب اسلامی از حرکت بود.
در قسمت پایانی مقالات مربوط به «جنگ ایران و عراق»، سیر اختلافات مرزی عراق با ایران، از پیروزی انقلاب اسلامی تا وقوع جنگ تحمیلی مورد بررسی قرار گرفته است که آن را پیش رو دارید.
انقلاب اسلامی ایران و تحول در سیاست داخلی و خارجی عراق
سقوط شاه در ایران و فروپاشی ساختار امنیتی ژاندارم امریکا در خلیج فارس و تسلیمناپذیری و ستیزه جویی نظام سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی در قبال قدرتهای بزرگ، از نظر عراق یک «فرصت طلایی» را پدید آورد تا براساس استراتژی منطقهای خود که به دست گرفتن رهبری جهان عرب و تبدیل شدن به ژاندارم منطقه خلیج فارس بود، وارد عمل شود؛ اما دست زدن به هر گونه اقدامی در جهت استفاده از این فرصت به دست آمده، مستلزم تدارک و تمهیدات نظامی، سیاسی و تبلیغاتی به منظور ایجاد شرایط مطلوب منطقهای و بینالمللی بود.
از لحاظ نظامی، دولت عراق که پس از امضای معاهده 1975 الجزایر، مسابقه تسلیحاتی شدیدی را آغاز کرده بود، در پایان دهه 1970 به آن سرعت بخشید. در سال 1977 عراق هفت میلیارد دلار اسلحه از جمله هواپیماهای میراژ، اف - 1، هلیکوپتر و موشک از فرانسه خریداری کرد. همزمان با اوجگیری نهضت اسلامی مردم ایران، عراق در شش ماه اول سال 1980 از پانزده کشور حدود شش میلیارد دلار اسلحه خریداری کرد و بودجه نظامی خود را 63 درصد افزایش داد. نیروی زمینی ارتش عراق از 9 لشکر به 12 لشکر افزایش یافت1 و افراد بعثی جایگزین فرماندهان غیربعثی شدند. دورههای آموزشی در کالج ستاد برای تعلیم افسران دایر شد تا به آنها «بیاموزند که در صورت وقوع جنگ چه کارهایی باید انجام دهند».2
در کنار این اقدامات، برنامهریزی برای تقویت «جِیشالشعبی» انجام شد. این ارتش مردمی که «برای حفظ دستاوردهای انقلاب بعث عراق» سازماندهی شده بود، تا سال 1978 تنها 000/100 نفر عضو داشت؛ اما با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، ناگهان تعداد افراد این ارتش به 000/250 نفر رسید. طه یاسین رمضان --- فرمانده ارتش --- در فوریه 1980 (بهمن ماه 1359) با ارائه این آمار تاکید کرد که «تعداد کماندوهای ارتش دهها هزار نفر است».3
در ابعاد سیاست داخلی، مهمترین تغییرو تحول در عراق پنج ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران رخ داد. در این زمان در یک اقدام مشکوک و شتابزده، صدام حسین مرد قدرتمند و جاه طلب، زمام امور کشور را به دست گرفت. در 16 ژوئیه 1979 (25 تیرماه 1358) حسن البکر رئیسجمهوری عراق در تلویزیون ملی عراق ظاهر شد و با بیان این که «وضع سلامتی من دیگر اجازه نمیدهد مسؤولیتهایی را که شورای رهبری افتخار انجام آنها را به من داده است به مورد اجرا بگذارم».4، از سمت خود کنارهگیری کرد و صدام حسین را به جانشینی خود برگزید. البکر در این برنامه تلویزیونی صدام حسین را رهبری خواند که «قدرت مقابله با کلیه مشکلات و تحمل همه مسؤولیتهارا دارد».5
یک روز بعد، صدام حسین در نطقی خطاب به ملت عراق، تصریح نمود که هرگز نفر دوم در کادر رهبری عراق نبوده، بلکه یکی از دو رهبر عراق بوده است. وی در بخشی از سخنان خود گفت:
«هرگز در گذشته چه در تاریخ قدیم و چه در زمانهای جدید اتفاق نیفتاده است که دو رهبر، برای مدت یازده سال روش واحد رهبری داشته باشند، بدون آن که اشتراک رهبری منجر به عدم توازن اخلاقی یا عملی در رهبری شده باشد».6
صدام حسین پس از به دست گرفتن انحصاری قدرت بلافاصله پاکسازی خونینی را آغاز کرد، بسیاری از مخالفان خود را در شورای رهبری و حزب بعث عراق به جوخه اعدام سپرد و یا از کار بر کنار و تبعیدکرد. از جمله این افراد میتوان از یحیی عبدالحسین عضو برجسته حزب بعث عراق و دبیر شورای رهبری انقلاب، محمد عایش، عدنانحسین حمدائی، غانم عبدالجلیل و محمد محجوب از اعضای شورای رهبری انقلاب نام برد. این افراد به همراه 63 نفر دیگر از مقامات حزبی، دولتی و نظامی به اتهام تبانی با حافظ اسد رییسجمهوری سوریه برای سرنگونی دولت بعث عراق، در 28 ژوئیه 1979 محاکمه و 22 نفر از آنها به اعدام محکوم شدند.7 همزمان با این پاکسازی حزبی، مبارزه با حزب کمونیست که از سال 1977 آغاز شده بود، شدت بیشتری یافت تا حدی که بسیاری از رهبران آن دستگیر و اعدام شدند و برخی دیگر به خارج از کشور گریختند.8
در بعد سیاست خارجی به مانند سیاستهای داخلی دولت بعث عراق، تغییر و تحولات زیادی پدیدار شد. گرایش به غرب به اندازهای شدت گرفت که حزب کمونیست عراق در اواخر دهه 1970 دولت بعث را متهم کرد زمینه وابستگی عراق را به جهان سرمایهداری فراهم میکند.9
در سطح منطقه، عراق تلاش میکرد تا به وحشت و هراس کشورهای عرب خلیج فارس از صدور انقلاب اسلامی ایران دامن زند و با استفاده از ضعف و ناتوانی این کشورها بعنوان «سپر ملل عرب» و «شمشیر جهان عرب» رهبری آنها را به دست گیرد و خود را در کانون مبارزه با انقلاب اسلامی قرار دهد. دولت عراق برای بهره برداری از این شرایط جدید، به بزرگنمایی وقایعی همچون تصرف مسجدالحرام در مکه، شورش شیعیان شرق عربستان، بمب گذاریهای کویت و دیگر ناآرامیهای کشورهای منطقه پرداخت و با منتسب کردن آنها به جمهوری اسلامی، کوشید تا دولتهای عرب خلیجفارس را از روشهای سیاسی ایران بیمناک کند. به دنبال تبلیغات مسموم عراق علیه ایران و افزایش تنش در منطقه، سران کشورهای عربی بیش ازگذشته نگران تغییرات سریع منطقه و بیثباتی آن شدند و به ناچار به قدرت نظامی عراق متوسل شدند تا در پناه آن، از نفوذ انقلاب اسلامی جلوگیری کنند. البته اظهار نظرهای نسنجیدهای همچون «لزوم انضمام بحرین به ایران» که توسط برخی روحانیان و افراد مخالف امام و انقلاب اظهار میشد،10 و یا سخنان اولین رییس جمهور ایران مبنی بر این که «کشورهای منطقه از نظر ما فاقد استقلال هستند».11 مورد استفاده عراق قرار گرفت. به دنبال این اظهارات وزیر دفاع عراق به کشورهای عربی خلیج فارس سفر کرد و به آنان اطمینان داد که در صورت بروز هر گونه تهدیدی، عراق از آنان و استقلال و تمامیت ارضی کشورشان دفاع خواهد کرد.12
به این ترتیب دولت بعثی عراق در برخورد با کشورهای حاشیه خلیجفارس نه تنها روش مسالمتآمیز و صلحجویانهای را در پیش گرفت، بلکه به شدت تبلیغ میکرد که منجی و حامی آنها در برابر خطرات انقلاب اسلامی است. از سوی دیگر، یک روند نه چندان طولانی مواجهه کامل با جمهوری اسلامی ایران را در برنامه کار قرار داد. نگاه اجمالی به روند، برخورد دولت عراق با انقلاب اسلامی این موضوع را آشکارتر میکند.
مناسبات عراق با نظام نوپای اسلامی در ایران
با اوج گرفتن انقلاب اسلامی، دشمنی دولت عراق با مردم ایران شدت یافت، تا جایی که یکی از مقامهای عراقی پس از فرار شاه از ایران، خواستار بازگشت شاه به ایران شد و گفت: «میتوان قانون اساسی ایران را به نحوی اصلاح کرد که شاه حکومت نکرده بلکه تنها سلطنت کند.» این مقام عراقی همچنین اظهار کرده بود که عراق با تغییر رادیکالی رژیم ایران چندان موافق نیست. به همین دلیل بود که به رهبر انقلاب ایران که به عراق تبعید شده بود، توصیه کردیم عراق را ترک کند.13
با پیروزی انقلاب اسلامی، دولت عراق تحولات جدید ایران را با نارضایتی پذیرا شد؛ اما مترصد فرصت ماند تا از تحولات پیش آمده به نفع اهداف استراتژیک و ایدئولوژیک خود در منطقه استفاده کند؛ اما انقلاب اسلامی ایران پدیدهای نبود که بتوان به سادگی از کنار آن گذشت، بویژه آن که تعداد زیادی از شیعیان عراق به این انقلاب دل بسته بودند. به همین جهت تنها دو روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در اولین روز شروع کار کابینه مهندس بازرگان، دولت عراق در یک اقدام شتابزده نامهای برای مهندس بازرگان فرستاد که در آن به «احترام به حق حاکمیت، عدم مداخله در امور داخلی دیگران و احترام به آزادیهای مشروع ملتها» اشاره شده بود. در بند سوم نامه «رهبری حزب سوسیالیستی بعث عراق از پیروزی ملت ایران احساس غرور و خوشحالی کرده» و در بند چهارم اظهار اطمینان کرده بود که انقلاب اسلامی، در کنار ملت برادر عرب در راه مبارزه عادلانه علیه صهیونیست ستمکار و امپریالیسم حامی آن خواهد ایستاد.14
با وجود این که دولت عراق دو روز پس از پیروزی انقلاب و روی کار آمدن دولت موقت مواضع سیاسی خود را تشریح کرد، اما برخلاف عرف دیپلماسی، در ارسال تلگراف تبریک به امام خمینی تعلل نمود. قریب به دو ماه پس از پیروزی انقلاب، حسن البکر رییس جمهور عراق در 16 فروردین 1358 پیام تبریکی برای امام خمینی ارسال داشت و در آن از ملت ایران به عنوان «ملت دوست و همسایه» یاد کرد. در پاسخ به تلگرام تبریک حسن البکر، امام خمینی طی پیامی خطاب به وی «آرزوی موفقیت ملتها» را نمودند.15 در بغداد این پیام «غیردوستانه» و بر «خلاف عرف دیپلماسی» تلقی گردید که با پا در میانی وزارت خارجه ایران برطرف شد.
مقامات ارشد عراقی بارها اظهار تمایل کردند که با بالاترین مقامات رهبری ایران ملاقات کنند و حتی صدام حسین، نایب ریاست جمهوری عراق، در نامهای از مهدی بازرگان - نخست وزیر دولت موقت - دعوت کرد تا از بغداد دیدار نماید. لکن با وجود ارسال این نامهها و دعوتها دولت عراق از همان آغاز انقلاب، کردهای ایران و ایرانیان عربزبان خوزستان را علیه دولت مرکزی تحریک میکرد و سلاح در اختیار آنها قرار میداد.
هدف عراق از حملات هوایی به مناطق مرزی ایران در این زمان، تحریک و وادار کردن ایران به اقدام تلافیجویانه بود تا به این بهانه حمله نظامی گسترده خود را به مرزهای ایران آغاز کند. عراقیها دقیقاً از وضعیت آشفته ارتش ایران با خبر بودند و حداقل چندین بار از دهان مقامات بالای ایران شنیده بودند که ارتش ایران در زمان انقلاب از بین رفته یا این که «از ارتش پوشالی چیزی باقی نمانده است.»16 همچنین هر روز شاهد خبرهایی درباره اقدامات گروهکهای چپ علیه ارتش در سراسر کشور بودند. در مقابل اقدامات جنگطلبانه دولت بعث عراق، جمهوری اسلامی برای حل و فصل اختلافات فیمابین از طریق مذاکره و از روی حسن نیت، حجت الاسلام دعایی را که سالها در عراق اقامت داشت و با برخی از مقامات عراقی آشنا بود، به عنوان سفیر کبیر ایران در عراق انتخاب نمود. در پی تلاشهای سفیر ایران و ملاقاتهای وی با رئیسجمهور و وزیر خارجه عراق، زمینه مساعدی برای برقراری روابط حسن همجواری بین طرفین به وجود آمد. دولت عراق پیشنهاد کرد که «حملات تبلیغاتی دو کشور نسبت به یکدیگر قطع شود».17 و قول داد که از «به کار بردن عناوین مجعول درباره خوزستان و سایر نقاط» 18 ایران خودداری کند.
لکن قول و قرارها زیاد دوام نیافت؛ زیرا در تیرماه 1358 حسن البکر از قدرت کنار گذاشته شد و صدام حسین جانشین او شد. با به قدرت رسیدن صدام در عراق تحریکات این کشور در خوزستان و کردستان ایران افزایش یافت و روابط و مناسبات دو کشور روز به روز تیرهتر شد. تا این که در شهریور 1358 (سپتامبر 1979) با وساطت شاذلی بنجدید و بنیحیی وزیر امور خارجه الجزایر، ابراهیم یزدی --- وزیر خارجه ایران --- با صدام حسین در خلال کنفرانس سران جنبش غیر متعهدها در «هاوانا» ملاقات کرد و ریشههای اختلافات را با یکدیگر در میان گذاشتند. در این مذاکرات برای اولین بار نارضایتی دولت عراق از قرارداد 1975 مطرح شد. دکتر ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه وقت ایران بعدها درباره این دیدار گفت:
« عراق قرارداد 1975 را قبول نداشت و معتقد بود که در شرایط نامساعدی به آن کشور تحمیل شدهاست؛ اما در عین حال حاضر نبود با صراحت آن را بیان کند، بلکه به یکی از بندهای قرارداد 1975 متوسل شد که طرفین نباید به فعالیتهای خرابکارانهای علیه دولت دیگر اجازه دهند. که این بند مورد نظر ما نیز بود و به عراق ایراد میگرفتیم.
ما معتقد بودیم در صورت بروز اختلاف بین دو کشور باید بر طبق همان قرارداد 1975 از طریق مسالمتآمیز و مذاکره، اختلافات را رفع کرد و نه با اعمال زور. ما به تحرکات عراق در خوزستان اعتراض کردیم و خواستار قطع آن بودیم. عراق خود را نماینده تمام اعراب معرفی میکرد و در مورد بازگردانیدن سه جزیره در خلیج فارس اصرار داشت. ما این ادعاهای عراق را به کلی رد کردیم و حاضر نشدیم حتی درباره آن مذاکره کنیم».19
به این ترتیب با آغاز زمامداری صدام حسین در عراق، اختلافات کهنه دو کشور بار دیگر سربرآورد. صدام حسین که خود را حافظ منافع کشورهای ضعیف جنوب حوزه خلیجفارس قلمداد میکرد، به منظور جلب حمایت آنان از هر دستاویزی بهره میجست. در همین ارتباط وی در مهرماه1358 (اکتبر 1979) ادعاهای اسلاف خود را در مورد استرداد جزایر سه گانه ایران در خلیج فارس به امارات متحده عربی تکرار کرد و گفت: «شاه سه جزیره عرب در خلیج فارس را اشغال کرد، اگر این انقلاب یک انقلاب اسلامی است، چرا آنها جزایر را به صاحبان عرب آن پس ندادهاند؟» 20 صدام حسین که به هر بهانهای انقلاب اسلامی را مورد حمله قرار میداد، در ادامه سخنان خود با اشاره به تظاهرات شیعیان در بحرین و کویت و منتسب کردن آنها به ایران، به طور تلویحی به دولت جمهوری اسلامی ایران اخطار کرد:
«قدرت عراق علیه هر کشوری که بخواهد به حاکمیت کویت یا بحرین تجاوز کند و یا به مردم و یا تمامیت ارضی آن کشورها آسیب رساند به کار میرود. این سیاست عراق شامل کلیه کشورهای خلیج فارس میشود».21
در 8 آبان ماه 1358 دولت عراق برای اولین بار، آشکارا لزوم تجدید نظر در قرارداد 1975 الجزایر را عنوان کرد و خواستار استرداد حاکمیت شط العرب به عراق شد. سفیر عراق در بیروت در مصاحبهای با روزنامه النهار گفت:
«قرارداد الجزیره باید اصلاح شود و ایران باید کلیه حقوق عراق در شط العرب را به طور داوطلبانه به آن برگرداند».
وی به همین نکته بسنده نکرد و با دخالت در امور داخلی ایران اعلام کرد:
«جمهوری اسلامی باید با اقلیتهای ایران رفتار عادلانه داشته باشد.»22
منظور از اقلیتهای ایران عرب زبانان خوزستان و کردهای کردستان بودند که عراق تلاش داشت به کمک مزدوران خود در ایران --- همچون کانون سیاسی خلق عرب و جبهه التحریر عربستان (خوزستان) یا حزب دمکرات کردستان (کومله)--- آنها را از پیکره جمهوری اسلامی جدا سازد. به این ترتیب روابط دو کشور روز به روز رو به وخامت گرایید و بحرانی شد. این بحران با آغاز سال 1359 شدیدتر شد. در 12 فروردین 1359 فردی عراقی --- و بنا به اظهارات مقامات عراقی ایرانیالاصل --- با پرتاب بمب در دانشگاه مستنصریه، به جان طارق عزیز عضو شورای رهبری انقلاب و معاون نخستوزیر عراق سو قصد نمود. در این حادثه دو دانشجو کشته و عدهای مجروح شدند؛ اما طارق عزیز جراحات مختصری برداشت. روز بعد صدام در دانشگاه مستنصریه با اشاره به جنگ قادسیه که در آن امپراطوری ساسانیان از اعراب شکست خورد، سه بار سوگند یاد کرد که انتقام خون کشتهشدگان را خواهد گرفت و تاکید نمود. ملت ما آماده است برای دفاع از افتخار و حاکمیت خود و همچنین برای حفظ صلح بین مردم عرب بجنگد.23
به دنبال آن سعدون حمادی وزیر خارجه عراق در 6 آوریل 1980 (17 فروردین 1358) نامهای به کورت والدهایم دبیر کل سازمان ملل نوشت و مجدداً استرداد سه جزیره تنب بزرگ تنب کوچک و ابوموسی را خواستار شد.24 در همین حال، صدام حسین برای برانگیختن احساسات مردم در آوریل 1980 برای اولین بار از اختلاف بین ایران و عراق به عنوان اختلاف بین «اعراب و ایرانیان» یاد کرد و از رهبر انقلاب اسلامی ایران بدگویی نمود. به موازات این سخنان بین نیروهای نظامی ایران و عراق در «نفت شهر» درگیرشدند و دو کشور به تقویت قوای مرزی خود پرداختند. به دنبال آن کنسولگریهای عراق در کرمانشاه و خرمشهر که به مراکز فرماندهی نیروهای ضدانقلاب در خوزستان و کردستان تبدیل شده و به جاسوسی مشغول بودند، تعطیل شد و دولت جمهوری اسلامی ایران با توجه به دخالتهای مکرر دولت عراق در امور داخلی روابط خود با عراق را به سطح کاردار تقلیل داد.
عراق به مداخله خود در ایران شدت بخشید و با استمرار کمک مالی و تسلیحاتی، فعالیت جبهه التحریر عربستان (خوزستان) و مرکز فرهنگی خلق عرب در خوزستان افزایش یافت، و جنبههای خرابکارانه آن تشدید شد. در پی آن، به تاسیسات نفتی و لولههای نفت ایران در نقاط مختلف آسیبهای فراوان وارد آمد، تاسیسات نفتی کرمانشاه با بمب منفجر شد و اعمال خرابکاری در مناطق نفتی به صورت روزانه درآمد. همزمان با تشدید فعالیتهای خرابکارانه، تحرکات مرزی نیز شدت گرفت. نیروهای عراقی با سلاحهای سبک و سنگین، خمپاره و آر.پی.جی، به پاسگاههای مرزی ایران حمله کردند. در فروردین و اردیبهشت 1359 (آوریل 1980) یگانهای مرزی عراق، بسیاری از نقاط مرزی ایران مانند دهلران، تنگاب نو، قصر شیرین، حوالی سوسنگرد، بستان، مهران، سومار، خرمشهر و موسیان را مورد حمله قرار دادند و فرودگاه و پالایشگاه آبادان را به راکت بستند.25 در همین مدت نیروهای عراقی دهبار به مرزهای زمینی و هفده بار به فضای هوایی ایران تجاوز کردند و به کشتیهای ایران در خرمشهر حملهور شدند. در مقابل، هواپیمای جنگی ایران تنها شش بار به تلافی تجاوزات عراق وارد خاک آن کشور شدند و به حملات آنها پاسخ دادند. در نتیجه، درگیریهای نظامی روزبهروز ابعاد تازهتری به خود گرفت.26
به دنبال افزایش زد و خوردهای مرزی، ارتش به حال آماده باش درآمد، ولی این دستور نمیتوانست اوضاع آشفته آن را سامان دهد. درحقیقت در اردوی خودی بر خلاف اردوی دشمن هیچگونه آمادگی وجود نداشت.
دولت عراق به موازات تشدید خصومتها با جمهوری اسلامی، برای جلوگیری از قیام احتمالی مردم مسلمان عراق که وقوع آن دور از ذهن نبود، اقدام به اخراج دستهجمعی شیعیان ایرانیالاصل مقیم آن کشور کرد. دولت عراق به این میزان بسنده نکرد و متعرض شیعیان عرب نیز شد. آیت الله محمدباقر صدر --- رهبر شیعیان عراق --- و خواهرش بنتالهدی را در فروردین 1359 دستگیر و اعدام کرد.
با اوج گرفتن اختلافات و درگیریهای مرزی صدام حسین صریحاً اعلام کرد که عراق آماده است با زور، تمام اختلافات خود را با ایران حل کند. صدام برطرف شدن جو نامساعد در روابط دو کشور را مشروط به سه شرط کرد شرایطی که نشان میداد صدام برای درگیری و تشنج بهانههایی تمام نشدنی را مطرح میکند. بهانههایی که به دلیل غیرقابل قبول بودن، همواره وجود خواهند داشت. بهانههای مزبور به این قرار بود:
-1 نیروهای ایران بدون قید و شرط از جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی خارج شوند.
-2 وضع حقوقی شط العرب به قبل از قرارداد الجزیره در 1975 برگردد.
-3 این اصل به رسمیت شناخته شود که مردم خوزستان عرب هستند.27
به دنبال آن، در تمام ماههای خرداد، تیر و مرداد 1359 تحرکات مرزی عراق در طول 1180 کیلومتر مرز مشترک دو کشور ادامه یافت. همزمان با این تحرکات مرزی، عراق اقدام به شناسایی مراکز مهم و نقاط استراتژیک داخل مرزهای ایران کرد و شروع به سنگرسازی و ساختن استحکامات در خطوط مرزی نمود و با نقل وانتقال نیروها و استقرار آنها در پشت مرزهای بینالمللی، خود را برای یک تهاجم همه جانبه آماده کرد. در شهریور 1359 روند تحرکات مرزی و عملیات ایذایی عراق به شدت افزایش یافت. در این ماه تعداد تجاوزات نیروهای عراقی به مرزهای ایران در هوا، زمین و دریا بالغ بر 357 مورد رسید. طبق آمار وزارت خارجه جمهوری اسلامی، تعداد تجاوزات عراق در 16 شهریور 24 بار، 17 شهریور 1 بار، 18 شهریور 11 بار، 18 شهریور 25 بار و در 19 شهریور علاوه بر سایر تجاوزات، 8 تهاجم همه جانبه نیز به پاسگاههای مرزی ایران انجام شده است.
دولت عراق در روز 17 شهریور 1359 یادداشتی به کاردار سفارت ایران در بغداد ارسال داشت و قصد خود را برای تصرف «زین القدس» اعلام کرد.28 آنگاه به پاسگاههای مرزی ایران حمله کرد و در این تاریخ وارد خاک ایران شد و منطقه زینالقدس را با توسل به قوای نظامی به تصرف درآورد. در روز 19 شهریور (10 سپتامبر) نیز بار دیگر یادداشتی به کاردار سفارت ایران در بغداد تسلیم کرد و متعاقب آن به منطقه میمک و سیف سعد در منطقه ایلام حمله کرد و آنجا را با استفاده از نیروی نظامی تصرف کرد. در همین زمان صدام خطاب به مردم عراق اعلام کرد: «هر عراقی باید آماده باشد که خون خود را برای ملت و اصول خود بریزد.»29
در همین حال، دولت عراق برای زمینه سازی در صحنه بین المللی، نامههایی برای هشت سازمان جهانی و منطقهای ارسال داشت و در تمام آنها ادعا کرد که نیروهای ایرانی مرتکب تجاوزات نسبت به اشخاص، نفوذ داخل اراضی عراق و خرابکاریها شدهاند.» در این نامهها بغداد ادعا کرد که عراق خواهان صلح و ثبات در منطقه است، اما هر گونه تجاوز و تهاجم مسلحانه به سرزمین خود و یا اتباع خویش را بر طبق حق قانونی دفاع از خود که قوانین بین المللی نیز آن را به رسمیت میشناسند دفع میکند».30
در حالی که نیروهای عراقی در خاک جمهوری اسلامی ایران استقرار یافته و مناطقی مانند سیف سعد، میمک و زین القدس، در تصرف آنان قرار داشت فعالیت سیاسی --- تبلیغاتی عراق برای آماده کردن زمینههای آغاز یک تهاجم همه جانبه به ایران افزایش یافت. در داخل ایران نه تنها اقدام نظامی --- سیاسی یا حقوقی در مقابله با تجاوزات عراق انجام نگرفت بلکه بحران داخلی روزبهروز ابعاد گستردهتری یافت. بنی صدر در موقعیت رییس جمهور در 17 شهریور 1359، درست روزی که عراق عملیات محدود خود را برای اشغال بخشی از سرزمینهای جمهوری اسلامی آغاز کرد، با برگزاری میتینگی با همکاری لیبرالها و گروههای مخالف از جمله سازمان مجاهدین خلق، اقدام به نمایش قدرت در مقابل دولت رجایی و مجلس شورای اسلامی کرد. در مقابل «جناح خط امام» با پافشاری بر ارزشهای انقلاب مواضع خود را تقویت کرده و عدم سازگاری خود را با جناح مخالف اعلام داشت. در نتیجه تهران و شهرستانها صحنه درگیری نیروهای مدافع انقلاب با طرفداران رئیس جمهور و سازمان مجاهدین خلق شد. در همین شرایط، عراق نیز بر فشارهای خود افزود.
حرکت نظامی عراق در داخل ایران از سوی ضد انقلاب داخلی حمایت میشد و حرکات ضدانقلاب و گروهکها در تهران و یا استانهای مرزی کردستان و خوزستان زمینهساز هجوم عراق بود و اقدامات آنان به نوعی پشتیبانی عملیاتی عراق به حساب میآمد. همچنین در بعد سیاسی، عراق از بهترین شرایط برخوردار بود و جهان غرب و کشورهای منطقه به خاطر این که انقلاب اسلامی منافع و ثبات آنان را متزلزل میکرد، از آن حمایت میکردند. همزمان با جوسازی در مجامع بین المللی، دولت عراق برای ایجاد شرایط مناسب سیاسی در منطقه در تاریخ 20 شهریور 1359 وزرای خارجه کشورهای عربی را در بغداد جمع کرده و از آنان استمداد کرد که حاکمان را از ایران باز پس بگیرند.31
هفت روز بعد در 27 شهریور 1359، صدام حسین عهدنامه 1975 الجزیره را که مغایر با مقاصد توسعه طلبانه خود میدید، در برابر دوربینهای تلویزیونی پاره کرد.32 وی در روز 17 سپتامبر 1980 (27 شهریور 59) در مقابل نمایندگان مجلس ملی عراق گفت:
« من در برابر شما اعلام میدارم که موافقتنامه 6 مارس 1975 از نظر ما خاتمه یافته تلقی میشود. بنابراین وضع حقوقی شط العرب باید به صورتی که قبل از مارس 1975 بود بازگردد. این رودخانه جزو تمامیت عربی عراق است، همان طور که در سرتاسر تاریخ در نام و در واقعیت بوده است.»33
متعاقب آن، سخنگوی وزارت خارجه عراق اعلام کرد: «از کلیه کشتیها و نفتکشهایی که قصد عبور از شط العرب را دارند، خواسته میشود پرچم عراق را بر عرشه خود نصب کنند.»34 پس از آن عراق با استفاده از زور درصدد اعمال سلطه و حاکمیت خود بر اروندرود برآمد. در این تاریخ، عراق سه فروند کشتی تجارتی با پرچم ایران را متوقف و درخواست کرد پرچم عراق بر روی آن به اهتزاز درآید. علاوه بر آن، دو ناوچه عراقی در داخل اروند یک کشتی ایران را که حامل خواربار بود متوقف و مجبور به بالابردن پرچم عراق بر روی عرشه کردند».35
مقاصد توسعه طلبانه عراق تنها به حاکمیت مطلق بر اروندرود محدود نمیشد، بلکه ماموریت اصلی صدام از کار انداختن چرخ انقلاب اسلامی، یا حداقل تجزیه مناطق نفتخیز ایران یعنی خوزستان و الحاق آن به عراق بود. صدام حسین در این زمان با غرور و نخوت میگفت: «اکنون ما نیروی باز پس گرفتن حقوق خود از ایران را در اختیار داریم.»36 وی برای متقاعد کردن مردم عراق و آماده کردن افکار عمومی ملتی که از سقوط شاه احساس سرور میکرد، و تحریص آنان به جنگ با کسانی که همکیش آنان بودند، چاره را در آن دیده بود که انقلاب اسلامی را با اسراییل مقایسه کرده و همانند آن معرفی کند؛ لذا تصرف سرزمینهای ایران را به مانند آزادسازی سرزمینهای فلسطین از دست اشغالگران صهیونیست دانست و خطاب به نیروهای نظامی آن کشور گفت:
«زمین و آبی که شما از بند گروه [امام] خمینی آزاد ساختید، به گونهای عملی به مفهوم آزادسازی همین مقدار از سرزمین فلسطین است.»37
به این ترتیب عراق خود را برای یک تهاجم همه جانبه آماده نمود؛ بیش از 12 لشکر را در خطوط مرزی مستقر کرد و استحکامات لازم و خطوط مواصلاتی را احداث نمود؛ نیروهای سه گانهاش، چه از نظر تجهیزات و چه از نظر روحیه، در آمادگی کامل به سر میبردند و آماده بودند تا رویای قادسیه صدام را تحقق بخشند. آن هم در میدانی که هیچ نیروی قابل محاسبهای برای مقابله با آن وجود نداشت و ایران اسلامی همچنان درگیر مسایل داخلی بود و هنوز مراحل پالایش جناحهای غیر انقلابی را پشت سر نگذاشته بود.
بدین ترتیب سرنوشت معاهده الجزایر در چرخه سیاستهای سلطهجویانه امریکا و توسعهطلبیهای عراق به نقض و اهمال رقم خورد و درس بزرگی در تاریخ دیپلماسی جهان معاصر باقی گذاشت.
پینوشتها:
1- آنتونی کردرهن، جنگهای نوین، جنگ ایران و عراق، ترجمه: حسین یکتا، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، (در دست چاپ)، ص 56.
2- همان، ص 75.
3- مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، فصلنامه تاریخ جنگ، ش 4-5، ص 112.
.-53 -52 Fuad matler. Op. cit. PP. 4
5- همان.
6- حسین یکتا، بحران کردستان. (تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، در دست چاپ).
7- منوچهر، پارسادوست، نقش عراق در شروع جنگ، صص -134 132.
8- همان، ص 133.
9- وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، تحلیلی بر جنگ تحمیلی، جلد اول، ص 54.
10- روزنامه اطلاعات، 3/5/138، ص 2.
11- روزنامه انقلاب اسلامی، 8/6/59، ص 3.
12- نشریه ویژه خبرگزاری پارس، 2/5/1359، ص 3.
13- روزنامه کیهان، 14/11/1357، ص 2.
14- مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، روزشمار جنگ ایران و عراق، پیدایش نظام جدید و تولد نیروهای مسلح انقلاب، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، چاپ اول، 1375، ص 95.
15- مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، صحیفه نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی، جلد 6، تهران: وزارت ارشاد اسلامی، سال 1631، ص 57.
16- مأخذ شماره 18.
17- دکتر منوچهر پارسادوست، نقش عراق در شروع جنگ، تهران: شرکت سهامی انتشار، 1369، ص 267.
18- همان.
19- ماخذ شماره 21، ص 269.
20- روزنامه انقلاب اسلامی، 20/7/1358، ص 11.
21- منوچهر پارسا دوست، پیشین، ص 276.
22- دفتر حقوقی وزارت امور خارجه، تحلیلی بر جنگ تحمیلی رژیم عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، تهران: انتشارات دفتر حقوقی، ص 71.
23- ماخذ شماره 27، ص 72.
.-4254 Iraq's Ministry of foriegn affairs. op. cit. p. 2
25- نشریه ویژه خبرگزاری پارس، 4/2/1359، ص 2.
26- وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، همان، ص 25.
27- مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه، فصلنامه تاریخ جنگ، شماره 5 4- تابستان وپاییز 71، ص 37.
28- وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، پیشین، ص 20.
29- پارسادوست، پیشین، صص 338.
30- پارسادوست، پیشین، صص 331 - 323.
31- روزنامه کیهان، 21/6/1359، ص 16.
32- نشریه ویژه خبرگزاری پارس، 24/6/1359، ص 4.
33- اصغر جعفری ولدانی، بررسی تاریخی اختلافات مرزی ایران و عراق، مجله سیاست خارجی، سال دوم، شماره 1، دی - اسفند 1366، ص 24.
34- پارسادوست، همان، ص 380.
35- روزنامه انقلاب اسلامی، 25/6/1359، ص 3.
36- روزنامه کیهان، 27/2/59، ص 2.
37- روزنامه اطلاعات، 23/5/1366، ص 3.