آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۰

چکیده

متن

بیشتر فلاسفه پوزیتویست به ویژه مارکسیستها در سده نوزدهم و بیستم، درباره سنتها و مرحله های تاریخ به بحث پرداخته اند. بهترین دستاوردی که مارکسیسم، به اندیشه بشری تقدیم کرد، اصل جبر تاریخی1 و کوشش برای کشف سنتها و مراحل تاریخ، نیز اهمیت شناخت قوانین آن برای پیش بینی مسیر حرکت تاریخ و پیامدهای آن بود. مارکسیسم درباره شناخت سنتهای تاریخ و نقش آن در ارتقای بینش و آگاهی انسان و تأثیر فعالیتهای مثبت در رویکرد مرحله تاریخی که انتظار آن می رود، نیز کاوش می کند.
اما مارکسیسم با انکار وجود خدای متعال و تحریف دین الهی در برخورد و تعامل با پیامبران، گرفتار لغزش شد، که پیامد آن، عدم موفقیت در کشف مراحل کلی حرکت تاریخ و شناخت سنتهایی است که مقطع کنونی و گذار را به مرحله آینده انتقال می دهد و در پایان محتومی نگه می دارد.
اندیشه بشری از راه افکار مارکسیستی، در سده 19 میلادی، جبر تاریخی را درک کرد و به کشف مراحل و مقاطع جبری تاریخ و قوانین کلی آن پرداخت، اما در کشف خود به راه اشتباهی رفت.2 در مقابل، اندیشه نبوی، از آغاز پیدایش در بیش از هزار سال پیش، تصور خود از حرکت جامعه بشری را براساس جبر تاریخی نهاد و اندیشه ای روشن از سنتها و مراحل تاریخ را تقدیم کرد.
میراث دینی یهودیان و مسیحیان و مسلمانان، نصوص مشترکی را درباره سنتهای تاریخی به گزارش پیامبران، دربر دارد و پژوهشگران می توانند بگویند باور دینی به سنتهای تاریخی، از مهم ترین و اساسی ترین اعتقادات مشترک میان ادیان سه گانه اسلام، یهودیت و مسیحیت است.
مایلم تأکید کنم متون دینی که میراث ادیان سه گانه مذکور است، اطلاعات یکسانی توسط شخصیتهای تاریخی ارایه می دهد که حرکت و نهایت تاریخ براساس آن پایه ریزی می شود.
بنابراین، در برابر ما فقط اندیشه مشترکی درباره نهایت سیر تاریخ نیست، بلکه اندیشه های همخوان شخصیتهای تاریخی است که از متون دینی به دست می آید. به سبب وجود متونی که از شخصیتهای تاریخی سخن می گوید، قرائتها و تفسیرهای گوناگونی یافت می شود که ما را در برابر مصداقهای مختلفی از یک اندیشه قرار می دهد. البته راه گفت وگوی آرام علمی برای ادیان سه گانه و گرایشها و مذاهب، برای راه یابی و وصول به قرائتی یکسان از متون، باز است.
پس از این مقدمه می توان گفت:
به اعتقاد شیعه، وجود مهدی موعود، حجة بن الحسن العسکری، فرزند حسین مظلوم و شهید، با مراحل و سنتهای سیر تاریخ مرتبط است، چنانکه این سخن را تمامی پیامبران توسط متون اساسی مانند قرآن و تورات و انجیل گفته اند.
سیر اعتقادات شیعی، به گواه میراث معتبرش، مدعی است که مهدی موعود(ع)، قهرمان پایان تاریخ است. متون شیعی، مهدی موعود(ع) را «محمدبن الحسن العسکری، فرزند حسین مظلوم شهید» می داند. متون دینی مسیحی و یهودی نیز وی را مشخص کرده اند.
گواه اندیشه ما، تأکید قرآن است که پایان درخشان تاریخ، به خواست خدا حتمی است و خداوند در قرآن و کتابهایی که بر پیامبران پیشین فرستاده، آن را بیان کرده است. قرآن تأکید دارد که خبر بعثت پیامبر مکی، در تورات و انجیل هست. اهل بیت(ع) در سخنان خود تأکید دارند که کتابهای پیشین [تورات و انجیل] به محمد و اهل بیتش بشارت داده است. علی و حسین و مهدی(ع) در این کتابها نام برده شده است، چنانکه از پیامبر(ص) نام برده شده است.
اعتقاد مشترک ادیان سه گانه آسمانی درباره پایان تاریخ
پیروان ادیان سه گانه آسمانی (مسلمانان، مسیحیان و یهودیان) باور دارند آینده نهایی مسیر زندگی خاکی، پیروزی ایمان بر کفر، حاکمیت حق و علم و عدالت اجتماعی و عبادت خدای متعال، وراثت زمین به صالحان، پایان خرافات و گمراهی و ستم و تمامی گونه های انحراف است. نیز اتفاق نظر دارند شخصی که خداوند عهد و پیمانش را به دست او تحقق می بخشد، از فرزندان ابراهیم بوده است و شریعتی که بدان حکومت می کند، آیین موسی نیست، بلکه دین پیامبری است که خداوند در آخرالزمان، وی را مبعوث می کند و امی ها [اهالی مکه (ام القری)] منتظر اویند.3
در قرآن کریم (سوره انبیاء(21) آیه 105) آمده است:
و ما بعد از تورات، در زبور [داوود] نوشتیم [و در کتب انبیای پیشین وعده دادیم] که بندگان نیکوکار من، ملک زمین را وارث و متصرف خواهند شد.
مزمور 37 کتاب مقدس خطاب به داوود چنین می گوید:
کار اشرار تو را نگران نکند و بر گناهکاران حسرت مبر؛ زیرا مانند گیاه، زود پژمرده می شوند و مثل علف سبز، تند خشک می گردند. بر پروردگار توکل کن و کار خیر انجام بده. با خیال آسوده، در زمین سکنی گزین و امانتدار باش. به پروردگار امیدوار باش تا آرزوی قلبی ات را برآورد. راهت را برای پروردگار خالص ساز و بر او توکل کن تا کارت را برعهده گیرد و بی گناهی ات را مانند نور، آشکار کند و مثل خورشید تابان، حقت را ظاهر سازد. در پیشگاه پروردگار، آرام گیر و با شکیبایی، در انتظار [فرمان] وی باش و به آنکه به کمک نیرنگ، در تلاشش موفق می شود، حسرت مبر. خود را از غضب نگه دار و خشم را ترک کن و برای انجام شر، متهور مباش؛ زیرا اشرار درمی مانند، اما نیکوکاران، خیرات زمین را به ارث می برند و به فیض صلح و سلامت می رسند... خیر کمی که راستگو داراست، بهتر از ثروت بسیار اشرار است؛ زیرا دستان اشرار به زودی می شکند، اما پروردگار نیکوکاران را پشتیبانی خواهد کرد. پروردگار به روزگار افراد با کمال، آگاه است و تا ابد، میراثشان پاینده خواهد بود... از شر دور باش و خوبی کن که تا ابد آرام باشی؛ زیرا پروردگار عدالت را دوست دارد و از پارسایان حمایت و تا ابد آنان را حفظ می کند. اما ذریه اشرار نابود می شوند. درستکاران، خیرات زمین را به ارث می برند و تا ابد در آن می مانند. دهان راستگو، همیشه سخن حکمت آمیز می گوید و به سخن حق، برتری می یابد. آیین معبودش، در دلش ثابت است و گامهایش متزلزل نیست. شریر در کمین درستکار است و تلاش در کشتن وی دارد، اما پروردگار نمی گذارد او به چنگ شریر افتد و به وقت محاکمه، محکوم گردد. منتظر [فرمان[ پروردگار باش و همیشه در راهش رو، تا مقامت را رفیع کند و زمین را مالک شوی و شاهد نابودی اشرار باشی.
می بینم شخص شریر [که در دنیا به ظاهر[ پرثمر و پرسایه مانند درختی سبز و ریشه دار در زمین اصلی خود است، پس از مدتی، دیده نمی شود. به دنبال آن هستی، ولی اثری از آن نمی یابی.
کمال را در نظر گیر و مستقیم بنگر؛ که پایان چنین انسانی، سلامت است. اما همگی عصیانگران هلاک می شوند و نهایت اشرار، فناست، لیکن رهایی و رستگاری نیکوکاران، از جانب خداست و او به هنگام تنگی، دژ و امان آنان است. به حق، پروردگار کمکشان می کند و از اشرار نجاتشان می دهد و رهایی می بخشد؛ زیرا زیر حمایت پروردگارند.
اختلاف نظر مسلمانان، مسیحیان و یهود در هویت رهبر موعود الهی و کتاب وی
در هویت شخصی که خدای متعال به دست وی، رخداد بزرگی را که انتظار می رود، به اجرا می گذارد، اختلاف نظر است. مسلمانان، یهود و مسیحیان، نظرات گوناگونی درباره امتی که رهبر بزرگ الهی، از آن است و شریعت الهی که بدان عمل می کند، دارند.
همگی مسلمانان معتقدند وی از ذریه اسماعیل و از فرزندان محمد(ص) و از نوادگان فاطمه، دخت پیامبر است و امت این رهبر [موعود]، امت محمد است و آیینش، شریعت محمد(ص) می باشد.
ابی داود و ابن ماجه و ابن حنبل و طبرانی و حاکم در مستدرک و دیگران از قول پیامبر روایت کرده اند:
اگر از دهر (دنیا) جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند مردی از اهل بیتم را برمی انگیزاند که زمین را چنانکه پر از ستم شده است، پر از عدل و داد خواهد کرد.
نیز فرمود:
مهدی از عترت من، از فرزندان فاطمه است.
اما یهود و مسیحیان معتقدند که وی از ذریه اسحاق، از فرزندان یعقوب و از نوادگان داود است. مسیحیان می گویند: این رهبر (موعود) اسراییلی، مسیح عیسی بن مریم است که به دست یهود کشته شد. خدای متعال، وی را زنده کرد و از میان مردگان برانگیزاند و به آسمانش برد و در آخر دنیا، وی را می فرستد تا توسط وی، وعده اش را تحقق بخشد.
یهودیان می گویند: وی (رهبر موعود) هنوز زاده نشده است.
آیه 20 اصحاح (سوره) 17 سفر تکوین (پیدایش) به وعده خدای متعال به اسماعیل اشاره دارد:
ای اسماعیل! سخنت را درباره وی [رهبر موعود[ شنیدم. منم آنکه مبارکش می گردانم و رشدش می دهم و توانش را بسیار بسیار می کنم و دوازده رهبر می زاید و امت عظیمی قرارش می دهم.
«حنان ایل»، مفسر یهودی در حاشیه بر این آیه می گوید:
از پیشگویی این آیه، 2337 سال گذشت تا عرب (سلاله اسماعیل) [با ظهور اسلام در سال 624 م[ امتی عظیم گردند. در این مدت، اسماعیل مشتاقانه منتظر بود وعده الهی محقق شود و عرب بر عالم چیره گردند. ولی ما که ذریه اسحاق هستیم، تحقق وعده الهی که به ما داده شده بود، به سبب گناهانمان، به تأخیر افتاد، اما حتما وعده الهی، در آینده محقق خواهد شد. پس نباید نومید شویم.4
در سفر اشعیا، 111 آمده است:
از تنه «یسّی» شکوفه می روید و از ریشه اش، شاخه سبز می شود. روح پروردگار، روح حکمت و هوشمندی، روح مشورت و توان، روح معرفت و ترس از پروردگار، بر «یسی» مستقر می شود و شادی اش در تقوای پروردگار خواهد بود. به آنچه چشمانش می بیند، قضاوت نخواهد کرد و به آنچه گوشهایش می شنود، حکم نخواهد نمود. برای مسکینان، به عدل قضاوت می کند و برای بینوایان زمین، به انصاف حکم می نماید. با دهان و زبانش، زمین را مجازات خواهد کرد و به نفسی که از میان لبانش بیرون می شود، منافق را می میراند. او لباس نیکی می پوشد و کمربند امانتداری می بندد. در نتیجه [و در پرتو حکومت عادلانه اش] گرگ با میش خواهد زیست و پلنگ در کنار بره خواهد نشست و گوساله و شیر درنده همدم خواهند شد و همه حیوانات با هم چرا خواهند کرد و بچه خردسالی، همگی را خواهد راند. گاو و خرس با هم به مرتع خواهند رفت و کره هایشان کنار هم خواهند بود. شیر درنده مثل گاو، علف خواهد خورد و کودک شیرخواره، در امنیت، کنار لانه مار، بازی خواهد کرد و بچه خردسال، دستش را داخل لانه افعی می کند و بدو آسیبی نمی رسد. در هر کوه قدسی، آدمیان اذیت نمی شوند و بدی نخواهند کرد؛ زیرا زمین، از معرفت پروردگار پر خواهد شد، چنانکه دریا از آب پر است. در آن روز، اصل و نسب «یسی» پرچمدار [هدایت[ امت خواهد بود و همگی مردم، (Gentiles) زیر پرچم وی خواهند آمد و بدو نظر خواهند داشت و جایگاه «یسی» رفیع خواهد شد.
آیا رهبر موعود از فرزندان اسحاق یا اسماعیل است؟ تفصیل سخن در اختلاف مسلمانان و مسیحیان و یهود، با تحقیق در این مسئله ممکن است: پیامبری که امی ها [مردم یا اهالی ام القری (مکه)] منتظر اویند، عیسی است یا محمد(ص)؟ وارث ابدی امامت ابراهیم کیست؟ آیا اسماعیل و ذریه برگزیده وی هستند یا اسحاق و فرزندان برگزیده او؟ و رهبر الهی که بی آنکه گناهی کرده باشد، کشته می شود و کشتن وی سبب هدایت بسیاری خواهد شد، کیست؟ چنانکه کشته شدن وی سبب حفظ و نشر دین می شود و نسلی از ذریه او، روزگار درازی خواهند زیست و آینده روشن تاریخ بشریت، به دست آنان محقق خواهد شد.
علمای مسلمان و بسیاری از علمای یهودی و مسیحی، درباره این پرسش که «رهبر موعود از نسل کیست؟» و «پیامبر آخرالزمان کیست؟» بحث کرده و پیروی خود از پیامبر و اهل بیتش را اعلام نموده اند.5
درباره «کشته شدن رهبر موعود»، مسیحیان پیرو «پولس» به تفسیر متونی پرداخته اند که از مرد دردها و رنجها سخن می گوید و چنانکه قوچ ذبح می شود، کشته خواهند شد. اینان معتقدند وی عیسی بن مریم است. اما تطبیق متون، متناسب با او نیست؛ زیرا عیسی، ذریه و نسلی نداشت که روزگار دراز یا کوتاهی زندگی کنند.
اختلاف شیعه و سنی درباره رهبر موعود
شیعه معتقد است رهبر موعود، محمد بن حسن عسکری است که سال 256 ق. متولد شد و پدرش [امام[ حسن عسکری بر امامت وی تصریح کرده است. سپس به اذن خدا، او غیبت صغری و کبری مانند عیسی نمود. غیبت صغری هنگامی بود که خدا، وی را از نیرنگ حکومت عباسی نجات داد. وی از هنگام تولد، مخفی می زیست و پدرش او را [از دیده ها] پنهان می کرد، پس از وفات پدرش در سال 261 ق. شیعیان را توسط وکیلانش (نواب اربعه) راهنمایی می کرد. نیابت اینان 69 سال (261 تا 329ق.) به طول انجامید.
غیبت کبری، پس از وفات نایب چهارم (علی بن محمدالسمری) آغاز شد. به هنگام وفات، وی به شیعه گفت: نایبی خاصی پس از او نخواهد بود تا خدای متعال، ولی اش را در آخر زمان ظاهر کند.
سنی ها معتقدند مهدی هنوز متولد نشده است و در آخرالزمان به دنیا می آید.
تفصیل سخن در اختلاف شیعه و سنی درباره ولادت رهبر موعود و این که وی فرزند [امام] حسن عسکری است یا در آینده متولد می شود، با تحقیق در این مسئله ممکن است. پیامبر جانشین و اوصیایی معصوم دارد و نقل سخن پیروان از امامانشان پذیرفته می شود؛ زیرا مانند پیروان مذاهب دیگرند که به نقل از رهبران مذهبی خود، مسایل فقهی و تاریخی را روایت می کنند.
تمامی شیعه از زمان قدیم، اتفاق نظر دارند که پیامبر از امامان نام برده، شمارشان را گفته و هر امام، امام بعدی را معرفی کرده است. [امام] حسن عسکری خبر داده است فرزندی دارد که جانشین وی و مهدی منتظر است.
گواه شیعه بر بیان امامت الهی اهل بیت توسط پیامبر، «حدیث ثقلین»6 و «حدیث سفینه»7 است. دلیل شیعه بر شمار امامان، «حدیث اثنی عشر»8 است و گواه بر این که نخستین امامان الهی، علی سپس حسن، بعد حسین اند، «حدیث غدیر»9 و «حدیث منزلت»10 و «حدیث کسا» و «حدیث الحسن والحسین سبط من الاسباط» است که همگی در احادیث معتبر سنی روایت شده اند.
گواه امامت نه فرزند [امام] حسین، احادیث وصیت در کتابهای معتبر شیعه است، مانند فرمایش امام باقر(ع) که کلینی روایت کرده است:
یکون تسعة ائمة من ذریة الحسین بن علی، تاسعهم قائمهم.
نه امام از فرزندان حسین بن علی اند، که نهمی قائم است.
امام صادق فرمود:
آیا می پندارید اوصیای ما هر که را بخواهند وصی می کنند؟ نه، واللّه ! این عهد و گفته ای به جا مانده از رسول اللّه (ص) درباره امامی پس از امامی دیگر است تا به وی [مهدی موعود(ع)] پایان پذیرد.
در خبری دیگر است:
تا به صاحب الامر ختم شود.11
مشخصه سیره ائمه نه گانه، در اختیار داشتن کتابهای «جامعه» و «جفر» است که امام علی به نقل از پیامبر، در دیدارهای خصوصی که داشتند، نوشت و اخبار غیبی و کراماتی که از امامان دیده شد که جز از برگزیدگان مورد تأیید خداوند، ساخته نیست.
برادران اهل سنت کوشیده اند ادعای نام بردن امامان و نخستین امام؛ یعنی علی(ع)، توسط پیامبر را رد کنند. اینان می گویند: احادیث نبوی که گواه ادعای شیعه است، دلالت ندارد یا سند آن ضعیف است، اما علمای شیعی با سنی ها مناقشه کرده، اشتباه اهل سنت را بیان کرده اند.
برخی فرقه های شیعی به ویژه زیدیه، امامت دوازده امام را نپذیرفته اند، اما علمای شیعی بدانان پاسخ داده اند.
برخی نویسندگان معاصر نیز می گویند: مهدی متولد نشده است؛ زیرا فقط یک فرقه از دوازده فرقه پیرو حسن عسکری، معتقد به ولادت مهدی اند. این مطالب را «نوبختی» در کتاب فرق الشیعه و اشعری شیعه در المقالات والفرق گفته اند.
جواب اینان را به تفصیل در کتاب حول امامة اهل البیت و وجودالمهدی داده ام.
غیبت به معنای وانهادن عمل به احکام اسلامی نیست
غیبت به معنی توقف عمل به احکام اسلام نیست. چگونه می تواند چنین باشد، در حالی که وجود اوصیای پیامبر، برای حفظ اسلام است تا راهی صحیح برای کسانی باشد که می خواهند به دین عمل کنند. امامان این وظیفه را به بهترین صورت انجام داده اند، بدین سان که گروهی امین را برای فراگیر علوم تربیت کرده اند.
پذیرش حکومت بر جامعه اسلامی توسط امامان، جزیی از فعالیتهای اینان بود، اما شرط اساسی برای پذیرش حکومت، که وجود یاورانی شایسته و پیرو امامان است، فراهم نشد. چنانکه امیر مؤمنان فرمود:
أما والذی فلق الحبّة و برءالنسمة، لولا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر... لألقیت حبلها علی غاربها و لسقیت آخرها بکاس أوّلها.
سوگند به آنکه دانه را شکافت و بشر را آفرید! اگر بیعت کنندگان نبودند و یاران، حجت بر من تمام نمی نمودند... رشته کار را از دست می گذاشتم و پایانش را چون آغازش می انگاشتم.
غیبت امام، راه چاره ای الهی در برابر مکر عباسی ها بود که خواستند امام را بکشند، اما خدای متعال می خواست او را حفظ و برای روز موعود ذخیره کند. بارزترین حکمت غیبت و سر آشکارش در مورد امت ویژه (شیعه اهل بیت) دادن فرصتی به میراث داران ائمه بود که مسئولیت فکری و علمی و سیاسی خود را براساس فهم بشر غیر معصوم، از قرآن اجرا کنند و میراث فکری را که تجربه معصومانه پیامبر و امامان برجا گذاشته بود، بپرورند. اندیشه بازگشت معصوم غایب در آخرالزمان و ظهور دوباره وی در صحنه اجتماعی و سیاسی، برای ارزیابی تجارب گذشته غیر معصومانه بشر و نیز کشف میزان تأثیر و صدق تعبیر و درستی تجربه های بشر و تحقق وعده الهی [در برقراری عدالت کامل و حکومت صالحان] است.12
مفهوم انتظار فرج، مربوط به مهدی محمد بن حسن عسکری است که رانده شده و مخفیانه زیست و هنوز وجود شریفش در این حال است. خدایا! در فرج ولی ات؛ حجة بن الحسن، تعجیل فرما! و ارتباط فرج به امت از آن روست که مهدی موعود(ع)، رهبر معصوم آنان است که برای انجام وظیفه خاص الهی آماده شده است. تقدیر خداست که پایان سرنوشت زمین، چنین باشد و حضرت عیسی(ع) او را کمک کند. بنابراین، حکمت وجود این اعتقاد در شیعه روشن می شود، گرچه سنیان به مهدی موعود(ع) و غایب که رانده شده و نگران [وضع امت] است، ایمان ندارند.
پی نوشتها:
*برگرفته از فصلنامه انتظار، سال اول، شماره اول.
1 .دو نوع جبر داریم: جبری طبیعی؛ یعنی وجود روابط ضروری ثابت در طبیعت که موجب می شود وجود هر پدیده طبیعی مشروط به پدیده ای قبلی یا پدیده ای همراه باشد. به دلیل فراگیر بودن نتایج استقرای علمی، اعتقاد به جبر ضروری است. اگر اعتقاد نداشته باشیم پدیده های طبیعی، مطابق نظام همیشگی است، نمی توانیم نتایج استقراء را فراگیر بدانیم.
نوع دوم: جبر تاریخی است که مقصود وقوع ضروری رخداد یا رویکردی تاریخی است؛ یعنی اگر شرایط فراهم شود، حتما رخداد یا رویکرد تاریخی پیش خواهد آمد.
در اندیشه بشری، دو نظر در مورد جبر تاریخی هست. نظری که معتقد به جبر تاریخی است و به شناسایی احکام کلی که می تواند حوادث آینده را پیشگویی کند، فرامی خواند. نظر بعدی، منکر جبر تاریخی و مدعی است قوانین کلی تاریخ را نمی توان شناخت و پیشگویی حوادث یا رویکردهای تاریخی براساس آن ممکن نیست. ر.ک: المعجم الفلسفی، اصطلاح «الحتمیة» و «التاریخیة»؛ فلسفة التاریخ، محمود صبحی، صص36و41-55.
2 .انتساب «مارکس» به یهودیت، قبل از الحادی بودن وی، ما را ملزم می کند فهم وی از جبر را که «جامعه بشری به مرحله ای می رسد که تمامی اختلافات اجتماعی برطرف شده، همدلی و صلح حاکم می شود» به سبب تأثیر «مارکس» از دین بدانیم که در مدت طولانی از زندگی اش پای بند دین بود.
3 .در انجیل یوحنا (6،14) هست که وقتی مردم نشانه ای را که عیسی آورد دیدند، گفتند: این مطلب حقی است و وی پیامبری می باشد که به جهان خواهد آمد. در حاشیه چاپ دارالمشرق، محقق چنین می نویسد: «انتظار پیامبر در سده ها و تاریخ اخیر، در جوامع و محیطهای مختلف رواج داشت».
4. The stone edtion, The chvmash, by R.hosson Scherman, R.meir ziotowitz, Third edtion first impression: 1994. p.76
«حنان ایل» (Chananel) نگارنده مطلب مذکور، بزرگ علمای یهود در قیروان (1055م / 447ق.) و مؤلف مشهورترین تفسیر «تلمود» و اسفار پنجگانه نخست تورات است. مفسران پس از وی، بسیاری از آرائش را گواه آورده اند، از جمله «بکیا Bachya»، (1340-1263م./ 5741 ـ 662ق.) تفسیر وی دربردارنده چهار شیوه تفسیری است: ظاهری، کلاسیکی، فلسفی و صوفی. تفسیر وی، آرای «جنان ایل» را دربر دارد.
5 .ابن تیمیه (729-661ق.) می گوید: «بسیاری از یهودیانی که به دین اسلام تشرف پیدا کرده اند، اشتباه نموده و پنداشته اند امامان، دوازده رهبری هستند که فرقه رافضه بدان می خوانند و از اینان پیروی کرده اند». ر.ک: البدایة والنهایة، ابن کثیر، ج6، ص250، چاپ نخست.
الکافی، ج1، ص277، ح 1-4؛ بصائرالدرجات، صفار، ص470، ح 1-2 و 10.
6 .«إنی تارک فیکم الثقلین کتاب اللّه و عترتی...».
7 .«مثل أهل بیتی کمثل سفینة نوح...».
8 .«یکون بعدی من الخلفاء عدة نقباء بنی اسرائیل، اثنا عشر خلیفة، کلّهم من قریش».
9 .«من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه».
10.«یا علی! أنت منّی بمنزلة هارون من موسی...».
11.الکافی، ج1، ص277، ح1-4؛ صفار، بصائرالدرجات، ص470، ح1-2 و 10.
12.شبهات و ردود، سامی بدری، ج3، صص33-24.

تبلیغات