در این مقاله سعی شده است که در قالب چارچوب نظری نوسازی‘ تغییرات و دگرگونی های جامعه روستائی – قبیله ای منطقه شادگان مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. به عبارت دیگر هدف از این پژوهش‘ ارزیابی نظریه نوسازی از لحاظ کاربردی است. اما از آنجا که نظریه پردازان نوسازی متعددند‘ لذا در این جا‘ تاکید ما بیشتر برآراء اسملسر Smleser پیرامون توسعه اقتصادی و دگرگونی اجتماعی است. به منظور ارزیابی نوسازی از لحاظ کاربردی لازم است که دو مسئله مختلف مورد بررسی قرار گیرد. اول اینکه آیا کاربرد این نظریه می تواند مسائل و روابط جامعه شناختی اساسی را مشخص کند و روابط مربوط به توسعه را در جوامع روستائی – عشایری معاصر تعیین نماید و از این رو کمک کند که پویائی دگرگونی اجتماعی را کامل تر درک کنیم. دوم اینکه فرضیه های به کار رفته در این مدل برای درک پیچیدگی های مسأله توسعه و توسعه نیافتگی مناسب و کافی است یا خیر؟ در این پژوهش ابتدا دیدگاه نظری نوسازی و آراء برخی از متفکرین آن مورد بررسی قرار می گیرد و سپس در پرتو دیدگاه نظری اسملسر تغییرات و دگرگونی های حاصله در جامعه روستائی – قبیله ای شادگان تجزیه و تحلیل شده و در پایان اعتبار و شایستگی تجربی این دیدگاه در تحلیل مسائل توسعه مورد بررسی قرار می گیرد.