از خصوصیات فرهنگ‘ الگودار بودن آن است. یعنی اینکه‘ اعمال انسان از رفتارهای خرد و حرکات کوچکتر تشکیل شده است که از ترکیب آنها مدل و نمونه ای پدید می آید. به عبارتی‘ الگو بیانی از نظم است و بر مجموعه ای از روشهای رفتاری و ساخته های قابل رؤیت انسان دلالت می کند. با این وصف الگو نظم مطلق نیست و استثناهایی و انحرافات جزیی قابل اغماض در آن وجود دارد. تمایل به هم آهنگی و ساختن قالبهای الگویی در فرهنگ بسیار قوی است و انسان پیوسته تحت فشار است تا رفتارش را با الگوهای موجود هم آهنگ سازد و این هم آهنگی در زمینه های مختلف فرهنگی (مادی و غیرمادی) قابل مشاهده است. انسان شناسان با توجه به خصوصیت الگویی فرهنگ‘ نظریه ای رائه داده اند که به نظریه الگویی فرهنگ معروف است. طبق این نظریه روش رفتاری ای که فرهنگ جامعه ای را تشکیل می دهد نمایانگر تعمیمی درباره رفتار همه یا بعضی از اعضاء همان جامعه است و لذا از عادات شخصی افراد بشمار نمی رود و همچنین فرهنگ هر جامعه ای مرکب از شبکه پیچیده ای از عناصر است که در نظامی منسجم با یکدیگر مرتبط اند. این اندیشه را "تمامیت فرهنگی" نیز نامیده اند. از آنجا که الگوها نمایانگر هنجارها و قواعدی هستند که رفتار مردم را اداره می کنند و از آنجا که هر جامعه ای با رفتارهای الگودارش مشخص می گردد لذا جهت درک بهتر فرهنگ هر جامعه‘ شناخت الگوهای فرهنگی آن ضروری است. الگوهای فرهنگی بسیار متنوع اند و بر حسب میزان صراحت و آشکار بودنشان طیف وسیعی را تشکیل می دهند. در یک طرف طیف الگوهایی قرار دارند که به آسانی قابل مشاهده و تعمیم اند‘ مثل غذا خوردن‘ لباس پوشیدن‘ خانه ساختن‘ همچنین آداب و رسوم‘ تشریفات‘ مراسم و اعیاد و غیره‘ و در طرف دیگر الگوهایی قرار دارند که به آسانی قابل مشاهده و کشف نیستند‘ یا بهتر بگوییم به آسانی قابل درک و بیان نمی باشند و کشف آنها حتی برای انسان شناسان به سهولت صورت نمی گیرد و چه بسا که افراد جامعه برای بیان این قبیل الگوها واژه خاصی ندارند و نمی توانند آنها را در قالب کلمات بیان کنند و از اظهار صریح آن ها عاجزند. این قبیل الگوها را الگوهای خاموش می نامند. الگوهای خاموش اشکال مختلف دارند و ما در زیر به بحث درباره برخی از آنها به طور جداگانه می پردازیم.